Skip to main content

Full text of "انحطاط و سقوط امپراطوری روم , ادوارد گیبون"

See other formats


71 ۱ ۰4 
نحطاط 9 سقوط امیر اطور ی 3( 
۳ ص) ل 


= Em 


ادوارد وا 


شر ۸ 
کے شادمان ( نماز یی ) 


او 
بحطاط 3 
و سقوط 

ام | ۱ 

طوری 

روم 


نوشته 
ادوار 

3 ۲ 
گیبون 

1 2 2 یر ] 

دی . ام : لو 
ترجمه 
فرنگیس شادمان (نمازی) 


جلد سوم 


شرکت انشارات علم و فری؟ 
علمی و فرهنکی 


YAS. 


گییون. ادوارد. ۱۷۹۴-۱۷۴۷ . Giblbon, Edward‏ 
انعطاط و سقوط اپ اطوری روم /تلخیص دی . ام . لو. 
ترجمه فرنگیس شادمان (نمازی) . 


The Decline and Fall of the Roman Empire. 
.۲ روم - تاریخ - امپراطروری. ۳۰ق.م. - ۴۷۶م.‎ ۱ 
بیزانس امپراطوری- تاریخ . الف . نمازی (شادمان)۰ فرنگیس»‎ 
. مترجم ب . لوه دی. ام . حلاصه کانله‎ 
. ج . عنوان‎ 
Arv/ f DG ۲۱ 


شر کن ارات لی و وهای 


واست با 
رازن هگ ر آوزش غا 
انحطاط ر سوط بر طوری ری 


چاپ اؤل: ۳ . .. چاپ دوم : ۱۳۷۱ 
نعذ اد ° ۰ حلد 
چاپ : چایخانه شرکت انتشارات علمی و فرهنگی 


کلیه حقوق برای ناشر محفوظ است 


فصل پنجاه و یکم : انجام کار کتب 


خانه اسکندریه بر ي 


فصل پنجاه وسوم ؟ انعطاط ابیراطوری 


فصل پنجا 


روم در مشرق . وضع 
ابپراطوری شرقی در قرن 
دهم . ثروت و مصنوعات 
وعواید امپراطوری . کاخ 
شاهنشاهی . فراموش 
شدن زبان لاتینی. احیاء 
دانش یونانی . انحطاط 


دوق . 
ه و ششم ۽ منازعات اعراب 


با فراتکها و یونانیان در 
ایتالیا . ظهور نورسانها ۹ 
فتوحات روبر گیز کار. 


فصل پنجاه و هفتم : بملکت روم ٠‏ 


فتح اورشليم بدست 
تر کان سلجوقی. 


فهر ست مندرجات 


فصل پنجاه و نوم : جنگهای صلیبی . 


14Y 


سم و هفتم . از دست 
رفتن انتا کیه . از دست 


رفتن عکا و اورشلیم . 


فصل شصتم انشقای مذهبی و 


۱ 


۱۳۸ 


فصل شصت و یکم 


خصویت لاتینیان و 
یونانیان. جنک صلیبی 
چهارم . اتحاد فرانسویان 
با ونیزیان . فتح 
تسطنطیه . غارت شهر 
۽ بالدوین دوم 
وتاج بقدس خار. تصرف 
بجدد سطنطنیه پدست 
یونانیان . نتایج کلی 
جنگیای سلیبی. 


فصل شصت‌وپنجم : پایان اسپراطوری 


۱۲۷۸ 


روم . محاصره قسطنطنیه 
بدست سلطان مراد ثانی . 


۱4۸۵۷ 


۱۱۹۵ 


۱۳:۸ 


انضباط تر کان . اختراع 
باروت . 


فصل شصت و ششم : استمداد 


یونانیان از اروپانیان, 
رفتن جان پلیولو گوس 
بزیا رت رم . دیدارسانوئل 
ار ایتالیا و فرانسه و 
انگلستان . لشک رکشی 
جان پلیولوگوس دوم. 
اتحاد موقت یونانیان و 
لاتینیان . احیاء دانش 
یونانی در ایتالیا . پاپ 
نیکلاس پنجم . استفاده 
و سوء استفاده از دانش 
قدیم . 


فصل شصت و هشتم : سجایای 


سلطان بحمد تانی و 
سلطنت او. محاصره شهر 
قرط طن ب‌ ۰ 


دهشت و 


فصل شصت و نهم + پسین کفتار, 


سح رگاهان رنسانس . 


۱۳۹ 


۱۳۷۵ 


سیطره پاپها در روم . 
روش انتخاب پا پا . هجرت 
پاپها به آوین یون . اقامه 
مراسم یوییل يا حشن 


فصل هفتادم : پترا رک. ری ین زی 


و تجدید حکوت و 
استقلال روم . بهروزی 
جمهوری روم . لقب یافتن 
ری ین زی و تاجگذاری 
و حماقتهای او. با زگشت 
پاپها بروم . انشقاق‌عظیم 
مذهبی درسمالک اروپای 
غربی . حکوبت روم در 
قرن پانزدهم . حکومت 
دستگاه دین . 


در باب ویرانه های روم . 
علل چهارگانه ویرانی, 
عمارت کلیسیوم . مرمت 
شهر روم . تأسل نهائی 
در اتحطاط و مقوط 
ابپراطوری ردم . 


۱۳۹۲ 


۱۳۸ 


فصل پنجاه دیکم 


فصل پنجاه و یکم و پنجاه و دوم دراین ملخص بحذوف است. دو فصل 
م ذکور حاوی داستان فتوحات تازیان و گسترش تمدن و سلطهٌ ایشان است به 
افریقا و اسپانیا . پیروزی شارل بارتل درسال سپ میلادی سد راه اعراب و سانع 
دخول ایشان به فرانسه گردید»و پس از رسیدن اعراب به مغرب هر سرزسینی که 
به تصرف ایشان در آمد به حاتیقت بیرون از مرزهای امپراطوری روم قرار داشت . 
از فصل پتجاه و یکم فةط قسمتی را که با زگوینده داستان کتب خانهُ اسکندریه 
و انهدام آنست چاپ کرده ایم زیرا که امحاءآثار نویسند گان یونان نمایندۀ تیرشدن 
انوار فرهنگ باستانی است و چنان که گیبون میکوید از آن غافل نباید ماند . 
با زگنتن این داستان گیبون را وسیله‌ای شده است برای اداء احترام به آثارس ذکور 
و این آخرین باراست که وی زبان به ثنا گوئی می گشاید . آثار نویسند گان روم 
و پونان قدیم برای گیبون معیار کمال مطاق بود و او را درکشف چکونگی رشد 
ونمو تمدن باستانی و انحطاط و سقوط آن یاری بسیارنمود . با این همه وی 
داستان رشد تمدن وسقوط آن را با روش انتقادی نقل کرده و نيجه تحقات 
امروزین موید شک اوست در صحت بعضی از آراء نویسند گان قدیم . 


کت خانه اسکند ریه 
اکم در با ره آخر و عاقیت کتابخانه اسکند ریه اتی ر و شرح 
انهدام آن را چنان که ابوالفرج گفته است در این کتاب نیاورم سکوت من برخلاف 


توقم خوانند گان خواهد بود. عمرو» یکی از رژساء قبائل عرب»را روحی آزاده‌تر و 


۱۰۹۸ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 


طبعی کنجکاوتر از تازیان دیگر بود و همصحبتی یحبی آخرین مرید آمونیوس او را 
خشنود میکرد . کنيةُ یحی › فیلوپونوس ' بود به سبب مطالعات دقیق او در علم صرف 
و نحو و فلسنه . وی بواسطة همصحبتی دوستانه ہا رئنیس قبیله حرأت آورد تا از او 
تحفه‌ای بخواهد که در نظر عرب کم فرهنگ حقیر و ناچیز و به زعم فیلوپونوس 
موهبتی بی‌بها بود و آن کتابخانه سلطنتی و تنها غنیمتی از غنائم اسکندربه بود که 
فا تحان پابدرون آن ننهاده و مهر تملک بر آن نزده بودند و عمرو مایل به برآوردن 
حاحت یحیی بود و اما بواسطة سخت کوشی در امانتداری نمیخواست اند کترین 
چیزی را بی رضای خلیفه به دیگری ببخشد . پس اجازه خواست و پاسخ بسیار 
مشهور خلینه نماینده غفلت و بی خبری مردیست متعصب و اینست پاسخ او : 
«| گر مصنفات یونانیان موافق با کتاب خداست پس بیفایده است‌و نگاهداری آنها 
ضروری نیست وا گر با قرآن موافق نیست پس مضراست و باید نابودش کرد». عمرو 
حکم خلیفه را به لایعقلی احراء کرد بان طریق که مجلدات بر کاغذ و پوست نوشته 
را میان چهار هزارگرمابه شهر توزیع کردند و شما رکتابها چندان بود که برای مصرف 
این سوخت گرانبها شش ماه تمام وقت لازم آمد . چو ن کتاب «مختصر تاریخ الدول» 
تصنیف ابوالفرجح" به لاتینی ترجمه شده و در دسترس جهانیان بوده است داستان 
کتابخانه اسکندریه را به کرات از زبان او نقل کرده و نسخه‌هائی از آن را نوشته‌اند 
و هر دانشمندی که دوستدار دانش‌و هنر و نبوغ یونال بوده با خشم و تأسف بسیار 
از شکستن کشتی فرهنگ باستانی سخن گفته است. طبع من بیشتر مایل به انکار 
صحت این واقعه و نتایچ آنست » واقعه‌ای به حقیقت بسیار حيرت افزاچندان که 
ابوالفرج میگوید « بخوانید و متحیرشوید ! » اما سکوت دو وقایع نگارقد يمت رکه هردو 
مصری و مسیحی بوده‌اند وزین تر است. ازگزارش تنها بیگانه‌ای که هشتصد مال 
بعد در مرز مدینه به وصف این واقعه پرداخته است . یکی از دو سورخ مصری یعنی 
یوتی کیوس اسق ف که در روزگاری کهن تر میزیسته فتح اسکندریه رامشروحاً گنته 


Philoponus - \‏ م - ایوالفرج ملقب به اہن العبری. شرح حال او خواندئیست. رجوع شود به داارة 
المعارف اسلامی ذیل نام وںموإطمطءوع تاریخ تولد او + ۲( , میلادی است. 


۳۸ میلادی فصل پنجاه و یکم ۱۹۹ 
است . مفتیان مسلمان که فتاوی ایشان سنجیده و مبتی بر تعالیم مذهب تسنن 
است حکم سختی را که عمر صادر کرد بسیار زشت دانسته و به صراحت گفته‌اند که 
کتب دینی بهودیان و مسیحیان را که بموجب حقوق جنگی در تصرف فاتحان قرار 
گرفته است هرگز نباید در آتش بسوزانند و استفاده از مصنفات عالمان بت‌پرست 
و مورخان و شاعران وطبیبان و فیلسوفان مشروع است. شاید ولع نخستین جانشینان 
پیغمبر (ص) برای ویران کردن آثار دشمنان مغلوب گشته بیش از آن بوده اس ت که 
به ایشان نسبت داده‌اند. با اینهمه چون کتاب در کتابخانه اسکندریه کم بود 
اگر آتشی هم برافروختند حریق باید .بسرعت خاموش شده باشد. شرح مصائب 
کتابخانه اسکندریه را تکرارنخواهم کرد ؛ مصائبی از قبیل حریقی که قیصر به خلاف 
میل برای حفظ جان خود از خطر برافروخت و نیز تعصب و موذیگری مسیحیان که 
بادقت بسیار به انهدام آثارکیش بت‌پرستی پرداختند » واگر مسیر تاریخ را از 
روزگار امپراطوران آنتونینی تا عهد تلودوسیوس به تدریج ط ی کنيم از نوشته‌های 
کسانی که در این دوران زیسته و خود شاهد و ناظر وتایع آن بوده‌اند به این 
حقیقت پی‌ميبريم که کاخ پادشاهی و معبد سراپیس دیگر حاوی چهارصد هزار یا 
هنتصد هزار مجلدی نبود که بواسطه کنجکاوی پادشاهان بطلمیوسی ودلبستگی 
ایشان به افزایش جلال و شکوه سلطنت. فراهم آمده بود . شاید دستگاه کلیسائی ومقر 
فرمانروائی استف اعظم اسکندریه از نعمت وجود کتابخانه‌ای غنای بیشتر یافته 
بوده است ولیکن اگر انبوه ثقبل وزن کتابهائ ی که درباب مباحث مذهبی آریوسیها 
و مونوفی‌زی نیها نوشته شده بود واقعاً در آتشخانة گرمابه‌های عمومی سوخت شاید 
حکیمان فرزانه بالبخندی اذعان نمایند که ابناء بشر رامالا از آن کتابها خیری رسیده 
است . من از ویرانی کتابخانه‌هائی ارزنده تر که در انهدام امپراطوری روم از ميان 
رفت قلباً متأسفم» اما چون فترت دورانها و فاجع جنگها و خسران جهل و غفلت 
را به دقت حساب میکنم » از زیان بنی نوع بشر چندان متحیر نمیشوم که ازذخاثر 
فرهنگی بر جای مانده از او. حقایق عجیب و خواندنی بسیار در زیر خالك نسیان 
مدفون شده و آثار سه مورخ بز رگ رومی سرودست و پا شکسته بدست مارسیده است 


۱۱۰۰ انحطاط و ستنوط امپراطوری روم 

و از خواندن بسیاری از اشعار دلکش غنائی و موزون و دراماتیکی بونانیان محروم 
مانده‌ایم؛ با اينهمه بايد سپاسگزارانه د ریاد داشته باشیم که مصنفات نویسند گان 
باستانی که قدما باتفاق رأی آنها را در نخستین مقام نبوغ و فخر و جلال قرار 
داده‌اند از بلیات ایام و حوادث اتفاقی مصون مانده است . آموزند گان دانش قدیم 
که در میان ما نیز هستند » مصنفات نویسند گان سلف را مطالعه کرده و با هم 
سنجیده بودند و به حکم انصاف گمان نتوان کرد که حقیقتی مهم یا کشفی مفید در 
هنر و جهان مادی را ناگهان از دسترس اندیشهٌ کنجکاو مردم عصر جدید بیرون 
کشیده باشند . 


مسل 


ر 


یم . از آنار 


شب 


ت 


يا 


۳۹ 


ن قرن هفتم لادی 


انحطاط امپراطوری روم در مشرق 


فصل پنجاه و سوم 

وضع امپراطوری شرقی د رقرن دهم . ثروت ومصنوعات و عوائد امپراطوری . 
کاخ شاهنشاهی, فراموش شدن زبان لاتینی. احیاء دانش بونانی . 

شاد ذوق. 
چنین می‌نماید که از درون ذللمت قرن دهم میلادی اندك پرتوی ازروشنی 
تاریخ نمودار شده بوده باشد .مامجلدات‌شاهانة کنستانتین پورفیروجنی توس "را که 
در دوران کمال سن برای تعلیم فرزند خود نوشته است با احترام و کنجکاوی 
می گشائيم زیرا امیدواريم که این کتابها وضع امپراطوری مشرق را در جنگ و صلح 
و در داخل و خارج بربا آشکار کند. در نخستین مجلد این مجموعه» کنستانتین 
چگونگی تشریفات پرشکوه اما جلف کلیسا و دربار قسطنطنیه را جزء به‌جزه وصف 
می کند به روشی که در کاخ او وپیشینیان او بعمول بوده است . مجلد دوم حاوی 
شرحی دقیق وصحیح دریاب ایالات بيست ونه گانه ابپراطوری شرقی در آسیا واروپا 
است که در آن ایام مسمی به 18605 بودند. شرح نظام جنگی و علم صف‌آرائی 
و تغییر موضم افواج و انضباط و فرمانبرداری ايشان و عملیات رزسی بری و بحری 
رومیان در سومین مجلد این مجموعه آموزنده گرد آمده است که آن را از کنستانتین 
یا پدرش ليو" دانسته‌اند. در کتاب چهارم که شرح ادارً امور امپراطوری است 


Loo ۰ ۲ Porphyrogonitus - \ 


٩۰۹ - ۲‏ میلادی فصل پاجاه و سوم 14۴ 
کنستانتین اسرار سیاست بیزانسی و روابط دوستانه يا خصمانه قسطنطنیه را با دیگر 
ملل دنیا برملامی کند . نتیجه کوششهای ادبی‌آن عصر واسلوب عملی قانون وزراعت 
و تاریخ نویسی به سود اتباع و موجب سرافرازی پادشاهان مقدونی بوده است . 
شصت بجلد بحجموعه‌ای به اسم «نامه‌شاهان» و مجموعه قوانین و حقوق مدنی 
تدریجاً در دوران سلطنت با رونق اولین و دومین‌و سومین پادشاه مقدونی تنظیم 
شد . فن زراعت بهترین و خردمندترین نویسند گان باستانی را در ایام فراغت مايه 
تفریح خاطر و ورزش قلم بود و کنستانتین منتخب تعالیم ایشان را درییست کتاب 
بنام «فنون ژئوپونیکی »جمع آورده است.. به‌فرمان این پادشاه مثالهای تاریخی مفاسد 
و فضائل اخلاقی سلاطین را با ترئیب خاص در پنجاه وسه کتاب تنظیم کردند تا 
همگان از درس ایام گذشته متنبه شوند و در امور خود و معاصران خویشتن از 
مثال گذشتگان عبرت آموزند . امپراطور شرق در واقع از منصب با شوکت 
قانونگذاری پای فرو می‌نهد ویه عمل دبیری دیوان و کاتبی و معلمی می‌پردازد 
و اکر اتباع و جانشینانش از عنایات پدرانه وی غافل مانده‌اند میراث جاودانی او 
به ما رسیده است و ازآن نمتع ری کرد 

اما تفحص دقیقتر در مجموعه مذ کور از ارزش هبه امپراطور و حق شناسی 
اخلاف میکاهد زیرا که این گنجنیه‌های شاهانه از آن ماست و با این همه هنوز 
از اوضاع آن ایام بی خبریم و از نقص داننش خود متأسف » و بی مبالاتی و تحقیر 
ما نور بی‌رمق افتخارات نویسند گان آنها را زائل خواهد کرد. از شصت مجلد 
«نامشاهان» جز نسخه‌ای ناقص و سرودست و پاشکسته به زبان بونانی در مجموعه 
قوانین ژوستی نیانی باقی نمانده» و تأثیر تعصب مذهبی مفهوم قوانین مدنی قدیم‌را 
منسوخ نموده است و ممنوع کردن طلاق و رسم همزیستی مردی با سریه‌ای» 
وسنع رباخواری قیودی است که آزادی تجارت و سعادت زند گی شخصی را سلب 
میکند : اتباع کنستانتین ممکن بود کله بخواندن کتاب تاربخش ستاینده فضائل 


, - درباب دهقانی و کشاورزی 


۰۶ ۳ ۳ انحطاط وستوط امپراطوری روم 

بی مانند رم و یونان شوند و بیاموزند که چگونه پیشینیان آرزومند نیل به عالیترین 
درحه یروبندی و فضیلت اخلاقی بوده‌اند . ابا نسخه حدیدی از شرح زند گی 
قدیسین که عامل بزرگ دیوان یا صدراعظم امپراطوری مأمور تهیه آن گردید باید 
اثری عکس تاریخ مذ کور پدید آورده باشد و قصص مزخرف و باور نکردنی زند گی 
سیمون ملقب به متافراست" زینت‌بخش مجموعهٌ عقاید مشووم خرافاتی گردید. اما 
فضائل و معجزاتی که شرح آنها کتاب. زند گی قدیسین را سراسر اشغال کرده در نظر 
مرد حکیم کمتر است از قدرکوشش و زحمت برزگری که افزاینده نعمت خالق 
عالمیان است و فراهم آورند رزق همنوعان خود. با اينهمه مصنفان کتاب « فنون 
ژئوپونیکی» که مأموران امپراطور بودند با دقت و توجه بیشتر به تشریح اصول فن 
مضری پرداخته‌اند که از ایام گزنفون به آدمیان تعلیم شده و آن داستان پادشاهان 
و قهرمانان است. اما کتاب «نظام جنگی» منسوب به لیوو کنستانتین با عیار فلز 
ناپاك روزگاری مخلوط بود که این دو پادشاه در آن می‌زیستند . کتاب «نظام 
جنگی» خالی از اصالت نبوغ است و نویسند گان آن اصول و قواعدی را که مژید 
به گواهی پیروزی بوده بی‌چون و چرا استنساخ کرده‌اند و امتناسب بودن سبک 
با موضوع حا کی از عدم مهارت نویسند گان کتاب است که بواسطه غفلت وبی‌خبری 
نظاماتی یکلی متفاوت و بعید فاصله را به خطا همانند شمرده‌اند. فی‌المثل 
فالانکس " اسپارتی و فالانکس مقدونی‌را» ولژیون کی‌توئی و تراژانی‌را » ولژیون 
| گوسوستوسی و تلودوسیوسی را. در فایده یا لااقل اهمیت این اصول ابتدائی شک 
آوردن خلاف انصاف نیست زیرا نظریه کلی نویسند گان کتاب تابع عقل و منطق 
است ولیکن ارزش و نیز مشکل هر نظریه‌ای در بکار بستن آن است . درس 
سربازی را به تمرین می‌آموزند نه به مدلالعه؛ و هنر فرماندهی خاص مردان باطمانینه 
و سریع اندیشی اس ت که سرنوشت سپاهها و ملتها بسته به رأی و تصمیم ایشانست. 


, - متافراست یعنی کسی که نوشته‌ای را در قالبی ددبگر می‌ریزد مثلا نشری را شعر میکند . Phalanx - r‏ 
اسم خاص صفوف سربازان پیاده که چندان بهم فشرده بودند که سپرهای ایشان بهم پیوسته و نیزه یکی با نیزه دیگری 
متقاطم بود. 


قصل پنجاه و سوم ۱۰۰ 
فن جنگاوری حاصل یک عمر تمرین و ممارست است ؛ اما نیک و بد انجام کار 
لشکرها وملتها منوط به یک لحظه بینش است و شماره نبردهائی که به مدد فنون 
نظامی به پیروزی انجامیده بیش از قصائد حماسی نیس ت که شاعر آنهارا بیاری علم 
عروض و فواعد سخن‌سجی ساخته باشد. نخستین مجلد «نامه شاهان» در باب 
مراسم و تشریفات درباری و شرح مطول اباناقص و ملال‌آوری است از حشنهای 
نفرت‌انگیزی که از آغاز انحطاط تدریجی قدرت دولت و محو خلوص و صفای‌دین 
مرض وار در جان این دو دستگاه رخنه کرد . مجلدی که درباب متصرفات امپراطوری 
است باید حاوی اطلاعاتی سودمند و مستند باشد از آن قبیل که فقط کنجکاوی 
حکام بدست تواند آورد » ابا پس از نظری اجمالی در عوض آنچه می‌جوئيم 
افسانه‌هائی در باره مبدأً بلاد و اییاتی خبث‌آمیز در هجو سا کنان آنها می‌يایيم . 
اگر اطلاعات مستند سودمند در دسترس مورخ باشد وی آنها را به خشنودی ضط 
میکند»و بی‌توجهی لیوی فیلسوف و پسرش کنستانتین را به چیزهانی خواندنی 
از قبیل عدد سکن پایتخت و ایالات امپراطوری و مقدار عوائد دولتی و مالیاتها 
و شمار اتباع و بیکانگانی که تحت لوای امپراطور بخدمت سربازی مشغول بودند 
باید قصور بدانيم نه تقصیر. رسالۂ امپراطور در باب چگونگی ادارٌ امور حکومت 
نیز به شائبۀ نقائصی از آن قبیل که گفتيم آلوده است اما ارزشی خاص دارد که آن 
زا امار کد تاریخ باستانی ملتها ممکن است که مشکوك یا افسانه‌ای باشد 
و لیکن جغرافیای دنیای کم فرهنگ و رسم و روش مردمان آن با دقتی عجیب وصف 
شده است » و چون ملل کم فرهنگ قدرت یافتند در میان ایشان تنها قوم فرانک 
اهلیت آن را داشت که به نوبت خود در وضع پایتخت امپراطوری شرقی به دقت 
بنگرد و آن را وص ف کند » چندان که در اواسط قرن دهم سفیر اوتوی کبیر که 
اسق ف کریمونا' بود وضع قسطنطنیه را شرح داد. سبک نکارش اوگرم و دلهذیر 
و داستانی که میگوید زنده و نشاطانگیز و دید او نافد است » و حتی نوشته‌های 
لیوت پراند" با وجود تعصب و تندی عواطف او از مهر اصالتی نشان دارد حاکی 
, - شهری واقع در شمال ایتالیا وکراتا رود پو ۲ - فعهجادذ1 


ده انحطاط ومقوط امپراطوری روم 
از نبوغ و استقلال فکر نویسنده. من برای شناخت تر کیب ماهیت امپراطوری در 
ذخائر مکتوب و بسیار اندك موجود › اعم از داخلی و خارجی › و نیز در وضع 
ایالات و حکومت مدنی و نیروی جنگی و ثروت و ادبیات و خصائص اخلاقی 
امپراطوران یونانی در ششصد سالی که از دوران سلطنت هرا کلیوس آغاز شد و با 
هجوم‌قوم فرانک واقوام لاتینی زبان وپیروزی ایشان پایان‌پذیرفت تفحص میکنم . 
پس از آن که ناسازگاری پسران تئودوسیوس عاقبت به‌افتراق انجامید 
جماعات فزون ازشمار ملل کم فرهنکک ازسر زمین قوم سکائی" و آلمانی درسراسر 
متصرفات امپراطوری قدیم روم منتشر شدند و آن را از صفحة رو زگار مح وکردند. 
ضعف ابپراطوران قسطنطنیه بواسطهٌ وسعت قلمرو حکومت آن از نظرها پنهان 
و مرزهایش از تجاوز مصون بود و هیچ کس به حریمش دست نیافته بود. عرص 
حکمروائی ژوستی‌نین پس از افزایش متصرفات افریقا و ایتالیا وسیعتر شد و لیکن 
تملک این متصرفات زود گذر و سست بنیان بود و سپاه تازیان تقریباً نیمی از 
امپراطوری شرقی را ازپیکر آن جدا کردند , سوریه و مصر به ستم خلفای عرب گرفتار 
آمدند و پس از شکست افریقا نواب خلفالشکر به اسپانیا کشیدند که قلمرو سلطنت 
قوم گت شده و پیش از آن از متصرفات امپراطوری روم بود . جزائر مدیترانه نیز از 
دسترس نیروی دریائی تازیان بیرون نبود و امیران فرمانبردار یا عصیانگر از 
دورترین مواضع دریائی خود یعنی از لنگرگاههای کرت و قلاع سیلیسیه به مقام 
باابهت سلطنت و پا یتخت امپراطوری اهانتها مینمودند . بقيهُ ایالات را که فرمانبردار 
امپراطوری بودند به هیثتی جدید در آوردند و حکومت نظامیان که رسمی تازه 
استقرار یافته و در دوران سلطنت جانشینان هرا کلیوس رائج بود حکومت فرمانروایان 
االات و کنسولها وکنتها را منسوخ کرد و جایگزین آن گردید » و قلم امپراطور 
این تشکیلات همه را وص ف کرده است, مبداً بیست و نه ایالت مسمی به 16۳6 
که دوازده تای آنها در اروپا و هفده‌تا در آسیا بود در تاریکی ابهام پوشیده أست 
, - چنا که پیش از این در بادداشتی ذکر شده است سرزمین قوم سکائی شامل لهستان و اروپای شرقی و قسعتی از 


فصل پنجاه و سوم ۷ 
و نعلوم نیس ت که اسامی آنها از چه مشتق ميشده و اصیل بوده است يا پدید آمدۀ 
هوس آنی » و حدود و غور آنها نیز تحکمی و هردم در تغییر بود . ابا آهنگ بعضی 
از اسامی که بگوش مابسیار عجیب می‌آید مشتق از صفات و خصائص فوجی است 
که بخرج ایالتی برای حراست آن در محل مستقر میگردید . پادشاهان مغرور و 
خویشتن بین یونانی با اشتیاق هرچه تمامتر در پی شبح جهانگشائی بودند و یاد 
سلطه از دست رفته را در خاطر نگاه میداشتند » و بین النهرین تازه‌ای را در ساحل 
غربی رود فرات به وجود آوردند و نام سیسیل را به باریکه‌ای از خاك « کالابریاه 
دادند وحا کم پریتور منصب آن را به کالابریا منتقل کردند . قطعه‌ای از سرزمین 
دوك نشین بنه‌ونتوم ' ترفیم یافت و ملقب به ۳۲٤11و‏ موسوم به لومباردی گردید . 
در ایام زوال امپراطوری اعراب » جانشینان کنستانتین امتیازاتی بیشتر کسب کردند 
و شاید غرور ایشان مبتنی بردلائلی منین تر بود. فتوحات نیسی فوروس " و یحیی 
زی‌می‌سیز" و بازیل دوم شهرت نام امپراطوری روم‌را احباء و حدود آن را افزونتر 
کرد و متصرفه سیلیسیه وشهر عظیم انتا کیه و جزاث ر کرت و قبرس د گرباره باعیسای 
مسیح و قیصر بیعت نمودند . یکسوم ایتالیا در قلمرو سلطنت امپراطوران شرقی قرار 
گرفت ‏ و کشور پادشاهی بلغارستان منهدم گردید » و عرصة فرمانروائی سلسلهُ 
پادشاهان مقدونی شامل سرزمین پهناوری شد که از سرچشمه رود دجله تا نزدیکی 
شهر رم را فرا می گرفت. در قرن یازدهم با پدید آمدن دشمنانی تازه و مصائبی 
جدید تیره گون ابری افق امپراطوری را د گرباره تاریک نمود . بقایای ایتالیا راحادثه 
جویان نورمانی در ربوده و فاتحان ترك تقریباً همه شاخه‌های آسیائی را از تنه 
شجر روم قطع کرده بودند . پس از این خسارتها امپراطوران خاندان کومننوسی 
همچنان در سرزمینی سلطنت میکردند که از دأنوب تا پله پونوس و از بلگراد تانیس 
و طرابوران و نهر پیچ پیچ می‌یاندر* را شامل ميشد و متصرفات عظیم تراس و 
مقدونیه و یونان فرمانبردار این پادشاهان بودند » و گذشته از مالکیت قبرس 
و رودس و کرت پنجاه جزیره بحراژه » یا دریای مقدس نیز به ایشان تعلق داشت 


Meander - ¥ John Zimisces ۳ Nicephorus - ۲ Beneventum - \ 


99 7۳7 
و وسعت قلمرو فرمانروائی این امپراطوران فزونتر از بزرگترین کشورهای امروزین 
اروپا بود . 
ثروت و مصنوعات و عوائد ابپراطوری 
ابپراطوران کومننوسی حق داشتند که بگویند در بیان تمامی پادشاهان 
جهان عیسوی هیچ یک را شهری بزرگتر از قسطنطنیه و عوائدی بیش از درآمد 
شان و شور ونر و آبا وان تر تسوا کرت کت شمان راست بود 
و نماینده عزت و منزلت ایشان . با اتحطاط و سقوط امپراطوری بلاد غربی نیز تدریجا 
متلاشی و سافط شده بود و ویرانه‌های شهر رم یا دیوارهای گلی و مساکن محقر 
چوبی و فضای تنگ پاریس و لندن نمونه‌هائی نبود که بیکانة لاتینی‌زبان به‌دیدن 
آنها موضع و وسعت قسطنطنیه و جلال و شکوه کاخهای سلطنتی و کلیساها و فنون 
ظریفه و اسباب رفاه و تجمل مردم بیشمار آن را در خیال خود مشاهده کند. ذخاثر 
قسطنطنیه شاید ایرانیان جسور و بلغاریان و اعراب و روسها را بخود می‌خواند اما 
این شهر را نیروئی بکر بود که هميشه حملات بیگانگان را دفع میکرد . ولیکن 
متصرفات روم شرقی برخلاف قسطنطنیه نه از یاری بخت برخوردار بودند و نه‌چندان 
مستحکم که دشمن را بدانها راهی نباشد و کمتر ناحیه‌ای یا شهری یافته میشد 
که از تجاوز بیگانه‌ای جبار مصون مانده باشد که چون ازتصاحب این بلاد ونواحی 
نومید میشد میخواس ت که ذخائر آنها را به یغما برد . از روزگار ژوستی نيان 
ابپراطور شرقی بتدریج ازمقام سایق خود تنزل کرد وقوای فعال ویرانگری ازنیروی 
سودیند اصلاح‌طلبی مژژرتر بود و مخلالم عمال دیوان و روحانیون برتلخی مصائب 
جنگ افزود و عمال پادشاه غالبا اسوال اسیری را که از دست بیگانگان میگریخت 
به یغما میبردند و او را به زندان می‌افکندند . نیروی فکری پیروان مذهب کاتولیکی 
یونانی براثر دعا خواندن سست و جسمشان به روزه گرفتن ضعیف میشد و کثرت 
دير و صومعه و اعیاد مذهبی روزهای بیشمار را تلف میکرد و دستهای بسیار را از 
خدمت خلق بازمیداشت. با اینهمه باید گف ت که اتباع امپراطوری بیزانسی هنوز 


فصل پنجاه و سوم 11۹ 
کوشنده‌ترین و زبردست ترین ملل بودند و کشورشان از بر کت طبیعت از مواهب 
بسیاری مانند خاك خوب و آب وهوای خوش و موضع لیکو برخوردار بود و مردمش 
که طبعی آرام و بردبار داشتند در احیاء و حمایت انواع هنر از سردم جنگچوی 
و فتنه گر اروپای «ملوك الطوایفی» بیشتر بکار آمدند . اهالی مصیبت زد ایالات از 
دست رفته بدیگر نواحی امپراطوری روی آوردند و باین طریق نواحی مذ کور دوباره 
معمور و ثروتمند شد و مردم کاتولیکی بدهب سوریه و مصر و افریقا پس از رهانی 
از بند خلفاء عرب د گرباره با پادشاه خود پیمان بستند و بجمع برادران خویشتن 
پیوستند و اموال منقولی زا که حار اک اس ھی تساو خرانها دست خر اند 
یافت با خود بردند واین سرمایه مشکلات دوری از وطن را برایشان آسانتر نموده 
و قسطنطنیه بازرگانان گریخته از صور و اسکندریه را نیز در آغوش خود جای داد 
و زعماء ارسنستان و قوم سکائی را که از کین دشمن یا آزار مذهبی به امپراطوری 
شرقی گريخته بودند به رسم مهمان نوازی گرامی داشتند و پیروان ایشان راتشویق 
کردند تا شهرهای نو بسازند و اراضی بایر را با کشت و زرع آپادان کنند»و نام 
و آداپ و رسوم مردمی از ملل مختاف که در بیزانس متوطن شده بودند در نقاط 
بسیاری از آسیا و اروپا محفوظ ماند یا لااقل ازیاد نرفت. حتی عشایری از اقوام 
کم‌فرهنگک اروپائی که در اقليم امپراطوری ساکن و مسلح نیز بودند کم کم رام 
توانین دولت و دستگاه مذهب شدند و مادام که از یونانیان جدا ماندند از ميان 
اخلاف ایشان سربازانی به سپاه امپراطور پیوستند همه مطیم و وفادار. اگر مواد 
کافی برای امعان‌نظر در ایالات بيست و نه گانه امپراطوری بیزانس در دست بود 
یکی از آن ایالات را نمونه وار می‌عوانديم و شاید عطش کنجکاوی ما به این 
طریق سیراب میشد. با این همه طالم چندان که باید به مایاری نموده واطلاعاتی 
سو دمند و فارغ از ابهام در دست هست در باب پلوپونسوس که دیدنی‌ترین ایالت 
امپراطوری بود وکنجکاوی خواننده آثار یونانی به مشاهده نام آن برانگیخته میشود . 


۰ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 

یونان و حتی پلوپونسوس سراسر پایمال دسته‌هائی از اقوام اسلاوی گردید که در 
قدرت جنگاوری از سپاهیان پادشاه بلغارستان در گذشتند . پادشاهان و خدایان 
اساطیری قدیم که ۱ کنون ناشناخته بودند مانند کدموس" و دانائوس" و پلوپس" 
تخم دانش و تدبیر ملکداری را در خالك بارور یونان کاشته بودند » ابا اقوام وحشی 
صفت شمالی هر ريشه بیمار پژمرده‌ای را نیز که هنوز برجای بود از بيخ برآوردند 
و مردم یونان در این حمله سريم و شدید د گ وگون شدند وخون یونانی فاسد گرد دد 
و براشراف گردن فراز پلوپونسوس داخ ننگ زدند و ایشان را برد اجنبی‌خواندند. 
با جد و جهد سلاطین بعد این سرزمین تا حدی از لوث بیگانگان وحشی‌صفت پاك 
گردید و کسانی از ايشان که برجای مانده بودند خاضع و سرافکنده سوگند یاد 
کردند که فرمانبردار و خراج پرداز و در بپاه امپراطوری خدستگزار 
باشند اما این عهدی بود که بستند و بارها شکستند . محاصرءٌ پاتراس* با توافق 
اسلاوهای مقیم پلوپونسوس و اعراب افریقا صورت پذدیرفت و توافق ایشان بسیار 
عجیب بود. هنگامی که مردم پاتراس را مشقت به حد نهایت رسیده بود خبری 
دروغ شایم شد که پریتور کورینث" عنقریب بشهر میرسد و دروغ خیراندیشان روح 
دلاوری را در مردم پاتراس زنده کرد و حمله نا گهانی ايشان به‌سپاه دشمن‌جسورانه 
و فرین توفیق بود چندان که بیگانگان به عزم با زگشت به کشتی نشستند ومتمردان 
تسلیم شدند و افتخار پیروزی آن روز را از شبحی يا بیگانه‌ای دانستند که درصف 
اول جنگیده و دارای صفاتی مانند یکی از حواریون عیسی یعنی آندره مقدس بود 
و به این سبب مزار شریفی را که حاوی بقایای وی بود به غنائم جنگ آراستند 
و قوم شکست خورده و اسیر شده را الی‌الا بد محکوم بخدمت و عبودیت دستگاه 
مذهبی پاتراس کردند . طغیان دو عشیرءةٌ اسلاوی نژاد در همسایگی هلوس" 
ولاسدمون" آرامش شبه جزیره را غالبا برهم میزد و ایشان زمانی به سبب ضعف 
ییزانس حسارت مینمودند و زمانی در برابر مظالم‌آن پایداری میکردند تاسرانجام 


Pelops -۳ Danaus - ۲ Cadmus - \‏ ۽ - بندری یونانی درشمال غریی پلوپونسوس 
Corinth - ۵‏ ¬ - شهری در لا کونیا - اسپارت. goed aemon - v‏ اسپارت قدیم. 


فصل پنجاه و سوم ۱۱۹ 
نزدیک شدن برادران همنژاد و معاند ایشان باعث آمد که ار پاپ بزور فرمانی 
بگیرند که حقوق و تکالیف ازریتها! و می‌لنگوسیها" را مشخص کند و خراج سالانهٌ 
ایشان را هزار و دویست سکه طلا نعیین کردند. نویسنده" رساله روش اداره 
حکومت در میان این بیگانگان به‌وحود گروهی پی‌برده بود از نژادی اصیل و 
آشنا که شاید خون مردم رنج کشیده و زیان برد هلوت؛* در رگهای ايشان جاری 
بوده است . کرم و آزاده فکری رومیان و على الخصوص ا گوستوس باعث آمد که 
بلاد مجاور دریا از سلطة اسپارت آزاد شود و نتیجه مزینی که ايشان را ازآزادی 
حاصل آمده بود عنوان شرف افزای الوتیرو" يالا کونی آزاد بود . در عهد کنستانتین 
ملقب به پورفیرو جنیتوس,لا کونیها نامی دیگر یافته و می‌نوتز" خوانده ميشدند 
و می‌نوتزها هر آنچه را از سفائن غرق شده برروی صخره‌های ساحلی می‌یافتند 
بوضعی غیر انسانی غارت میکردند و نام آزادی را ننگین مینمودند. سرزسین این 
مردم به دماغه مالیا" ميرسید و غله در آن نمی‌روئید اما زیتون فراوان ببار می‌آورد 
وامیر ایشان راحا کم پریتور منصب بیزانسی به فرمانروائی منصوب بیکرد وچها رصد 
سکه زری که به رسم خراج میپرداختند مالیاتی اندك و ضمان مصونیت ایشان بود 
نه نشان تبعیت , و مردم لا کونیا که برده نبودند راه وروش رومیان را اختیار کردند 
و دير زمانی پیرو مذهب یونانیان بودند تا بازیل ابپراطور که در دینداری غیور 
بود ایشان را به سل تعمید پیرو دین مسبح کرد. اما پانصد سال پس از آن که 
دنیای روم پرستش ونوس و نپتون را تحریم درد این روستائیان که پیرودو الهة 
یونانی بودند پرستشگاههای ايشان را همچنان به تاجهای گل می‌آراستند .در 
ایالت پلوپونسوس هنوز چهل شهر برمی‌شمردند و وضع آرگوس و اسپارت و کورینث 
همچنان در انحطاط بود تا قرن دهم که حدفاصل ميان جلال وشکوه قدیم و ویرانی 
کنونی آنهاست . در سراسر پلوپونسوس و املاك تیولی آن خدمت سربازی را چون 


Milengus ¢> Milengi - ۲ Ezzerites - ۱‏ م - که ذ کرش سابقا دراین فصل آمده است. 
Helot - €‏ مردم هلوس راگویند و چون اسبارنیها ایشان را سخت می‌آزردند و به برد ان میبردند این کلمه معنی 
غلام و برده نیز پذیرفته است . Malea -۷ Mainotes - ۶ Eleuthero - û‏ 


۷۲ انحطاط وسقوط امپراطوری روم 
تکلیفی براشخاص یا بدیل ایشان تحمیل میکردند ء و برای هر مستأجر ثروتمند 
املاك مزروعی مالیاتی تخمین کردند بمبلغ پنج سکه طلا » و مقررشد که مالیاتی 
سرانه برابر با همین مبلغ را چند مستأجر کم بضاعت به‌مشار کت بپردازند. هر وقت 
که ایتالیا اعلان جنگ میکرد مردم پلوپونسوس به‌دلخواه خود یکصد پوند طلا 
( که معادل است با چهار هزار پوند استرلیننگ) و هزار اسب با یراق و آلات جنگی 
آنها تقدیم و خویشتن را ازشرکت در جنگ معذور میداشتند. کلیساها و صومعه‌ها 
نیز از میان اعضاء خود گروهی را به سربازی میفرستادند . از دستگاه دين عایدی 
دیگری به زور حاصل آمد و آن فروش امتیازات کلیسائی بود » و اسقف بینوای 
لو کادیاا را مسؤول پرداخت مقرری مرتبی کردند بمبلغ یک صد سکه طلا . 

اما ثروت ایالت پلوپونسوس و اعتبار عوائد آن بر اساس تجارت و صناعت 
مبتنی و محصول این هر دو خوب و فراوان بود » وعلائم سیاست خردمندانه را در 
قانونی میتوان یافت که بموجب آن ملاحان پلوپونسوسی و استاد کارانی که از پوست 
نفیس حیوان" « کاغذ» برای نسخ خطی میساختند يا کسوت ارغوانی منصب 
میدوختند از پرداخت انواع مالیات شخصی معاف بودند و شاید بافندگان منسوج 
کتان و پشم و علی‌الخصوص ابریشم نیز در زمره بخشود گان از مالیات بودند 
و بافتن کتان و پشم از روزگار همر در یونان رونق بسیار داشت و حریر را شاید 
روسیان از عهد ژوستی نیان نیز می‌شناخته‌اند. مرا کز این فنون کورینث و طیبت 
وآرگوس بود و مردم بسیاری را شغل و نان از هنرهای مذ کور حاصل‌می‌آمد و زن 
و مرد و طفل برحسب سن و نیروی جسم بکارهای مختلف گماشته ميشدند و بسیاری 
از ایشان برد گان خانگی بودند اما اربابان کارفرما که از سود کارگاه متمتم میشدند 
آزاد بودند و از محترمین بشمار می‌آمدند. هدایائی که بانوئی سخی و ثروتمند از 
مردم پلوپونسوس برای فرزند خواندۀ خود یعنی بازیل امپراطور میفرستاد بی‌شک 
د رکارگاههای یونان بافته و تهیه میشد. این بانوی محترم که نامش دانیه‌لیس " 


Leucadia -‏ ۽ - معمولا از پوست‌گوسفند یا بز استفاده م ی کردند. Danielis - r‏ 


بود فرشی برسم تحفه به کلیسائی نوساخته داد که بنام عیسی و سیکائیل و الیاس 
نبی برپا کرده بودند و فرش لطیف پشمین چندان بزرگ بو د که کلیسا را سراسر فرا 
میگرفت و طرح آن به نقش و نگار پرطاوس میمانست . دانیه‌لیس ششصد قطعه 
منسوج کتان و پرنیان از انواع گونا گون و برای مصارف بختلف اهداء کرد . 
پرنیان رابه لونارغوانی صوری‌رنگ میکردند وانگشتان هنرمندان زحمتکش و طرح- 
پرداز بیاری سوزن آنها را بانواع نقشها می‌آراست » و کتانی که سیبافتند چندان 
نطیف و ظریف بود که یک قطعه محصول کارگاه را سمکن بود بپیچند و استوانه وار 
درون نی مجوف قرار دهند . مورخی از اهل سیسیل که منسوجات یونانی را وصف 
کرده است هر منسوجی را بر حسب وزن و جنس ابریشم و ظرافت بافت و زیبانی 
الوان» و حسن ذوق و نیز موادی له در گلدوزی آن بکار می‌رفته است تعیین میکند . 
رشته‌ای از یک يا حتی دو يا سه تار را برای پارچه‌ای عادی کافی می‌دانستند » 
اما صنعتگر ماهر از رشته شش‌تاری پارچه‌ای محکمتر و گرانبهاتر تهیه میکرد. 
مورخ در ذ ثر رنگها فصاحت نمائی میکند و سرخی آتنش گون رنگ قرمز و چلوه 
مایم رنگ سبز را می‌ستاید . نقش پارچه را با تار ابریشم و زر می‌دوختند وساد 
ترین آنها طرح مخطط با حلقه‌ای و طرح‌های ظریفتر نقشهائی به‌تقلید ازگلهای 
طبیعی بود . البسه‌ای که برای کاخ پادشاهی و پوششهانی که برای محراب کلیس 
تهیه میکردند غالا از تلالو سنگهای فی که در تزیین آنها بکار رفت درخشان 
بود  »‏ و گرد هر تقشی را رشته‌ای از مروارید می‌دوختند . تا قرن دوازدهم‌در ميان 
ممالک مسیحی مدهب نها یونان حشره‌ای داشت که طبیعت ساختن ابریشم را بدو 
تعلیم کرده است ؛ و استاد کارانی که روش تهیه پرند لطبف و ممتاز را استعداد 
ذاتی بدیشان آموخته بود . اعراب این هنر را به زبردستی و جهد بسیار از یونانیان 
ربودند . ابا خلفای مشرق و مغرت از تقلید اثلاث و البسه کفارعار داشتند و دو شهر 
اسپانیانی لیسبون" و المریه" بسیب تهیه ابريشم و بافتن و پوشیدن و شاید صادر 


.دس 
, - اشبونه يا لیسبون Almeria - r‏ که دارای انبار اسلحه و بندری مهم و پایتخت ایالت اندلس 
ومملکت غرناطه درآخرین قسمت جنوبی اسپانیا بود. 


8 ۳ ااحطاط و سقوط امپراطوری روم 
کردن آن مشهور بودند. ابریشم را اول بار نورمانها به سیسیل بردند » و حرفه‌ای 
جدید را به مردمی شکست خورده آموختن پیروزی روجر را از مخاصمات همانند 
و بی‌ثمر دورانهای دیگر ممتاز میکند. پس از غارت کورینت و آتن و طیبت» سران 
لشکر روجر با م وکبی از زنان و مردان اسي رکه بافنده و هنرپیشه‌بودند به کشتی 
نشستند و این گروه‌غنیمتی بودند باعث سرافرازی روجر و ننگ امپراطور یونانی . 
پادشاه سیسیل از ارزش تحفه دربافتی غافل نبود وچون هنگام باز گرداندن اسیران 
جنگی فرارسید وی فقط صنعتگران طیبتی و کورینتی را مستثنی کرد » و به گفته‌مورخ 
پیزانسی ابن صنعتگران به فرمان خداوند گاری بیگانه و بی‌فرهنگ کار جان فرسا 
میکردند مانند اسیران ارتریائی" که داریوش بخدمت گماشته بود . درکاخ پالرمو 
عمارتی شاهائه برای این گروه کوشنده هنرپيشه بنا کردند و فرزندان و شا گردان 
ایشان هنر ابریشم بافی را رواج بیشتر دادند تا مقدار کالائی که عرضه میکردند 
اروپائیان را راض ی کند زیرا که تقاضا روزافزون بود . علت ازمیان رفتن کارگاههای 
ابریشم بافی سیسیل هرج و مرجهای این جزیره و رقابت بلاد ایتالیانی بود و در 
سال هزار و سیصد و چهارده میلادی در سیان حمهوریهای ایتالیا فقط لو کا" بود که 
تهیه و تجارت منسوح ابریشم را در انحصار خود داشت. اما انقلابی داخلی باعث 
پرا کنده شدن صنعتگران و سکونت ایشان در فلورانس و بولونیا و ونيز و ميلان و 
حتی ممالک آن سوی جبال آلپ گردید و سیزده سال پس از این واقعه شهر مودینا" 
قوانینی وضع کرد و بموجب آنها کاشتن درخت توت از فرایض شد و حقوق گمرکی 
ابریشم خام تابم مقرراتی گردید . آب و هوای اقالیم شمالی با پرورش کرم ابریشم 
چندان ساز کار نیست ولیکن حنعت فرانسه و انگستان از محصول حشرات چین 
و ایتالیا بهره‌مند میشود و بر غنای این دو کشورمی‌افزاید. 

| کنون باید شکایت سابق را تکرار کنم که یادداشتهای قلیل و سبهم آن 
ایام مقدار دقیق مالیاتها و عوائد و منابع ثروت امپراطوری یونانی را بدست نمیدهد . 


Eretria - 4‏ ۳ - 1.۵ شهری در شمال غربی ایتالیا . ۳ - Modena‏ در شمال ایتالیا. 


از پیوند جویهای زر و سیم که از متصمرفات آسیائی و اروپائی روان بود نهری عظیم 
پدید می‌آمد و نقد فراوان پیوسته به خزانه امپراطور فرو می‌ریخت . جدا شدن 
شاخه‌های درخت امپراطوری از تنه آن بر عظمت قسطنطنیه افزود و پیروی از 
اصول استبداد باعث آبد که دولت در پایتخت و پایتخت درکاخ و کاخ در وجود 
شخص امپراطور متمر کز شود . سیاحی یهودی و بنيامین نام از بردم تطیله" که در 
قرن دوازدهم به امپراطوری شرقی سثر کرده است میگوید: « در این شهر است » در 
این خاتون بلاد عالم که خراج سالانه امپراطوری بیزانسی برای مصارف عمومی 
به ودیعه نهاده میشود » و درون برحهای رفیع ان مخازنی است انباشته از پرند 
گرانبهای ارغوانی و زربفت » و میکویند که قسطنطنیه روزانه بیست‌هزارسکه طلا 
به سلطان خود میپردازد و این مبلغ را از د کانها و میخانه‌ها و بازارها میگیرند 
و از بازرگانان ايران و مصر و روسیه و مجارستان و ایتالیا و اسپانیا که از راههای 
دریائی و زمینی پیاپی به‌پایتخت امپراطوری می‌آیند .» سخن مردی یهودی در باره 
امورمالی بی هیچ شکی معتبر است و محترم » اما چون از وحوه پرداختی درسیصد و 
شصت و پنج روز بايد سالانه عایدئی متجاوز از هفت میلیون ليره استرلینگ بدست 
می‌آمده باشد پس لااقل اعیاد بیشمار یونانی را که در تقویمها آمده است باید از 
شمار روزهای سال کاست. ذخائر ی که تئودورا و بازیل دوم اندوختند بسیار عظیم 
بود و از این ذخاثر میتوان بوحود منایع ثروت و عواند بسیار ایشان پی برد اما 
مقدار آنها را دقیقأً تعیین تتوان کرد . مادرمیکائیل پیش از ترك دنیا و عزلت 
گزیدن در دیر رهبانی بر آن شد که فرزند حق ناشناس و مسرف و سبذر خود را از 
اتلاف مال مانع آید و چاره را در تهیه صورتی دقیق و درست از ثروتی یافت که این 
فرزند بارث برده و عبارت بود از یکصد و نه هزار پوند طلا و سیصدهزار پوند نقره 
و اینها همه ثمره تدبیر مادر میکانیل و شوهر متوفای او و اندازه نگاهداشتن ایشان 
در خرح بود . آزمندی بازیل چندان شهره است که دلاوری و ثروت او . وی لشکریان 


۱ - واdeںآ‏ شهری کوچک که امویان در اسیانیا بنا نهادند. 


۱۱۹۹ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 


پیروزبند خود را مزد و پاداش میداد بی‌انکه به ذخیره عظیم طلائی دست یازد که 
در دخمه‌های زیر زمینی قصر خود نهفته بود و بالغ بر دویست هزار پوند طا (در 
حدود هشت میلیون پوند استرلینگ ) میشد. بر روی هم انباشتن ذخایر بسیار را 
سیاست و علم اقتصاد در روزگار ما مردود می‌شمارد و چنین روشی را بکار نمی‌بندد 
و مقدار ثروت ملی را بیشتر از استفاده یا سوء‌استفاده از اعتبار عموسی تخمین میکنند . 
با این همه پادشاهی که دشمنان از او می‌هراسند و حکومتی منتخب مردم که در 
نزد دوستان همپیمان خود محترم است. هنوز اصول اعصار قدیم را به طیب خاطر 
می‌پذیرند و هر دو بمقاصد خود نائل آمده‌اند بدین معنی که سلطان سهمگین از 
قدرت نظامی و دولت جمهوری از امن و آرامش داخلی برخودار است. 
کاخ شاهنشاهی 

هرمقداری که برای حوائج حال مصرف یا برای مخارج آینده ذخیره 
بیکردند هزینه جلال و تجمل دستگاه سلطنت و فراهم آوردن اسباب لذت و تمتع 
ابپراطور پیشترین و مهمترین رقم خرح مملکت و فقط پادشاه بود که مقدار و حدود 
مخارج شخصی خود را تعیین سی توانست بکند . سلاطین قسطنطنیه را از طبیعت 
و ساد گی‌های آن فاصله بسیار بود معذلک ایشان بگردش فصول و برحسب ذوق 
یارسم روز از هوای دودالوده و غوغای پایتخت به نقاطی که هوایش صافی بوډ 
پناه بیبردند و حشن روسنانی انکور چینی را دوست می‌داشتند يا به دوست داشتن 
آن تظاهر بینمودند و شکار ایشان را مايه تفریح و ورزش ایام فراغ »> وبیاهی 
گیری اشتغالی آرامش بخش بود » و در گرمای تابستان ازآفتاب محفوظ بودند ونسیم 
مایم دریا ایشان را نیرونی تازه میبخشید . سواحل و جزاثر اروپا و متصرفات 
آسیائی سراسر پوشیده از ویلاهای مجلل شاهانه بود. اما بر خلاف اعتدال ی که 
زیبندۀ هنری چون ساختن ویلا است که سعیش همه بايد در پنهان کردن خود و 
آراستن طبیعت باشد » ثاخهای مرمرین باغهای شاهانه را برای آن عمارت میکردند 
که ثروت خداوند ار خانه و کوششی مهندس و معمار را جلوه گر سازد. امپراطور 


فصل پنجاه و سوم ۱۱۲ 
مالک خانه‌های مجلل بسیاری در شهر و حوبه آن بود که بر اثر حوادث گونا گون 
و تقسیم میراث و پا مصادر؛ اموال سردم بی‌صاحب مانده بود و دوازده خانه از اینها 
به وزیران دولت اختصاص داشت . سرای خسروی در قلب اقاستگاه شاهانه قرار 
داشت و موضع آن یارده قرن تمام هم‌چنان ثابت و در میان هیپودروم و کلیسای 
اعظم ایاصوفیه و جنات بعلقی بود که کم کم فروتر می‌آمد تا به ساحل دریای 
پروپونتیس میرسید . نخستین عمارتی که کنستانتین اول بنا نهاد نسخه و نمونه رم 
قدیم بود و جانشینان وی آنرا بتدریج بهتر کردند و همت به تقلید عجائب دنیای 
قدیم گماشتند چندان که در قرن دهم سلل لاتینی فرهنگ از جلال و ابهت و برتری 
و عظمت و استحکام کاخ بیزانس در حیرت بودند و آن را تحسین می‌نمودند. اما 
محصول زحمت و صرف ذخاثر بسیار در دورانهای متمادی عمارات بی‌شماری بود 
که هر یک بموجب قاعده‌ای خاص بنا شده و اصل تناسب را در میان آنها رعایت 
نکرده بودند و هر بنائی از خصائص ایام خود و بنیانگذار آن نشان داشت و اگر 
پادشاهی آثار پیشینیان خود را شاید با خشنودی نهانی منهدم میکرد او را به‌سبب 
تنگی عرصه برای ساختن عمارتی حدید در صحن اقاستگاه سلطانی معذور می‌توان 
داشت . عوائد مالیاتی » تلوفیلوس " امپراطور را مجالی وسیم تر و آزادی بیشتر 
برای افزايش اسباب تجمل و شکوه و جلال زند گی داخلی خود بدست داد . یکی 
از سفیران مقرب امپراطور که حتی خلفاء عباسی ار كرتا وا ده دستی وی متحیر 
بودند پس از باز گشت به قسطنطنیه نمونه‌ای از قصر خلیفه را در بغدادکه اخیراً 
در کنار دجله بنا شده بود به امپراطور تقدیم نمود و امپراطور فوراً عمارتی مانند 
نمونه و برتر و بهتر از آن برپا کرد . بناهای جدید تئوفیلوس دارای باغهای وسیح 
و پنج کلیسا بود و بر تارك یکی از آنها که در وسعت و زیبائی بارز و ممتاز بود 
سه گنبد نشسته و سقفی ازبرنج مذهب بر ستونهائی از مرمر ایتالیائی قرار یافته بود 
و دیوارها را با مرمرهائی به رنگهائی گونا گون پوشانده بودند. رویروی کلیسا 
رواقی بشکل نیم دایره بود مانند حرف یونانی سیگما" و به همان نام که برپانزده 
\- 77 


۸ ۳ ۳ اتحطاط و مقوط امپراطوری روم 

ستون از مرمر فریجیه‌ای استوار بود و دخمه های زیر زسینی رواق نیز بنائی نظیر آن 
بود و سنگابی فضای مربع شکل پیش رواق را زینت میبخشيد و لبه سنگاب را با 
نواری از نقره پوشانده بودند . در اغاز هر فصلی بجای اب قدح را ار انواع 
میوه‌های نفیس پر میکردند و در دسترس عامه مردم كداق خد تا مايه تفریح 
خاطر امپراطور شود . امپراطور نشسته بر تختی از زرو گوهر رخشنده از تماشای 
هنگامة خلق خشنود میشد. تخت زرین چندان برافراشته بود که گوئی بر ایوانی 
رفیع قرار داشت و امپراطور از پلکانی مرمرین بدان برمیشد . در پای تخت 
صاحبمنصبان رست نگهبانان شاهی و عمال دولت و سران دسته‌های سیر کی 
می‌نشستند و پلکان پست تر را سردم اشغال بیکردند و قسمت زیرین پرمیشد از 
دسته های رقاصان و خوانند گان و مقلدان" . گردا گردمیدان را عمارات دیوان عدل 
و قورخانه و تجارتخانه‌های مختلف و اما کن تفریحی و تالار «ارغوانی» فرا گرفته 
بود و تالار را «ارغوانی» نام نهاده بودند زیرا زن امپراطور همه ساله جامه‌های 
سرخ ارغوانی مناصب را خود بدست خویشتن از آنجا توزیع میکرد . صف دراز 
حجره‌های کاخ سلطانی چنان ساخته ننده بود که متناسب با تغییر هوای فصول باشد 
و همه مزین به مرمر و سنک سماق, آذر افشان و زروسیم وگوهر گرانبهای بسیار 
و نقش و نگار و تمثالها و تصاویری بود که از تلفیق قطعات خرده سنگ و شیشه 
پدید می‌آمد . تثوفیلوس امپراطور در جلال و تجمل طالب غرائب بود و از اینرو 
آن چنان هنرمندانی رابکار میگماشت که دقیق و بردبار بودند » اما بحصول کار 
وکوشش پرخرج ايشان حقیر و بی ارزش بود و هنرسندان آتن قدیم بی‌شک در 
چنین آثاری به دید حقارت مینگریستند » آثاری چون درختی زرین با شاخ و بر گ 
بسیا رکه پرند گان بیشمار در آن مأمنی یافته و به نغمات مصنوعی مترنم بودند ؛ 
و دوشیر زرین سنگین وزن به‌اندازه شیر زنده که شکل و غرش آنها به برادران 
جنگلی این حیوانات می‌مانست . جانشینان تئوفیلوس یعنی پادشاهان سلسله بازیلی 
و کومننوسی را جا‌طلبی کمتر نبود و ایشان نیز میخواستند که اثری از اقامت خود در 


Pantomimes - \ 


کاخ شاهنشاهی برجای گذارند و آن قسمت از قصر رکه مجلل تر و باشکوه‌تر بود 
به لقب سفره خائة" زرین مشخص و متا زکردند. یونانیان نجیب زاده دولتمند 
با تواضعی که زیبنده بود از سلطان خود تقلید میکردند و هنگامی که سوار بر اسب 
و ملبس به کسوت پرنیانی گل دوخته از کوچه‌ها میگذشتند کود کان ایشان را 
به اشتباه پادشاه می‌پنداشتند . بانوئی از اهل پلوپونسوس و دانیه‌لیس نام که 
بازیل مقدونی را از هنگام کود کی عزیز داشته بود به سائقة محبت یا غرور و 
خود پسندی برآن شد که به ملاقات فرزندخوانده خود برود و عظمت جاه او را 
به چشم خود ببیند . از پاتراس تا قسطنطنیه پانصد میل راه بود و این زن بواسطه 
رخوت یا کبر سن به خستگی اسب سواری يا نشستن درم رکوبی دیگر تن در نداد 
و او را که در محملی بر روی بستری نرم آرمیده بود بر دوش ده غلام قوی‌بنیه 
می بردند و برای آن که غلامان در فواصلی اندك ازحمل بار خلاص شوند گروهی 
سیصد نفری را برای انجام‌دادن این کار بر گزیدند , دانیه‌لیس را در کاخ بیزانسی 
بااحترامی که از فرزندی سرد و با تشریفاتی که خاص زنان امپراطوران بود نواختند . 
سنیم ثروت این زن هر چه بوده است هدایای وی به امپراطور بهابت منزلت 
سلطانی را نازیبنده نبود. من صنایم نلریف و عجیب پلوپونسوس را پیش از این 
وص ف کرده‌ام یعنی صنعت بافند گ ی کتان و ابریشم و پشم » ولیکن تحفه‌ا ی که پادشاه 
را مقبول‌تر افتاد عبارت از سیصد جوان خویروی بود و یکصد تن از اينان خصی 
بودند . مورخ میگوید: «زیرا دانیه‌لیس غافل از اين نکته نبود که هوا یکاخ سلطنت 
با چنین حشراتی سازگارتر است از هوای د که شیرفروش مگسان تابستان را ». 
این زن در دوران عمر خود قسمت اعظم املالك و دارانی خویشتن رادر پلوپونسوس 
به بازیل اهداء و در وسیت نامه خود لیو فرزند بازیل را وارث اموال خویشتن 
کرد » و پس از آن که بیراث وی به بیراث‌خوار رسید هشتاد ویلا يا مزرعه به 
ابلاك سلطانی افزوده شد وخداوند گار حدید سه هزار برد دانیه‌لیس را آزاد وایشان 


۱ - حصدانمزآه::۲" بعنی‌سفرمخانه علی الخصوص سفرهخانه‌ای که کنار میزش نیم‌کتی بود که سهسمت آن رافرا میگرفت. 
رومیان را رسم براین بود که هنکام صرف غذا برروی چنین نیمکتی بیارمند, 


همه را به نقطه‌ای ساحلی در ایتالبا منتقل کرد . ملک وبال این بانوی پلوپونسوسی 
نمونه‌ایست که ثروت و ابهت امپراطوران را از آن قیاس میتوان گرفت . با این 
همه باید گفت که تمتع از لذات مال را مجال تنگ است و اگر دراین تمتم قدری و 
ارزشی هست آن کس که مالک ثروت خویشتن است با ایمنی و برائتی بیشتر از 
مسوول مال ملت از اسباب رفاه و تجمل بهره بر سیگیرد . 

در حکومتی استبدادی که تفاوت شریف‌زاده و عامی نسب را از ميان 
بر میدارد سلطان یگانه مصدر عنوان و افتخار است و مرتبت هر کسی چه درکاخ 
سلطنت و چه در مملکت منوط به القاب و مناصبی است که وی به اراده استبدادی 
خویش میدهد و بازپس میستاند. پس از آن که لقب اعلای «اگوستوس » را 
به‌سهولت بیشتر به پسران و برادران سلطان وقت نیز اطلاق کردند «قیصر» متجاوز 
از هزار سال یعنی از دوران وسپاسیان تا الکسیوس کومننوس عنوان شخص دوم 
در مراتب اعلای فرمانروائی بود . الکسیوس محتال برای آنکه خویشتن را از قید 
عهدی باهمکاری مقتدر » یعنی شوهر خواهر خود » برهاند بی‌آن که پیمان شکنی 
کند و برای خود « همرتبتی » بسازد لقبی جدید و ممتازتر از « قیصر» به پاداش 
وناداری برادر خود ایزاك به او داد وآن عنوانی بود میان « امپراطور» و «قیصر» , 
در زبان یونانی خاصیتی هست نیکوو آن انعطاف پذیری اس ت که ساختن لغتی جدید 
ازت رکیب دو یا چند لغت را ممکن میسازد . الکسیوس دو اسم | گوستوس وامپراطور 
را ( که در یونانی سباستوس و ات و کراتور است) تر کیب کرد و از پیوند این دو نام 
لقبی سنگین صوت پدید آمد که «سباستو کراتور»" بود . هنگام جلوس امپراطور 
بر سریر شاهی جایگاه سباست و کراتور برتر از قیصر و نخستین پله تخت بود و نام ویرا 
هنگام شادی در هلهله آفرین گوئی مکرر میکردند و تنها تفاوت او با شخص 
سلطان در زیورهای عجیبی بود که وی بر سرو پای می‌بست. اما کسوت ارغوانی 
یا نیم چکمه‌های سرخ را فقط سلطان برتن و پای میکرد و تاج امپراطور تقلیدی از 


Sebastocrator - \ 


فصل پنجاه و سوم ۱۱۹ 


انسر پادشاهان ایرانی و بالای آن کلاه وار پوشیده و مخروطی شکل و از منسوج 
ابریشمین با پارچه‌ای دیگر بود و چندان گوهر ومروارید بر آن میدوختن که زمینه 
کلاه دیده نمیشد . پایه تاج چنبره‌ای ژرین بود و دوسوی آن دو منحتی طاق مانند 
از پایه برميآمد و در بالای کلاه در نقطۀ تقاط دو منحنی کره‌ای یا صلیبی قرار 
میدادند و دو رشته مروارید از دو سوی بر روی گونه های شاه میآویخت . نیم چکمه - 
های سباستو کراتور و قیصر سرخ نبود و سبز بود و بر روی نیمتاجهای ایشان 
سنگهای قیمتی کمتر مینشاندند. الکسیوس خیال‌پرداز دو لقب دیگر نیز درست کرد 
که یکی با «قیصر» همپایه و عنوان «پان‌های‌پرسباستوس»" و دیگری از آن کمتر 
و عنوان پروتوسباستوس " بود وآهنگ این دو لفظ ومعنی آنها بگوش یونانیان خوش 
می‌آید و در قیاس با عنوان ساده ا منهوم برتری و اولویت ازآنها مستفاد 
می‌شود ولقب مقدس و بسیار قدیم پادشاهان رومی چندان تنزل کرد که از آن پس 
به خویشاوندان و خادمان درباری سلطان بیزانس اطلاق گردید . دختر ساده فکر 
الکسیوس زیر کی پدر خود را در برقراری تسلسل مراتب تحسین میکند اما اسفل 
استعدادها را به علم لغات دسترسی هست و جانشینان الکسیوس از سر کبر و غرور 
به سهولت براین فرهنگ عناوین بیهوده افزودند و براد ران یافرزندان مقرب خویشتن 
را لقب «خداوند گار» یا «دسپوت»" دادند که عنوانی برتر و عالیتر و علائم صوری 
آن زیورها و امتیازات بیشتر و حایگاه ایشان بلافاصله پس از شخص امپراطور 
بود . القاب پنجگانة دسپوت » سباست وکراتورو » قیصر » پان‌های پرسباستوس و 
پروتوسباتوس معمولا منحصر به شاهزاد گان دودمان پادشاه بود که پرتو ذات 
با بهابت او بودند اما چون این شاهزاد گان کاری و منصبی نداشتند وجودشان 
بی‌حاصل و اعتبار قدرتشان متزلزل يود . 

ولیکن در هر دولتی که پادشا هی زمامدار امور است قدرت واسع 
حکافت تا ها بای بان عمان رای وک نهد ازع ی ای ام و دز رانتالا ان 
تقسیم شود و تنها چیزی که تغییر پذیر است همانا عناوین صاحبان مشاغل است 
 Protoscbastos - 1 Panhypersebastos - \‏ ں- Despot‏ 


چندان که درگردش احوال و ادوارکنتها و عمال بزرگ و پریتورها و کووستورها! 
کم کم تنزل و خادمان ايشان ترقی کردند و از خداوند گاران خود بر گذشتند 
و به برترین عناوین و امتیازات دولتی رسیدند . | _ در آن سلطنتی که هرجیز به 
شخص پادشاه مرجوع و منتسب است نگاهداری کاخ پادشاهی و ترتیب مراسم و 
تشریفات آن محترمترین اداره حکوست است . کیوروپالاتا" امین قصر بود و منصب 
او در روزگار ژوستی‌نیان بسیار ممتاز اما کنون دیگری به نام پروتووستیر" جایگزین 
او شده و شغل اصلیش منحصر به حفاظت البسه امپراطور بود ولیکن دامنه حکمروائی 
وی کم کم گسترش یافت وشامل خادسان بیشمار و وضیع دربار شد که دستگاه حلال 
و تجمل پادشاه را بدیشان نیاز است » و پروتووستیر هنگام بارعام و بارخاص 
با عصای سیمین خود برمراسم نظارت میکرد. م ۔ در نظام قدیم کنستانتینی نام 
لوگوتیت* يا حسابدار را به‌وصول کنند گان عوائد دولتی اطلاق میکردند. 
و صاحیمنصبان عمده هر یک حسابدار داثره خاصی بودند از قبیل خزانه‌داری کل 
و چاپارخانه و سپاه و خزانه اموال عمومی و اختصاصی و لوگوتیت اعظم که حافظ 
قانون و عوائد دولتی بود » و سمت او را با صد راعظم دربارهای پادشاهان لاتینی 
فرهنگ اروپا مقایسه کرده‌اند . دید گان بصبر لو گوتیت اعظم ناظر برهمه امور 
حکومت مدنی بود و اپارك" يا رئيس شهر که تابع وی بود در حد وظیفه تابعیت 
وی را معاونت مینمود چنان که دبیر اول و مهردار سلطنتی و ضابط اوراق و اسناد 
دولتی و نگاهدارنده مر کب" سرخ يا ارغوانی که مخصوص توشیح قوانین به نام 
مقدس امپراطور بود او را یاری مینمودند . معرف و مترجم‌سفیران خارجی چاوش اعظم 
و ترجمان بودند واین هر دو نام در اصل تر کی است و با ب‌عالی یا دربار پادشاهان 
عثمانی را هنوز با آنها آشنانی تن ی خدمتی که نگهبانان کاخ مینمودند اچیز 
و عنوان ایشان حقیر بود ولیکن نگهبانان قصر شاهی اندك اندك ترقی کردند و به 
منصب سالاری لشکر رسیدند و میا متصرفات لشکر نشین شرق وغرب و افواج 


Eparch - ۵ Logothete - ۴ Protovestiare - ۳ Curopalata - ۲ Quaestor -‏ 
> - م رکب ارغوانی که هنوز برروی بعضی از نسخ اصلی قوانین مرئی است مخلوطی از شنگرف و سیماب وگوکرد بود. 


اروپا و آسیا غالبا خلاف و نزاع بود تاآنکه سرانجام نگهبان اعظم را به فرماندهی 
تام و بطلق قوای بری منصوب کردند . وظیفه اصلی پروتوستراتور معاونت امپراطور 
هنگام سوار شدن او بر اسب بود. اما او نیز به تدریج نائب نگهبان اعظم در 
شکارگاه شاهی شد و حوزه حکومتش شامل اصطبلها و سواره نظام و ملازمان 
ابپراطور در وقت صید و شکار با باز بود . استراتوپی دارلك" قاضی اعظم اردو و 
پروتوسپاتر فرمانده گارد نگهبان » و حاجب اعظم و ایتی ریاك " و آکولیت" هر یک 
ریس قومی بودند از قبیل قوم فرانک» و اقوام بی‌فرهنگ و قوم وارنجی یاانگلیسهاء 
و سربازان بیگانه مزدورکه در دوران انحطاط روح مردانگی در امپراطوری بیزانس 
قوت و نیروی سپاهیان بیزانسی از ایشان بود . ء - قوای بحری تحت فرمان دوك 
اعظم و در غیت او مطیع درونگر؟ بز رک بود و امیر یا امیرالبحر که عنوانی مأخوذ 
از عربی ودر همه زبانهای اروپای جدید رائج است و با دیگر لغات آنها همجنس‌شده 
شده نیز در مواقعی جایگزین درونگر میشد » و از مجموع این صاحبمنصبان 
و بسیاری دیگر مانند ایشان بود که هیئت عمال دیوانی ولشکری و سلسله مراتب 
ایشان تشکیل می‌یافت و ذ کر مقام و عنوان همه در اینجا بی‌فایده خواهد بود . 
درحات و امتیا زات مالی این اشخاص و لباس و القاب و درود و سلام ایشان وتفوق 
منزلت یکی بر دیگری با کوششی دقبق‌تر از آن تعیین شده بود که تنظیم قانون 
اساسی مردمی آزاد و مستقل را بکارمیاید » و هنگامی که مجموعه مقررات و مراسم 
تقریباً کامل شده بود عمارت بی‌بنیانی که‌یاد گارکبر و ابهت امپراطوران و عبودیت 
مردم بود چنان در زیر ویرانه‌های امپراطوری بیزانس مدفون ماند که هرگز دیکرباره 
سر از خالك برنیاورد . 

رفیع ترین القاب و خاضعانه‌نرین رسوم عبودیت را که ولاء دینی‌به ذات 
باریتعالی اختصاص داده است مردم از سر ترس یا برای تملق گوئی چندان حقیر 
کردند که آنها را در حق مخلوقاتی چون با دارای طبع و خوی انسانی نیز بکار 


Drungaire - ۴ Acolyth - ۴ ۸6۱6۲۱8۲0 - ۲ Stratopedarch - \ 


۱1۲€ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 


بردند . طریقه «نیایش» يا به خاك در افتادن و بوسیدن پای امپراطور را a‏ 

از رسم عبودیت ایرانیان تقلید نمود و این روش تا آخر دوران سلطنت «یونانیان» 
همچنان دوام یافت و بدتر نیز شد و بجز روزهای یکشنبه که شکوه و جلال مراسم 
مذهبی دلها را به اجتناب از رسم عبودیت بربی‌انگیخت در ایام دیگر هر کس که 
در پیشگاه امپراطور بار می‌یافت ناچار بايد خاضعانه نیایش کند و خویشتن را حقیر 
و ذلیل نماید»حتی پادشا هان‌تاجدا رکه به کسوتارغوانی‌سلطنت‌ملبس بود ندوسفیرانی 
که نمایند گان سلاطین مستقل و فرستاد گان خلفای آسبا و مصر و اسپانیا وپادشاهان 
فرانسه و ایتالیا و امپراطوران لاتینی فرهنگ رم کهن بودند . لیوتپراند اسقف کریمونا 
که برای معامله‌ای به دربار قسطنطنیه آیده بود به رسم فرانکها روشی در پیش 
گرفت چون آزاده‌ای مستقل روح و در خور منزلت خداوند گار خود یعنی اوتو ؛ 
با این همه اسقف راستگو ذلت و حقارت نخستین باریابی خویشتن را پنهان نتواند 
کرد . لیوتپراندرا مجبور کردند که با دو همراه خود کمر خم کند و به خاك درافتد 
و پیشانی برزمین بساید » و پس از آن که وی برپای خاست مشاهده کرد که در 
این اندك فاصلة زمان سریر سلطنت را به وسیل ماشینی از زمین به سقف برافراشته‌اند 
و ابپراطور جامه‌ای تازه و مجلل‌تر از پیش بر تن دارد و ملاقات به این طریق 
با سکو تکبریائی پایان پذیرفت. در این داستان عجیب و صادقانه اسق ف کریمونا 
مراسم دربار بیزانسی را وصف یی کد » مراسم ی که هنوز در باب عالی یا دربار 
سلاطین عثمانی معمول است و در دورانی پیش از این دوکهای روسیه نیز در آنها 
مداومت می‌نمودند . سفیر ونیز پس از سفری دراز از طریق دریا و خشکی و رسیدن 
به قسطنطنیه اند کی در پیش دروازٌ زرین توقف کرد تا صاحبان مناصب درباری وی 
را رسماً به کاخ مهمان‌نوازی هدایت کردند که برای پذیرائی وی آماده شده بود » 
اما این کاخ چون زندانی بود و «زندانبانان» وی را از همصحبتی بیگانگان و سردم 
قسطنطنیه نیز ممنوع کردند. نخستین بارکه سفیر ونیز به پیشگاه امپراطور راه 
یافت تحف خداوند گار خود را اهداء نمود و اینها عبارت بودند از غلامان و 
گلدانهای زرین و درع سنگین قیمت , در این هنگام وظیفه صاحبمنصبان و افواج را 


فصل پنجاه و سوم ۱۱۵ 
باتفاخر بسیار در پیش چشمان او پرداختند تاسفیر ونیز ثروت امپراطوری را معاینه 
ببیند » و او را به ضیافت شاهانه خواندند ؛ ضیافتی که به دعوت امپراطور یونانی 
سفیران همه ملل با مراسمی در آن حور می‌یافتند» هم انان که در نزد وی محترم 
بودند و هم آنان که در نظر وی پست و حقیر می‌نمودند . امپراطور از خوان خود 
غذائی را که شخصاً چشیده بود به نزد سیهمانان میفرستاد و این بزرکترین نشان 
لطف او بود و مقربان خاص را خلعت می‌بخشود و رخصت خروج میداد . صبحگاهان 
هر روز و شامگاهان نیز خادمان درباری و لشکری در کاخ سلطنت به‌خدمت در 
می‌ایستادند و پاداش زحمت ایشان مشاهده خداوند گار خود یا شاید لبخند او بود 
و امپراطور اوامر خویشتن را با اشارت سر یا علامتی دیگر ابلاغ ینمود و ابهت 
او چندان بود که گوئی عظمت دنیائی همه خاضم و خاموش در برابر او از حر کت 
بازمی‌ایستد . در مواقع معمولی یا هنگاسی که مهمی خاص در پیش بود و مو کب او 
باید از کوچه‌ها بگذرد وی برون از پرده در برابر خلق ظاهر ميشد تا مردم همه او 
را ببینند . مراسمی که تدبیر ملکداری آنها را ایجاب مینمود همه مربوط به مذهب 
و زیارت کلیساهای مهم منطبق با اعیادی بود که تقویم یونانی مقرر داشته است. 
در شب پیش از حرکت مو کب شاهانه منادیان مردم را از نیت اخلاصمندانه 
امپراطور آگاه میکردند » و کوچه‌ها را می‌شستند و تطهیر میکردند وگل بر روی 
زمین می‌افشاندند » وگرانبهاترین اثاث بنزل و ظروف طلا و نقره و پرده‌های 
ایریشمین را در پشت پنجره‌ها و ایوانهای مشرف بر کوچه در معرض تماشای خلق 
قرار میدادند و رسم انضباط را به شدید‌ترین وجهی رعایت مینمودند تا هنگامة خلق 
را مانع آیند و غوغای ایشان را خاموش کنند . در پیشاپیش مو کب شاهانه صاحبان 
ساب لشکری دز رامین افواج خود راه میپیمودند و از پی ایشان صف دراز عمال 
دولت و اداره کنند گان حکومت مدنی » و گردا گرد امپراطور و برای حفاظت او دستۀ 
نگهبانان درباری و خواجه‌سرایان قرار داشتند و بطریق اعظم و روحانیون دیگر 
در آستانه کلیسا امپراطور را رسماً استقبال مینمودند و هلهله شادی برآوردن و کف 


۱۱۳۹ انحطاط و سقوط ابپراطوری روم 


ب رکش زدن را بمردم و انمی گذاشتند بلکه بهترین مواضع را دسته‌های سیر لی 
سرخ پوشان و ازرق پوشان اشغال میکردند و طغیان منازعات بسیار سخت ایشان که 
سابقا در پایتخت لرزه می‌افکند بتد ریبج فرو نشسته و مبدل به نوعی عبود یت گردیده 
بود , هرد و گروه سرود مدح و ثنای امپراطور را صدا اندر صدا باز میگفتند و شاعران 
و نوازند گان ایشان دستة خوانند گان را رهبری مینمودند و برگردان هر سرودی 
پیوسته دعا برای پیروزی و طول عمر امپراطور بود » و اینها همه را هنکام بار یافتن 
سفیران و ضیافتهای شاهانه و در کلیسا نیز برای نمایش سیطره بی‌حد و حسر 
ابپراطور به‌السنه مردم لاتینی وگتی و ایرانی" و فرانسوی و حتی‌انگلیسی زبان 
تکرار میکردند و اين کار را سربازان مزدوری انجام میدادند که به حقیقت یا به‌فرض 
از افراد ملل مذ کور بودند. قلم کنستانتین پورفی روجنی توس فن تملق گوئی 
و آداب و رسوم آن را با بیانی غلوآمیز در مجلدی سبک‌مایه به ایجاز شرح داده 
است ۰ و ا یکاش که امپراطوران خویشتن بین روزگاران بعد ملحقاتی بسیار برآن 
افزوده بودند . با این همه هر سلطانی که هنگام سکون خاطر در این رسوم چاپلوسی 
تأمل می‌نموده بی گمان به این نکته پی‌برده اس ت که درود و ثنای تملق‌آمیز را در 
حق هرامپراطوری و در هر سلطنتی نار شخص پادشاه میکرده‌اند اعم از این که وی 
پسندیده صفات یا نکوهیده خصائل بوده است و اگر چنین پادشاهی ازمراتب نازلتر 
و غير شاغل به مقام سلطنت رسیده بود بايد به یاد میآورده باشد که بانگ او خود 
در وقت ثناخوانی از بانگهای دیگر بلندتر وحا کی از شور و شوق پیشتر بوده حتی 
در لحظه‌ای که وی برنکوطالعی سلف خویشتن حسد میبرده یا به قصد جان او توطئه 
میکرده است . 

آرزوی پادشاهان شمال اروپا » که به گفته کنستانتین پورفی روجنی‌توس 
بر مردمانی بی‌نام و ایمان فرمان می‌راندند » آمیختن خون خود با خون قیصران بود 
, - گیبون میگوید ای کاش نویسنده کتاب الفاظ انتگلیسی را که درآن زمان به دعا برای پیروزی و طول عمر امپراطور 


بکار می‌بردند یادداشت کرده بود. این بنده مترجم و خوانندگان فارسی زبان نیز بی‌شک آمرزش روح پورفی روجنی‌توس 
را از خدا میخواستیم اگر او الفاظ فارسی آن روز را حتی به تلفظ غلط ضب طکرده بود. 


٩۱٩ - ۶۸‏ میلادی فصل پنجاه وسوم ۱۱۷ 
و میخواستند که با شاهزاده خانمی با کره وصلت کنند یا دختری از آن خود را به 
شاهزاده‌ای رومی به زنی بدهند . پادشاه سالخورده در وصایائی به فرزند خویشتن 
رموز ملکداری و حفظ منزلت پادشاهی را بر او افشاء میکند و دلائلی بسیار درست 
سورد نها دات اانه و بقل آشان ترا رد با ید کردن امو اطور 
حکیم مدبر میگوید که هرحیوانی به حکم طبیعت جفت خویشتن را در بیان 
حیوانات همنوع خود می‌جوید » و نوع بشر برحسب تفاوت زبان و مذهب و سلوك 
زند گی به دسته‌های مختلف نقسیم شده انوا کر یا کی تراد را چنان که باید 
رعایت کنیم وفاق و آرامش را در زند گی شخصی و اجتماعی نیز حفظ میتوانیم 
بکنیم . ابا اختلاط خون رومی باخون بیگانه منبع بارور نفاق و بی‌نظمی می‌شود 
و رومیان عاقل دانا را همواره عقیده چنین و وصلت ایشان با بیگانگان به حکم 
قانون ممنوع بوده است. در روزگاران آزادی و فضیلت و پرهیز گاری سناتوران از 
وصلت دختران خود با پادشاهان نیز عار داشتند و معتقد بودند که نام بلند مارك - 
آنتونی بواسطه مواصلت وی با زنی مصری ننگین گردید و تی‌توس امپراطور براثر 
ملامت مردم مجبور شد که برخلاف ميل خود برنیس ' را بیرون کند و برنیس خود 
جدائی| زامپراطور رابه| کراه‌پذیرفت .می گوین د که این تحريم‌دائم را کنستانتین بزرک 
تصویب کردامااین گفته‌باور نکردنی است ؛ و به سفیران ملل علی‌الخصوص ملل 
نامژمن بر سبھل آگهی رسماً اخطار میکردند که پیوندهائی چنین عجیب و نا متجانس 
را مؤسس بذهب و شهر قسطنطنیه خود جرم بشمار آورده است . این قانون منسوح 
ناشدنی را بردیوار محراب کلیسای ایاصوفیه نوشته بودند و پادشاه بی‌تقوائی که 
ارغوانی کسوت با جلالت سلطنت را به لوث چنین گناهی می‌آلود از حقوق مدنی 
رومیان و هممذهبی ایشان محروم و سمنوع میگردید . ا گر برادری خدعه گر درسیان 
سفیران خارجی تاریخ بیزانس را به ایشان تعلیم میکرد سفیران میتوانستندسه نمونه 
مهم از نقض این قانون خیالی را ارائه دهند. از این سه نمونه یکی مواصلت ليو : 


Berenice -(‏ برئیس زنی بهودی و خوبروی و در آن وقت پنحاه ساله بود. اما راسین محتاط در نمایشنامه 
معروف خود از سن و نژاد این زن ذ کری بمیان نیاورده است. 


۸ انحطاط ومقوط امپراطوری روم 
یا درست‌تر گفته باشم » پدرش کنستانتین چهارم بود با دختر پادشاه قوم خازار » 
و دیگری زفاف نوه رومانوس با شاهزاده‌ای بلغاری و سومین نمونه عبارت بود از 
وصلت شاهزاده خانمی فرانسوی یا ایتالیانی بنام برتا بارومانوس جوان یعنی فرزند 
شخص کنستانتین پورفی روجنی توس . 
فراموش شدن زبان لا تینی 

به‌موجب فرمان مشهور کارا کالا اتباع او همه › از بریتانیا تا مصر » 
قانوناً حق یافتن د که از عنوان «رومی» ومزایای رومی بودن برخوردار شوند وامپراطور 
سلطان همه این ملل و مجاز بود که در هر ناحیه‌ای از کشور مشترك همه مقری 
دائم يا موقت برای خود تعیین کند.. پس‌از آن که امپراطوری روم به دوقسمت 
شرقی و غربی تقسیم شد مفهوم وحدت را با دقت و وسواس تمام حفظ کردند و القاب 
و قوانین و مقررات جانشینان آرکادیوس و »اونوریوس همه حاکی از همکاری 
و پیوند نا گسستنی ایشان در منصب سلطنت بود و هر دو خویشتن را شهریاران رم 
و پادشاهان ملک روم میدانستند که حدود آنها مرزی مشترلك بود. پس‌از سقوط 
امپراطوری مغرب شو کت منصب سلطنت خاص پادشاهان قسطنطنیه شد و نخستین 
کسی از ایشان که پس از جدائی شصت اله فرمائروائی رم قدیم را دویاره بدست 
آورد ژوستی‌نیان بود که به حکم حق کشو رگشائی عنوان شامخ «امپراطور رومیان» 
را احراز کرد . یکی از جانشینان ژوستی‌نیان یعنی کنستانس دوم به وسوسه نفس 
خویشتن بین يا بواسطه نارضائی آن قسمت از بسفررا که مجاور تراس بود رها کرد 
و برآن شد که مفاخر قدیم رود تیبر را احیاء کند . مورخ کین توز بیزانسی میگوید : 
«عجیب نقشة سنگین خرج نابخردانه‌ای» چنان که گوئی کنستانس با کره‌ای خوبروی 
را که گل جمالش تازه شکفته است از زیبائی محروم کرده تا چهره زنی عاجز و 
پژمرده رخسار را بیاراید » يا به حقیقت عیوب وی را آشکارتر کند . ولیکن 
لومباردیان به نیروی شمشیر با استقرار کنستانس در ایتالیا مخالفت نمودند و او 
وارد رم شد اما نه چون جهانکشائی فاتح بلکه مانند گریزنده‌ای از خطر» و پس 


از اقامتی دوازده روزه کهن پایتخت دنیا را غارت و آنگاه ترك کرد و هرگز دیکر 
باره پای در آنجا ننهاد . آخرین قیام ایتالیا و جدائی نهائی آن دو قرن پس از 
فتوحات ژوستی‌نیان روی نمود و تاریخ فراموشی تدریجی زبان لاتینی را میتوان از 
سلطنت وی حساب کرد . ژوستی‌نیان قانونگذار مجموعه قوانین خود و ملخصات" 
آن را به زبانی نگاشته است که خود آن را می‌ستاید و زبانی میداند متناسب باروش 
حکومت رومی و اسلوب منشات اداری و زبان مقدس درباری و سنای قسطتطنیه 
و محا کم عدالت در ابپراطوری شرقی . ولیکن مردم و سربازان متصرفات آسیائی را 
با این زبان بیگانه آشنائی نبود و بیشتر مفسران قانون وعمال دیوان مفاهیم آن 
را چنان که شاید در نمی‌یافتند وپس از اندك تنازعی سرانجام عادت و طبیعت بر 
مقررات منسوخ شده‌ای فائق آمد که پدید آمدۀ قدرت انسانی بود و ژوستی‌نیان به 
رعایت مصلحت عام و استفاده اتباع خود قوانین" حدید را به دو زبان یونانی و 
لاتینی منتشر کرد و چندین قسمت از‌جلدات ضخیم قوانین مدنی وی را یکی پس از 
دیگری ترجمه کردند و نسخه‌های اصلی فراموش شد و ترجمه مورد مطالعه 
قرا رگرفت و زبان یونانی که شایستگی بیشتر در ذات آن نهفته بود رجحان یافت و 
در سلطنت پادشا هان بیزانسی مستقر گردید و لسان قانون و نیز زبان عامه مردم شد . 
ولادت و اقاست شاهزاد گان خلف در تسطنطنیه ایشان را با زبان رومی بیگانه کرد 
چندان که اعراب تی‌بریوس › و ایتالیائیان موریس را نخستین قیصران یونانی و 
موسس سلسله‌ای و امپراطورئی تازه دانسته‌اند . این تحول آرام پیش از مرک 
هرا کلیوس " انجام پذیرفت » و از زبان مفلس لاتینی جز تلماتی غامض باقی نماند 
که در قوانین مدنی و در درودها و ملهله‌های تحسین آمیز درباری بکار میرفت . 
پس از آن که شارلمان و اوتو امپراطوری غرب را احیاء کردند قوم فرانک را نام 
و وسعت قلمرو سلطنت چندان بز رگ شد که در اهمیت با لاتینیان برابری نمودند › 


۱ - واعم0هو۳ ملخصی است از قوانین این امبرادلور در پنجاه مجلد که در قرن ششم میلادی برای وی تنظیم 
کردند. م - 07۵۱ قوانین جدید را میگفتند علی‌الخصوص ملحقات تازه‌ای که به مجموعه قوانین 
ژوستی‌نیانی افزودند م ‏ هرا کلیوس امپراطور بیزانس در ٤١‏ میلادی مرد. 


ا انحطاط وسقوط امپراطوری روم 
و اين بیگانگان مغرور گردنکش مدعی شدن د که حقی برتر از دیگران به زبان رومی 
و احراز سلطه رومیان دارند » و بیگانگان شرقی را اهانت مینمودند زیرا که ایشان 
زبان رومیان را انکا رکرده و کسوتی دیگر بر گزیده بودند وکاری که شرقیان کرد ند 
ایشان را به حق سزاوار نام «یونانی» میکرد وغالباً باین نام خوانده میشدند ولیکن 
پادشاه و مردم ی که این اسم به تحقیر به ايشان اطلاق میشد آن را به خشمگینی 
انکار مینمودند و باهمه دگ رگونیهائی که به گذشت اعصار روی نموده بود مدعی 
پیوند نسبی با | گوستوس ‏ وکنستانتین بودند وخویشتن را وارث بلاانقطاع آن دو 
می‌دانستند و در پست ترین دوران اساد و انحطاط نیز هنوز نام رومی به آآخرین 
خرده پاره‌های امپراطوری قسطنطنیه چسبیده بود . 

در حل و فصل امور حکوست امپراطوری شرقی » زبان لاتینی را بکار 
میبردند اما یونانی زبان ادب و فلسفه بود و خداوگاران این زبان غنی و بی‌عیب 
را هرگز موجبی نبو د که بر علم عارینی و ذوق تقلیدی شا گردان رومی خود حسد 
ببرند . پس از سقوط کیش بت‌پرستی و از دست رفتن سوریه و مصر و انقراض مدارس 
اسکند ریه و آتن مطالعات یونانی کم کم محدود به صومعه‌نشینان شد و در دیرهای 
راهبان پناهگاهی یافت و برترین جایگاه آن دارالعلم سلطنتی قسطنطنیه بود که در 
سلطنت لیوی‌ایزوریائی آن‌را به آتش‌سوختند ,موافق رسم‌تظا هرپسندانه آن ایام رئیس 
دارالعلم قسطنطنیه را خورشید دانش می‌خواندند و دوازده همکار وی که اساتید 
فنون در شعب مختلف دارالعلم بودند هریک بنام یکی از علائم دائرة البروج 
شنا مشاه ) و می گفتند در کتابخانه‌ای حاوی سی وشش هزار و پانصد کتاب 
که درش پیوسته برای تفحص و تجسس به روی این استادان گشوده بود نسخه‌ای 
خطی و بسیار کهن از اشعار همر هست و بموجب داستانها این نسخه نوشته بر پوستی 
به طول صدوییست پا و آن پوست رودءٌ ماری عجیب و بسیار عظیم بود .اما قرن 
هفتم و هشتم دوران نزاع و خلاف و روزگار جهل و ظلمت بود چندان که کتابخانه 
را سوختند و دارالعلم را از میان برداشتند » و به‌اين علل اس ت که امپراطوران 


بت‌شکن را دشمنان تمدن باستانی خوانده‌اند وجهل پادشاهان وحشی صفت سلسله 
هرا کلیوسی و ایزوریائی و پست شمردن ایشان ادب و دانش را مايه ننگ سلاطین 
مد کور شده است. 
احیاء علم و دانش یونانی 

در قرن نهم نخستین آثار احیاء غلم مشهود میشود. پس از آن که غلیان 
تعصب اعراب فرو نشست خلفا برآن شدند که در عوض گرفتن متصرفات امپراطوری 
بیزانسی به گشودن ملک هنر و دانش یونانیان بپردازند » و کنجکاوی فارغ از 
تعصب ایشان را به تقلید از یونانیان برانگیخت و گرد نسیان را ا زکتابخانه‌های 
قدیم اعراب بزدود و بدیشان آموخت که چگونه فیاسوفانی را بشناسند و پاداش 
دهند که مزد زحمتشان تا آن زمان فقط لذت مطالعه و کوشش در کشف حقیقت 
بود . بارداس قیصر عم میکائیل سوم حامی سخاوتمند ادب و دانش بود و این 
تنها امتیازی است که وی را با وجود حاه‌طلبی معذور و یادش را محفوظ داشته 
است . بارداس گا هگا هی اندك سهمی از دفائن برادرزاده خویشتن را که او به 
نابخردی برای ارضاء مفاسد و رذائل نفسانی خرج میکرد صرف چیزهائی دیگر 
مینمود منجمله مدرسه‌ای که درکاخ ما گنورا! گشود و حضور بارداس استادان 
وطالبان علم‌را به‌پیروی ازمثال وی برانگیخت. در رأس این گروه لیوی فیلسوف 
یعنی اسقف اعظم تسالونیک بود که بیگانگان مشرق از تبحر وی در علم ستاره 
شناسی و ریاضیات در حيرت بود ند و آنرا تحسین مینمودند و ساده‌لوحی و خوش - 
باوری عوام مردم اهمیت این دانش اسرارآمیز جادوانه را عظیم‌تر می‌نمود زیرا 
عوام مردم چنین می‌پندارند که هر دانشی که برتر از فهم ایشان است بايد نتيجه 
الهام يا ساحری باشد. بارداس قیصر به اصرار و الحاح از دوست خود فوتیوس " 
شهیر خواست که آزادی رند ی غیرد ينی خود را که همه در مطالعه میگذشت ترك 
کند » و او نیز به تقاضای قیصر به کرسی ریاست اسقنان مشرق و مغرب برنشست 


Photius - ۲ Magnaura ۰ 


۳۳ انحطاط وسقوط امپراطوری روم 

و شوراهای مذهبی مشرق و مغرب نویتی وی را تکفیر و از جمع خود طرد کردند 
و نوبت دیگر او را بخشودند و با این همه کشیشان حقود کینه‌توز اعتراف کرده‌اند 
که فوتیوس جامم همه علوم و فنون بود به جز فن شعر و با هیچ دانشی بیکانه 
نبود و پیوسته مستغرق دریای فکرت و به گاه مطالعه خستگی‌ناپذیر و مردی فصیح 
گفتار بود. هنگام ی که فوتیوس شاغل منصب ریاست گارد نگهبان بود وی را 
به سفارت نزد خلیفه در بغداد فرستاد.ند و او ساعات ملال‌آور تبعید یا شاید اسارت 
رابالذت‌وخشنودی به تنظیم« کتا بخانه »" خود پرداخت که‌یاد گا ری زنده! زوسعت‌د انش 
و سخن‌سنجی اوست . وی آثار دویست و هشتاد نویسنده و مورخ و خطیب و فیلسوف 
و عالم علوم الهی را مطالعه نموده است اما بی‌رعایت ترتیبی خاص, و عقاند یا 
حکایات ايشان را خلاصه کرده و به سنجش ارزش اسلوب نویسند گی و خصائص 
ایشان نیز پرداخته و درباره بزرگان صدر مسیحیت که اقوالشان در باب اصول دين 
معتبر است آزادانه اما به احتیاط حکم کرده چندان که حتی در سد عقاید خرافاتی 
آن ایام نیز شکافی پدید آورده است . بازیل امپراطو رکه از نقائص تعلیم و ترییت 
خود سخت متأسف بود تعلیم فرزند و جانشین خویشتن را بدست فوتیوس سپرد و او 
پس ازاین لیوی فیلسوف لقب یافت ودوران سلطنت لیو و پسرش کنستانتین پورفی رو 
جنی‌توس یکی از بارورترین دورانهای ادیی تاریخ بیزانس است . بیاری جودوسخای 
این دو پادشاه گنجینه‌های دانش کهن همه در کتابخانه سلطنتی قرار گرفت و ایشان 
بقلم خود یا همکاران خویشتن ملخبات و مستخرجاتی از کتب قدیم را در دسترس 
خلق قرار دادند تا عوام بطالت پیش کنجکاو را مايه تفریح باشد نه بارخاطر. 
گذشته از تنظیم مجموعه قوانین » فنو ن کشاورزی و جنگاوری یعنی خوراندن 
و کشتن بنی‌نوع انسان را بادقتی همانند تعلیم میکردند و رواج میدادند و تاریخ 


, - داستان این سفارت بی‌شک عجیب و عبرت‌آموژ بوده است. اما فوتیوس چگونه موفق بجمم آوری کتابهای خود 
شد ٩‏ کتابخانه‌ای چندین بزرگ نه در بغداد یافته میشد و ته در باروبنه سفیر بدانجا منتقل‌گردید و نه حافظه وی 
را گنجایش نگاهداشت آن همه دانستتی بود . اما با آن که باور تکردنی می‌نماید فوتیوس خود ظاهراً تأیید 
میکن د که دانستنی‌ها همه را در حافظه خویشتن ذگاهداری میکرده است. 


یونان و روم را ذیل پنجاه و سه عنوان تلخیص کردند و از این ها فقط دو مجلد(یکی 
در باب سفارت‌ها و دیگری در باب فضائل و رذائل آن ایام) ازگزند زمانه مصون 
مانده است . خواننده در هرمقام و مرتبتی که باشد بمطالعه این دو کتاب در نقش 
ایام گذشته تأمل و تفکر تواند کرد و درس عبرتی را که در هر صفحه هست بکار 
تواند بست و شاید آشنائی باعث تحسین و تقلید او شود از مثال دورانی با سعادت‌تر . 
من در با بکوششهای یونانیان یبزانسی به اطناب‌سخن نخواهم گفت اما جد و جهد 
ایشان در مطالعه آثار قدما تا حدی سزاوار ذ کرخیر و سپاسگزاری معاصران ماست . 
دانشمندان این ایام هنوزمیتوانند ازفوائد گلچین فلسفی استوبائوس "وقاموس تا ریخی 
و نحوی اسویداس " و مجموعهای‌به‌نام کلیاد یا«هزاران هزار»" که کار تزی‌تزیس؟ 
و مشتمل است بر ششصد داستان در دوازده هزار بیت و نیز از تفاسیر یوستاسیوس 
اسقف تسالونیک بر اشعار همر بهره‌مند شوند . از ظرف معرفت یوستاسیوس نام 
چهارصد نویسنده بیرون تراویده است که قول ایشان همه سند است و معتبر » و آثار 
تویسند گان اصیل و خیل عظیم دانشمندان و نقادان معیاری اس ت که غنای ادبی 
قرن دوازدهم را تا حدی با آن میتوان سنجید . آثار نبوغ همر و دموستن و ارسطو 
و افلاطون چراغ معرفت را در قسطنطنیه برافروخت و ما که از ثروت دانش امروز 
متنعم یا از آن غافليم بايد بر نسلی غبطه بریم که هنوز تاریخ تئوپومپوس" و 
خطا به های هی پرید یز" و کمدیهای میناندر" و غزلهای الکائوس* وسافو را میتوانست 
بخواند . زحمات بسیاری که غالبا برسر شرح و تفسیر آثار قدیم یونان یکشیده‌اند 
خود نماینده دلبستگی مردم است به آثار مذ کور و دانش عمومی آن ایام را از 
مثال دو زن دانشمند قیاس میتوان گرفت یعنی بودوچیای امپراطریس و شاهزاده 
خانم آنا کوم نینا" که با علو مقام به تهذیب فکر و کسب علوم فلسفی و معانی و یان 
می‌پرداختند . زبان عامیانه در شهر تسطنطنیه خشن و نا مهذب بود اما محاورات 


Suidas - ۲ Stobaeus - \‏ ۳ - 20زاز) در لغت به معنی هزار است و دراین جا نام «جنگی» است 
مشتمل بر ٤‏ ب ۲ , بیت سیاسی و حاوی . .+ حکایت تاریخی و داستانهای اساطیری با حواشی بسیار. 
Alcaeus - ۸ Menander ۷ Hyperides - # Theopompus - ۵ Tzetzes - ۴‏ 


Anna Comnena - 


۱۳ اتحطاط و سقوط امیراطوری روم 


یا لااقل اسلوب تألیغات درباری و کلیسائی به سبکی درستتر و کوشش و دقتی 
بمراتب بیشتر » از زبان عوام مردم » ممتاز بود و در اسلوب درباری و کلیسائی 
بعضی اوقات تمایلی به تقلید از نمونه‌های اتیکی سره یعنی یونانی فصیح مشهود 
بود . 
اتحطاط ذوق 

در روش تعليم و تربیت عصر ما آموختن دو زبان مرده کاریست لازم اما 
طاقت فرسا و شاید وقت دانشجوی حوان را تلف و او را دلسرد نیز بکند. شاعران 
و خطیبان سالیان دراز در زندان السنه نامهذب اجداد غربی ما اسیر بودند: زبانهائی 
ناپخته و عاری از لطف زیبائی » و نبوغ درس ناموخته ایشان که مثالی برای 
پیروی نداشت دستخوش نیروی قضاوت فطری و خیال پردازیهای ايشان میشد. 
ولیکن یونانیان قسطنطنیه پس از تصفیه زبان عامیانه خود دو باره تکلم به زبان 
قدیم را به روانی آموختند و به نیکوترین آثارهنری تألیف دست یافتند و با نوشته های 
خداوند گاران سخن که برترین ملت عالم را فرح افزوده و درس آموخته بودند 
معرفت یافتند والفت گرفتند . ولیکن این مزایای حاصل آمده جز برننگ بیزانسیان 
منحط نمی افزاید و باعث میشود که‌ایشان را بیشتر نکوهش کنیم زیرا که ثروت 
پدرانشان را در دست بی‌جان خود داشتند اما روحی را به‌ارث نبرده بودند که خلاق 
میراث مقدس این مردم بوده و هردم نکوترش آراسته بود. یونانیان آن روزگار 
آثار پیشینیان خود را میخواندند و می‌ستودند و تنظیم می‌نمودند» ولیکن روح سست 
و ملول ایشان گوئی از انديشه عاجز و ازکردار ناتوان بود چندان که درگردش 
ده قرن یک کشف تازه هم نکردند که بر منزلت انسان یا رفاه و سعادت ابناء بشر 
بیفزاید و یک انديشه تازه هم بر نذا م تفکری قدما نیفزودند و نسلهای پی‌درپی 
شا گردان بردبار ایشان خود به نویت معلمان متعصب سل بعد شدند که برده‌وار 
سخن استاد را می‌پذیرفتند و دلیل و برهان از او نمی‌خواستند. حتی یک تألیف 
تاریخی یا ادبی یا فلسفی از آن روز گاران در دست نیس ت که به سب زیبائی سبکک 


فصل پاجاه وسوم ۱۳۵ 
یا لطف احساس یا فکر بکر یا حتی تقلید درست از دستبرد نسیان جان بدر برده‌باشد . 
درمیان نثرنویسان بیزانسی آنان که ذوق خواننده را کمترآزرده واز عقویت نکوهش 
بخشوده شده‌اند مصنفان ساده نویسند که در نثرشان نصنع وزیب وزیورنیست ولیکن 
خطیبان‌فصیح بیان که د رگفتا رخود صنعت بسیار بکار میبرد ند به خود نما ئی‌نمونه هائی 
را تقلید کرده‌اند که از آنها بسیار دور بودند و بخواندن هر صفحه‌ای از نوشته های 
ایشان ذوق و رأی صواب آزرده میشود به سبب لغات درشت پیکر منسوخ که 
نویسنده برگزیده است و عبارت پردازی خشک معقد » و تشبیهات نامتجانس: » و 
صنایع نامتناسب و زخارف کاذب که چون کود کان به بی مبالاتی بکار سیبردند» 
وکوشش پررنج و زحمت ایشان برانی بزرگ نمودن خود و متحی رکردن خواننده 
و نهان کردن معانی مبتدل سبک مايه در غبار غلو و ابهام . نثر ایشان از حد خود 
چندان برتر می‌پرد که شعر پرغلط میشود و شعرشان چندان تنزل میکند که به نثر 
بارد بی‌مزه می‌ماند . عرائس شعر اعم از قصائد تراژیکی و حماسی و اشعارغنائی 
همه خموش و بی قرب و منزلت شدند و شاعران قسطنطنیه به ندرت از اشعارلغزی 
یا لطیفه سازی و نکته پردازی یاداستان گوئی ومداحی به مقامی برتر رسیدند وحتی 
قواعد علم عروض را فراموش کردند و با آن که الحان شعری همر هنوزد رگوش 
ایشان صدا میکرد معیارهای شعری بحر و وزن را با هم مخلوط کردند و اشعاری 
ساختند که «آلوده دامن»" یا «شهری» نام یافته‌اند. فکر یونانیان در این ایام بسته 
به زنجیر خرافات پست جائرانه‌ای بود که سلطه آن دائرۀ علوم غیردینی رانیز در 
بربیگرفت و فهم ایشان از مباحث ماوراء طبیعی س رگشته وادی حيرت میشد» و 
بواسطه اعتقاد به رویا و معجزه » ایمان به اصل لزوم شواهد معنوی را از دست 
داده بودند و ذوقشان بواسطه شنیدن مواعظ راهبان فاسد گشته بود زیرا که این 
مواعظ مخلوطی سخیف از خطبه و انجیل خوانی بود» و نبوغ برتری یافته نمیشد 
که حتی در مطالعات سخیف دانشمندان بیزانسی تصرف ی کند و بزرگان جماعت 


ر“ اصطلاح «شهری» و «آلوده دامن» را به نوع خیاصی از شعر اطلاق می‌کردند که پای‌بند اصول علم عروض نبود 
و آن را «روسیی» نیز میکفتند زیرا به این سیک شار سرودن‌هنری بود که آسان پدست میامد. 


۳ ۳ انحطاط وسقوط امپراطوری روم 
مسیحی مذهب یونانی بهمین راضی بودند که مصنفات فیلسوفان معتبریونان قدیم 
را به فروتنی تحسین و استنساخ کنند» و مدارس مذهبی نیز واعظانی نپروردند که 
در شهرت سخنوری با آنانازیوس و کریزوستوم برابری کنند . 

در تمام اشتغالات فکری و عملی زنك گی ؛ رقابت دولتها و افراد مردم 
نیرومندترین محر کی‌است که بنی نوع انسان را بکوشش ومجاهدت در بهبود وضع 
خود برانگیخته‌ است . بلادیونان قدیم ممزوجی خوش قالب ازاتحاد واستقلال بودند که 
ملل اروپای امروزی آن‌را د رمقیاسی‌بزر گتر ابا با اتفاقی کمترتجدید کرده‌اند . اتحاد 
اروپائیان بواسطة زبان و مذهب و راه و رسم مشترك است که یکایک ايشان را 
ناظر و قاضی نیک و بدرفتار دیگران میکند و استقلال ایشان در روش حکومت است 
و منافع خاص ملی ویه‌استناد این دو حق است که‌همه ازهم جدا وآزادند» واستقلال 
ایشان را بر آن میدارد تا برای کسب تفوق و مفاخر بیشتر مجاهدت کنند . رومیان 
را وضع و حال بخویی اروبائیان امروزین نبود» با این همه بايد گف تکهد رقدیمترین 
دوران جمهور ی که خصائص ملی ایشان مسجل گردید همجواری ایالات مستقل 
حکومت ایتالیا و لی‌تیوم" رقابتی چنین را در میانشان پدید آورد و همه آرزومند 
برابری با خداوندان هنر و علم یونان و برگذشتن از ایشان شدند . سلطهٌ قیصران 
بی‌شککك مانع فعالیت و پیشرفت فکری مردبان گردید اما قلمرو حکومت ایشان‌چندان 
عظيم بود که در واقع مجالی برای رقابت داخلی بدست میداد . اما پس‌از کاهش 
تدریجی قلمرو امپراطوری و محدود شدن آن به متصرفات شرقی وسرانجام به یونان 
و قسطنطنیه » اتباع بیزانسی تنزل کردند ودنی طبع و سست همت شدند و این 
کیفیات نتيجه طبیعی تنهائی و جدائی ايشان از دیگران بود . از شمال اروپا 
عشایری بی فرهنگ ویی نام و نشان براتباع امپراطوری حمله میبردند که بیزانسیان 
نام آدمی بر ایشان نمی نهادند » و زبان و مذهب اعراب نیز مانم هر نوع معامله 
و معاشرتی با تازیان بود : دو مانعی که غلبه بر آنها امکان نداشت .فاتحان‌اروپا 


۱ - ںاو1 مماکتی بسیار قدیم در ایتالیای م رکزی و جنوب شرقی رم . 


فصل پنجاه وسوم ۱۱۳۷ 
براد ران دینی بیزانسیان بودند و لیکن لغت قوم فرانک و اقوام لاتینی زبان‌ناشناخته 
و راه و روش ایشان نامهذب بود و به ندرت با جانشینان هرا کلیوس در جنگ يا 
صلح پیوندید اشتند وچون یونانیان درعالم تنها مانده بودند نفس مغرور وخویشتن بین 
ايشان هرگز از مقایسه خود با فضائل و حسنات بیگانگان مشوش نمیشد . 
پس › از واماندن یونانیان در مسابقۀه پیشرفت متعجب نشویم زیرا که نه رقییی 
داشته بودند که ایشان را بە‌شتافتن براانگیزد و نه داوری که‌چنیرافتخار برتار کشان 
بنهد. ملل اروپائی و آسیائی در لشک رکشیهای خود به فلسطین با هم مخلوط 
شدند و در دوران سلطنت امپراطوران کومننوسی است که آرزوی برابری بادیگران 
در دانش و صفات شجاعت و جنگاوری ولوبه‌نحوی ضعیف دوباره در امپراطوری 


بیزانس یدید امد . 


در فصل پنجاه و چهارم گیبون چگونگی ظهور فرقه نوستیکی پولسی" ( . .+ تا 
۰ میلادی) و آزردن ایشان را شرح بیدهد و گفتار او دلالت براین میکند که 
عقائد فرقه س ذکور تا حدی رهنمون نهضت اصلاح طلبی" در میان پیروان مذهب 
کاتولیکی‌بوده است . د رفصل پنجاه پنجم گیبون از استقرار ملل بلغاری و کروآسی" 
و مجارستانی درستصرفات قدیم دانوبی و اصل ومنشاً سلطنت روسی سخن بیگوید 
و عیسوی شدن روسها و اروپائیان شمالی را شرح میدهد . این هر دو فصل در 
ملخص کتاب محدوف است . 


Croatians - ۳ Reformation - ۳ Paulicians - ۱ 


فصل پنجاه و ششم مد 
منازعات اعراب با فرانکها و ت در ایتالیا , 
ظهور نورمانها . فتوحات روبرگی زکار. 

سه ملت بزرگ جهان یعنی یونانیان و اعراب و فرانکها در پیکا رگاهایتالیا 
با هم رویاروی شدند. ایالات جنویی ایتالیا که مملکت ناپل | کنون متشکل 
از آنها است بیشتر اوقات تایع د و کهای لمباردی و پادشاهان بنی‌ون‌توم" بودند 
و نیروی جنگی اينان چندان بود که اندك زمانی قدرت نبوغ شارلمان را نیز مانع 
آمدند .اینان هنگام صلح ازکیسه فتوت خود مخارح سی و دو فیلسوف و عالم 
صرف و نحو را در پایتخت کشور می پرداختند و از جمم‌این دو گروه آ کادمی دولتی 
تشکیل می‌یافت. از تقسیم این‌مملکت آبادان با رونق امارات مخاصم بنی‌ون‌تو" 
وسالرنو" و کاپوآ؟ پدید آمد و مطامح نابخردانه و خصومت انتقامجویانه رقیبان » 
اعراپ را اغوا کرد و نتيجة حمله » انهدام میراث مشترلك سه دولت بود . درمدت 
دویست سال پربلاو مصیبت جراحات مکرر بر پیکر ایتالیا وارد آمد و مهاجمان 
عرب نتوانستند که با پیروزی کامل اتحاد و آرامش بر قرارکنند و به این طریق 
بر جراحات ایتالیا مرهم شفابخش بنهند . دسته‌هانی از قسمتهای جنگی ایشان 
تقریباً هر ساله از بندرپالرمو بیرون می آمدند و مسیحیان ناپل ایشان را با تلطف 
بیش از اندازه چون میهمانان می‌نوااعتند. اما کشتیهای سهمگین تر ايشان درساحل 
 Benevento- Beneventum - \‏ ۱ ۱ 


فصل پنجاه وششم ۱۳۹ 
افريقا آمادُ کار بودند و می‌آمدند و میرفتند و حتی اعراب اندلس گهگاهی اغوا و 
بر آن میشدند که مسلمانانی از فرقه مخالف را یاری کنند یا با ایشان مقابل شوند. 
در تحول وقایع ی که روی نمود گروهی در معبر دو شاخة کودین" نهانی درکمین 
بودند و از خون افریقائبان د گر باره بردشتزارهای کانه" ژاله بارید . سلطان رم 
دوباره به دیوارهای کاپواً و تارن‌توم" حمله کرد يا ازآنها دفاع نمود . گروهی 
ازاعراب‌را در«باری» که مشرف برمدخل خلیج آدریا تیک است سا کن کرده بودند 
و غارتگریهای ايشان هر دو امپراطور را خشمگین کرد و باعث‌آشتی و اتحادایشان 
شد و میان بازیل مقدونی ولوئیس که نواده شارلمان بود پیمانی عدوانی منعقد 
گردید و هر دو متحد نقایص کار یکدیگر را رفع کردند. اما انتقال افواج برای 
پیکار در ایتالیا کاری بر خلاف حزم بود و سلطان بیزانس بی‌احتیاطی نکرد وا گر 
نیروی دریائی لوئیس برتر وقوی‌تر نبود و دهانه خلیج را اشغال نکرده بود قوای 
جنگی لاتینیان نیز برای مقابله با اعراب کفایت نمیکرد . پیاده نظام فرانکها و 
سواران یونانی و کشتیهای بادی ایشان قلعه‌باری را محاصره کردند و پس از چهار 
سال جنگ دفاعی‌امیر عرب تسلیم رحم ورأفت لوئیس گردید که خود شخصاعملیات 
جنگی را رهبری مینمود . این پیروزی مهم بر اثر وفاق و اتفاق شرق و غرب‌حاصل 
آمده بود اما مودت تازه یافته ایشان بزودی بدل به خصومت گردید و معاهدان‌از 
حسد و غرور هم شکایت میکردند. یونانیان افتخار فتح را از خود و جشن پیروزی 
را نیز حق خویشتن می‌دانستند و در مدح عظمت قوای جنگی خود سخن میکنتند 
و درسستی و بدمستی گروهی اندلك از بیگانگان کم فرهنگ که در زیرلوای 
پادشا هان کارلووینجیائی* به پیکار آمده بودند به تحقیر مینگریستند .لوئیس نوادة 
شارلمان » یونانیان را به ییانی فصیح که نشان صدق و خشم اوست پاسخ میدهد 
و میگوید ۰ «ما به عظمت تجهیزات شما معترفیم و ميدانیم که لشکرهای شما 


, - دو معب رکوهستانی د رکامپانیای ایتالیا. ۳ - موعصو) شهری بسیار قدیم درجنوب شرقی ابتالیا . در جنکی 
معروف در کانه‌هانیبال رومیان را در + , م قبل از میلاد شکست داد و روش خاص او محاصره دشمن و انهدام کامل 
او بود. روش هانیبال اکنون درفن صف آرائی و تغییر مواضم صفوف از اصول جنک بشمار می‌آید. 

Carlovingian - ۴ Tarentum - ۳ 


هو انحطاط و سقوط امپراطوری روم 
بحقیقت کثیرند مانندسپاه ملخان که چون ابری سیاه چشمه خورشید را د رروز تابستانی 
تیره و تار میکنند و بالهای خود را بر هم میزنند و پس از پروازی کوتاه خسته و 
نفس در سینه گرفته بزمین می‌افتند . تو نیز مانند ملخها پس از کوششی عاجزاند 
مغلوب شدی و شکست تو ازحین تو بود و میدان کار زار را ترك کردی تااتباع 
مسیحی مارا در ساحل اسلاوی بیازاری و اموالشان را تارا ج کنی. ما را شما رکم 
بود اما چرا چنین کم بود ؟ چون پس از انتظاری ملال‌آور به اميد ورودتو من 
لشکر مهاجم خود را مرخص کردم و فقط دسته‌ای منتخب از مردان جنگی را نگاه 
داشتم تا همچنان در کار محاصره شهر مداومت نمایند ؛ و اگر اینان که بام رگ 
و خطر رویا روی بودند در ضیانتهای سهمان نوارانه تا حد اشباع خوردند و نوشید ند 
آیا لذت خورونوش از نیروی ایشان در جنک کاست؟ و آیا از روزه داشتن تست 
که دیوارهای باری را سرنگون کرده‌اند؟ و آیا فرانکهای دلاور نبودند که سه‌تن 
از مقتدرترین امرای عرب را متوقف و مغلوب کردند با آن که شمارشان براثر ضعف 
و فرسود گی کاهش يافته بود- و آیا شکست ایشان سقوط شهر را سریعترنکرد ؟ 
باری" | کنون ممخرو ویران گردیده‌است و تارن توم می‌ترسد و می‌لرزد» برادرم ! 
با کالابریا را آزاد خواهيم کرد و اگر در دریا فائق باشیم ممکن است جزيرة 
سیسیل را نیز از دست کفار نجات دهیم .(یونانیان مغرور کلمة «برادر» را ازدهان 
بیگانه‌ا ی کریه میدانند و بشنیدن آن خشمگین میشوند) در فرستادن کشتیهای 
جنگی خود به یاری ماشتاب کن» و متحدان خویشتن را محترم بدار و به مداهنان 
اعتماد مکن» , 

یه مردن لوئیس و انحطاط سلسلة کارلووبنجیائی امیدهانقشی بر آب شد 
و افتخار تسلیم باری از آن هر کس باشد مزایای آن به دو امپراطور یونانی یعنی 
بازیل و فرزندش تعلق گرفت .ایتالبائیان آپ‌یولیا و کالابریا را به اصرار یا اجباربرآن 
داشتند که تفوق امپراطوران شرقی را تصدیق کنند و ازجبل کار گانوس" ناخلیج 


Garganus - ۲ Bari - ۱ 


۰۷۰ میلادی فصل پنجاه و ششم ۱ ۱۱۱ 
سالرنورا در انديشه خود مرزی انگاشتند که قسمت اعظم مملکت ناپل را درحوزة 
فرمانروائی امپراطوری شرقی قرار میداد . در آن سوی این مرز خیالی دوك آمالفی 
و ناپل که فرمانروایان حمهوری ناپل و آبالفی بودند ه رگز بیعت ارادی خود رابه 
غرامت‌از دست نداده و از همجواری سلطان مشروع خود بسیار خشنود بودند. 
و آمالفی در نتیجِه تجارت یعنی فروش امتعه و مصنوعات آسیا به اروپا ثروتمندشد. 
ولیکن پادشاهان بنی‌ون‌تو وسالرنوو کاپوآً را که همه از لمباردی بودند به | کراه 
از جهان لاتینی فرهنگ جدا کردند و ايشان غالباً و در واقع بیش ازآنچه باید 
سوگند عبودیت و خراج پرداختن را شکستند . شهر «باری» از خاکستر ویرانی 
برخاست وپا یتخت ایالت حدید لمباردی شد و در این سمت قدر ونروت بسیاریافت . 
لقب «نبیل» وپس از آن نام عجیب کاتاپان" را به فرمانروای کل اختصاص‌دادند و 
سیاست مذهبی و دولتی نمونۀ کاملی‌بود مبتنی برتابعیت دقیق از سلطان قسطنطنیه . 
تاروزی که سلاطین ایتالیا بر سر قضیب سلطنت با هم نزاع میکردند مجاهدات 
ایشان ضعیف بود و به زیان ایشان » و یونانیان در برابر لشکریان آلمانی که 
تحت لوای امپراطوران اوتو" نام از فراز جبال آلپ فرو می‌آمدند مقاومت یا ازایشان 
اجتناب مینمودند. نخستین و بزرگترین‌سلاطین سا کسونی مجبور ش د که دست‌از 
محاصره باری بازدارد » و دومین ایشان پس ار فتدان‌دلیرترین اسقفان و بارونها 
شرافتمندانه ازبیدان جنگ خونین کروتونا" جان بدر برد . درآن روز شجاعت اعراب 
جنگ را پایان داد و فرانکها شکست خوردند . بحریه بیزانسی ناوهای اعراب‌را 
پیش از این از قلعه‌ها و سواحل ایتالیا بیرون رانده بودند» ولیکن احساس‌سودجوئی 
پردشمنی وحب مذهب غالب آمد و خلیفه مصر هم | کنون چهل هزار مسلمان زا 
وق - معروفترین ایشان اوتو اول‌است که از ده تا بو پادشاه آلمان و از بو 6 
م ب و امپراطور امپراطوری مقدس روم بود و او راکببر خوانده‌اند. امپراطوری مقدس روم در مرکز اروپا قراوداشت 
و اتباع آن ا کثر مردم آلمانی زبان بودند و باتاجگذاری اوتواول بدست پاپ در ستقرگردید یا چنا ن که بمضی 
معتقدند با تاجگذاری شارلمان در سال . .م میلادی. این امیراطوری بااستعفاء فرانسیس دوم امپراطور اطریش 
در > . ۸ , منقرض‌گردید. اما تا روز ی که پایدار ماند آن را بمنزله امپراطوری احیاه شده روم ومملکتی واحد با 


سیاستی واحد میدانستند و پاپ را فرمانروای روحانی آن. قولی است معرو ف که این امپراطوری نه مقدس بود و نه 
راه‌ی. ۴ - Crotona‏ 


۱۰۱۷-۰۰ میلادی فصل پنجاه و ششم ۱:۳ 


و در این «مذ بح » هر شب بکارت راهبه‌ای مسیحی را قربانی کرد ! شبی هنگام 
کشمکش امیر باراهبه‌ای که تن به همخوابگی در نمی‌داد تیرسقف اتناقاً با به 
دست تیرافکنی ماهر بر سر وی افتاد ف امیر شهوت‌ران را از عیسی دانستند که 
سر انجام به خشم پرانگیخته شده و از « زوحهٌ » وفادار خود دفاع کرده بود . 
- اعراپ‌بلاد بنی‌ون‌توم و کاپوآرا محاصره کرد ند ولمبا رد يان پس ازاستمدادیبهوده 
از جانشینان شارلمان به ابپراطور یونانی متوسل شدند و از او خواستند که برایشان 
ترحم نماید و یاریشان کند, آنگاه مردی جسور و بی‌باك از فراز دیوار پائین جست 
و از سنگرها گذشت و مأموریت خویشتن را انجام داد و هنگام ی که با خبر خوب 
به آن سوی دیوار بازمیگشت بدست بیگانگان بی‌فرهنگ گرفتار آمد. اعراب‌وی‌را 
ابر کردند تا در مهمی که داشتند ایشان را مدد کند و هموطنان خود را بفریبد 
و با او عهد کردند که پاداش دروغکوئی وی فخر و ثروت و احترام » و جزای 
یکدلی او با هموطنان خویشتن مرگ عاجل باشد . این مرد چنان کرد که گوئی 
تسلیم شده است اما به مجرد این که او را بجائی هدایت کردند که مسیحیان 
ایستاده بر روی استحکامات قلاع آوازش را می‌شنیدند وی فریاد برآورد که 
«دوستان و برادران من ! جسور باشید و بردبار واز شهرهمچنان دفاع کنید ,سلطان 
شم از محنت شما آگاهست و نجات د هند گان شما تنل من میدانم که هلال 
خواهم شد و زن و فرزندانم را بشما می‌سپارم زیرا که سپاسگزار من خواهید بود» . 
شدت غضب اعراب مؤید گفتار مستدل وی گردید و تن وطن پرست جانباز را به زخم 
صدسنان سوراخ سوراخ کردند . نام این مرد به حق بايد دریاد مردم بافضیلت زنده 
بماند ولیکن تکرار این قصه در ایام قدیم و جدید نیز صحت عمل جوانمردانه‌وی 
را مشکولك" مینماید , م - وصف واقعهٌ سوم ممکن است با وجود وقایع هولتاكجنگ 
تبسمی برانگیزد . تئوبولد مار کی کامرینو" واسپولتو متمردان‌بنی‌ون توم‌را حمایت 
میکرد و اعمال خونخوارانة او در آن ایام با سجایای قهرمانی نامتجانس نبود . 


, - وقوع چنین حادثه‌ای غم انگیز را پولس شماس در پای همین دیوار شهر بنی‌ون توم درسال ۳ب میلادی 
شرح میدهد. اما بازیگران حادثه کسانی دپگرند و ناقل داستان تقصیر را از یونانیان می‌داند. ۲ - مصترصصمت 


ما 

وی اسیرانی را که یونانی یا از دستۀ یونانیان بودند بی‌هیچ رحمی خصی‌میکرد 
و خبث شرارت را به افزودن مزاحی ظالمانه دوصد چندان مینمود و میگفت که 
میخواهم گروهی خواجه سرا به‌امپراطور پیشکش کن م که این طایفه گرانبها ترین 
زیور دربار بیزانسند. در حمله‌ای به‌سربازان مدافع یکی از قلاع و شکست ایشان 
اسیران را به کیفر معمول محکوم نموده بودند اما دخالت زنی از خشم و اندوه 
به هیجان آمده اوضاع رابرآشفت زبرا که این زن با گونه‌های خونین وموی‌پریشان 
و خجه‌والحاح بسیار مارکی‌را مجبور کرد که شکایت وی را بشنود و به او گفت ای 
قهرمانان بزرگوار آیا به این طریق اس تکه بازنان می‌جنگید » زنان ی که هرگز 
شما را نیازرده و جز چرخ نخ ریسی و کارگاه بافند گی حربه‌ای ندارند . تئوبولداتهام 
را انکا رکرد و معترضانه گف ت که پس از دوران آمازونها من هرگز از جنک بازنان 
چیزی نشنیده‌ام . اما زن که سخت خشمگین بود فریاد بر آورد که «حمله به زنان 
بنحوی قاطم. تر از این چگونه ممکن است» و چگونه مهمترین عضو حیاتی بدن‌مارا 
مجروح توان کرد مگر به محروم کردن شوهران ما از آنچه بسیار عزیزش‌می‌داریم 
و سر چشمه شادیها ومایه امید فرزند آوردن ماست ؟ من به‌غارت رفتن گله ورمه خود 
را یی زمزمه شکایتی تحمل نموده‌ام ابا این حراحت بهلک و این خسران حبران 
ناپذیر صبرم را تمام کرده است و فریاد. کنان داد خود از زمین و آسمان می‌خواهم» . 
حاضران به خنده فصاحت وی را تحسین کردند و فرانکهای وحشی صفت که رحم 
و شفقت را در دلشان راهی نبود از نومیدی مضحک اما منطقی وی متأث رگرد یدند 
و به آزاد شدن اسیران » زن نیز مال مشروع خود را باز یانت . هنگامی که وی 
پیروزمندانه به قلعه بازگشت رسولی براو سبقت گرفت تا به اعتبار فرمان تثوبولد 
از وی بپرسد که اگر شوهرش را باردیگر در جنگ به اسیری بگیرند او راچگونه 
قصاص کنند؟ زن بی‌تأمل جواب داد «اگر به چنین گناهی‌و نکبتی گرفتار آیدوی 
را چشم هست و بینی و دست و پای و اينها همه ملک خاص اوست و شاید که 


از دست دادن آنها به غرامت‌در خور تقصیر او باشد . ولیکن خداوند گار من‌عنایت 


۹ میلادی فصل پنجاه و ششم ۱۱50 
فرماید و از آن چیزی" درگذرد که کنیز ناچیز او به جرأت مدعی مالکیت خاص 
و مشروع آن است ۱» 
ظهور نورمانها 

استقرار نورمانها در مملکت ناپل وسیسیل واقعه‌ای است که مبدائی‌شیرین 
و خیال‌انگیز دارد و نتایجی بسیار مهم برای ایتالیا و امپراطوری شرقی . متصرفات 
از هم گسسته یونانیان و لمباردها و اعراب در معرض حمله هرمهاجمی قرار داشت 
وراهزنان دریائی اسکاندیناوی که روحی خطرجوی داشتند به هردریائی و هر 
سرزمینی حمله‌ور میشدند . نورمانهای فرانسه پس‌از آن که دير زمانی به مراد دل 
به قتل و غارت پرداختند سرزمینی وسیم و زیبا را اشغال و نامگذاری کردندوخدایان 
خود را انکار نمودند و بخدای مسیحیان ایمان آوردند ودو کهای نورماندی‌خویشتن 
را تابع و خادم حانشینان شارلمان و کاپت" دانستند. نورمانها که از کوههای 
پر برف نروژ آمده بودند وحشی صفت و درنده خوی بودند ولیکن اقامت درسرزمینی 
گرمترخوی ایشان را بهذب نمود و فسادی در آن راه نیافت . همراهان رولو" کم کم 
با مردم بومی آمیختند و زبان راه و رسم ملت فرانسه و دلاوری و صفات پهلوانی 
ایشان را فرا گرفتند و در عصری چون قرن نهم که عصر پهلوانی بود نورمانها 
سزاوار نخل پیروزی و دعوی مآثر افتخار آمیز شدند » و از خرافات مرسوم آن ایام 
زودتر از هر چیز بزیارت دل بستند و با شوق به دیدار رم و ایتالیا و فلسطین 
شتافتند و این عبادتی بود که تن و جان را به تمرین نشاط و نیرومی‌بخشید و خطر 
مشوق ايشان در تحمل رنج سفرهای پرحادثه بود و پاداش سفرها بدیع بودن آنها؛ 
و اميد نیل به مطامح و اعتقاد بی‌شک وریب و اعجاب و تحسین منظر جهان را در 
چشمشان خوش می‌آراست . زوارنورمانی برای دفاع از جان یکدیگر با هم می‌پیوستند 


, - این کلمات از لیوت پرانداست » و اکر نقل این‌داستان را برحلاف موازین اخلاقی انگارند بايد بگویم که مشکل 
است بازنگفتن قصه‌ای با رعایت احتیاط که اسقفی چون لیوت پراند آن را بی‌هیچ وسواسی با ذ کر نام عضوی خاص 
نگاشته است. ۲ - امpږC‏ از ډړه تا دوه پادشاه فرانسه بود. ۳ - 1110 رئیس راهزنان دریائی 
نروژی که نخستین دوك نورماندی شد. 


۹ احطاط و سقوط امپراطوری روم 

وراهزنان آل پکه به مشاهده حامة زیارت اغوا شده بودند غالباً به شمشیر زاثری 
جنگاور به عقوبت جسارت خود گرفتار می‌آمدند. در یکی از سفرهای زائرانه به 
غاری در جبل گارگانوس در آپ‌یوليا که به ظهور شبح میکائیل متبرك شده بود 
غریبی در لباس یونانی با ایشان سخن گفت و بزودی معلوم نمود که او مردیست 
متمرد و فراری و دشمن سرسخت امپراطوری یونان . نام وی میلو" و او خود از نجباء 
شهر باری بود که پس ازقیامی به‌نامرادی انجامیده مجبور شد یارانی تازه وانتقامجوی 
بیابد و داد وطن خود بستاند. پدیدار شدن زاتران حسور وی را دوباره امیدوار 
کردو نورمانها به جد تمام از او خواستند که به ایشان اعتماد کند و شکایات‌مرد 
وطن دوست را شنیدند و بیش از شکوه‌ها به وعده‌های ا و گوش فرادادندو اطمینان 
به وجود ثروت و مال حقانیت مدعای وی را ثابت نمود و سرزمین با روری که به‌ظلم 
ستمگران زن صفت گرفتار آمده بود دراندیشه ايشان میراث دلاوران به شمارمی‌رفت . 
بازگشت زائران به نورماندی بارقه شوق کوشش را در مردم برافروخت وگروهی 
اندلك از مردان بی باك به دلخواه خود برای نجات آپ‌یولیا با هم پیوستند وازراههای 
مختلف متنکروار در جام زائران از جبال آلپ گذشتند» اما در نزدیکی رم رئیس 
شهر باری ایشان را درود وتحیت گفت و در بیان حماعت آن کسان راکه فقیرتر 
بودند اسب و سلاح داد و همه را فوراً بمیدان جنگ فرستاد. در نخستین پیکار 
دلاوری ایشان موجب غلبه برخصم گردید» اما در نبرد دوم فزونی سربازان یونانی 
و ماشینهای جنگی ایشان زائران را سخت مغلو ب کرد و ایشان با خشم بسیاربی‌آن 
هبه دن پت کید غ تد ووی ر که بخت چون ملتسی داد - 
خواه در دربار آلمان زیست و هم در آنجا بود که عمروی به آخر رسید» و پیروان 
نورمانی او که دیگر به مرزوبوم ارض موعود خود راهی نداشتند آوار وادیها و 
کوهستانهای ایتالیا شدند و معاش روزانه خود را با شمشیرزنی بدست آوردند 
و ابیران کاپوآوبنی‌ون‌توم و سالرنووناپل در نزاعهای داخلی هر یک به نوبت از 
شمشیر سهمگین اینان مدد می‌جستند » و تفوق روح دلاوری و انضباط نوربانها 
Melo =‏ . 


۰ میلادی فصل پنجاه و ششم ۱۱۲ 
پیروزی را نصیب کسی میکرد که ایشان به یاریش برمی‌خاستند و نورمانها باسیاست 
احتیاط آمیز خود مراقب توازن قدرت بودند از ترس آن که برتری یکی از دول 
متخاصم از اهمیت معاونت ایشان بکاهد و از خدماتشان سود کمتر حاصل آید . 
نخضستین مأمن ایشان اردوگاهی مستحکم در عمیق‌ترین قسمتی از مردابهای 
کامپانیا بود. اما دوك ناپل بزودی از منبم سخای خود مقری وسیعتر را علی- 
الدوام وقف بر ایشا ن کرد و در هشت میل ی کاخی که منزلگاه او بود شهرآورسا" را 
با حصنی مستحکم برای سکونت نورمانها ساختند تا سنگری باشد در برابر کاپواً » 
و سا کنان جدید این شهر از غله و سیوه و از مرغزارهای خرم وبیشه زارهای این 
سرزمین حاصلخیز که | کنون ملک و مال ایشان بود بهره‌مند میشدند. خبرتوفیق 
ایشان هر سال جمعی عظیم از زاثران و مردان جنگی را به آورسا م ی کشید» و 
نیازمندان را فشار تنگدستی و توانگران را هیجان اميد عازم مینمود » و مردان 
شجاع و .فعال نورماندی که از تن آسانی متفر و طالب شهرت بودند رهسپار آن 
دیار می‌شدند» و متمردان محروم از حمایت قانون از نقاط مختاف به‌آورساروی 
می‌آوردند و در ذیل لوای استقلال آن پناهگاهی مبیافتند و تأیید و تشویق میشدند 
چندان که آورسا مأمن همه گریختگانی گردید که از عدالت یابیداد گری امیران خود 
مفری جسته بودند و آموختن راه و رسم زندگی و زبان مردم گال این بیگانگان 
به هم پیوسته را بزودی با گالیان ممزوج کرد . نخستین رهبر نورمانها کنت‌رینولف" 
بود و هنگام پیدایش هرجماعتی برتری مرتبت باداش وگواه فزونی لیاقت‌است. 

از روزی که اعراب سیسیل را به تصرف آوردند امپراطوران یونانیآرزومند 
باز پس گرفتن این جزیره ارزنده بودند ولیکن دریا و بعد مسافت پیوسته با کوششهای 
شاق ایشان مخالفت نموده بود . پس از اندك درخشش پیروزی » سلاحهای گران 
قیمت یونانیان صفحات جدیدی در شرح ننک و مصیبت بر تاریخ وقایع امپراطوری 
بیزانس افزود . بیست هزار تن از بهترین سربازان ایشان در یک حمله سریع کشته 


Count Rainulf = ۲ Aversa - \ 


۵۸ ۳ احطاط وسقوط امپراطوری روم 

شدند و مسلمانان پیروزمند سیاست ملتی را استهزاء نمودند که نه فقط مراقبت زنان 
بلکه کار فرمانروائی بر مردان‌را نیز بدست خواجه سرایان می‌سپرد . پس ازسلطنت 
دویست ساله کار اعراب بر اثر نزاع و نفاق خراب شد و امیر سیسیل اعتبار قدرت 
پادشاه تونس را منکر آمد اما مردم به ضد امیر خود قیام و رؤساء شهرها خودبلادرا 
غصب کردند » و هر متمرد دون مرتبتی در قلعه یادهکده خود علم استقلال 
برافراشت و از ميان دو برادر با هم دشمن آن که ضعیف‌تر بود به التماس از 
مسیحیان تمنای دوستی کرد . در ه رکاری که با خطر ملازم بود نورمانها آمادۀ 
خدمت و سودمند بودند و آردوون" عامل و مترجم یونانیان پانصد سوار جنگاور 
را تحت لوای مانیاسیز" حاکم لمباردی بخدمت گرفت. اما پیش از ورود اینان 
ميان دو برادر آشت افتاد و افریقا و سیسیل دوباره با هم پیوستند و حزیره راتا کنار 
دریا به نیروی جنگی حراست نمودند . نورمانها طلایه‌دارلشکر شدند و اعراب 
مسینا" که هنوز نیروی دلاوری دشمن تازه را نیازموده بودند | کنون زخم‌ثیمشیر وی 
زا اشامن کردند در برد دوم آمیر سی کور را ازات به زبرافکدند و وتلا 
اوت‌ویلی" به زور بازوی آهنین بدن او را سوراخ کرد چنا ن که نوك نیزه از آن‌سوی 
بیرون آمد. در پیکار سوم یاران جسور وی لشکر شصت هزار نفری عرب را منهزم 
کردند و یونانیان را کاری نماند جز زحمت تعقیب ایشان » و این فتحی عظیم بود 
که قلم مورخ و سنان نورمانها را به یک اندازه از ثواب آن سهمی هست. این 
راست است که نورمانها در پیشرفت کار مانیاسیز که سیزده شهر و قسمت اعظم 
جزیرٌ سبسیل را مسخرو فرمانبردار امپراطو رکرد اساسا او را یاری نمودند» ولیکن 
شهرت جنگی این برد به ننک ستمگری و حق ناشناسی ملوث گردید زیراکه در 
تقسیم غنائم جنگ » وی حقوق یاوران خویشتن‌را فراموش کرد و آز وغرور ایشان 
از تحمل این معامله زیان بخش عاجز بود و بوسیله مترجم شکایت کردندءابا 
به شکایت ایشان توجهی ننمودند و مترجم را تازیانه زدند. و به این طریق درد 


Hauteville - o Syracuse - £ یا مسینه.‎ - ۳ Maniaces - ۲ Arduin - \ 


۰۳2۰ بیلادی فصل پنجاه و ششم ۱:۹ 
کشیدن سهم مترجم گردید و خشم و اهانت قسمت آن کسانی که وی افکار و 
عواطف ایشان را ترجمان شده بود . با این همه نورمانها بخدعه تظاهر نمودند 
تا دزدانه یا بمدد کوشش مأمون از خطر از د ریا گذشتند وبه‌ایتالیا رسیدند . برادران 
آورسائی ایشان خشمگین شدند و همدردی نمودند و به آپ‌یولیا حمله بردند تا 
غرامت بگیرند . متجاوز از بیست سال بعد از مهاجرت نخستین » نورمانهابالشکری 
که بیش از هفتصد سوار و پانصد پیاده نبود به میدان کارزار روی آوردندو پس 
از فراخواندن افواج بیزانسی ازجنگ سیسیل شمار ایشان را افزونتر و بالغ بر شصت 
هزار نفر نیز گفته‌اند » و پیک لشکر به ایشان پيشنهاد کرد که از ميان جنگ‌یا 
هزیمت یکی را بر گزینند . نورمانها به اتفاق رأی بانگ بر آوردن د که می‌جنگیمء 
و یکی از نیرومندترین جنگاوران نورسانی بضرب یک مشت اسب پیک یونانی‌را بخالك 
در افکند و آنگاه او را سوار بر اسب دیگری مرخص کرد و اهانتی را که بوی نموده 
بودند از افواج امپراطور پوشیده داشتند ولیکن در دو نبرد پیاپی نورسانها قدرت 
دلاوری معاندان خود را به سخت‌ترین وضعی زاك سا نان در دشتزارهای 
کانه از پیش حادثه حویان فرانسوی گریختند و دوك لمباردی اسیر شد و مردم 
آپ‌یولیا به حکومت فرمانروائی دیگر رضا دادند و فقط باری واوترانتو" وبروندوزیوم ۲ 
وتارنتوم از کشتی طوفان زده طالع نحس یونان جان بدر بردند و تاریخ استقرار 
قدرت نورمانها را از این عهد تعیین توان کرد ؛ قدرتی که بزودی بر کلنی نوبنیاد 
آورسا فاثق آمد . دوازده کنت به انتخاب مردم برگزیده شدند و ملاك انتخاب سن 
و اصالت نسب ولیاقت برگزیده شد گان بود » و خراجهای ناحیه خاص هر یک از 
کنتها برای مصارف و مخارج وی اختصاص یافت و هر کنتی قلعه‌ای مستحکم در 
م رکز سرزمین خود برپا کرد تا براتباع و رعایای خود فرسان براند. درم رکز این 
ایالت جایگاهی را برای سکونت کنتها معین کردند که درواقم حصن حصین و 
پایتخت جمهوری جدید شد و محله‌ای و خانه‌ای بهریک از اینان تعلق گرفت و 
این گروه در واقع سنای نظامی و حاکم بر امور مهم ملی بود . در میان این 


, - متصرفات آسیا ی امیراطوری بیزانس . Brundusium - ۴ 0۲۵۵۱0 ۰- r‏ 


۵۰ انحطاط وسقوط امپراطوری روم 
بزرگان برترین ایشان رئیس و سپهسالار و ملقب به کنت آپ‌یولیا گردید و این 
منزلت شریف را به ویلیام آهنین بازو مفوض کردند که در اصطلاح آن ایام هنگام 
پیکار ملقب به شیربود و جامعه او را مردی مهربان و بردبار می‌دانست و درانجمن 
های مشورتی فرشته اش میخواند . مورخی‌مالاترا! نام که‌معاصر آن ایام ونویسنده 
تاریخ ملی این قوم بود راه ورسم هموطنان خویشتن را به انصاف وصف‌میکند 
و میگوید که «نورمانها مردمی انتقامجوی وحیله گرند وطلاقت بیان وخدعه وریا از 
صفات موروثی ایشان است وبرای تملق گفتن کمرخم میکنند وخویشتن را خوارمینمایند 
و اگر لجام قانون ایشان‌را مانم نیاید به فرمان شهوت وطبیعت چندان که بخواهند 
در فسق و فجور افراط میکنند وپادشا هان ایشان دوست دارند که حودوسخای خلق 
را بستایند » و مردم اعتدال را رعایت میکنند یا درستتر بگویم حرص بیرون از 
اندازه را با اسراف وتبذیر در هم می‌آمیزند » و عطش اشتیاق ایشان در کسب مال 
و قدرت باعث میشود که در آنچه دارند به دیدۀ تحقیر بنگرند و آنچه را آرزومیکنند 
ابیدوار به یافتنش باشند و اسلحه و اسبان والبسه فاخر و ممارست در صید».و شکار 
با باز نورمانها را مسرت می‌بخشد» اما به هنگام ضرورت ایشان باصبری باورتکردنی 
شدائد هر گونه آب و هوای نابلایم و رنج زند کی سربازی را تحمل میتوانندبکنند, 
تورمانهای آپ‌یولیا در مرز دو امپراطوری مقر داشتند و به اقتضای سیاست 
وقت از سلطان آلمان و زمانی از سلطان قسطنطتیه رسماً زین و ملک به عطیه 
بیگرفتند و لیکن حق ابت و مسلم این حادثه جویان همانا حقی بود که از راه 
سور کان بدست آورده بودند. نورمانها نه کسی را دوست مبداشتند و نه به 
کسی اعتماد مینمودند و دیگران نیز نه دوستشان می‌داشتند و نه به ایشان اعتماد 
میکردند و پادشاهان در ایشان به د يده حقارت و بیمنا کی مینگریستند و خوف‌مردم 
بومی آميخته به نفرت و خصومت بود . هرآن چیزی که مطلوب طبع هوسنالك است 
از قبیل اسب و زن و باغ ویوستان این بیگانگان حریص را اغوا و خشنود میکرد 
و تفاوت آزمندی رؤساء ایشان فقط درآراستن آن بصفاتی بظاهر نیکو چون بلند - 
Malaterra - ۱‏ 


همتی و نامجوئی بود . دوازده کنت گاهگاهی در یداد ز هیا آشان دند اا 
بر سر آنچه از بردم به غارت برده بودند میانشان خلاف و نراع می‌افتاد . فضائنل 
ویلیام با او در خالك گور مدفون گردید و برادرو جانشین وی یعنی درو گو' رااهلیت 
بیشتر در رهبری اقران خود درجنگاوری‌بود نه بازداشتن ايشان ازتعدی وخشونت . 
در سلطنت کنستانتین مونوما کوس" » سلطان بیزانس نه از سر خیراندیشی بل به 
فرمان تدییر بر آن شد که ایتالیا را از این شخص موذی که زیانش بیش از خیل 
بیگانگان بی تمدن بود برهاند و آرژیروس " فرزند میلورا برای این کار منصب دادند 
با القاب بسیار عالی‌و تفویض اختیارات وافر. شاید یاد پدرش ارژیروس را به‌نزد 
نورمانها مقبول مینمود و پیش از این نیز او برای فرونشاندن قیام مانیاسیزو انتقام 
گرفتن ازکسانی که به نورمانها و عموم مردم ستم نموده بودند نوربانها را به 
خواست ایشان به پیکار گماشته بود . مقصد کنستانتین انتقال این گروه از ولایات 
ایتالیا به میدان کارزار وجنگیدن با ایرانیان بود و فرزند میلو زر و مصنوعات یونان 
را بمنزله نخستین نمونه ثمرات جودوسیخای امپراطور در میانشان توزیع کرد .ولیکن 
روح دلاوری و فهم و شعور فاتحان آپ‌یولیا تدایبر نیرنگ‌آمیز وی را خنشی نمود 
و ایشان تحفه‌ها یا لااقل پیشنهادهای فرزند میلورارد کردند و به اتفاق رأی 
گفتن دکه نه مایملک خویشتن را ترك خواهیم کرد و نه اميد بعید المنال کامیابی 
و پیشرفت در اسا را . پس از آن که انواع تدابیر برای راضی کردن ايشان همه 
بی‌نتیجه ماند آرژیروس بر آن شد که ایشان را مجبور یا هلالك کند و از دول‌نیرومند 
لاتینی به ضد دشمن همگانی یاری خواست » و پاپ و امپراطوران مشرق پیمان 
اتحاد عدوانی بستند . در این هنكام لیوی نهم که مردی پارسا و ساده دل 
بود بر کرسی فرمانروانی پطرس مقدس نشسته بود و اوخوئی خویشتن فریب‌و دنا 
فریب داشت تابدان حد که اقداماتی بسیار نامتناسب با عرف مذهبی را تقوی و 
دینداری میشمرد و طبع با شفقت او از شکایات و شاید بهتان گوئیهای مردمی‌زیان 
برده و ستم کشیده متأثر میگردید . نورسانهای بی‌تقوای ناپرهی ز کار پرداخت عشریه 
Argyrus - ۲۳ ۰. Monomachus - + Drogo - ۱‏ 


کلیسا را مانع آمده بودند و چون گوش این غارتگران که به هتک حرمت دين 
سیپرداختند سخن ملامت آمیز رهبر دین را نمی‌شنید پس پادشاه مجازبود که‌شمشیر 
از نیام بر کشد و مشروعاً با ايشان بجنگد» و چون لیو شریف‌زاده ای آلمانی بود 
و نسب از پادشاهان داشت لذا معتمد هاثری" سوم بود و وصول به دربار وی‌برای 
او سهل و بی‌مانع بود . لیو که درنگاهداشت حانب مذهب غیرت بیحد داشت در 
جستجوی متحدان و سلاحهای جنگی از آپ‌یولیا به سا کسونی وازالب به تیبررفت 
در اثناء این تجهیزات خصمانه آرژیروس با وقوف به گناه ی که مرتکب میشد به 
سراد دل در نهان هر نوع سلاحی را بکار برد و جمعی از نورمانها قربانی انتقامجونی 
مردم و خصومتهای شحصی شدند و درو گوی دلاور در کلیسائی به قتل رسید . 
قاتلال را سیاست نمودند و پسر میلورا مغلوب و مجروح از میدان جنگ بیرون 
کردند تا ننگ خود و خویشتن را نیز در پشت دیوار باری پنهان کند و درانتظار 
مساعدت دیررس متحدان خود بسر برد. 

ولیکن قوای جنکی کنستانتین در این هنگام به جنگ با تر کان مشغول 
و هانری ضعیف فکر و مردد بود و پاپ در عوض آن که با سپاهی ژرمنی از آلپ 
بگذرد ج زگروهی هفتصد نفری از اسواییان" وچند تنی از لورن که داوطلبانه همراه 
وی شده بودند لشکری با خود نداشت. در سفر دراز او از مان‌توا" به بنی ود‌توم 
گروهی مختلط از مردم فرومایه ایتالیائی در زیرلوای مقدس پاپ بخدمت سربازی 
پیوستند و کشیش و راهزن دریک خیمه خفتند وسنان وصلیب د رپیشا پیش این جمع 
درکنار هم قرارگرفتند و قدیس پیکارجوی درس لشک رکشی و خیمه برافراشتن 
و جنگیدن را که در جوانی آموخته بود اکنون تکرا رکرد . نورمانهای آپ‌یولیا 
نتوانستند بیش از سه هزار سوارومشتی پیاده در میدان جمعآورند و بومیان فراری 
آذوقه‌ای را که بايد به نورمانها برسد ضبط میکردند و عقب‌نشیتی ایشان را مانع 
می‌آمدند و روح دلاوری این قوم که ترس نمی‌شناخت لحظه‌ای از رعب اوهام 


, - پادشاه آلمان و ایتاليااکه با پاپ‌کرگوری هفتم و نورمانها درافتاد و با لشکری به رم داخل شد و در ٤پ‏ 
میلادی عقب نشینی کرد. ۽ - عشیره‌ای آلمانی در جنوب غربی باوار. ۳ - Mantua‏ 


۳ میلادی فصل پنجاه و ششم ۱9۳ 


و خرافات هراسان گردید چندان که به‌ورود دشمن پیکارجوی بی‌هیچ ننگی‌وا کراهی 
در پیش ليو پدر روحانی خود به زانو در افتادند . ولیکن التماس و تمنارا در پاپ 
اثری نبود و آلمانیهائی که با او بودند چنان کردند که گوئی در خردپیخری 
معاندان خود به استهزا مینگرند و به نورمانها گفتند که مخیرید که از م رگ‌یاتبعید 
یکی را بر گزینید » اما نورمانها را ازگریز ننگ آمد و چون بسیاری از ایشان سه 
روز تمام طعم غذا نچشیده بودند به اطمینان این که مرگی آسانتر و شرافتمندانه‌تر 
ایکان پذیر است بخشنودی به مردن رضا دادند و آنگاه به فراز کوه سی‌وی‌تلا" 
بر شدند و از آن سوی به دشت فرود آمدند و به سه لشکر منقسم شده برسپاه پاپ 
حمله‌و رگرد یدند . ریشار کنت آورسا ازیسار به جم ع کثیر ایتالیائیان حمله‌و رگردید 
و روب رکه همان گی زکار معروف است به قلب‌لشکر دشمن تاخت و آن را در هم 
۱ و منهزم کردند و در تعقیب ایشان رفتند و ایتالیائیان که بی‌نظم و انضباط 
می‌جنگیدند بی هیچ شرمی گریختند . اما کنت‌هامفری دلاور فرمانده سواران جناح 
راست را امتحانی سخت‌تر در پیش بود . در وصف آلمانیان آن رو زگا رگفته‌اند که 
ایشان نه اسب‌داری می‌دانستند و نه زوبین افکنی ولیکن پیاد گان ایشان صفوفی 
به هم چسبیده تشکیل میدادند چندان نیرومند که در هم شکستنش ممتنع بود» و 
نه انسان و نه اسب و نه درع پولاددین را در مقابل شمشیر بلند ایشان که بادو 
دست بکار میبردند تاب‌مقاومت‌نبود . پس ازنبردی‌سخت دسته‌های‌سربازانی که از 
تعقیب دشمن باز گشته بودند ایشان را محاصره کردند و همه در صقوف خود کشته 
میشدند خشنود از انتقام گرفتن و محترم در نزد دشمنان خویشتن . فاتحان‌متدین 
بر پاپ گریزنده پای سبقت گرفتند ود روازه های سی‌وی‌تلا را بستند تا خروح وی 
را مانع ایند و به‌رمین درافتادند و بر پای او بوسه زدند و به التماس دعای خر و 
عفو پیروزی گناه آلوده خود را طلب کردند . سربازان در وجود پاپ که دشمن 
و اسیر ایشان بود ناب مسیح را معاینه میدیدند و با آن که رفتارشان را میتوان 
از سیاست روساء ایشان پنداشت محتمل است که اعتقادات مذهبی عوام مردم نیز 


Civitell - 


عم انحطاط وسقوط امپراطوری روم 
در ایشان تأثیر نموده بوده باشد. در آرامش عزلت پاپ خوش نیت ازگناه ريخته 
شدن خون مسیحیان که ناچار در حساب وی بشمار میآید متأسف بود و احساس 
میکرد که او خود مسبب گناه و رسوائی بوده است » و چون در جنگ شکست خورده 
بود لذا بی‌لیاقتی او را درامور رزمی عموماً ملامت مینمودند. با احوالی چنین پاپ 
به پيشنهاد صلحی که سودمند بود گوش فرا داد و بامتحدان خود پیمان گسست 
- پیمانی که سابقاً در مواعظ خود آن را کار خدائی خوانده بود - و فتوحات 
گذشته و آینده نورمانها را تأیید و تصویب نمود. شاصیان آپ‌یولیا و کالابریا هر 
که بودند | کنون این دو ایالت قسمتی از هبه کنستانتین به دستگاه دين ومیراث 
پطرس مقدس بود و هبهٌ کنستانتین و قبول آن دعوی پاپ و حادثه جویان‌نورمانی 
را تأیید مینمود واینان همه عهد کردند که باسلاح جنگ و حربه مذهب يکد گر را 
حمایت کنند. بعد از این پرداخت خراجی" به مبلغ دوازده پنی برای هر قطعه زمین ۲ 
مزروعی جزء شرایط موافقت شد و از آن هنگام که متجاوز از هفتصد سال است 
مملکت ناپل همچنان ملک موروثی دستگاه فرمانروائی پاپ بشمار می‌آید . 
فتوحات روبر گی زکار 

بعضی گفته اند که روبرگیزکار از برزگران نورماندی نسب می‌برده‌وبعضی 
گفته‌اند که از نسل د وکهای نورماندی بوده است . غرور و نادانی شاهزاده 
خانمی باعث آم دکه گی زکار را برزگر زاده بدانند و جهل و تملق گوئی اتباع 
ایتالیائی موجب شد که وی را از نسل د و کها بشمار آورند. نسب واقعی او را از 
اوساط نجباء دانسته‌اند زیرا که وی ارهلبقه والواسورهای" ناحیه اسقف‌نشین کوتانسء 
در نورماندی برخاست که قلعه اوت ويل مقر و نماینده شرف مرتبت ایشان بود. 
پدر وی تنکرد" در دربار و در سپاه دوك نورماندی مردی بارز بود و در میان 


ب - در انگلیسی quit - rent‏ و آن مال الاجاره‌ای بوده است که رعیتی در دوران فثودالی به مالک مییرداخت 
تا از خدمت معاف شود. plough - land - r‏ در اصطلاح قرون وسطی مقداری از زمین را میگفتند 
که هشت او نرآن را در یکسال شخم میتوانستند بزنند. ۳ - valvassor‏ یا banneret‏ در اصطلاح 
فشودالی به کسی از اتباع مالکی بزرگ می‌گفتن دکه پنجاه سرباز در خدمت داشت. £ - Coutances‏ 

Tancrod - ۵ 


سربا زانی که به خدمت وی گماشتند ده شهسوار جنگاور بود . وی دو زن کرد 
در خورشآن خود که در قدر و منزلت از ا و کمتر نبودند و او را دوازده پسر آوردند 
و زن دوم با مهربانی و بی‌غرضی دوازده پسر را در خانه درس آموخت و ترییت 
کرد. ولیکن میراث اندك» اولاد جسور ومتعدد وی را کفاف نمی‌داد و چون ایشان 
زیان و خسران فقر و خلاف و نزاع را در جوار خود در میان‌همسایگان مشاهده 
کردند بر آن شدند که میرائی در جنگهای خارجی کسب کنند عالیتر و موجب 
سربلندی بیشتر. از دوازده پسر فقط دوتن برای گرامیداشت پدر پیر وابقاء خاندان 
خود در وطن باندند و ده برادر دیگر چون مرد شدند و از نیروی تن برخورداریکی 
از پی دیگری قصر و قلعه پدری را ترله کردند و از حبال آلپ گذشتند و به‌ارد وگاه 
نوربانها در آپ‌یولیا پیوستند . برادران مهتر را دلاوری فطری به پیکار برانگیخت 
و توفیق ایشان مشوق برادرا ن کهتر گردید و سه برادر بزرگتر یعنی ویلیام ودر وگو 
و هامفری استحقاق آن یافتند که به مقام ریاست قوم خود نائل آیند و موسسین 
جمهوری جدید شوند. از زن دوم هفت پسر پدید آمده بود که مهتر ایشان«رویر» 
بود و حتی دشمنان که بها کراه وی را مدح گفته اند روبر را از موهبت سجایانی 
بر خوردار دانسته اند خاص مردان جنگی و رجال سیاسی . قامت او برتر از بلندترین 
سربازان سپاه وی بود و اندامهای او نماینده حسن تناسب و نیروی قدرت بود »و تا 
وقت انحطاط عمر و ضعف پیری وی به تحمل و بردباری سلامت تن و وقارهیئت 
خویشتن را همچنان حفظ کرد . رنگ رخسار او سرخ و کتف او فراخ و موی سرو 
ریش او دراز وزرد کم رنگ و چشمانش چون اخگر تابنده بود» و بانگ او مانند 
اشیل در میان غوغای جنگ نیز لشکریان را هراسناك و مجبور به فرمانبرداری 
میکرد . در اعصا رکم فرهنگ تر قرون وسطائی شاعران و مورخان صفاتی را که 
بر شمردیم در خور توجه خود می‌دانستند و مشاهده میکردند که رویر در یک آن 
با دست راست شمشیر میزند و با دست چپ نیزه پرتاب میکند و در هر دو کار ماهر 
است» و دیدند که در نبرد سی‌وی‌تلا سه‌نوبت وی‌را از اسب به زير آوردند و در 
پایان آن روز بز رگ رأی صادرشد که درمیان جنگاوران هر دو سپاه جائزه دلاوری 


را وی ربوده است . جاه‌طلبی بی حد و حصر روبر متکی به وقوف او به تفوق‌لیاقتش 
بود . و چون در پی کسب جاه افتاد هر گز وسواس عدل و انصاف وی را از پیشرفت 
مانع نیاید و حس رأفت و نوع دوسنی بند رت متأثرش نمود , و با آ ن که غافل 
از حسن شهرت نبود انتخاب طریق نهان یا آشکار به نزد وی بسته به مصلحت‌وقت 
بود . روبر ملقب به کر کار در حکمت سیاسی استاد بود و اين هنر را غالا به اشتباه 
ریا کاری و دغل بازی می‌دانند چندان که شاعر آپ‌یولیائی درمدح روبر می گوید 
که وی در حیله گری از اولیس و در فصاحت از سیسرون برتر بود . اما چون روبر 
به ظاهر مانند مردان جنگی صریح گفتار بود لذا مکرو فصاحت او پوشیده می‌ماند . 
در اوج نکوطالعی نیز گی ز کار بیرون از دسترس همکاران جنگی خود نبودو به 
ایشان لطف و ادب مینمود و با آن که در عقائد تعصب آمیز اتباع تازه یافته خود 
پتسا هل می نکر یس دوست نی داشت که در لای پوشیدن و راه و رم رند کی 
پیرو سبک قدیم وطن خود باشد و آن را حفظ کند » و به دست حرص و آزمال 
می گرفت تابه دس تکرم توزیع کند . فقیرزاد گی وی را رسم قناعت آموخته بود اما 
هنگام گرفتن حتی سود کاسبی د کان‌دار را در خور توجه می‌دانست و اسیران را 
سنگین دلانه و به تدریج شکنجه می‌نمود تا به‌ زور زر و سیم يا زیورهای نهفته 
ایشان را بیابد . بنا به گفته یونانیان هنگام ی که وی نورماندی را ترك کرد پیروان 
او پنج سوار و سی پیاده بودند و حتی این گروه اندك بیش از حد وفور بود . ششمین 
فرزند تنکرد اوت‌ویلی در لباس زائری از آلپ گذشت و نخستین دسته سربازان 
خویشتن را از ميان حادثه جویان ایتالیائی فراهم آورد . برادران و هموطنان او 
اراضی حاصلخیز آلپ یولیارا ميان خود تقسیم کرده بودند و ایشان با غیرتی که‌از 
حرص و آز است هر یک سهم خود را حراست می‌نمودند . وجوان آرزومند جاه 
ناچار شد که پیشتر براند و سرانجام به کوههای کالابریا رسید و در نخستین 
پیکا رهای وی با یونانیان ومردم بومی باز شناختن پهلوان از راهزن در وجود فرزند 
تنکرد آسان نبود . شبیخون زدن به‌قلعه‌ای یا دیری یا به‌دام انکندن شخصی‌پروتمند 
یا غارت کردن روستاهای مجاور برای بدست آوردن غذای لازم کوششهائی بود 


۰ - ۱۰۱۸۵ بیلادی فصل پنجاه و ششم ۱۱۷ 


بی‌نام و نشان که استعدادهای فکری و جسمی و نیروی او را به تمرین و ممارست 
پرورش داد . در نورماندی جمعی به‌میل واراده خود به رایت وی پیوستندوبر زگران 
کالابریانی تحت فرمان او چون نورمانها شدند و خود را نورمانی خواندند. 

چون فدرت فکری و جسمی روبر و جاه و ثروت وی فزونی گرفت حسدد رسینه 
برادر مهتر او بیدار شد و درنزاعی زود ۳ هایفری روبر را یمرگ نهدید نمود 
و عنان برآزادی اوزد . پس از مرک هامفری فرزندان خرد سال او را از فرمانروائی 
ممنوع کردند و جاه طلبی عم و وصی طفلان خردسال باعث تنزل مقام و پیوستن 
ایشان به جمع مردسی شد بی تخت وم ایا قفا وزان کک کار را دراین 
هنگام بر روی سپری مدور قرار داده به منصب برافراشتند و کنت آپ‌یولیا وسپهسالار 
جمهوری خواندند و درود و تحیت گفتند » و با افزایش قدرت و اعتبار سلطنت» 
روبر دوباره به فتح کالابریا پرداخت و به زودی آرزومند نیل به مرتبتی شد که 
وی را سر سروران و برتر از همه اقران سی کرد. بواسطه غارتگری یا هتک حرست 
دین پاپ رویر را از جماعت مسیحیان مطرود نموده بود ولیکن نیکولاس دوم به 
یاری استلالال آسان دریافت که خلاف و نزاع دوستان را پایانی جز زیان هر دو 
نیست و نورمانها حابیان وفادار قدرت و اعتبار دستگاه بقدس مذهبند و اعتماد 
به پیمان امیری نیرومند از اتکاء به اعیان بلهوس به سلامت نزدیکتر است. پس 
شورائی متشکل از یکصد اسقف در ملفی انجمن کرد و کنت آپ‌یولیا کار مهمی را 
متوقف نمود تا از شخص پاپ حراست و احکام وی را اجراء کند » و پاپ به سبب 
حق‌شناسی و تدبیر رأی لقب دوك را به روبر و اخلاف او اعطاء کردو آپ‌یولیاو 
کالابریا و هرآنچه زمین را که در ایتالیا و سیسیل‌بود و شمشیر روبر آنها را ازدست 
یونانیان انشقاقی و اعراب ناموسن بیرون می‌توانست کند تما به او پخشید . 
تصویب و موافقت پاپ شاید رویر را در کارلشکر کشی محق می‌نمود » ولیکن‌مردمی 
آزاد و پیروزمند را نمی‌توان بی‌رضای ایشان بر آن داشت که تن به امتثال فرمان 
امیری جدید در دهند و گی زکار ارتقاء منزلت خویشتن را پوشیده داشت تا جنگی 


۱۱6۸ اتحطاط وسقوط امپراطوری روم 


دیگر که بواسطه فتح کونسن زا" و ریجیو مشهور شد . در ساعت پیروزی روبر 
افواج خود را فراهم آورد و از نورمانها درخواست که هم آواز شوند و رأی ناب 
مسیح را تأیید کنند و سربازان هلهله کنان دوك دلاور خود را به شادی درود 
وتحیت گفتند و کنتها که پیش از این همرتبه او بودند سوگند وفاداری را بر زبان 
راندند با خشم نهان ولبخنده‌ای که از دل بر نمی‌خاست. پس از این‌مراسم روبر 
خویشتن را چنین ملقب کرد به « فیض خدا و پطرس مقدس منم دوك آپ‌یولیا 
و کالبریا و ازاین پس دوك سیسیل نیز. » واستحقاق القابی چنین عالی ونیل به‌آنها 
حاصل بیست سال رنج و کوشش او بود . پیشرفتی چنین بطیء در فضائی کم‌شاید 
در خور لیاقت رئیس و روح دلاوری قوم او نباشد » ولیکن عدد نورمانها قلیل 
و اسباب و وسائلشان اندلد و خدمت سربازیشان داوطلانه بود و بدان اعتمادی 
نه . مجلس ملی نورسانها مجمع بارونها بود که بعضی اوقات با رأی آزاد .بابقاصد 
دلیرانه دوك مخالفت می‌نمودند. دوازده کنتی که به رأی عامة مردم انتخاب شده 
بودند به ضد او همداستان شدند و پسران هامفری از عم غدار خود دادخواستند 
و به انتقامجوئی برخاستند . گی کار به نیروی جهد و تدبیر مقاصد سری ایشان را 
کشف کرد و شورش ایشان‌را مانع آمد و تقصیر کاران را به مرگ یا تبعید سیاست 
نمود اما سالهای عمر او و نیروی ملی نیز در این نزاعهای داخلی بیهوده تلف 
گردید. پس از شکست دشمنان بیگانة رویر؛ یعنی یونانیان و لومباردیان و تازیان » 
لشکریان در هم شکسته ایشان به بلاد معمور و مستحکم ساحلی عقب نشستند 
و در فنون قلعه سازی و دفاع مرا دی ان شدند, توربانها را ادت بر ای پود 
که در عرصه کارزار سواره بجنگند و کسب توفیق جز به یاری مجاهدت و پایداری 
درشجاعت امکان‌پذیر نبود زیر که‌درکار جنگ ناپخته بودند. «سالرنو» بیش از 
هشت ماه همچنان مقاوست نمود و محاصره «باری» تقریباً چهارسال دوام یافت 
و دراين جنگها دوك نورمانی در هر خطری در صف پیشین و در خستکی تعب از 
همه کس دير پای‌تر و بردبار تر بود . هنگام حمله به قلعه سالرنو سنگی عظیم 
\ ~ ص77 


6 لادی فصل پنجاه و ششم ۱۰۹ 
از فراز دیوار قلعه فرو افتاد و یکی از ماشینهای جنگی وی را در هم شکست و 
تطعه‌ای ازآن سینه اورا مجروح کرد . روبر در برابر دروازه شهر باری در کلبه‌ای 
بسیار محق رکه از شاخه‌های خشک د رختان تعبیه کرده و سقف آن را با ب رگ وکاه 
پوشانده بودند منزل کرد و این کلبه در موضعی بسیار خطرناك قرار داشت زیرا که 
از هر سو در معرض شداند سرمای زسمتان و سنان دشمن قرار داشت . 

متصرفات ایتالیائی رویر درست در درون مرزکشور ناپل آمروزین بود و 
کشورهائی که به نیروی جنگی وی با هم پیوستند با وجود تحولات هفتصدساله 
اخیر از هم نگسسته‌اند. امپراطوری آلمان متشکل شده است از متصرفات یونانی 
کالابریا و آپ‌پولیا و امارت لومباردنی و سالرنو و جمهوری آمالفی و ولایاتی در 
قلب امپراطوری و دور از دریا که در قدیم تایع دولنشین عظیم بنی‌ون توم‌بودند . 
فقط سه ناحیه از قوانین نامدون مربوط به تابعیت معاف بودند ؛ یکی علی‌الدوام 
و دودیگر تا اواسط قرن بعد . شهر بنی‌ون تو و اراضی پیرامون آن را امپراطور آلمانی 
به منزله تحفه به پاپ داده و بعضی از اراضی را در عوض زمینهای دیگری به وی 
منتقل کرده بود و با آن که بعضی اوقات به‌اين اراضی مقدس حمله م یکردسرانجام 
نام پطرس مقدس نیروئی موثرتر از شمشیر نورمانها گردید . نخستین متصرفه ایشان 
یعنی آورسا کاپووا را مقهو رکرد و به تصرف آورد و شاهزاد گان کاپوآئی چندان 
بیچاره شدند که برای لقمه‌نانی در پیش کاخ پدران خود به گدائی رفتند ,د و کهای 
ناپل (ناپل درآن هنگام پایتخت بود) آزادی‌عمومی‌را باوجودنزدیکی به‌امپراطوری 
بیزانس حفظکردند. در میان چیزهائ ی که گی زکار تازه حاصل آورده بود دانش 
سالرنو و تجارت آمالفی بود که‌شاید لحظه‌ای توجه خواننده کنجکاو را مشغول 
بدارد: الف. در میان موسسات دانش آموزنده وجود مدرسه حقوق خود دلالت 
بر این می کند که قانون و حق مالکیت قبلا مستقر شده است » و شاید پس از آن 
که نور و خرد و ایمان دلهای همگان را روشن کند تدریس علوم الهی منسوخ 
گردد . ولیکن دانا و نادان هر دو بايد هنگام بیماری از علم مدد بجویند » وا گر 


پیماریهای ما | کنون بواسطه اسباب عيش و رفاه شدیدتر شده است در ایامی که 
جامعه بشری را تمدن کمتر بود زحمت و زیان ضرب و جرح" بیشتر روی می‌نمود . 
اعراب متصرفات اسلامی افریقا و اسپانیا وسیسیل به ذخاثر دانش طبی یونانیان 
پی‌بردند و در مراوده صلح و جنگ شرارۀ دانش در سالرنو افروخته شد : شهری 
بنام که مردانش امین و زنانش جمیل بودند وعلم تازه آموخته را عزیز می‌دانستند . 
نخستین مدرسه‌ای که در دوران ظلمت جهل اروپائی به وجود آبد مختص فن 
شفابخش طب بود » و ضمیر راهبان‌و کشیشان نیز با این حرفه سودمند سودآور 
موافق شد و جمعی کثیر از بیماران والا مقام از اقالیم بسیار دور طبیبان سالرنورا 
به نزد خود می‌خواندند يا خود به ملاقات ايشان می‌رفتند» و فاتحان نورمانی‌حامی 
پزشکان بودند و با آن که خود فنون جنگاوری می‌آموختند قدر و فضیلت فیلسوفان 
را نیز در می‌یافتند . پس از سفری‌سی‌ونه ساله» مسیحی مردی افریقائی و کنستانتین 
نام که زبان و علوم تازیان را فرا گرفته و در آنها استاد شده بود از بغداد با زگشت 
و سالرنو از طبابت و تدریس و تألیفات این شا گرد ابن سینا شهری مهمتر وارزنده‌تر 
گردید . مدرسه طب سالرنو قرنهاست. که در بطن دانشگاه سالرنو به خواب فرورفته 
است ولیکن تعاليم آن مجموعاً در سلسله‌ای از امثال خلاصه شده و در مجلدی از 
اشعار مقفای لانینی قرن دوازدهم با هم پیوسته است . ب . در هفت میلی مغرب 
سالرنو و سی میلی جنوب ناپل شهر گمنام آمالفی نمایشگر قدر تکار و کوشش و 
پاداشهای آن بود . اما زمین بارورش کم وسعت و درعوض دریا نزدیک و کشتی- 
رانی در آن آزاد بود و سا کنان آمالفی کار وارد کردن کالاهای مصنوع مشرق زمین 
راکه اروپائیان به آنها محتاج بودند خود بر عهده گرفتند و این معامله سودمند 
منشأً ثروت و استقلال ایشان شد . حکومت آمالفی مقبول عام بود و یکی از د وکها 
امور آن را تحت سیادت فائقه امپراطور اداره‌میکرد .شمار سا کنان آمالفی دردرون 
حصار شهر پنجاه هزار تن و مقدار طلا و نقره و اشیاء گرانبهائی که از اسباب رفاه 
عیش است در آمالفی وافرتر از هر جای دیگر بود. گروه کثیر ملاحانی کد در این 
RT‏ تک پر زک و ی ری | ری وشن 


(مترجم) 


۰-۸۶ میلادی فصل پنجاه و ششم ۱ 
شهر جمم می‌آمدند در علم کشتی‌رانی ممتاز و در حرفة خود استاد بودند وکشف 
قطب‌نما که دنیا را در دسترس ایناء بشر قرار داد ناشی از قدرت ابداع و ابتکار 
ایشان است . مردم آمالفی درکار تجارت چندان پیش رفتند که سواحل افریقا و 
عربستان و هندوستان یا لااقل کالاهای این مناطق در دسترس ایشان قرا رگرفت 
و جماعاتی از این مردم که در قسطنه‌لنیه و انتا کیه و اورشليم و اسکندریه مستقر 
گشتند از امتیازات کلنیهای مستقل بر خوردار شدند . اما سر انجام آمالفی پس از 
سیصد سال رونق اقتصادی مغلوب نیروی جنگی نورسانها گردید » و حسد پیزا را به 
غارت این شهر برانگیخت و زند گی یکث هزار ماهیگیر فقیری که ساکن این شهرند 
هنوز از بر کت وجود ویرانه قورخانه و کلیسای اعظم و نیز قصور شاهانه‌بازرگانان 
دولتمند وقاری دارد. 

خرد سالی روجر دوازدهمین و آخرین فرزند تنکرد و سالخورد گی پدرش 
باعث آمد که وی ناچار مدتی مدید همچنان در نورماندی بماند و هنگامی که 
او را به اردوگاه آپ‌یولیا فراخواندند وی به خشنودی تمام از برادر بزرگتر خود 
فرمان برد و اول مستوجب تقدیر و آنگاه بجسود اوگردید . این دو در شجاعت و 
جاه‌طلبی یکسان بودند اما جوانی وجلوه جمال و لطف رفتار روجر دل مردم وسربازان 
را که محبتشان فارغ از شائبه بود به او مشغول داشت . وظیفه‌ای که به‌روحروچهل 
سربازش می‌رسید چندان کم بود که وی ناچار شد ا زکشورگشائی بگذرد و تن 
به دلت راهزنی و آنگاه به ننگ‌دزدی از خانه ها در دهد » و فهوم مالکیت چندان 
مبهم و نادقیق بود که نگارنده وقایع زند گی روبر به فرمان خاص او وی را متهم 
میکند به دزدیدن اسبان از اسطبلی در ملفی . اما روح دلاوری او از ورای فقروننگ 
آشکا رگردید و پس از اشتغال به این گونه حرفه‌های ننگین روجر را کاربدانجا رسید 
که به فخر و ثواب جهاد نائل آمد و حملهٌ او به سیسیل موید به تدییر و تعصب 
مذهبی برادرش گی زکار بود . پس از عقب‌نشینی یونانيان » بت‌پرستان (نکوهشی 
است جسارت‌آمیز در حق مردم کاتولیکی مذهب) آنچه را از دست داده بودند باز 


۱۹۳ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 


پس گرفتند » اما نجات جزیره سیسیل سرانجام به دست گروهی قلیل از مردان 
حادثه جوی صورت پذیرفت و کوشش نیروی جنگی امپراطوری‌شرقی همه جابیهوده 
بود . در نبرد اول روجر در کشتی بی دفاعی متهورانه با خطرهای حقیقی وافسانه‌ای 
صخره سیلا" و گردا ب کاریب دیس رویاروی شد و با شصت مرد جنگی برساحلی 
که در دست دشمن بود فرود آمد و اعراب را تا دروازه مسینا عقب‌راند و باغنائم 
جنگی که ازنواحی مجاور به دست آورده بود به سلامت با زگشت. هنگامی که وی 
در قلعه‌ترانی" بسر می‌برد شجاعت و پایداری صابرانه او در وقت مجاهدت بارز 
و آشکار بود . در ایام پیری روجر با مسرت نقل میکرد : که چگونه بر اثر محاصره 
او وزنش را کار بجائی رسید که یک رداء بیش نداشتند و نوبتی زن آن را برتن 
میکرد و نوبت دیگر شوهر : که در یکی از حملات اسبش کشته شد و تازیان وی 
را کشان کشان پردند اما او به یاری شمشیر کار آمد خود نجات یافت و زین اسب 
را بر پشت نهاده عقب نشینی کرد تا حقیرترین نشانی از پیروزی در دست کفارنماند . 
در محاصره ترانی سیصد سرباز نورمانی در برابر قوای جنگی جزیره پایداری نمودند 
و حملات ایشان را دفع کردند. در میدان جنگ سرامیو پنجاه هزار سوار و پیاده‌را 
با یکصدوسی وشش سرباز مسیحی منهزم کردند سواء سنت جورج که بر پشت اسب 
در صف مقدم می‌جنگید , رایتهای گرفته شده و چهار شتر را برای جانشین پطرس 
مقدس نگاه داشتند » و اگر غنائم به دست آمده از بیگانگان بی‌فرهنگ را در 
« کا پی‌تول» در معرض تماشا قرارداده بودندد رواتیکان ممکن نبود که‌یادپیروزیهای 
جنگهای پونیکی را زنده کنند , این گروه قلیل نوربانها به احتمال بسیار فقط شامل 
شهسواران ایشان یعنی جنگاوران شریف منزلتی بوده است که هر یک را پنج يا 
شش سرباز درمیدان جنگ ملازم بودند. معذلک اگر خواننده عاقل به این‌محاسبه 
استناد نماید و حق شجاعت و نام آوری و فزونی قدرت جنگی نورمانها را نیز منصفانه 
ادا کند هزیمت هزاران هزار تن از دشمنان ایشان را ناچار بايد معجزه بداند 
یا افسانه بخواند. اعراب سیسیل از هموطنان نیرومند افریقائی غالباً مددمی گرفتند 


ر - این صخره وگرداب در دو طرف تنگه مسینا قرار دارند. Trani - r‏ 


۰ میلادی فصل پنجاه و ششم ۱۹۳ 


و در محاصره پالرمو کشتیهای بادی پیزا سواران نورمانی را یاوری کردند و در وقت 
جنگ حسد دو برادر بدل شد به رقابتی عالی و جوانمردانه . پس از جنگی که سی 
سال دوام یافت روجر با لقبکنت بزرگ فرمانروائی بزرگترین و ثمربخش‌ترین 
جزیره مدیترانه را حاصل آورد » و حکومتش نماینده آزادمردی و روشنفکری اوست 
در حدی برتر از من وسال او و دانش و تربیتی که آموخته بود . در حکومت وی 
مسلمانان همچنان از مزایای آزادی مذهب و مالکیت برخوردار بودند. طبیبی 
فیلسوف از قوم محمد (ص) که از مردم مزاره بود خطبه‌ای درمدح فانح خواند » 
و او را به دربار روجر دعوت و کتاب جغرافیای هفت اقلیمش را به لاتینی ترجمه 
کردند و روجر پس از آن که ترجمه را به دقت خواند نوشته مرد عرب را بهتر از 
آثار بطلمیوس یونانی دانست. از بومیان مسیحی آنان که درجزیره باقی مانده بودند 
باعث پیشرف تکار نورمانها شدند و پاداش ايشان پیروزی صلیب بود. جزیرهد گر 
باره در حوزه حکومت پاپ رومی قرا رگرفت و استفان دیگری‌را در بلادعمده مستقر 
گردانیدند و ابلاك فراوان وقف کلیساها و صومعه‌ها کردند و روحانیون راضی و 
خشنود شدند. اما اين قهرمان مذهب کاتولیک اختیارات بزرگ عامل دیوان را 
خود بر عهده گرفت و در عوض آن کله حق‌اعطاء مناصب روحانی و مزایای مربوط 
به آن را به پاپ وا گذار کرد حقوق شرعی پاپ و منافع حاصل از آنها را نیز با 
زبردستی به‌سود خود بکارگرفت و تفوق مقام سلطنت را به‌وسیله فرمانی عجیب صادر 
از مقام پاپ تحکیم کرد و به موجب همین فربان عجیب بود که سلطه روجربیشتر 
شد و ملوك سیسیل را نمایند گان دائم و موروئی مقرمقدس پاپ اعلان کردند . 

برای روبر گی ز کار فتح سیسیل فخر وعزت بیش از منفعت ببار آورد . 
آپ‌یولیا و کالابریا مطامح وی را کفایت نمیکرد و او بر آن شب که نخستین فرصت 
را برای لشکر کشی به امپراطوری روم شرقی مغتنم شمارد یا خود فرصتی به‌وجود 
آورد و آن امپراطوری را مقهور و مطیع گرداند . روبر زن اول خود را که شریک 
زند گی او دروقت ذلت بوده بود به بهانه قرابت نسب طلاق داده بود وبوهی موند! 
Bohemond ۱‏ 


۲ 
فرزند این زن را سرنوشت تقلید از پدر نامدار خود بود نه‌جانشینی وی . دومین زن 
گی زکار دختری از سلسله ملوك سالرتو بود و لمباردیان جانشینی ورائی روجرفرزند 
این دو را پذیرفتند؛ و پنج دختر ایشان هر یک را به مردی ازخاندانی شریف به 
زنی دادند ویکی ازاینان را در خرد سالی نامزد کنستانتین کردند که جوانی 
خوبروی و فرزند و جانشین میکائیل امپراطور بود . ولیکن تخت سلطنت قسطنطنیه 
بر اثر انقلایی متزلزل گردید و اعضاء خاندان سلطنتی د و کاس درکاخ پادشاهی 
یا در صومعه محبوس شدند و روبر از ذلت دختر وطرد متحد خود از ایتالیااندوهگین 
و خشمناله گردید . مردی يونانی که خویشتن را پدرکنستانتین می‌نامید دراندك 
وقتی درسالرنو پدیدار شد و داستان حوادث سقوط و فرار خود را نقل کرد و دوك 
الیو مدای دوست بر که بخن ود را تأیید د و او را به‌نشانهای عز و 
شأن و عناوین منزلت شاهنشهی آراست . هنگام ی که م وکب میکائیل امپراطور از 
آپ‌یولیا و کالابریا مر گنفت مردم انشکك ریزان و فریاد کنان او را درود وآفرین 
گنتند و پاپ گریگوری هفتم اسقفان را پند داد که جماعات مسیحی را متذ کر 
شوید که با زگشت میکائیل به مقام پادشاهی امریست مقدس و سردم کاتولیکی 
را نصیحت فرمود که در این راه بجنگند. پاپ غالباً با روبرچون دوستی از هرد ری 
سخن میگفت و شجاعت نورمانها و خزائن مشرق موید وعدهای این به آن و آن‌به 
این بود . اما چنان که یونانیان و لاتینیان همه اقرار آورده‌اند این میکائیل امپراطور 
بازیگری محتال و راهبی از دیر گریخته بود یا خادم یکه زمانی درکاخ پادشاهی 
خدمتگزاری نموده و طرح انش خدعه را گی زکار زيرك مکار در انداخته و مطمثن 
بود که بدعی تاج و تخت سلطنت پس از آن که لشک رکشی وی را کاری پسندیده 
جلوه گر سازد به یک اشاره گی زکار جهانگشای به گمنامی پیشین بازگردد. اما 
پیروزی تنها حجتی بود که می‌توانست عقیده بونانیان را تثبیت نماید و لاتینیان 
را نیز اعتقاد بی‌شک وریب بیش از شور ایمان بود . دلاوران جنک آزموده‌نورمانی 
می‌خواستند که از حاصل کار پررنج متمتع شوند و ایتالیائیان که جنگجو نبودنداز 


۱ لادی فصل پنجاه و ششم ۱۱۹۰ 
خطرهای شناخته و ناشناخته تبردی در آن سوی دریا می‌ترسیدند ومی‌لرزیدند . 
روبر در سربازگیری‌های تازه خود از تأثیر بذل تحفه و وعده‌های خوش‌آیند و 
ترساندن سربازان از قدرت عمال دیوان و حکام کلیسا غافل نبود و همه اینهارا 
معمول داشت وکارهای خشونت آمیزی که کرد شاید به حق باعث سرزنش او 
شده است که خردسال و سالخورده را بی هیچ تفاوتی به زور در خدمت پادشاهی 
بی‌رحم و مروت به سربازی می گماشتند. پس از دو سال کوشش بی‌وتفه درکار 
تجهیز سپاه » قوای بری و بحری در اوترانتو" واقع در پاشنه پای یا آخرین نقطه 
دماغه ایتالیا فراهم آمدند . زن و فرزند لو یعنی بوهی‌موند و نماینده میکائیل 
ابپراطور نیز همراه وی بودند وزن در کنارشوی خود می‌جنگید . یک هزار وسیصد 
شهسوار از نژاد نورمانی یا کسانی که نظام جنگ را از ایشان آموخته بودند منبع 
نیروی سپاهی بود که با پیوستن افرادی از هر ملتی و طایفه‌ای شاید شمار آن به 
سی هزار نیز میرسید . مردان و اسبان و سلاحها و ماشین افزارهای جنگی و برجهای 
چوبی پوشیده با پوست دباغی نشده را در یکصد وپنجاه کشتی نهادند و وسائل 
نقل همه در بنادر ایتالیا ساخته شده بود » و حمهوری زا کوا نتم از پیمان اتداد 
سپاه روجر را با سفائن بادی مجهز کرد . 

در دهانه خلیج آدریاتیک ساحل ایتالیا و اپیروس بهم نزدیک میژوند 
چندان که فاصله میان بروندوزیوم و دوراتزو" گذرگاه کشتیهای رومی بیش از 
یکصد میل نیست و در آخرین ایستگاه که اوترانتو است معبر تنگتر میشودو به 
پنجاه ميل می‌رسد و به‌واسطه تنگی معبر بود که انديشه ساختن پلی در ذهن 
رو و نی راد باق نمشد ای هی عالی و هی خی سفن از آن که 
همه در کشتی بنشینند دوك نورمانی بوهی‌موند را با پانزده سفینه بادی به کورفو 
فرستاد تا آن حزیره را تهدید کند یا بگیرد » و ساحل مقابل را به دقت بنگرد و در 
نزدیکی والونا؛ پناهگاهی امن برای فرود آمدن افواج بیابد . افواج از معب رگذشتند 
و در ساحل فرود آمدند بی‌آن که دشمنی ببینند و آزبایش توفیق‌آمیز دوك آشکار 
Durazzo ۰ ¥ Ragusa - ۲ Otranto - \‏ ۴ - ۱۷۵۱1088 


۰ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 

کننده غفلت یونانیان و اضمحلال نیروی بحری ایشان بود . جزائر اپیروس" و 
شهرهای ساحلی را سهاه روبر یا هیبت نام او بطیع و منقاد کرد و روبر خود قوای 
بحری و سهاه خویشتن را از کورفو به دوراتزو رهبری و آن جا را محاصره کرد .حافظ 
شهر دوراتزو » یعنی باب غربی امپراطوری » شهرت قدیم و استحکامات اخیر آن 
بود که ژرژ پالیول و گوس از اشراف‌زاد گان فاتح جنگهای شرقی بنیان نهاده بود» 
و نیز پاد گانی از خیل سربازان آلبانیائی و مقدون که در هر عصری و دورانی 
صفات جنگاوری را همچنان حفظ کرده‌اند. در پیشبرد مهم خود گی زکار به انواع 
خطرات و بلیات گرفتار آمد» و در مساعدترین فصل سال که مبشر خیر است هنگامی 
که سفائن او ازکنار ساحل می گذشت نا گهان طوفان بادو برف برخاست و تند ‏ 
بادی از حنوب امواج شتهمکین: دز دزیای ادوباتیک ندید امد و کت کشیها 
نحوست قدیم صخره‌های آ کروسرونی" را تأیید نمود . بادبانها پاره‌پاه شد و د گلها 
و پاروها همه در هم شکست و دریا و ساحل دریا پوشیده شد از خرده پاره‌های 
کشتیها و اجساد مرد گان . قسمت اعظم آذوقة بلاحان در آب غرق یا فاسد 
گردید . کشتی دوك را بازحمت بسیار از امواج نجات دادند و روبر هفت روز در 
دماغه‌ای نزدیک صحنه طوفان توقف کرد تا هر آنچه‌را که از خسارت طوفان- 
زد گی باقی مانده بود جمع‌آورد و سربازان ملول و دل مرده خویشتن رازنده روح 
گرداند . نوربانها دیگر آن دریانوردان جسور و کار آزموده‌ای نبودندکه اقیانوس 
را از گرئولند تا جبال اطلس در نوردیده و کشف کرده بودند و به مشاهده خطرات 
حقیر و ناچیز مدیترانه لبخند زده بودند . ایشان هنگام طوفان گریستند و از نزدیک 
شدن ونیزیها که به خواهش و تمنا و وعده های دربار بیزانس به قصد پیکار 
می‌آمدند سخت هراسناك گرد یدند . نخستین روز نبرد برای‌بوهی موند جوان نورسیدۀ 
بی‌تجربه که گرد عارضش هنوز خط ندمیده بود ولیکن سفائن جنگی پدرش را در 
کارزار رهبری می‌نمود روزی نامساعد نبود . سفائن بادی جمهوری از شامگاهان 
تا بامدادان به شکل هلال مه نو در کنار هم لنگر انداخته بودند و پیروزی دومین 


Acroceraunian - ۲ Epirus - ۱ 


۱ بمیلادی فصل پنجاه و ششم ۱۱۷ 


روز به واسطه مهارتی بود که در تغییر و تحول صف‌آرائی کشتیها بکار بردند» و 
نیز به سیب موضع درست تیر اندازان و سنگینی زویینها و سلاحهای آتش افکنی که 
از یونانیان به عاریت گرفته بودند . کشتیهای آپ‌یولیائی و را گوسائی گریختند وبد 
ساحل رسیدند اما سردار فاتح چند سفینة از رسن گسسته را به نیروی زو رکشان 
کشان با خود برد » و حمله‌ای نا گهانی از درون شهر باعث کشت و کشتار وجزع 
بسیار در خیمه های دوك نورمانی گردید . سیل خواربار و دیگر وسائل اعانت درست 
در وقت ی که بايد به شهر دوراتزو سرازیر شد و به بحض این که محاصره کنند گان 
سیطره خود را در دریا از دست دادند جزائر و بلاد ساحلی از دادن خراح وفرستادن 
خواربار به اردوی نورسانها دست باز داشتند » و سا کنان خیمه‌ها به بیما ری‌بهلکی 
گرفتار آمدند چندان که پانصد شهسوار جنگاور به‌وضعی ننگین هلاك شدند وفهرست 
اموات مدفون شده بالغ برده‌هزار تن گردید (ا گر ممکن شده بوده باشد که‌رد گان 
همه را به نحوی که بايد و شاید به خاك بسپرند ) . درمیان این همه مصائب‌تنها 
گی کار را دلی محکم و رائی ثابت و استوار بود که شکست را نمی‌پذیرفت. در 
ضمن جمع آوری لشکریان تازه نفس از آپ یولیا و سیسیل وی قسمتی از دیوار 
دوراتزو را در هم کوفت و ازقسمتی دیگر بالا رفت و پایه قسمتی‌را سست کرد »اما 
با دشمنی رویاروی شد که در شجاعت با او برابر و در کار و کوشش راست‌تر بود . 
برجی گردنده و پس عظیم را که گنجایش پانصد سرباز داشت غلطان به دامن 
پشته خاکی رساندند که قلعه را در برمی گرفت ولیکن در لحظه‌ای که پل متحرله 
در شرف نزول بود تابرج گردنده را به آن سوی رساند تیری ستبر گردش آن رامتوقف 
کرد و برج چوبی در یک دم به تام حریقی فرورفت که آلات آتش زای دشمن 
بر افروخته بود . 

در آن هنگام که امپراطوری روم از مشرق به هجوم ترکان و از مغرب به 
حمله نورمانها گرفتار بود میکائیل امپراطور سالخورده قضیب سلطنت را تسلیم 
الکسیوس کرد که سرداری نامدار و مسس سلسله کوم‌ننوسی بود . شا هزاده‌خانم 


١٦۸‏ ا انحطاط وسقوط امپراطوری روم 

آنا که دختر و نگارنده تاریخ سلطنت اوست به سبک تکلف آمیخته خود می گوید 
که هر کول را نیز آن قدرت نیست که در دو جانب پیکار کند و موافقت او با 
صلح شتایزده با تر کان مبتنی بر همین اصل است » صلحی که پدروی را فرصتی 
داد تا خود شخصاً در اعانت دوراتزو بباشرت کند. هنگام حلوس بر تخت 
سلطنت الکسیوس اردوگاه را خالی از سرباز و خزانه راتهی از نقدینه یافت بااین 
همه او را قوت و فعالیت چندان بود که در شش ماه سپاهی از هفتاد هزار سرباز 
فراهم آورد و در پیشاپیش ایشان پانصد میل راه بپیماید. وی در اروپا و آسیا از 
پله پونسوس ! تا دریای سیاه سرباز می گرفت و اسلحه سیمین و زین وجل گرانبهای 
اسان فوج سوار نگهبان » نماینده عرزت و فخامت او بود › و گروهی از نجبا و 
شاهزاد گان در ملازست امپراطور بودند و بعضی از ایشان را یکی پس از دیگری 
به سرعت خلعت ارغوانی پوشاندند » و چون تساهل رسم مردم آن ایام بود لذا 
اعیان و شاهزاد گان در زند گی ازنعمت روت و شرف منزلت متمتع می‌شدند . غیرت 
و حرارت این جوانان ممکن بود که در عامه مردم شوری‌برانگیزد ولیکن عشرت 
پرستی و تحقیر نمودن ایشان رسوم اطاعت و فرمانبرداری را حاصلی جز آشوب و 
خسران نبود و بانگ و فریاد الحاح ایشان که بايد هر چه زودتر با عزم جزم پیکار 
کرد الکسیوس مدبر را آشفته و مشوش نمود چندان که ممکن بود سپاه محاصره 
کننده را درمیان گیرد و ازگرسنگی هلالك گرداند . برشمردن متصرفات امپراطوری 
بقایسه‌ای حزن‌انگیز خواهد بود ميان حدود گذشته و حال دنیای روم .سربازان 
کار نابوخته را بادهشت جمع می‌آوردند و سربازان نگاهبان آناتولی یا آسیای 
صغیر را به بهای وا گذاری بلادی بخدمت گرفتند که به مجرد خالی شدن ازسرباز 
ت رکان آنها رااشغال کردند . نیروی‌سپاه یونان ازنگا هبا نان‌وارانجیائی‌واسکاندیناویانی 
بود وگروهی از تبعید شد گان و داوطلبان اخیراً از جزیره تولی" به ایشان پیوسته 


۱ - فنوممومجم(ع۳ .۰ ۲ - ماuطآ‏ از جزایر بریتانیا است . این نام در اعصار به,ار قدیم محتملا به نروژ و 
3 ران نیز اطلاق می شده است . 


۱ بیلادی فصل پنجاه و ششم ۱ ۱۱3۹ 


و بر شمارشان افزوده بودند . دانمار کیها و انگلیسیها بسبب طوق‌اسارت فاتح 
نورمانی که بر گردن داشتند گرفتار ستم اما متحد بودند » و دسته‌ای ازجوانان خطر 
جوی بر آن شدند که کشور برد گی را ترك کنند و راه فرار از طریق دریا برایشان 
که بود . در این سفر دراز جوانان در هر سرزمینی در کرانه دریا که اند اميد 
آزادی و اننقامجوئی را بر ایشان عرضه می‌نمود پیاده می‌شدند و در آن تنحص 
می کردند و عاقبت به خدمت امپراطور یونانی پیوستند و نخستین پایگاه ایشان 
شهری حدید در ساحل آسیای صغیر بود» ابا الکسیوس بزودی از ایشان خواست 
که‌با زگردند و شخص او و کاخ سلطنتش را از خطر حفظ کنند ؛ و دلاوری و 
وفاداری این گروه میرائی بود که الکسیوس برای جانشینان خود بر جای نهاد . 
به شنیدن نام مهاجمی نورمانی ياد ستمهائی که بر ايشان رفته بود در دل این 
پاسبانان امپراطور زنده شد و ایشان با اشتیاق هر چه تمامتر بر ضد دشمن ملی به 
پیکار رفتند ونفس از شوق درسینه‌ها گرفته بود تامگر مغاخر از دست رفته درنبرد 
یی ۱ د گر با ره در اپیروس به دست اورند, بعضی از افواج فرانکی یالاتینی 
لشکر وارانجیاتی را مدد می کردند و متمردانی که از کور کت داز به فسطذطنیه 
گریخته بودند مشتاق غیرت نمائی و ارضاء حس انتقام‌جوئی بودند. در این وقت 
ضرورت امپراطور را از مدد خواهی از مرتدان ناپالك یعنی پولسیان و مانویان‌تراس 
و بلغارستال عارنیامد و این مرتدان بابردباری مردان جان باخته و روح انضباطی 
که خاص جنگاوران دلیر در نبرد است با هم متحد شدند. پس از عقد پیمان 
با سلطان تر کان در حدود هزار سرباز ترك به سپاه الکسیوس پیوستند و سواران 
تیر انداز سکائی با سواران نیزه افکن نورمانی جنگیدند. چون خبر به رویررسید که 
لشکر دشمن کثیر و سهمگین است اما در فاصله‌ای بعید است» وی مهمترین‌سرداران 
خود را در شورائی فراهم آوردو به ایشان گفت : «شما خطر را می‌بینید که عاجل 
است واز آن گریزی نیست و تپه‌ها سراسر پوشیده از لشکر و رایتهای دشمن وجنگ 


۱ - وودزاعو13 عرص پیکاری معروف در انگلستان. این پیکار در سنه دب , , میلادی روی نمود و با شکست 
انگلیسیها وبلیام فاتح نورمانی ۲۲ سال در انگلستان سلطنت کرد. 


۰۰۰۲۰ اتحطاط وروی رو 
و پیروزی‌عادت امپراطور یونانیان است و سلامت مادر یگانگی و فرسانبرداری است 
و من آباده‌ام که حق فربانروائی را به رهبری لایق‌تر از خود تسلیم کنم . » رأی 
شورائیان (حتی آن کسانی که در نهان خصم وی بودند) و بانگ احسنت وآفرین 
ایشان در آن لحظة خطرنالك خاطرش را مطمثن نمود که به او اعتماد دارند و 
محترمش می‌شمارند. پس دوك نورمانی گفت : «بیائید دل به پاداش پیروزی 
امیدوار و ترسند گان را از وسائل فرار محروم کنیم و آلات جنگ و کشتیهای خود 
را بسوزانيم و در همین مکان با دشمن چنان بجنگیم که گوئی این سرزمین »ولدو 
مدفن ماست .» تصمیم دوك را جملگی به اتفاق رأی تصویب کردند و گی زکار با 
سپاه خود که به رسم جنگ صف در صف ایستاده آماده کارزار بودند از حدی که 
باید پای فراتر نهاد و به دشمن نزدیکتر شد . موخر سپاه وی را نهری از حمله 
دشمن محفوظ می‌داشت و جناح راست آن به دریا می‌رسید و جناح چپش به کوه » 
و شاید گی زکار را به این نکته توجه نبود که قیصر و پمپئی پیش از این در همان 
جایکه بر سر سلطانی این جهان با هم جنگیده بودند . 

الکسیوس به رغم مصلحت دید داناترین سرداران خود تصمیم گرف ت که 
خویشتن را در معرض خطر جنگی بزرگ قرار دهد و از سربازان پاد گان دوراتزو 
به پند و انذار خواست که در نجات خودیاری نمایند و در وقت مناسب از درون‌شهر 
به دشمن حمله کنند» و صبحگاهان پیش از دمیدن فجر برای آن که از دو سوی 
به نورمانها شبیخون زند در پیشاپیش دو صف طویل حرکت کرد. سواره نظام 
سبک اسلحه او در سراسر دشت پرا کنده شدند و تیراندازان صف دوم را تشکیل 
دادند و سربازان وارانجیانی طلیعه جیوش او و مدعی امتیاز خاص بودند. در 
نخستین حمله نبرد زخم تبرزین لشکر بیگانه در سپاه گی زکار اثری چنان مهل ک کرد 
و شمار ایشان را چنان کاست که پانزده هزار سرباز بیشتر زنده نماندند . سربازان 
لمباردی و کالابریائی تن به ننگ در دادند و پشت به دشمن نمودند و به سوی 
رود و دریا منهزم شدند» ابا پل را شکسته بودند تا حمله پاد گان را متوقف کنند 


و کرانه دریا پوشیده از سفائن بادی و نیزیان و ساشینهای آنها در ميان ازدحام 
لشکریان د رکار بود .هنگام ی که لشکر گی ز کار مشرف به شکست بود رهبری‌وروح 
دلاوری سالاران سپاه سربازان را از مهلکه نجات داد . گائی تا" زن رویر رایونانیان 
چون آمازونی جنگجوی یا پالاسی" انی وصف کرده‌اند که برخلاف الهه آتنی در 
فنون هنری زبر دست نبود اما دهشتی در جنگ بر می‌انگیخت که او را از پالاس 
کمتر نمی‌نمود» و با آن که تیر خورده وزخمگین بود همچنان ایستاد گی نمود و 
کوشید تا به پند و تحذیر ومثالی از دلاوری و پایداری که" بر ایشان عرضه می‌نمود 
سربازان گریز پای را دو باره جمع آورد و لشکر دوك نورنانی و بانگ نیرومندتر او 
که گاه پیکار آرام و در وقت مشورت بلند نظر و کریم طبع بود مؤید آوای زنانه 
گائی‌تا گردید .« گی زکار فریاد بر آورد بکجا می گریزید؟ کجا؟ دشمن شما را 
خصومت تسکین پذیر نیست وعذاب م رگ از عذاب عبودیت کمتر است .» اکنون 
لحظه قاطع و نهائی فرا رسیده بود و چون لشکریان وارانجیائی حر کت کردندو به 
صفوف مقدم رسیدند د ریافتند که هر دو جناح ایشان بی‌حفاظ و دفاع است, قسمت 
عمده سپاه دوك نورماندی که عبارت بود از هشتصد شهسوار جنگاور تام و کامل 
و استوار ایستاده و نوك سنانها را آمادهٌ حمله به زير آورده بودند» و یونانیان از 
ضربت شدید ومقاومت نا پذ یر سواره نظام‌فرانسویان سخت متأسف شده‌اند . الکسیوس 
در بجای آوردن تکالیف سربازی و فرماندهی قصور ننمود اما به محض مشاهده 
کشتار سربازان وارانجیائی و گریز تر کان در اتباع خود به دیده حقارت نگریست 
و از طالع خویشتن نومید گردید . شاهزاده خانم آنا که ازاین واقعه غم انگیزاندوهگین 
است کاری نمی‌تواند بکند جز آن که قوت و سرعت اسب پدر خود را بستایدو 

شش نیرومندانه او را تحسین کند زیرا نزدیک بود که بر اثر اصایت سنانی 
که کلاه خود شاهانه را اند کی متزلزل کرده بود وی از اسب به‌زیر انتد. 
الکسیوس که از نومیدی دلیر و متهور شده بود به نیروی زور صف سربازان فرانکی 
را که مانع گریز او بودند شکافت و از میانشان گذشت و پس از آن دو شبانروز در 


Pallas - ۲ Gaita - ۱ 


۱۷۲ انحطاط و سقوط امپراطوری رود 


اما روانش آرامشی نیافت. روبر پیروزمند کسانی را که در تعقیب الکسیوس‌سستی 
و کندی نموده و گذاشته بودند که غنیمتی نامدار از دستشان بدر رود ملامت نمود» 
ابا یاد گارهای پیروزی وراینهای دشمن که در بیدان کارزار بدست آمده بود و 
ثروت و اسباب رفاه که در ارد وگاه ببزانسی یافته شد و نیز افتخار درهم شکستن 
سپاهی که شمار سربازانش پنج چندان بود که سربازان او بودند مايه تسلی خاطر 
وی گردید. جمع کثیری از ایتالیائیان قربانی بیم و هراس خود شدند اما از 
شهسواران جنگاور فقط سی تن در این روز مقتول گرد یدند . از سپاه روم شمارمقتولان 
ترك و یونانی وانگلیسی بالغ بر پنج یا شش هزا رگردید و جلگه دوراتزو به خون 
اشراف و شاهزاد گان آغشته شد و انجام کار میکائیل خدعه گر شرافتمندانه‌تر از 
زند گانی او بود . 

محتمل است و بیش از محتم ل که دل گی زکار از ناممکن شدن جشن 
پرخرج پیروزی دردنال نگردید؛ جشتی که مستوجب تحقیر واستهزاء یونانیان 
می‌شد , یونانیان پس از شکست نیز همچنان در دفاع از دوراتزو پایداری نمودند 
و فرماندهی ونیزی جایگزین ژرژ پالیولو گوس گردید زیرا که ژرژ را بر خلاف 
حزم و تدبیر از پایگاه وی باز خوانده بودند. خیمه‌های محاصره کنند گان را با 
تغییراتی بدل به سربازخانه کردند تا شدائد زمستان را تحمل کند و هنگامی که 
افراد پاد گان نافرمانی نمودند روبر به اشاره و کنایه متذ کرگردید که صبر او اگر 
بیش از لجاج ایشان نباشد لااقل از آن کمتر نیست و شاید هم | کنون به توافق 
نهانی با یکی از نجباء ونیز مطمئن بود که شهر را در ازاء وصلتی با یکی از 
خاندانهای اشرافی سودا کرده بود . در تاریکترین وقت شب چندین نردبان رسنی 
را از دیوار شهر آویختند و سربازان سبک اسلحه کالابریائی آهسته آهسته‌ازنردبان 
بالا رفتند و یونائیان به شنیدن نام و بانگ شیپورهای کشورگشای فاتح بیدار 
شدند و سه روز تمام عليه دشمنی که هم | کنون پشته‌های خا کی پیرامون شهر 


Lychnidus - ۱ 


۲ میلادی فصل پنجاه و ششم ۱۳۳ 
را در تصرف داشت در دفاع از کوی و برزن جنگیدند و از نخستین محاصره شهر 
تا تسلیم نهائی آن هفت ماه گذشت . دوك نورسانی از دوراتزو تا قلب اپیروس 
یا آلبانی پیش رفت و از نخستین جبال تسالی گذشت و به سیصد انگلیسی در شهر 
کاستوریا شبیخون زد و به تسالونیک نزدیک شد و لرزه در قسطنطنیه افکند » اما 
وظیفه‌ای عاجلتر پیشبرد تداییر جاه طلبانه وی را متوقف کرد . لشکر او بسبب طاعون 
و کشتی شکستگی و شمشیر دشمن به یک ثلث عده اصلی آن رسیده بود و در عوضص 
این که روبر را از ایتالیا تقویت کنند و سربازان تازه به یاری او بفرستندنامه‌های 
شکایتآمیز بدو می‌رسید حاکی از زیانها و خطراتی که غیبت وی به بارآورده‌بود» 
فی‌المثل شورش بلاد و بارونهای آپ‌یولیا و اضطراب و نگرانی پاپ و حمله هانری 
پادشاه آلمان یا نزدیک شدن او . روبر گمان می کرد که حضور شخص وی سلامت 
عامه را کافیست و به این گمان چندان سطمئن بود که به کشتثی‌در نشس تکه یک 
باد بان بیش نداشت و بقیه سپاه خود را تحت فرماندهی پسرش و کنتهای نورمانی 
نهاد و بوهمی‌موندرا نصیحت فرمود که آزادی کسانی را که‌همشأنان ویند محترم 
شمارد و کنتها را اتدرز داد که سیادت وهبر خود را فرمانبردار باشند . فرزند گی ز کار 
تدم در جای پای پدر نهاد و یونانیان این پدر و پسر ویرانگر را به کرم درخت 
و ملخ تشبیه کرده‌اند که آنچه از ب رگ درختان را که از آفت دندان کرم ب رکنار 
مانده است ملخ فرومی‌بلعد . پسرگی ز کار پس از پیروزی در دو نبرد با امپراطور 
به جلکه تسالی فرود آمد و لاریسارا که مملکت داستانی اشیل و حاوی خزائن 
ثروت و ذخاثر جنگی امپراطور بیزانس بود محاصره کرد . با این همه نباید از 
تمجید ثبات و دلاوری و حزم و تدبیر الکسیوس امتناع نمائيم که چنین تمجیدی 
به حق است زیرا که وی شجاعانه با مصائب آن ایام مبارزه کرد . فی‌المثل هنگامی 
که دولت فقیر و محتاج بود الکسیوس به جسارت هر چه تمامتر اشیاء گرانبهائی 
را که زینت بخش کلیساها بود و زائد می‌نمود متصرف گردید وعشائری ازمالداویا" 
را جایگزین‌مانویانی کرد که خدمت سپاه وی را ترك کرده بودند» و هفت هزار ترك 
- 3ص" 


۱۷ انحطاط و سقوط امیراطوری روم 

دیگر را برای جایگزینی و انتقام قل برادران ایشان و تقویت‌سپاه خود به‌سربازی 
گماشت. وسربازان یونانی رابه تمرین-سواری و تیراندازی آموخت وبر آن داش ت که 
هر روز در فن کمین کردن و تغییرموضع ممارست نمایند . چون الکسیوس به تجربه 
آموخته بود که سواران هول‌انگیز فرانکی هنگامی که از اسب به زیر می‌آیند دیگر 
لایق پیکار نیستند وتقریباً از حرکت عاجزند پس تیراندازان خود را فرمان داد که 


اضب را تشانه. کیید نه سوار را ء و انواع دامها وتيغ‌های تیز آهنین برروی زمینی 
می‌پرا کندند که ممکن بود حمله گاه سواران فزانکی. گردد, در حوالی لا ریساطول 
حوادث جنگ بسیار و موازنه بر قرار بود . شجاعت بوهی موند پیوسته بارز وغالبا 
قرین توفیق بود اما یونانیان به دسیسه‌ای اردوگاه وی را غارت کردند. دست 
یافتن به شهر لاریسا بواسطه استحکامات آن اکان پذیر نبود و کنتهای ناراضی 
ورشوت‌ستان لوای بومی‌موند را نرك کردند و در وفای به عهد خیانت نمودندودر 
سپاه امپراطور به خدمت او پیوستند . الکسیوس بر خوردار از مزیت پیروزی اما 
نه از شرف آن به قسطنطنیه بازگشت و فرزند گی ز کار پس از تخلیه سرزمینهائی 
که گشوده بود و دیگر قادر به دفاع از آنها نبود به کشتی در نشست و به‌ایتالیا 
باز گشت و پدری که قدر لیاقت وی را می‌شناخت و دریدحادنه با او همدردی 
مینمود وی را در آغوش گرفت . 

در میان ملوك لاتینی که متحد الکسیوس و دشمن روبر بودند نیرومندترین 
و آماده‌ترین ایشان در یاری و مدد کاری هانری سوم یا چهارم پادشاه آلمان و 
ایتالیا و امپراطور آینده مغرب بود . نامه سلطان یونانی به برادرش پراز اظهار 
دوستی صمیمانه و حاکی از آرزومندی اوست که اتحادشان به وسیله پیوندها 
و علائق کشوری و خانواد گی تقویت شود . الکسیوس هانری راهنگام پیروزیش 
در جنگی که به حق وبرای دین بودتبریک می گوید وشکایت می کند که اقدامات 
گستاخانه روبر نورمانی وضع اقتصادی امپراطوری وی را در هم آشفته و بی‌رونق 
نموده است . سیاهۀ هدایای وی نماینده آداب ورسوم عصر او و عبارت بود از زرین 
تاج ی کنگره‌دار و صلیبی مروارید نشان که برسینه بیاویزند و جعبه‌ای حاوی آثار 


۲ میلادی فصل پنجاه وششم . . . . . . ۱۱۷۰ 
و بقایای قدیسین با نام والقاب ایشان و گلدانی بلورین و گلدانی دیگراز نوعی 
سنگ عقیق و روغن بلسان که به احتمال بسیار از مکه می‌آوردند و یک صد خلعت 
ارغوانی » و براینها همه تعفه‌ای گران وزن‌تر افزود و آن عبارت بود از 
چهل و چهار هزار بیزانسی" طلا و وعده پرداخت دویست و شانزده هزارسکه دیگر 
از همان نوع به بجرد اینکه هانری با سپاه وارد سرزمین آپ‌یولیا شود و همپیمانی 
خود را با الکسیوس به ضد دشمن هر دو به سو گند تأیید کند . هانری آلمانی که 
هم اکنون در راس سپاهی در لمباردی بود پیشنهاد ها و تحفه‌های سخاوتمندانه 
را پذیرفت ولشکر به جنوب برد» اما آوازه نبرد دوراتزو سرعت ح ر کت وی را متوقف 
گردانیدو با زگشت شتابزده روب رکه از اثرات نیروی سپاه و نام‌آوری هانری بود 
بارشوه امپراطور یونانی برابر و از آن نیز بیشتر بود. هانری بانورمانها که دشمن 
آشتی ناپذیرا و ومتحد و تابع گریگوری هفتم بودند صادقانه خصومت می‌وررید » 
و آتش نزاع دیرین پاپ و سلطان اخیراً بە‌سبب تعصب دینی و مطامح این کشیش 
مغرور شعله ور شده و برسبیل قصاص هر یک از ایشان معاند خود را بی‌منزلت 
نموده و رقیبی را بر سریر فرمانروانی دینی یا دنیوی او نشانده بود . پس ازشکست 
و مرگ متمرد اسوابیائی" که‌به‌ضد او قیام نموده بود هانری به ایتالیا فرود آمد تا تاج 
شاهنشاهی را بر سر نهد و کشیش غاصب را از واتیکان بیرون راند . اما مردم 
رم دوببتدار گریگوری بودند و جانب مدعای وی را نگاه داشتند » و قوت بخش عزم 
ایشان نقدینه و سربازانی بودند که از آپ‌یولیا می‌فرستادند » و به این سبب پادشاه 
آلمان شهر مذ کور راسه بار محاصره کرد ولیکن سعی اوهمه‌بی اثر بود . چنان که 
گفته اند هانری درسال چهارم اشراف رم را به زربیزانسی فاسد ورشوت ستان کرد یعنی 
اشرافی را که قلاع و قصرها و املال ایشان بر اثر جنگ ویران گردیده بود . 
دروازه‌ها و پلها و پنجاه اسي رکه درگرو گرفته بودند همه را تسلیم وی کردند وپاپ 
غاصب کلمان سوم را در کلیسای لاترانی با مراسم خاص مذهبی وقف خدمت 
خدا کردند » و پاپ حق‌شناس سپاسگزار در واتیکان‌تاج بر سرحامی‌خویشتن نهاد 


۱۳ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 

و هانری که اکنون امپراطور بود به منزله جانشین قانونی! گوستوس و شارلمان 
د رکاپی‌تول منزل کرد . برادر زادهٌ گریگوری هنوزازویرانه‌های سپ‌تی‌زونیوم! 
دفاع می کرد و پاپ را در قلعه سن آنژلو منصوب کردند و اميد نهائی او به ولاءو 
دلاوری تابع نورمانی خود بود . در دوستی این دو بعلت زیانهائی که از هم برده 
و شکایتی که از یکدیگر داشتند زمانی وقفه‌ای به بیان آمده بود ابا دراین هنگام 
ضرورت » آنچه گی زکار را به عمل برانگیخت و گندی بود که وی را ملزم به اداء 
تکلیف نموده و نیز نفع شخص ی که موثرتر است از سوگند » و دوستداری شهرت و 
دشمنی او با دو امپراطور » وهم به این سبب بود که وی رایت مقدس دین را 
برافراشت و بر آن شد که به یاری سلطان رهبران دینی (یعنی پاپ) بشتابد» وبرای 
این کارفی‌الفور لشکری فراهم آورد از شش هزارسوار و سی‌هزار پیاده و این کثبرترین 
سپاه او بود و هنگام لشکر کشی به سالرنو تحسین و آفرین مردم و امید فضل الهی 
مشو وی ردد هانری که در ت و کن درد اهر کر کیت انه بود 
اکنون با نزدیک شدن گی ز کار لرزان و هراسان شد و ناگهان اموری ضروری 
به یادش آمد که حضور وی را در لمباردی لازم می‌آورد » و رومیان را وصیت‌نمود 
که درولاء و اخلاص پایداری نمایند و سه روز پیش از دخول نورمانها شتابزده 
عقب نشینی کرد . در مدتی کمتر از سه سال فرزند تانکرد اوت ویلی از افتخاری 
عظیم برخوردا رگردید زیرا که وی پاپ را نجات داد و دو امپراطور مشرق و مغرب 
را به نیروی قدرت مجبور کرد که از پیش سپاه پیروزمند او بگریزند . ولیکن بلایائی 
که بررم گذشت‌پیروزی روبرگی زکار را تیره گون نمود . به یاری دوستان گریگوری 
دیوارها را سوراخ کرده يا از آنها بالا رفته بودند اما هواخواهان امپراطور هنوز 
فعال و نیرومند بودند و روز سوم مردم شوریدند و فتنه ای شدید بر پا کردندو کلامی 
شتا بزده در انتقام گرفتن ۳ دفاع از فاتح به منزله اشاره‌ای برای غارتگری و آتش 
افروزی بود . اعراب سیسیل که اتباع روجر و در خدمت سپاه برادر وی بودند از 
این فرصت نیک استفاده کردند تا شهر مقدس مسیحیان را غارت کنند و بی حرمت 


Septizoniurn = ¦ 


4 میلادی فصل پنجاه و ششم ۱۳ 


نمایند » و هزاران تن از مردم شهر در پیش چشم متحدان پدر روحانی خود وبه 

دست ایشان در معرض خطر تجاوز و قتل و اسارت قرار گرفتند و قسمت عظیمی‌از 

شهر از کلیسای لاترانی تاکلیسیوم درکام آتش فرو رفت و کرک 

وب از شهری که | کنون در آن منفور خلق بود و شاید مردمش دیگر از او 

ي نداشتند به کاخ سالرنو پناه برد و ایام آخر عمر را هم در آنجا سپری کرد . 

ا e‏ 0 نود که که کار را به دریافت تاج سلطنت امپراطوری روم 

امیدوار و نفس خویشتن بین او را به این طریق خشنود کند » اما اقدامی چنین که 

آتش مطامح روبر نورمانی را شعله‌ور می‌نمود اخلاصمندترین ملوك آلمان را ناچار 
بر آن می‌داشت که مهر از او برگیرند و الی‌الابد با او بیگانه شوند. 

بقیه !ین فصل شرح مختصر دیکر نزاعهای نورمانها با امپراطوری 

بشرق و مغرب است. روجر پادشاه سیسیل به‌یونان لشکر کشید و لوئی هفتم 

پادشاه فرانسه را درسال ۽ , , میلادی نجات داد . در عوض بانوئل امپراطور 

نورسانها را عقب نشاند وبه آپ‌پولیا و کالابریا حمله برد (رء ۱ ۱۰۰-۱ ) ولیکن 

تداییر وی برای باز پس گرفتن امپراطوری مغرب ازاین پیشتر نرفت. در ع ۱۱۹ 


بیلادی هانری شم سیسیل را متصرف گرد ید و سلسله نورما نها در تاحیه 


ممالکت روم 


فصل پنجاه و هفتم 
بے اورشلیم به دست تر کان سلجوقی 

ت رکان سلجوقی نخستین ملت در میان مللی بودند که به فرمان تقدیر 

مسخر نمودن ايران » ت رکان سلجوقی به متصرفات آسیائی روم حمله پردند و در 

سال ,ب . امیلادی به رهبری الب ارسلان رومیان را شکست دادند و رومانوس 

دیوژن امپراطور را به اسیری گرفتند . در دوران بيست ساله بعدامپراطوری‌سلجوقی 

در ظل میلطنت ملکشاه فررند الب ا رسلان به اوح رونق و کایکاری رسید و 

متصرفات رومی آسیای صغیر تحت سلطهٌ سلیمان قرا رگرف ت که سلالٌ سلجوق بود . 

مملکت روم 

پس ار فتوحات خلفاء عرب تأسف‌انگیزترین زیان و خذلانی که بر دین 

عیسوی و دستگاه امپراطوری رسید استقرار ترکان در آناتولی و آسیای صغیر بود . 
سلیمال دین اسلام را منتشر کرد و به این سبب به حق ملقب به غازی گردید و نام 
مملکت جدید رومیان یا ملک روم بر فهرست اسامی جغرافیائی شرقی افزوده شد . 
در وصف مملکت روم گفته اند که عربه آن از فرات تا قسطنطنیه و از دریای سیاه 
تا مرزهای سوریه را فرامیگرفت و پربود از معادن نقره و آهن و زاج و مس؛ غله 
و انگور و شراب فراوان و گاو و گوسفند و اسبان بسیار به بار می‌آورد. از ثروت 
لیدیه و هنر یونان و جلال وشکوه دوران ا گوستوسی جز درکتابها و ویرانه‌های 


قدیم آثری نبود واما چشم فاتحان ترل" نه کتاب و نه ویرانه را باز نمی‌شناخت. 
بااينهمه در انحطاط کنونی نیز آناتولی هنوز حاوی چند شهر معمور ثروتمند است 
ولیکن در دوران امپراطوری بیزانسی شمار بلاد به مراتب افزونتر و ثروت و وسعت 
آنها به مراتب بیشتر بود . به انتخاب سلطان شهر نیس را که پایتخت بیت‌نیا بود 
برای ساختن قصر و باروئی مستحکم بر گزیدند » و مقر سلسل سلجوقی روم را در 
یکصد سیلی قسطنطنیه برپا کردند و الوهیت مسیح را در همان عبادتگاهی انکار 
و استهزاء نمودند که نخستین شورای عموسی پیروان مذهب کاتولیکی آن را رسا 
اعلان کرده بود » و اصل توحید و رسالت محمد(ص) را در مساجد به وعظ ابلاغ 
و معارف عربی را در مدارس تعلیم کردند » و رأی قضات موافق با قوانین اسلامی 
صادر ميشد » وآداب و رسوم ت رکان و زبان ایشان در بلاد آسیای صغیر رائج گردید 
و اردوهای لشکریان ترك در سراسر دشتزاران و کوهستان‌های آناتولی استقرار 
یافت . مسیحیان یونانی در بجای‌آوردن آداب بذهب خود آزاد بودند اما شرائط 
برخورداری از این آزادی سخت و عبارت بود از پرداخت جزیه و عبودیت مطلق . 
با این همه کلیساهای ايشان را بی‌حرمت و کشیشان و استفانشان را موهون 
نمودند » و مسیحیان را مجبور کردند که رنج پیروزی کافران" و ارتداد برادران 
دینی خویشتن را تحمل نمایند و نشان ختانت را به گزلک برهزاران کودل نهادند 
وهزاران‌اسیر را بخدمت اربابان گماشتند یا وقف لذت ایشان نمودند. پس از آن 
که آسیای صغیر از دست رفت انتا کید همچنان در اخلاصمندی نخستین خود په 
قیصر و مسیح پایداری می‌نمود » ولیکن این متصرفه | کنون یکه و تنها و از حمایت 
رومیان محروم و از هر سوی در ميان دول نیرومند مسلمان محصور بود . اگر فرزند 
فیلاریتوس ۲ حا کم شتابزده به کاخ نیس نیامده و وعده‌نکرده بود که جائزه‌ای 
ارزنده یعنی پدر خویشتن را تسلیم سلیمان نماید فیلاریتوس از فرط نومیدی برآن 
ار یا سکائی . این نام راگیبون به رسم ایام خود به چند قوم مختلف اطلاق کرده است 


منجمله ت رکان و اعراب ابا تحقیقات علمی در ایام ما سرزمین این قوم و حدود آن را مشخص تر نموده و اطلاعات 
دیگری نیز به دست داده است. م - کنایه از مسلمانان ۴ - Philaretus‏ 


۰ ۳ اتحطاط وسقوط امپراطوری روم 
بیش دکه دین خود و پیمان وفاداری را فدا کند اما فرزند گناه پدر را مانع آمد. 
سلطان جاه طلب سوار بر اسب شد و در دوازده شب (زیرا که روزها می‌آسود) راه 
ششصد میلی رفت و مهم خطیری را که در پیش گرفته بود نهان از همه کس چنان 
به سرعت انجام داد که انتا کیه مغلوب و فرمانبردار شد و بلاد تابع آن تا لاذقیه 
و حدود حلب همه از مثال پایتخت پیروی نمودند . متصرفات سلیمان و قلمرو سلطنت 
او از لاذقیه تا تراس در کنار بسفر که بازوی سن ژرژ خوانده میشود » چندان 
وسیع بود که طی دراز نای آن سفری سی روزه و مسافت پهنایش از صخره لیقیه" تا 
بحر اسود سفری تقریباً ده پانزده روزه میشد . بی‌اطلاعی ت رکان از فنون د ریانوردی 
حافظ سلامت امپراطوربود اما سلامتی‌ننگین» و به بحض این که کاروانی از دویست 
کشتی جنگی به دست اسیران یونانی پرای تر کان ساخته شد الکسیوس را در 
درون حصار پایتخت لرزه بر جان و تن افتاد و مراسلات حزن‌انگیزی نوشت و در 
سراسر اروپا منتشر کرد تالاتینیان را به رحم آورد و نقشی از ضعف و خطر و غنای 
شه رکنستانتین را برای مشاهده ایشان بنگارد , 
فتح اورشليم به دست تر کان 
جالب‌ترین فتوحات تر کال سلجوقی همانا فتح اورشلیم بود که بزودی 

صه پیکار ملل مختلف گردید . سا کنان شهر تسلیم عمر خلیفه اسلام شدند به‌این 
شرط که مالشان و مذهبشان در امان باشد ولیکن مقررات معاهده را خداوند گاری 
تفسیر می کرد که با او مخالفت نمودن خطرنالك بود و در چهارصد سال سلطنت 
خلفاء جو سیاسی اورشليم دائم در تغییر و تحول و زمانی طوفان‌زده وگاه از پرتو 
آفتاب امن و وفاق تابناك بود . بواسطه افزايش جمعیت و شمار کسانی که اسلام 
آوردند مسلمانان شاید خود را در غصب سه ربع از شهر معذور دانستند و لیکن 
محلة خاصی به بطریق اعظم و کشیشان و پیروان او اختصاص یافت و خراجی 
بمبلغ دو سکه طلا وجهی بود که ایشان برای حفظ خود به مسلمانان می‌پرداختند 
و مدفن حضرت مسیح و کلیسای رستاخیز همچنان در دست پیروان عیسی بود » 
= 1208 


۱۰۹۱-۰۹ میلادی فصل پنجاه و هفتم ۱۱۸۱ 
پیروانی که قسمت اعظم ایشان با اورشليم بیگانه و مردمی‌به نسبت خوب بودند , فتح 
اعراب مانع زیارت اورشلیم نشد بلکه مسیحیان را به زیارت ارض مقدس برانگیخت و 
شوقی که هميشه مردم را عازم این سفرهای خطرناك نموده بود | کنون ازنیروی‌عواطف 
خشم و اندوه که دویار متجانسند قوت پذیرفت. خیلی از زائران از مغرب و از 
مشرق پیوسته به زیارت مدفن مقدس مسیح و حرمهای مجاور آن می‌شتافتند 
على الخصوص هنگام عید فصح و بونانیان و لاتینیان و نستوریان و یعقوییان 
و قبطیان و حبشیان و ارمنیان و گرگوریانها هر یک مخارج نگاهداشت 
نما زخانه ها و معاش کشیشان و فتیران حماعت مدهبی خویشتن را می‌پرداختند . 
آهنگ موزون دعاخوانی به آن همه السنه گونا گون و عبادت آن همه ملل مختلف 
در مکانی که معبد مشترك ايشان بود باید تماشا گهی مهذب روح و نماینده آرامش 
و وفاق بوده باشد ولیکن تعصب پیروان مذاهب مختلف مسیحی بواسطه کینه‌توزی 
و بدخواهی و انتقاسجونی ايان با سوت یی امه شور ادن کت سای 
درد کشیده‌ای که‌دشمنان خود را بخشوده بود مسیحیان خواستند که بر برادران‌دینی 
خود فرمان برانند وایشان را به سیب معتقدات مذهبی که داشتند پیا زارند . درمیان 
مسیحیان قوم فرانک به سبب کثرت عدد و روح دلاوری تفوق را حق خویشتن 
دانست و عظمت شارلمان حافظ سلامت زائران لاتینی و کاتولیکی شرقی گرد ید 
و این ابپراطور متدین به دادن صدقه نیا زمندان کارتاژ و اسکندریه و اورشليم را 
دستگیری کرد و ایمان و اخلاص او موجب تأسیس یا تعمیر صومعه‌های بسیاری 
در فلسطین شد. هارون‌الرشید » بزرگترین خلیفه عباسی «برادر» مسیحیش را 
به سبب مشابهت وی دز علو نبوغ و قدرت سلطانی محترم می‌شمرد و دوستی ایشان 
پیوسته به دادن وگرفتن هدایا و فرستادن سفیران به نزد یکدیگر مستحکم می‌شد 6 
و خلیفه عباسی بی‌آنکه حقوق سلطانی خویشتن را بدو وا گذارد کلید مدفن مقدس 
مسیح و شاید شهر اورشلیم را نیز به امپراطور تقدیم نمود . در ایام انحطاط سلطنت 
کارلووینجیائی! جمهوری آمالفی پیشبرنده منافع دین و تجارت بود و کشتیهای آن 


Carlovingian - \ 


۸۳ اتحطاط و ستوط امپراطوری روم 
زاثران لاتینی را به سواحل مصر و فاسطین می‌رسانید و کالاهائی وارد می کردند 
که ایشتن را مستوجب لطف خلفای فاطمی و پیمان اتحاد نیز کرد . بازار مکاره‌ای 
همه ساله بر فراز تپه جلجثه (قتلگاه عبسی) ترتیب می‌یافت و بازرگانان ایتالیائی 
صومعه و بیمارستانی به‌نام یحیای مقدس اورشلیمی تین و این دو موسمه 
مهد جماعتی زهبانی و جنگی گردید که از آن وقت همچنان در جزیرة رودس ومالت 
فرمانروائی کرده است . اگر زاثران مسیحی به‌تبجیل وتوقیر مزاز پیامبر خود اکتفاء 
می‌نمودند آنگاه پیروان محمد(ص) در عوض بلامت نمودن به‌تقلید از زهد و ولاء 
ایشان می‌پرداختند » ولیکن مسلمانان که موحدینی سخ تکوش بودند از آداب 
عبادتی که نماینده ولادت و مرگ و رستاخیز پرورد گار بود غضبناك می‌شدند و 
تمثالهای قدیسین مسیحی را بت می‌خواندند و به این طریق برآنها داغ نگ 
می‌نهادند و به آتشی که معجزآسا در شب عید فصح در ضریح مقدس شعله‌ور 
میگردید به خشمگینی تبسم می‌نمودند. این خدعه مذهبی را که اول باردر قرن 
نهم اختراع شد صلیببون لاتینی اخلاصمندانه عزیز می‌داشتند و کشیشان فرقه های 
مذهبی یونانی و ارمنی و قبطي هر سال آن را تکرار م یکنند و ناظران ساده لوح را 
از برای نفع خود و فرمانفرمایان ستمگر خویشتن می‌فریبند. در هر دوری از زمان 
اصل تساسح از عقل سلیم که طالب سود است نيرو پذیرفته و تقویت شده است › 
و دخل پادشاه و سردار سپاه او هر سالی به واسطه خرجی که هزاران زائر بیگانه 
می کردند و خراجی که می‌پرداختند افزونتر می‌شد . 

تحولی که قضیب سلطنت را از خلفای عباسی به خلفای فاطمی منتقل کرد 
به سود اورشليم بود نه به زیان ان زیرا که پادشاهی.مقيم مصر به اهمیت 
دادو ستد با مسیحیان واقف‌تر و امراء فلسطین را از سلطه وی و قدرت قانون فاصله 
کمتر بود. اما سومین خلیفه فاطمی یعنی‌الحا کم مشهور جوانی سودازده بود که 
بواسطه استبداد و بی‌دینی نه از خدا ونه از خلق خدا می‌ترسید و سلطنت او 
مخلوطی از حماقت و فسق و فجور لجام گسیخته بود . این خلیفه غافل از قدیمترین 
عادات و رسوم مصریان زنان را مجبور کرد که مطلقا پای ازخانه بیرون ننهند وقیدی 


۱۰۷۱-۸۹ میلادی فصل پنجاه و هفتم ۱۱۸۳ 
که برایشان نهاد زن و مرد همه را به فریاد و فغان آورد و غوغای مردم خشم او 
را برانگیخت و برآنش داشت که به قسمتی از قاهره قدیم آتش در زند و سربازان 
نگهبان و مردم شهر چندین روز درگیر ودار نبرد بودند و خون بسیار ربخته شد . 
در ابتدا خلیفه خویشتن را مسلمانی غیور و منعمی خير و مویسس مساجد و مدارس 
خواند و هزار و دویست و نود نسخه قرآن را بخرج او به خط زر نوشتند » و به 
فرمان وی تا کستانهای مصرعلیا را ویران کردند » و این مرد خودیین بزودی 
به امیدی تازه خشنود شد و آن آوردن دینی جدید و شهرتی برتر از شهرت پیامبری 
بود و او خویشتن را صورت مرئی ذات نامرئی باریتعالی خواند که پس از نه‌بار 
«ظهور» در این دنیا سرانجام خویشتن را در وجود شاهانه الحا کم برعالمیان 
آشکار نمود , به‌ذ کر نام‌الحا کم یعنی خداوند گار زند گان و مرد گان زانوها همه 
به عبادت خم می‌شد و آداب و رسوم مذهب وی را بر فراز کوهی نزدیک 
قاهره به جای می‌آوردند . شانزده هزار نف رکه به مذهب وی گرویده بودند ذیل 
آئین نامه وی امضاء نهادند » و هم اکنون نیز مردمی مستقل و جنگجوی یعنی 
دروزیهای جبل حوران در لبنان به خدائی حا کم و زنده بودن این دیوانه مرد 
ستمگر معتقدند و آن را باور دارند. الحا کم در سمت خدائی خود از یهودیان 
و عیسویان نفور بود زیرا که ايشان خادمان رقیبان او (یعنی عیسی و موسی) بودند 
اما بقایانی از معتقدات پیشین و نیز خزم و تدبیر او را هنوز به ظاهر هواخواه شریعت 
محمد(ص) می‌نمود » ولیکن مظالم جائرانه وی در مصر و فلسطین باعث آمد که 
گروهی شهید و جمعی مرتد شوند و به حقوق و مزایای خاص پیروان مذاهب دیکر 
نیز توجهی ننمود و ايشان را اعم از بومی و بیگانه از بجای آوردن آداب عبادت 
خود ممنوع نمود . پرستشگاه مسیحیان عالم یعنی کلیسای رستاخیز را تا پی ویران 
ونور باران ایام عید فصح را که‌آیتی بود متوقف کرد » و برای خراب کردن غاری 
در صخره که در واقع شامل مدفن مسیح است بی‌حرمتی‌ها نمودند و جدوجهد بسیار 
کردند. به شنیدن خبر هتک حرمت مدفن مسیح ملل اروپائی متعجب و غمگین 
شدند اما در عوض آن که سلاح برگیرند و به دفاع از اورشليم بپردازند به 


۱ج جج IFO TNE‏ 
سوزاندن و طرد یهودیان | کتفا کردند زیرا که ایشان را مشاوران سری آن کافر 
بی‌فرهنگک دانستند . با اينهمه بواسطه ناپایداری یا توبه الحا کم خلیفه مصائب 
اورشليم تا حد ی کمتر گردید و تسکین پذیرفت و فرمانی برای مرمت یا تجدید 
بنای کلیساها به مهرشاهانه ممهورشد اما در همین وقت فرستاد گان خواهرالحاکم» 
خلیفه ستمگر را کشتند . خلفای بعد دو باره‌از اصول مذهب و مبادی ملکداری پیروی 
نمودند و مردم را آزادی مذهب اعطاء و بیاری امپراطور متدین قسطنطنیه مدفن 
مقدس را د گرباره بر روی ویرانه سابق آن برپا کردند و زاثران پس از اندك زمانی 
که از سفر زیارت امساك کرده بودند با اشتهای بیشتر به خوان ضیافت روحانی 
با گشتند . امکان سفر به فلسطین از طریق دریا نادر بود و خطر به کرات روی 
می‌نمود و لیکن ایمان آوردن مردم مجارستان به مسیحیت باعث آمد که راهی ایمن 
از خطر میان آلمان و یونان گشوده شود . استفان مقدس که بلغ دين مسیح در 
بملکت خود بود برادران دینی خویشتن را مددمیکرد و رهبری می‌نمود و اینان از 
بلگراد تا انتا کیه یعنی فراخنای ملک عیسویت را سراسر پیاده طی می کردند . 
در میان قوم فرانک شور زیارت چنان رایج بود که از مثال ایام پیشین نیز بر گذشت 
و راهها پوشیده از جمع کثیر زائران زن و مرد از هر طبقه‌ای و مرتبتی به مجرد 
بوسیدن قبر عیسای مسیح به بیزاری خود از دنیا و هرانچه در اوست اقرار می‌آورد ند 
چندان که پادشاهان و اسقفان دیگر به امور قلمرو فرمانروائی خود عنایتی 
نمی نمودند » وجماعات کاروانیان مومن که به زیارت می‌رفتند مقدیه‌لشکرهای 


بسیاری بودن د که در دوران بعد تحت لوای صلیب به جنگ رفتند . تقریباً سی‌سال 
پیش از نخستین جنگ صلیبی اسقفان منتز" » اوت رخت" » باسر ك" و رتیزبون؛ 
رهسپار این سفر پرزحمت شدند که آغازش رود رن و انجامش نهر اردن بود و جمع 
کثیر همراهانشان بالغ بر هفت‌هزار تفر می‌شد » و هنگامی که به قسطنطنیه فرود 
آمدند امپراطور ايشان را به رسم مهمان‌نوازی پذیرفت و لیکن تفاخری که به 
روتمندی نمودند اعراب حریص متهور را به حمله برانگیخت. زاثران به اکراه 
682۱ ۲- تالا ...۰۰ ۳- وتعاصقظ .۰۰ ۴ - Ratisbon‏ 


۱۰۹۱-۰۹ یلادی فصل پنجاه و هفتم ۱۸۰ 


و دقت و وسواس شمشی رکشیدند و در دهکده کاپرنوم! به محاصره دشمن گرفتار 
آبدند و آن را تحمل کردند و امیر رنسوت‌ستان لشکر خلیفه فاطمی ایشان را حمایت 
کد و نجات داد . پس از زیارت اما کن مقدس زائران به عزم باز گشت به ایتالیا 
به کشتی درنشستند » اما فقط دو هزار تن به سلامت به وطن رسیدند . اینگلفوس " 
دبیر ویلیام فاتح که زائران را رفیق راه بود می گوید که چون از نورماندی عزم 
رحیل کردیم سی‌سوار ستبر دلاور مجهز به همه اسباب لازم بودیم و هنگام 
بازگشت و عبور از جبال آلپ بیست زاثر نخل به کف" عصا به دست انبان برپشت . 

پس از شکست روبیان حمله تر کان آرامش خلفاء فاطمی را برهم زد. 
یکی از نواب ملک‌شاه یعنی آت‌سیز* خوارزمی در پیشاپیش سپاهی نیرومند به 
سوریه اشک رکشید و دمشق بسبب قحط تسلیم شمشیر تیز مهاجمان گردید. شهر 
حمص * و دیگر بلاد این متصرفه روبی سیادت خلیفه عباسی و سلطان ايران را 
پذیرننند و سپهسالار فاتح بی‌آنکه با مقاومتی نقابل شود همچنان پیشی رفت تا 
به کرانه رود نیل رسید . خلیفه فاطمی‌خویشتن را آماده فرار به قلب افريقا م ی کرد» 
ابا مردم قاهره و زنگیانی که جزء نگهبانان وی بودند از نومیدی حمله‌ای سخت 
کردند و سردار ترك را از مرز مصر عقب راندند. آت‌سیز خوارزمی هنگام عقب - 
نشینی به مراد دل غارت و کار کرد و قاضی و دبیران اورشليم را به ا ردو گاه خود 
فرا خواند و به‌قتل رساند » و بعد از اعدام ایشان سه‌هزار تن از مردم شهر را نیز 
کشت و سلطان‌تکش برادر ملکشاه که با عنوانی‌برتر و سپاهی سهمگین تر در سوریه 
و فلسطین ملک میراند آت‌سیز را به سب خونخواری یا شکست او بزودی سیاست 
نمود سلسله سلجوقی تقریباً بیست سال در اورشليم سلطن ت کرد ؛ اما سپهسالاری 
ورائی و سرزمین شهر مقدس اورشلیم نیز به آرتق رئیس یکی از عشائر تر کمن 
سپرده يا به حقیقت به دست او رها شده بود . فرزندان آرتق پس از رانده شدن از 


Ingelphus - ۲ Capernaum - \‏ م - علامت مسرت و شادمانی و پیروزی 

۽ - آت سیز پسر محمد پسر انوشتکین که درسال , ۳ه یا ۲ه هجری جانشین پدر خود شد و مانند وی از ملوك 
تاپع سلطان سنحر بود. رجوع شود به دالرة المعارف اسلامی. o‏ ۰ ۲۱۵008 معرب امسای قد یم در 
مر کز سوریه. 


7 
فلسطین دو سلسله پادشاهی در مرزهای ارمنستان و آشور تشکیل دادند. مسیحیان 
شرقی و زائران لاتینی از تحول ی که درعوض دولت قانونی واتحاد قدیم با خلفاء » 
آهتین طوق حکومت بیگانگان «شمالی» را برگردن ایشان نهاده بود متأسف بودند . 
سلطان ت رکان در دربار و اردوگاه هنر و راه و رسم ایرانیان را اختیا رکرده بود ء 
اما از جماعت ترکان و مخصوصاً عشایرگله‌دار ایشان هنوز رایحة بهائم صفتی 
بیابانیان به مشام می‌رسید . ممالک آسیای غربی از نیس تا اورشليم صحنه منازعات 
داخلی و خارجی بود و مردم شبانزاده فلسطین در مرز بی‌ثبات این عرصة پهناور 
تسلطی ناپایدار داشتند و ایشان را نه فراغ و نه اهلیت آن بود که در انتظار سود 
کندرسی بسربرند که از آزادی تجارت و مذهب حاصل بی‌آید . زائرانی که ازخطرات 
بسیار می گذشتند و به اورشلیم می‌رسیدند پیش از آنکه به توفیق زیارت مدفن 
مقدس نائل آیند و سلامی کنند گرفتار ظلم دولتیان می‌شدند یا اسیر مردم ۍکه 
مالشان را به‌یغما می‌بردند. خشونت ذاتی يا تعصب تازه یافته » ت رکمن‌ها را برآن 
می‌داشت که به روحانیون هر فرقه‌ای توهین نمایند » چندان که دست در موی 
بطریق اعظم انداختند و او را کش کشان از روی سنگفرش کوچه‌ها بردند و به 
درون سیه‌چالی افکندند تا از مریدان مشفق و دلسوخته او به زور فدیه بستانند. 
مراسم عبادت نیز غالبا بواسطه خشونت اریابان بهائم صفت اورشليم در کلیسای 
رستاخیز مشوش می‌شد و داستان حزن‌انگیز اسقف و شرح آشفتکی کلیساها هزاران- 
هزار از مردم هیجان زده اروپا را بر آن داشت که تحت لوای صلیب برای اعانت 
ارض مقدس رهسپار اورشلیم شوند . اما چه ناچیز می‌نماید مجموع نابکاریهانی که 
گفتیم اگر آنها را با کفران الحا کم خلیفه و هتک حرمتی که وی از دين نمود 
مقایسه کنیم ؛ کفرانی که مسیحیان لاتینی چنان به شکیبائی تحملش کردند ! اما 
اخلاف مسیحیان آن روز را مح رکی خفیفتر برمی‌انگیخت زیرا که ایشان مردمی 
تند خشم‌تر بودند » و روحی تازه در جانبداری از دين و سیادت پاپ ظاه رگشته 

و عصبی سخت حساس به درد آمده و تا قلب اروپا را مرتعش کرده بود . 


فصل پنجاه و نهم 

لوئی مقدس وجنگهای صلیبی ششم وهفتم . از دست رفتن انتا کیه و عکا و اورشلیم , 
تسخیر اورشليم به دست تر کان شوری روحانی و دلبستگی وافر به امور 
دنیوی در اروپای غربی پدید آورد و نتیجه این دو جنگهای صلیبی بود. درسال 
٩‏ . ,میلادی گودفری دوبوئیون اورشلیم را باز پس گرفت و دولتی در آن جای 
استقرار یافت . صلاح‌الدین ایوبی اورشليم را در بر , میلادی فتح و آن 
دولت را منقرض کرد و از کوششهای بعد برای تسخیر مجدد اورشلیم توفیقی 

حاصل نیامد . 


گیبون شرح جنگهای صلیبی را در فصل ۸ه آغاز میکند و جنگ صلیبی 
چها رم را که بالا واسطه اثر بسیا ر در انهدام امپراطوری روم داشت وصف نمیکند تا 

قصل شصتم وماشرح مذ کور را به‌تمامی دراین کتاب آورده‌ایم . 

لوئی مقدس و جنک صلیبی ششم و هفتم 

از هفت جنگ صلیبی دوتای آخرین را لوئی نهم پادشاه فرانسه برعهده 
گرفت و آزادی خود را در مصر و جان خویشتن را در ساحل افریقا از دست داد. 
بیست وهشت سال پس ازم رگ این پادشاه وی را رسماً در رم در زمرۀ قدیسین بشمار 
آوردند و سهل و آسان شصت و پنج معجز ه کشف کردند و به سوگند م قکد شهادت 
دادند که معجزات مذ کور حق پادشاه متقی را به مقام قد است ثابت مینماید , اما 
گزارش تاریخ گواهی صادق تر و درست‌تر است و تاریخ میگوید که فضیلت 


هد انحطاط وسقوط امپراطوری روم 

مردانگی و ملکات پادشاهی و قهرمانی همه در وجود لوئی جمع آمده و روح 
حنگاوری در او با لطف دوستداری عدالت در آمیخته بود . لوئی در روابط شخصی 
و امور دیوانی پیوسته جانب عدل را نگاه میداشت و پدر ملت و دوست همسایگان 
و خصم رعب‌انگیز کفار بود . و لیکن تعصب مذهبی در کمال قدرت و با همه اثرات 
مشژومش یگانه چیزی بود که او را تیره رای و سیه اندرون کرد » و زهد و ولاء 
دینی وی را بران داشت که مانند راهبان فرانسیسی و دومی‌نیکی تن به ننگ 
سوال در دهد و دشمنان دین را با تعصبی خونخوارانه و بیرون از حد شعور بیازارد» 
و او که بهترین پادشاهان بود دوبار تخت سلطنت را ترك کرد و چون فارسان" 
دوره گرد در طلب تجارب روحانی رهسپار دیارهای دیگر شد. اگر مورخی راهب 
میخواست در وصف خصائص ذاتی لوئی چیزی بنگارد بی‌شک به شرح پست‌ترین 
خصیصه او که ذ کر کرده‌ايم | کتفا مینمود و از کار خود نیز راضی میشد . ولیکن 
ژوان ویل " شریف جوانمرد که دوست لوئی و رفیق اسارت او بوده بود به قلم طبع 
خود نقشی فارغ از غرض از عیوب و فضائل وی کشیده و از اطلاع مفصلی که 
دوستی صمیمی شنت آدم. استت: :2 آراء سیاسی شاهنشاهانی بذ گان میشویم که 
مسبب جنگهای صلیبی بودند و درمی‌ياييم که چنان که غالبا درحقشان گفته اند 
هدف حنگ برانداختن ملوك سهمی بوده است که تابع ایشان بودند. لونی نهم 
پیش از همه پادشاهان قرون وسطی در برقراری مجدد امتیازات خاص شاهنشاهان 
کوشید و در این کار توفیق حاصل کرد » ولیکن این امتیازات را در کشور خود و 
برای خویشتن و اخلاف خویشتن حاصل آورد نه در امپراطوری شرقی » وس وگند او 
نتیجه شور هیجان و بیماری روان بود زیرا لوئی نه فقط جنون زهد و دینداری را 
رائ چ کرد بلکه خود نیز بدان گرفتار آمد » و ذخائر مالی و لشکری فرانسه همه را 
صرف لشکر کشی به مصر کرد و دریای قبرس را سراسر به یک هزار و هشتصد کشتی 
بادی پوشاند. رقمی خالی از غل وکه از شمار لشکر او ذ ک رکرده‌اند پنجاه هزار نفر 
Knight - errant - ۱‏ شهسوارانی در قرون وسطی که برای خطر جوئی و شجاعت نمائی یا رفع مظالم از 
دیاری به دیاردیگر می‌رفتند. Joinville - r‏ 


4 بیلادی فصل پنجاه و نهم ۱۹ 
است و اگر به اعتراف وی اعتمادی شاید نه هزار و پانصد سوار و یکصد و سی‌هزار 
سرباز پیاده از کشتیهای او در ساحل فرود آمدند و در ظل قدرت و سطوت وی 
١‏ راسم ریا رت را بجای آورد ند 1 

نخستین کسی که از کشتی به ساحل جست لوئی بود سراپا پوشیده از درع 
اهنين و پیشا پیش وی رایتی از ابریشم" سرخ فام در اهتزاز بود و مسلمانان لرزندة 
بيمناك | کنون شهر مستحکم دمیاط" را که محاصره شانزده ماهه‌آن برای پادشاهان 
پیشین زیان ببار آورده بود به اولین حملةلوئی ترك کردند و لیکن دمیاط اولین و 
آخرین فتح لوئی بود » و در جنگهای صلیبی پنجم و ششم از همان علل واسباب‌در 
پیکارگاهی تقریباً در همان مکان بلیاتی مشابه پیش آمد و پس از تأخیری که باعث 
خسارت بسیارشد و تخم مرضی مسری را درارد و گاه سربا زان پر کندفرانکها ازساحل 
دریا به‌جانب پایتخت پیش رفتند و سعخغت کوشیدند تایرسیلی‌بی موقع که رودنیل را 
فرا گرفته و مانع پیشرفت ایشان شده بود فاق آیند . بارونها وشهسواران فرانسوی در 
منظر چشم پادشاه دلاور خود شجاعتها نمودند و نشان دادند که چگونه در خطر و 
قواعد انضباط نیز بدیده حقارت می‌نگرند . برادر پادشاه‌یعنی کنت آرتوا" با شجاعتی 
تهورآمیز به شدت بر شهر منصوره حمله برد و کبوتران قاصد به‌ساکنان قاهره خبر 
رساندند که کار جنگ بشکست کامل انجامیده است ولیکن سربازی که بعد قضیب 
سلطنت را به غصب گرفت افواج گریزنده را دوباره گردهم آورد . قسمت اعظم لشکر 
مسیحیان از طلیعه سپاه خود بسیار دور بودند و آرتوا مغلوب و مقتول گردید . سپاه 
امپراطورییزانس پیوسته برسرمهاجمان بارانی از آلات قتاله فرو میریختند . کشتیهای 
بادی مصریان بر رودنیل » و اعراب بردشت و بیابان نامحصور مسلط بودند و ورود 
خواربار و دیگر وسائل را مانع می‌آمدند و با گذشت هر روز بر وخامت قحط و مرض 
می‌افزود و مقارن همین ایام دریافتند که عقب نشینی لازم است اما انجام پذیرقتنی 
نیست . نویسند گان بیزانسی معتقدند که اگرلوئی اتباع خود را بی‌دفاعی رها کرده 
E a E‏ ۱۲۰ 
Artois - ۳ Damietta - ۲‏ 


ا انحطاط وبقوط امپراطوری روم 
بود شاید خود حان بدرمیبرد اما چنین نکرد و اورابا | کثر راف راد گان فرانسوی 
به اسارت گرفتند و کسانی از ایشان را که قادر به پرداخت فدیه يا خدمت نمودن 
نبودند به سنگس دلی کشتند و دیوارهای قاهره‌را به حلقه‌ای از سرهای بریدۀ 
مسیحیان آراستند » پادشاه فرانسه را به غل و زنجیر سنگین بارکردند اما فاتح 
جوانمرد که نواده برادر صلاح الدین بود خلعتی گرانقد ربه نزد پا دشاه اسیر شده‌فرستاد 
نحات لونی و سربا زانش حاصل نیامد سور با استرداد دمیاط و پرداخت چهارصد 
هزارسکۀ طلا . در محیطی که اسباب رفاه وتن آسانی فراهم بود فرزندان منحط یاران 
پیکا رگرنورالدین و صلاح‌الدین را در برابر زبدُ جنگاوران اروپائی قدرت پایداری 
نمانده بود و ایشان به‌یاری برد گان مسلح خود یعنی ممل وکان پیروزمند شدند . 
ممل وکان بومیان شجاع و جسور تاتاری بودند که د رکو د کی از بازرگانان سوری 
خریده شده و درکاخ وارد وگاه سللان تربیت یافته بودند. ولیکن مصر بزودی 
نمونه تازه‌ای شد از خطر دسته هائی از اين قبیل » زیرا این حیوانات درنده‌خوی را که 
به جان بیگانگانشان افکنده بودند خشم چندان برانگیخته‌شد که ولینعمتان خود را 
نیز فرو بلعیدند » وممل وکان مغرور از پیروزی و کشورستانی تورانشاه را که آخرین 
کس از خاندان خود بود کشتند و ازمیان قاتلان جسورترین ایشان خنجر از نیام 
بر کشیده به درون خوابگاه پادشاه اسیر رفتند و به کشتن سلطان خود دستهاشان 
را به خون‌آلودند . اما ثبات عزم لوئی محترم داشتن او را برایشان لازم آورد و حرص 
و آز برسفا کی و تعصب مذهبی فائق آمد و پیمان صلح بسته شد و پادشاه فرانسه 
و بقیه سپاه او رخصت یافتند که به کشتی نشینند و به فلسطین بروند. لوئی چهار 
سال تمام در درون حصار عکا وقت تلف کرد و نتوانست اورشليم را زیارت کند 
ومایل نیز نبود که عاری از ال پیروزی به زاد گاه خود با زگردد . 

پس از شانزده سال که لوئی با حزم و رای درست درسکون و فراغ بسر 
برد یاد شکست گذشته نا گهان او را برانگیخت تا عازم هفتمین جهاد با مسلمانان 
شود . در این شانزده سال وضع مالی او به کیفیت سابق بازگشته و مملکتش 
وسیعتر شده بود و نسلی جدید از مردان جنگاور در عرصه وجود آمده بودند و لوئی 


۸ ۱۲۹۱-۱۲ میلادی فصل پنجاه و نهم ۱۱۹۱ 


باایمانی و یقینی تازه در رس سپاهی شامل شش هزار سوار و سی هزار پیاده عازم 
سفر دریائی شد . از دست رفتن انتا کیه پادشاه را به خشم آورده و به این حهاد حدید 
برانگیخته بود و به سبب امیدواری و شوق شدیدی که به عیسوی کردن پادشاه 
تونس و شستن او به آب تعمید داشت لوئی به اغوای نفس به ساحل افریقا کشتی 
راند و سربازان او بشنیدن خبری که دلالت بر وجود گنجینه‌های عظیم در تونس 
مود ةنا خير در سفر اورشليم رضا دادند. لوئی در تونس به محاصرءٌ دشمن 
گرفتار آمد و فرانسویان را نفس ازگرما در سینه گرفت و در روی شن سوزان صحرا 
مردند و پادشاه در خیمه خود جان سپرد و به مجرد این که چشمش بسته شد فرزند 
و حانشین او به عقب‌نشینی اشارت کرد . چنان که نویسنده‌ای خوش ذوق گفته 
است : «و به‌اين طریق است که پادشاهی مسیحی هنگام جنگ با پیروان محمد(ص) 
نزدیکك ویرانه‌های کارتاژ در سرزمینی هلاك گردید که دیدو! پرستش خدایان 
صوری" را به مردمش آموخته بود» . 
از دست رفتن انتا کیه 

قانونی سخیفتر و جائرانه‌تر از قانونی تنظیم نتوان کرد که بومیان مملکتی 
را محکوم به عبودیت دائم و قبول سلطةٌ برد گان و بیگانگان نماید. بااين همه 
چنین بوده است وضع مصر در مدتی متجاوز از پانصد سال . نایدارترین سلاطین 
سلسله بحری و برجی خود از دسته‌های سربازان تاتاری و چرکسی برخاستند» 
وجانشینان بیست و چهار بیک یا امیرلشکر هميشه خادمان ایشان بوده‌اند نه 
فرزندانشان . این سلاطین منشور" بزرگ آزادی خود را ارائه میکنند و آن متن 
معاهده سلطان سلیم اول است با کشور مصرء وبصر هنوز خود اند کی تابع وخراج- 
گزار سلطان عثمانی است. سلطنت دوسلسله مذکور بجزدمی کوتاه که گهگاهی 
صلح و آرامش به میان میآید دوران غارتگری و خونریزی بود ولیکن تخت 
, - 2180 به موجب افسانه‌ای روبی نام شاهزاده خانمی صوری اس تکه موسس کارتاژ و فرمانروای آن بود. 
Tyrian - ۲‏ م ۔ سلطان سلیم با چرکسیان یا ممل وکان مصر پیمانی منعق د کرد و قدرت و ثروت و 
اسیاب جنگ را از ايشان باز نگرفت. 


۴ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 

سلطنتشان بر دو رکن انضباط و شجاعت قرار یافته بود و سلطه ایشان مصر و نوییه 
و عربستان و سوریه همه را در برمی‌گرفت و ممل وکان ایشان از هشتصد سوار به 
E RSS‏ و شمار لشکر ایشان با افزایش یکصد و هفت هزار 
سرباز پیاده بیش از پیش شد و شصت و شش هزار عرب گا هگا هی ایشان را یاری 
مینمودند . پادشاهانی چنین دلیر و نیرومند را دیر زمانی یارای تحمل ملتی مستقل 
و خصومت پيشه در مجاورت ساحل کشورشان نبود و اگر دمار قوم فرانک تقریبا 
چهل سال به تأخیر افتاد این تأخیر بواسطه قلق و اضطراب سلطنتی متزلزل و 
هجوم مغولان و یاری اتفاقی بعضی از زاثران جنگجوی بود . درمیان اینان خواننده 
انگلیسی نام نخستین ادواردما را مشاهده م ی کند که در حیات پدرش هانری تحت 
لوای صلیب به ضد مسلمانان قیام کرد و در رأس یک هزارسرباز» وی که 
بعد ویلز و اسکاتلند را بتصرف آورد » عکا را از محاصره نجات داد و بالشکری 
نه هزارنفری تا ناصره پیش رفت و در نام آوری باعم خود ریچارد برابر شد و از او نیز 
بر گذشتو به نیروی دلاوری و زور از دشمن ده ساله صلحی موقت حاصل آورد و 
پس ازجراحتی خطرنالك که از خنجر متعصب مردی از فرقه ملاحده بر او وارد آمده 
بود » فرار کرد . انتا کیه که 1 موقع خاصش کمتر در معرض بلیات جهاد مقدس 
ترا رگرفته بود سرانجام اشغال و بدست بندقدار یا بیبرس سلطان مصر و سورید 
ویران و این امارت لاتینی منقرص گرد ید و نخستین مقر عیسویت به کشتن هفده‌هزار 
و اسارت یکصد هزار ازبردم آن خالي ازسکنه شد . بلاد دریائی لاذقیه و طرابلس 
و بریتوس و صیداو صور و حیفا و قلاع مستحکمتر هوسپی‌تالرها" و تمپلرها" یکی 
پس از دیگری ساقط گردید و هستی فرانکها همه محدود شد به شهر عکا و کلنی 
مذهبی یحیای مقدس که گاهی آن را بنام قدیمترش بطلمائیس " خوانده‌اند . 


۱ - er5اHospita‏ نام فرقه‌ای جنگی و مذهبی در فرون وسطی که کارشان جنگیدن و امداد بیماران و بینوایان بود. 
۲ - ھام ص" نیز فرقه‌ای مذهبی و جنگی بود که صلیبیون تأسیس کردند از برای حمایت زائران و حراست مدفن 
یقدس مسیح. ۴ - Ptolemais‏ 


از دست رفتن عکا و اورشليم 

پس از آن که اورشليم از دست رفت عکاکه تقریباً هفتاد ميل دورتر است 
پایتخت مسیحیان لاتینی شد » و به عمارات مستحکم شاهانه و مجاری آب زیرزمینی 
و بل ری ھا مه دمت اسان و د یری دو وه مت ردنا میک آن: انیل 
زائران و فراریان که پیوسته روان بود افزایش پذیرفت و هرگاه در مخاصمات 
وقفه‌ ای به ميان میآمد تجارت شرق و غرب به این مکان کشیده ميشد زیرا که‌وصول 
به آن آسان بود و در بازارش محصول هر اقلیمی عرضه میشد و هر زبانی را در 
آنجا مترجمانی بود ولیکن در این اجتماع ملل هرگونه فسق و فجوری رائج و منتشر 
ميشد و در میان پیروان محمد و عیسی زنان و مردان عکا را فاسدترین ایشان 
میدانستند» واین مردم فاجر را به انضباط قانون نیزاصلاح نتوانستند کرد . شهر عکا 
را فرمانفرمایان بسیار بود اما حکومتی نبود . ملوك اورشليم و قبرس از خاندان 
لوزین یان" و ملوك انتا کیه و کنتهای طرابلس و صیدا وروساء اعظم فرقه های مد هبی 
و جنکی هوس پیتالرو تامپلرونوتونیک" و جمهوری ونیز و جنوا و پیزا و سفیر پاپ 
و پادشاهان فرانسه و انگلستان هریک خویشتن را فرمانفرمای مستقل میدانست؛ 
و اختیار مرگ و زندگی مردم در دست هفده بحکمه بود که با قدرت تام عمل 
میکردند » ابا هر جنایتکاری در محله مجاور حوزه قضائی خود از مجازات مصون 
بود و حسادت ورزیدن ملل مختلف غالبا چنان به شدت بروز میکرد که باعث 
خونریزی میگردید . بعضی از مردم حادئه‌جوی که لوای صلیب را ننگ‌آلوده کردند 
در عوض کمی مزد به غارت د هکده‌های مسلمانان میپرداختند و اموال نوزده تاجر 
سوری مسلمان را که به دادوستد اشتئال داشتند به یغما بردند و ایشان را به دار 
آویختند و چون از جبران خسارت سرباز زدند سلطان خلیل لشک رکشيد و حق با او 
بود که چنین کند. وی در رأس شصت هزار سوار و یکصد و چهل هزار پیاده به 
عکا حمله برد و توپهای او ( اگرآلات تیر افکنش را توپ بتوان خواند ) متعدد 
و سنگین‌وزن بود چندان که قطعات مجزای یک ماشین تنها را در یکصد ارابه حمل 


Teutonic - ۳ Lusignan - | 


۱۹ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 


میکردند و ابوالفدا »مورخ درباره خود با افواج حمات" بخدمت مشتغل و ناظر این 
جهاد مقدس بود . هرچند مفاسد فرانکها بسیار بود امابواسطه‌یاس وغیرت اخگر آتش 
شجاعت دوباره در وجودشان شعله‌ورگردید ولیکن خلاف و نزاعی که در ميان 
هفده امیر شهر در افتاده بود در میان فرانکها نیز تفرقه افکند و قوای جنگی سلطان 
از هر سو ایشان را مغلوب و مقهور کرد . پس از محاصره‌ای سی وسه روزه مسلمانان 
دیوار دو پوسته را در هم شکستند و برج بز رگ بر اثر حمله ماشین های آتش افکن 
ایشان فرو ریخت و ممل وکان نا گهان حمله‌ای کلی کردند و شهر را گرفتند و قسمت 
شصت هزار مسیحی مقیم آن مرگ بود یا برد گی . صومعه یا به حقیقت قلعه فرقه 
تامپلر سه روز بیشتر مقاومت ننمود ولیکن تیری در بدن ریس اعظم فرقه فرو نشست 
و آن را سوراخ کرد و از پانصد شهسوار عضو این گروه فقط ده تن زنده ماندند. اما 
یاران‌ایشان که به‌شمشیر دشمن کشته شدند مردمی‌سعادتمند تربودند علی الخصوص 
اگر این ده تن چندان زنده ماندندکه هنگام تحریم و تبعید جائرانه تمامی فرقه بر 
روی سکوی اعدام جان بسپارند. پادشاه اورشلیم و بطریق بز رگ و رئیس صومعه 
عقب‌نشین ی کردند و به‌ساحل دریا رسید ند و لیکن دریا متلاطم و کشتی کم بود و گروه 
کثیری از فراریان پیش از رسیدن به جزیره قبرس غرق شدند و این خود در قبال 
ازدست رفتن لوزین يان مايه تسلائی بود . به فرمان سلطان کلیساها و استحکامات 
بلاد لاتینی را منهدم کردند اما به انگیزش حرص يا بیم هنوز در مدفن مقدس 
مسیح را به‌روی بعضی از زاثران متعبد بی‌دفاع میکشودند» و سراسرکرانة دریا را 
که سالیان دراز از بانگ مجادله جهانیان پرغوغا بوده بود اکنون سکوتی چون 


سکوت ماتم فرا گرفت . 


۽ ه معرب Epiphania‏ رجوع شود په داترة المسارف اسلامی 


فصل شصتم 

انشقاق مذهبی و خصومت لاتینیان و یونانیان . جنگ صلیبی‌چهارم . اتحاد 
فرانسویان و ونیزیان و سفر ایشان به قسطندانیه , فتح قسه‌انطنیه و غارت آن‌به‌دست 
لاتینیان . 

پس از استقرار مجدد امپراطوری غربی به دست شارلمان جماعات مسیحی 
لاتینی و یونانی بسرعت هرچه تمامتر از هم جدا شدند و تا امروز خصومت ملی 
و مذهبی ميان دو جماعت از بزرگترین جماعات عیسوی جهان تفرقه می‌افکند ؛ 
و جدائی قسطنطنیه از مسیحیان لاتینی مفیدترین متحدان آن را با او بیگانه کرد 
و خطرنا کترین دشمنان او را به خشم برانگیخت و این دو کیفیت انحطاط و سقوط 
امپراطوری روم را در مشرق تسریع کرد . 

در خلال این کتاب نفرت یوذانیان از لاتینیان غالباً بارز و آشکار بوده است 
نفرتی که در اصل مشتق از بیزاری یونانیان از عبودیت بود » و پس از روزگار 
کنستانتین غرور برابری با لاتینیان یادسلط برایشانآتش نفرت یونانیان را برافروخت 
و سرانجام غضبنا کشان نمود زیر که اتباع عصیانگر ايشان اتحاد با فرانکها را 
اولیتر دانسته بودند. یونانیان در همه قرون و اعصار به برتری خود در معارف 
دینی و غیر دینی مباهات نموده‌اند » و ایشان نخستین دریابند گان انوار عیسویت 
بودند و آئین نابه‌های مصوب هفت شورای عمومی مذهبی را اعلان نمودند » و 
تنها ایشان بودند که زبان کتب مقدس و فلسفه را میدانستند و معتقد بودند که 


۹ ۳ الحطاط و مقوط امپراطوری روم 

اقوام کم فرهنگ اروپائی و فرو رفته در طلمت جهل را نباید آن جسارت باش د که 
در مسائل عمیق و مرموزعلم لاهوت مجادله کنند » و اقوام کم‌فرهنک نیز د رعوض 
سبکسری بیزانسیان و افکار مبهم و در هم آشفتة ایشان را تحقیر مینمودند و 
یو انسیان را مبدع هرارتدادی میدانستند و شا کر بودند که خود به پاك دلی به 
تعالیم حواریون و سنت پای بند و به عقیده بد هبی خود راضیند . ولیکن در قرن 
هفتم شوراهای مذهبی اسپانیا و پس از آن فرانسه ماده‌ای از آئین‌نامه شورای 
نیسیه را در باب مبحث اسرارآمیز سومین شخص الوث اقدس تغییر دادند و اصلاح 
یا تحریف کردند. در مناقشات مذهبی مشرق که دیر زمانی دوام یافت طبیعت 
عیسوی و چگونگی تولید او را با دقت و وسواس بسیار تعریف کرده بودند و چنین 
مینماید که نسبت پدری و فرزندی که نسبتی نیک شناخته است صورتی پریده‌رنگ 
در ضمیر مردمان منعکس میکرد . ولیکن مفهوم ولادت با روح القدس چندان راست 
نمی‌آمد و پیروان مذهب کاتولیکی روح‌القدس را در عوض آن که فیض خدائی یا 
صفتی از صفات پرورد گاری بدانند جوهر یا ماده میدانستند یعنی شخصی یا خدائی 
که زاده نشده بلکه د راصطلاح اهل سنت «صادر» گرد يذه بود . پس ایا وی از «اب» 
و بحتملا بوسیله «ابن» صادر شده بود یا از «اب» و «ابن» هر دو ؟ یونانیان عقیده 
نخستین را اختیا رکرده بودند و لاتینبان دومین راء و افزودن لفظ «فیليوك»' آتش 
خلاف و نزاع را میان مذاهب شرقی وگالی شعله‌ورکرد . در آغاز مناقشات › 
پاپهای رومی به اعتدال و رعایت بی‌طرفی تظاهر نمودند و نوآوری را سخت نکوهش 
کردند ولیکن به عقیده برادران همدین و متفاوت بذهب خود که در آن سوی آلپ 
بودند بی‌هیچ اعتراضی رضا دادند و چنان مینمود که سیخواهند به محبت نقاب 
خاسوشی بر روی کنجکاوی زائد بیفکنند » و در مکاتبة شارلمان بالیوی سوم پاپ 
جون سیاستمداری روشنفکر سخن میگوید اما پادشاه از منزلت خود میکاهد و مانند 
کشیشی متعصب وغضبناك میشود . ولیکن تسنن رم بی‌هیچ تأملی فرمانبردار قدرنی 
شد که پدید آورنده سیاست دنیوی‌آن بود و لفظ «فی‌لیوك» را که ليو مبیخواست محو 


۳۲۱10406 - ۱ 


کند جزء علامت واتیکان کردند ودر ادعیه عشاء ربانی بذ کر آن مترنم شدند. 
آئین نامه های شورای نیسیه و آتانازیوسی اکنون اصول مذهبی کاتولیکی است 
یعنی هیچکس را رستکاری حاصل نمبشود مگر آن که به این اصول ایمان آورد › 
و پیروان مذهب کاتولیکی و پروتستانی باید لعن یونانیان را بشنوند و تحمل کنند 
وایشان را دشنام گویند زیرا که‌یونانیان «صدور» روح القدس را از دو«شخص» یعنی 
«اب» و«این» انکار میکنند . در اینگونه اصول دینی نه امکان بحث هست و نه 
توافق» و قواعد سلوك در کلیساهای دور افتاده ومیان بذاهب مستقل ناچار متفاوت 
است» وعالمان لاهوتی نیزشاید به‌حکم رأی صواب تفاوت را مجاز و احتناب‌ناپذیر 
و بی‌ضرر بدانند , خدعه گری یا شاید خرافه‌پرستی دستگاه مذهبی رم بار عزوبت را بر 
کشیشان و شماسان تحمیل کرده و رعایت این اصل را برایشان واحب آورده است, 
ابا درمیان یونانیان اصل عزوبت فقط اسقفان راشامل میشود وخسران ایشان به رفعت 
منزلت جبران یا بواسطه پیری منتفی میگردد و کشیشان حوزه‌های کوچک یا پا پا ها 
از همصحبتی زوجه‌ای برخوردارند که او را پیش از پیوستن به‌سلک روحانیون به 
زنی گرفته باشند. در قرن یازدهم بحثی شدید بر سرمسأله نان فطیر درگرفت و در 
مغرب و مشرق پنداشتند که اساس عشاء ربانی مبتنی بر مصرف نان فطیر یا غیر 
فطیر است. آیا درکتابی جدی ذ کر سرزنشهای خشم آلوده در حق لاتینیان روا 
است که دیرزمانی همچنان در وضع دفاعی باقی ماندند» و برخلاف حکم پاپ از 
خوردن خون و حیواناتی که براثر خفقان حان داده بودند پرهیز نکردند و هر روز 
شنبه به پیروی از شعائر بهودیان روزه میداشتند ۰ و در اولین هفته روز بز رگ 
خوردن شیر و پنیر مجاز بود و راهبان علیل مزاج را به تلطف اجازه گوشت خوردن 
میدادند و چون روغن نباتی نبود در عوض روغن حبوانی مصرف میکردند. تدهین 
به روغن مقدس مختص صنف اسقفان بود و اسقنان را که «دابادان» حماعات 
مذهبی خود بشمارمی‌آمدند به زیور انگشتری مزین‌می کردند و کشیشان موی چهره 
را می‌ستردند و به‌یک بار در زیر آب فرو رفتن سل تعمید میکردند. چنین بود 
«جنایاتی» که اعاظم رسای فرقة مذهبی قسطنطینی را به خشم و غیرت برانگیخت 


مهو اتحطاط و سقوط امپراطوری روم 
وعلماء کاتولیکی بذهب را یرآن داشت که با شورو تعصبی چون تعصب بطریقهای 
قسطنطنیه حقانیت آنها را ثابت نمایند . 

تعصب و نفرت ملی دو نیروی عظیمند که هر موضوع مجادله انگیزی را 
بزرگتر از آنچه هست جلوه گر مینمایند ولکین علت بلاواسطه انشقاق یونانیان را 
میتوان در رقابت اعاظم اسقفان دانست که تفوق پایتخت قدیم را برهمه بلاد تأیید 
مینمودند و پایتخت جدید را که مقر فرمانروائی بود از هیچ شهر دیگری در جهان 
مسیحی تکمتر نمی‌دانستند . تقریباً در نیمه قرن نهم فوتیوس دبیر اعظم و رئیس 
گارد نگهبان را که مردی جاه‌طلب بود به‌سبب لیاقت وی و عنایت پادشاه به‌متصبی 
مطلوب‌تر یعنی به ریاست اعظم جماعت مذهبی قسطنطنیه برافراشتند . فوتیوس در 
علم حتی علم تشکیلات کلیسائی از روحانیون عصر خود برتر بود و هرگ ز کسی‌او را 
به ناپا کی و آلوده‌دامنی متهم ننموده است ولیکن برافراشتن وی به منصب‌روحانی 
شتابزده و ارتقاء مرتبتش خلاف اصول و قواعد بود » وعامة مردم را دل برسلف 
مخلوع او یعنی ایگناتیوس " میسوخت و او را حمایت مینمودند چنا ن که پیروانش 
هنوز به عناد پشتیبان او بودند و به نیکلاس اول که یکی از مغرورترین و جاه‌طلب. 
ترین پاپها بود تظلم نمودند و پاپ فرصت مطلویی راکه برای صدور رأی و محکوم 
نمودن رقیب شرقیش بدست آمده بود استقبال نمود و نزاع این دو بواسطه تعارض 
حق سیادت قضائی ايشان برپادشاه و ملت بلغاریان سخت‌تر گردید . بلغا ریان تازه 
به‌دین عیسوی گرویده بودند اما از ایمان‌آوردن ایشان هیچ یک از دو رئیس‌مذهب 
را سودی حاصل نمی‌آمد مگر آنکه می‌توانستند نودینان را به حقیقت در زمره اتباع 
خود بشمار آورند . بطریق یونانی به یا ری محکمه خود پیروزبند شد و در مناقشه 
بسیار شدیدی که در میان بود او نیز به‌نوبت جانشین پطرس مقدس را از منصب 
خل عم کرد و فرقة لاتینیان را در ورطه افکند و به لوم ارتداد و انشقاق گرفتار آورد . 
فوتیوس صلح جهان را به فرمانروائی متزلزل کوتاه مدتی سودا کرد و باحامی خود 
یعنی بارداس قیصر ساقط گردید » و بازیل مقدونی ایگناتیوس را دوباره در منصب 


Ignatius - ۱ 


۸۸۱-۷ لادی فصل شصتم ۱۱۹۹ 


سابق وی مستقر گردانید و به این طریق کاری داد گرانه کرد زیرا ایگناتیوس را 
چنان که باید به سیب منزلت و کیر سن وی محترم نداشته بودند . فوتیوس کوشید 
تا از دير خود که به حقیقت زندان وی بود به تملق گوئی فریبگرانه و شکوه‌های 
حزن‌انگیز عنایت امپراطور را به خویشتن معطوف دارد و تقریاً در همان لحظه‌ای 
که چشمان رقیب وی به خواب مرگ فروبسته شد او را دوباره بر کرسی اسقفی اعظم 
قسطنطنیه نشاندند . بعد ازم رگ بازیل فوتیوس را حال بگردید ودر دربار پادشاه 
طالع او گاه پست بود و گاه بلند و سرانجام به‌حق ناشناسی شا گرد والا گهر خود 
گرفتار آمد و دوباره از منصب مخلوع شد › و در تنهایی آخرین ساعات عمر حق 
داش ت که‌در آزادی زند گی غیر مذهبی و فرصت بطالعه که از دست رفته بود به 
تحسر بیندیشد . در هر تغییر و تحولی کشیشان خاضم فرمانبردار به‌اندك اشارتی یا 
کلمه‌ای سرتسلیم در پیش سلطان فرود آورده و فرمان او را پذیرفته بودند وشورائی 
متشکل از سیصد اسقف پیوسته حاضر بودند تا فوتیوس را در صورت حصول توفیق 
تحیت بگویند یا بسبب سقوطش رسوا و ننگین نمایند وگاهی او را قدیس و زمانی 
ملعون بخوانند » و پاپها نیز به هر وعده فریبنده‌ای که اميد پاداش يا مساعدتی در 
آن بود اغوامی شدند و ه رگونه معامله ای را میپذیرفتند واحکام شوراهای‌قسطنطنیه 
را بوسیله نامه یانمایند گان خود تصویب میکردند . ولیکن دربار و مردم وایگناتیوس 
و فوتیوس همه با ادعای پاپها مخالف بودند وعمال ایشان را اهانت مینمودند یا 
محبوس میکردند » و مسأله «صدور» روح القدس فراموش شد . بلغا رستان را الی‌الابد 
به امپراطوری پیزانس پیوستندو انشقاق بواسطه توییخهای سخت ایشان دوام بسیار 
یافت زیرا پاپ ی که خود برخلاف اصول و قواعد منصب یافته بود گرو ه کثیری را به 
کشیشی گمارده بود . ظلمت جهل و اساد در ترن دهم چندان بود که اتصال دو 
ملت را متوقف کرد و فکر ایشان را با هم موافق ننمود. اما هنگامی که شمشیر 
نورمانها کلیساهای آپ‌پولیا را به حوزهٌ فرمانروائی رم با زگردانید بطریق اعظم 
بیزانسی به‌رسم انذار مراسله‌ای پر از خشم وغضب به جماعات پیرو خود نوشت تا 
ایشان بدانند که با ید ار خطاهای لاتینیان بپرهیزند و از آنها بیزار باشند , روم که 


مم اتحطاط و مقوط اپراطوری روم 
عظمتش در افزایش بود گستاخی متمردی را بیش از این تحمل نتوانست کرد و 
نمایند گان پاپ میکائیل سرولاریوس ' را در قلب قسطنطنیه از جمع مسیحیانمطرود 
کردند. هنگام ی که نمایند گان پاپ بخشم و تحقیر عازم بازگشت بودند صیغۀ 
تکفیر را که عبارتی هول‌انگیز بود برروی کاغذی نوشتند ویرسکوی محراب کلیسای 
ایا صوفیه نهادند و در آن هفت بدعت یونانیان راکه گناهان کبیره محسوب میشد 
برشمردند و در این تکفیرنایه بدعت‌آوران گنه کار و پیروان نگون طالع ایشان رابه 
همنشینی شیطان و دیگر شیاطین پیرو او حوالت کردند. برحسب ضرورت موقع » و 
مصلحت بذهب و دولت گاهگاهی باب مکاتبه دوباره مفتوح میشد وگهگاهی 
بتظا هر بزبان وفاق و خیراندیشی سخن میگفتند و لیکن یونانیان هرگز منک رگناهان 
خود نشده و پاپها نیز هرگز حکم خود را نقض نکرده‌اند » و تاریخ انشقاق کامل 
را از هنگام ظهور این واقعه صاعقه‌آسا تعیین میتوان کرد » شکافی و انشقاقی که با 
هر اقدام جاه‌طلبانه پاپهای رومی بزرگتر میشد . امپراطوران بمشاهده‌عاقبت ننگین 
براد ران خود یعنی پادشاهان آلمان از شرمساری سرخ روی میشدند و از ترس 
میلرزیدند » و مردم از قدرت دنیوی و زند گ ی کرد ن کشیشان کا تولیکی به شیوه 
مردان جنگی سخت غضبناك بودند. 
خصومت. یونانیان و لاتینیان 

نفرت یونانیان و لاتینیان از يکد گر در اولین و دومین و سومین سفرایشان 
به اورشليم شدیدتر شد و بر ملا گرد ید .الکسیوس کونننوس کار ی کرد که لااقل 
این زوار رعب‌انگیز به اورشلیم نيایند. وجانشینان او یعنی مانوئل و ایزالك آنژلوس 
در برانداختن بزرکترین پادشاه قوم فرانک با مسلمانان همداستان شدند و همه 
صنوف رعایا به‌اختیار خود عملا از سیاست نامردانه وبدخواهانة ایشان فرمان 
میبردند . قسمت اعظم این خوی معاندت را ی هیچ شکی میتوان از تفاوت زبان 
ولباس وراه ورسم زند گی دانس تکه ملل روی زمین را ازهم جدا و بیگانه میکند . 
غرور سلطان و رأی درست او از دخول نامشروع لشکریان بیگانه که مدعی حق 


Michael Cerularius - ۱ 


۰ میلادی فصل شصتم ۷۱۲۱ 


عبور از ممالک وی و گذشتن از زدیکی دیوار پایتخت بودند سخت جریحه‌دار 
گردید » و بیگانگان بی‌فرهنگ مغرب زمین اتباع وی را موهون نمودند و اموالشان 
را به‌غارت بردند و یونانیان ترسنده دل رانفرت شدیدتر شد به سب حسدی‌نهانی که 
از قوم فراتک و جنگهای متهورانه ایشان در دل میپروردند با آن که این جنگها 
بخاطر دين بود» و علل خصومت بلی که همه دنیوی‌بود بواسطه حقد و کینی که 
نتیجۀ تعصب مذهبی است قوت یافت و چون آتشتی شعله‌ورگردید» و برادران 
شرقی همدین در عوض آن که ایشان را بمهربانی در آغوش گیرند ویه رسم 
میزبانی بنوازند همه کس را تعلیم کردند که صفات «انشقاقی» و «مرتد» رادر 
حقشان تکرا رکنند کلماتی که درگوش پیروان اصول استقرار یافته مذهبی زشت‌تر 
و نفرت‌انگیزتر از کافروبت پرست است؛ و در عوض آن که بواسطه موافقت در اصول 
کلی و رسوم عبادت دوستشان بدارند به سبب تفاوت بعضی از قواعد سلوومسائل 
مربوط به علم لاهوت که ممکن بود پیروان مذهب کاتولیکی و رهبران ایشان‌پای- 
بند آنها باشند شرقیان از ایشان سخت متنفر بودند . در جهادلوئی هفتم کشیشان 
یونانی محرابی راکه کشیشی فرانسوی آداب عشاء ربانی را بر آن بجای آورده‌و 
باین طریق ملوثش نموده بود شستند و تطهیر کردند » و یاران فردریک بارباروسا" 
از ظلمی و زیانی که از زبان و عمل استتفان و راهبان و حقد وبداندیشی خاص‌ایشان 
تحمل نمودند سخت متأسفند . ادعیه و مواعظ اسقفان و راهبان مردم را به ضد اقوام 
کم فرهنگ و ناپرهی زگار بر می‌انگیخت و بطریق اعظم را متهم بصدور این فتوا 
کرده‌اند که خلاص موبنان از کیفر همه گناهانیکه نموده‌اند به کشتن انشقاقیون 
ممکن خواهد بود. مردی دوروتیوس " نام وبسیار متعصب امپراطور راسخت‌ترساند 
و آنگاه مطمثن کرد که مرتد آلمانی را پس از حملة وی به دروازه بلاکرتی" 
مثال بارزی از انتقام الهی خواهند نمود. عبور اینگونه لشکرهای عظیم نیرومند 
دقایقی نادر و خطرناك بود » ولیکن جنگهای صلیبی باعث آشنائی و آمد و رقت 
و دادوستد مکرر در ميان دو ملت گردید و آشنائی بر آگاهی ایشان افزود اما از 


Blachornae ۰ ¥ 1۳۵0۲۵۵۵۵ = ۲ Barbarossa ۰ ۱ 


۳ TT ET 
تعصب‌ها و تنگ نظریهای ایشان تکاست . ثروت و تجمل دوستی مردم تسطنطنیه‎ 
چندان بود که محصولات‌همه افالیم رالازم د اشتند ومیخواستند» وهنر و کار وکوشش‎ 
جمعیت کثیر آن میان صادرات و واردات شهر تعادل برقرار میکرد . موقم و محل‎ 
قسطنطنیه چنانست که تجارت دنیا را بسوی خود میکشاند و درهر دورانی از عمر‎ 
این شهر تجارت در دست بیگانگان بوده است. پس از انحطاط آمالفی مردم جنواو‎ 
ونیزیان وپیزائیان کارخانه‌ها را از بلاد خود به پایتخت منتقل کردندو جماعاتی‌از‎ 
ایشان نیز درانجا سااکن شدند و پاداش خدمات ايشان عنوان و احترام و انواع‎ 
مصونیتها بود ومالک زمین وخانه شدند وازدواج با مردم بومی بر شمار خانواده‌ها‎ 
افزود و پس ازآن که وجود مسجدی را به‌تساهل پذیرفتند تحریم کلیساهای اهل‎ 
سن تکاتولیکی نا ممکن گردید. دوزن مانوئل کومننوس از قوم فرانک بودند‎ 
و اولین ایشان خواهرزن کونراد امپراطور و دومین ایشان دختر سلطان انتا کیه‎ 
بود . مانوئل کومننوس یکی از دختران فیلیپ اگوستوس پادشاه فرانسه را برای‎ 
فرزند خود به زنی گرفت و دختر خود را به زنی به مارکی‌مون‌فرا داد که درکاخ‎ 
قسطنطنیه تعليم و تربیت و جاه و منزلت یافته بود . امپراطور بیزانس با سپاه مغرب‎ 
رویا روی شد به این اميد که امپراطوری مغرب را از آن خود کند زیرا که وی قدر‎ 
دلاوری فرانکها را می‌شناخت و به وفاداری ایشان اعتماد داشت» اما بی‌آنکه تناسب‎ 
پاداش را با استعداد جنگی بسنجدایشان را مناصب‌سودآوری داد و برمسمندقضانشاند‎ 
و خزانه‌دا ر کرد . سیاست مانوئل آن بود که حوینده اتحاد پاپ شود و عامه‎ 
. مردم معتقد بودند که او جانبدار ملت و مذهب لاتینی است وباین هر دومایل‎ 
در دوران سلطنت مانوئل و جانشینش الکسیوس دو پادشاه در تسطنطنیه بسرزنش‎ 
بیگانگان و مرتدان و مقربان گرفتار آمدند و کفاره گناه را به سخت‌ترین وجهی‎ 
دادند و آن غوغائی بود که با زگشت اندرونیکوس و برافراشتن وی را به منصب‎ 
پادشاهی اعلان نمود . مردم سلاح برگرفتند و قیام کردند و مرد غاصب افواج‎ 
و سفائن خود را از ساحل آسیای صفیر روان کرد تا در قیام و انتقام ملی یاری کنند‎ 
و مقاومت بیگانگان که در آن امید توفیقی نبود کاری نکرد جزآ ن که خشم قاتلان‎ 


فصل شصتم ۱۳۰۳ 
را تأیید و خنجرهای ايشان را تی زکند . نه سن و نه تفاوت مرد وزن و نه پیوند 
دوستی و خویشاوندی هیچ یک نتوانست قربانیان خصومت ملی » و حرص › و شور 
مذهبی را نجات دهد. لاتینیان را در خانه‌های خود و در کوچه‌ها کشتند و محله 
ایشان را بدل به خالك و خا کستر کردند و کشیشان را درکلیساهای ایشان و 
ییماران را در بیمارستانها سوختند » و شما رکشتگان را از ترحمی که نمودندناحدی 
قیاس میتوان کرفت و آن ترحم فروش بیش از چهار هزار مسیحی بود تادائم در 
برد گی ت ران بسر برند. کشیشان و راهبان را بانگ از همه بلندتر و جنب وجوش 
برای هلاك انشقافیون از همه بیشتر بود. هنگامی که س رکاردینالی کاتولیکی 
مذهب را که نمایندۀ پاپ بود از بدن جداکردند و بسته به دم‌سکی‌وحشیانه به 
استهزا کشا ن کشان د رکوچه های شهر گرد اندند کشیشان خداوند راسپاس گفتند و 
سرود شک رگزاری خواندند. در میان بیگانگان کسان ی که کوشنده‌تر بودندبه نخستین 
اعلان خطر به کشتیهای خود عقب نشینی کردند و از طریق هلس پونت ازصحنه 
خونریزی فرا رکردند» و هنگام گریز آثار آبادانی را در دویست میلی ساحل دریا 
سوختند و ویرا نکردند و از اتباع بیگناه امپراطوری انتقامی سخت گرفتند و کشیشان 
و راهبان را دشمنان خاص خود دانستند و در عوض از دست دادن ملک ومال و 
یاران » از غارتگری ثروت فراوان اندوختند» و پس از بازگشت ضعف و ثروت 
وخبث وخیانتگری یونانیان رابر مردم ایتالیا و اروپا آشکارنمودند و مفاسد ایشان 
را از خصانص واقعی ارتداد وانشقاق وصف کردند . تردید و وسواس باعث آمد 
که نخستین پیکارگران صلیبی از فرستهای نیکوئ ی که برای تصرف قسطنطنیه 
و یافتن راهی به اورشلیم روی نمود غانل بمانند و انقلایی داخلی حادئه‌ای‌مناسب 
شد و فرانسویان و ونیزیان را تقریباً مجبور کرد که امپراطوری روم شرتی را بتصرف 
آورند . 

من ریا کاری و جاءطلبی وستمگری و سقوط اندرونیکوس را که آخرین مرد 
خاندان کومننوسی » از زمره خاندانهای ملوك بیزانسی › بود و در تسطنطنیه 
سلطنت میکرد بر خوانند گان آشکار نموده‌ام . انقلای ی که اندرونیکوس را از تخت 


٩۰ ۰۳ ۰ ۳‏ اتعطاط وسقوط آمپرلوری روم 
سلطنت سرنگون کرد جان ایزالك آنژلوس را که از زنان خاندان امپراطوری نسب 
میبرد از خطر نجات داد و او را بمقام سلطنت برافراشت.برای کسی که در حقیقت 
جا نشین نرونی دوم شده بود سزاوار احترام و مت اتباع خود شدن کاری‌آسان 
بود . اما بعضی اوقات نیز اتباع وی حق داشتند که از زوال حکومت‌اند رونیکوس 
متأسف باشند زیرا که بواسطة رأی سالم ونیرومند» آن ستمگررا قدرت انديشه چندان 
بود که میتوانست وابستگی نفع خود را به نفع عامه مردم تشخیص دهد و همه 
کسانی که در وی اثری از ترس برمی‌انگیختند خود از او سخت بیمناك بودند و 
با این همه ایالات دور وکسانی که در حقشان گمان بدخواهی نمیرفت شاید 
خداوند کار خود را به سیب عدل تزلزل ناپذیر وی دعای‌خیر میکردند, ولیکن 
جانشین او خودپسند و درحفظ قدرت فائقة سلطنت حریص ابادر اعمال آن قدرت 
عاجز و فاقد شجاعت و استعداد لازم بود . مفاسد ایزالك آنژلوس مضر بلکه مهلک 
و فضائل‌او (اگر فضائلی داشت) برای ابناء بشر بی فایده بود» و یونانیان که 
مصائب خود را از غفلت و اهمال او میدانستند اگر بر حسب اتفاق منافعی نیزدر 
ایام سلطنت او حاصل آمد آن‌را از حسن عمل وی ندانستند . ایزاك بر روی تخت 
سلطنت به خواب فرو میرفت و بیدار ذمیشد مگر به بانگ عیش و عشرت » وس رگرمی 
اوقات بطالت وی‌را دلقکان و کمدی‌بازان فراهم می‌آوردند و به نزد دلقکان نیز 
امپراطور هدف تحقیر بود . ضیافتها و عمارتهای وی نیز از دیگر نمونه‌های تجمل- 
پرستی پادشاهان برمیگذشت » و شمار خواجه سرایان وخدمتگاران اوبه بیست‌هزار 
می‌رسید و چهارهزار پوند نقره‌ای که روزانه خرج سفره و اهل منزل او می‌شد در 
سال بالغ برچهار میلیون پوند استرلینگ بود و احتیاج به نقدینه را وی باستم نمودن 
به خلق رفع‌میکرد و مردم که بواسطه سوء‌استفاده محصلان مالیاتی در جمع‌آوری 
عوائد و نیز در مصرف آن ناراضی بودند سخت خشمگین میشدند. در همان وقتی 
که یونانیان در انتظاو پایان عبودیت روز شماری میکردند کسی به تملق پیشگوئی 
و انژلوس را مطمئن کرد که سلطنت او دراز و با توفیق قرین خواهد بود» و در 
دوران سیو دوساله سلطنتش سيطرءٌ فرمانروائی وی تاجبل لبنان را در بر خواهد 


۱۹۰-۵ ۱ فصل شصتم ۱۳۵ 


گرفت و تا آن سوی فرات را به تصرف خواهد آورد . ولیکن تنها قدم ی که ایزاله 
در طریق راست آوردن پیشگوئی برداشت فرستادن سفیری بود به‌نزد صلاح‌الدین- 
سفارتی با غروجلال بسیار ابا برانگیزاننده خشم جامعه مسیحی - برای اعاده‌مدفن 
مقدس و پیشنهاد اتحادی دفاعی و عدوانی با او که دشمن نام مسیحیت بود. 
در دست ايزاك نالاثق و برادر بی ارزش وی بقایای امپراطوری یونان مضمحل 
گردید و جزیره قبرس را که نام آن برانگیزانند صورخیالی‌لطف و لذت عیش است 
یکی از شاهزاد گان کومننوسی و همنام ایزاك به غصب گرفت و بر اثر تسلسل 
وقایعی عجیب ریچاردما (مقصود ریچارد ملقب به شیر دل است که پادشاه انگلستان 
شد) مملکت قبرس را به خاندان لوزین‌یان اعطاء کرد و قبرس ملکی گرانقدر بود 
واز دست رفتن اورشلیم را جبران نمود . 

قیام بلغا ریان و والا کیائیان" پیکر سلطنت رازخمگین و امنیت پایتخت را 
متزلزل کرد . ازهنگام پیروزی بازیل دوم این دوامیرنشین متجاوز از یکصد و هفتاد 
سال سيطره ملوك بیزانسی را تحمل کرده بودند ولیکن هر گز اقدامی مۇر برایتحمیل 
قید قانون و آداب سلوك بر این عشاثر وحشی صفت صورت نپذیرفته بود . به فرمان 
ایزالك گله ورمۀ اینان را که تنهاوسیله بقاء زند گی ورزق ایشان‌بود گرفتند تاجشنهای 
زفاف شاهانه را رونق و شکوه افزاید و جنگاوران درنده خوی ایشان از تبعیض 
به خشم آمدند زیرا که در خدمت سپاه از مزد و رتبه مساوی با دیگران محروم 
بودند . پطرس‌و آسان" دو تن از رؤساء مقتدر قبائل که نسب از پادشاهان قدیم 
میبردند مدعی حقوق خود و آزادی ملی شدند وحیله گران شیطان صفت‌بجمع کثیر 
مردم گفتند که حامی بزرگوار یعنی دیمتریوس مقدس تا به ابد یونانیان ومدعای 
ایشان را رها کرده است » و آتش فتنه از سواحل دانوب به کوهستانهای تراس 
و مقدونیه گسترش یافت. پس از اندك مقاومتی ضعیف ایزاك آنژلوس و برادر او 
به مستقل شدن این قبائل رضادادند و افواج امپراطور به مشاهده اجساد برادران 


Asan - ۲ . فععنده‌علله ۲۷۷ والاکیا از امارات جنوب شرقی اروپا بود و اکنون جزه رومانی است‎ - ١ 


۱۳۰۹ انحطاط و سقوط ابپراطوری روم 


سرباز خود که در گذرگاههای کوهستانی جبل هیموس" پرا کنده بود بزودی 
افسرده دل شدند . دومین دولت بلغارستان به نیروی جنگی و تدبیر جان یاجوآنیس " 
ابت و مستقر گردید » و این مرد زيرك محتال که از قوم ی کم فرهنگ برخاسته 
بود گروهی را به سفارت به نزد پاپ اینوسان سوم فرستاد تا اعتراف کند که پروردۀ 
مکتب رومیان و مذهب ایشان است و با کمال خضوع از پاپ اجازت یاف ت که سکه 
به نام خود بزند و گذشته از این پاپ وی را به لقب‌پادشاهی ملقب کرد و یکی 
از اعاظم اسقفان کاتولیکی مذهب را به نزد وی فرستاد . واتیکان از فتحی که نموده 
و بلغا رستان را تحت سيطرءٌ روحانی خود آورده سخت شادبان بود زیرا که بلغا رستان 
نخستین هدف انشقاق بود و اگر یوذانیان توانسته بودند امتیازات مذهیی خود 
را حفظ کنند به خشنودی از حقوق سلدلنت صرف نظر مینمودند . 

بلغاریان چندان خبیث و بد نفس بودند که طول عمر ایزالك آنژلوس 
را به دعا از خدا می‌خواستند زیرا که دوام عمروی به یقین ضامن استقلال و بهروزی 
اتان مرف انا راه فان شا ادان اور وت ا هد ا کان 
تحقیر مینمودند . «آسان» که حنگجوئی دلاور بود به سربازان خود گفت «ازوجود 
همه یونانیانی که در یک اقلیم و یکسان تعلیم و تربیت یافته و دارای خصائل 
مشابه باشند ثمری همانند حاصل می‌آید. به سنان من بنگرید و به رایتهائ ی که 
به وزش باد در اهتزازند. تفاوت این رایتها فقط در رنگ آنهاست و همه از یک 
منسوج ابریشمین و بدست یک کارگر درست شده » و قطعه‌ای که ملون به رن 
ارغوانی است قیمت و ارزشی بیشتر و برتر از قطعات نظیر خود ندارد. »چند تن 
که خواهندۂ منصب سلطنت بودند در دوران سیطرهةُ ایزاك پیاپی قیام کردندوساقط 
شدند . سپه سالاری که هجوم کشتیهاای سیسیل را دفع کرده بود به‌واسطه حق- 
ناشناسی این پادشاه مجبور ش دکه بشورد و نتیجه شورش دمار روزگار او بود . 
اما فراغ پادشاه در میان اسباب لذت و رفاه بواسطه دسائس نهانی و عصیان عامۀ 
مردم که سلاح برگرفته بودند مشوش شد وجان امپراطور برحسب اتفاق یا بر اثر 


[0600069 - ۲ Hacrnus - 


قابلیت خادمان او ازخطر نجات‌یافت» ولیکن وی سرانجام به ستم برادری جاه‌طلب 
گرفتارآمد که به‌امید سلطنتی متزلزل وناپدار تکالیف طبیعی ورسم مودت ووفاداری 
را از یاد برد . در همان وقتی که ایزاك در دره‌ها و کوهستانهای تراس تنهادرپی 
لذات بیهوده شکار میگشت ارد وگاهیان به اتفاق ری براد رش الکسیوس انژلوس 
را به کسوت ارغوانی سلطنت مزین کردند و مردم پایتخت و روحانیون نیز انتخاب 
ایشان را تأیید نمودند و پادشاه جدید چندان خویشتن بین بود که از قبول نام 
پدران خود ابانمود و نام بلند پادشاهان کومننوسی نسب را برگزید . درباب 
ايزاك وپستی طبع او چندان به تحقیر سخن گفته‌ام که زبان را در این باب لفظلی 
دیگر نمانده است و آنچه بیشتر میتوانم گفت اینس ت که در هشت ساله سلطنت خود 
الکسیوس که مردی سفله‌تر بود از حمایت زنش اوف‌روزینی" بر خوردارگردید 
و این زن دارای مفاسد مردان بود . امپراطور سابق نخستین خبر سقوط الکسیوس 
را ازسیمای خصومت نمون سربازان گارد دریافت وازتعقیب نمودن ایشان‌پادشاهی 
راکه د گر بدو تعلق نداشتند. الکسیوس بیش از پنجاه میل از پیش سربازان 
گریخت تا به استاحیرا" در مقدونیه رسید ولیکن مرد فراری را که نه مقصدی داشت 
و نه پیروانی گرفتند و به قسطنطنیه باز آوردند و نایینا کردند و در برجی تنها 
و مترولك بزندان افکندند و اندك حصه روزانه‌اش آب و نان بود . هنگامی که این 
تحول بمیان آمد فرزند پادشاه زندان ی که او نیز الکسیوس نام داشت و پدرش وی 
را به اميد پادشاهی می‌پرورد دوازده ساله بود پادشاه غاصب در حق او ترحم 
نمود و از کشتنش دست بازداشت ولیکن برسبیل قصاص شاهزادءٌ نوجوان رامجیور 
کرد که چه در جنگ وچه در صلح هنگام ی که م وکب جلال وی درحرکت است 
در مراسم جشن حاضر باشد. ابا چون لشکر در کنار ساحل خیمه برافراشته بود 
کشتثی ایتالیائی کار فرار شاهزاده نو جوان را آسان کرد و او ملبس به‌لباس‌ملاحی 
عادی از نظر دشمنان که در جستجوی او بودند پنهان ماند و از هلسپونت گذشت 
و پناهگاهی امن در جزیره سیسیل یافت و پس از عرض سلام به آستان حواریون 


Stagyra - ۲ Euphrosyne = 


۸ انحطاط وستوط امپراطوری روم 

و تمنای حمایت پاپ اینوسان سوم دعوت پرلطلف و محبت خواهر خود ایرن را 
پذیرفت که زن فیلیپ اسوابیانی پادشاه رومیان بود. اما هنگام عبور از ایتالیا 
کک که ره راان وای در ونر فاه آنقرانت تا اشنم را آراد کشرز 
و پرتوی از اميد در سین او درخشیدن گرفت که شاید بتواند نیروی شمشیرهای 
شکست ناپذیر ایشان را برای با زگرداندن پدرخود به‌منصب سلطنت بکارگیرد . 


جنگ بلیبی چهارم 

تقریباً ده یا دوازده سال بعد از تصرف اورشليم بدست اعراب رسولی سومین 
که شاید از پطرس ناسکك" گزاف کمتر میگفت و در سیاستمداری و سخنوری ازپرنار 
مقدس بمراتب کمتر بود » ندابر آورد و نجباء فرانسه را دیگرباره به جهاد خواند. 
کشیشی‌درس نیاموخته ازحوالی پاریس بنام فولک نوئی‌یی" تکالیف حوزه مذهبی 
خویشتن را ترك گفت تا به صورت شخصیتی جاذب‌تر نمایان و ی دوره گرد 
و مردم پسند شود. شهرت قدس و تقوی و معجزات او در بسیط کشور فرانسه 
کو او ا دت و دت هر چه تمایتر در نکوهش بفاسد عصر خود 
سخن میراند و در کوچه‌های پاریس موعظه میکرد و مواعظش راهزنان وربا خواران 
و روسپیان» وحتی عالمان وطالبان علم راکه در دانشگاه بودند مؤمن ومعتقد کرد . 
پاپ اینوسان سوم بمجرد برنشستن به کرسی پطرس مقدس در ایتالیا و آلمان 
و فرانسه اعلان کرد که جهاد دیگری بر مسیحیان فرض است. پاپ فصیح بیان 
ویرانی اورشلیم را وصف کرد و پیروزی کفار و ننگ جهان مسیحیت را. پاپ 
به کرم طبع و سعهُ صدر اعلان کرد که همه کسانی که یکسال درفلسطین بچنگند 
یا دیگری را در عوض خود دو سال در آنجا به خدمت سربازی بگمارند ازعقوبت 
همه گناهان خود بتمامی بخشوده‌اند» و در ميان نمایندگان پاپ و خطیبان ی که 
درشیپور دین می‌دمیدند و ببانگ بلن سخن میگفتند ندای فولک نویی‌ئی از همه 
پلندتر و توفیق کار او از همه بیشتر بود . پادشاهان مهم اروپا همه را وضع چنان 


Fullk of Neuilly -۲ Peter The Hermit -۱ 


۸ میلادی فسل شصتم ۱۳۹ 


بود که از قبول دعوت پاپ به جهاد. در راه دين اکراه داشتند . فردریک دوم 
کود کی بیش نبودو برسر مملکت او یعنی آلمان میان رقیبانی ازخاندان برونزویک 
و اسوابیا و فرقه‌های معروف گوولف" وکی‌بلین " مشاجره‌ای سخت د رگرفت .فیلیپ 
اگوستوس سلطان فرانسه به موجب سوگند جهادی خطرناك کرده و راضی نمودن 
او به اداء سوگندی دیگر محال بود» ابا چون هم طالب قدرت بودو هم تحسین 
و آفرین لذا با مسرت تمام بانی ذخیره‌ای نقدی برای دفاع اورشلیم شد. ریچارد 
پادشاه انگلستا ن که از مفاخر و مصائب نخستین جهاد خود اشباع شده و به‌جان 
آبده بود حرأت آورد و موعظه وتحذیر فولک را تمسخر نمود اما فولک در حضور 
پادشاهان نیز شرمگین نمیشد . ریچارد به او گف تکه «تو مرا پند میده ی که سه 
دختر خود کبرو از و فزونی شهوت را از خویشتن دو رکنم ومن وصیت میکنم که 
آنها را به ارث به کسانی دهند که ازهمه مستحقترند , من کبر خود را به‌شهسواران 
تامپلری وآزخویشتن را به‌راهبان سیستو" وفزونی شهوت را به اسقفان وامی گذارم . » 
ولیکن اتباع بزرگ پادشاهان یعنی ملوك ثانوی برتبت بسخنان واعظ گوش فراد اد ند 
و فرمان بردند وتئوبولد کنت شامپاین در مسابقة مقدس پیشاپیش همه کس بود . 
مثال پدر و برادر مهتر این جوان دلاور را در بيست و دومین سال عمرش برسرشوق 
آورد زیر که پدرش در جنگ صلیبی دوم جهاد کرده و برادرش که ملقب به پادشاه 
اورشليم بود عمر را در فلسطین به پایان برده بود . دو هزار و دویست شهسوار 
مکلف به فربانبرداری و خدمتگزاری در پیشگاه منصب والای او بودند. اعیان 
شامپاین در همه فنون جنگی سر آمد دیگران بودند و به واسطة وصلت باشاهزاده 
خانمی که وارث ناوار بود تئوبولد مینوانست جماعتی ا زگاسکونیهای جسورشجاء 
را ازاین سو وآن سوی جبال پیرنه گرد خود جمم آورد . لوئی» کنت بلوا و شارترء 
یار رزم او بود و مانند او نسب از شاهان میبرد زیرا که این دو برادرزاد گان 
پادشاه انگلستان و پادشاه فرانسه نیز بودند. در ميان جمع کثیر اسقفان و بارونها 
که غیرت و تعصب این دو شاهزاده را تقلید مینمودند من ماتیوی مون مورانسی 


Cisteaux - ۳ Ghibeline - ۲ Guelph - ۰۱ 


۱۳۰ انحطاط و سقوط امبراطوری روم 


را به سبب نسب و لیاقت او و سیمون مونفرت" این بلای جان آلبیژنسیها" راء 
و دلیر مرد شریف یعنی جفری ویل هاردوئین " را که فرمانروای نظامی شامپاین بود 
از دیگران برتر میدانم . ویل هاردوئین عنایت فرموده و شرحی بدیم به زبان درشت 
و نامهذب محلی درباب شوراها و نبردهائی نوشته يا املا کرده که خودبار قسمت 
مهمی از آنها را بر دوش داشته است . در همان وقت بالدوین کنت فلاندرر؟خواهر 
تی‌بو" را به زنی گرفته بود و برادرش هانری و اهم شهسواران دلیر» و آزاد مردم 
پرکار و کوشش آن ایالت ثروتمند لوای صلیب را در بروژ برافراشتند وس وگندهائی 
راکه رؤساء قبائل درکلیساها یاد کرده بودند اینان با مسابقات قهربانی تأیید 
نمودند. برای مذاکره درباب نبردها و اعمال مربوط به جنگ مجامعی به کرات 
تشکیل یافت و همگان در آنها حاضر بودند و تصمیم گرفتند که آزادی فلسطین را 
در مصر بجویند: کشوری که پس ازم رک صلاح الدین بواسطه قحط و جنگ داخلی 
تقریباً ويران شده بود . ولیکن عاقبت شوم آن همه لشکرهای پادشاهان نمونۀ 
مشقات و خطرهای لشکر کشی از طریق بری بود . راست است که فلمینگها" د رکنار 
اقیانوس زند گی میکردند» اما بارونهای فرانسوی نه کشتی داشتند و نابافنون‌بحر 
پیمانی آشنائی پس تصمیم عاقلانه ای راهمگان پذیرفتند و آن انتخاب شش وکیل 
یا نماینده بود و یکی از آن شش تن ویل هاردوئن بود» و ايشان اختیار یافتند 
که اعضاء مجامع مشورتی را در اتحخاذ تصمیم رهنمون شوند و ازدول متحد ضمان 
وفای به عهد بخواهند. تنها ایالات ساحلی و مستقل ایتالیا بودند که وسائل لازم 
برای حمل و نقل مجاهدان و اسلحه و اسیان ایشان داشتند و شش نماینده 
به انگیزش سودجوئی يا دینداری به ونیز رنتند تا از آن جمهوری مقتدر تمنای‌یاری 

در شرح حمله آتیلا به ایتالیا من فرار ونیزیان را از بلاد اروپائی که 


Abg - ۲ Montfort - ۱‏ نام فراه‌ای مذهبی در شهری از جنوب فرانسه که متجاوز ازدویست 
سال رونق داشت و سراتجام به جرم ارتداد ار میان پرداشته شد. ۾ - Villehardouin‏ 
Flemings - ۶ Thibaut - ۵ Flanders - ۴‏ 


به تصرف وی در آمده بود ذک رکرده و پنا هگاههای گمنام ایشان را درسلسلة 
جزایری که درمحاذ ات آخرین قسمت خلیج آد ریاتیک قرا رگرفته است وص ف کرده‌ام . 
در جزایر خلیج مذ کور این مردم مستقل و فقیر و زحمتکش و بیرون از دسترس 
دیگران کم کم به هم پیوستند و جمهوری ونیز را پدید آوردند . ونيز را اول 
در جزیره ریالتو بنیان نهادند وانتخاب سالانه دوازده تریبون را برای ادارة امور 
جمهوری ملغی کردند و منصب دوژای یادوکی که منصبی دائم و تغییر ناپذیر 
بود جایگزین آن گردید . ونیزیان که در مرز دو امپراطوری قرا رگرفته اند سسرورند 
و معتقد که استقلال ایشان قدیم و دائم است و این آزادی قدیم را پس از شمشیر 
برگرفتن به ضد لاتینیان حق خود دانستند و قلم نیز این را ثابت تواند نمود. 
شارلمان خود هرگونه حق فرمانروائی بر جزاثر خلیج آدریاتیک را از خویشتن 
سلب نمود و فرزندش پپین ۱ درحمله های متعدد بر کانالها به عقب رانده شد زیرا که 
عمق کانالها برای عبور سواران زیاد وبرای کشتیها کم بود » و درتمامی دوران 
فرمانروائی قیصران آلمانی سرزمینهاای جمهوری ونیز به وضوح از مملکت ایتالیا 
مشخص وبجزی‌بوده است» وسا کنان ونیز راایشان خود»و بیگانگان وپادشاهانشان 
نیز جزئی جدائی ناپذیر از امپراطوری بیزانس میدانستند و دلائل تابع بودن ایشان 
د رقرن نهم ود هم متعدد است و د رصحت آنهاشکی نیست» والقاب بیهوده و بی معنی 
و عناوین و امتیازات برد گانه دربارییزانس که د وکهای ونیزی جاه طلبانه ويه تمنا 
طلب میکردند مایة ننک عمال هر دولتی بود که منتخب مردمی آزاد و مستقل 
باشد . ولیکن قیود تابعیت که هرگز نه‌تام وکامل و نه شاق و مشکل بوده‌بود 
کم کم به وضعی نا مشهود سست گرد ید و علت آن بلند پروازی امارت ونيز و ضعف 
قسطنطنیه بود . فرمانبرداری کیفیتی ملائمتر پذیرفت و بدل به احترام گردیدوامتیاز 
مصونیت اندك اندلك بحد کمال رسید و حق خاص ونیز گردید و استقلال حکومت 
داخلی بواسطه رهانی از سیطره خارجی قوت یافت و بلاد ساحلی ایستریا ودالماسیا 
در پیش خداوند گاران آدریا تیک سر به تعظیم فرود آوردند » و ونیزیان به‌حمایت 
از مدعای الکسیوس سلاح برگرفتند زیراکه امپراطور به جوانمردی و حق‌شناسی 
Pepin ۰۱‏ 


TTT ۰ ۰...‏ 
مردمی توسل جس ت که یاران وفادار او بودند و چنان تکرد که گوئی از اتباعی 
مدد بخواهد که مکلف به‌سساعدت نمودن باشند . دریا میراث ونیزیان بود وایشان 
قسمت غربی دریای مدیترانه را از توسکانی تاجبل الطارق به حقیقت به رقیبان‌خود 
یعتی مردم پیزاوجنوا رها کرده بودند ولیکن ونیزیان هم از اول سهمی پر درآمد 
از تجارت یونان و مصر را حاصل آوردند و به نسبت افزایش تقاضای ارنپا ثروت 
ایشان نیز افزونتر شد و صنعت آبگینه سازی و بافتن پارچه‌های ابریشمین و شاید 
بانکداری را از ایام بسیار قدیم میدانستند واز ثمرا تکار و کوشش خود در زن د گی 
شخصی و عمومی نیز بهره‌مند بودند . ونیز برای دفاع از لوای جمهوری و انتقام 
گرفتن ا زکسانی که بدو آسیبی میرساندندویرای‌حنظ آزادی بحرپیمائی میتوانست 
یکبا‌صد کشتی بادی را با سربازان لازم به دریا فرستد » و یونان و اعراب و 
نورمانها با نیروی دریائی وی مقابل شدند. فرانکهائی که در سوریه بودند برای 
تصرف ساحل دریا از ونیزیان مدد گرفتند ولیکن غیرت ونیزیان نابخردانه وبی‌توجه 
به سود خود نبود و چون صور را بتصرف آوردند در فرمانروائی بر شهری سهيم‌شدند 
که نخستین مقرتجارت دنیا بود . سیاست دولت نیرومند و دریائی ونیز را دوصفت 
مشخص بود یکی آزکه دول تجاری از آن نشان دارند و دیگری گستاخ یکه از 
خصائص دولتهای نیرومند دریائی است.. با این همه باید گف ت که جاه‌طلبی ونیز توأم 
باحزم و تدبیر بود و این دولت کمتر وقتی فرابوش میکرد که اگ رکشتیهای مسلح وی 
معلول عظمت کشور و ضامن آن بودند کشتیهای تجاریش علت و فراهم آورنده 
اسباب آن عظمت بشمار می‌آمدند . ونبزیان از انشقاقی که یونانیان در مذهب پدید 
آورده بودند اجتناب نمودند بی‌آن که عبیدانه تسلیم پاپ رم و فرمانبردار او شوند 
و چنین مینماید که مراوده آزادانه با مردم غیر مسیحی از هر اتلیمی و بملکتی 
تب خرافه‌پرستی ايشان را بزودی برید . نخستین حکومت ونیز مخلوطی از 
دم و کراسی و سلطنت بود اما نه با قیود سخت. دوژبارای اعضاء شورای عمومی 
انتخاب ميشد و مادام که موفق ومقبول مردم بود با قدرت و شکوه و جلال‌پادشاهی 
سلطنت میکرد ولیکن در تحولات و انتلاباتی که غالباً د رکشور روی مینمود حمهور 


۱ میلادی نصل شصتم ۱۳ 


مردم وی را به حق یا ناحق از سلطنت خلم يا تبعید میکردند يا می کشتند . 
قرن دوازدهم مبادی جماعتی را پدید آورد که بتدریج اشراف ونیز بشمار آمدند؛ 
و ایشان مردمی غیور و دانا بودند که منصب دوژی را تضعیف و بدل به‌دستگاهی 
کردند برون مجلل و درون تهی» و مردم را بی ارزش ویی‌اهمیت نمودند . 
انحاد فرانسویان با ونیزیان 

وقتی که شش سفیر زائران فرانسوی به ونيز رسیدند دوك ایشان رابرسم 
مهمان نوازی درکاخ سن مارك به تلطف پذیرفت . نام دوك هانری دان‌دولو" 
بود و در آخرین دوران عمر درخششی نمود و یکی از مردان نامدار و ممتاز ایام 
خود به‌شمار آمد. با وحود با رگران سالخورد گی و نابینانی دان‌دولو همچنان‌دلیر 
و مرد صفت و نیروی‌ادرا کش تام و کامل ودارندهُ روح قهرانی بود و آرزومند 
که سلطنت خود را به اعمالی مهم بارز کند » و چون وطن پرستی دانا مشتاق که 
نام نیک خودرا بر اساس نفع کشور خود و مجد و عظمت آن بنیان نهد . وی شوق 
و تهور و اعتماد بی قید و شرط بارونها و نمایند گان ایشان را ستود وگفت «اگر 
مردی بی‌جاه و منصب بودم با ید بخواهم که پا یارانی موافق چون ایشان به خاطر 
مدعانی‌چنین جان بد هم و عمر را به‌پایان يرم . ابا من خادم دولت جمهوريم 
و اندلك تأخیری برای‌مشورت با همکاران و خواستن آراء ایشان در باب‌این‌مسأله 
شاق ضروری است. » اول شش «حکیمی» که اخیر] برای ضبط و تنظیم ابورحکویت 
دوژ منصوب شده بودند دربارة پيشنهاد فرانسویان مذا کره و مباحثه کردند وآنگاه 
این راز رابر چهل تنی که اعضاء شورای دولتی بودند آشکار نمودند و سرانجام 
خبر را به چهارصد و پنجاه نما ینده‌ای که عضو مجلس مقننه بودند و سالانه ازشش 
محله شهر انتخاب میشدند ابلاغ کردند. چه در صلح و چه در جنگ دوژهمچنان 
رئیس جمهوری بود ونیک نامی شخص دان دولواعتبار سیطره وی را تأیید مینمود» 
و دلائلی را که وی درباب سود جمهور خلق آورد سنجیدند و تصویب کردند و او را 


Henry 1222۵0010 - ۱ 


OTO TTT TT 
مجاز و مختار نمودند تا سفیران را از شرایط معاهده که ذیلا خواهد آمد آگاه‎ 
گرداند. پيشنهاد نخستین این بود که سال بعد هنگام عید یحیای مقدس‌صلیبیون‎ 
در ونيز گرد هم آیند » و شرط اول این که کشتیهای مسطح قاعده برای حمل‎ 
و نقل چهارهزار و پانصد اسب و نه هزار جوان شریف نسب که کارشان ملازمت‎ 
شهسواران بود مهیا و کشتیهای لازم برای حمل ونقل چهارهزار و پانصد شهسوار‎ 
و بیست‌هزار سرباز پیاده آباده باشد » و پیشنهاد دوم آن که درمدت نه ماه‌خواربار‎ 
به این کسان برسانند و ایشان را به هرساحلی ببرند که خدمت خدا ومسیحیت رالا زم‎ 
آید ؛ و سوم آن که جمهوری ونیز با دسته‌ ای متشکل از پنجاه کشتی باری به‌قوای‎ 
جنگی صلیبیون بپیوندد و از زاثران خواستند که پیش از حرکت مبلغ هشتادوپنج‎ 
هزار مارك نقره بپردازند ومتصرفات بری و بحری که به‌فتح بدست آید همه بساوی‎ 
ميان متحدان تقسیم شود . شرایط سخت بود ولیکن ضرورت نیز اهتمام فوری رالا زم‎ 
. میآورد و بارونهای فرانسوی در نثار خون چندان مبذر بودند که در بذل مال‎ 
شورائی عمومی برای تصویب معاهده انجمن کردند » و میدان سن مارك و نمازخانه‎ 
شاهانة آن پر شد از ده هزار تن از مردم شهر و نمایند گان شریف نسب رادرسی‎ 
تازه آموختند که چکونه خویشتن را در برابرسیطره خلق خاضم نمایند. فرمانفرمای‎ 
نظامی شامپاین گفت «ای ونیزیان بارزنامدار! مارا بزرگترین ومقتدرترین بارونهای‎ 
فرانسوی به اینجا فرستاده‌اند تا از شما که خداوند گاران بحرید برای نجات اورشلیم‎ 
تمنای یاری کنیم و ما را اسر فرسوده‌اند که در پیش پای شما بخالك درافتیم» و‎ 
تا شما وعده ندهید که به سبب سمتی که بر مسیح رفته است با ما در انتقام‌ستدن‎ 
همراه باشید از زین بر نخواهیم است .» فصاح ت کلام و چشمان گویا و گریان‎ 
و هیئت جنگجویانه و سیمای متضرع ايشان را همگان به فریادی بلند تحسین‎ 
نمودند و جفری میگوید که فریاد مردم بصدای زلزله میماند. دوژ مکرم برفراز‎ 
مبنر شد تا تقاضای فرانسویان را با توسل به شرف و فضیلت اعضاء شورای‌عموبی‎ 
. تأیید کند زیرا به جمعی از برگزید گان مردم دلائلی جزاینها عرضه نتوان کرد‎ 
آنگاه متن معاهده را بر روی ورق پوست نوشتند و با ادای سوگند بر آن په مهر‎ 


صحه نهادند و نمایند گان فرانسه و ونیزیان آن را با گریه شادی قبول نمودندوبرای 
پسند و تصویب پاپ اینوسان سوم به رم فرستادند و دو هزار مارك برای تهیه 
سلاحهای اولیه از بازرگانان بقرض گرفتند . از شش نماینده زائران فرانسوی دو تن 
ایشان د گرباره از جبال آلپ گذشتند تا خبر موفقیت خود را اعلان کنند و چهاریار 
ایشان کوششی‌بی‌حاصل نمودند تا شوق مذ هبی وحس رقابت مردم جمهوری‌جنواوپیزا 
را بیازبایند , 

ولیکن تأخیرها و مشکلات غیر منتظر همچنان مانع اجراء مقررات‌بعاهده 
میگردید. بمچرد بازگشت فرمانروای نظامی به‌تروا تئوبولد کنت شامپاین که 
به اتفاق آراه به‌سپهسالاری متحدان برگزیده‌شده بود وی را به محبت پذیرفت 
و تأیید کرد. ولیکن آن جوان دلاورکه سلامت مزاجش هم اکنون کاهش 
یافته بود بزودی بیمار و وضعش نوميد کننده شد. وی از سرنوشت شومی که او را 
نابهنگام محکوم بم رگ مینمود سخت متأسف بود آن هم مرگ دربستر بیماری 
نه در میدان جنگ . در وقت نزع روان فرمانروای جوان ثروت خود را ميان ملوك 
تابع تقسیم کرد و ایشان در حضور وی قسم خوردند که به دو او و خودعمل 
کنند ولیکن جفری ويل هاردوئین فرمانروای شامپاین میگوید که بودند کسانی 
که تحفه را پذیرفتند و عهد راشکستند. ابا مبارزان مصمم‌تری که بحمایت از 
مدعای دین برخاسته بودند در سواسون" پی مصلحت مجلس آراستند تاسپهسالاری 
دند اقات که ولک ول تفر امه را میت ا یدو که ان برد 
که هیچیک از ايشان را نه قادرو نه مائل به‌رهبری وادارۀ امور جنگ نیافتند. 
پس همگان به انتخاب بیگانه‌ای رضا دادند و او بونی‌فاس نامی ملقب به مار کی 
مون فرا بود که نسب از خاندان قهرمانان دلیر داشت و به سبب شهرت جتگاوری 
وزبردستی در مذا کرات صلح در آن ایام بارز و ممتاز بود ؛ و سردارایتالیائی خود به 
واسطه دینداری و جاه‌طلبی نتوانست از قبول این دعوت افتخارآمیز ابتناع کند , 
مارکی مون‌فرا پس از آن که به‌دربار فرانسه رفت و او را چون دوستی وخویشاوندی 


5012098 = 


١‏ احطاط و سقوط امپراطوری روم 

پذیرفتند » د رکلیسای سواسون صلیب زائری و عصای سپهسالاری را رسماً دریافت 
وفی‌الفور دوباره از جبال آلپ گذشت تامهیای جنگ شودء جنگی در مشرق زمین 
بعید مسافت. در ایام نزدیک به عیدحلول روحالقدس مار کی مون‌فرا لوای‌صلیب 
را برافراشت و در رس لشکر ایتالیائیان بجانب ونیز روی آورد . کنت فلاندرز و کنت 
بلوا و محترمترین بارونهای فرانسوی بعضی ازپیش رفته بودند و بعضی از پی او 
می‌آمدند و جمع کثیر زاثران آلمانی به ایشان پیوستند و بر شمار ایشان افزودند و 
هدف وانگیزش اینان نیز مانند ایتالیائیان و فرانسویان بود » و ونیزیان تعهدات 
خود را بتمامی انجام داده و از آن حد نیز گذشته بودند. برای اسبان اصطبل ویرای 
لشکریان سربازخانه ساخته شد و انبارها را با خواربار و علوفه فراوان انباشتند 
و قطا رکشتیهای بادی و دیگر وسائل حمل ونقل مهیای بادبان برافراشتن بودند 
و منتظر تا دولت ونیز بهای حمل اسلحهٌ جنگ ودیگر اسباب آن را دریافت دارد. 
ولیکن قیمت حمل وسائل بمراتب افزونتر از دارائی صلیبیونی‌بود که در ونیزاجتماع 
کرده بودند. کسانی از فلاندرز که به‌ارادۀ خود از کنت فرمان میبردند ودر 
فرماتبرداری پایدار نبودند به کشتی در نشسته بودند به این نیت که راه دراز 
اقیانوس و مدیترانه را بپیمایند » و بسیاری از فرانسویان و ایتالیائیان اولیتر آن 
دانسته بودن د که طریق ارزانتر وآسان‌تری اختیا رکنند یعنی از مارسی و آپ‌پولیا 
به اورشلیم بروند . هر زاثری حق داشت که شکایت کند زیرا که پسی‌ازپرداخت 
سهم خود وی را مسؤول اداء دین برادران غائبش کردند» و ظروف طلا و نقره 
پسیاری که روساء به خزانه سن مارك داده بودند فدیه‌ای بود سخاوتمندانه ابا 
ن‌وافی و با همه کوششی که کردند هنوز سی وچهار هزار مارك دیگر لازم بود 
تا مبلغ مقرر فراهم آید. اما حسن تدبیر و وطن پرستی دوژ مانع را از میان‌برداشت 
زیر که وی به بارونها پیشنهادی نمود که اگر ایشان نیروی جنگی خود را برای 
ی تردن هی از دادن یی ا شم ور او ی ی شورف 
را در این جهاد مقدس در معرض با قراردهد و از دولت جمهوری قرضی‌دراز مدت 
بخواهد تا روزی که فتحی به میان آید و غنائم گرانبهای جنگ وسیله پرداخت وام 


۲ میلادی فصل شصتم ۱۳۹۷ 
را فراهم آورد . پس از تردید و تأمل بسیار صلیبیون بهتر آن دانستند که پيشنهاد 
دوژرا بپذیرند و کار جنگ رارها نکنند ؛ و هدف نخستین نبردهای بری و بحری 
زارا" یعنی شهری مستحکم در کنار ساحل اسلاونی بود که تابعیت ونیز را ترك کرده 
از پادشاه مجارستان به‌التماس حمایت میخواست . صلیبیون زنجیرها یادیگر موانع 
از چوب ساخته راکه در بندرگاه بر سر راه کشتیها بود از هم گسستند یا درهم 
شکستند و اسبان و سربازان و ماشینهای آتش افکن جنگی را پیاده وسا کنان شهر 
را پس از دفاعی پنج روزه مجبو رکردند که به‌اختیار خود تسلیم شوند ويه ایشان 
ترحم نمودند و از کشتنشان دست با زد اشتندولیکن به جزای عصیان خانه های‌ایشان 
را غارت و دیوارهایشان را منهدم کردند. فصل سرما رسیده بود و فرانسویان 
و ونیزیان تصمیم گرفتند که زمستان را در بندری امن و کشوری که نعمت درآن وافر 
بود بسر برند» ولیکن نزاعهای پرشور وشری که بواسطه خصومت ملی‌میان سربازان 
و بلاحان در میگرفت آرامش ایشان را بر هم میزد . فتح زارا تخم خلاف و نزاع 
و ننگ و فضیحت را پرا کند و سلاحهای بتحدان هم از اول با خون مسیحیان 
رنگین گردید نه خو نکفار نامومن . پادشاه مجارستان و اتباع تاز او با لوای 
صلیب بخدست سربازی پیوستند و بواسطه ترس یا سستی زائران که رغبتی به‌جنگ 
نداشتند تردید موّمنین اخلاصمند صد چندان شد . پاپ صلیبیون دروغین را که اموال 
برادران دینی خود را غارت کرده و ایشان را کشته بودند تکفیر و از جماعت 
مسیحیان مطرود نموده بود وفقط مار کی بونی‌فاس و سیمون مون فور مشمول سخنان 
تهدید آمیز پاپ نشدند : بونی فاس به سبب غیبت در وقت محاصره و سیمون 
بواسطه آن که سرانجام جمع متحدان رارها کرد و رفت. حق آن بود که اینوسان 
برتوبه کاران خاضع وساده دل فران‌وی ببخشاید ولیکن استدلال عناد آمیزونیزیان 
که از اقرار به تقصیر و قبول عفوامتناع مینمودند و مداخله کشیشی رادر امور 
دنیوی خود جائز نمی‌شه‌ردند پاپ را بخشم آورد . 

اجتماع قوائی چنین سهمگین در دریا و زمین الکسیوس جوان را دویاره 


Zara ۰ ۱ 


۵ اتحطاط و سقوط ابپراطوری روم 

امیدوار کردو او در ونیز و زارا از صلیبیون به تمنا خواست که بیاری نیروی جنگی 
خود وی را دوباره براريکة سلطنت بنشانند و پدرش را از اسارت رهائی بخشند . 
فیلیپ پادشاه آلمان از شاهزاده برنا به نیکی سخن گفت و حضور جوان و التماس 
وتمنای او جمع متحدان را به ترحم برانگیخت و مدعای وی به نزد مارکی مون 
فرا و دوژ ونيز مقبول افتاد و هر دو به دفاع و حمایت آن پرداختند .دو برادر' 
بز رگتر بونی‌فاس بواسطه وصلت با دو زن از خاندان امپراطوران و منزلت قیصری 
که داشتند با سلسله کومننوسی پیوسته بودند. بونی فاس متوقع بود که به پاداش 
خدمت مهم خود مملکتی‌حاصل آورد ودان دولوی جاه‌طلب کریم طبع مشتاق‌وآرزومند 
که منافع بی بهای تجارت و قدرت سیادت‌را که محتملا عاید کشور میگردیدتأمین 
کند. نفوذ این دو تن باعث آمد که سفیران الکسیوس به عنایت پذیرفته شوندء 
و اگر عظمت وعدها و پيشنهادهای او باعث اندکی بد گمانی گردید نیات ی که 
وی ابراز و پاداشهائی که عرضه کرد فرستادن لشکرها واسباب جنگ را - که‌برای 
نجات اورشلیم اختصاص یافته بود - به یاری الکسیوس و تأخیر درآزاد کردن ارض 
مقدس را شاید کاری درست جلوه گرنمود . الکسیوس به اعتبار منصب خودو پدر 
خویش وعده داد که به محض جلوس براریکه سلطنت قسطنطنیه او و پدرش 
به انشقاق مذهبی که دير زمانی رائج بوده است پابان دهند و خود هردو و ملتشان 
نیز تسلیم سیادت قانونی دستگاه بذ هب رم شوند . الکسیوس تعهد نمود که زحمات 
صلیبیون و صواب کار ایشان رافی‌الفور با پرداخت دویست هزار مارك نقره پاداش 
دهد و خود با ايشان به مصر برود یا اگر مفیدتر بدانند ده هزار سرباز را مدت 
یکسال » و پانصد شهسوار را تا پایان عمرخود برای خدمت در اورشليم نگاهدارد . 
جمهوری ونیز این شرایط وسوسه انگیز را پذیرفت و طلاقت بیان دوژ و مارکی» 
کنت فلاندرز وبلوا و سن پل و هشت بارون فرانسوی را راضی کرد تا در این 


, - نام یکی از دو برادر ری‌نی‌یر و دیگری موسوم به کونراد بود. ری‌نی‌یر ماریا دختر امپراطور مانوثل کومننوسی 
را یه زنی گرفت و کونراد تلودورا انژلا راکه خواهر ایزاك و الکسیوس بود. کونراد سرانجام دربار بیزانس و 
زن خود را ترك کرد تا پافتخار دفاع از صور در برابر حملهٌ صلاح‌الدین ایوبی نائل آید. 


۳ بمیلزدی فصل شصتم ۱۹ 
مجاهده افتخارآمیز با ایشان بپیوندند» و معاهده اتحاد برای مشا رکت در حنگهای 
دفاعی و عدوانی را همگان به سوگند تأیید کردند و بر آن مهر نهادند و هر یک 
از ایشان بر حسب وضع وطبع وخوی شخصی بایل به پیکار بود یکی به امیدسود 
شخصی یا عمومی و دیگری بواسطه افتخاری که از بازگرداندن پادشاهی تبعید 
شده به تخت سلطنت حاصل می‌آمد ۰ و سومین به سبب اعتقاد راستین به این که 
مجاهدات ایشان در فلسطین بی‌سود و ثمر خواهد بود وگرفتن قسطنطنیه بایدپیش 
از استرداد اورشليم صورت پذیرد و در واقع وسیله فتح اورشليم را فراهم آورد . 
ولیکن اینان همه اقران یا سران دسته دلاوری از آزاد مردان بودند که به اراد 
خود عازم جنگ شده و در اندیشه و کردارتابع هیچکس ننبودند. میان رزمیان 
و کشیشان: اختلاف. رای بود وا ترجه کثریت مردم پیمان اتحاد را تأیید 
بیکردند مخالفان محترم بودند و محکم استدلال . قوی دل‌ترین مردم به شنیدن 
خبر قدرت بحری و نیرومندی شهر فسطنطنیه مرعوب بیشدند و خوف و بیمشان 
از نظر خلق وشاید ایشان خود پوشیده بود و به‌صورت مبدل اعتراضهای پسندپده‌ای 
جلوه گر ميشد از قبیل لزوم نگاهداشت جانب مذهب وایفاء تکلیف. مخالفان 
بایقین قاطم میگفتند که سوگند ی که مارا برای نجات مدفن مقدس مسیح از خاند 
و خانواده جدا کرده سوگندی است بقدس و مشاوراتی که نتیجه تداییر انسانیست 
نباید ما را از مقصودی منحرف کند که وقوعش بدست خداوند قادر مطلق است. 
تصاص نخستین جرم ایشان یعنی حمله به شهر «زارا» قصاصی‌بسیار سخت وآن 
سرزنش وجدان بود و توبیخ نمودن پاپ ایشان را بر آن داشت تا دیکر بار 
دستهارا بخون برادران مسیحی خود نیالایند . پاپ رم رسماً فتوی داده بود و ایشان 
نخواستند که حق انتقام گرفتن به شمشیر ‏ وکیفرانشقاق یونانی و قصاص عمل 
سلطان بیزانس را خود به زور در دست گیرند . از میان زاثران بسیاری ازممتا زترین 
ایشان که در دلاوری وزهد وورع بارز بودند به دلائلی مبتنی بر این اصول یا 
دعاوی از جمع گستند و زیان عقب نشینی ایشا ن کمتر از مخالفت نهان یاآشکار 


اس اج ىآى ‏ ي 
گروهی نارای نبو د که به هر فرصتی میکوشیدند تا در ميان سپاهیان تفرقه افکنند 
و مهمی خطیر را مان آیند , 
سثر قسطنطنیه 

با وجود ترك تعهد ی که این گروه نمودند ونیزیان با قوت هر چه تمامتر 
در حرکت سپاهیان وسفائن جنگی به جانب مقصداصرار ورزیدند و شور و غیرت 
ایشان در خدمتگزاری شاهزاد جوان ناخشنودی ونیزیان را از ملت و خانواده 
الکسیوس از انظار پوشیده می‌داشت» و ناخشنودی ایشان به حق بود ,ونیزیان 
از اولویتی که ات به رقیب تجارتی ایشان یعنی پیزاداده شده بود سخت‌سرافکنده 
و خجلت زده بودند و به‌دربار بیزانس دیون بسیاری داشتند که پرداخت آنها 
به تعویق افتاد بود» وستم بسیار نیز تحمل کرده بودند که باید انتقام آن را باز 
ستانند و داستانی در افواه عام بود که مانوئل امپراطور دان‌دولو را از دید محروم 
کرد و خائنانه به هتک حرمت این سفیر پرداخت ودان دولونیزاشاعه این داستان 
را مالع نیامد . قرنهای بسیار بود که سفائن مجهزبه آلات جنگ نظیر آنچه ونیزیان 
فراهم آوردند در دریای آدریا تیک لنگرنینداخته بود . این نیروی دریائی متشکل 
بود از یکصد وبیست کشتی مسطح قاعده برای حمل اسبان و دویست وچهل 
کشتی انباشته از سربازان واسلحه جنگی و هفتاد و د و کشتی پراز خواربار وپنجاه 
کشتی محکم اساس بادبانی و اینها همه بخوبی مهیای مقابله بادشمن بود .هنگامی 
که باد موافق میوزید و آسمان صاف ود ریا آرام بود چشمها از حيرت و خرسندی 
به تماشا گه نیروی بری و بحری باایهتی دوخته بود که دریا را سراسر می‌پوشاند . 
سپرهای شهسواران و ملازمان ایشان را که هم زینت بودو هم وسیلهة دفاع بترئیب 
در دو سوی کشتیها قرار داده بودند ورایتهای ملتها وخاندانها در عقب کشتی 
در نظر خلق نمایان بود . توپخانة حدید سیصد ماشین برای پرتاب تیروسنگ د اشت 
و نوای موسیقی با وجود خستکی راه نشاط بر می‌انگیخت و جنگاوران حادثه‌جوی 
یکدیگر را مطمثن میکردند که چهل هزار قهرمان مسیحی چندان قدرت دارند که 


۳ بمیلادی دصل شصتم ۱۳ 
بتوانند همه دنیا را به تصرف آورند و این اطمینان روح دلاوری را در ایشان‌افزوتر 
میکرد . درسفری که از ونیز به زارا کردند ملاحان ونیزی ماهر مجرب کشتیها را 
هر چه بهتر هدایت مینمودند و هنگامی متحدان در ملک امپراطوری روم قدم 
نهادند که به دورازو' رسیدند و جزیرءٌ کورفوایشان را پایگاهی شدو در آن آسودند 
و آنگاه بی هیچ حادثه‌ای دماغة خطرناك مالیا یعنی انتهای نقط‌جنویی شبه‌جزیره 
پله پونسوس یاموریه را دور زدند و در دو جزیره نگروپونت" و آندروس " فرودآمدند 
و در آبی‌دوس؛ در ساحل آسیائی هلس پونت لنگرانداختند . اینها مقدمات فتح 
و اسان بود و خونی ریخته نشد. بردم متصرفات امپراطوری بیزانس که نه‌وطن- 
پرستی میدانستند و نه شجاعت در برابر نیروی مقاومت ناپذیر متحدان سر تسلیم 
فرود آوردند» و چون حضور وارت قانونی امپراطوری‌فرمانبرداری ایشان را تأیید 
مینمود لاتینیان اعتدال و انضباط را رعایت کردند و بیزانسیان رابه این طریق 
پاداش دادند. هنگامی که لاتتیان. از تنگ هلس قونت میگدذشتند کشتیهای 
ایشان همه در معبری تنگ بهم فشرده بود وروی د ریا از بادبانهای‌بیشمارسید‌فام 
مینمود . ابا چون به پروپونتیس رسيدند دو باره پرا کنده شدند و از این دریای 
آرام گذشتند تا آن که در مجاورت دير استفان مقدس که در سه فرسنگی مغرب 
قسطنطنیه بود به ساحل اروپائی رسیدند. دوژ باحزم و تدبیرسربازان را به نصیحت 
از پرا کد شدن در سرزمین دشمن کثیر عدد باژداشت و چون ذخیرة خواربا رکاهش 
پذیرفته بود تصمیم بر آن گرفته شد که هنگام خرمن کشتیهائی راکه انبارخواربار 
بود در جزایر حاصلخیز پروپونتس از خوردنیها پ رکنند و چون تصمیم چنین گرفتند 
کشتی در طریقی راندند که باید » اما بادی سخت وزیدن گرفت و چون طاقت 
نیز از دست رفته بود کشتیها را بجانب مشرق راندند و چندان به ساحل وبشهر 
تسطنطنیه نزدیک شدن د که به استحکامات شهر تیر و سنگ پرتاب کردند و خود 
هدف تیر و سنگ مدافعان قسطنطتیه شدند. هنگام عبور ازکنار ساحل کشتی 
نشستگان به حیرت و تحسین پایتخت امپراطوری مشرق بل پا یتخت سراسر زمین را 
Abydus-* Andros-!r  Negropont-¥ Durazzo-\‏ 


۱۳ انحطاط و سقوط ابیراطوری روم 


نظاره کردند که چون برجی ازمیان هفت تپه خود سربرافراشته وبر اروپا وآسیا مشرف و 
مسلط بود . گنبد های عظیم ومناره‌های رفیع پانصد کاخ و کلیسا به تابش اشع خورشید 
زرین شده و عکس آنها در آب افتاده بود » و سربازان و نظارگان بسیار را برفراز 
دیوارها مشاهده کردند ابا از چگونگی خوی و کیفیت دلاوری‌ایشان بی خبربودند 
و چون باخود اندیشيدند که از آغاز جهان هرگز جنگاورانی اندك شمار پیکاری 
چنین عظیم را بر عهده نگرفته بوده‌اند دلها همه از هول فروریخت » و لیکن نیروی 
امید و شجاعت » ترس یک لحظه زود گذررا از میان برد و فرمانروای نظامی شامپاین 
میگوید که سربازان همه چشم به شمشیر یا سنانی دوختند که هر یک از ایشان 
باید به سرعت در مبارزه افتخار آمیز بکار برد. لاتینیان در جوا رکلسدون لنگر 
انداختند و فقط ملاحان در کشتبها ماندند و سربازان و اسان و اپزار حنگ همه 
را به سلامت در ساحل پیاده کردند و بارونها در کاخ شاهنشاهی و درمیان اسباب 
رفاه عیش نخستین ثمرات توفیق را چشیدند. در روز سوم کشتیها و لشکریان‌بجانب 
اسکوتاری یعنی حومه اسیا ئی قسطنطنبه هر کت کردند »› و هشتاد شهسوارفرانسوی 
نا گهان بر گروهی متشکل از پانصد سوار یونانی حمله بردند و ایشان را شکست 
دادند» و در توقفی نه روزه علیق و خواربار بسیار برای اردوی متحدان فراهم آمد . 

شاید این عجیب بنماید که من در نقل داستان حمله به امپراطوری عظیم 
بیزانس به‌شرح موانعینپرداخته‌ام که باید پیشرفت بیگانگان را متوقف کرده‌باشد . 
بیزانسیان به حقیقت مردمی جنگجو نبودند ولیکن ثروتمند و کوشنده بودند وتابع 
اراده یک مرد و بس وا یکاش که آن یک مرد هنگامی که دشمن از او دور بود 
میترسید یا چون به شخص او نزد یک میشد قاد ر به‌شجاعت نمائی‌بود . الکسیوس 
غاصب به شنیدن نخستین خبر اتحاد برادرزاده خود با فرانسویان و ونیزیان او را 
تحقیر نمود ومتملقان وی را راغب به قبول این عقیده کردند که در تحقیر نمودن 
براد رزاده‌اش وی صادق و متهور بوده است » و هر شب در پایان ضیافت‌الکسیوس 
اروپائیان کم فرهنگ غریی را سه بار برآشفته ومکدر مینمود . این مردم بی‌فرهنگ 
به حق از شنیدن خبر قدرت بحری او سخت ترسیده بودند » و باهیگیران هزار و 


۳ بنیلادی فصل شصتم ۱۳ 
ششصد قایق باهیگیری قسطنطنیه خود بیتوانستند چندانل ناوجنگی بکاراندازند 
که اروپائیان غربی را در کام دریای آدریا تیک فرو برد و حرق کند یاورودایشان 
را در دهانه هلس پونت متوقف گرداند . ولیکن غفلت پادشاه ورشوت ستانی وزیران 
او هر نیروئی را بی اثر تواند کرد . دوك اعظم که دریا سالار بود ننگی در کت 
ببار اورد و باد با نهاو د گلها و دیگر انات كا همه را تقریبا بمزایده عمومی 
گذ اشت . حنگلهای شاهی را برای کاری سهمتر یعنی شکار حیوانات نگا هداری 
میکردند و نیسه‌تاس میگوید که خواجه سرایان درختان را مانند بیشه‌هائی که 
خاص مراسم مدهیی باشد حراست. مینمود ند , محاصره زاراو پیشرفت سر اتینیان 
الکسیوس را از خواب غرور برانگیخت و رژیاهای وی را بیایان برد و بمحض این 

ا ۴ ۰ مه مه است " اشت ۰ ر 
که الکسیوس بشاهده نمود که خطر حقیقی نیت بقل که وقوع آن نیز 
احتناب ناپذیر است وکا بیهوده تا گان ازدست رفت و بدل به ذلت جزع و 
نومیدی گردید و ا وگذاشت که مردم حقیر و یی فرهنگ اروپائی درمکانی که از 
کاخ سلطنت مشا هده بیشد خیمه برافرازند وگروهی را برای توسل حستن به‌سفارت 
بنزد ایشان فرستاد و شکوه وحلال تهدیدآمیز این گروه نگرانیهای الکسیوس را 
چندان که باید از نظرها پوشیده نداشت. به سفیران دستور دادء بودند که بگویند 
که سلطان رومیان ازپدیدار شدن پیگانگان دشمن نما در خیرت است . اگر س وگندی 
که این زائران برای نجات اورشليم یاد کرده‌اند سوگندی صادقانه باشد پس 
آواز او نیز باید به تحسین ایشان برآید و ثروتش باید مؤید مقاصد دیندارانة ایشان 
گردد ولیکن ا گر جرأت آورند وبه حریم مقدس امپراطوری حمله کنند شما رسربا زانشان 
اگر ده چندان باشد که هست ایشان را از خشم او مصون نخواهد داشت . پاسخ 
دوژ و بارونها ساده و بزرگوارانه بود . ایشان گفتند که ما به پاس شرف و عدالت 
در غاصب یونان و تهدیدها و وعدهای او به‌دیده حقارت مينگريم ودوستی‌ماوولاء 
او دینی است که باید به وارت قانونی اداء شود یعنی به شاهزاده جوانی که‌درمیان 
مانشسته است و به پدرش امپراطور : امپراطوری که به سبب تبه کاری برادری‌حق 


ع اطاط وسقوط امپراطوری روم 
نایکار به تقصیر خود اعتراف و به التماس طلب عفو کند و ما خود وساطت مینمائیم 
تا او را اجازه دهندکه باوفورثروت در امن و رفاه بسر برد . ولیکن مبادآن که وی 
به پیامی دیگر به ما اهانت نماید زیرا که او را درکاخ قسطنطنیه باسلاح جنگ 
جواب خواهیم گفت .» 

در همین روز خیمه بر افراشتن در اسکوتاری صلیبیون چنان که تکلیف 
سربازی و کاتولیک بودنشان ایجاب مینمود خویشتن رامهیای عبور از بسفر کردند 
وکاری که بر عهده گرفته بودند به حقیقت سخت خطرناك بود . بسفر عریض‌وآب 
آن تند رفتار بود؛ وهنگام آرامش ممکن بود که در پای او گزین مواد مذاب‌وآتش- 
زای خاموش نشدنی راکه یونانیان در آب می‌افکندند همراه با جریان آب با خود 
ببرد ؛ و هفتاد هزار سرباز سوار و پیاده در صفوف آراسته و سهمکین از ساحل اروپائی 
که در سمت مقابل بود دفاع میکردند . در این روز فراموش نشدنی که بر حسب 
اتفاق هوا روشن و صاف و لطیف بود لاتینیان به شش لشکر منقسم شدند .لشکر 
اول یا طلیعه جیوش را کنت فلاندرز رهبری می‌نمود و او یکی از مقتدرترین 
فرمانروایان مسیحی بود بسبب کثرت عدد و مهارت سربازان کماندار تیرافکنی 
که در خدمت داشت. در چهار نبرد پیاپی برادر کنت فلاندرز رهبری مینمود 
و کنت سن پل و کنت بلواوما تیوی مون مورانسی‌فرماندهان لشکر بودند و ما تیوی‌مون 
مورانسی را فرمانروای نظامی و اشراف شامپاین داوطلبانه خدمت مینمودندو او 
بهمکاری ایشان مفتخر بود » و لشکر ششم را که مخر سپاه و لشکر ذخیره بود 
مارکی مون‌فرادرراس‌سربازان آلمانی و لمباردی رهبری مینمود . اسبان جنگی 
را با زین پوشهای بسیار بلندی که بر زمین میکشيد در کشتیهای مسطح قاعده 
نهادند و سواران هر یک در کنار اسب خود ایستاده و تن و دست و پای‌به درع 
آهنین پوشیده و کلاه خود بسر نهاده و که بر آن هو نیزه در دست گرقه 
بود ؛ و وسائل نقلیه انباشته از ملازمان بسیار از قبیل خادیان و تیراندازان را 
ناوهای بادبانی نیرومند و تندرفتار بدنبال خود می کشیدند. شش لشکر از بسفر 
گذشتند بی آ ن که با دشمنی يا مانعی رویاروی شوند و هر لشکر و هر سربازی 


۳ بیلادی فعبل شصتم ۱۳ 
آرزومند بود که پیش از دیگران پیاده شود و همگان مصمم بودند که بر دشمن 
غالب ایند با دراک کفته شون شهسواران که با دنت سار نگران: منت 
خطر بودند بادرع سنگین وزن بدرون دریا جستند در وقتی که آب تا کمر گاه‌ایشان 
میرسید و خادمان و تیراندازان به مشا هده دلاوری ایشان به هیجان آمدندواشراف 
زاد گان جوانی که حابلان سلاحهای شهسواران بودند پلهای متحرك کشتیها 
رابه کرانه دریا پیوستند و اسبان را به‌ساحل هدایت کردند . پیش ازآن که جوخه‌ها 
فرصت سوار شدن یابند و به صف در ایستند و نیزه‌ها را در وضعی آماده برای حمله 
قرار دهند هفتاد هزار سرباز یونان ی که گفتيم از چشم لاتینیان ناپدید شده بودند 
و این الکسیوس ترسنده دل بود که خود فرار اختیارکرد و به این طریق راه به 
سربا زان نمود» و لاتینیان وقتی خبریافتند که با امپراطور پیکار کرده‌اند که قسمتهای 
مختلف کاخ او را غارت کردند و ذخایر گرانبهای آن را به یغمابردند , درنخستین 
لحظه آشوب و اضطراب که دشمن درکارگریز بود لاتینیان تصمیم گرفتند که 
با دو حمله مدخل بندر را بکشایند. فرانسویان پیاپی به شدت هر چه تمامتربه 
برج گالاتا در حومة پراحمله کردند » و ونیزیان کار سخت‌تری را بر عهده گرفتند 
و آن ازهم گسستن زنجیر یا درهم شکستن عمودی بود که برج را به ساحل بیزانسی 
می پیوست . پس ازچند کوشش بینایده وئیزیان نتیجه‌ای را که می‌خواستند به پایداری 
و دلاوری بدست آوردند و بیست ناو جنگی راکه از بقایای نیروی دریائی‌یونانیان 
بود گرفتند یا در آب غرق کردند و حلقه‌های عظیم و بسیار سنگین سلسلهُ آهنین 
را با قیچیهای مخصوص بریدند و از هم جدا کردند یا زنجیر را بافشار ناوهای 
بادبانی گسستند وسفائن جنگی ونیزی پیروزمندانه در امن وامان در بندر قسطنطتیه 
لنگرانداختند. از لاتینیان بيست هزار تن باقیمانده بودند. و ایشان. به تایید 
کارهای تهور آمیزی که انجام داده بودند به لابه اجازه خواستند تا پایتختی 
را محاصره کنند که بیش ازچهار صد هزار تن از سا کنان لته ات برای دفاع 
ازکشور خود سلاح برگیرند اما نخواستن دکه چنین کنند » و بايد گفته شود که 
فحوای ضمنی چنین محاسبه‌ای جمعیتی در حدود دو میلیون تن است. ولیکن اگر 


۱۳۳۹ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 
شمار نفوس شهر را کمتر از دومیلیون و چندان بدانند که لازم می‌نماید چون دشمن 
کثرت سکنه قسطنطنیه را باور می کرد لذا دلاوری حمله کنند گان و تنا کی 
ایشان نیز مهمتر مینماید . 
کشودن لاتینیان شهر قسطنطنیه را 

در انتخاب نوع حمله به‌سیب تفاوت راه‌ورسم زند گی و روش جنگاوری 
ميان فرانسویان و ونیزیان خلاف انتاد و فرانسویان به تأ کید میگفتند که ازجانب 
دریا ویندر بهتر از هر طریق دیگری به قسطنطنیه دست میتوان یافت » و ونیزیان 
حق داشتند که بگویند و شرافتمندانه بگویند که ما چندان که بايد حان ومال 
خود را به قایقی شکننده و عنصری پر مخاطره سپرده‌ايم » و به بانگ بلند خواستند 
که بر روی زمین محکم استوار و درجنگ تن به تن شجاعت و شهامت خود را 
ییا زا یند خواه‌پیاده خواه برپشت اسب . پس از آن که تفاهمی مدبرانه حاصل آمد که 
دو ملت را در دریا و زمین و هر یکت را در کاری ملائم با خلق وخوی او به خدمت 
بگمارند و ناوهای جنگی سپاهیان را از خطر حفظ کنند همگان از مدخل بندر 
پیش رفتند و به آخرین قسمت آن رسیدند و پل سنگی را شتابزده تعمیر کردند 
و شش لشکر فرانسویان پا یه ارد و گاه خود را در مقابل فسطنطنیه بنیان نهادند , 
این اردو گاه درقاعده مثلثی بود که تقریباً مساحت چهار میل را از بندرتا پروپونتس 
فرا می گرفت . درلبه خندقی عریض که درپای پشتة بلندی ازخاك قرارداشتلاتینیان 
را فرصتی حاصل آمد تا در مشکلات کار خود بیندیشند. از دروازه‌هائی که درسمت 
چپ و راست تنگنای اردو گاه ایشان قرار داشت دمادم سواران و سریازان سبك 
اسلحه به‌بیرون حمله میبردند واین حملات راه را بر جداماند گان می‌بست ونواحی 
اطراف را ازخواربار تھی می کرد و روزانه پنج یا شش بار بانگ شیپور خطربرمیآمد 
چندان که ناچار شدند چوبهای نوك تیزی در زمین فرو کنند و دیواره‌ای بسازند 
و خندقی حفرکنند که ايشان را عاجلا از خطر محفوظ بدارد . در تهیهُ خوراك 
و فراهم آوردن کشتیهای جنگی و سربازان ونیزیان بیش از حد ممسک یا فرانسویان 


۳ میلادی تصل شصتم ۱۳۳۷ 


پیش از آنچه باید حریص بودند . شکایات عادی درباب گرسنگی و قلت خواربار 
شنیده و شاید احساس نیز میشد . ذخیره آرد ناچار در سه هفته بپایان میرسید 
و نفرت از گوشت نمک سود ایشان را اغوا بیکرد که طعم گوشت اسبان خود را 
بچشند . غاصب لرزنده جان سلطنت امپراطوری را داباداو تلودورلاسکاریس احمایت 
میکرد » و تئودور جوانی دلاور بود و آرزومند که کشور خود را نجات دهدو درآن 
فرمان براند» اما یونانیان به آن کشور التفاتی ننمودند و لزوم دفاع ازمذهب‌بود 
که ایشان را از خواب بطالت برانگیخت»و ايشان را رحاء واثق به نیرومندی 
و روح سلحشوری گارد وارینجیائی و به دانمار کیان و انگلیسیان بود و اينه 
نامهائیست که نویسند گان آن ایام در کتب خود د کر کرده‌اند. پسی از د. 
روز کار و کوشش مداوم زمین را هموار و خندق را پر کردند و برای محاصره 
کنند گان به ترتیبی که بايد سنگرها تعبیه نمودند و دویست وپنجاه ماشین حمله 
بر حسب نیروئی که داشتند انواع کارها را انجام دادند تا پشته‌های خا کی‌را 
هموار و دیوارها راسست و آنگاه از پای بست ویران کردند » و بمجرد پدید آمدن 
نخستین شکاف نردبانهای مخصوص به دیوارها نصب کردند تا از آنها بالا بروند 
و به فراز استحکامات شهر برسند . سربازانی که از موضع مناسب برای حمله دفاع 
میکردند لاتینیان حادثه جوی را به عقب راندند و پایمال ستم کردند» ولیکن ثبات 
عزم پانزده شهسوار و خادمان ایشان را تحسین نمودند که از دیوار بالا رفته‌بودند 
و موضم خطرناك خودرا همچنان حفظ میکردند تا ان که سرنگون ميشدند یا بدست 
گارد امپراطوری اسیر . ونیزیان که از جانب بندر میجنگیدند حملات دریائی را 
با توفیق بیشتر انجام دادند و این مردم کوشندة زحمتکش هر وسیله‌ای را که 
ی از اختراع باروت شناخته و معمول شده بود بکارگرفتند . دو صف کل 
یافته بود از کشتیهای بادبانی و سفائن جنگی و ميان دو صف فاصله‌ای بود به 
اندارزة سه برابر مسافتی که تیر رها شده از کمان میپیماید» و کشتیهای تندرو 
بادبانی را سفائن جنگی سنگین وزن و بلند قاست مدد مینمودند و عرشه زیرین 


Theodore 12868718 - ۱ 


۱۳۳۸ انحطاط وسقوط امپراطوری روم 

وزیرین و برج گردنده قرارگاه ماشینهای تیرافکن بودند و هدف را چنان نشانه 
میکردند که تیر از فراز صف نخستین میگذشت . سربازانی که از کشتیهای‌بادبانی 
بساحل می‌جستند فوراً پایه نردبانها را در زمین فرو میکردند و از آنها بالا میرفتند 
و سفائن بزرگت رکه اندکی آهسته پیش می‌آمدند درفواص ل کشتیهای دیگر راه 
می‌یافتند و پلی متحرك را به پائین میکشیدند و ازد گلهای خود در هوا راهی 
به استحکامات شهر میکشودند. در ميان زد و خورد پیکار دوژمکرم با هیلتی 
بارز و سراپا پوشیده به درع آهنین بر فراز دماغه کشتی ایستاده بود ورایت عظیم 
مرقس مقدس در برابرش نمایان بود . وی به‌تهدید و وعد و وعید و پند واندرز از 
پاروزنان خواست که هر چه بیشتر بکوشند و کشتی او نخستین سفینه‌ای بود که 
به مقصد رسید و «دان دولو» اولین پیکا رگردلیری که پای بر ساحل نهاد. ملل 
مختلف بزرگواری و آزادگی پیر مرد نابینا را تحسین نمودند بی آنکه با خود 
بیندیشند که پیری وناتوانی ناچار از ارزش حیات او میکاهد و بربهای مفاخر وی 
که مخلد است می‌افزاید. ناگهان دستی امرئی ( زیر که باحتمال بسیار علمدار 
ونیزیان کشته شده بود) رایت جمهوری را بر فراز پشته‌های خا کی نصب کرد 
و بيست وپنج قلعه بسرعت اشغال گردید و با ایجاد حریق که کاری ظالمانه بود 
یونانیان را از محل مجاور بیرون رانددند. دوژ خبر توفیق خود را به پیام فرستاده 
بود ابا خطری که متحدان وی با آن رویاروی بودند در این هنگام کار او را 
متوقف کرد و دان دولو به رسم جوانمردی اعلان نمود که به‌نزد وی مردن بازاثران 
اولیتر از فتحی است که به هلاك ایشان حاصل آید» و آنگاه وضع مساعدی‌را که 
بدست آورده بود رها کرد و افواج خود را باز خواند و به عرصه پیکار شتافت 
وشش لشکر خسته و بسیار کاهش پذیرفتة فرانسویان را در ميان شصت جوخه 
از سواران یونانی محصور دید که کمترین ايشان از بزرگترین لشکر فرانسوی 
بیش بود . ننگ شرمساری و نومیدی الکسیوس را به غیرت آورده و بر آن داشته 
بو که آخرین کوشش خود را بنماید و آن حمله‌ای کلی و نا گهانی بود . اما نظم 
استوار و سیمای مردانه لاتینیان او را برعوب نمود و پس از تصادمی که در 


فاصله‌ای روی نمود وی نزدیک شامگاهان سپا هيان خود را ازصحنه نبرددورکرد., 
سکوت شب و همهمه آن نیز او را خشمگین و بيمناك میکرد و غاصب ترسنده دل 
پس از فراهم آوردن ذخیره‌ای که عبارت از ده هزار پوند طلا بود به سفلکی زن 
و ملت خود و سلطنت آینده را رها کرد و به درون قایقی جست و دزدانه ازطریق 
بسفر گریخت و در بندری گمنام در تراس بسلامت پیاده شد اما سلامتی که درآن 
ننگ و شرمساری بود . بزرگان بیزانس بمجرد این که از فرار او آگاء شدند به 
دخمه‌ای رفتند که ایزالد نابینادر آن محبوس و هر ساعت در انتظار ملاقات‌حلاد 
بود و از او بخشایش خواستند وطالب صلح شدند واسیر دربند گرفتار راکه بواسطه 
تغییر احوال نجات یافته بود دوبان ملبس به‌قبای پادشاهی بر تخت نشاندندویرده 
وار پیرامون او به‌سجده در افتادند» اما پادشاه نابینا نمیتوانست دهشت ایشان را از 
شادی تصنعی بازشناسد . صبحگاهان روز بعد مخاصمه را متوقف کردند و ران 
اقوام لاتینی به دریافت پیامی از امپراطور قانونی خود متعجب شدند زیرا که وی 
اکنون برای پاداش دادن به مردمی که او را از بند رها کرده بودند و درآغوش 
گرفتن فرزند خود بیقراری می‌نمود . 

ولیکن این منجیان کریم طبع جوانمرد مایل نبودند که تا از پدر پاداش 
نقدی یالااقل وعده پرداخت آن را نگیرند فرزند به گرو برده را آزاد کنند» وچهار 
سفیر انتخاب کردند یکی ماتیوی مون مورانسی و دیگری فرمانروای نظامی 
شامپاین یعنی نگارنده این وقایع » و دو سفیر وئیزی تا امپراطور را تهنیت بگویند . 
بنزدیک شدن ایشان دروازدها را گشودند و نگهبانان انگلیسی و دانمارکی در 
دوسمت کوچه‌ها تبرزین به دست صف بسته بودند . تالار تشریفات تابنده ازپرتو 
زرو گوهر بود که دروغین بدل قدرت وفضیلت است. در از اناد نابینا زن اویعنی 
خواهر پادشاه مجارستان نشسته و حضور او سیب شده‌بود که بانوان محترم بیزانسی 
از خلوت سرای زند گی خانواد گی بیرون آیند و با جمع سناتوران و مردان جنگی 
مخلوط شوند. فرمانروای نظامی شامپاین سخنگوی لاتینیان بود و از زبان کسانی 
تکلم میکرد که به اعلیت خود واقف بودند و درکاری که بدست خود انجام‌داده 


۳ ۰۵۳ "نحل وتو وی رم 

بودند به حرمت می‌نگریستند وامپراطوربصراحت دانست که بایدتعهدات فرزند خود 
را با ونیزیان و زائران بی‌تأمل و تأخیر تصویب کند و بازن خود و حاجبی ومترجمی 
و چهار سفیر به حجره‌ای خلوت رفت و با اضطراب و نگرانی از چگونگی شرایطی 
که الکسیوس جوان پذیرفته بود پرسش نمود وحواب شنید که «متابعت امپراطوری 
شرقی ازپاپ» و مساعدت به‌اورشلیم» واهداء دویست هزار مارك نقره درهمان دم .» 
امپراطور به‌عقل وتدبیر پاسخ داد که «اینها شرایطی سنگین وقبول آنها دشوارو عمل 
به آنها بسیارمشکل است . ولیکن هیعج شرطی را مقیاس برتر از خدمت واستحقاق شما 
نیست .» پس از اين تأمین رضایت بخش بارونها سوار براسب شدند و وارث سلطنت 
قسطنطنیه را رسماً به مردم شهر و درباریان معرفی نمودند. جوانی الکسیوس و 
حادثه جوئیهای حيرت انگیزش دلها همه را بدو مایل نمود و پدر و فرزند را در زیر 
گنبد کلیسای سوفیای" مقدس به تاج پادشاهی آراستند . در نخستین ایام سلطنت 
الکسیوس بردمی هم | کنون از نعمات صلح وفراوانی برخوردار از واقعه شادی- 
آفرینی که اوج این درام غم انگیز بود بسیار خرسند بودند » و نارضائی طبقه اعیان 
و بیمها و ندامتهای ايشان در زیر پوشش بظاهر آراسته مسرت و خلوص وفاداری 
مستور بود . چون امتزاج دو ملت تاموافق در یک پایتخت ممکن بود که آبستن 
خطر و مفسده باشد لذا محله گالاتا يا پراارا که در حوبه شهر بود برای سکونت 
فرانسویان و ونیزیان معین نمودند و آزادی دادوستد و مراود؛ دوستانه ميان ملل 
آشنا را مجاز دانستند » و زائران را وسوسه کنجکاوی یا خلوص دینداری هر روز 
برآن میداشت که به‌زیارت کلیساها یاتماشای کاخهای قسطنطنیه بروند و مردمی که 
از صفای فرهنگ نشان نگرفته و شاید از لطائف فنون هنری بکلی غافل بودند در 
نفس خود از شکوه و ابهت منظرءٌ شهر حیرت‌زده میشدند ؛ و فقر بلادی که زاد گاه 
ایشان بود کثرت سکنه و ثروت نخستین پایتخت مسیحیت را در نظرشان بیشتر 
نمود . الکسیوس جوان به رغم منصب والای خود فروتنی مینمود و سودجوئی وحق 
شناسی وی را برآن میداشت که از متحدان لاتینی خود غالباً دیدن کند و اینگونه 


Pera - ۱ 


۳ بمیلادی فصل شصتم ۱۳۳۹ 


دیدارها را تکرار میکرد » و برسر خوان طعام که قیود کمتر و آزادی بیشتر هست 
فرانسویان سرخوش و شوخ طبع گاهگاهی حضور امپراطور مشرق را فراموش 
میکردند , ابا در مجالس مصلحت‌اندیشی که از مباحث خطیر سخن میرفت‌موافقت 
ش د که اتحاد جماعات مسیحی شرقی و غربی جز با صبرو گذشت زنان حاصل نیاید» 
و لیکن تعصب مذهبی را آسانتر از حرص رام توا ن کردن و فوراً مالی وافر توزیع شد 
تانیاز صلیبیون را رفع و بانگ الحاح و اصرار ایشان را خاموش کنند . الکسیوس 
از رفتن دوستان خود و نزدیک شدن هنگام رحیل سخت بیمناك بود زیرا با 
آن که غیبت ایشان: شاید او را از قید تعهدی آزاد بیکرد که هنوز قادر به انجام 
دادنش نبود ولیکن رفتنشان نیز او را تنها و بی‌هیچ وسیله دفاعی دستخوش 
هوی وهوس و تعصبات ملت غدار و خیانتگر مینمود . الکسیوس میخواست که 
دوستان خود را رشوتی دهد تا یکسال در رفتن تأخی رکنند و باوی بمانند » و رشو 
او تعهدی بود مبنی برپرداخت مخارج ایشان و بهای حمل ونقل وسائل وآلات 
جنکی به‌وسیله کشتیهای ونیزی. در انجمن بارونها برسر پيشنهاد الکسیوس بحث 
بسیار شد و مناقشه در گرفت و پس از مباحثه مکرر وشک و تأمل بسیار | کثرایشان 
پارأی موانق وصایت دوز وتمنای امپراطور جوان را پذیرفتند . الکسیوس باپرداخت 
هزار و ششصد پوند طلا بارکی‌مون‌فرا را راض یکر د که او را با سپاهی گرد 
ایالات اروپائی برد واعتبار سیادت وی را مستقر گرداند و به تعقیب عم او بپردازد 
در وقتی که قسطنطنیه از حضور بالدوین و متحدان فرانسوی و فلاندری او مرعوب 
بود . سفر الکسیوس قرین توفیق گردید و امپراطور نابینا که از پیروزی سپاه خود 
سخت خشنود بود به پیشگوئی متملقان گوش فراداد که میگفتند «همچنا ن که 
عنایت ربانی ترا از سیه‌چال زندان بیرون آورد و برتخت سلطنت نشاند درد نقرس 
ترا نیز شفا خواهد داد و چشمان ترا دوباره بینا خواهد کرد » و پاسدارندۀ سلطنت 
دراز و با رونق تو خواهد بود» . با این همه فکر پیرمرد بد گمان از مفاخر روزافزون 


فرزند در عذاب بود » و غرور نیز این حقیقت را از طبع حاسد وی پنهان نمیتوانست 


e‏ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 
ون که هنگام ذ کر نام او بانگ تءحسین ضعیف بود و به| کراه برمی‌آمد اما پادشاه 
جوان را همه کس به‌انگیزش عواطف طبیعی ثناخوان بود . 

حملهُ اخیر اقوام لاتینی یونانیان را از خواب اميد بخش نه قرنه بیدا ر کرد 
و آن خواب شیرین خیالی باطل بود که سپاه بیگانه هر گز در پایتخت امپراطوری روم 
نقوذ نخواهدکرد. اما بیگانگان غربی به هتک حرمت شه رکوشیده و قضیب 
سلطنت کنستانتین را بدیگران اعطاء کرده و دو امپراطوری که از حمایت ایشان 
برخوردار بودند بزودی چون ایشا منفور خلق شدند, ناتوانی ایزالك مفاسد او 
را سخیف‌تر از آنچه بود جلوه گر نمود » و چون الکسیوس جوان مرتد شده و آداب 
و رسوم و مبذهب مملکت خود را انخار کرده بود به این سبب سخت منفور شده و سر 
معاهدۂ او بالاتینیان افشا گردیده یامورد ظن قرارگرفته بود . مردم و علی‌الخصوص 
روحانیون اخلاصمندانه به‌دین و معتقدات خود دلسته بودند و در هر دیری و هر 
د کانی سخن ازستم پاپ میرفت و خطری که جماعت مسیحی را تهدید بینمود » و 
صدای این سخن در همه جا منعکس میگردید . خزانه نیز قيا تھ بود و رثاه 
عیش امپراطوران و مبالغی را که بیگانگان به زور میخواستند کفاف نمیداد » و 
یونانیان نخواستند که با تحمیل مالیاتی عمومی از بلای برد گی و غارتگر یکه 
تهدیدشان مینمود بپرهیزند و از این کار امتناع نمودند اما ظلم به توانگران 
برانگیزانند؛ نفرتی خطرنا کتر و شخصی‌تر بود و امپراطور ظروف طلا و نقره کلیسا 
را ذوب کرد و تمثالهای حرم قدس را به غارت برد وشکایت مردم از بدعت‌آوری 
و هتك حرمت دین بايد به حق بوده باشد. هنگام غیبت مارکی‌بونی‌فاس و 
امپراطو رکه شا گرد او بود بلائی برتسطنطنیه نازل آم د که شاید بتوان آن را بهحق 
به‌شور تعصب و بی‌تدبیری زاثران فلاندری نسبت داد . در یکی ازسفرهای خود به 
قسطنطنیه این زائران بمشاهده مسجدی يا کنیسه‌ای که در آن خدای یگانه را 
می‌پرستید ند و برای او شریکی و فرزندی نمی‌شناختند سخت خشمگین شدند و روش 
مژثر جدال ایشان این بود که با شمشیر به نامومنان حمله کنند و آتش به‌خانه‌های 
ایشان بزنند. ولیکن نامومنان و بعضی از هسایگان مسیحی ایشان جرأت‌آوردند 


و در دفاع از جان و مال خود کرشیدند. ابا آتشی که تعصب برافروخته بود 
عمارات بیگناه و کلیساهای مسیحیان را نیز درکام خود فرو برد و در هشت 
شبا نروز حریق متجاوز از یک فرسنگ پیش رفت و از بندرگاه به پروپونتس رسي د که 
معمورترین و پرجمعیت‌ترین ناحیه شهر بود . برشمردن کلیساها و کاخهای با ابهت 
شاهانه که بدل به ویرانه‌های دودپرا کن گرد ید » ونعیین بهای کالا های‌تجارتی 
که در بازارها سوخت و معدوم شد » و شمار خانواده‌هائی که در این مهلکه 
عمومی گرفتار آمدند کاریآسان‌نیست . بواسطه این عمل جنایت‌آمی زکه‌دوژ و بارونها 
ببهوده به‌انکار آن تظاهر نمودند متحدان لاتبنی بیش از پیش منفور شدند و گروه 
متجاوز از پانزده‌هزار تن ایشان مصلحت و سلامت خویش را در عقب‌نشینی 
شتابزده و پناه بردن به‌ذیل حمایت لوای خود درمحله پرا دانستند. امپراطور 
پیروزمندانه از جنگ بازگشت ولیکن استوارترین وزی رکانه‌ترین تدابیر نیزبرای 
هدای ت کشتی اقبال او در طوفان حادثه کافی نبود : طوفانی که جوان نگون‌بخت 
و دولت او را از پای در آورد . پند پدر ومیل شخصی الکسیوس را به ولینعمتانش 
دلبسته می کرد ولیکن او در ميان وطن پرستی‌و حق‌شناسی مردد بود وهم از اتباع 
خود میترسید و هم از متحدان خویشتن » و چون رفتار او حکایت از ضعف اراده و 
عدم ثات رای میکرد احترام و اعتماد هر دورا از دست داد و با آن که از بار کی 
مون‌فراخواس تک هکاخ سلطنت را اشغال کند اشراف را گذاشت که دسیس هکنند 
و مردم را که برای رهائی وطن خود سلاح برگیرند . ولیکن سران اقوام 
لاتینی بی‌التفات بوضع اسف‌انگیز او دعوی خود را مکرر میکردند و از تأخیرهای 
او خشمگین ميشدند و بمقاصد وی بد گمان بودند و از او بزور خواستند که جوایی 
تاطع بدهد و بگوید که طالب صلح است یا جنگ . حامل فرمان تحقیرآمیز ایشان 
سه شهسوار فرانسوی و سه نماینده ونیزی بودند که شمشیر بر کمر بسته براسب 
تسد و به نهاز از هان انی برد آمفته.ف-عشمگین. کدمتد و با يغای 
حا کی ازبی‌با کی و دلاوری به درون قصر ومحضرامپراطور راه یافتند و بالحنی قاطع 
وآمرانه شرح خدمات خود و تعهدات وی را به اختصار تکرا رکردند و گستاخانه‌به‌ا و 


و۳ انحطاط و سقوط ابپراطوری روم 
گفتند که اگر دعاوی عادلانه مارا فوراً به تمامی اجابت نکنی ماترا دیگر نه سلطان 
ميدانيم و نه دوست . پس از این نخستین مخالفت جسورانه از نوع که سابتا 
هرگز گوش سلطانی را نخراشیده بود هر شش تن محضر امپراطورو کاخ سلطنت 
را ترك کردند بی آن که علائم ترس از سیمای ایشان آشکار باشد ولیکن‌فرارشان 
ا زکاخ ی که درباربانش بندگان فرسانبردار و از شهری که مردمش آشفته و 
غضبناك بودند سفیران را نیز متحیر نمود و با زگشت ایشان به ارد وگاه خود نشان 
خصومت دو حانبه بود . 

در میان یونانیان اعتبار قدرت و عقل و حکمت به تمامی پایمال انبوه 
کثیر مردمی‌متهور و نامتأمل گرد ید که خشم خویشتن رابه غلط دلاوری میدانستند 
وکثرت عدد خود را قدرت می‌پنداشتند و تعصب خویشتن را اثر الهام پرورگار 
و نشان حمایت او می‌انگاشتند. در نظر هر دو ملت الکسیوس مردی حقیرو بدعهد 
بود » و خاندان وضیع و نامشروع آنژلوسی را با بانگ و فریاد تحقیر مردود شمردند» 
و مردم قسطنطنیه گردا گرد سنارا فرا گرفتند تا از سناتوران بخواهند که امپراطوری 
شریفتر بر گزینند. پس قبای ارغوانی سلطنت را به هر سناتوری که از حیث نسب 
و شرف منزلت بارز بود اهداء نمودند و اعضاء سنا همه یکی پس از دیگری‌ردای 
هلا کت نشان را رد کردند و بحث و کشمکش سه روز دوام یافت » و ازنوشته های 
نی‌سه‌تاس که خود یکی از این جمع بود چنین در مي‌يابيم که ضعف اراده و ترس 
سناتوران را مانع از آن شد که ازالکسیوس پیوند بگساند , مردم شبحی انسان‌مانند 
را که بزودی در عالم نسیان ناپدید گردید به قدرت زور پادشاه خواندند اماسسب 
آشوب و رهبر جنگ شاهزاده‌ای بود از سلسله د و کاس و نام او یعنی الکسیوس را 
که نامی رائج بود باید به افزایش لقب مورزوفل ' از الکسیوسهای دیگر باز شناخت» 
و مورزوفل در زبان عوام الناس به معنی ابروان به هم پیوسته است . مورزوفل مردی 
دغاپیشه اما هم وطن پرست و هم درباری بود و چون از حیله گری و شجاعت 
نیز بی‌بهره نبود بزبان و در عمل بالاتینیان مخالفت نمود » و غضب شدیدو شور 


Mourzoufle - \ 


۳ میلادی فعبل شصتم ید 
تعصب یونانیان را نیز برانگیخت و خویشتن را اندك اندك از راههائی که بايد 
مقرب و معتمد الکسیوس نمود › و اعتماد الکسیوس چندان‌شد که وی را منصب 
حاجبی اعظم داد و نیم چکمه‌های چرمین او را به رنگ ارغوانی که خاص 
ابپراطوران بود ملون کردند . مورزوفل در تیرگی شب با سیمائی ترس زده‌سراسیمه 
به درون خوایگاه سلطانی داخل شد و فریاد برآورد که نگهبانان خیانت نموده و 
مردم بکاخ سلطنت هجوم آورده‌اند . الکسیوس از خواب بر آشفته از تخت‌برخاست 
و چون گمان بد ثمیبرد خویشتن را در آغوش دشمن افکند: دشمن ی که هم اکنون 
راهی برای فراروی از پلکانی پنهانی انديشيده بود و این پلکان بزندانی‌منتهی 
بیگردید . الکسیوس را گرفتند و برهنه به غل و زنجیر گرانبارکردند و پس از آن 
که چندین روز طعم تلخ مرگ را چشید سرانجام زندانی را بفرمان غاصب ستمگر 
و در حضور او مسموم یا به گرزچوبین مضروب و مقتول کردند یا گلویش را چندان 
فشردند تا جانش بر آمد. ایزالك آنژلوس نیز بزودی بدنبال فرزند به گور رفت و 
سزاوار چنین بود که مورزوفل از جنایتی غیر ضروری دست بردارد و در کشتن چراغ 
عمر سالخورده مردی نابینا و ناتوان شتا برد کن ننما ید , 
غارت شهر قسطنطنیه 

مرگ امپراطوران و غصب سلطنت به دست مورزوفل کیفیت نزاع را 
د گرگون نموده بود و از این پس علت اختلاف عدم موافقت متحدان نبود که 
خدمات خود را ارزنده‌تر از آن می‌پنداشتند که بايد یا آن که در انجام دادن 
تکالیف خود غفلت میورزیدند . فرانسویان و ونیزیان شکایات خود را از 
الکسیوس فراموش کردند و در مرک نا بهنگام رفیق خود اشکی فشاندند و سوگند 
خوردند که از ملت غدار نابکاری که تاج پادشاهی برفرق قاتل او نهاده بود انتقام 
بستانند . اما دوژ بارآی وتدبیر هنوز مایل به مذا کره بود وپنجاه‌هزار پوند طلا که 
تقریباً دومیلیون ليره استرلینگ است- به قرض خواست یا به رسم غرامت یااعانت‌مالی 
و اگر تعصب یا سیاست مورزوفل را بر آن نداشته‌بود که از رها کردن جانب بذهب 


ہہ انحطاط وسقوط امپراطوری روم 

یونانیان بخاطر امن و سلامت کشور امتناع ورزد رشته مذاکره نا گهان و به‌نحوی 
غیر منتظر از هم نمی گسست. مورزوفل چون قهرمانی حمایت از مردم را برعهده 
گرفته بود و از ناسزا گوئیهای دشمنان بیگانه و هموطن او چنین در می‌توان‌یافت 
که برای سمت قهرمانی نالایق نبوده است . در دومین محاصره قسطنطنیه جدو 
جهدی بمراتب افزونتر از محاصره نخستین بکار رفت » و خزانه دوباره بذخاثر مالی 
انباشته شد و بوسیله تفحصی دقیق و شدید در نابکاریهای سلطنت پیشین انظباط 
د گر باره برقرارگردید و مورزوفل که گرزی آهنین در دست داشت مواضع سربازان 
را بازدید مینمود و چون در هیئت و رفتار جنگاوری تظاهر می‌نمود در نزد سرب زان 
يا لااقل خویشاوندان خود چیزی دهشت انگیز بود . پیش از بر گ الکسیوس و بعد 
ازآن یونانیان دوبار نیرومندانه وبانظم وترتیب درست به بند رگاه حمله کردندتا کشتیها 
را بسوزانند ولیکن ونیزیان با مهارت و شجاعتی که داشتند سفائن آتش زای را به عقب 
راندند و شعله آتش سر گردان بی‌آن که آسیبی برساند اندلك اندك درآب دریا خاموش 
گرد ید : درحمله‌ای شبانه امپراطور یونانی بدست‌هانری برادر کنت فلاندرزمغلوب شد 
وفزونی لشکر دشمن وشبیخون زدن ایشان شکست وی را ننگین تر نمود . سپرامپرطور 
را درمیدان جنگ یافتند ولوای او که تمثال ربانی مریم عذرا و شیئی مقدس بود برسم 
یاد گار جنگ به رهبانان بندیکتی اهداء گردید که مریدان برنارد مقدس بودند. 
تقریباً سه‌ماه‌تمام بی‌آن که‌ایام مقدس روز بزرگ را مستشن ی کنندصرف کشمکش های 
خرد و تهیه اسباب جنگ گردید تا سرانجام لاتینیان آماده و مصمم برای حمله‌ای 
کلی شدند. استحکامات زمینی را درهم ناشکستنی یافته بودند و طلایه‌داران‌لشکر 
لاتینی شرح دادند که چگونه لنگر انداز ساحل پروپونتیس خطرنالك و متزلزل است 
و جریان آب ناچا رکشتیها را براهی دور میبرد تا به تنگه هلس پونت برسند و این 
همان امیدی بود که زاثران دل بدان خوش داشته و در حستجوی هر فرصتی بودند 
تا نیروی سپاه را در هم شکنند . لذا هم از بندربود که حمله‌وران قصد هجوم و 
محاصره‌شد گان نیز انتظار داشتند که حمله از آنجا آغاز شود» و امپراطور سراپرده‌های 
ارغوانی را برموضعی مرتفع در جوار بندر برافرشته بود تا مجاهدات افواج خود را 


4 میلادی فصل شصتم ۱۳۳ 
هیر کد و انشان :رورش وی ورد اھا کی بی‌باك که میتوانست صور لذت 
و شکوه و ابهت را در اندیشه خود بپرورد شاید که در صفوف دراز و منظم دوسپاه 
که آماده جنگ بودند به تحسین نگریسته باشد. طول هر صفی متجاوز از نیم 
فرسنگک بود یکی ایستاده در روی سفائن و کشتیهای بادی و دیگری برفراز دیوارها 
و برجهائ ی که برفراز چندین طبقه از برجهای چوپی گردنده قرارگرفته و برتر ازسطح 
معمولی برافراشته بود. نخستین شورکین توزی پس از پرتاب تیرو سنگ و آتش 
که از ماشینهای جنگی بیرون می‌جست. فرو نشست ولیکن عمق آب بسیار بود » 
و فرانسویان دلیر و جسور و ونیزیان در کار خود استاد بودند و چون به حصار 
شهر نزدیک شدند جنگی سخت شدید درگرفت با شمشیر و زوبین و تبرزین » و 
بر روی‌پلها ثی‌لرزنده که‌سکوی«توپهای» مواج رابه‌وسیله قلاب به‌جایگاه «توپهای» 
سا کن می‌پیوست . لاتینیان در بیش از هزار نقطه به قوت هرچه تمامتر حمله کردند 
و بیزانسیان نیز در دفاع پایداری نمودند تا آن که بسبب برتری موضع و فزونی 
عدد » لشکر بیزانسی سرانجام فائق شد و از شیپورهای لاتینبان آهنگ عقب‌نشینی 
برآمد . در روزهای بعد حمله را تجدید کردند با قوتی مانند پیش ونتیجه‌ای نظیرآن 
و شبانگاه دوژ وبارونها از برای صلاح اندیشی انجمن کردند و بیم ایشان فتط 
به سبب خطری بود که مردم را تهدید مینمود و از دهان یک تن ایشان نیز الفاظ 
فرار یا مصالحه بیرون نیامد » و مردان جنگی هریک بر جسب طبع و خوی خود 
مشتاقانه امیدوار پیروزی يا مطمئن به کر افتخا رآمیز بودند . بیزانسیان از تجربه 
محاصره نخستین درس عبرت تن ابا لاتینیان نشاطی و قونی یافتند , و علم 
به ای ن که شاید قسطنطنیه گرفته شود سودمندتر از اقدامات احتیاطی بود که بواسطه 
وقوف باحتمال مذ کور برای دفاع از شهر اتخاذ کرده بودند. در حملة سوم دو 
کشتی را بیکدیگر پیوستند تا قدرت آنها مضاعف گردد و بادی نیرومند که از شمال 
میوزید سفائن را به روی ساحل راند . اسقفان تروا و سواسون درپیشا پیش لشکر بودند 
و دو کشتی بهم پیوسته وا دو نام مسعود بود یکی را «زائر» و دیگری را «فردوس» 
و بانگ ذ کر این دونام در سراسر صف سپاهیان ندا اندر ندا باز می‌آمد. رایتهای 
۱- درمتن پمعزنمج واینها آلاتی بوده است برای دره مکوفتن قلاع واستحکامات . 


(TTA‏ اتحطاط و سقوط ابیراطوری روم 


اسقفان را برفراز دیوارها در منظر خلق قرار دادند و یکصد مارك نقره به نخستین 
مردان خطر جوی پیکارگر وعده کردند واگر مرگ مانم پرداخت پاداش ایشان 
گردید در عوض نامشان جاودان شده است. پیکارگران با نردبان از چهاربرج بالا 
رفتند و سه دروازه را به فشا رگشودند و شهسواران فرانسوی که شاید در روی امواج 
لرزان بوده بود ندچون سوار براسب بر رویزمین ثا بت استوار قرارگرفتند احساس کرد ند 
که شکست ناپذیرند. چه بگویم من که چگونه هزاران سربازی که حافظ جان 
امپراطور بودند همه بنزدیک شدن یک مرد جنگی از بیم زخم سنان ا وگریختند؟ 
وخبر فرار شرم‌آور ايشان را هموطنشان یعنی نیسه‌تاس تأیید کرده است . لشکری 
از اشباح با قهرمان فرانسوی راه می‌پیمودند وهیئت مرد جنگاور در چشم یونانیان 
بز رگ شد چندان که وی را غول" ۲ هنگامی که فراریان مواضع خود را 
ترك میکردند و اسلحه خود را به دور می‌افکندند لاتینیان تحت لوای رهبران خود 
بشهر داخل شدند وکوچه‌ها و دروازه‌ها براق عبور ایشان گشوده شد و سومین 
حریق که به تعمد یا بر حسب تصادف شعله‌ورگردید در چند ساعتی قسمتی از 
قسطنطنیه را که به اندازه سه شهر ازبز رگترین شهرهای فرانسه بود در کام خودفرو 
برد . در پایان شب بارونها وضع و شمار سربازان را بررسی و مواضعشان را مستحکم 
تمودند . فرانسویان از وسعت پایتخت و کثرت جمعیت آن مرعوب شدند و دانستند 
که اگ رکلیساها وکاخها به نیروی داخلی خود واقف باشند شاید تصرف شهر 
شش و مجاهدت یک ماهه را لا زم آورد . ولیکن بامدادان م وکبی از ملتسان 
حاجت‌خواه که صلیب و تمثال مقدس در دست داشتند تسلیم یونانیان را اعلان 
کردند و از فاتحان خواستند که از خشم و عقاب بپرهیزند . پادشاه غاصب از دروازه 
زرین بیرون رفت و فرار اختیارکرد و کنت فلاندرز و مارکی مون فرا قصور 
بل کرنی" و بو کولیون" را اشغال کردند و امپراطورثی که هنوز بنام کنستانتین و 
ملقب به «روم» بود بدست زائران مسلح لاتینی منهدم گردید . 
", - نیسه‌تاس می‌گوید که «طول قامت وی هجده يارد بود » و اگر یونانیان ترسیدند باید معذورشان داشت. دراین 


مورد بایدگف ت که مورخ به شرح عجائب پرداخته است نه به ذ کر حقیقت. 
Blachernae - ۲‏ ۳ - 0۱601600 


4 میلادی فصل شصتم ۱۳۳۹ 

قسطنطنیه را به حمله‌ای سخت و نا گهانی گرفتد بودند و قوانین جنگی هیچ 
نوع قیدی را بر فاتحان تحمیل نمی کرد مگر مذهب و عاطفه انسانیت را . بونی‌فاس 
مار کی‌مون‌فرا هنوز در سمت سرداری سپاه ایفاء تکلیف مینمود و شنیده شد که 
یونانیان که نامش را محترم میداشتند و او را پادشاه آینده خود میدانستند به لحن 
س وگواری ندا برآورده‌اند که «ای‌مارکی مقدس که پادشاهی برما ترحم نمای !» . 
تدبیر یا عاطفه شفقت باعث آمد که بنرمان مارکی دروازه‌های شهر را به روی 
فراریان بگشایند و او به پند و اندرز از سربا زان مسیح وجانبازان صلیب او خواست 
که بر جان برادران مسیحی خود ببخشایند و از کشتن ایشان دست بدارند. از 
اوراق تاریخ نیسه تاس‌درشرح این جنگ توگوئی که رودخون جاریست » بااین 
همه شمار قتیلان هموطن مورخ که در برابر دشمن مقاومت ننمودند بیش از دوهزار 
تن نبوده است و قسمت اعظم ایشان به‌دست لاتینیان کشته شدند که از شهر ببرون 
رانده شده بودند نه به دست بیگانگان » و لاتینیان که فرقۀ پیروزمند بودند به رسم 
فاتحان انتقام میگرفتند . با این حال در میان آوارگان کسانی بودند که به ستمگریها 
کمتر و به منافع به دست آمده بیشتر التفات مینمودند و نیسه‌تاس خود مدیون کرم 
بازرگانی ونیزی بود که وی را ازخطرمحفوظ داشت. پاپ اینوسان سوم زاثران صلیبی 
را متهم میکند که درشهوت‌رانی نه‌حرست سن را رعایت میکردند ونه زن ومرد را ونه 
حرف مذهبی را وتلخ كام واندوهناك است که‌ایشان اعمال شیطانیازقبیل زنا و فسق 
ونجور و مقاربت بامحارم را در انظار خلانق انجام میدادند » و مهتران اصطبلها و 
روستا زاد گان اردوی کاتولیکیها دامن بانوان شریف بدر اده و زنان مقدس راهبه 
را ملوث نمودند ومحتمل اس ت که جواز پیروزی ایشان را به ارتکاب هزاران گناه دیگر 
پرانگیخته وخود سرپوشی برای کتمان آذها شده باشد . ولیکن یقین کامل هست که 
پا یتخت امپراطوری مشرق محتوی ذخیره‌اای از زیبا رویان مایل و پول دوست‌بوده است 
در حدی که اشباع شهوات بیست‌هزار زار را کفایت نماید » وزنان زندانی از این 
پس محکوم به برد گی در خانه‌ها وتحمل مظالم دیگر نبودند. مارکی‌مون‌فرا 
حامی انضباط و حسن‌سلوك بود و کنت‌قلاندرز نمونه عفاف و تقوی » وهردو زنای 


بو انحطاط وسقوط امپراطوری روم 

به عنف با بانوان شوهر کرده و دختران با کره و زنان راهبه را ممنوع کرده بودند 
وقصاص چنین جرمی محتملا مرگ بود و بعضی اوقات مغلوبان به بیان ایشان 
متوسل ميشدند و اوقات دیگر فاتحان آن را محترم میداشتند و اعتبار منزلت رؤساء 
واحساسات سربازان در خونخواری و شهوت‌رانی ایشان اعتدالی پدید می‌آورد › 
و بايد به یادداشت که ما دیگر هجوم وحشیان شمالی را وصف نمی کنيم و باآن که 
لاتینیان هنوز بظاهر مردمی خونخوار مینمودند گذشت زمان و تدبیر و مذهب 
فرانسویان و از ایشان بیشتر ایتالیائیان را در آداب سلوك متمد ن کرده بود ؛ ولیکن 
عرصه را بر طمع ایشان تنگ نگرفتند چندان که حتی در هفت مقدس لاتینیان 
تسطنطنیه را غارت و به این طریق حرص و آز خود را اشباع کردند . به موجب 
حق پیروزی که مقید به هیچ نوع عهدی و پیمانی نبود اموال شخصی و عمومی 
یونانیان را توقیف کرده بودند و هردستی برحسب اندازه و نیروی خود مشروعاً مجاز 
بود که بجری حکم وگیرنده غرامت باشد . زروسیم مسكوك و غیرسمکولد همگان را 
معیاری برای مبادله گردید زیرا که حمل و نقلش آسان بود و هر اسیری میتوانست 
آن را در وطن خود یا در جای دیگر بدل به اموال ی کند با طبع و وضع او سار کارت 
از ميان ذخاثری که بواسطه میل انسان به اسباب رفاه و از طریق دادوستد جمع 
آمده بود گرانبهاترین آنها انواع حریر و پرنیان بود و مخمل و خز و احجارکریمه 
و ادویه و اموال منقول گران قیمت زیرا که در ممال کم تمدن‌تر اروپا ممکن نبود 
که آنها را به پول نیز بدست آورند . به‌اين ترتیب نظام غارتگری بنیان نهاده شد › 
و نیندارند که هر شخصی برحسب اتفاق یا به سعی و کوشش نصیبی میبرد زیرا 
لا تینیان مجبور بودند که آنچه را به غارت میبرند به انبار عمومی غنائم تسلیم کنند 
و جزای سوگند دروغ سخت هول انگیز و مرگ یا تکفیر و طرد از جماعت مسیحیان 
بود . سه کلیسا را برای ودیعه نهادن و توزیع ابوال غارت شده بر گزیدند و به هر 
سرباز پیاده‌ای یک سهم و هر صاحب‌نصب سواری دو سهم و هر شهسواری چهار سهم 
رسید و سهم ملوك و بارونها بیشتر و به تناسب مقام و منزلت ایشان بود . شهسواری 
از ملتزمان کنت سن پل را سپر و درع آهنین به گردن پیچیده بردار آویختند و مثال 


او شای د که گنهکارانی از این قبیل را هوشیارتر و محتاط‌ت رکرده باشد ولیکن قدرت آز 
برتر است از نیروی بیم و عموماً عقیده براین اس تکه غنائم نهنته بمراتب بیشتر از 
اموال غارت شده‌ای بود که بوحود آنها اذعان مینمودند » و مقدار غنیمت موحود 
بمراتب بیش ازبیشترین میزانی که هر گز دیده بودند یا توقع داشتند. پس ازآ ن که 
تمامی اموال را به تساوی میان فرانسویان و ونیزیان تقسیم کردند پنجاه هزارمارك 
از سهم فرانسویان کاستند تا دین ایشان و مطالبات ونیزیان را بپردازند و باقیمانده 
سهم فرانسویان بالغ بر چهارصد هزار سارك نقره شد که تقریباً معادل با هشتصد‌هزار 
پوند استرلینگک بود» وبرای شناختن ارزش مبلغ مذ کور درمبادلات عمومی وخصوصی 
آن زبان طریقی بهتر از این نیس ت که آن را با عایدی سالانژ مملکت انگلستان 
بسنجیم تابدانيم که سهم فرانسویان هفت برابر این عایدی بوده است. 

در تحول عظیمی که به میان آمد ما از سعادتی خاص برخورداريم و آن 
امکان مقایسة شرحی است که ويل هاردوئین نگاشته یا حکایتی که نیسه تاس 
نقل کرده » و نیز امکان سنجش احساسات متضاد فرمانروای نظامی شامیاین و 
سناتور( کنایه از نیسه‌تاس) بیزانسی. در نظر اول چنین مینماید که فقط ثروت 
قسطنطنیه از ملتی به ملت دیگر منتقل گردید و اندوه و خسران یونانیان درست 
همسنگ با شادمانی و سود و مصلحت لاتینیان بود . ولیکن در داستان اسف‌انگیز 
جنگ منافع حاصله هرگز برابر با زیان و خسران و لذتش هرگز مساوی با رنج‌والم 
آن نیست و لبخندهای لاتینیان زود گذر و دروغین بود . یونانیان پیوسته برویرانی 
مملکت خود اشک تحسر می‌افشاندند و مصائب واقعی ایشان بواسطه استهزاء 
دشمنان و هتک‌حرمت آنچه مقدس میداشتند سخت‌تر گردید . فاتحان را از سه‌حریفی 
که موجب انهدام حصه‌ای چندان عذليم از عمارات و ذخاثرگرانبهای شهر گردید 
چه سودی حاصل آمد ؟ و چه انبوهی عظیم از چیزهائی را که نه مصرف توانستند 
کرد و نه با خود حمل که از سرخبث و نا بخردی به گستاخی در هم شکستند ! 
وچه ذخاثری که به عبث برسر قمار و فسق و فجور و فتنه و عصیان تلف و چه اشیاء 
گرانبهائ ی که سربازان جاهل نادان شتابزده به قیمتی ناچیز با اجناس دیگر معاوضه 


2 
کردند : مردان ی که یونانیان باز مانده مزدشان را بمجاهدت سفله گانه از ایشان 
ربوده بودند ! فقط کسانی ممکن بود از این انقلاب و تحول سودی ببرند که هیچ 
نداشتند که ببازند. و لیکن مصائب طبقات برتر جامعه در بلیاتی که به شخص 
نیسه‌تاس روی نمود بقوت هرچه تمامتر وصف شده است . کاخ شاهانة او در حریق 
دومین بدل بخا کسترگردیده بود و این سناتور یونانی با زن و فرزند و دوستان 
سرپناهی بی‌نشان در خانه‌ای دیگر یافت که متعلق به او و در نزدیکی کلیسای 
سوفیای مقدس بود » و دوست او یعنی همان بازرگان ونیزی متنکروار ملبس به 
کسوت سربازی کنار در این مسکن محقر به پاسبانی ایستاد تا نیسه‌تاس بتواند 
شتابزده فرار اختیار کند و بقایای ثروت خود و دامن عفاف دختر خویشتن را از 
خطر تجاوز دشمن نجات دهد , در فصلی سرد و زمستان مانند فراریان که پروردۀ 
دامان رفاه و استغناء بودند پیاده به راه افتادند. زن نیسه‌تاس باردار بود و گریز 
برد گان ایشان را مجبو رکرد که آنچه از اثاث و متاع را که میبردند خود بردوش 
کشند و زنان را درمیان قرار دهند و برآن دارند که در عوض آراستن جمال به‌زیور 
و غازه و سفیداب روی به گل و خاك بیالایند تا پنهان بمانند . خانواده نیسه‌تاس 
بهر قدمی که برسیداشتند در معرض خطر و اهانت قرار میگرفتند » و درد استهزاء 
عوام الناس که | کنون با ايشان برابر شده بودند سخت‌تر از تهدیدهای بیگانگان 
بود . آوارگان نفسی فارغ از خطر تکشیدند تا سفر غم‌انگیز ایشان در سلیمبریا! 
به‌پایان رسید که بیش از چهل میل از پایتخت فاصله داشت › و در راه به اسقف 
اعظم رسیدند که نه ملازمی داشت و تقریباً نه لباسی و برخری میراند و او را 
حال چنان دگرگون شده بود که در فقر به حواریون می‌مانست فقری که اگر ارادی 
بودی شاید که در آن وابی نیز بودی. هنگام گریز اسقف اعظم لا تینیان بواسطه 
تعصب حزبی به هتک حرمت کلیساهای ویران و متروك او پرداختند و پس‌از آن 
که درو گوه رگرانبها را ازجامهای عشاء ربانی جدا کردند جامها را در عوض پیاله 
برای نوشیدن بکار بردند و میزهای قماربازی و غذاخوری ایشان سراسر پوشیده از 


Selymbria - \ 


4 میلادی فصل شصتم ۱۳:۳ 


تصاویر مسیح و اولیاء خدا بود » وگرامی‌ترین اشیاء مذهبی خاص مراسم عبادت 
را لکد کوب کردند. درکلیسای اعظم ایاصوفیه پردهٌ عریض و طویل جایگاه قدس 
را بخاطر حاشیه زرین آن دریدند و مصطبه محرایگاه را که اثری‌هنری و آراسته به 
ذخائ ر گرانبها بود شکستند و قطعه قطعه کردند و هرقطعه‌ای را به‌یکی ازگیرند گان 
کلیسا دادند » و اسبان و تاطران خود را به پاره‌های زروسیم منقوشی آراستند که از 
منبرو درها کنده بودند و اگر حیوانات در زیر بارگران می‌لغزیدند و به زمین 
می افتادند رانند گان نا صبور آنها را به نوك دشنه می‌زدند چندان که سیل خون 
ناپاك حیوانات برسنگفرش مقدس کلیسا جاری گردید . فاحشه‌ای را بر کرسی بطریق 
اعظم نشاندند و این زن که او را دختر ابلیس ملقب کرده‌اند درکلیسا آواز خواند 
و رقصید تا سرود های روحانی و حر کت دسته های مذهبی مسیحیان شرقی را استهزاء 
کند . حتی مدفن پادشاهان مرده از هتک حرمت مصون نماند و در کلیسای حواریون 
گورهای امپراطوران را گشودند و غارت کردند وگفته‌اند که جسد ژوستی‌نیان را 
پس از شش قرن سالم یافتند بی‌هیچ اثری از فساد وگندید گی. فرانسویان و مردم 
فلاماندی تن خود و اسبانشان را به البسه منقش به الوان گونا گون پوشاندند وسر 
خود و ستوران خود را به مندیلهای کتانی دنباله دار آراستند و د رکوچه‌ها راه 
پیمودند » و غداهای! ناسطبوع و انداژه‌نگاه نداشتن ایشان در میخواری در وقت 
ضیافت اهانتی بود به شرتیان که اعتدال در خورونوش را به نیکوترین وجهی رعایت 
میکردند . لاتینیان برای استهزاء نیروی جنگی مردمی قلمزن و کتاب‌خوان پاره‌ای 
کاغد و قلمی و دواتی را در معرض تماشای خلق قرار دادند بی‌آن که بدانند که 
آلات حنگ‌آوری و علم آموزی هیچ یک را در دست یونانیان « حدید» فایده‌ای و 
نیروئی نبود , 

اما شهرت نام و زبان یونانیان ایشان را قوی دل میکرد و برآن میداش ت که 
در جهالت لاتینیان بدیدهٌ حقارت بنگرند. و پیشرفتهای ایشان را نادیده انگارند » و 
, - غذاهائی که دوست میداشتند عبارت بود ارگوشت کف لکاو که درآب می پختند وگوشت خوك نەک سود با نخود 
سبز و شورباث یکه از سیر وگیاهان ترش و تیز درست میکردند. 


:۱ اتحطاط و سقوط ابپراطوری روم 


در دوستداری انواع هنر تفاوت ميان دو قوم آشکارتر و واقعی‌تر بود . یونانیان 
آثار هنری احداد خود را با احترام حفظ میکردند اما از ایشان تقلید کردن هم 
نمیتوانستند و از این روست که درهم شکستن مجسمه‌های قسطنطنیه ما را چندان 
خشمگین میکند که درشکایت نمودن و دشنام دادن با مورخ بیزانسی هم‌آواز 
میشویم . پیش از این خوانده‌ايم که چگونه شهر قسطنطنیه را هنگامی که در رشد و 
نمو بود موسس آن به قدرت استبداد و برای ارضاء نفس خویشتن‌بین خود نیکو 
آراست و چگونه هنگام دما ر کیش بت‌پرستی پیکره بعضی از خدایان و قهرمانان 
ار تیشه خرافات مذهبی تن بسلامت بدربرد و بیدان فوروم و هیپودروم به‌آثار 
دورانی بهتر وقاری و شرفی یافت . نیسه‌تاس چند اثر از این آثار رابه نثری‌وصف 
کرده است پر از زخارف صنعت و من چند نکته خواندنی را از ميان وصفهای او 
برمیگزینم و در این جا می‌آورم . , - پیکره ارابه سواران فاتح را از برنز قالب گیری 
کردند به خرج ایشان يا از خزانه ملت و چنان که شاید آنها را در هیپودروم قرار 
دادند . ارابه‌سواران‌ایستاده د رارابه خود گرد نقطه‌ای معین میچرخیدند وتماشا گران 
به این طریق میتوانستند هیئت ایشان را تحسین و در بار شباهت پیکره باصورت 
اصلی قضاوت کنند . در میان این مجسمه‌ها کاملترین آنها چنان‌خوب بود که ت وگوئی 
از میدان ورزش المپیک به قسطنطنیه اش آورده باشند . ۽ - مجسمهٌ ابوالهول واسب 
ان و تمساح نماینده آب و هوای مهبر و صنعت آن ديارو غنانم اين متصرفة قدیم 
بود . ۳ - ماده گرگ یکه رومولوس وریموس را شیر میداد موضوعی بود که رومیان 
قدیم و جدید را نیز خشنود مینمود ولیکن ساختن و پرداختن پیکره آن پیش از 
انحطاط هنر یونان به ندرت میسر بود. ۽ - پیکره عقاب ی که ماری در چنگال گرفتد 
بود وآن را پاره پاه میکرد از آثار ملی بیزانسیان بشمار می‌آمد اما آن را کار انسانی 
هنرمند نمی‌دانستند بلکه به نیروی ساحری آپولونیوس فیلسوف نسبتش میدادند که 
په‌یدد این طلسم شهر را ازاین گونه خزند گان سمی پاك کرده بود . »-خری وراننده 
آن که | گوستوس درکلنی نیکوپولیس برپا کرده بود به‌یاد فالی شفا هی که خبردهنده 
فتح آ کتیوم بود . ب -مجسمة مردی سوار براسپ که به‌عقیده عوام الناس پیکرة یشوع 


4 میلادی فصل شصتم ۱۳0 


حهانگشای بهودی بود و دست دراز کرده‌بود تا راه را بر خورشید غروب کننده 
بربندد . کسانی که به سنن یونان قدیم آشنا بودند پیکره‌های بله روفون" وپگاسوس " 
را می‌شناختند و هیئت اسب چنان بود که گوئی پای برزمین ندارد و در هوا پران 
است . ب - ستونی رفیم به شکل مکعب مستطیل و ساخته از برنج که چهار جانیش 
به نقوش برجسته‌ای از مناظرگونا گون و بسیار زیبای روستائی سزین بود از قبیل 
مرغان سرودخوان و روستائیان ی که کار میکردند يا نی‌میزدند وگوسفندان ی که بع بع 
میکردند و بره‌هائی که این سوی و آن سوی می‌جستند و منظره‌ای از دریا و ماهیان 
و ماهیگیری و الهگان عشق که عریان و خندان و بازی کنان سیب به یکدیگر 
پرتاب میکردند و برفراز ستون پیکر زنی بود که به وزش اندك نسیمی میچرخید 
و باین سب وی را خادمۀ باد می‌نامیدند. مر - مجسمهٌ چوپان فریجیائی که جائزه 
زیبائی را به ونوس تقدیم مینمود و آن جائزه سیبی زرین بود که مسبب نزاعش" 
مینامیدند . و - پیکره بی‌مانند هلن که نیسه‌ناس آن را به کلماتی حاکی ازتحسین 
و محبت چنین وصف کرده است : پایهائی خوش تناسب » بازوانی در سفیدی چون 
برف » لبانی گلگون» لبخندهائی جادوانه و چشمانی درخشنده » ابروانی چون کمان 
و قالبی موزون و جامه‌ای فراخ و سبک وزن » وجعد گیسوان ا وکه به موجی درهوا 
می‌ماند و جمال ی که بايد در دل شکنند گان خشن طبع او ترحمی و ندامتی پدید 
آورده باشد . . , - هیئت مردانه یا خدائی هرکول که دست لی‌سی‌پوس استاد آن 
را مرمت و دوباره زنده کرده بود . این مجسمه چندان عظیم بود که شستش به‌اندازه 
کمر و پایش به اندازه قامت انسان معمولی و سینه و کتفش فراخ و اندامهایش 
نیرومند و عضلی و گیسوانش خم اندر خم و سیمایش هیبت‌انگیز بود . این ه رکول 
نه کمانی داشت و نه تر کشی و نه گرزی »> وپوست شیری بردوش افکنده برروی 


Pegasus - ۲ Bellerophon - \ 

م - در اساطیر یونانی افسانه‌ای هست راجع به سیبی, زرین که برروی آن عبارتی منقوش بود به این مضمون «برای 
زیباترین کس» و آتنا و هرا و افرودیت هرسه آن را حق خود میدانستند. اما پاریس سیب را به افرودیت داد و 
اونیزد رعوض پاریس راد ربدست آوردن‌هان یاری و جنکک تروا را باین طریق آغا ز کرد و از آن پس4156074 ۵۶ مجه 
به استعاره به معنی هر چیزی شده است که مسبب «سد و خلاف و نزاع باشد. 


جقس سا TT‏ 

سبدی بافته از چوب بيد نشسته بود و دست و پای راست را چندان که ممکن است 
بیک سو دراز و زانوی چپ را خم و ستونی برای آرنج کرده و سرش بر روی دست 
چپ آرمیده و سیمايش خشمگین و مستغرق در انديشه بود. ,, - مجسمۀ بسیار 
عظیم جونو' که روزگاری در معبد وی درساموس قرار داشت وسرش چندان بز رگ 
بود که چها رگاو نر آن را به سخت ی کشیدند و به قصر سلطنت رساندند. ۲,- مجسمۀ 
عظیم دیگری از پالاس یا می نروا که طول قامتش می‌پا بود و خصائص این 
دوشیزه جنگجوی را به نحوی حیرت‌انگیز نمایان میکرد. پیش از متهم نمودن 
لاتینیان بايد به حکم انصاف بگوئیم که این پالاس پس از نخستین محاصره 
تسطنطنیه بواسطه دهشت یونانیان و تعصب مذهبی ایشان منهدم گردیده بود . 
دیگر مجسمه‌های برنجین را که برشمردهام صایبیون بواسطه حرص که سنگین دل 
و بی‌عاطفه است شکسته و گداخته بودند وبه این طریق خرجی که شده و زحمتی که 
درساختن آنها بکار رفته بود در یک احظه درکام اشن به هدر رفت و روح نبوغ 
دودشد و در هوا ناپدید گردید و فلزناسره را که برجای می‌ماند سکه می‌زدند تا 
سربا زان را بدان مزد دهند . برنز مقاومترین فلزی نیس ت که درساختن آثار باقیه بکار 
می‌رود » وشاید لاتینیان احمق از مجسمه‌مرمرین فیدیاس" و پرا کسی‌ته‌لیز ۲ به 
تحقیر روی می گرداندند » ولیکن اینگونه مجسمه ها برپایه های خود استوارمی‌ماندند 
بگر آن که آسیبی اتفاقی درهم شکستن این احجار بی‌فایده را باعث می‌آمد. 
داناترین بیگانگان برتر از آن بودند که مانند دیگر هموطنان خود به لذات حسی 
و غریزی مشغول شوند. ایشان حق پیروزی را به رسم پرهیز گاران در حستجو و 
گرفتن آثار و بقایای قد یسین بکار میبردند » و چه عظیم بود ذخیره جمجمه واستخوان 
و صلیب و تمثالی که بواسطه این تحولات در همه کلیساهای اروپا پرا کنده شد ؛ 
و به زبارت رفتن و نذرکردن چندان افزایش یافت که شاید از ميان غنائم یکه 
صلیبیون با خود آوردند هیچ یک پر سودتر از آن نبود. کتب اعصار باستانی که 


- موںز در اساطیر رومی نام الهه زناشوئی است . وی زله ژوپیتر و ماکۀ خدایان بود و دراساطیر یونانی او را 
ی "۲ 
هرا ورم[]می خواندند. ۲ - Phidias‏ ۳ - ۳۳۵۵165 


۶ میلادی فصل شصتم ۱:۷ 
در قرن دوازدهم هنوز موجود بود | کنون همه از دست رفته است زیرا که زاثران 
مایل و مشتاق نبودند که مجلداتی نوشته به زبانی ناشناخته را از زوال نجات د هند 
یا با خود ببرند , کاغذ وپوست موادی فساد پذیرند وحفظ کتب ممکن نیست مگربه تهیه 
نسخه های متعدد , کتب ادیی یونانی تقریباً همه در قسطنطنیه متم رکز بود وبی‌آن 
که به احتساب زیان بپردازيم باید. اشک تحسر بر کتابخانه‌هائی بیفشانیم که‌در 
حریق سه گان قسطنطنیه معدوم گردید . 


بالدین دوم وتاج مقدس خار, تصرف مجدد قسطنطنیه به‌دست یونانیان . 


نتایج کلی جنگهای صلیبی « 

لاتینیان قسطنطنیه را د گر باره درسال ۽ . ۳ , سسخ رکردند وبعد از تسخیر 
این شهر ابپراطوران مسمی به لاتینی یعنی بالدوین اول و چهار جانشین او در آنجا 
ستقر گردیدند , مقارن همین وقت یونانیان که بدعی سلطنت امپراطوری بودند 
در نیسیه و طرابوزان استقرار یافتند. ابپراطوران لاتینی لائثق و کاردان نبودند 
و حکوبتشان نکبت و زیان بسیار ببار آورد و آخرین ایشان یعنی بالدوین دوم 
آشکارا از غربیان در خواست که او را یاری کنند . 


بالدوین دوم و تاج مقدس خار 
فقط در دوران استقرار نظام شهسواری" بود که مردی نامشتغل به امور 
دیوانی میتوانست به نیروی دلاوری خویشتن را به مقام سلطنت برافرازد و برسریر 
سلطنت اورشليم و قسطنطنیه برنشیند . سلطنت اورشليم که اسمی بیش نبود به‌مری" 
رسید که دختر ایزابلا و کونرادمون فراونوة آلمریکك" يا آموری* بود و او را به‌زنی 
به ژان‌بری‌ین " دادند. ژان از خاندانی شریف نسب از ناحیة شامپاین بود و وصلت 
او بامری بموجب رأی عامهٌ مردم و حکم فیلیپ ا گوستوس صورت پذیرف تکهژان 


, - نظام شهسواری در قرون وسطی رائج و شرط شهسواری آن بود که افرادگروه دارای صفاتی از قییل شجاعت 
و شرف نسب و ادب باشند و زنان را احترام و نيازم ندان را حمایت کنند. ۳ - Mary‏ 
John of Brienne - o Amaury - f Almeric- ۳‏ 


۷ - ۱۲۱۱ میلادی فصل شصت ویکم ۱۳۹ 


را لایق‌ترین مدافع اورشليم خواند. در جنگ صلیبی پنجم ژان یکصد هزار لاتینی 
را در فتح مصر رهبری نمود و محاصره دمیاط" به‌دست وی محرزگردید و شکست بعد را 
رابه حق ازکبر و آز نماینده پاپ دانسته‌اند. پس از ازدواج دخترش با فردریکك 
دوم حق ناشناسی امپراطور ژان بری‌ین را خشمگین کرد وبرآن داشت که سهپسالاری 
لشکر دین را بپذیرد » و با آن که پیر شده و از حقوق سلطنت محروم گردیده بود 
نیروی شمشیر و روح سلحشوری او هنوز آمادۀ خدمت به مسیحیت بود. در هفت 
ساله سلطنت برادر خود بالدوین کورننی" از حالت طفولیت بیرون نیامده بود و 
با رونهای رومانی احساس میکردند که تراردادن قضیب سلطنت در دست دلاورمردی 
قهرمان سخت ضروری است. چون ممکن بود که پادشاه جنگ آزموده اورشليم در 
عنوان و منصب نیابت سلطنت به‌دیده تحقیر بنگرد پس موافقت نمودند که وی را 
تازنده است امپراطور بخوانند و از منصب امپراطوری و امتیازات خاص آن برخوردار 
کنند بیک شرط تنها و آن یک شرط این بود که بالدوین دومین دختر وی را بزنی 
بگیرد و چون به کمال رشد جسمی و عقلی برسد برتخت سلطنت قسطنطنیه جلوس 
کند , به انتخاب ژان‌بری‌ین و شهرت نام و حضور او نور اميد در دل یونانیان 
و لاتینیان تاییدن گرفت و ایشان سیمای جنگی و نیرومندی نوجوان هشتاد ساله 
و قد وقامت او را که از مقیاس انسان عادی برتر بود تحسین مینمودند . ولیکن 
چنین مینماید که حرص و دلبستگی او به‌راحت فراغ حرارت خطر جوئی را سرد کرد » 
و سربازانش پرا کنده شدند و دو سال بی‌نبرد و کسب شرف پیروزی گذشت تاآن که 
اتحاد خطرناك واتاسیز" امپراطورنیس و آزان ؟ پادشاه بلغارستان وی را از خواب 
رخوت برانگیخت. امپراطورنیس و پادشاه بلغارستان باسپاهی متشکل از یکصدهزار 
سرباز و کاروانی بحری از سیصد کشتی جنگی قسطنطنیه را در زمین و دریا محاصره 
کردند در وقتی که از قدرت امپراطور لاتینی چندان کاسته بود که او را جز یکصد و 
شصت شهسوار جنگی وگروهی اندك از تیراندازان و ملازمان شهسواران کسی 
نمانده بود . من از نقل این واقعه لرزان میشوم که چگونه ژان بری‌ین در عوض 


Azan - ۴ Vataces - ۳ Baldwin of Courtenay - ۲ شهری در شمال مصر‎ - , 


۰ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 
دفاع ازشهر در ك سواران خود حمله‌ای کرد و چگونه از چهل و هشت‌اسکادران 
دشمن بیش از سه اسکادران ايشان جان بدر نبردند و دیگران به ضربت تيغ 
شکست ناپذیر او گرفتار آمدند , پیاده نظام ژان و مردم شه رکه از امثال او ملتهب 
گرد يده بودند سوار بر کشتیهائی شدند که نزدیک دیوار قسطنطنیه لنگر انداخته 
بود و بیست و پنج سفینه را پیروزمندانه کشا ن کشان بدرون‌لنگر گاء قسطنطنیه 
آوردند . بفرمان امپراطور ملوك تابع و متحدان او برای دفاع شهر مجهز به سلاح 
جنگ کرد ندند و هر مانعی را که سد. راه ایشان بود شکستند و از آن گذشتند و در 
سال بعد با همین دشمنان جنگیدند و د گرباره برایشان فائق آمدند و فاتح شدند. 
شاعران خام‌طبع آن دوران ژان بری‌ین را به هکتور" و رولاند" و یهودای مکایی" 
تشبیه کرده‌اند ولیکن بواسطه سکوت یونانیان قدر اینان و افتخار پیروزی ژان 
اند کی کاهش پذیرفته است . امپراطوری بزودی از وجود آخرین قهرمان بدافع 
خود محروم گردید و آرزوی پادشاه محتضر این بود که ملبس به رداء رهبانی فرقد 
فرانسیس مقدس به بهشت برود , 

در شرح دو جنگ و پیروزی ژان بری‌ین من نام یا وصف اعمال دلاورانة 
شا گرد او بالدوین را نیافته‌ام که در آن هنگام به سن بلوغ و دوران خدمت جنگی 
رسیده بود و پس ازم رگ کس یکه وی به پدری برگزیده بودش جانشین او وحایز 
منصب سلطانی گرد ید . پادشاه حوان بزودی به مهمی مشغول شد که باخوی او 
سا زگارتر بود » و او را به‌دیدار پادشا هان غربی و علی‌الخصوص به نزد پاپ و آنگاه 
به ملاقات پادشاه فرانسه فرستادند تا بیگناهی و پریشانحالی اودل ایشان‌را به رحم 
آورد و از ایشان به گرفتن سرباز و نقدینه برای نجات امپراطوری که در زوال بود 
یاری بخواهد. وی سه بار به گدائی به‌در خانهة ارباب مال و قدرت رفت وهربا رمدت 
اقامت را بیشتر کرد و بازگشت به وطن را به تأخیر افکند چندا ن که از بیست‌وپنج 
سالی که سلطنت کرد قسمت اعظم آن را در خارح از کشور خود گذراند زیراکه 
, - در ایلیاد همر مم4 نام قهرمائیست که به دست اشیل کشته شد. ۲ - Roland‏ 
۳ - من‌ممطاممه۱6 معئنز نام رهبر جنگی بهودیان در قیام اپشان در قرن دوم قبل از میلاد. 


۱۲۱-۷ میلادی فصل شصت ویکم 101 


خویشتن را در هرجائی آزادتر و مأمون‌تر از خطر میدانست و به عقیده او در زاد گاه 
وی و پایتخت آن از برای اونه آزادی بود و نه امن و سلامت. در بعضی مواقع 
رسمی شاید لقب ۱ گوستوس و امتیاز و افتخار تشریف ارغوانی سلطنت حس خویشتن 
بینی او را ارضاء میکرد » ودر شورای عمومی لیون هنگامی که فردریک دوم را از 
حماعت مسیحیان طرد و از سلطنت خلم کردند همکار شرقی او یعنی بالدوین را 
بر تخت سلطنت و دست راست پاپ نشاندند. اما چه بگویم من که چگونه پادشاه 
گدای بینوای سرگردان را بارها به سخریه خوار و سرافکنده و به ترحم نمائی 
موهون کردند و در چشم خود و ملل و مردمان او را بی‌قدر و منزلت نمودند ! 
در نخستین سفر او به انگلستان وی را در بندر دوور متوقف‌و سخت نوبیخ نمود ند 
که چرا جرأت آورده و بی‌اجازه داخل کشوری مستقل شده است ! ابا پس ازچندی 
تأخیر بالدوین را رخصت دادند که به ادا سفر بپردازد و از او به ادب ابا 
به سردی پذیرائی کردند و او شا کرانه باهدیه‌ای که بالغ بر هفتصد مارك بود 
انگلستان را ترك کرد. ولیکن از پاپ آزمند او را چیزی حاصل نیامد مگر اعلان 
جهادی دیگر و گنجینه‌ای که ذخایر و سکه‌های آن عبارت از عف و گنا هان بود و چون 
این قبیل سکه‌ها را ناروا و ناسنجیده بیش از آنچه بايد صرف کرده بودند از ارزش 
آنها کاسته بود . نسب بالدوین وبلیاتی که وی بدانها گرفتار آمده بود او را نزد 
پسر عمش لوئی نهم مستحق انعام نمود ولیکن شوق رزم آوری پادشاه متدین 
را باعث آبد که از قسطنطنیه روی بگرداند و بمصر و فلسطین برود . مصیبت فقر 
شخصی بالدوین و تهی بودن خزانه اسوال عمومی اندك زمانی به سبب جدا کردن 
امارات نامور "و کورتنی" که آخرین بقایای میراث وی بود تخفیف پذیرفتو با 
اتخاذ تدابیری چنین ننگین و زیان آور او بار دیگر به رومانی با زگشت باسی‌هزار 
سرباز » و یونانیا ن که مضطرب و نگران بودند خیال کردند که شمارلشکراو دوچندان 
است که گفتیم . نخستین گزارشهای جنگی او به فرانسه و انگلستان آگهی از 
پیروزیها و امیدواریهای وی میداد به این مضمون که نواحی روستائی پیرامون 


Courtenay - ۲ Namur - 


و ۳ اتحطاط وسقوط امپراطوری روم 
پایتبخت همه گرفته شده و ا کنون جز سه روزه راهی بدانجا باقی نمانده است و اگر 
موفق بگرنتن شهری مهم شود که نامش را ذ کر نکرده است (به‌احتمال بسیارشهر 
کیرولی" ) آنگاه سر حد آن وراه عبور و دخول گشوده خواهد بود. ولیکن این 
امیدواریها (اگر بالدوین صدیق وبی‌ریا بود) بزودی چون رژیائی ناپدید گردید » 
و سربازان فرانشوی تلف شد ند و د حار آن کشو ر دردست الا یقن او بتدرج از ميان 
رفت و اتحادی بی‌شرفانه با تر کان و کومانها" سلطنت امپراطور لاتینی را از خطر 
محفوظ داشت . برای اتحاد با تر کان وی به ازدواج برادرزاد؛ خود با پادشاه 
بی‌ایمان ک وگنوسی" رضا داد و برای خشنود کردن کویانها با آداب و رسوم 
بت‌پرستانه ايشان موافقت نمود » وسگی را در فاصله ميان دو سپاه قریانی کردند » 
و زوجی که پیمان زناشوثی بستند. خون یکدیگر را چشیدند و این کار ضمان 
وفاداری ايشان بود . جانشین اگوستوس درکاخ یازندان تسطنطنیه خانه‌های 
نامسکون را برای تهیه سوخت زمستانی ویران کرد و سربی که در کلیساها بکار 
رفته بود همه را برای تأمین مخارج روزانه خانواده خود از در و پنجره حدا کرد . 
سودا گران ایتالیائی وی را اندك قرضی دادند و از او ربا گرفتند و او فرزند وجانشین 
خود یعنی فیلیپ را درونیز به عوض قرضی که کرده بود به گرو داد. تشنگی و 
گرسنگی و برهنگی همه بیقین آفتند و مصیبت » اما ارزش ثروت نیز نسبی است و 
شا هزاده‌ای که توانگر است و بی منصب چون بمقامی برسد که حوائجش افزون شود 
مانند نیازمندان در معرض آفت تلخ کامی و اضطراب و پریشانخیالی قرارخواهد 
رتشا 

ولیکن با وجود فقر مذل امپراطور و امپراطوری هنوز مالک گنجینه ای بودند 
که مثل اعلای گرانقدری و ارزش رویائی آن حاصل خرافات پرستی جهان مسیحیت 
بود . صلیب حقیقی را چندان تقسیم کرده بودند که فضیلت آن تا حدی کاهش 
پذیرفته بود و چون این صلیب دير زمانی دردست ملل نامومن مانده بود لذاممکن 
بود که درقطعات خرد آن که درمشرق و مغرب عرضه میکردند به بد گمانی بنگرند 


Cognus - ۳ Comans - ۲۳ Chiroli - ۱ 


۱۲۹۱۷-۴۱ میلادی فصل شصت ویکم ۱ 


ولیکن یاد گاری د گراز درد و عذاب مسیح هنگام مصلوب شدن وی در نما زخانه 
کاخ شاهنشاهی قسطنطنیه محفوظ و آن تاج خاری بود اصیل و گرانبها که برتارك 
مسیح نهاده بودند . در روز گاران پیشین مصریان بقروض را عادت بر این بود که 
اجساد مومیائی شده والدین خودرا بگروگان بدهند و به این طریق نه فقط شرف 
بلکه مذهب نیز ايشان را ملزم به فک رهن و رد بهای آن میکرد . در غیبت 
امپراطور بارونهای رومانی بهمین طریق مبلغ سیزده هزار ویکصد و سی و چهارسکه 
طلا به اعتبار تاج مقدس خار قرض کردند و چون نتوانستند طبق مفاد پیمان عمل 
کنند لذا توانگری ونیزی بنام نیکولاس کووی‌رینی" متعهد گردید که طلبکاران 
نا بردبار ایشان را راض ی کند به این شرط که تاج مقدس را در ونیز قرار دهندتا اگر 
در مدتی کوتاه و معین با پرداخت دین از آن شیء مقدس فک رهن نکنند تاج 
مذ کور مطلقاً ملک وی شود . بارونها سلطان خود را از قرار داد سخت وخسران ی که 
در شرف حدوث بود آ گاه کردند و چون امپراطوری قادر بېرداخت فدیه‌ای بالغ 
بر هفت هزار پوند استرلینگ نبود بالدوین آرزومند در ربودن تاج گرانبها از دست 
ونیزیان و سپردن آن بدست بزرکترین پادشاه مسیحی شد زیرا چنین کاری وی را 
شرف و مزد و سود بیشتر حاصل می‌آورد. اما این معامله مستلزم دقت و مهارت 
بود . با خرید آثار و بقایای بزرگان دین پادثاء مقدس کار را با گناهی عظیم آغاز 
کو وک کر الو ال یی تفا بل وی م و ات فک را مروا 
بپردازد و تحفه را بپذیرد و مکلف بودن خودرا به اداء دين تصدیق کند ,لوئی نهم 
دوراهب دومی‌نیکی را که سفیران وی بودند به ونیز فرستاد تا تاج مقدس را از 
گروطلبکار بیرون آورند و آن را بگیرند؛ تاج ی که از خطرات دریا وسفائن جنگی 
واتاسیز نجات يافته بود. سفیران با گشودن صندوق چوبین مهر دوژ ویارونها را 
شناختند واين مهرها را بر حعبه ای سیمین نهاده بودند و یاد گاردرد وشکنجه مسیح 
در آوندی زرین در درون جعبهٌ مقدس نهفته بود. ونیزیان به اکراه تسلیم قدرت 
و عدالت شدند و فردریک امپراطور به احترام تمام حق عبور به سفیران اعطاءفرمود 


Querini - 


۴ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 
بی‌بهاء شتافتند » و پادشاه برهنه پای و زیرجامه بر تن و تاج خار به‌دست پا مراسم 
خاص ا زکوچه‌های پاریس گذ رکرد» و خود به ميل خویشتن ده هزار مارك نقره 
به بالدوین اهداء نمود وبالدوین بگرفتن تحفه به زیان خود رضا داد. توفیقی که 
با این معامله قرین شد امپراطور لاتینی را بر آن داشت که با همان سخاوتمندی 
بقیه آثار و اثاث نمازخانة خویشتن را نیز تقدیم دارد و این آثار و اثاث عبارت‌بود 
از قطعه‌ای بزرگ و اصیل از صلیب حقیقی » والبسه طفل ی که فرزند خدا بود . 
ونیزه واسفنج وزنجیری که هنگام شکنجة عیسای مسیح بکار برده بودند» وعصای 
موسی و قسمتی از استخوان جمجمه یحیای تعمیددهنده. برای نگاهداشت این 
ذخائر روحانی لوئی مقدس بابیست هزار مارك عمارتی شاهانه کرد وآن نما زخانه 
پاریس بود که قوهٌ شاعره بوالو" آن را به لحن هزل‌آمیز جاودانی ساخته است. 
صحت و اصالت آثار و بقایایی چنین قدیم و دور ار ایام مارا شهادت هیچ انسانی 
ابت نتواند نمود اما کسانی بايد اصالت آنها را قبول کنند که به معجزات صادره 
از آنها ایمان دارند. در اواسط عص رگذشته ترحه‌ای مزمن به اشاره نوك تیفی 
از تاج خا رکه بر سر عیسی نهاده بوددند معالجه شد. متقی‌ترین مسیحیان‌فرانسوی 
که فارغ از حهل و تعصب بودند به صحت این معجزه شهادت داده‌اند و اثبات 
بطلان این واقعه آسان نیست مگر به وسیاه کسانی که به نیروی پازهری شامل 
وکلی ازگزند ساده لوحی و خوش باوری در پذیرش عقائد مذهبی مصون مانده‌اند. 
باز پس گرفتن بونانیان شهر قسطنطنیه را 

لاتینیان فسطنطنیه از هر سو محاصره و در فشار بودند و تنها امیدو آخرین 
تأخیر در خراب کار ایشان بسته به تفرقه‌انکندن میان دشمن یونانی و دشمن 
بلغاری بود اما تفوق قدرت جنگی و تدییر واتاسیز » امپراطورنیس»از این امیدشان 
محروم کرد . از پروپونتیس تا ساحل صخره‌ای پامفی‌لیا سراسر متصرفات آسیائی 
در ایام سلطنت او قرین امن و آرامش و عمران و آسایش بود و با هر پیکاری 


Boileau - ۱ 


۱۲۱-۷ میلادی فصل شصت ویکم ۱۳:۵ 
قدرت او در اروا کر می‌یافت . بلاد نیرومند کوهساران مقدونیه و تراس 
را از دست بلغاریان نجات دادند و حوزه فرمانروانی هر یک با تعیین خطوط مرزی 
کنونی مشخص گردید که مرزهای درست آنهاست در حاشیه جنوبی دانوب . 
تنها امپراطور رومیان را دیگر یارای تحمل این نبود که امیری اپیروسی‌وبادشاهی 
از سلسله کوم ننوسی در مغرب جرات آورند که منصب امپراطوری و امتیازات آن را 
ميان خود تقسیم يا برسرآنها مجادله نما یند و دیمتریوس حقیر بیچاره رنگ چکمه های 
خود را تغییر داد و سپاسگزارانه عنوان «دسپوت»" را پذیرفت . اتباع وی از ضعف 
و دنانت او خشمگین بودند و به التماس از شاهنشاه خود حمایت خواستند وملک 
تسالونیک پس از اند کی مقاومت به امپراطوری نیس پیوست وواتاسیز بی‌مزاحمی 
از مرزتر کیه تا خلیج آدریا تیک فرمان راند و ملوك اروپا قدرت و کفایت‌وی را محترم 
میا اشنا و چنین مساید. که: | کر او ستقدات:اهل سنت یخی را پدیر قته بود 
پاپ نیز سلطنت لاتینی قسطنطنیه را ییا کراهی رها میکرد . ولیکن مرگ واتاسیز 
وسلطنت کوتاه و پر مشغله فرزندش تئودور وکود کی نوه او ژان اعاده سلطنت 
ابپراطوران یونانی را موقتا متوقف نمود . در فصل بعد من به شرح انقلابات احوال 
داخلی ایشان خواهم پرداغت و در این جا همین بس است که بگویم بطامح قیم 
و همکار او یعنی میکائیل پلیولوگوس پادشاه جوان را باری گران شد زیرا که 
میکائیل باز نماینده فضائل و مفاسدی بود که خاص موسسین سلسله‌های تازه 
به سلطنت رسیده است . بالدوین امپراطور به خویشتن بینی دل خوش داشته بود که 
شاید بعضی از متصرفات یا بلاد را به مذا کره و توافق دوباره بدست آورد امادرکار 
مذا کره نیز عاجز بود » و سفیران او را به تحتیر و استهزاء از نیس بیرون فرستادند . 
از هر مکانی که سفیران نام میبردند پلیولو گوس علت خاصی ذ کر میکند که‌آن 
مکان را در نظروی عزیز و گرانبها مینماید فی‌المثل مکانی را بعلت آن که زاد گاه 
وی بوده و جای دیگری را بسبب این که اول‌بار در آن به منصب فرماندهی‌نظامی 
O aT TTS ST TT‏ ۱ 
و اسقفان مذهب مسیحی یونانی را به این عنوان می‌خواندند. معانی دیگر این لفت معروف است. 


رسیده و در مکان سوم از لذات شکار متمتم شده بوده است » و امیدوار چنان‌بود که 
دیر زمانی از لذت صید بهره‌مند باشد . سفیران حيرت زده گفتند «پس مارا چه‌بیخواهید 
بدهید ؟ » و همکار یونانی میکائیل جواب داد که « هیچ چیز » یک وجب زین 
هم نه . اگر خداوند گار شما طالب صلح است مرا خراجی سالانه بدهد یعنی مبلغی 
را که از تجارت و در آمد گم رگی قسطنطنیه عائد میشود و به این شرایط اس ت که 
میگذارم که او سلطنت کند و ا گر از قبول شرایط من سرباز زند آنگاه میان ماجنگ 
خواهدبود . من از نون جنگی بی‌خبر نیستم و مرا اميد و اطمینان به خداوند است 
وبه شمشیرخود که نتیجه پیکار پیروزی باشد .» لشکر کشی به‌ضدفرمانروای اپیروس 
مقدمه حنگ بود , اک تن ار پیروزی توینت شبکست: اندو | گر خاندان کوم ننوسی 
یا آنژلوسی باوجود همه کوششهای او بعد از سلطنت وی همچنان د رکوهستانهائی 
که گفتيم پایدار ماندند اسارت ویل هاردوئین پادشاه آ کائیا" نیز لاتينيان را از 
فعال‌ترین ومقتدرترین تابم‌سلطنتشان که در زوال بود محروم کرد . نزاع دوجمهوری 
ونیز و جنوا در نخستین نبرد از نبردهای دریائی ايشان برسر سلطة بحری‌و تجارت 
مشرق بود. غرور و منفعت ونیزیان را به دفاع قسطنطنیه دلسته میکرد ولیکن 
زقتان و به وسوسة نق تسه افوا یل ند هدر تشرد سامت له كران 
دشمنان قسطنطنیه بکوشند و اتحاد مردم جنوابا فاتح انشقاقی خشم جماعتمسیحی 
مذهب لاتینی" را برانگیخت, 

میکائیل امپراطورکه مصمم بود به هدف بزرگ خود نائل آید ازافواج 
و استحکامات تراس دیدن کرد و به تقویت این و آن پرداخت . کسانی‌ازلاتینیان 
که باقی‌مانده بودند همه ازآخرین سرزمینهای‌ملکی خود بیرون‌رانده شدند .میکائیل 
به حومه گالاتا حمل هکرد و توفیقی نیافت و با بارونی دغاپيشه مکاتبه کرد که 
نمیخواست يا قادر نبود که دروازه‌های پایتخت را به روی او بگشاید. بهاران 
سال بعد سردار مقرب او الکسیوس استراتگوپولوس ۳ که ابپراطور وی را به‌اعطاء 


, - عنع۸ نام" یکی از ایالات یونان قدیم. ۽ - جماعتی که اکنون کانولیک رومی خوانده می‌شود. 


Strategopulus - ۴ 


۰۱ میلادی فصل شصت و یکم ۱۳:۷ 


لقب قیصری مفتخر نموده بود با هشتصد سوار و گروهی سرباز پیاده پنهان از همه 
کس به عزم جنگ از هلسپوفت گذشت. به‌الکسیوس فربان داده شده بود که 
نزد یک شود و کرش فرادهد و هشیار و آگاه باشد ولیکن اقدامی به زیان قسطنطنیه 
نکند که خطرناك و نتیجه‌اش مبهم و نا معلوم باشد. اراضی مجاور شهر را که میان 
پروپونتیس ودریای سياه واقع بود متمردان و روستائیانی جسورو دلاور کشت‌میکرد ند 
که در جنگ ورزیده بودند اما معین نبود که با چه کسی عهد تابعیت بسته‌اند 
ولیکن همزبانی و پیروی از یک مذهب و نفع موجود ایشان را به یونانیان متمایل 
میکرد . اینان را «داوطلبان» می‌خواندند و خدمت بی‌مزد ایشان بر شمار سپاهیان 
حرفه‌ای تراس و سربازان امدادی کوسانی افزود و مجموعاً به بيست وپنج هزار تن 
رسیدند . قیصر بواسطة شور و غیرت داوطلبان و مطامح خود به نافرمانی از 
دستورهای دقیق خداوند گار خویشتن برانگیخته شد به این اطمینان درس تکه‌توفیق 
مدافع وی خواهد بود و حاصل آورنده عفو و پاداش . داوطلبان ضعف قسطنطنیه 
و دهشت و نگرانی لاتینیان را معاینه میدیدند و با آن آشنا بودند و اوضاع را چنان 
وصف میکردند که همان لحظه مساعدترین وقتی برای حمله ناگهانی و نیل به 
پیروزی مینمود . جوانی متهور که حا کم جدید جماعت ونیزیان بود باسی سفینه 
جنگی و بهترین شهسواران فرانسوی به خیالهای واهی به دفنوزیا" لشکر کشیده 
بود که شهریست در چهل فرسنگی کرانة دربای سیاه و ا لاتینیان رانه نیروئی 
بود و نه گمان بدی در دل و چون به ايشان خبر رسید که الکسیوس از هلسپونت 
گذشته است به گمان این که شمار لشکر او همانست که در اول بوده آرامش 
خاطری یافتند و چندان که باید نترسید ند زیرا که بی احتیاطی نموده و مراقب‌افزایش 
لشکر او نبوده بودند. الکسیوس را تصمیم بر این بود که قسمت اعظم سپاه‌خود 
را بگذارد که عملیات او را تقویت و حمایت کنند تا خود بتواند شب هنگام پنهان 
از نظر همه کس پیش برود و در وقتی که بعضی از افراد اونردبان کنار پائین ترین 
قسمت حصار می‌نهند به پیرمردی یونانی مطمئن باشند که یاران ایشان را ازراهروی 


Daphnusia - ۰ 


۱۳9۸ انحطاط و سقوط امبراطوری روم 


زیر زمینی به داخل خانة خود ببرد و به درون راه یافتگان بتوانند بزودی دروازه 
زرین را که دير زمانی مسدود بوده‌بود بشکنند و مدخلی بکشایندوپیش ار آن که 
لاتینیان از خطر آگاه گردند الکسیوس فاتح در قلب شهر باشد. پس از اندکی 
تأمل و تفکر وی خویشتن را تسلیم نیک عهدی داوطلبان کرد که ایشان جسورو 
موفق بودند و معتمدوی . وصفی که د رباب تصمیم الکسیوس نوشته‌ام خودداستان 
اجراء تصمیم است‌وتوفیق آن» ولیکن به مجرد عبورازاستانة دروازه زرین الکسیوس 
مردد و متأمل گردید و او را ازشتابزد گی خود لرزه براندام افتاد تا آن که داوطلبان 
تاکز وی را به الحاح مجبوربه پیشترفتن کردند ومطمئن نمودند که در عقب‌نشینی 
خطری محتوم و بسیار عظيم هست. قیصر سپاه رسمی خویشتن را در صفوف منظم 
مستقرگردانید و کوبانها در هر سوی پراکنده شدند و بانگ شیپور خطر بر آبد 
و بیم حریق وغارتگری مردم شهر را مجبو رکرد که تصمیم قطعی‌بگیرند . یونانیان 
تسطنطنیه سلاطین هموطن را بیاد آوردند و سودا گران جنوائی اتحاد اخیرو دشمنان 
ونیزی خویشتن را. مردم هر محله‌ای مسلح شدند و بانگ شادی‌ندا اندر نداباز 
می‌ابد که «میکائیل وژان ابپراطوران باعزو جلال رومیان را پیروزی وعمرد رازباد !» 
بانگ شیپور و غوغای خلق رقیب ایشان بالدوین را بیدار کردولیکن سخت‌ترین 
خطر مستلزم توجه نیز او را به شمشیر کشیدن در دفاع از شهری برنمی‌انگیخت 
که در ترك آن وی را مسرت پیش ار سرت ونداست عاصلن می‌آمد . بالدوین 
از کاخ سلطنت به کرانه دریا گریخت و در آنجا بادبانهای سفائنی را رویت نمود 
که از حمله بیهوده به دفنوزیا باز می گشتند و مشاهده آنها وی را خشنود کرد. 
قسطنطنیه چنان از دست رفت که هرگز بدست بازنيامد ولیکن امپراطور لاتینی 
وخاندانهای مهم شهر سوار بر کشتیهای ونیزی شدند وبسوی جزیره یوبیه " راندند 
و بعد به ایتالیا رفتند و پاپ و پادشاه سیسیل سلطان فراری را به تحقیر و ترحم 
پذیرائی کردند . از وقتی که قسطنطنیه!زدست رفت ابپراطور تا روز مر گ خودسيزده 
سال وقت صرف کرد و از سلاطین کاتولیکی مذهب به تمنا خواست که با هم 


Euboea - ¦‏ نام قدیم جزيرة بزرگ یونانی در دریاای اژه. 


aE E 

۱ 1 ۲۱ 
وی ریم از 

کے مج بر 

سے یہہ کے > ویو کس | گس 


کہ ووی س 


or ۳ 
E SEE TEE 


۰ 
ee, 
< “< 
ANS r 
r. 
n : 
“> 


بپیوندند و او را دوباره بر تخت سلطنت بدشانند اما این درس عبرتی بود که وی از 
جوانی‌با آن آشنا شده بودوآخرین تبعید او ننگین تر ازسه دیدار سابقش از دربارهای 
اروپا نبود و دستش نیزتهی‌تر نه . فرزند اوفیلیپ به این طریق وارث سلطنتی خیالی 
شد و دخترش کاترین نی ز که مدعی سلطنت بود با شارل والوا برادر فیلیپ ملقب به 
خوبروی پادشاه فرانسه ازدواج کرد و دعوی سلطنت به شوهر او منتقل گردید. 
نماینده سلسلة کورتنی زنان این خانواده بودند که یکی پس از دیگری باپیمان 
زناشوئی نام خاندان خود را با دیگر خاندانها پیوستند تا آن که عنوان «امپراطور 
قسطنطنیه» که سنگین تر و طنان‌تر از آن بود که عنوان اشخاصی بی‌منصب و مقام 
گردد دورش به پایان رسید و خاضعانه درکام نسیان فرو رفت . 


نتایج کلی جنگهای صلیبی 

پس از نقل داستان لشکر کشیهای لاتینیان به فلسطین و قسطنطنیه من 
بی‌آن که در نتایج کلی جنگهای صلیبی تفکر کنم و در تأثیر آنها در ممالکی و مللی 
پیندیشم که عرص پیکار و بازیگران صحنه این جنگهای مهم بوده‌اند موضوع را رها 
نتوانم کرد . به مجرد این که لشکر فرانکها را از جنگ فرا خواندند آثارشان از دو 
مملکت مسلمان مصر و سوریه مح وگردید ولیکن یادشان از خاطرها نرفت .پیروان 
مين پیغمبر اسلام را هرگز وسوسه مطالعه قوانین و زبان بت‌پرستان از راه بدر 
نبرد و ساد گی راه ورسم زندگی بدائی ایشان نیز از معامله جنگ و صلح بابیگانگان 
نا شناخته مغرب زمین کمترین تغیبری نیافت. یونانیان که خویشتن را مردمی گردن- 
فراز می‌پنداشتند » اما بحقیقت خودبین و خودپسند بودند » طبعی انعطاف پذیرتر 
داشتند و در مجاهدات خود برای باز پس گرفتن امپراطوری از دلاوری و انضاط 
و علم صف‌آرائی قوای بری و بحری از دشمنان خود تقلید مینمودند. ایشان ادییات 
جدید مغرب زمینیان را شاید به حق تحقیر میکردند اما اگر بمطالعهُ آن می پرداختند 
شاید روح آزاد فکری که در ادبیات غرب هست ایشان را درس می‌آموخت‌ویبه حقوق 
خود واقف میکرد . یونانیان بعضی از رسوم و قوانین زندگی اجتماعی و شخصی 


فرانسویان را اقتباس کردند و مکاتبه میان قسطنطنیه و ایتالیا معرفت به زبان‌لاتینی 
را میانشان رائج کرد و کتب چند تن از نخستین بزرگان دين را که مژلفاتشان 
د رباب معتقدات مذ هبی سند معتبر بود و نیز کتب ادبی" قدیم را سرانجام به زبان‌یونانی 
ترجمه و باین طریق گرامی داشتند. ولیکن تعصب مذهبی مسیحیان شرقی به‌واسطه 
ستمگریهائی که بنام دین در حق ایشان نمودند برانگیخته شد و سلطنت لاتیدیان 
جدائی جماعات مسیحی مشرق و مغرب را تأیید نمود : 

اگر لاتینیان اروپا را با اعراب و یونانیان دوران جنگهای صلیبی‌مقایسد 
کنيم و درجه دانشمندی و هنرو کار و کوشش هر یک از ایشان رابا هم بسنجیم 
اجداد کم معرفت ما بايد به احراز مرتبه سوم در سلسله مراتب ملل راضی بوده 
باشند پیشرفت بعدی وتفوق کنونی ايشان را میتوان از نیروی عجیبی دانست که 
در نهادشان هست و از روح فعال و تقلید گر ی که رقیبان با فرهنگ ترشان با آن 
بیگانه بودند و در آن‌هنگام تحر کی نداشتند بلکه به قهترا باز بیگشتند . باطبعی 
و خوئی چنین لاتینیان باید در زودترین وقتی از سلسلة وقایعی که منظردنیارا در 
پیش چشمانشان گشود ومقدبه مراود؛ مکرر و دراز مدتی با ملل متمدن‌تر مشرق 
گرد و فا یده ها بر گرفته باشند . نخستین واشکارترین پیشرفت ایشان در تجارت 
و انواع صناعت و نیز در فنون هنری بود که عطش ثروت و فرمان حاجت وضرورت 
وارضاء قو ادراك يا غرور و خویشتن بینی مشوق آنهاست. در میان جمع کثبر 
زائران غافل بتعصب ممکن بود که اسبری یا زائری گاهگاهی لطاف ذوقی 
قسطنطنیه یا قاهره و تفوق آنها را ادراك کند. نخستین کسی که آسیای بادی" 
را به جهانیان شناساند در حق ملل نیک وکاری نمود و اگر مردم از چنین برکات 
و نعماتی برخوردار میشوند بی‌آن که بنعم را به حق شناسی یاد کنند تاریخ به 
چیزهائی از قبیل شکر و ابریشم التفات نموده که فوائدشان از برای رفاه مردم 
آشکارتر است» و شکر و ابریشم را از یونان و مصر به ایتالیا می‌آوردند. اماحوائج 


, - کتبی که به یونانی قدیم و لاتینی نوشته شده بود. 
۳ - آسیای بادی را د رکشو رکم آب آسیای صفیر اختراع کردند و درسال ۰ میلادی در نورماندی بکارگرفتند, 


فکری لاتینیان را دیرتر و آهسته تر دریافتند و بە رفع آنها پرداختند . بیدارشدن روح 
کنجکاوی و شوق مطالعه در اروپا مربوط به عللی مختلف و وقایعی نزدیکتر به 
زبان ماست و در روزگار جنگهای صلیبی اروپائیان در ادبیات یونانی و عربی به 
اهمال و بی‌التفاتی مینگریستند و از علم طب و ریاضی فقط مقدمانی را می‌آموختند. 
اولین را عملا و دومین را به اقتباس اعداد » و درمواردی نامربوط به‌امور ذوقی از 
قبیل جنگ وتجارت مترجمانی بوجود آمدند اما دادوستد با مشرقیان مطالعه زبانهای 
ایشان و معرفت به آنها را در مدارس اروپا رائج نکرده بود . اگر اصل مذهب 
زبان قرآن را مردود و مطرود مینمود همین اصل بايد بقاومت را شکسته و رو- 
کنجکاوی را برای فهم متن اصلی انجیل درایشان پرانگیخته باشد ریرا که قواعد 
صرفی و نحوی این متن مفهوم نوشته های افلاطون و زیبانیهای همررا نیز برایشان 
آشکار مینمود . اما لاتینیان درشصت‌ساله سلطنت خود زبان و دانش اتباع خویشتن 
را تحقیر نمودند و نسخ خطی تنها ذخاثری بود که از غارت و حسد مصون ماند 
و یونانیان مشرقی از آنها بهره‌مند شدند . در دارالعلمهای غربی ارسطوفی‌الواقع 
لسان وحی بشمار می‌آمد ولیکن ارسطوئی که در این مرا کز علمی می‌خواندندبه 
زبانی خالی از فصاحت نوشته شده بود و مریدان اخلاصمنداو در عوض‌آن که 
به منبع اولین دست بیابند متنی تحریف. شده و دور از اصل را پذیرفتند که پرداختۀ 
یهودیان و اعراب اندلس بود . نیروی محرك و برانگیزاننده جنگهای صلیبی‌تعصب 
شدید و مهمترین اثرات جنگهای مذ کورمتناسب‌باعلت پدید آورندهٌ آنهابود» به‌عبارت 
دیگرهر زائری آرزومند بود که باغنائمی مقدس ازجنگ با زگردد و این غنائم آثار 
و بقایای قدیسین و در یونان و فلسطین بود و پیش از انتقال هرشی» مقدسی و بعد 
از آن نیز معجزات و تجلیات بسیار روی مینمود و بادخول افسانه‌های حدید فاد 
نیز در معتقدات پیروان مد هب کاتولیکی روی نمود و در اعمالشان خرافات حدید 
راه یافت و رسم تفتیش مذهپی و پیدایش حماعات رهبانی که از صدقات کسب 
معاش میکردند و بدترین بدکاریها یعنی گرفتن پول درازاء عنوگناهان‌و دخول 
مراسم بت‌پرستی مفاسدی بود که از سرچشمه نکبت زای جنگهای صلیبی جاری 


۱۳۲ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 
گرد ید و قوه فعالی که برانگیزاننده لاتینیان بود نیروی خرد و مذهب ایشان را 
فرسود و قرن نهم و دهم دوران ظلمت جهل و قرن سیزدهم و چهاردهم عصر 
سخافت و افسانه پردازی بود . 

اقوام شمال اروپا که امپراطوری روم را گرفتند با قبول دین عیسوی و کشت 
اراضی حاصلخیز کم کم با مردم متصرفات روم ممزوح شدند و آتش نیم کشت 
اعصار باستانی را از نو شعله‌و رکردند . مقارن با عهد شارلمان آبادیهائی که بوجود 
آورده و درآنها مستقر شده بودند تا حدی نظم و ثبات یافته بود که ناگهان 
دسته‌هائی از مهاجمان جدید یعنی نوربانهاو اعراب"و مجارها بر ایشان حمله 
بردند و مغلوبشان کردند و ممالک اروپای غربی را به وضع سابق آنهابا زگردانند 
و در غرقاب در هم آشفتگی و بی فرهنگی سرنگون کردند . در حدود قرن یازد هم 
با بیرون راندن دشمنان مسیحیت یا ایمان آوردن ایشان به این دين طوفان‌دوسین 
فرو نشست و تمدن که به قهقراء رفته بود دوباره با قدم استوار و سرعت روزافزون 
به پیش رفت و دورنمائی خوش منظرتر دربرابر نسل جوان کوذنده وامیدوار پدیدار 
گردید . پیشرفت اروپا دردوران دویست سال جنگهای صلیبی عظیم و سریع بود وبعضی 
از فیلسوفان اثر سعد آنها را ستوده‌اند » اما به نظر من جنگهای صلیبی رشد اروپا 
را تسریع نکرد بلکه آن را مانم" آمه. زیراکه اگر زندگی و کار و کوشش هزاران 
هزار تنی‌را که درسشرق مدفون شدند برای پیشرفت وطنشان بکارگرفته بودند سود 
بیشتر از آن حاصل می‌آبد و با آنچه از ثروت و محصول صنعت که برروی هم 
انباشته شده و فزون ازحد بود میتوانستند به کشتی‌رانی و تجارت بپردازند و معامله 
دوستانة بی غل وغش با اقالیم مشرق لاتینیان راغنی‌تر و ضمیرشان را آ گاه‌تر 
ERE a‏ 
درابتالیا و فرانسه زیراکه هدف ایشان فقط ویران کردن و به‌یغما بردن اموال مردم بود. ENT‏ 


جامعه اروپائی رخشنده پرتوی از نور فلسفه در عصر ما از اسکانلند تابیدن‌گرفته است و من و کسان دیگر ام هیوم 
و روبرت سون و آدام اسمیت را با احترام ذ کر ميکنيم. 


۱ میلادی فصل شصت ویکم ۱۳۹۳ 


و ور میگ دی اما در کف مود می نار اتفاقی جنگهای صلیبی را مشاهده‌میکنم 
و آن اثر به حقیقت نه در حصول خير بلکه در دفع شراست . قسمت اعظم همسایگان 
اروپا بسته به زنجیربر زگری بودند و نه آزادی داشتند و نه ملک ومال و نه‌دانش» 
و فقط دو صنف بودند یکی اعیان و دیگری کشیشان که عدد ایشان بالنسبه 
کم و عنوان معنان " و انسان حق این دوگروه بود , این نظام جائرانه را نیرنگ 
با زیهای کشیشان و شمشیر بارونها حمایت میکردو در دوران ظلمت جهل اعتبار 
قدرت کشیشان اثری نافع چون نوشدارو داشت زیرا که ایشان محو آثار ادب 
و داش را مانع آمدند و از شدت خشونت ایام خود کاستند و پناه نیا زمندان 
و بی‌پناهان شدند و نظم وامن وآرایش جابعه غیر نظامی را احیاء و حفظ کردند. 
ولیکن استقلال خداوند گاران ملک در دوران فئودالی استقلال محض؛ و رسم 
غارتگری و نزاع واختلاف درمیان ایشان رانج وفارغ از هر چیزی بود که به خیرو 
خوبی شبیه باشد » وهرگونه امید پیشرفت و کار و کوشش درزیر فشار وزنة آهنین 
طبقه ممتاز یعنی نظامیان اشراف‌زاده مضمحل گردید. در بیان علل ی که مبانی 
عمارت گوتیکی" راسمت کردجنگهای صلیبی مقامی بارز دارد . دراین لشک رکشیهای 
پر خرج خطرناك املاك بارونها از دست رفت و خانداتهای ایشان غالبا منقرض 
گردیدند» و تهیدستی بر غرور ايشان چیره شد و باعث آمد که چندین منشورآزادی 
را به زور از صاحبان املالك بستانند : منشورهائ ی که قفل از غل و زنجیربرد گان 
بر گرفت و مزرعه مرد برزگر و د کان مرد صنعتگررا از دستبرد تجاوز مصون داشت» 
و اندك اندك آن قسمتی از جامعه که سفیدتر و شمار مردمش از دیگر قسمتها 
بیشتراست دوباره واقعیتی یافت و جانی تازه گرفت . حریقی که درختان بلند و یی بارویر 
عتکل: را ار ان برد گیاهان حرد ومغدی رامجالی و هوائی برای رشد و نموداد ۲ 


, - چنان که در دو مجلد دیگر این کتاب توضیح داده‌ام برای مزز نه در فارسی لغتی هست ونه در عربی 
که بارگوینده مفهوم دقیق آن به خوانند؛ نا آشنا به فرهنگ اروپائی باشد. وموزاری کسی را گویند که از حقوق 
تام و کامل مدنی برخوردار است و تابع نیست‌و رأی او در تعیین نوع حکومت موثر است. - چنان که 
قبلا خوانده‌ايم گت نام مردمی ژرمنی نژاد است که در قرن سوم و چهارم و پنجم میلادی به امیراطوری روم حمله و 
قسمت اعظم آن را مسخ رکردند. 


۳۳۹۳ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 


درسال ,وم بیلادی یونانیان قسطنطنبه را دوباره گرفتند و میکائیل 
پلیولوگوس را بر تخت سلطنت نشاندند و او نخستین امپراطور آخرین سلسله 
پادشاهی بیزانسی بود. در نیمه دوم قرن سیزد هم مهاجمان مغول شهر قسطنطنیه 
را در دوران سلطنت جانشینان چنگیزخان از همه جانب محاصره کردند . هنگامی 
که قدرت مغولان در زوال بود ترکان عثمانی در آسیای صغیر مستقر گشتند و 
پایکاهی در اروپا بدست آوردند. درسه فصل بعد یعنی فصل شصت و دوم 
و شصت‌و سوم و شصت و چهارم که در این ملخص محذوف است گیبون بشرح 
این وقایع مییردارد . 


پایان امپراطوری روم 


فصل شصت و پنجم 
محاصره قس‌طنطنیه به دست سلطان مراد ثانى. انضباط تر کان, اختراع باروت 
درسال ب. ء , بیلادی خطری که قسطنطنیه را تهدید مینمود به یاری 
تیمور ( یا تیمور لنگ ) مرتفع گردبد زیرا که او بادشاه عثماتی بایزید ثانی را 
اسیر کرد و لیکن با احیاء قدرت ترکان عشمانی در دوران سلطنت مراد ثانی هیچ 
شک نبود که عاقبت کار قسطنطنیه شوم و انهدام آن بحتوم است. 

محاصره کردن سلطان مراد انی شهر قسطنطنیه را 
دز این, تبمکشها داناترین تر.کان و در واقع قاطه ملت سخت به وحدت 
امپراطوری دلبسته بودند » و رومانی و آناتولی که بواسطه مطامح خاص خود غالبا 
از هم می بریدند | کنون تمایلی بسیار شدید به هم پیوستگی به امپراطورید اشتند 
و سزاوار چنین بود که کوششهای ایشان در برقراری وحدت درسی آموزنده برای 
دولتهای نیرومند مسیحی شود . و اگر رومانی و آناتولی تنگه گالی پولی رامتفقاً 
با ناو گانهای جنگی خود تصر فکرده بودند ترکان عثمانی لااقل در اروپا ناچار باید 
به سرعت منهدم شده باشند. ولیکن شقاق و اختلافی که در ميان ممالک اروپای 
غربی بود و نزاعهای فرقه‌ها در فرانسه و انگلستان و جنگهای این دو کشور 
لاتینیان را بخود مشغول و از طریق د.لاوری منحرف نمود » و ایشان بی‌اندیشة 
آینده ازفرصت حال متمتع شدند و غالباً وسوسه آنی ایشان را اغوا میکردتا دشمن 


۳.۳.۳" آ یر 
مد هب خودرا خدمت نمایند . جماعتی از مردم حنواد رفوسیا ' واقع در ساحل آسیانی 
یونان مستقر گشته وحق انحصاری تجارت‌پردرآمد زاج سفید را به‌دست آورده و ازاین 
راه توانگر شده و در دوران فرمانروائی ترکان با پرداخت خراج سالانه از ثبات 
و آرامش برخوردار بودند . در آخرین جنگ داخلی تر کان» آدورنو" حا کم جنوائی 
فوسیا که جوانی جسور و جاه طلب بود مشتافانه جانبدار سلطان مرادشد و با هفت 
سفینه نیرومند جنگی انتقال وی را از آسیا به اروپا برعهده گرفت . سلطان با پانصد 
سرباز نگهبان به کشتی دریاسالار شس ت که ملاحانش هشتصد تن از دلیرترین 
فرانکها بودند و سلامت حان و آزادی مراد دردست ایشان بود . آدورنو در نیمه راه 
سفر در پیش سلطان زانو بر زمین زد و خراجی را که پرداخت آن بتأخیر افتاده بود 
سپاسگزارانه از وی پذیرفت و ما وفاداری او را تحسین ميکنيم اما نه بی| کراه. 
سلطان و همراهانش در دید گاه مصطفی و گالی پولی در‌ساحل فرود آبدند و دو 
هزار ایتالیانی مسلح به سنان وتبرزین به عزم فتح و تسخیر در ملازست مراد 
رهسپار آد ریانا پول شدند» اما خدمت مزدورانة ایشان‌را پاداش سریع همانا انهدام 
کلنی فوسیا و تجارت آن بود, 

اگر تیمور بنا به تقاضای امپراطور یونانی جوانمردانه به یاری او لشکر 
کشیده بود مستحق تمجید و حق‌شناسی مسیحیان میگردید. ولیکن مسلمانی 
که با شمشی رکاف رکشی تا درون ثرجستان رفته بود و جهاد بایزید را محترم 
میداشت طبعاً مایل نبود که بر بت‌پرستان اروبائی ترحم یا ایشان را مساعدت 
نماید . تیمورتاتاری به انگیزش جاه‌طلبی پیش رفت و نجات قسطنطنیه از نتایج 
تصادفی این واقعه بود . هنگامی که مانوئل از حکومت دست کشید امیدوار نبود 
که دمار دین و دولت تا پس از ایام نامسعود عمروی به تا افتد اما چنین 
تأخیری را به‌دعا از خدا میخواست و بعد از با زگشت از سفر زیارت به جائی‌در 
اروپای غربی هر لحظه در انتظار خبر این فاجعه غم‌انگیز بود. امابه رسیدن خبر 
عقب‌نشینی و سقوط و اسارت پادشاه عثمانی مانوئل متحیر گردید و شادی بسیار 


۱ - همععن۳۳ از بلاد قد یم یونان در آسیای صفیر. ۲ ۰ Adorno‏ 


۲ -- ۰ ۱۲ میلادی فصل شصت وپنجم ۱۳ 
نمود وفی‌الفوربا کشتی از مودون" به موریا رفت و بر تخت سلطنت قسطنطنیه 
نشمت و رقیب نابینای خود را ببرون کرد و به تبعید به جزیره‌لس بوس " فرستاد 
تا در آسایش بسر برد . سفیران پسر بایزید بزودی به حضور وی راد یافتند ولیکن 
غرورشان شکسته و آهنگ کلامشان معتدل بود و از بیم آن که مبادا یونانیان 
دروازه‌های اروپا را بروی مغولان بکشایند سرعوب بودند. سلیمان امپراطور راپدر 
خواند و درود گفت و تمنای وی این بود که امپراطور کاری کند که کشور رومانی 
یا حکوت آن برسم هدیه به او برسد » و وعده کرد که به حفظ حرمت دوستی وبا ز- 
گرداندن تسالونیک و مهمترین مواضع کناره استریمون" وپروپونتیس و دریای 
سیاء مستحق لطف و عنایت وی گردد . اتحاد با سلیمان ابپراطور را در معرض 
خطر دشمنی و کینه‌توزی موسی قرار داد و لشکرترکان مقابل دروازه قسطنطنیه 
ظا هر شدند ولیکن حملة ايشان را در ژمین و دریا طرد کردند و یونانیان باید از 
پیروزی خود متعجب شده باشند مگر آن که مزدورانی بیگانه تسطنطنیه راحراست 
بیکردند. ولیکن در عوض آن که بردوام اختلافی بیفزاید که ميان مقتدرترین 
عثمانیان بود مانوئل به وسوسة نفس بر آن شد که هول انگیزترین فرزندان‌با یزید 
یعنی محمد را مساعدت کند» و مانوئل و محمد با هم معاهده کردند ولیکن گالی 
پولی سدی شد که برآن فائق آمدن سمکن نبود و این سد مانع پیشرفت سلطان 
گردید . پس سلطان و افواج او را از طریق بسفر به قسطنطنیه رساندند و در پایتخت 
بارسوم مهمان‌نوازی از او پذیرائ ی کردند و حمله پیروزمندانة وی نخستین گام بود 
در راه تسخیر رودانی . ولیکن حزم و اعتدال فاتح جنگاور انهدام رومانی رامتوقف 
نمود و در انجام دادن تکالیفی که بر او و سلیمان واحب بود محمد به عهد خود 
وفا کرد و ناموس حق‌شناسی و مقررات صلح را محترم داشت و امپراطور را قیم 
دو فرزند کهتر خود کرد به این اميد باطل که آن دورا از حسد خونخوارانة 
یراد رشان مراد نجات دهد , اما احراء مناد وصیت‌نامه اوهتک حرمت مد هب وشرف 
ملی بشمار می‌رفت وتضات دیوان عدل متفقاً رای صاد رکردند که نگاهداشت 


Strymon ۰-۳ Lesbos - ۲ [۷۲0008 - ۱ 


۱۳۹۸ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 


و تعلیم و تربیت دو شاهزاده حوان را هر گز نبا ید به ماد رسگی ' عیسوی بذهب 
رها کرد. در میان مجامع مشورتی بیزانسی در بارۂ رأی قضات اختلاف بود 
ولیکن مانوثل که مسن و محتاط بود تسلیم ژان فرزند گستاخ خود گردید وپدر 
و فرزند سلاح خطرنالك انتقامجوئی را از نیام بر کشیدند یعنی مصطفای راستین 
یادروغین را که دیر زمانی به گرو در اسارت نگاهداشته و سالانه مبلغ سیصدهزار 
اسپر" بابت خرج معاش او دریافت میکردند از زندان مرخص نمودند. در درگا: 
زندان مصطفی باهرپیشنهادی موافقت نمود و مقررشد که کلید گالی پولی یاد رستتر 
یگویم مفتاح اروپا بهای نجات او باشد. ولیکن بمحض برنشستن به تخت سلطنت 
رومانی مصطفی سفیران را بالبخندة تحقیر از نزد خود بیرون کرد و به لحنی‌حا کی 
از دینداری گفت که مرا آن به که در روز حساب برای نقضی سو گند مواخد شوم 
نه برای تسلیم شهری مسلمان مردم به دست کفار. ابپراطور در یک دم دشمن 
دورقیبی شد که ایشان را ضررزده و از ایشان نیز زیان برده بود و دربهار سال بعد 
مراد پیروز شد و قسطنطنیه را محاصره کرد . 

چون مقهور کردن شهر قیصران ثواب بشمار می‌آمد جمعی کثیر از سربازان 
داوطلب که ارزویند تاج شهادت بودند از آسیا بدانجا روی آوردند و اتش شوق 
جنگاوری به‌وعده غنائم گرانبها و زنان خوبروی شعله‌ورگردید و نیزحضور سید ی که 
از اخلاف پیغمبر بود و پیثگوئی او مطامح سلطان را در انظار مقدس و خدمت به 
خداجلوه گر نمود , سید برقاطری سوار با پانصد مرید محترم که ملازم م و کب او بودند 
به ارود گاه رسید و حق آن بود که از شرمندگی سرخ روی شود زیرا که هر آنچه 
به یفین قاطع گفته بود همه نقش بر آب شد اما مته‌صب گران جان هرگز از خجلت 
سرخ روی نگردد. دیوار شهر مستحکم بود و در برابر لشکر دویست هزارتنی 
تر کان مقاومت نمود و یونانبان و مزدوران بیکانه ایشان حملاتشان را دفع کردند 
و افزار قدیم جنگ تدافعی را در برابر ماشینهای جدید حمله قرار دادندو درعوض 


, - درمتن انگلیسی نیز دشنامی به همین معنی آمده است وحاکی از نفرت ت رکان از مردم غیر مسلمان است . 
asper - ۲‏ سکه‌ای سیمین که سابقاً در ت رکیه و مصر رائج بوده و معادل با . ۳ ,/ , قروش یا یک صدم ليره 


انگلیمی بوده ات 


۵ ۱۸-۲ میلادی فصل شصت و پنجم ۱۳۹۹ 
حرارت تعصب درویش که در عالم ریا نا گهان به آسمان برشد تا با پیغمبر(ص) 
سخن بگوید مسیحیال نیز بساده لوحی مریم عذرا را «مشاهده» کردند که ملیس 
به‌جامه‌ای بنفش رنگ بر روی پشت خاکی حصار شهر راه میرود و ایشان را به 
دلاوری بر می‌انگیزد . پس از محاصره‌ای دو ماهه مراد را به سبب قیامی‌داخلی 
به بورسه" با زخواندند. اتش شورش را خیانت یونانیان مشتعل کرده بود ولیکن 
قتل برادر بیگناه مراد آن را بزودی خاموش کرد . در مدتی که مراد انکشاریان" 
را در فتوحات جدید در اسیا و اروپا رهبری مینمود امپراطوری بیزانس به‌لطف 
مراد باوجود انقیاد و تزلزل سی‌ساله مهلتی یافت , مانوئل به گور رفت و ژان 
پلیول و گوس را گذاشتند که در عوض پرداخت خراجی سالانه بالغ بر سیصد هزار 
اسر و قصور و اهمال‌در نگا هد اشت هر آنچه در نصرف وی در بیرون ار قسطنطنیه 
بود ات .کد 
رسم انضباط درمیان تر کان 

استقرار امپراطوری تر کان و پس از آن احیاء سلطانی ایشان را بی هیچ 
شکی باید در درجة اول از لیاقت سللاطین ترك و صفات و سجایای شخصی ایشان 
دا سا زیرا که در ۳ بشری مهمترین صحنه های حوادت خواه ناخواه موقوف 
به صفات خلقی یک بازیگر است و بس . مدتی که از جلوس عشمانی بر تخت 
سلطنت تا مرگ سلبان گذتیف شامل دویست وشصت‌وپنج سال و دوران سلطنت 
نه پادشاه بود ۰ نادره سلسله‌ای از سلاطین جنگجوی کوشنده ذونفوذ که اتباع 
خویستن را فرمانبردار و دشمنان خود را مرعوب میکردند . وارثان سلطنت در عوص 
آن که به تن آسانی در حریم سرای سلطان از اسباب رفاه بر خوردار باشندد رشورای 
سلطنت و در میدان جنگ درس می‌آموختند و پرورش می‌یافتند و پدرانشان 
فرمانروائی ایالات و سالاری سپاه را هنگامی به فرزندان خود می‌سپردند که ایشان 
Janizaries - ۲ Boursa - ۱‏ با ہنی چربها که در ترکی به معتی سربازان جدید است. در ابتدا بردگان 


را ینی‌چری می‌خواندند اما هنگامی که دستة نگهیان امپراطور در قرن چهاردهم تشکیل یافت این نام به ایشان 
اطلاق گرد پد 


۱۳۷۰ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 
هنوز در عنفوان شباب بودند و این رسم مردی و مردپروری که غالباً باعث‌جنگهای 
داخلی میشد باید نتیجه اساسی‌انضباط و قوام سلطنت بوده باشد . ال عشمان نمیتوانند 
مانند خلفاء خود را اخلاف يا حانشینان پیغمبر خدا بخوانند و دعوی خویشاوندی 
ایشان با خانهای تاتاری سلسلة چنگیزی نیز ظاهراً مبتنی بر خودستائی و نادرست 
ات اط وا ایشان نیز نا معلوم است ولیکن بزودی فکری در ذهن اتباع 
ایشان حایگزین کول و آن اعتقاد به حق مقدس و بطلان ناپذیر ت رکان بود 
حقی که نه‌با گذشت زمان از ميان میرود و نه زور و شدت آن را از ضمیرشان 
می‌زداید . سلطانی ضعیف يا خبیت‌را میتوان از سلطنت خلع وبه فشردن حاق از 
زند گی محروم کرد اما میراث او سمکن است به کود کی یاابلهی منتقل شود؛ 
و جسورترین متمردین هرگز جرأت نیاورده اس ت که بر فراز تخت سلطنت پادشاه 
مشروع خود بنشیند , با آن که وزیران خدعه گرد رکاخ سلطنت يا سرداران‌فاتح 
در ارد و گاه پیوسته خاندانهای زود گذر سلطنتی آسبا را از ميان برده‌اند عمل پانزده 
قرن نظام جانشینی سلاطین عثمانی را تأیید نموده و این رسم | کنون جزئی ازاصل 
حیاتی مات ترك شده است. 

روح ملت ترك ونظام حکویتشان را اثری خاص و بسیار نیرومند است. 
اتباع اصلی عثمان چهارصد خانواده تر کمان بیابانگرد بودند که به دنبال اجداد 
او از جیحون تا رودسانگاریوس " رفتند. ودشتهای آناتولی هنوز پوشیده از چادرهای 
سفید و سیاه برادران بی فرهنگ ایشان است . ولیکن اولین قطره بزودی با دریائی 
از مردم ممزوج گردید که مغلوب یابدلخواه خود تابع این قوم شدندو پیوندهائی 
که ایشان را ملتی واحد کرد نام تراك بود ومذهب و زبان و اداب ورسوم‌مشترك . 
در بلادی از ارژروم " تا بلگراد نام ملی ترك شامل همه مسلمانان است ودرمیان 
شا نان نر که مسلمانان محترمترین اتباع دولت و در مقام اولند» ولیکن ایشان 
کشت زمین و روستاها راء لااقل در رومانی» به دست فلاحان مسیحی رها کرده‌اند. 
در دوران نیرومندی حکومت عشمانی تر کان خود از احراز مناصب دیوانی‌ولشکری 


Sangarius - ۱‏ + - در عربی ارضروم می‌نویسند . 


۵۰ ۱۱۸-۱ میلادی فصل شصت وپنجم ۱۳۷ 
ممنوع بودند و قواعد سخت تعلیم و تربیت ایشان را مردمی دوراز اصالت قومی 
پرورد که عبد و عبید خداوند گاران خود بودند و کارشان فرمان بردن و کشور 
کشائی و فرمان راندن بود. از زمان ارخان"ومراد اول سلاطین ترك همه براین 
عقیده بودند که حکومت شمشیر بايد در هرنسلی با سربازان تازه تجدید شود و این 
سربازان را نباید از میان آسیائیان زن صفت جست باکه بايد در ميان بومیان قوی 
بنیه و جنگجوی اروپا یافتشان . متصرفات تراس و مقدونیه و آلبانی و بلغاری 
و سربستان آموزشگاه دائم سپاهیان ترك شد وهنگامی که خمس اسیران که درنسب 
شریفترین ایشان بودند در جنگ معدوم شدند ت رکان خراجی ظالمانه بر خانواده‌های 
مسیحی تحمیل و در وصول آن سخ ت کوشی بسیار نمودند و آن خراج عبارت بود 
از پنجمین فرزند هر خانواده‌ای یاهرپنج سالی یک فرزند . سالمترین نوجوانان 
نیرومند دوازده و سیزده وچهارده ساله را به زور از پدران‌و مادرانشان حدامیکردند 
و اسمشان را در شناسنامه‌ای مینوشتند و از آن لحظه‌ایشان را لباس می‌پوشاندند 
و نگاه میداشتند و برای خدمت تعايم میکردند. به مشاهده اثر لیاقت در ناصیۀ 
جوانان ايشان را برای درس آموختن به یکی از مدارس سلطانی در بورسه‌یاپرا 
یا آدریاناپول میفرستادند و به پاشاها میسپردند تا از ایشان پاسداری کنندیادر 
خانواده‌های روستائیان آناتولی متفرقشان میکردند و هم استادان ایشان اول‌مصروف 
تعلیم زبان تر کی بود» و بدنشان را باهر کارسختی که برای تقویت نیروی‌جسمی 
لازم بود پرورش میدادند و این جوانان کشتی گرفتن و جستن و دویدن وتیرانداختن 
بازه و کمان را می‌آموختند وبعد در ذشانه کردن با تفنگ فتیله ای نیز تعلیم‌می‌یافتند 
و پس از اینها ایشان همه را در صنوف مختلف ینی چریها " بخدمت می گماشتند 
و با سختگیری تمام رسم جنگ یا قواعد سلوك رهبانی خاص این صنف رابه‌ایشان 
می‌آموختند . جوانانی را که در اصل و نسب و مواهب ذاتی و خوبروئی بارز و 
۽ - پیاده نظام ترکان با تشکیلات منظم لشکری رجوع شود به مقاله‌ای بسیار خواندنی که در دائرةالمعارف 
اسلامی راجم به این سربازان و وابستگی ایشان به فرلة مذهبی بکتاش و حروفی آمده است. 


۳ ۳ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 

ممتاز بود ند درطبقه دون مرتبت«عجمی اغلولر» یا طبقه برتر « ايچ اغلولر »وارد میکرد ند 
و از این دو طبقه نخستین وابسته به کاخ‌سلطنت بود و دومین به شخص‌سلطان. 
این جوانان در زیرتازیانه خواجه سرایان سفیدپوست فنون سواری و پرتاب زوبین 
را روزانه تمرین میکردند و کسانی از ایشا ن که ذاتاً طالب علم بودند حواس خود 
را درکار مطالعة قرآن و آموختن زبان فارسی و عربی متم رکز میکردند و پس ازآن 
که درکاردانی‌وارشدیت‌به مقامی برترنائل می‌آمدند ایشان راک مکم‌از خدست 
درباری مرخص میکردند و بمشاغل لشکری و دیوانی و حتی مدهبی می گماشتند ۱ 
این گونه جوانان هر چه بیشتر در کار خود مداومت مینمودند امیدشان به پیشرفت 
آینده بیشتر می‌شد تا آن که هنگام کمال سن به چهل تنی می‌پیوستند که ملقب 
به «آقا» بودند و در پیش سلطان می‌ایستادند و به انتخاب وی به حکومت متصرفات 
عثمانی ارتقاء می‌بافتند و مشمول برترین و شریفترین عناوین افتخارآمیز امپراطوری 
می‌شدند . چنین روشی و سنتی به بهاترین نحوی متناسب با روح سلطنت استبدادی 
و ت رکیب آن است. وزیران و سرداران سپاه به دقبق‌ترین مفهوم این لغت‌برد گان 
سلطان بودند و برای درس ی که می‌آموختند ونان ی که میخوردند رهین جود وکرم 
او بودند و چون حریم سرای سلطان را ترك میکردند و می گذاشتند تاموی برچهره 
ایشان بروید» که ریش نشان آزاد شدن از قید برد گی بود» منصبی مهم می‌یافتند 
امانه حزبی داشتند و نه دوستی و نه پدر و مادری و نه فرزندانی» و متو کل به کسی 
بودند که ایشان را از ادنی مرتبتی به مقام اعلی بر افراشته بود و به اندك‌ترین 
نارضائی می‌توانست این « مجسمه‌های مینا» را که در مثلی ترکی آمده‌و صفتی 
است متناسب با ایشان درهم شکند. درطی مراحل شاق ودیر گذرتعلیم وتربیت این 
برد گان » صفات خلقی و استعدادهای‌ذاتی ایشان بر اهل بصارت آشکار میگردید 
و انسان تنها و بی دفاع را ملاك شخصیت همانا لیات ذاتی بود و اگر سلطان 
چندان خرد داش ت که دستیاران خود را برگزیند وی را در کار انتخاب آزادی 
مطلق بی‌حدوحصر بود . در تر کی عثمانی کسانی را که باید شاغل مناصب دیوانی 
و لشکری شوند چنان تریبت میکردند. که فضیلت اجتناب از لذات را بیشتر ازعمل 


۵۰ ۱۸۸-۱ میلادی فصل شصت و پنجم ۱۳۳۳ 
دیوان و فنون جنگاوری می‌آموختند و به فرمانبردن بیش از فرمان دادن خو 
میگرفتند . صفاتی چنین در میان سربازان ترك نیز رائج میگردید و خموشی » واعتدال 
در خوردن » و امساك در شرب حرام» و فروتنی و بردباری ایشان دشمنان مسیحی 
را نیز ولو به اکراه ثناخوان سربازان ترك کرده است» و اگر انضباط وممارست 
ینی چریها را باغرور بزرگزاد گی و جهل سربازان تازه به خدمت پیوستۀ فرنگ 
و استقلال شهسواران وخوی ستبزند گی و تمرد که در دلاوران جنگ آزموده بود 
و مفاسدی دیگر چون افراط در شهوات و علی‌الخصوص میخوارگی وفتنه ویی‌نظمی 
بسنجیم که سپاهیان اروبائی را از دیر باز آلوده و ناپاك کرده بود در پیروزی 
سربا زان ینی‌چری شک نخواهیم آورد . 


اختراع باروت 

تنها امید نجات امپراطوری یونانی و ممالک مجاور آن سلاحی زورمندتر 
وکشفی تازه درفن جنگاوری بود که تفوق قطعی ایشان را بردشمن ترك باعث آید. 
در سخت‌ترین لحظه سرنوشت چنین کشفی شده و چونان سلاحی هم اکنون در 
دست ایشان بود . شیی‌دانان چین يا اروپا بر حسب اتفاق یا باجدوجهد بسیار 
و تجارب دقیق کش ف کرده بودند که اگر شوره و گوگرد و ذغال چوب را با هم 
بیامیزند و شراره‌ای از اتش به ان در زنند نتیجه‌اش انقجاری سخت شدید خواهدبود 
و بزودی مشاهده شد که اگر نیروی انفجار در لوله‌ای مستحکم متراکم شود 
گلوله‌ای سنگی یا آهنی را میتوان با سرعتی مخرب و مقاومت ناپذیر از درون لوله 
بیرون راند. دوران دقیق اختراع باروت وبکار بردن آن درورطه افسانه هایمشکولد 
فرورفته و با بیانی سبهم گفته شده است ؛ با این همه بخوبی در میتوان یافت که 
باروت را پیش از اواسط قرن چهارد هم می‌شناخته‌اند و قبل از پایان همان قرن‌دول 
آلمان و ایتالیا و اسپانیا و فرانسه و انگلستان با تفنگ آشنا بوده و آن را در نبردها 
و محاصره‌های دریائی و زمینی بکار میبرده‌اند. در استعمال آلات جدید جنگی 
اولویت بلل چندان بحساب نمی‌آید» و هیچ یک نمی توانستند از آشنائی پيشتر 


dg dg 

و قدیمتر خود با اینگونه آلات فایده‌ای منحصر به خود NAE‏ و چون همه پیشرفت 
میکردند پس در قدرت نسبی و علم جنگ نیز همه در یک مرتبت قرار داشتندو 
پوشیده داشتن رموز کار در محدوده قلمرو مسیحیت نیز امکان‌پذیر نبود زیرا که 
مرتدان دغاپيشه و سیاست خودخواهانه رقیبان راز را بر ترکان آشکار نمود» و 
سلاطین عثمانی چندان شعور و ثروت داشتند که مهندسی مسیحی را بخدمت گیرند 
و او را به نسبت هنر و لیاقتی که داشت پاداش دهند. مردم حنوارا که منتقل 
کنند گان سلطان مراد به اروپا بودند متهم به تعلیم وی در فن جدید کرده‌اند 
و محتمل است که تفنگهای او به دست ایشان ساخته شد و در محاصرهُ فسطنطنیه 
مسیحیان را نشانه کرد . نخستین حمله در واقم به نتيجه نرسید ولیکن در همه 
جنگهای آن ایام برتری از آن کسانی بود که بیش از دیگران حمله میکردند و زمانی 
حفظ تناسب میان حمله و دفاع را متوقف ودهانه توپهای غرنده چون رعد را بسوی 
دیوارها و برجهائی گرداندند که برای مقاومت در برایر ماشینهای کم نیروی اعصار 
قدیم ساخته شده بود . ونیزیان استعمال باروت را به پادشاهان مصر و ايران 
آموختند بی آن که ملامتی و سرزنشی بشنوند زیرا که پادشاهان مذ کور متحدان 
ایشان در مخالفت باسلطةُ تر کان عثمانی بودند؛ و سراستعمال باروت بزودی در 
سراسر آسیا منتشر گردید و به اقصی نقاط این قاره رسید و برتری اروپائیان محدود 
شد به پیروزیهای سهل ایشان در جنگ با قبائل وحشی دنیای‌نو. اگر سرعت 
پیشرفت این کشف زیان آور را با کندی پیشرفت منطق و علم و فنون صلح بسنجند 
مرد اندیشمند بر حسب خوی ذاتی بر حماقت ابناء بشرمی‌خنددیامی گرید , 


فصل شصت و ششم 

استمداد بونانیان از اروپائیان غربی. دیدار ژان پلیولو گوس از رم . 
دیدارما نوئل از ایتالیا و فرانسه وانگلستان, لشک رکشی ژان‌پلیول و گوس 
دوم . اتحاد موقت بونانیان بالاتینیان, احیاء دانش یونانی در ایتالیا, 

پاپ نیکولاس پنجم , استفاده وسوء استفاده از دانش قدیم , 
در آخرین چهار قرن دوران دولت امپراطوران یونانی دوستی یا دشمنی 
ایشان با پاپ و لاتینیان را میتوان ملاك پریشانحالی یا رفاه اتتصادی ایشان دانست 
یا میزان پیشرفت و سقوط سلسلهة پادشاهانی که از اقوام کم‌فرهنگ اروپائی بودند, 
هنگامی که ترکان سلجوقی در آسیا منتشر شدند و قسطنطنیه را تهدیدکردند 
مشاهده نموده‌ايم که چگونه در شورای پلاسن تیا" سفیران الکسیوس به تضرع از 
پدر همه مسیحیان خواستند که ایشان را حمایت کند. اما بمحض این که قوای 
جنگی زائران فرانسوی سلطان را از نیس بیرون راند و به‌ایکونیوم" برد سلاطین 
یونانی نفرت واقعی و تحقیر خود را در حق انشقاقیون غربی از نو آغاز یا آشکارا 
پدان اعتراف نمودند و این کار نخستین سقوط امپراطوری غربی را تسریع کرد . 
تاریخ حمله مغول د رکتاب واناسی ز که به لطف ونرمی سخن می گوید ذ کر شده 
است . بعد از باز پس گرفتن قسطنطنیه دشمنان داخلی و خارجی سریر نخستین 
پلیولو گوس "را محاصره کردند و تا وقتی که شمشیر شارل بر فراز سر اومعلق بود وی 


Palelogus ۳ Iconium ۰ ۴ Placentia - ۱ 


۱۷۲۷ انحطاط وسقوط امپراطوری روم 

به سفلگی پاپ را تملق گفت و احترام نمود تا مگر مشمول لطف وی گردد و به‌این 
طریق ایمان و فضیلت نفس خود و محبت اتباع خویشتن را از دست‌داد , به علت 
خطری که در آن وقت او را تهدید مینمود پس از مرگ میکائیل ؛ پادشاه 
و مردم استقلال مذهب و خلوص غقیدت خود را به لحن قاطع تایید نمودند. 
اندرونیکوس مهترنه لاتینیان را دوست میداشت و نه از ايشان می‌ترسید وهنگامی 
که مشقت به حد نهایت رسید غرور او حامی تفت رد نا زیرا که انکار عقاید 
ارتودو کسی را که وی هنگام جوانی قاطعاً اعلان کرده بود در وقت سالخورد گی 
پسندیده نبود . اما در وجود نوه‌اش اندرونیکوس کهتر به علت خاصیت طبع و وضع 
وحال او خوی روک کر بوذ و فتح بیت‌نیا به دست‌ت رکان وی را متذ کر گردید 
که جوینده اتحاد دینی و دنیوی با ملوك غربی شود . پس ارک پیوند وجدانی 
پنجاه ساله جاسوسی بارلام ! نام را که راهب بود به نزد پاپ بندیکت" دوازدهم 
فرستادند و چنین مینماید که استادی چیردست یعنی خادم اعظم نگارنده دستورهای 
زی رکانه‌ای بوده‌است که به بارلام دادند . راهب مأمور بود که‌بگوید: «ای پدرمقدس 
روحانی امپراطور نیز چون تو آرزومند پیوند دو جماعت مسیحی مذهب است اما 
در این معامله بسیار دقیق ناچار باید شرف منزلت خود و معتقدات اتباع خویشتن 
را محترم شمارد . برای پیوند میان جماعات دو راه هست یکی زور و دیگری مستعد 
کردن مردم بادلیل و برهان . زور را هم | کنون بکار برده و از آن اثر مطلوب حاصل 
نیاورده‌اند زیرا که لاتینیان امپراطوری یونانیان را مقهور کرده ابا به ضمیر ایشان 
دست نیافته‌اند. روش اقناع مردم با دلیل و برهان روشی تدریجی اما به یقین 
بژثر است و اثر آن دائم و باقی است. اگرگروهی از عالمان دین را بنمایند گی 
به نزد شما بفرستیم محتمل است که ایشان در دوستداری حقیقت و لزوم وحدت 
عقیدت با شما موافقت نمایند ولیکن چون به نزد ما بازگردند چنین موافقتی را چه 
اجری و چه فایده‌ای خواهد بود ؟ هیچ الا تحقیر برادران هم‌دین و سرزنش ملتی 
بی بصارت که خوی معاندت دارد و با این همه ملتی است که برحسب عادت 


Benedict - ۲ Barlaam - ۱ 


۸ میلادی فصل شصت وششم ۱۳/۷ 


شوراهای عمومی مذهبی را محترم می‌شمارد یعنی شوراهائی که تعیین کننده اصول 
دین ما بوده‌اند » و فرامین شورای لیون" را از آن روی مردود میشمارند و منکر 
میشوند زیرا که جماعات مسیحی شرقی را در آن حلسه نمایند گانی نبوده و دلائل 
ایشان را کسی نشنیده است . برای حول نتیجه مفید چنان سزد که پدر مقدس 
سفیری به یونان بفرستد و آن سفیر برای مصلحت‌اندیشی با اسقفان اعظم قسطنطنیه 
و اسکندریه و انتا کیه و اورشليم انجمن کند و بیاری ایشان شورائی عمومی ومستقل 
فراهم آورد .» آنگاه جاسوس تیزهوش تندذ هن گفت؛ «اما در این لحظه ت رکان 
به امپراطوری حمله کرده و آن را به خطر افکنده و چهار شهر از بزرگترین بلاد 
آناتولی را متصرف شده‌اند . سا کنان مسیحی مذهب این بلاد گفته‌اند که میخواهیم 
با دولت و مذهب خود دگر باره پیمان ولاء ببندیم و لیکن لشکریان امپراطور 
و عواند او نجات ایشان را کفاف نخواهد داد و سفیر رم باید با سپاهی از قوم 
فرانک همراه باشد يا این سپاه پیشتر از او برود و کفار را بیرون براند و راهی برای 
رسیدن به مزار مقدس مسیح بگشاید». اگر لاتینیان بد گمان از یونانیان ضمان 
خواستند و پیش از هر مددی جویندة اثری ازحسن نیت ایشان شدند پاسخهای بارلام 
سهل و واضح و منطقی بود : «, - فقط شورای عمومی مذهبی میتواند وصلت دو 
جماعت مسیحی را تحقق پذیر سازد و تا سه اسقف اعظم شرقی و دیگر اسقفان بسیار 
را از یوغ اسارت مسلمانان نجات ندهند چنین شورائی را تشکیل نتوان داد. 
چ وتا نان فوانتطة نها و آرازهای بار کانة خد و هر عة اند وا نز 
با کاری که نشان از مهر برادری دارد یا مساعدتی موثر که اعتبار قدرت امپراطور 
و استدلالهای وی و دوستداران وصلت دو حماعت را تقویت کند رضای خاطر ایشان 
را حاصل آورند. م - اگر تفاوتهائی در اصول ایمان یا آداب مذهیی باش که آنهارا 
علاج ناپذیر بياييم با وجود تفاوتها بدانيم که یونانیان پیروان مسیحند و تر کان 
دشمن هر آن کس که خود را عیسوی می‌ناید و برارمنی و قبرسی و ردسی یکسان 
حمله‌ور میشوند » وپادشاهان فرانسوی را سزد که در دفاع از دین همگان شمشیر 


Lyons - ۱ 


#۸ ۳ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 
ب رکشند. ء - اگر با اتباع اندرونیکوس چنان رفتا رکنن که گوئی ایشان بدترین 
مرتدان و بت‌پرستانند سیاست عاقلانه و خردمندانه حکم میکند که دولتهای غربی 
فرصت را مغتنم شمارند و متحدی مفید را بی‌چون و چرا بپذیرند و کشتی شکستۀ 
امپراطوری را از فرو رنتن باز دارند و حدود و ثغور اروپا را پاسبانی کنند و درعوض 
آن که در انتظار بسربرند تا سپاه ت رکان با افواج یونان دربند گرفتار پپیوندند وذخاثر 
آن را نیز مالک شوند غربیان خود به‌ضد ترکان با یونان متحد شوند. دلائل 
و پيشنهادها و مستدعیات اندرونیکوس را با سردی کبریائی و با بی‌اعتنانی شنیدند 
و ازآنها پرهیز کردند. پادشاه فرانسه و ناپل نیز خطرات و افتخارات حهاد را 
نپذ یرفتند و پاپ از احضار اسقفان برای تشکیل شورائی جدید و اخذ تصمیم د رباره 
اصول قدیم دین امتناع نمود » واحترام وی برای دعاوی مهجور امپراطور لاتینی 
و روحانیون او را برآن داشت که بررساله خود عنوانی زننده بنگارد به این مضمون : 
« به رئیس شورای مذهبی یونانیان و کسانی که خویشتن را اسقفان اعظم جماعات 
شرقی ملقب کرده‌اند.» برای رسالتی چنین یافتن وقتی نامناسبتر و شخصی از پاپ 
بند یکت نامساعدتر ممکن نبود زیرا که بندیکت دوازدهم‌این روستازادء کندهوش‌از 
شک و تردید در حیرت فرو رفته و مستغرق درشرب و بطالت بود و غرور او چندان 
که بر تاج پاپی طبقه‌ای دیگر افزود ولیکن او نه در خور منصب خسروانه بود ونه 
لایق رهبری مسیحیان . 

پس از مرک اندرونیکوس مادام ی که یونانیان بواسطه جنگهای داخلی 
آشفته‌فکر بودند حرأت نیافتند که مسمیحیان همه را برانگيزند و طالب اتحاد کنند. 
ولیکن بمحض این که کانتا کوزینی " دشمنان خود را مقهور نمود و ایشان را بخشود 
مايل شد که وارد کردن تر کان به‌اروپا و ازدواج دخترش را با شا هزاده‌ای مسلمان 
کاری صحیح و منطقی جلوه گر سازد يا لااقل عمل ی کم گناه تربنما ید و دوتن ازعمال 
دیوان را با ترجمانی لاتینی‌دان به دربار پاپ فرستاد که به آوین یون" در کنار رود 
رون منتقل گردیده و مدت هفتاد سال در همان جای مستقر بود . دو فرستادۀ 


Avignon - ۲ Cantacuzene - \ 


فصل شصت وششم ۱۳۷۹ 
اند رونیکوس به اعتبا رمأموریتی که داشتند ازضرورت شاقی‌سخن گفتند که کانتا کوزینی 
را مجبو رکرده بود که اتحاد با کفار را بپذیرد » وبفرمان او آهنگ خوش نوای 
جهاد و پیوند اتحاد را سا زکردند. جانشین بندیکت یعنی پاپ کلمان ششم ایشان‌را 
برسم مهمان‌نوازی و باحترام تمام پذیرئت و بیگناهی پادشاهشان را تصدیق کرد و 
اضطراروی را بوجه دانست و گذشت و بزرگواری او را ستود و برسفیران آشکار شد 
که اطلاعات او در باب امپراطوری ونان و وضع انقلابات و تحولات آن کامل 
است » اطلاعاتی که پاپ از بانوئی ساووائی و ملازم امپراطریس آنا آموخته بود . 
اگر کلمان به موهبت فضائلی آراسته نبود که کشیشان را لازم است در عوض صفات 
فکری و اخلاقی پادشاهان را داشت و ابهت ایشان را و گشاده دست بود چندان که 
اعطاء منصب سلطنت برای او آسان بود مانندتفویض مناصب روحانی به کشیشان 
و برخوردار کردن ایشان از عوائد آنها . در سلطنت او آوین یون مقر جلال و ابهت 
و عشرت شد .درایام جوانی پاپ در هوسرانی از هربارونی پیشتر رفت و نه فقط کاخ 
او پلکه خوابگاهش نیز از آمد و رفت زتانی که مطبوع طبع و مقرب او بودند ملوت 
یا مزین میگردید. جنگهای فرانسه و انگلستان با مهم مقدس پاپ ناسازگار بود 
ولیکن خیال متحد کردن دو فرقه بزرگ عیسوی طبع خویشتن بین او را خشنود 
میکرد و مایه تفریح خاطر او بود . سفیران یونان با دو اسقف لاتینی که عمال پاپ 
بودند از مأموریت با زگشتند و چون به قسطنطنیه رسیدند امپراطور و سفیران پاپ 
پرهیز گاری و فصاحت يکد گر را ستودند و بارها انجمن کردند و هربار مشاورات 
ایشان انباشته از مدح و ثنای یکدیگر و وعدهای بسیار بود و هر دووگروه خشنود 
میشدند اما هیچ یک فریب نمیخورد . کانتا کوزینی مومن مخلص گفت : « من از 
طرح جهاد مقدس بسیار خرسندم زیرا که نتیجه آن به سود عموم مسیحیان خواهد 
بود و نیز باعث فضل و شرف من » و قلمرو حکومت من سپاه فرانسه را گذرگاهی 
بی‌مانع و افواج و سفائن و ذخاثر من وقف هدفی خواهد بود که مدعای مشترك 
شاست وا گر من تشحو تاج شهادت شوم و آن را حاصل آورم آخر و عاقبتم خير 
خواهد بود. کلام از بیان آرزومندی من قاصر است که روزی عضوهای از هم 


۵۵ ۳ اتحطاط وسقوط امپراطوری روم 
کته پیکر مسیح دوباره با هم بپیوندند . اگر ازمردن من فایده‌ای حاصل می‌آمد 
شمشیر وگردن هر دو را به خرسندی تقدیم و تسلیم میکردم. اگر طائرروحانی 
سمندروار از خا کستر وجود من برمیخاست من خود توده‌ای از هیزم برهم می‌انباشتم 
و به دست خویشتن آن را شعله‌ور میکردم .» بااین همه امپراطور یونانی به جرات 
گفت که اصول دین ی که میان دوجماعت مسیحی خلاف می‌افکند به علت غرور 
وتارک لاتینیان داخل شده برده است . وی اقدامات عبیدانه و مستبدانهة 
پلبول وگوس اول را مردود شمرد و به لحنی که دلالت بر عزم راسخ او مینمود 
گفت که وجدان من هرگز تابع هیچ فرمانی نخواهد شد مگر فرامین شورائی مستقل 
وعمومی .« وضع این ایام چنانست که من و پاپ را امکان دیدار در رم یا قسطنطنیه 
نیست ولیکن باید شهری مجاور دریا را که در مرز دو امپراطوری باشد انتخاب کرد 
تا استفان در آنجا فراهم آیند و مؤمنین مشرق و مغرب را تعلیم دهند». چنان 
مینمود که سفیران پاپ از این پیشنهاد راضی‌باشند و کانتا کوزینی به تظاهر از 
نامرادی خود متأسف است زیرا که با مردن کلمان و اشغال کرسی روحانی به‌وسیله 
جانشینی که خولی و طبعی بکلی ستفاوت داشت امیدهای وی همه چون نقشی 
برآب شد. بقیت عمر کانتا کوزینی دراز بود و همه در حجره دیر گذشت و راهب 
خاضم جزبه دعا از رهبری مشاوران شا گرد خود و گردانند گان دستگاه ملک و دولت 
عاجز بود . 
رفتن جان پلیولوگوس به زیارت رم 

با این همه در میان سلاطین بیزانسی این شا گرد یعنی جان پلیولوگوس 
از همه مایل‌تر بود که رهبر روحانی مغرب را در بر گیرد و سخن او را بپذیرد و از او 
فرمان ببرد . مادر وی آنای ساووائی را طبق مراسم مذهب کاتولیکی غسل تعمید 
داده بودند اما ازدواج با اندرونیکوس او را نه فقط مجبور به تغییر نام و لباس بلکه 
به تغییر آداب عبادت نیز کرد ولیکن این زن در دل هنوز با وطن و مذهب سابق 
خود وفادار بود . آنا فرزند خود را د رکو د کی پروردو تریبت کرد و پس از آن که 


۵ میلادی فصل شصت و ششم ۱۳۸۱ 


این فرزند را-رشد عقل یا لااقل قامت به حد مردان رسید مادرش بر فکر و رأی او 
نیز حا کم شد. در نخستین سال نجات و با زگشت او به تخت سلطنت ت رکان هنوز 
برهلس پوئت فرمان میراندند. پسر کانتا کوزینی بالشکری در آدریاناپول بسر میبرد 
و پلیول و گوس که نه‌به‌خود متکی توانست بود و نه به ملت خویشتن پند مادر 
زا شید و اند انت بکانکان به سر کد خوردن حق دین و دولت را ضایم 
نمود و عهدنامه برد گانه‌ای را که با م رکب ارغوانی امضاء کرده و برآن مهر زرین 
نهاده بودند محرمانه به دست جاسوسی ایتالیا نی ردنك ماده اول عهذ‌نامه سو کد 
وفاداری با پاپ اینوسان ششم و جانشینان اوست یعنی به اسقفان اعظم رم و پاپهای 
حماعت مسیحیان کاتولیکی مد هب . امپراطور عهد میکند که نمایند گان و سفیران 
ایشان را با احترامی که در خور چنین مردمی است بپذیرد و کاخی برای اقامت و 
نما زخانه‌ای برای عبادت ایشان معین کند و فرزند دوم خود مانوئل را به گرو گان 
دهد تا ضمان درست پیمانی او باشد » و در ازاء این تلطفها امپراطور میخواهد که 
هرچه زودتر پانزده سفینه بادی و پانسد مرد جنگی و یک هزار مرد کمان کش را 
به نزد وی فرستند که با دشمنان مسیحی و مسلمان او پیکا رکنند . پلیول و گوس تعهد 
مینماید که یوغ مذهب کاتولیکی را بر ملت و کشیشان خود تحمیل کند » اما چون 
از پیش مشاهده ميش د که یونانیان بحق مقاومت خواهند نمود لذا امپراطور دو روش 
مؤثر اختیا رکرد که یکی از آنها افساد بود و دیگری آموزش . نمایند پاپ مفوض 
به اختیاراتی برای توزیم مناصب روحانی و عوائد آنها ميان روحانیونی بود که 
کیش واتیکان را تأیید و تصویب کنند » وسه مدرسه تأسیس یافت برای آموختن 
زبان و اصول معتقدات لاتینیان به جوانان قسطنطنیه و در فهرست اسامی شا گردان 
نام اندرونیکوس وارث سلطنت امپراطوری نخستین نام بود و پلیولو گوس گفت که 
اگر نتوانم یونانیان را به اصرار یا به زور راضی بقبول مفاد عهدنامه کنم پس لابق 
سلطنت نیستم و سیادت پدری و پادشاهی همه را به پاپ منتقل میکنم » و پاپ 
اینوسان را اختیار تام و کامل داد تا امور خانواده و حکومت و ازدواج فرزندش, 
را که جانشین او میشد تنظیم کند . ولیکن این معاهده نه هر گز منتشر و نه مجری 


ار 
شد » و سفائن رومی نقشی بیهوده بر صفحه خیال بود چنانکه تسلیم یونانیان و 
فرمانبرداری ایشان وهمی و خیالی بیش نبود وفقط به علت نهان ماندن راز معا هده 
پادشاه ایشان از ننگ ذلت بی‌حاصل رهائی یافت. 

حمل سپاه ترك مصیبتی بود که بزودی بر پلیول و گوس نازل گردید و بعد 
از آن که آدریاناپول و رومانی از دست رفت وی که‌تابع مراد گرد نکش بود در 
پایتخت خود محصورگردید و امیدی نداشت بجز این که آخرین کس باش دکد 
طعمة مراد سبع خوی شود. در چنین حال نکبت‌بار پلیولو گوس برآن شد که به 
کشتی نشیند و عازم ونیزگردد و خویشتن را به پای پاپ افکند . وی اولین سلطان 
بیزانس بود که به دیدار نواحی ناشناخته اروپای غربی میرفت و فقط در این نواحی 
بود که میتوانست مددی یا تسلیت خاطری بجوید و حضور در انجمن مقدس 
اسقفان اعظم بهتر از رفتن به باب عالی بود و حیثیت او را کمتر ننگین مینمود, 
پس از دير زمانی که مقر پاپهای رومی به آوین یون منتقل شده بود | کنون ایشان 
به رم و کرانة رود تیبر باز میگشتند. اوربان پنجم که مردی مهربان و پرهیز گار 
بود سلطان یونانی را اجازه داد و تشویق کرد که بزیارت رم بیاید و در ظرف یکسال 
پاپ دو تن را که در واقع شبح امپراطوران گذشته و نمایند گان عظمت و جلالت 
کنستانتین و شارلمان بودند در واتیکان پذیرفت و این دیدارها افزاینده عزو شأن 
پاپ بود و اوربان را بسیار خشنود نمود. امپراطور قسطنطنیه که حاجت‌خواه 
به دربار پاپ آمده و از فرط پریشانحالی غرور خویشتن را از دست داده بود بیش از 
آنچه از الفاظ میان‌تهی و طاعت رسمی توقع توان داشت حقانیت پاپ را تصدیق کرد . 
اما پیش از آن که در سلک پیروان مذهبکاتولیکی بپذیرندش او را امتحان 
کردند و پلیولو گوس در حضور چها رکاردینال » چنانکه کاتولیکی راستین را شاید» 
بسیادت پاپ و صدور روح‌القدسی از ذات پرورد گار و وجود مسیح اقرار آورد وپس 
از آن که باین طریق خویشتن را از لوث بی‌ایمانی زدود هنگام بارعام درکلیسای 
پطرس مقدس به پیشگاه پاپ راه یافت . اوربان در میان کاردینالها بر کرسی نشسته 
بود و سلطان یونانی پس از آن که سه بار زانو به‌طاعت خم نمود پای پدر مقدس 


۵ بیلادی فصل شصت و ششم ی 
و دست او وسرانجام دهانش را با ولاء و اخلاص بوسید و پاپ مراسم عشاء ربانی 
را در حضور امپراطور در محراب اقدس بجای آورد و مراسم توآم با سرود روحانی 
و بخور در آتش کردن بود » و پاپ پایولو گوس را اجازه داد که لجام قاطر او را 
بدست گیرد و حیوان را هدایت کند و پس از اينها همه وی را به ضیافتی مجلل 
در واتیکان واختند. پذیرائی پلیول و گوس دوستانه و محترمانه بود با این همه 
تفاوتی میان امپراطوران شرق و غرب سلحوظ گردید و امپراطور مشرق شايسته آن 
نبود که از امتیاز انجیل خوانی در سمت شیاس برخوردار گردد زیرا که این کار 
امتیازی خاص و نادر بود . ابا اوربان به حانبداری از پادشاه نودین کوشید که 
آتش شوق را دوباه در وجود پادشاه فرانسه و سلاطین دیگر برافروزد ولیکن این 
پادشا هان را بکار دين که مربوط به همه بود بی‌التفات یافت و مشاهده کرد که هم 
ایشا همه مصروف نزاعهای داخلی است. امپراطور را دیگر امیدی نبود مکر 
بسربازی مزدور از قوم انگلیس بنام جان هوكوود' یا آ کوتو" که بادسته‌ای از 
مردان حادثه‌جوی ملقب به اخوان سقید ایتالیا را از حبال آلپ تا کالابریاویران 
کرد » و درعوض مزد بخدیت دولتهائی پیوست که دشمن امپراطور بودند » وچون 
به اقابتگاه پاپ تیرانکنی کرد پدر روحانی وی را بحق از جماعت مسیحیان مطرود 
نمود . به پلیول و گوس اجازه خاص داده ش دکه باجان هولوود متمرد مذا کره کند 
ولیکن نه لشکر هوك وود در خور مهمی بود که میخواستند به او محول کنند 
و نه دلاوری اوو شاید این خود به مساحت پلیولو گوس بود که از یاری وی نوميد 
گردد زیرا که یاری چنین مردی ناچا رگران قیمت و شاید بی‌اثر و محتملا خطرناله 
بود . امپراطور یونانی ملول و غمگین مهیای با زگشت شد اما مانعی ننگین سد راه 
با زگشت وی گردید زیرا که هنگام ورود به ونیز مبالغی عظیم با رباء فاحش 
بقرض گرفته بود و لیکن خزانه‌اش تهی و طلبکارانش ناشکیبا بودند و شخص وی 
را به منزله بهترین وجه‌الضمان پرداخت دین در حبس نگاهداشتند و از فرزند 
بزرگترش اندرونیکوس که در قسطنطنیه و نایب‌السلطنه بود به اصرار و بکرات 
John Hawkwood - \‏ ۱ 


ویر 
خواستند که منابع درآید همه را مستهلک و حتی کلیساها را از اشیاء گرانبها خالی 
کند تا پدر را از ننگ قرض و اسارت برهاند. و لیکن جوان نامهربان از رسوائی 
پدر غافل بود و آن را احساس نمیکرد و در نهان از اسارت امپراطور خشنود بود . 
دولت نیز فقیر و صنف روحانی لجوج بود وشک و وسواس مذهبی پیوسته عذری 
وبهانه‌ای برای گناه تأخیر و بی‌اعتنائی بدست میداد . مانوئل برادر خود اندرنیکوس 
را به‌سیب غفات و نامهربانی او سخت ملامت نمود زیرا که مانوثل‌متدین وپرهیز گار 
بود و مایملک خود همه را فی‌الفور فروخت يا به رهن داد و به کشتی در نشست 
و به ونیز رفت و پدر را از اسارت رهانید و آزادی خویشتن را درگرو دين پدر نهاد 
و خودرا مسژول پرداخت قرض نمود . پس از با زگشت به قسطنطنیه والد دو فرزند 
که امپراطور مشرق بود هریک از پسران خود را به پاداشی که در خور او بود 
ممتاز نمود » اما نه ایمان پلیولو گوس بطالت پيشه از زیارت رم مستحکمتر 
و نه رفتار او بهتر شده بود » وارتداد. یا ایمان آوردنش بکلی عاری از اثرات دینی 
و دنیوی بود و یونانیان ولاتینیان بزودی آن را فراموش کردند . 

سفر مانوئل به اینالیا و فرانسه و انگلستان 


سی سال پس از با زگشت پلیول و گوس پسر و جانشین او مانوئل چون پدر 
به انگیزش مددخواهی, اما به مقیاسی عظیمتر » دوباره به دیدار ممالک اروپای‌غربی 
رفت . در یکی از فصول پیشین من شرح پیمان‌بستن او را با بايزید و نقض آن 
پیمان و محاصره قسطنطنیه و مدد کاری فرانسویان تحت رهبری بوسی کوی" شهیم 
همه را نقل کرده‌ام . مانوئل بوسیله سفیران خود از دول نیرومند لاتینی یاری 
خواسته بود و لیکن دول مذ کور چنین پنداشته بودند که حضور پادشاهی 
پریشانحال اقوام سنگین دل کم فرهنگ را نیز گریان کند و ايشان را 
به فرستادن آذوقه و اسلحه جنگی برانگیزد . سپهسالاری که پادشاه بیزانس به 
مشورت وی راه سفر اروپای غربی را در پیش گرفته بود اسباب پذیرائی او را نیز 


Boucicault - ۰۱ 


۰ بیلادی فصل شصت و شسم ۱۸۰ 
خطر مصون بود . ایتالیا مانوئل را پدیرفت و در میان پادشاهان مسیحی وی را 
در مرنبه نخستین يا لااقل دومن دائست » و چون حافظ دين و مجاهر به ایمان 
بود او را رأفت نمودند ولیکن وقاری که در سلوك او بود مانع از آن آم د که شفقت 
بدل به تحقیر شود . مانوئل از ونيز به پادواً وپاویا " رفت و حتی به فرسان دوك ميلان 
که در نهان با بایزید متحد شده بود وی را با احترام تمام در امن و امان تامرز 
قلمرو سلطنتش هدایت نمودند . در سر حد فرانسه صاحیمنصبان درباری نگا هداشت 
شخص او و فراهم آوردن وسائل سر و پرداخت مخارجش را برعهده گرفتند . 
و دوهزار تن از ثروتمندترین مردم مجهزبه سلاح جنگ و سوار براسب تا شارن‌تون" 
در نزدیکی پایتخت به استقبال وی شتافتند. در پیش دروازه شهر پاریس صدراعظم 
و اعضاء پارلمان او را درود گفتند و شارل ششم که شاهزاد گان و اشراف فرانسه 
ملازم وی بودند مانوئل را در آغوش گرفت و صمیمانه تحیت گفت. جانشین 
کنستانتین را ردائی از پرنیان سفید پوشاندند وبراسبی در سپیدی چون شیرنشاندند 
و در میان سنن و شعائر فرانسوی این رسمی بود در اهمیت بی‌مانند. رنگ سفید را 
تما له ادت و ساطت بشمار می‌آوردند , و امپراطور آلمان در سفر پیشین خود 
پس از درخواستی آمرانه که فرانسویان آن را به عناد رد کرده بودند ناچار به توسنی 
مشکین راضی شده بود. مانوئل را در لوور منزل دادند و برایش پیاپی مجالس 
جشن و رقص آراستند » و فرانسویان لذات صید و ضیافت را به لطف و کیاست هردم 
به نوعی د گرجلوه گر ساختند تا ابهت وغنای خود را به‌او بنمایند و دل اندوهگینش 
را طرب افزایند » و از برای دلجوئی او را آزاد گذاشتند تا طبق مراسم مذهبی خود 
در نما ز خانه‌اش نیایش کند و عالمان دين که در سوربون ندریس میکردند يه 
شنیدن زبان و مشاهده آداب عبادت و کسوت روحانیون یونانی متعجب و شاید 
منزجر شدند . و لیکن اندلك امعان نظری در وضع کشور فرانسه بايد مانوئل را ازهر 
نوع مساعدت مژثری مأیوس کرده بوده باشد. شارل بدبخت گاهگاهی هشیار و 


Charenton - r Pavia - ( 


آگاه ولیکن فکر او پیوسته در بند حنون گرفتار بود » جنونی که گاه بلاهت بود و گاه 
سودا زد گی »و زمام سلطنت را نوبتی برادر او دوك اورلثان بدست میگرفت و زمانی 
عمش دوك بورگاندی » ومیان این دو خلاف و شقاقی بود که اسباب جنگ داخلی 
را فراهم آورد . دوك اورلثان جوانی عشرت ران و مستغرق در تجمل و عشقبازی 
بود » و دوك بو رگاندی پدر ژان » کنت‌نور" » بود که درایام اخیر با پرداخت فدیه‌از 
بند اسارت تر کان اراد شده و پدرش که مردی عاقلتر بود به کشیدن بار خرج وخطر 
نخستین تجربه خود اکتفا نمود » ولیکن پسر با شور و حرارت بسیار میخواست که 
انتقام شکست را از تر کان بستاند. مانوئل چون دانست که کنجکاوی فرانسویان 
اشباع و صبرشان تمام شده است عزم سفر به جزیره مجاور کرد و چون از دوور" 
گذشت و پیشتر رفت و به کانتربری رسید رئیس دیر اوستین مقدس " و راهبانش وی 
را بااحترام ی که شاید پذیرفتند و گرامی داشتند » وهانری چهارم با درباریان خود 
قهرمان یونانی را در بلاك هیث* تحیت گفت (شرح واقعه را من از مورخی انگلیسی 
روایت میکنم) و مانوئل را مدتی در لندن منزل دادند و با او چنان رفتار کردند که 
در خور امپراطور مشرق بود . ولیکن وضع انگلستان از فرانسه نیز بدتر و با جهادی 
مذهبی ناسا زگارتر بود . پادشاه موروئی این کشور را در همان سال از سلطنت مخلوع 
کرده و کشته بودند و پادشاهی که سلطنت میکرد غاصبی کامروا و جاه‌طلب بیش 
نبود که حسد و ندامت او را به جزای سوء عمل سیاست نمود › اما این 
پادشاه غاصب یعنی هانری لانکاستر نمی‌توانست که شخص خود یا قوای جنگی 
خویشتن را بر کنار دارد و در دفاع از تخت سلطنتی نکوشد که پیوسته بر اثر فتنه 
و دسیسه متزلزل بود. وی به امپراطور قسطنطنیه رأفت نمود و او را ثنا گفت 
و برایش خوان ضیافت گسترد » اما | گر پادشاه انگلستان بظاهر هواخواه مدعای دين 
گردید فقط از برای آن بود که ثواب این نیت پرهیز گارانه › یا تظاهری فریبنده 
شبیه نیتی چنین » ملت و وجدان او را آرام کند » و مانوئل به گرفتن هدایا و 
نشانهای احترام و امتیاز راضی شد و به پاریس با زگشت ویعد از اقامتی دوساله 
Blackheath - ۴ St. Austn-F 000-۲. ۳۵۵۵ -‏ 


فصل شصت و ششم YAY‏ \ 
در اروپای غربی مسیر سفر خود را از طریق آلمان و ایتالیا تعیین کرد و در ونیز 
به کشتی نشست و درموریا با بردبا ری نمام در انتظار لحظه تحات پا دمار کار خود 
بسر برد . معذلک باید گفت کهازضرورت ننک‌آمیز فروش مدهت خود در ازاء 
نقدینه به اشخاص یادولتهانی رهائی یافت. در این هنگام در میان جماعات 
لا تینی خلاف و شقاق بسیار بود و دسته‌ای از پادشاهان و ملتها و دانشگا ههای 
اروپائی فرمانبردار پاپهای رومی بودند ودسته دیگر تابع پاپهای مقیم آوین‌یون 
و امپراطو رکه آرزومند دوستی هردو دسته بود ازسازش با رقیبان نیا زمندی که مقبول 
عام نبودند پرهیزمیکرد . سفر او با سال" عنوگناهان مقارن افتاد و لیکن وی از 
ایتالیا گذ ر کرد بی‌آنکه بخواهد مشمول عف و گنا هان رد یا مهو آن باشد ۶ 
عفو ی که بار گناه و توبه را از مؤمنان برمیگرفت . پاپ رومی از غفلت وی رنجید و او 
را به هتک حرمت یکی از تمثالهای مسسیح متهم کرد و برسم انذار ملوك ايتاليا را 
نصیحت فرمود که مرتد لجوج انشقاقی را طرد و ترك كنند, 

در دوران جهادهای صلیبی بونانیان با حیرت و دهشت بسیار سیل مداوم 
مهاحران را مشا هده میکردند که از اقالیم ناشناخته اروپای غربی در حریان بود , 
سفرهای آخرین امپراطوران یونانی حجاب جدانی را از میان برداشت و ملل نیرومند 
اروپائی را در برابر چشمان ایشان اشکار نمود و یونانیان از این پس جرآت نیاوردند 
که این ملتها را بی‌فرهنگ بنامند. مشاهدات مانوئل و همراهان کنجکاوتر او را 
مورحی بیزانسی که درآن ایام میر یسته ضط کرده اش ومن افکار پرا کنده‌اش را 
جح می‌آورم و خلاصه میکنم 6 و تأمل در نوشته نا پخته این مورح در وصفب 
آلمان و فرانسمه و انگلستان که فکر ما با وضع قد یم و حدیدش شتا اتشات باعت 
تفریح خاطر است و شاید آموزنده نیز باشد . الف - کلسون‌دیلز" یونانی میگوید 
آلمان کشوری وسیع و پهنای آن از وین تا اقیانوس (روشی است عجیب در جغرافی 
نویسی) و درازنای آن از پرا گ در بوهمی است تا رود تارتسوس" و جبال پیرنه؛ 


Jubilee - ۰۱‏ ۲ - 02۱6080۱69 نام مورخ مذ کور است که تاریخ آلمان و فرانسه و انگلستان را نوشته, 
Tartessus - ۳‏ 


۱۳۸۸ انتحطاط و سقوط ابیراطوری روم 


وخا کش چندان که باید حاصلخیز است اما انجیر وزیتون در آن نمیروید » وهوایش 
سلامت افزاست و بومیان این زمین نیرومند و تندرستند و آفاتی چون زلزله وطاعون 
بندرت در این نواحی سرد روی می‌نماید. پس از سکاها و تاتارها اقوام آلمانی 
در ميان دیگر ملل کثیر عددترند و نجاع و بردبارند و اگر تحت رهبری یک تن 
با هم بپیوندند چندان نیرومند میشوند که مقاومت در برابر ایشان امکان‌پذیر نخوا هد 
بود . آلمانیان امتیاز انتخاب امپراطور روم را حاصل آورده‌اند و این عطیه‌ایست که 
پاپ بدیشان ارزانی داشته » و هیچ قومی با اخلاصمندی بیشتر به مذهب پاپ 
ملحق نشده و از اعظم اسقفان لاتینی فرمان نبرده است , عظیم‌ترین قسمت این 
کشور میان‌ملوك و رهبران دینی تقسیم شده است ولیکن قوانین حکیمانه عادلانه‌ای 
بر استرازبورگ وکلن و هامبورك و بیش از دویست شهر مستقل حا کم است و 
حکومت فرمانبردار اراده خلق و به سود افراد حامعه است. پیکار تن به تن در 
جنک و صلح میان ایشان رواج بسیار دارد » وفن ماشین سازی پیشرفته ترین صنعت 
ایشان است چندان که در این هنر سرامد دیگرانند و سود که په اختراع توپ و 
باروت بلافند ؛ دو چیزی که اکنون در قسمت اعظم دنیا رواج یافته است. 
ب ‏ عرصه ملک فرانسه پهناور است و از آلمان تا اسپانیا و از حبال آلپ تا اقیانوس 
بریتانیا را فرا میگیرد و طی مسافت شمالی و جنوبی و شرقی و غربی آن سفری پانزده 
یا بیست روزه است . فرانسه شامل بلادی آبادان و با رونق و پاریس مقر پادشاه 
و در ثروت و اسباب رفاه برتر از همه این بلاد است. اشسراف و شاهزاد گان بسیار 
به نوبت درکاخ پادشاه بخدمت در می‌ایستند و به سلطانی و خداوند گاری او 
معترفند . درمیان اعیان واشراف برترین ایشان دوك بروتاین' ودوك بورگاندی‌اند 
و دول بورگاندی بالک ایالت ثروتمند فلاندرز ۲ اس ت که کشتیهای بازرگانان و 
سفائن دیگر کسانی که از دریا های دورترند در بندرهای آن آمد و رفت میکنند. 
فرانسویان ملتی قدیم و توانگرند و بان و راه و رسم ایشان اند کی با ایتالیائیان 
متفاوت است اما با زبان و روش آن قوم چندان بی‌شباهت نیست › و ایشان به‌سب 


Flanders - ۲ Bretagne - \ 


۲ بمیلادی فصل شصت و ششم ۱۳4۸۹ 
منزلت شاهنشهی شارلمان و فتوحات خود در جنگ با تازیان و پیکارهای دلاورانه 
قهرمانانی چون اولیور" و رولاند" خویشتن‌بین و مغرورند و خود را سرآمد ملل 
اروپای غربی بشمار می‌آورند » ولیکن این غرور ابلهانه اخیراً بواسطه وقایم ناسمعود 
جنگهای ایشان باانگلیسیان » یعنی ساکنان جزیره بریتانیا » شکسته است . 
ج - بریتانیا رااکه در اقیانوس و مقابل ساحل فلاندرز قرارگرفته است میتوان یک 
یا سه جزیره بشمار اورد و سراسر آن به واسطه منافع مشترك و شباهت تام درحکومت 
و عادات زند گی باهم پیوسته است و مسافت محیط آن پنج هزار استادیوم" و جزیره 
همه پوشیده از شهرها و دهکده‌های بسیار است. این سرزمین شراب نمی‌پرورد 
و درخت میوه در آن فراوان نیست اما خا کش جو و گندم بسیار ببارمی‌آورد وبحصول 
عسل و پشم آن وافر است و سا کنانش پارچه بسیار می‌بافند . لندن » پایتخت این 
حزیره » به علت کثرت حمعیت و ثروت و اسباب رفاه عبش و قدرت میتواند به‌حق 
مدعی تفوق بر همه بلاد مغرب باشد , لندن در دوطرف رود تمد؟ قرا رگرفته و زود يەت 
پهناور و تندرو که درسی میلی شهر بدریای مانش فرو می‌ریزد و جزر و مد روزانه 
دریا دخول و خروج کشتیهای تجارتی را امکان‌پذیر میسازد . پادشاه انگلیس رئیس 
اقد اف رد روا ت و انوك اضر افت در ك ول اسان است: و در ادا 
آنها از استقلال کامل برخوردارند و حق تملک تغییرناپذیر است و قانون حدود 
سیادت پادشاه و فرمانہرداری اعیان کشور را تعیین کرده: مملکت انگلستان به کرات 
به بلیه لشک رکشی بیگانگان و فتنه‌های داخلی گرفتار آمده است. اما بوبیان این 
سرزمین مردمی دلیر و نیرومند و در جنگاوری نامدار و در کارزار پیروزمندند .سپرهای 
ایشان بشکل سپرهای ایتالیائیان و شمشیرهایشان نمونه‌ای از شمشیرهای یونانیان 
است » وبکار بردن کمان بلند مزیتی است خاص انگلیسیان و پیروزی نهانی بسته 
بدان . زبان ايشان قرابتی با السنه اروپائی ندارد* اما در آداب وعادات زند گی 
خانواد کی ایشان را به آسانی از هسمایگان فرانسوی باز نتوان شناخت؛ ‏ وکیفیتی 


Oliver - \‏ ۲ - ۲0۷/۱02۵0 ۳ - جویازل۹0 متجاوز از دویست يارد انگلیسی . ۴ - Thames‏ 
ه - زنان انگلیسی در آن ایام هنوز بسیار محدود بود و از لاتینی و زبان فرانسه چندان تأثیر نپذیرفته بود. 


۱۳۹۰ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 


بسیار عجیب در روش زند گی ایشان هست و آن عدم توجه است بحرمت و شرف 
زناشوئی و پا کدامنی زنان . هنگام ی که انگلیسیان بدیدار یکد گر میروند اول کاری 
که برسم مهمان‌نوازی میکنند اینست. که زن میزبان و دختران او مهمان را محبانه 
در آغوش خود می‌پذیرند » و در میان دوستان رسم ' براین است که زنان خود را 
بی‌هیچ شرمی بقرض بدهند و بستانند و این معاملة عجیب و نتایج محتوم آن 
برانگلیسیان جزیره‌نشین گران نمی‌آید . مارا که از آداب و عادات انگایسیان قدیم 
آگاه و به تقوی و عفاف بادران خود مطمثنیم سزد که به ساده‌لوحی مورخ یونانی 
بخندیم یا از بی انصافی او سخت خشمگین شویم زیرا او درودی با حجب و حبا را 
به اشتباه همخفتی گنهکارانه دانسته است. ساده‌لوحی و بی‌انصانی این مورخ 
با را درسی مهم بی‌آموزد و آن درس این است که بايد داستانهائی راکه درباره 
اقوام بیگانه و ممالک بعید مسافت نوشته اند باشک بخوانيم و بدانها اعتماد ننمائیم 
و اعتقاد از هر قصه‌ای ر کون که کر .کیش خلاف نوامیس طبیعت و خواص 
داتی بشری سیر میکند . 

مانوئل پس از باز گشت خود و پیروزی تیمور چندین سال در رفاه وآرامش 
سلطنت کرد و مادام که فرزندان بایزید خواهنده دوستی او بودند و به قلمرو سلطنت 
وی تجاوزی نمیکردند مانوئل از مد هب ملی خود راضی بود وایام فراغت را صرف 
تنظیم بیت قطعه به صورت سوژال و جواب کرد که درباه علم لاهوت و برای 
دفاع از مذهب بود. حضور سفیران بیزانس در شورای بدهبی کنستانس خود 
دلالت مینمود بر احیاء سلطه تر کان و مذهب کاتولیکی . فتوحات سلطان‌بحمد 
و سلطان مراد موجب آشتی امپراطور با پاپ گردید و محاصره قسطنطنیه وی را تقریبا 
|۱.۵ کرد که به‌قبول اصل تجلی روح القدس ازاب وابن رضا دهد . هنگامی که مارتین 
پنجم بی‌رقیبی به کرسی پطرس مقدس برنشست با مبادلۀ نامه و سفیر روابط دوستانه 
میان شرق وغرب از نو برقرارگردید» وجاه طلبی از یک سو و پریشانحالی ازسوی 
د گر ايشان را مجبو رکرد که به زبان محبت و صلح جوئی سخن بگویند .امپراطور 
ازاون رس ودن بگاگان را هکم ورود نامای خرف آن بارش وبا بیان کرو وان 
از وصف ی که نوشته ننگی و فضیحتی استنتاج ذکرده است , 


فصل شصت و شم ۱۳۹۰ 
مکار یونانی گف ت که مایلم شش فرزندم هر یک شاهزاده خانمی رومی را بزنی 
بگیرد و امپراطور مقوب که در خبله گری از وی کے نبود دغتر مار ییو فرا را با 
گروهی از دختران با کن شریف نسب به نزد وی فرستاد تا مگر رفتارمنتون کننده 
ایشان دل انشتاقیون لجوج را نرم کند . با اینهمه در زیر حجاب شورایمان که برچهره 
داشتند چشمان نافذ مردی دقیق بین بشاهده تواند کرد که در دربار قسطنطنیه 
ودستگاه مذهبی آن» همه چیز درود‌تهی و عاری از صفای |خلاصمندی بود , برحب 
تغیر احوال که گاه متضمن خطرو گاه قرین فراغ و آرامش بود امپراطور اظهار میلی 
به گشودن باب مذا کره مینمود و نوبتی دوری میگزید و نوبتی وزیران خود را دستور 
عمل میفرمود و زمانی ایشان را انکار مینمود » و به این بهانه که تکلیف او تنحص 
و بازجوئی در هر مسأله‌ای استا گر به اصرار و الحاح از او تصمیمی میخواستند 
خویشتن را از فشار درخواست متقاضیان ازاد میکرد به این عذرکه باید استدلال 
اسقفان و بطریقان را بشنود و از ایشان رأی درست بجوید » وجمم آوردن بزرگان 
مذهب و تشکیل شورائی ناممکن است زیرا که تر کان ولشکریان ایشان در پشت 
دروازه شهرند. از خواندن گزارشهای دولتی چنین برمی‌آید که یونانیان سه اقدام 
پیاپی میخواستند » اول امداد دوم تشکیل شورای مدهبی و سرانجام پیوستن دوفرقه 
مذهبی باهم » ولیکن لاتینیان از تشکیل شورا اجتناب و فقط وعده مساعدت کردند 
بشرط این که یونانیان پیرو مذهب کاتولیکی شوند و امداد نتیجه و پاداش ارادی 
پیوستن ایشان به جماعت کاتولیکی باشد. ابا برای ما فرصتی روی نموده اس ت که 
نهانی‌ترین اسرار مانوئل را چنان که وی درمحاوره‌ای خالی از حیله و استتار محرمانه 
شرح داده برملاکنیم . هنگامی که امپراطور را عمر به پایان میرسید وی جان - 
پلیولو گوس را همکار خود کرد و او بزرگترین پسر امپراطور و دومین کس از 
خاندان خود بود که جان پلیولوگوس نام داشت و برتردن سهم از قدرت فرمانروائی 
را پدر بر عهده او محول نموده بود و سنگینی بار حکوهت را نیز هم او حمل میکرد . 
روزی که جز فرانزای" مورخ یعنی حاجب مقرب او کسی د رحضور نود امپراطور اصول 


۲۳۲828۵728 - ۱ 


حقیقی مذا کرات خود را با پاپ بر همکار و جانشین خود فاش نمود . مانوئل گفت 
« آخرین ملجاً و وسیلهةُ ما عليه تر کان همائا ترس اپشان است از اتحاد ما با 
لاتینیان و ملل جنگجوی اروپای غربی که ممکن است برای یاری ما و اضمحلال 
ترکان سلاح برگیرند. پس هرگاه که کافران نابکار ترا تهدید نمایند این خطر را 
در پیش چشمانشان آشکار نما و نشکیل شورائی را پیشنهاد و دربارۂ طرق و 
وسائل آن مشورت کن ولیکن تا مبتوانی تأخیر کن و از انعقاد مجمع کلیسائی بپرهیز 
که در چنین مجمعی نه امکان سود دنیوی و نه اجراخروی هست . لاتینیان مغرورند 
و یونانیان لجوج و هیچ یک نه از دين خود روی میگرداند و نه از رای و 
خویشتن : و پیوند ئامل موّید انشقاق خواهد شد و دو حماعت را باهم دشمن 


وحهی در ید قدرت بیگانگان 


خواهد نمود و با را نوميد و بی‌دفاع به کاملترین 
بی‌فرهنگ قرار خواهد داد .» شاهزادۀ حوان که درس مفید را نپسندیده بود به 
ضجرت ا زکرسی خود برخاست و لب به سخن نگشود و از پیش پدر بیرون شد 
وچنان که فرانزا میگوید «پادشاه دائا در آن حال که چشم به من دوخته بود دوباره 
یت که اغا ز کرد که فرزند من ویس را شا هزاده‌ای بزرگ‌و دلاور میداند 
اما دریغ که در این دوران اسف‌انگیز ما حولانگاعی برای عرضه داشت ۹ و 
رمات اتر کر ررك با دزن دوران مود اداد سا میزپست: شاین: آن 
روزگاران با روح جسور او بلائم‌تر میبود ولیکن اوضاع این ایام چنانس تکه 
به امپراطور نیا زی ندارد بلکه عاملی محتاط و مدبر میخواهد که بقایای مایملک‌ارا 
حفظ کند. خوب به یاد دارم که چه ابیدها به پیمان ما با بصطفی داشت وسخت 
بیمنا کم که ببادا دلاوری متهورانه او باعت دار خانمان ما گردد وحتی مذ هب نیز 
سقوط بارا تسریع کند ». با این همه تجربه و اعتبار سیادت مانوئل آرامش را حفظ 
کرد و امپراطور از تشکیل شورای مذهبی اجتناب نمود و سرانجام در هفتادوهشتمین 
سال عمر خود شغل سلطنت را بایان برد و کسوت رهبانی برتن نمود و اموال منقول 
و گرانبهای خویشتن را میان فرزندان خود و مردم نیازمند و طبیبان و خادبان مقرب 
تقسیم کرد. از شش فرزند او یکی اندرونیکوس دوم بود که به فرمانروائی 


- ۱۳۷ بیلادی فصل شصت و ششم ۱۹۳ 
تسالونیک منصوب گردید و در اندك زمانی پس از فروش شهر به ونیزیان و فتح 
آن بدست ت رکان به بیماری جذام جان سپرد . بواسطه بعضی حوادث‌نیک‌پله پونسوس 
یا موریه دوباره به ابپراطوری پیوسته بود و در ایام بهروزی خود مانوئل برزخ 
یا دماغه باریک شش میلی را با ساختن دیواری سنگی ویکصد و پنجاه وسه بارو 
مستحکم کرده بود. اما دیوار به‌نخستین انفجار توپهای عثمانیان فروریخت. 
با اينهمه شبه جزیره حاصلخیز خود به تنهائی چهار برادر کوچکتر یعنی تودور 
و کنستانتین و دیمتریوس و توماس را کفایت می‌نمود » ولیکن ایشان بقایای 
نبروی خود را در نزاع داخلی تلف کرد ند و ازمیان رقیبان» او که ازهمه نا کامروات 
بود بیچاره شد و بجبورگردید که عمری را به وظیفه خواری درکاخ بیزانس بسر 
برد . 


لشک رکشی جان پلیولو گوس دوم 


بز رگترین فرزند مانوئل یعنی جان پلیول و گوس دوم را پس از مرگ پدرش 
تنها امپراطور یونانیان دانستند و او فوراً مبادرت به طلاق زن خود و عقد زواجی 
تازه با شاهزاده خانم طرابوزان نمود . در نظر امپراطور خوبرونی نخستین شرط 
اساسی و نماینده شایستگی زن پادشاه بود » و چون وی به یقین قاطع گفته 3 
تخت سلطنت را به برادرش کنستانتین, رها خواهد کرد و به دير پناه خواهد برد 
بگر آن که کشیشان طلاق زن اول را مجاز و بخشود. بدانند لذا روحانیون تسلیم 
شدند . نخستین و به حقیقت تنها پیروزی پلبولو گوس در مورد مردی یهودی بود 
که پس از بحثی عالمانه با امپراطور سرانجام به مسیحیت ایمان آورد و این 
پیروزی مهم را بدقت در تاریخ آن ایام ضبط کرده‌اند . پلیولو گوس بزودی دویاره 
نو ان شد ده شرق و غرب را با هم بپیوندد وبی‌التفات به پند پدر ظا هرا صادقانه 
و مخلصانه به‌پیشنهاد ملاقات با پاپ در شورائی عمومی که در آن سوی دریای 
آدریاتیک تشکیل می‌یافت گوش فرا داد. این تدبیر خطرناك را مارتین پنجم 
تشویق نمود و جانشین وی یوجی‌نیوس این خیال را به‌بی‌بالاتی در سر می‌پرورد 


۶ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 
تاآن که پس از مذا کراتی ملال‌انگیز شورائی از روحانیون لاتینی با کیفیتی تازه 
و عنوان اسقفان مستقل بازلی" که خویشتن را نمایند گان جماعت کاتولیکی مذهب 
و داوران آن مینامیدند پاپ را به جمع خود فرا خواندند. 

پاپ رومی برای دفاع از استقلال دستگاه بذهب جنگیده و فاتح شده بود » 
اما روحانیون پیروزمند بزودی به ستم نجات دهنده خود گرفتا رآمد ند و چون شخص 
پاپ مقدس است لذا سلاحهای برنده‌ای که درمقابله با عامل دنیوی منصب بسیار 
موثر است در وجود پاپ کارگر نبود . منشو رکییر ایشان یعنی حق انتخاب را ډه 
استیناف مکرر لغو نمودند یا حق ادارء امور حوزه‌ای مذهبی و استفاده از عوائدآن 
را به مردمی وا گذاشتند خارج‌از صنف روحانی و چون حق اعطاء مناصب بی‌شاغل 
نیز به پاپ اختصاص داشست لدا کشیشان در این مورد نیز از استقلال محروم بودند 
و بواسطة روش استبدادی پاپها و وا گذاری مشاغل مدهبی به د یگر کسان بی اطلاع 
قبلی روحانیون حقوق ایشان ضایم و منسوخ گردید. در دربار پاپ رسم حراج برقرار 
شد و کاردینالها و مقربان پاپ به اعطاء مال و منصب در ممالک دیگر توانگر 
دنل وهر کسورع خی داشت که کات کد ری که هر و لگ رام ری 
مناصب روحانی به بیگانگان یا کسانی تعلق میگرفت که در حوزه مأموریت خود 
نبودند . در ایاسی که پاپها مقیم آوین یون بودند مطامح ایشان بدل به شهواتی 
حقیر از قبیل آز و دلبستگی به اسباب رفاه عيش گردید » و در تحمیل خراج بر 
روحانیون سختگیری مینمودند و نخستین درآمد و عشر عواند ایشان را میگرفتند › 
ابا در بارةژ فق و فجور و بی‌نظمی و فساد این صنف تسامح مینمودند و بمجازات 
ایشان نمی‌پرداختند » و انشقاق عفلیم مذهبی که بیش از پنجاه سال در اروپای 
غربی دوام یافت برزشتی و بدی این رسوائیهای گونا گون افزود . در نزاعهای شدید 
رم و آوین يون سفاسد دو رقیب آشکار کرد ید و وضع معزلزل ایشان ار اعشا رسطوتشان 
کاست و به سست شدن رسم انضباط برخواسته‌ها و اخاذیهای ایشان افزود. برای 


ب - بال یا بازل نام شهریست واقع در سویس در کنار رود رن.ارازنوس معروف د رکلیسانی مشرف بر رودرن 
در بال مدفون است. 


التبام جراحات و تجدید سلعانی دستگاه مهب شورای پیزا و کنستانس یکی پس‌از 
یکاک تس بیان یافت » ابا این مجامع ارك هة وای به قدرت خود بودند بران 
شدند که در برابر مخالفان به دفاع از امتیازات اندراف سیحی مدهب بکوشند. 
بزرگان دين که د ورای شتا یی دود حکم طرد دو پاپ را صاد رکردند 
و سومین محکوم سلطان سشروع ایشان بود که وی را نیز مخلوغ نمودند و آنگاه 
به تفحص در ماهیت سیادت پاپ رومی و حدود ان ادت و دا خاد و تاوقتی که 
تفوق اعتبار شورای مدهبی را بر قدرت پاپ تثبیت نکردند از هم جدا نشدند . 
وقانون نهادند که برای ادارةٌ حکومت و اصلاح دستگاه مذهب باید شوراهائی مانند 
شورای کنستانس در اوقات معین انجمن کنند » وهر شورائی پیش از انحلال زمان 
ویکان شورای بعد را معین کند. قدرت و نفوذ دربار رم چندان بود که بسپهولت 
از بار تشکیل شورای آتی در سی‌ین نااشانه خالی کرد» ولیکن شورای بازل کار خود 
را با شدت و تهوری انجام داده بود که اقداماتش ضربتی تقریباً مهلک برپاپ 
یوجنیوس وارد آورد که در آن هنگام فرمان سیراند. بزرگان دين به حق درباره 
تدابیر یوجنیوس بد گمان بودند و بد گمانی ایشان را بر آن داشت که نخستین فرمان 
خود را اعلان کنند که نمایند گانکلیسای مبارز در امور روحانی از جانب پرورد گار 
حق حا کمیت برهمه مسیحیان دارند و پاپ نیز از این قاعده مستثنی نیست و هیچ 
شورائی عمومی را نه منحل میتوان کرد و نه از جائی به جائی دیگر منتقل مگر 
با مشورت و رضای ایشان و چون آگهی یافتند که یوجنیوس حکمی رعدآسا برای 
انحلال شورای عمومی صاد ر کرده است تن بخطر در دادند و جانشین متمرد پطرس 
مقدس را احضار و تکوهش و تهدید و توبیخ کردند » وپس از تأخیر بسیار برای 
آن که پاپ را فرصت توبه دهند سرانجام گنتند که وی را موقتاً از اعمال هرگوند 
قدرت دنیوی و روحانی محروم‌بیکنند مگر آن که در ظرف مدت شصت روز فرمان 
برد و تسلیم شود . اعضای شورای بازل برای آن که حق حا کمیت خود را برپاپ 


Sienna - 


۱۳۹۹ انحعلاط و سقوط امپراطوری روم 


در منعب سلطانی دین و سمت کشیشی او بر وی عیان کنند حکومت آوین پون" را 
خود برعهده گرفتند و رسم تقسیم میراث مقدس پطرس حواری را ملغی کردند و رم 
را از تحمیل خراحهای حدید سصون داشتند. نه فقط به عقیده قاطبه کشیشان بلکه 
به اعتقاد بزرگترین پادشاهان جهان مسیحیت نیز که با نیروی قدرت حامی شورای 
بازل بودند عمل تغورآمیز اعضاء ان کاری درست بود چندان که سی‌حیزموند" 
ابپراطور خویشتن را حامی و خادم شورا خواند » و فرانسه و آلمان از مدعای آن 
حماډت کردند. دوك ميلان نیز دشمن یوجنیوس بود » و مردم رم قیام کردند وپاپ 
یوجنیوس را از واتیکان بیرون باندند و چون او خویشتن را مطرود اتباع خود دید 
چاره حز در تیلم ثیافت ؛ و به‌موحب فرمانی که ا ډه وکا ی او بود قوانین 
مصوب خود همه را نقض و مصوبات شورای بازل را تأیید نمود و کاردینالها و 
سفیران خود همه را فرمان داد که به آن جمع محترم بپیوندند و چنین مینمود که 
کی پاپ کو را تسلیم رامین یت عالی فانونگداران بارل کرده. انت 
شهرت نام این شورا در همه ممالک روم شرقی دنز و سی جیزسوند ابپراطور 
سفیران سلطان ترل را در حضور ایشان پذیرفت » و سفیران دوازده آوند انباشته به 
جامه‌های پرنیانی و سکه‌های زر در پیش پای او نهادند. آرزوی بزرگان حاضر در 
شورای بازل مجبور کردن یونانیان و بوهمیان به دخول در مرزمد هب کاتولیکی بود 
و نیل به این آرزو انتخاری عظیم به شمار می‌آمد و نمایند گان ایشان از امپراطور 
و بطریق اعظم قسطنطنیه خواستند که بامجمعی پپیوندند که معتمد ملل اروپای 
غربی بود . پلیول و گوس با پيشنهاد ایشان مخالف نبود » و سفیران او را با احترامی 
که شاید به مجلس کاتولیکان راه دادند » ولیکن مکانی که برای فراهم آیدن 
شمورائیان انتخاب شده بود در نظرش مانعی عظیم نمود و ازگذشتن از آلپ یادریای 


, - شهری در جنوب فرانسه که از و .م تا بم ر میلادی مقر پاپها بود. مردی ایرانی بنام ژان آلتن در سال 
وهب, میلادی کشت بوته رناس را در این شهر رائج کرد و سالیان دراز رناس مهمترین محصول آوین‌یون 
بود وهنوز هم اهمیت بسیار دارد. مجسمهُ این مرد تا چند سال پیش در باغ نباتات شهر بود و | کنون درانباری 
قرار دارد و چه بجا خواهد بود اگر با تحکیم روابط فرهنگی و تجارتی ايران و فرانسه مجسمه را به‌کان سابقش 
بازگردانند . نام این مرد خارجی و لیکن خود ملبس به جامةٌ ایرانی است. (مترجم) Sigismond - r‏ 


۱ - ۳ ؛ امیلادی فصل شصت و ششم ۱۳۹۷ 
ا امتناع ورزید و به‌لحن قاطع خواست که شورا به شهری در ایتالیا يالااقل 
درکرانۀ دانوب منتقل شود که نزدیکتر باشد و رسیدن به آن آسانتر. وضع دیگر 
مواد عهدنامه سهلتر بود و موافقت شد که مخارج سفرامپراطور و هفتصد تن ملتزبان 
ركاب او را بپردازند و هرچه زودتر مبلغ هشت هزار دو کات" برای تهیه اسباب 
آسایش و سکن و بأوای روحانیون یونانی تأدیه و در غیبت امپراطور ده‌هزار 
د وکات و سیصد تیرانداز و چند سفیده جنگی برای حراست قسطنطنیه برسم هبه 
حوالت کنند . شهر آوین یون نقدينة لازم را برای مخارج اولبه قرض داد » و پس از 
تأخیر و مشکلی چند که به‌میان آمد سرانجام وسائل سفر دریائی در مارسی مهیا شد . 

هنگامی که پلیولو گوس گرفتار و پریشانعال بود زعمای مقتدر مذهب در 
اروپای غربی در دوستی او شک آوردند و درباره این موضوع بحث و حدل کردند 
و لیکن کوشش هوشمندانة پادشاهی فعال بر مباحثات کد گذر وخوی عناد گری کد 
از خصائص کشوری جمهوری حکوت است فائق آبد. در احکام صادره از شورای 
بازل پیوسته تمایلی به محدود نمودن قدرت استبدادی پاپ و برقرار کردن محکمۀ 
عالی و دائمی در دستگاه مذهب مشهود بود ولیکن پاپ یوجنیوس طاقت تحمل 
چنین قیدی را نداشت و با خود اندیشید که شاید اتحادیونانیان عذری موجه برای 
انتقال شورای عصیانگر از ساحل رن یه کرانه رود پو بدست دهد » وا گر بزرگان 
شورای بازل از آلپ بگذرند استقلال خود را به حقیقت از کف داده‌اند. اعضاء 
شورا به | کراه پاتشکیل مجمع در ساووا يا آوین یون رضا دادند و قسطنطنیان این 
دو شهر را در مواضعی بسیار دور از ستونهای" هر کول دانستند. امپراطور و 
روحانیون تابع او از خطر سفر دریائی دور و دراز مضطرب بودند و از این گفتۀ 
کبرآمیز سخت آزرده که پس از س رکوبی ارتداد «جدید» بوهیمیان » شورا ريشه 
ارتداد «قدیم» یونانیان را نیز بزودی برخواهد کند . رفتار یوجنیوس همه نرمی 
و تسلیم و احترام بود و او از سلطان بیزانسی خواست که با حضور خویشتن شفا - 


ب - سکه‌ای از طلا پا نقره که سابقاً در ممااک اروپا نی رائج و قیمت آن در کشورهای مختلف متفاوت بوده است. 
م - نام دیگر جبل الطارق و جبل موسی در دو طرف تدة میان اقیانوس اطلس و دریای مدیتراند. 


۱۳۹۸ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 

بخش جراحت انشقاق مذهبی گردد : انشقاقی که هم در میان لاتینیان بود وهم در 
بیان جماعات بسیحی مدهب شرقی . مکانی که برای این ملاقات دوستانه در 
نزدیکی ساحل آدرياتیک تعیین گردید شهر فرارا" بود و با اندك تساهلی در باب 
سرت و حعل 9( دردانه فربانی ددست آوردند برای انتقال محل شورا ¢ با رضای 
شورائیان » به این شهر ایتالیاانی . نه کشتی در ونیز و حزیره کاندیا" برای این کار 
مجهز و آماده گردید و نوشن وبراقیت بسیار باعث ات ۸0 ا سنائن از کشتیهای 
کندرو بازل گوی سبق بربایند . به اسیرالبحر رومی فرمان داده شده بود که کشتیهای 
بازلی را بسوزاند و در هم شکند و غرق کند و لشکر کشیشان شاید در همان 
دریائی باهم مقابل شدند که آتن و اسپارت در روزگاران پیشین هم در آن جا برای 
کسب افتخار برتری رویاروی شده بودند. پلیولو گوس به هجوم دسته های منازعی 
گرفتار آمده بود که به‌الحاح و اصرارمددخواه بودند و آماده تا برای بدست آوردن 
شخصں او با هم بکد 6 وی از تأمل بسیار بود که وی کاخ و کشور خود را 
به عزم کاری خطر ناد ترك برد بند پد ر همچنان د ریاد وی بود و شاید این خیال 
نیز به یاری عقل در ذهن پلیول وگوس راه یافته بود که چون میان لاتینیان خود 
نزاع و خلاف است ایشان ه ر گز نتوانند که برای حمایت از مدعای بیگانگان باهم 
متحد شوند . سی‌جیزموند" نیز کوشید که پلیول و گوس را از این خطرجوئی بی‌موقع 
منصرف گرداند و اندرز او به علت پیوند وی با شورای بازل خالی از غرض بود و از 
اعتقاد عجیبی مدد می‌یافت مبنی براین که فيصر آلمان بی گمان شخصی یوتانی 
را وارت و حانشین خود در منصب فرمانروانی امبراطوری غربی نعیین خواهد کرد . 
سلطان ت رکيه نیز مشاور امپراطور بود ایا ه‌اعتماد به او بی‌ضرر و نه رنجاندنش 
بی خطر بود . سلطان مراد نانی در رسوز مجادلات مسیحیال بی تبحر و ازاتحاد ا یشان 


Candia - ۲ Ferrara - ۱ 

م ۔ سلطان ابپراطوری مقدس روم. این امپراطوری در مرکز اروپا و قسمتی از ایتالیا قرار داشت واکثر مردمش 
آلمانی زبان بودند و مبانی آن با تاجگذاری اتوی‌اول (یا به قولی شارلمان) بدست پاپ در مه میلادی استوار 
گردید و تا استعفای فرانسیس دوم امپراطور اطریش درب .۸ , میلادی دوام یافت. این امپراطوری‌آلمانی اساس را 
بدان سبب رومی و مقدس خوانده‌اند که نمونه‌ای از امپراطوری روم قدیم بود و پاپ برآن سیادت روحانی داشت, 


نگران و بیمناك بود و با اينهمه وعده کرد که با اهداء وجوهی از خزائن خود به 
رفع حوانج دوبان تیر اس بر داد و با درا فریبنده گفت که قم,طنطنیه باید در 
غیبت امپراطور از خطر مصون وحرمتش محفوظ باشد. سرانجام پلیول وگوس 
با د ریافت هدایای نفیس و وعده‌های د روغین راست‌نما ءازم و مصمم گردید زرا که 
میخواست چندی از صحن خطر دور و از پریشانی رها شود » وپس از آن که 
فاد کانشوزا را بجواین کچ و آدن رش :دادادت شود رامش بر عریمت اغاون 
نمود و با همراهان درسفائن پاپ رم عازم سف رگردید , یزست بطریق اعظم قسطنطنیه 
مردی سالخورده و بیم را در او اثری بیش از ابید بود. وی از ترس خطرات دریا 
لرزان و نگران بود که شورای مذهبی لاتینیان به نیروی قدرت و کثرت عدد اواز 
ضعیف او وشاید سی تن از برادران ارتودو کسی مذهب وی را در سرزمینی بیگانه 
خاموش کنند . اما وی گردن بفرمان پادشاه نهاد و تسلیم وعده‌های اطمینان بخش 
وود تشاد کین راو کو ان رد که کر وک منت 
ملل است. گذشته از اينها بطریق اعظم در نهان مايل بود که از برادر" غربی‌خود 
بیاموزد که دستگاه مذهب را چگونه بای از یوخ پادشاهان نجات دهد , پنج تن از 
صاحبمنصبان والاقدر تلیسای ایاصوفیه را متعهد به بلازست شخص او کردند › 
ویکی از اینان یعنی واعظی بزرگ موسوم به سیلوسترسیروپولوس " تاریخی عجیب در 
باب اتحاد «دروغین» دو حماعت منازع نگاشته است. تسلیم و اطاعت نضتین 
وظیفة کشیشانی بود که دعوت امپراطور و بطریق اعظم را ولو به ۱ کراه فرمان 
بردند و صبر و شکیبائی سودمندترین فضیلت ایشان. در فهرستی از بیست اسقف 
منتخب القاب اسقفان اعظم هرا کلیا" و سی‌زیکوس؛ و نیس و نیکومیدیه و افه‌سوس 
و طرابوزان را مشاهده میکنیم و شرح لیاقت شخصی ما رک و بساریون را که اعتماد 
به دانش و سخنوری ایشان موجب ارتقاء آن دو به مرتبۀ اسقفی شده بود » ونام 
چند تنی از راهبان و فیاسوفان نیز مذ کور افتاده است تا علم و حرمت روحانیون 
جماعت مسیحیان یونانی را جلوه گر سازند. سرود خوانان کلیساها نیز دسته‌ای 


Cysicus - & Heraclea - ۳ Sylvester Syropolus = r , کنایه از پاپ‎ - , 


۱۳۰۰ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 


بر گزیده از بهترین خوانند گان و نوازندگان بودند. بطریق های اعظم اسکندرید 
و شا که و آفرفلی خود در شیر هرن افەو ایند ای سین داد ند 
بعضی به حقیقت فرستاده ایشان بودند و بعضی به دروغ . اسقف کبیر روسیه نماینده 
مذهب ملی آن کشور بود » ویونانیان در بارةٌ وسعت‌عرصهٌ امپراطوری روحانی خود 
رقیب ومعا رض لاتینیان بودند ,آوندهای گرانبهای کلیسای ایاصوفیه را درمعرض خطر 
بادها وامواج اقیانوس قرار دادند وبا خود بمحل انعقاد شورابردند تابطریق اعظم 
فسطنطنیه با ابهت و عظمتی که ساید وظایف منحسب خود را انجام دهد, امپراطور 
هرآ نجه زر سرخ بدست آورد همه راصرف نات گران وزن تخت و ارابه خود کرد» 
و هم درآن وقت که این دو میکوشیدند تا جلال دولت قدیم خویشتن را برحسب 
ظا هر محفوظ دارند بر سر تقسیم پانزده هزار د وکات که نخضستین صدقه پاپ به‌ایشان 
بود با هم نزاع میکردند. پس از تجهیزات لازم ژان پلیولوگوس با ملازسان 
بيار همراه برادر خود دیمتریوس و محترسترین صاحب منصبان روحانی و دیوانی 
در هشت سفینه بادی نشستند و به یاری بادبان و پارو در تنگه گالی‌پولی که‌متعلق 
به تر کان بود کشتی راندند و به حزایردردای اژه وسوریه وخلیج آد ریا تیک رسید ند . 
اتحاد موقت یونانیان و لاتینیان 

پس از هفتاد و هفت روز کشتی رانی ملالآور پررنج و زحمت لشکر مذهبی 
در برابر ونیز لنگر انداختند و استقبالی که از ايشان نمودند بیان کنندة شادمانی 
و نمایندة همت والای دولت ونیز بود , حتی | گوستوس که فرمانروای عالمیان بوده بود 
هرگز چنان امتیازات و احتراماتی را از اتباع خود نخواسته بود که دولتی مستقل 
بجانشین ضعیف رأی وی اعطاء کرد . نشسته بر سریری رفیم بر فراز عرشة کشتی 
پلیول و گوس دوژ ونیر و سناتوران را بخدمت پذیرفت يا چنانکه در اصطلاح 
یونانیان هت دوژ و سناتوران رسم فا یر ار ای و نی جا 
در کشتی «بوسنتور'» در دریا می‌راندند و دوازده سفینة جنگی شاهانه با ايشان 


Bucentaur = ¦ 


۸ میلادی فصل شصت و ششم ۱۳۰ 


همراه و دریا سراسر پوشیده از گندولهای" بیشمار ونیزی و همه بایه ابهت واو اند 
لذت و مسرت بود . آهنگ موسیقی و بانگ تحسین و آفرین در هوا طنین می‌افکند 
و ملاحان جامه‌های پرنیانی زربفت برتن داشتند و قایقها نیز پوشیده از ابریشم 
زربفت بود و در تمام شعارها و سو کبهای شادمانی عقاب رم را با شیرسن‌بارك به 
هم پیوسته بودند .مو کب پیروزی از کانال اعظم بالا رفت واز زیرپل ریالتو" گذشت 
و بیگانگان شرقی با حيرت و تحین کذاخها و کلید.اهای این شهر معمور را که گوئی 
در آغوش اسواج شناور است نظاره میکردند و بمشاهده یاد گارها و غنائم ی که از 
غارت ق.طنطنیه دنت آمده و در آراستن شهر به کار رفته بود ام ح.رت از دل 
برمی‌آوردند . پس ازآن که پانزده روز تمام پلیول وگوس را برسم مهمان‌نوازی پذیرائی 
کردند وی از طریق آب و خشکی به ادامه سفر پرداخت و از ونیز به فرارا رسید » 
و غرور کبریائی پاپ دراینموقم با عببار تدییر اعتدالی پدیرفت و امپراطور مشرق را 
به سبب منزلت قدیم او محترم داشتند وبوی تلطف نمودند. پلیولو گوس سوار 
براسبی سیاه داخل شهر شد اماپیشاپیش وی اسبی را می کشیدند در سپیدی چون 
شیر که زین پوش آن مزین به عقابهای دوخته با مفتول زربود و شاهزاد گان استی" 
سایبانی را بر فراز سر او نگاه داشته بودند و ایشان پسران و خویشاوندان نیکلاس 
مارکی* فرارا بودند که خود سلطانی مقتدرتر از امپراطور بود . پلیولو گوس تا به 
پای پلکان نرسید از اسب به زیر نیامد و پاپ تا مدخل عمارت آمد و نگذاشت که 
ابپراطور در پیش او زانوخم کند و پس از آن که وی را پدرانه در آغوش گرفت 
به درون هدایتش نمود و او را در کرستی بر دست راست خود نشاند. بطریق 
اعظم نیز از کشتی پیاده نشد مگر به این شرط که اسقفان رم و قسطنطنیه وی را 
بامراسمی نظیر آنچه گفتيم استقبال نمایند و آنگاه بطریق اعظم قسطنطنیه را چون 


برادری پوسید و این بوسه نشان عنایت و پیوند اتحاد بود » ولیکن روحانیون‌یوتانی 


| - نوعی قایق درار و باریک که اطاقعی دارد او مسافران را از مکانی به مکانی در روی کانالهای ویز متقل 
می کند. ۲ - Este - ۳ Rialto‏ ع - نیکلاس برع سال ( از ۱۳۹۳ - ٤٤١‏ ) سلطنت 
کرد و خداوندگار فرارا و مودنا و ریجیو و پارما و روویگو و کوماچیو بود. 


ی 
به هیچ روی تن به بوسیدن پای پاپ درندادند , هنگام افتتاح جلسه شورا خداوند گاران 
دین و دولت مقام فخروشرف را اشغال نمودند ؛ ویوجنیوس به بثال پیشینیان خود 
که شجخعا دو شورای. تیتی.ه. سول اضر تفده بو دند دز کد و باین 
طریق از پیروی روش کنستانتین ومارسیان که سابقه قانونی شده بود اجتناب نمود . 
پس از بحث بسیار موافقت نمودند که طرفین راست و چپ کلیسا را دو ملت 
اشغال کنند و کرسی پطرس مقدس در پیش صفوف' لاتینیان و در موضعی‌برترقرار 
گیرد » و تخت امپراطور یونانی را در پیشاپیش صفو فکشیشان او و مقابل تخت 
خالی امپراطور مغرب بنهند و هر دو در یک مرتبت باشند. 

ولیکن به مجرد این که جشن و سرور و مراسم ظاهر به پایان رسید و 
معاهده‌ای جدی جایگزین آن گردید یونانیان از سفر خود و از خویشتن 
و از پاپ ناراضی شدند . فرستاد گان پاپ به کلک فریبگری نقشی از بهروزی ورفاه 
حال او نکاشته و گنته بودند که وی سرور ملولك اروپا و بزرگان دین است و ایشان 
همه گوش به فرمانند تا هر آنچد پاپ توید به یقین بپذ یر ند و سلاح بر گیرند .ولیکن 
قلت عدد نمایندگان وی در شورای فرارا ضعف او را بر ملا کرد. نخستین حلسه 
شورا با حضور پنج اسقف اعظم و هجده اسقف و ده رئیس دیر مفتوح شد و اینان 
نیز | کثر از اتباع یا هموطنان پاپ ایتالیانی بودند. هیچ یک از ملوك مقتدر 
اروپای غربی بجز دوك بورگاندی تلطفی ننمودونه خود در شورا حضوریافت و نه 
سفیرانی را بنمایندگی خویشتن بدانجا فرستاد ؛ والغاء قوانین صادر از محکمد 
شورای بازل که همه به ضد شخص یوجنیوس و عاومنزلت وی بود نیز امکان پذیر 
نشد و قوانین مذ کور سرانجام منجر به انتخابی جدید گردید. با اوضاع واحوالی 
چنین بود که از شورا تقاضائی مبنی بر رعایت صلح سوقت ها اقطاءفهلت. بردید 
و شورا نیز موافقت نمود تا وقتی که پلیولوگوس بتواند بارضای لاتینیان درازاء 


, - عوام الناس لاتینی به لباسهای عجیب بوانیان و مخصوصاً درازی و سبک آستین و محاسن ایشان 
می‌خندیدند. امیراطور یونانی نیز مشخص نبود مگر به لسوت ارغوانی و ناجی يا جفه‌ای جواهرنشان اما ناظری 
میگوید که سبک یونانی را وقاری بیشتر از سبک ایتالیا تیان بود. 


۱۳۹-۸ میلادی فصل شصت و ششم ۳۰۳ 


پیوند دو جماعت عیسوی مذهب که مطلوب عام نبود پاداشی دنیوی حاصل آورد» 
و پس از نخستین حلسه شورا بذا کرات را بیش ار شش ماه به تعویق افکندند . 
امپراطورباینی‌چریها و گروهی منتخب از مقربان خویشتن دیری وسیع و فرحناك 
را در شش میلی شهر فرارا اقامتگاه تابستانی خود کرد و چنان مستفرق لذات 
شکار گردید که پریشانحالی دستگاه دین و دولت را از ياد برد و همت‌به کشتن 
صید گماشت بی آن که به شکایات بزرگان یا برزگران گوش فراد هد » و در این 
میان یونانیان ب رگشته بخت در معرض همه آلام وسصائب فقر و تبعید قرا رگرفتند . 
برای معاش هربیگانه‌ای سهمی معین کردند بالغ بر سه یا چهار فلورن طلا ویاآن 
که مجموع این مبلغ به هفتاد فلورن نمی رسید سیاست دربار رم" یا تهیدستی 
آن به کرات سبب میشد که رم دیر زمانی زیربار قرض بماند . یونانیان در آرزوی 
نجات عاجل آه تحسر می کشیدند ولیکن سه زنجیر مانع راه ایشان بود و اولین 
زنجیر گذرنابه‌ای بود که بايد روساء ایشان صادر کنند و آن را در دروازه شهرفرارا 
از هر یونانثی میخواستند. حکومت ونیز متعهد گردید که فراریان را توقی ف کند 
و باز فرستد و چنین کسانی جون به قسطنطنیه میرسیدند نا گزیر بمجا زات گرفتار 
می‌آبدند » و مجازات عبارت بود از طرد از حماعت مسیحیان و پرداخت جریمه 
بهاو محکوم كل بك قصاصی که شیر لت روحانی را نیز محترم نمی‌شه‌رد و ان‌عبارت 
بود از تازیانه زدن بر بدن عریان مرد فراری درملا عام . سرانجام تنها چیز ی که 
یونانیان را مجبور به افتتاح نخستین جلسه شورا کرد ضرورت انتخاب میان گرسنگی 
و بحث وجدل بود» وایشان بها کراه بی‌حد و اندازه تن به ملازمت آخرین شورائیان 
گریزی نبود » و شهر طاعون زده و در نیک عهدی مارکی فرارا اکان 
شت آوردن بود . سربا زان مزدور دول میلان در پشت دروازه شهر بودند و چون 
۱ - یونانیان به سختی بسیار موفق شدند که در عونی آذوقه رم را رای پیرداخت وحه نقد کنند و برای هرشخص 
شریف منزلتی ماهانه چهار فلورن و برای خدمتگاران سه فلورن و برای امپراطور سی فلورن و برای بطریق اعظم 


بیست و پنج فلورن وبرای دیمتریوس دسپوت بيست فلورن بگیرند. وجه پرداختی در نخستین ماه بالغ بر رو 
فلورن شد و این مبلغ به هیچ روی شامل بیش از . . م یونانی درمرانب مختلف نمی‌گرد ید ودیون برروی هم انباشته‌ميشد. 


4( اتحطاط و سقوط امپراطوری روم 


روما گنارا اشغال کرده بودند یافتن راهی از معابر متروك جبال آپنین برای پاپ 
و امپراطور و اسقفان خالی از خطر و اشکال نبود . 

معذلک به‌یاری تدییر و گذشت زبان برهمهٌ این موانع فائق آمدند وشدتی 
که‌قاندین شورای بازل نمودند یوجنیوس را زیانی نرساند بلکه‌در پیشبرد مدعای او وی 
را مدد کرد. ملل اروپای غربی از انشقاق مذهبی نفور بودند و انتخاب فلیکس 
پنجم را که دوك ساووا بود و آنگاه زاهدی گوشه نشین و بعد پاپ شد ناسشروع 
دانستند و او را انکا رکردند» و رقیب او سلاطین بز رگ را به تدریج رام خود کرد 
و بی طرفی ایشان به سود او و موجب مودت راسخ شد. نمایند گان پاپ و بعضی 
از اعضاء محترم شورا را ترك گفتند و به جیوش رم پیوستند که اندك اندك عددش 
افزونتر و حسن شهرتش بیشتر شد» و شورای بازل چندان کاهش پذیرفت که بیش 
از سی‌و نه اسقف و سیصد روحانی دون مرتبت در آن بر جای نماند. ولیکن لاتینیانی 
که به فلورانس رفته بودند امضاء شخص پاپ و هشت کاردینال و دو بطریق 
اعظم وهشت استف اعظم وپنجاه و دو استف وچهل وپنج رئیس دیریازعماء جماعات 
رهبانی را در دست داشتند. پس ار کوشش نه باهه وییست وپنج جلسه بحث 
و مذا کره سرانجام این گروه به کسب امتیاز و افتخارپیوستن یونانیان و لاتینیان 
نائل آمدند. بیان دو جماعت عیسوی مذهب بر سر چهار مسأله مهم بحث‌وجدل 
بسیار شده بود. , - مصرف نان فطیر" در مراسم‌عشاء ربانی» ب ماهیت اعراف که 
حاجز ميان بهشت و دوزح است» م -سیادت فائقه پاپ در مسائل مربوط به‌شرایع 
مقدس» ‏ - صدور روح‌القدس از ذات پرورد گار یا از ذات پرورد گارو عیسای مسیح 
نیز . مدعای هر یک از دو ملت" را ده تن از عالمان علوم‌الهی حمایت میکردند . 
کاردینال جولیان به مدد فصاحت خستگی ناپذیر لاتینیان را حمایت مینمود و 
مارك افه‌سوسی ویساریون نیسوی پیشوایان دلیر و توانای «لشکر» یوانیان بودند 
+ - خوردن نان و شراب از مراسم عشاء ربانی و یادکار آخرین خوراك شامگاهی حضرت مسیح است پیش از مصلوب 
شدن او. پیروان بعضی از مذاهب عیسوی معتقدند که بخوردن نان و شراب مقدس خون وئوشت عیسای مسیح 
جزئی از وجود ايشان ميشود. م - ملت بمعنای جماعت مذهیی . 


۸ - ۱۳۹ میلادی فصل شاصت و ششم 0( 


باید پیشرفت قو عاقله بشری را تحسین کرد زیرا که هم در آن ایام نیز مسأله 
نخستین را از شعائر روحانی فتد تنل 25 بر حسب رسم زمان و مکان تفاوت 
مینمود و در این تفاوت زیانی نبود › و اما درباب اله دوم هر دو حماعت در این 
عقیده با هم موافق بودند که میان بهشت و دوزخ مرحله‌ای هست برای شستن 
گناهان عرضی" مومنان » اما در این نکته شک بود که تطهیرارواح بوسیله عنصر 
اتش صورت (دیرد » و در چند سالی ممکن بود که این مشکل فی‌المجلس بوسیله 
منازعان حل شود . دعوی سلطانی فائقه پاپ ظاهراً مسأله‌ای بس مهمترو اساسی تر 
بود » اما شرقیان اسقف رم یعنی پاپ را پیوسته محترم داشته و میان پنج بطریق 
اعظم وی را در مرتبۀ اول قرار داده بودند و بی هیچ شکی و تأملی اقرارمینمودند 
انگارند . اعتقاد به صدور فيض روح القدس از دات «اب» يا از «اب» و «آبن» 
هر دو یکی از اصول ایمان بود که اثری بس نافذتر در فکر مردمان بر جای نهاده 
و در کنه ضمیر اتشان رسوخ کرده بوذ و در حلسات شو را در فرارا و فلورانس 
افزایش اصطلاح لاتینی « عداوه‌زانه » به دو مسأله فرعی منقسم گردید یکی 
آن که آیا فيليوك اصطلاحی است سشروع و دیگری آن که باسنن استقرار یافتة 
دینی موافق است يا نه؟ شاید لازم نباشد که من ډه خود بلاقم که در این باب 
ی اعتنا وبی غرضم » ولیکن این نحته: را ار باید دریاد داشته باشم که یونانیان 
افزایش هر ماده جدیدی را به آئین نامه نیسوی یا به حقیقت آئین نامه قسطنطینی " 
ممنوع کرده بود .فهم این نکته آسان نیس ت که چگونه مجمعی که برای اموردنیوی 
۱ - عمنه اونوم یعنی‌گناهان بخشودنی. در مذهب کناتولیکیگناهان دیگر را لج)ءممم یعنی «هائل» یا «سهلک» 
می‌خوانند.کناهان عرضی آنهائیست که‌گناهکار به بد.ی آنها واقف نبوده یا بی‌رضای وی صورت پذیرفته است. 
- یونانیان که از پیوستن بالانینیان بیزار بودند به هیچ روی مايل نبودند که از درون این قلعه محکم ناگهان 


بیرون آیند. لاتینیان به عرضه نمودن نسخه خطئی قدیمی از مذا کرات دومین شورای نیسوی ننگین تر شدند زیرا 
که موخ اين ف اصطلاح فيليوك درآئین نامه نیقرری ایده بوده است » و این حسل صریح بود. 


۱۳۰۹ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 

قانون میگذارد میتواند حانشینان خویشتن را که مفوض به اختیاراتی نظیراختیا رات 
آن مجمع باشد ملزم به رعایت و حفظ قوانین سابق کند. ولیکن فرمان وحی‌والهام 
به عقیده شخص مؤمن ناچار درست است و تغییر ناپذیره و هرگز اسقفی بی‌منصب 
یا شورائی ولایتی تباید حرأت آورده و به ضدرأی دستگاه مذهب کاتولیکی بدعتی 
نهاده باشد , ماهیت اصل د ينی صدبرر ردح القدس مبحثی بی انتها بود و چول‌روح- 
القدس یکی از اعضاء سه گانه الوث اقدس است عقل از صدور آن حیران می‌باند 
و کتاب مقدس که بر مصطبه محراب قرار داشت در این باب خاموش بود . 
کتب متنوع بزرگان دين را يڙ هگن بود که به خدعه مخدوش يا به سفسطه 
غامض و در هم پیچیده کنند 6 و یونانیانل از خصانص قد یسین ' لا تینی ونوشته های 
ایشان بی خبر بودند , لااقل یک جیژ را به یقین میدانیم و آن این که در بان 
هیچیک از فرقه ها فرته دیگر را اقناع نمیکرد . عقل درست اندیش ممکن است 
که ظلمت تعصب را بزداید» و خطای نگاه بی‌بصارت را ممکن است که بادیدی 
روشن تر و منظری آشکارتر از شیئی که در خور استعداد حسی ماست اصلاح کنیم» 
تالبی معین تیا کت و شرف شسخه‌ی و مدهبی ایشان بسته به تکرار همان‌اصوات 
بود و چون مردمی محدود فکر بودند. مجادله‌ای عمومی و آشکار ایشان را سختکوش 
تر و غضبناك تر میکزد . 

س رگشته در تیره گون ابری که از گرد مجادله برخاسته بود پاپ‌و امپراطور 
نتا نج ملاقات ایشان حاصل می‌آورد؛ و غوغای لجاج و عناد مجادلة عوام را نيز 
زیر کانه به یاری مذا کرات حصوصی و شخصی آرام کردند . يوسف بطریق اعظم 
در زیر بارگران پیری و ناتوانی از پای در آمده بود و هنگام مردن که نفس به‌نجوی 
بر می‌آورد ایشان را اندرز داد و به وفاق و محبت امر فرمود » اما منصب بی‌شاغل 


, - وقتی که‌به کلیسای‌لاتینیان می‌روم در پیش قدیسین ایشا نکمر به تعظیم خم نمی کنم زیرا که این قدیسین 
را نمی‌شناسم. (ازگفته‌های سیروپولوس). 


۸ ۱۳۹-۱ بیلادی فصل شصت و ششم ۱۳۰۷ 


او و مزایای متعلق به آن روحانیون جاءطلب را اغوا و امیدوار کرد. ایزودور 
و بساریون و اسقفان اعظم روسیه و نیس در دم فرمان بردند و همکاری نمودند 
و برافراشتن ایشان به منزلت کاردینالی در زودترین وقتی خودانگیزة فرمانبرداری 
ایشان ونیز پاداش آن بود . در نخستین مراحل مباحثات بساریون با شهاست وقدرت 
و فصاحت هر چه بیشتر در مقام دفاع از مذهب یونانیان برآمده و سخت پایداری 
کرده بود. کشور وی اورا مرتد وحرامزاده خواند و توبیخ نمود اما داستان وقایع 
کلیسانی بساریون را در جمع مردان وطن دوست نمونه‌ای نادر خلوه کر میسازد 
که هیاهوی مخالفت عام و فرمانبرداری او در وقتی که باید وی را مقرب در تاه 
نمود » و امپراطور به یاری دو تن از مدد کاران روحانی خویش وضع کلی و خصائص 
شخصی اسقفان را عملا مشمول نتایج استدلالات خود نمودو اسقفان را یکی پس‌از 
دیگری به اعتبار سلطنت خویشتن و برای انذار دیگران منفصل کرد . عوائد 
اسقفان در دست ت رکان بود و شخص ایشان گرفتار امپراطور و ذخائر هر اسقف ی کد 
عبارت بود از سه جامه و چهل د وکات بزودی تمام شد و امید با زگشت ایشان 
هنوز بسته به کشتیهای ونیزی و صدقات پاپ بود و بینوائی ایشان تابدان‌حد که 
دریافت عوائد وصول نشده یا پرداخت فرضی را منتی درحق خود ۳ و آن 
را می‌پذیرفتند حتی برسبیل رشوه" » و دستگاه مذهبی قسطنطنیه که در خطر بود 
ریا وتزویر مدیرانه و پرهیز گارانه ایشان را معذور داشت » و به کنایه ی اشاره 
گنته شد که مرتدان لجوج را که در برابررئیس مذهبی لاتینیان و یونانیان 
و رضای ایشان مقاوست کنند در سرزمین دشمنی رها می کنند تا به عدل وقصاص 
پاپ گرفتار آیند . در نخستین جلسه سری یونانیان قرارنامۀ پیوند دو فرق مذهبی 
مطرح شد و بیست و چهارتن از اعضاء جلسه قرارنامه را تصویب و دوازده تن آن 
را رد کردند » اما در بارۀ پنج صلیبدار کلیسای ایاصوفیه که خواستار نمایند گی 


۱ - سیروپولوس میگوی د که یونانیان بیش از امضاء نهادن بر قرارداد پیوند دو فرته مذهیی پولی نگرفتند » با این 
همه بذ کر مواردی مییردازد که خواننده را بدگمان میکند ¢ و د وکاس مورخ رشوه‌خواری )£ ابکاری ایشان 
را مکداً تأیید میکند. 


۱۳۰4 انحطاط و سقوط امپراطوری روم . 

بطریق اعظم بودند به موجب قواعد و مقررات قدیم اعلان عدم اهلیت کردند 
و حق رأی ايشان را بگروهی خاضع و متذلل از راهبان و عالمان علم صرف‌ونحوو 
سردم بی‌ایمان غیر روحانی دادند. اراد سلطان وحدتی عبیدانه و دروغین راباعث 
امد و تنها دو مرد وطن دوست چندان شجاعت داشتند که عقیده خود و هموطنان 
خویشتن را باز گویند. دیمیتریوس برادر امپراطور به ونیز پناه برد تا شاهد و ناظر 
بو اصلت دوقر فه مدهبی نباشد و مارك افه‌سوسی که شا ید غرور نفسانی را به خطا 
انگیزش وجدان پنداشت هر نوع پیوندی را بالاتینیان مرتد انکار کرد و خویشتن 
را مدافع اصول مبدهبی بسیحیان اولین ویوین" و بعترف به آن اصول خواند. 
واد حا کی از رضای دو ملت را در قالبهای گونا گون پیشنهاد کردند به طریقی 
که معاهده لاتینیان را راضی کند بی ان که اهانتی به یونانیان شود» و هر کلمه‌ای 
ان تفن جزنی را چندان به دقت سنجیدند تا ينی از دو کنه ترازوی مبحث‌دین 
بااندك نوسانی به جانب واتیکان مائل گردید » و موافقت شد (پاید از خواننده 
ذمنا کنم. که بکنته من عنایت نماید) که روح القدس از «اپ»و «اپن» صاد رمیشود 
د «اب» اصل است و «ابن» حوهر ؛ و دیگر آن که فیض روح القدس از طریق «این » 
صادر میشود زیرا که حوهر و باهیت او حوهر وماهیت «اپن» است ؛ و دیگرآن که 
روح القدس از «اپ» و «اپن» صادر میشود بك یک «نفته» و یک قوت مولده ,یناد 
به پرداخت تمامی مخارج سفر یونانیان دربا زگشت ایشان به وطن » ونیز نگا هداشت 
-و سفینه جنگی و سیصد سرباز برای دفاع از فسطنطنیه و بموحب همین معاهده 
ز.سطنطنیه اند کی توقف کنند» و هر وقت که یونانیان بخواهند پاپ بايد دسفینه 
جنگی محهز را مدت یکسال در اختیار اسان بگذارد یا بیست سفینه را مدت 


, - نباید فراموش کنیم که موجود دیگری نیزبه این اصول معترف بود وآن سکی شکاری ومقرب امپراطور بود که 
معمولا ساکت و خاموش برروی فرشی در پیش تخت امیراطور می‌آرمید » و لیکن هنگامی که لایحه وصلت دو 
نرقه مذهبی را قرائت میکردند مگ به شدت هرچه تمامتر عوع و کرد و ملازمان سلطان نه به نوازش و نه به تازیانه 
آن را آرام ثکردند. 


۱۳۹-۸ میلادی فصل شصت و ششم ۱۳۰۹ 
ششماه »و اگر امپراطور را زمانی نیازی به لشکر شود بايد به قدرت هرچه تمامتر 
از سلاطین اروپا تمنای یاری کند. 

وقایم مهم همان سال و تقریباً همان روز عزل یوجنیوس دربازل و اتحاد 
نوين دو فرقة مذهبی به وسیله او در فلورانس بود. در شورای سابق ( که یوجنیوس 
آن را مجمع شیاطین نام نهاد) به اتهام فروش مناصب روحانی وس و گند دروغ وستمگری 
و ارنداد و انشقاق بر پاپ داغ ننگ نهاده و گفته بودند که وی در فسق و فجور 
اصلاح ناپذیر و از ادارژ هر منصبی از مناصب روحانی عاجز است ولایق هیچ 
عنوانی و امتیازی نیست. درمناصب روحانی پاپ نماینده واقعی حضرت عیسی و 
مقدس و بسیار محترم وان چنان کسی بود که پس از جدانی ششصد ساله سرانجام 
اهل سنت را اعم از شرقی و غربی به هم پیوسته و تحت رهبری یگانه راعی‌جهان 
مسیحیت جمعی واحد کرده بود . لايح اتحاد را پاپ و امپراطور و بزرگان هردو 
جماعت امضاء کردند حتی کسانی مانند سیروپولوس که از حق رأی محرومشان 
کرده بودند. دو نسخه از این لایحه باید کافی بوده باشد ولیکن یوجنیوس راضی 
نشد تا آن که چهار سند اصیل موثق و رونوشتهای دیگری تهیه و امضاء گردید 
و صحت امضاها را نیز تصدیق کردند و اینها همه یاد گارهای پیروزمندی اوشد , 
در روز بزرگی که از یاد نرفتنی است یعنی ششم ژویه جانشینان پطرس مقدس 
وا براریکه فرمانروائی نشستند » و افراد دو ملت در کلیسای اعظم 
فلورانس گردهم جمع آمدند و نمایند گان ایشان یعنی کاردینال جولیان و بساریون 
اسقف اعظم نیس بر منبر شدند و پس از آن که هر یک از ایشان لایحه اتحاد 
را به زبان ی که داشت قرائت کرد کاردینال و استف بنمایند گی برادران دینی 
حاضر در جمع و در حضور ايشان يکد گر را در آغوش گرفتند . آنگاه پاپ‌وروحانیون 
وی براسم عبادت را مطابق آداب دعای کاتولیکی به حای آوردند و هنگام ترنم 
آئین نام مسیحیت لفظ «فیلیوك» را نیز افزودند و یونانیان متعذر به عذری 
۱ - 4 که در سراس رکتاب ‏ آثین‌نامه » ترجمه شده اصول الدین مسیحیان است که سابقاگمان میکردند که 


دوازده حواری مسیح آن را تنظیم کرده‌اند , و تکرار آن به حقیقت بیان اعتقاد است به مذهب عیسوی و با این 
عبارت آغاز میشود: «من مؤمنم به خداوند قادر مطلق, ...» 


مج اتحطاط ومقوط امپراطوری روم 

نا پسندیده شدند و آن یی خبری ایشان از الفاظ نا مفهومی بود که به لحن موزون 
خوانده میشد» و لاتینیانی که دقیق, و شکالك بودند از بجای آوردن آداب مذهبی 
و خواندن نماز جماعت به شیوه بیزانسیان امتناع ورزیدند. امپراطور و روحانیون 
او نیز از شرف ملی بکلی غافل نبودند و معاهده بارضای ایشان به تصویب رسید 
و موافقت ایشان شامل این سفهوم ضمنی بود که هیچ بدعتی در اصول الدین 
و یا آداب عبادت ایشان نیاورند . پونانیان بر مارك افه‌سوسی رحمت آوردند و او را 
نیا زردند و پایداری جوانم‌ردانه‌اش را محترم داشتند و پس ازمرگ بطریق اعظم 
از انتخاب جانشین او جزدر کلیسای اعظم سوفیای مقدس امتناع ورزیدند. در 
تقسیم و توزیع پاداش به اشخاص و موسسات عمومی کرم پاپ بیش از اميد 
گيرند گان پاداش و وعدهای او خود بود » و یونائیان با کبری و ش وکت ی کمتر 
از راه «فرارا» و ونیز بوطن خود با زگشتند و چون به قسطنطنیه رسیدند استقبالی 
که از ايشان نمودند بشرحی بود که در فصل بعد خواهد آمد . توفیقی که ازتجربه 
نخستین حاصل آمد یوجنیوس رابه تکرار اینگونه صحنه های آموزنده تشویق نمود » 
و نمایند گان ارمنیان و مارونیها و یعقویبان سوریه و مصرو نستوریها و حبشیهارایکی 
پس از دیگری به نزد پاپ آوردند تا بوسه برپای او زنند و طاعت و پیروی از سنت 
را در پیشگاه وی اعلان نمایند . این سفیران شرقی متهورانه به نمایند گی کشورهائی 
به پیش پاپ می‌آمدند که در آنها ناشناخته بودند و این کار شهرت نام یوجنیوس 
را دراروپای غربی منتش رکرد .درسویس وساووا هنوز گروهی قلیل عدد از | 
پایداری مینمودند و فقط ایشان مانع وفاق در جهان مسیحیت بودند » و هم به‌این 
سیب به نیرنگ و تدبیر هیاهوئی عليه ايشان بر پا کردند که در همه‌جا شایع 
شد و به این طریق رخوت نومیدی جایگزین قوت معارضه گردید. شورای بازل را 
محرمانه منحل کردند و فلیکس تاج سلطنت روحانی را رد کرد و دوباره به 
ری‌پای" با ز گشت و به کنج عزلت و عبادت که خوش صفائی دارد . صلح عمومی به 
د وکار حاصل آمد یکی پرداخت غرامت و دیگری فراموش کردن هر آن چه بردو 
770 


نشقاقیون 


۱٩ - ۸‏ بیلادی فصل شصت و شسّم ۱۳ 


ملت گذشته بود »> و فکری که در اندیشه اصلاح مذهب بود ی کف » و پاپها 
در اعمال‌قدرت استبدادی و سوء‌استفاده از آن مداومت نمودند واز آن پس رم ه رگز 
از زیان انتخابی که برسرآن نزاع دز کد امه ونون هدهاشت 
احیاء دانش یونانی در ایتالیا 

سه امپراطور را از سفرها سودي حاصل نیامد » نه سود دنیوی و نه شاید 
رستگاری روحانی . ولیکن این آمدن و رفتنها را یک نتيجه مفید بود و آن احیاء 
دانش یونانی در ایتالیاست ؛ و هم از ایتالیا! بود که دانش یونانی ميان همه ملل 
اروپای غربی و شمالی حتی دورترین ایشان منتشر گردید . در آن هنگام که اتباع 
سلطان بیزانس در پست‌ترین مراتب برد گی وسستی و ناتوانی بسر میبردند هنوز 
رین کلید گنج معرفت باستانی را دردست داشتند یعنی دارای ربانی خوش الحان 
وبارور بودند که اشیاء محسوس بی جان را روح و سفاهیم مجرد فلسفی را کالبد 
می‌بخشید .چون سد سلطنت و حتی پایتخت امپراطوری در زیر پای دشمن منهدم 
شده‌بود گونه گون اقوام بی‌فرهنگ قالب زبان ملی ومحتوای آن رانیز بی‌شک مخدوش 
و بغلوط کرده بودند » و فهرستهای مفصل بسیار برای تفسیر و ترجمه انبوهی 
از لغات عریی و تر کی و اسلاوی و لاتبنی و فرانسوی اصل که بازیان ملی‌آمیخته 
است تنظیم شده. ولیکن زبان دربارو دارالعلم زبانی خالصتر بود ودانشمند مردی 
ایتالیانی که به واسطه اقامت دراز مدت در قسطنطنیه و وصلت با خاندانی شریف 
نسب سی‌سال پیش از فتح تر کان عثمانی از حقوق و مزایای هموطنی باییزانسیان 
برخوردار شده بود شرحی درباب رونق این زبان نوشته و شاید پیرایه‌هائی نیزیرآن 
بسته است. این مرد که نامش فیلل‌فوس" بود میگوید: « زبان عوام را مردم خود 
فاسد کرده و خیل عظیم بیگانگان و بازرگانان که هرروز بشهر می‌آیند و باس کنان 
آن مخلوط میشوند نیز در زبان تأثیر نا مطلوب نموده‌اند » واز شاگردان چنین 
, - گیبون مانند دیگر بزرگان اروپاثی روزگار خود از اهمیت تمدن اسلامی آگاه نبوده است اما امروز همه میدانیم 


که در ایام ی که ظلمت جهل اروپا را فراگرفته بود سلمانان علوم یونانی را با ترجمه آنها بهعریی احیاء کردند و 
تمدنی درخشان پوجود آوردند و فتوحات ایشان وسیله‌ای شد برای اشاعۀ علوم مذ کور , مترجم ۲ - Philelphus‏ 


۸ د 
مکتبی است که نوشته‌های ارسطو و افلاطون به زبان لاتینی راه یافته و همه 
نسخی است پژمرده روح و مبهم معانی . ولیکن ماپیرو آن يونانيانيم که بیما ری فساد 
زبان به ایشان سرایت نکرده و تنها ایشانند که لایق تقلیدند زیرا که در سخن 
گفتن عادی نیز هنوز به زبان اوری‌پید و آریستوفان و مورخان و فیلسوفان‌آتنی 
تکلم میکنند و سک نوشته‌های ایشان از آن نیز پرداخته‌تر و درست‌تر است. 
مردمان ی که به‌سسب علو نسب یامنصب بادربار بیزانس پیوندی دارند نگا هدارند کان 
معیار قدیم حسن ذوق و خلوص زبانند و کمتر از هر کسی این زرخالص رابه عیار 
فلز ناسره می‌آمیزند و درخشش حسن ولطلف زبان اصیل به نیکوترین وجهی دروجود 
بانوان‌شریف نسب بارزوآشکار است زیرا که با ايشان زاده‌شده»واین بانوان ازهمنشینی 
با یگانگان ممنوعند. اگر بیگانگان گفتم خطا گفتم که این بانوان ازچشم هموطنان 
خویشتن نیز پوشیده‌اند و در حریم خانه بسر میبرند و به ندرت در کوچه دیده 
میشوند و خانه را به قصد کلیسا یادیدار نزدیکترین کسان خود ترك نمیکنندیگر 
در ظلمت شامگاهی و در چنین مواقعی سوار بر اسبند و حجابی بر چهره دارندو پدر 
و مادر و شوهر یا خدمتگاران ایشان را در میان گرفته‌اند .» 

در میان یونانیان جمع ی کثیر از روحانیون توانگر زندگی را وقف خدمت 
دین میکردند و راهبان و اسقنان ايشان پیوسته به سبب ریاضت نفس و سلوك 
وقارآمیخته مشخص و ممتاز بوده و هرگز مانند کشیشان لاتینی در پی لذات 
زند گی دئیوی یا حتی زند گی لشکری نبوده‌اند . پس از آن که بیشتر وقت واستعداد 
ایشان درکار عبادت و بطالت و در منازعات دستگاه دین و رهبانیت تلف ميشد 
کسانی از ایشان که فکری کنجکاوتر و بلند پروازتر داشتند به تفحص در معارف 
مذهبی و غیر مذهبی میپرداختند که بزبان بومی ایشان نوشته شده بود . کلیسائیان 
بر تعلیم و تربیت جوانان نظارت میکردند و مدارسی که فلسفه و علم فصاحت و 
بلاغت می‌آموختند تا هنگام سقوط امپراطوری دوام یافت » و به یقین میتوان گفت 
که دردرون حصار تسطنطنیه کتاب و دانش بیش از آن بود که در سراسربمالکك 
پهناور اروپای غربی توزیم کنند . ولیکن هم از آن ایام به تفاوتی مهم توجه شد 


و آن تفات دراین بود که یونانیان را کد ومرتجع بودند ولاتینیان به سرعت پیشرونده 
و ترقی خواه » و روح استقلال خواهی و تنوق جوئی ملل مختلف را برانگیخته بود 
و حتی دنیای کوچک ایالات مستقل دولت ایتالیائی نیز شامل جمعیتی و کار و 
صنعتی بیشتر از صنعت و جمعیت محیط کاهنده امپراطوری بیزانس بود . دراروپا 
مردبی که در مراتب نازلتر اجتماع بود ند از يیوغ برد کی فثودالی رهانی یافتد 
پودند و آزادی نخستین گام است در طریق وتک دانش و کسب معرفت . 
زبان لاتینی با همه خشونت و فسادآن بواسطه حرمت سنت همچنان محفوظمانده 
بود و هزاران طالب علم سا کن دانشگاه بولونیاوا کسفورد" بودندوای کاش که 
شوق گم کرده راه این طلاب علوم در طریق مطالعه تاریخ ادب و فلسنه‌و دیگر 
علومی که زیبنده مردان است هدایت میشد. درکار احیاء علم ایتالیا نخستي 
کشوری بود که از خواب مرگ برخاست وکفن بیدانشی را از پیکر خود بدور 
افکند» وپترارك ذعمیج بیان را بايد به حق پیک طلوع روشنی علم دانست‌به سب 
تدریس فنون متنوع ومثالی که وی بر دیگران عرضه داشت. از مطالعه و تقلید 
روش نویسند گان رم قدیم اسلوبی خالصتر و قضاوتی منطتی‌ترورائی روشن تر د رکار 
تألیف پدید آبد و شا گردان سیسرون و ویرژیل با مهر و احترام به مامت ی که‌حان: 

انديشه استادان یونانی ایشان بود نزدیک ميشدند . هنگام غارت قسطنطنیه 
فرانسویان و حتی ونیزیان در آثار لی‌سی‌پوس و همر به‌دیده تحقیر نگریستهو آنها 
را از میان برده بودند . آثار هنری را میتوان بیک ضربت منهدم کرد ولیکن پداید 
جاودانی انديشه به‌یاری قلم تجدید میشود و بر شمارآنها نیز می‌افزاید» وآرزوی 
پترارك و دوستان او این بود که چنین نسخی را بدست آورند و نگاهدارندو مفهوم 
آنها را دریا بند . شک نیست که قدرت جنگی تر کان عرائس علم و ادب و هنر «" 


ر - در پایان قرن پانزدهم باه دانشگاه در اروپا بود که ده پا دوازده‌تای آنها پیش ازسال , ۱۳۰ انیس یافته بود 
و بواسطه کمی مرا کزعلمی ناچار شاگردان در این دانشگاههاازدحام میکردند. دربولونیا ده‌هزار شاگرد درس میخواندند 
وا کثر به تحصیل حقوق مدئی اشتغال داشتند. در سال بهم , عدد شاگردان | کسفورد ازسی‌هزار به شش هزار ره 
اما باوجود این کاهش » شمار شاگردان در آن ایام بیش از شاگردانی بودکه اکنون درا کسفورد درس میخوان.. 
(لازم په توضیح نیس تکه کیبون از وضع آ کسفورد در ابام خود سخن میگوید) . 


۱۳4 انحطاط و سقوط امپراطوری روم 


مجبور به گری زکرد» و چون با خود می‌انديشيم که پیش از نجات اروپا از هجوم 
سیل آسای وحشیگری و بی فرهنگی ممکن بود که یونان بامدارس وکتا بخانه ها یش 
از پای در آید و پیش از آن که خاك ایتالیا مستعد پرورش علم شود طوفان حادثه 
تخم دانش را درشوره‌زار بپرا کند لرزان و هراسان میشویم. 

دانشمندترین دانشمندان ایتالیا در قرن پانزدهم به احیاء دانش یونانی 
پس از فراموشی چندین صد ساله‌اش اعتراف کرده و تجدید حیات آن را ستوده‌اند. 
معذلک در همان کشور و در آن سوی جبال آلپ نیز نام عالمانی عمیق فکر و 
دقیق اندیش را ذ کر کرده‌اند که در دوران ظلمت جهل محترم و به سبب معرفت 
به زبان یونانی ممتاز بودند و غرورملی باعث شده است که این نادره مثالهای‌عالمان 
بسیار دانش آن ایام را به بانگ بلندبستایند . بی آن که در ارزش و اهلیت‌یکایکک 
این دانشمندان تفحص کنیم ضمیر حقیقت‌جوی ناچار در می‌یابد که معرفت ایشان 
را نه علتی هست و نه معلولی » و چه‌آسان بود برای این عالمان راضی کردن خود و 
معاصران بی دانش تر خویشتن را » و زبانی که اینان به آن خوبی فرا گرفته بودندش 
در چند نستخه خطی نوشته شده و در هیچ دانشگاهی در اروپای غربی تدریس 
نمیشد . این زبان در گوشه‌ای از ایتالیا باقی اما ناتوان و زبان مردم عامی یا 
کلیسائیان بود. نخستین اثر جماعات دوریکی" و یونانی هرگز یکلی محو نشده 
است وجماعات عیسوی مذهب کالابریادیر زمانی دلبسته به سلطنت قسطنطنیه بود ند 
و راهبان سن بازیل درجبل آتوس" و مدارس مشرق در کار مطالعه مداومت 
مینمودند . کالابریا زاد گاه بارلام بود که نامش پیش از این در سمت دییری 
و سفیری ذ کر شده است » و او نخستین کسی است که در آن سوی جبال آلپ ياد 
همر را تازه و آثار او را احیا کرد . پترا رل وی و کاچو او را مردی رد پیکروصف کرده 
اما گفته‌اند که از جهت دانش و نبوغ براستی بزرگ و نافد بصیرت بود ولیکن 
به سختی ‏ وکندی سخن میگفت و چنان که پترارك وب وکاچو تأیید میکنند درطی 
قرون متمادی یونان تالی او را در تاریخ دانی و علم صرف و نحووفلسفه نپرورده 


Athos ۰ ۲ Doric - ۰ 


۰ ۳2 لادی فصل شصت وششم ۱۳۵ 


بود و شدهادت ملوك و عالمان قسطنطنیه گواه داننش او بود و او را مشهورکرد . 
شهادت یکی از اینان هنوز باقی است و اوکان تا کوزینی ابپراطور است که‌حامی 
معاندان بارلام بود و با این همه ناچارشد که اعتراف کند که این عالم منطق‌دان 
بسیار دائش نافذ بصیرت با افکار اقلیدس و افلاطون و ارسطوآشنائی کامل داشته 
است. هنگام اقاست در دربار آوینیون میان بارلام و پترارك که نختین وبرترین 
دانشمند لانینی بود رابطه‌ای نزدیک بر قرارگردید و آرزوی دانش آموزی‌اساس 
این تبادل فکری و معامله ادبی شد . پترارك توسکانیانی" با شوق کنجکاوی 
و کار و کوشش دقیق مستمر به مطالعه زبان یونانی پرداخت و پس از مجاهدت 
بسیار در فرا گرفتن اصول اولیه زبان که خشک است و مشکل کم کم‌به سفهوم 
آثار شاعران و فیلسوفانی که با فکراو متجانس بودند پی‌برد و حان کلامشان را 
احساس کرد» ولیکن او بزودی از مصاحبت دستیار سودمند خود و تعاليم وی 
محروم گردید زیرا که بارلام سفارت بی حاصل خویشتن را ترك کرد و چون به 
یونان با زگشت کوشید تانورمنطق را در دل رهبانان جایگزین کند و کوشش 
ناسنجیده اوخیل راهبان متعصب گرانجان را به خشم برانگیخت. پس از جدائی 
سه ساله دو دوست را د گر باره در دربار ناپل اتفاق بلاقات افتاد ولیکن‌شا گرد 
کریم طبع بارلام خویشتن را از نیکوترین فرصت برای افزایش دانش محروم کرد 
و بنا بر توصیه پترارك با رلام سرانجام در حوزه استف ذشینی کوچکی در زاد گاه خود 
يعن یکالابریا استقرار یافت . اشتغالات گونا گون پترارك و دلدادگی" و دوستیهای 
او , و یکاتبات متنوع و سنرهای مکرر و تاج شاعری که در رم برتارك وی نهادند؛ 
و اشعار و منشآت او به لاتینی و ایتالیائی او را از مسیر زبانی بیگانه منحرف کرد و 
با گذشت سالیان و رسیدن به پیری او را میل به زبان یونانی بود ابا آموختن آن 
آرزوئی نبود که در طلبش سعی بنماید. . هنگامی که پترارك تقریباً پنجاه ساله بود 


, - عنوان توسکانیائی به سبب تسلط کامل پترارك است براین زبان. 
را به رغبت وافر میخواند اما هرگز او را از وصال خود برخوردار نکرد. 


۳ . انحطاط و سقوط امپراطوری روم 
سفیری بیزانسی که دوست او و در هر دو زبان استاد بود نسخه‌ای ازاشعار همررا 
به وی اهداء کرد و پاسخ پترارك هم نماینده فصاحت اوست و هم شک رگزاری 
و تأسف او وپس ازستایش کرم دوست و ارزش تحفه‌ا ی که به عقیده وی گرانبهاتر 
از زر ویاقوت است چنین میگوید : « اهداء نسخه اصیل و راستین اشعار شاعر ربانی و 
سرچشمه همه ابداعات شایسته شماست و در خورمن . شما به وعده خود وفا کرده 
و مراد مرا برآورده‌اید . با این همه کرم شما هنوز کامل نیست و بايد با نسخه 
همر خویشتن خویش را نیز بمن داده باشید تا مرا به ساحات روشنانی معرفت‌رهیری 
کند و معجزات ایلیاد و اودیسه را در برابر چشمان حيرت زدۀ من آشکار نماید . 
اما دریغ که هم ر گنگ است يا من گرم و مرا آن قدرت نیست که از کتابی‌جمیل 
که متعلق به منست محظوظشوم ؛ و همررا در کنار افلاطون نشانده‌ام یعنی سلطان 
قاغران ا دو خا مظان فلس نان و شا غد ما نان دار رد اعات 
مینمایم . از آثار ایشان هر آنچه را بزبان لاتینی ترحمه شده پوده است سابقا آموخته 
بودم » ولیکن | گر ازشاهده این یونائیان مکرم مرا سودی حاصل نمی‌شود دیدنشان 
در کسوت زیبا و ممتاز ملی لذت بخش است. من از دیدار روی همر دلخوش 
بیشوم و هر بارکه این مجلد بی زبان را در آغوش میگیرم آه بر میآورم و زبان 
میگشایم که ای ترانه گوی نامی با چه حظلی به سرود توگوش فرا می‌دادم اگر 
سایعة من به سب مرگ دوستی وف انگ دوستی دیگر مسیدود نشده وقوه 
شنوائی از دست نرفته بود . با این همه هنوز نوميد نیستم و مثال کی‌تو مایۀ تسلی 
و امید است زیرا در آخرین مراحل عمر بود که کی‌تو به معرفت ادب یونانی نائل 
اسل 

حایزه‌ای که با همه مجاهدات پترارك پیوسته از دسترس او بیرون ماند 
به یاری کار و کوشش و طالع نیکو نصیب دوست او ب وکاچو گردید که پدر نثر 
توسکائیائی بود . این نویسنده مردم پسند که شهرتش از کتاب د کامرون است 
(مجموعه‌ای از یکصد داستان هزل خاشقانه) حقا به سبب کار مهمتر خود شایسته 
تمجید وتحسین است زیرا بو کاچیو است که مطالعه زبان یونانی را در ایتالیا احیاء 


۳2۰ میلادی فصل شصت وششم ۱۳۷ 


کرد. درسال بک هزار و سیصد و شصت یکی از شا گردان بارلام که نامش‌لیو 
يا ليون توس پیلاتوس "بود در راه سضر به آوین يون پند بو کاچو و مهمان نوازی 
او را پذیرفت و ب و کاچو ادن بیگانه را در خانه خود نگاهداشت و به اصرار او 
دہ ت جمهوری فلورانس وظیفه‌ای سالانه برای ليو مقرر داشت و بو کاچو خود 
اوقات فراغت را به جد تمام موقوف ثار پیلاتوس کرد و پیلاتوس نخستین استاد 
زبان یونانی شد و آن را در ممالک اروپای غربی تعلیم کرد . هیئت پیلاتوس‌چنان 
بود که قبایت متا فرین شا گرد اورا بان منود وی ملس به دای فلتوفان 
یا راهبان سائل به کف بود و منظری کریه و چهره‌ای پوشیده از پشم سیاه وریشی 
بلند وژولیده موی داشت و کج خلق و متلون مزاج و رفتارزش مانند مردم روستا بود» 
و از آراستن سخنان خود به زیور فصاحت و سهولت کلام که در سبک لاتینی‌هست 
عاجز میآمد ولیکن ضمیرش گنجینه معارف یونانی بود و مخزن تاریخ و افسانه و 
فلسفه و علم صرف و نحو و در اینها همه استاد بود و اشعار همر را در مدارس 
فلورانس میخواند و تفسیر میکرد و به مدد تفاسیر او بود که بو کاچو ترحمه‌ای‌از 
ایلیادو اودیسه را به نثر لاتینی تهیه کرد که‌هر کلمه‌اش مطابق با متن یونانی بود 
و این ترحمه دوست تشنه لب او پترارك را سيراب نمود » و شاید در قرن بعد 
لورنتیوس‌والا" مترجم لاتینی زبان در نهان از متن بو کاچو استفاده کرد » و بو کاچو 
خود در فراهم آوردن مواد لازم برای رساله‌ای در باب سلسله انساب خدایان 
دوران بت پرستی از روایات لیون تیوس پیلاتوس فایده‌ها بر گرفت » و این رسالد 
در آن روزگار نماینده دانش واسع بود و بو کاچو برای جلوه گری و خود نمائی 
حروف و عبارات یونانی بر این اثر قلمی نثارکرده است تا خوانند گان کم دانشتر 
خود را به اعجاب و تحسین برانگیزد . قدمهای نخستین در راه جویند گی‌معرفت 
گنه رفتا رو پر مشفت ات وذو‌سراس ایتالا قمارمریدان همر ار ده تن برتی گنفت 
و نه ازرم و تاپل» ونه از ونيز نتواذسته اند یک نام بر این فهرست دقیق بیفزایند » 
ولیکن ا گر لیون تیوس از متلون مزاج پس ازسه سال منصب شریف و سود اور خود 
Laurentius Valla - Y Leontius Pilatus - \‏ 


۳۸ ۳ اتحطاط و سقوط امپراطوری روم 
را ترك نکرده بود شمارسریدان همر افزایش می‌یافت و پیشرفت ایشان سریعتر 
می‌شلد . هنگام عبور پیلانوس از پادووا پترارك وی را اندك زمانی در خانه خود 
به رسم مهمان‌نوازی پذیرفت و از دانش او لذت برد ولیکن از تلخ خوئی و بیزاری 
او از صحبت خلق رنجید و حق داشت که برنجد. ناراضی از خود و از همه کس 
ییون تئوس اسباب تمتع موجود همه را یی قدر و قیمت می‌انکاشت و اشخاص و اشیاء 
بیرون از دسترس را در خیال خود عزیز می‌داشت » و در ایتالیا خود را از مردم 
تسالی می‌دانست و در یونان خویشتن را کالابریائی می‌خواند » و چون بالاتینیان 
همنشین می‌شد در زبان ومذهب و آداب و رسوم ایشان به دیده حقارت می‌نگریست 
و هنوز در قسطنطنیه فرو نيامده شروع کرد به آه کشیدن و افسوس گنتن که چد 
توانگر است شهر ونیز و چه ثرونمند و جمیل و با وقار است شهر فلورانس .دوستان 
ایتالیائی او به اصرار والحاحش گوش فرانمی‌دادند» اما لیون تئوس به دانش‌طلبی 
و مهربانی ایشان متکی بود و به عزم دومن سفر به کشتی نشست و چون داخل 
خلیج آدریا تیک شد کشتی او به حمله طوفان گرفتار آمد و استاد بدبخ تکه خود 
را مانند اولیس بهد گل بسته بود بر اثر اصابت صاعقه در دم جان سپرد. پترارك 
مشفق مهربان در مرک دوست آفت زده خود قطره‌اشکی افشاند اما سخت نگران 
بود و می‌خواست بداند که آیا نسخه‌ای از آثار اوریپید یا سوف وکل در دست 
ملاحان هست که از فنانجاتش توان داد يا ند . 

ولیکن نهال ضعیف مقدمات دانش پونانی که بو کاچو کشته وپترارك 
تقویت کرده بود بزودی بپژمرد و بخشکید و نسل بعد زمانی به افزایش معرفت 
علی‌الخصوص در فن بلاغت: راضی بود و جاودانی شعلة دانش جدید تا پایان 
ترن چهاردهم دوباره در ایتالیا بر افروخته نشد. مانوثل امپراطور پیش از آن که 
خود عازم سفر شود سفیران و خطیبان را به نزد سلاطین اروپای غربی فرستاد تا 
از ایشان تمنای رحمت وشفقت کنند . بارزترین فرستاد گان امپراطور یا دانشمندترین 
ایشان مانوئل کری‌زولوراس" بود : مردی شریف نسب که می گفتند اجداد 


Manuel Chrysoloras = \ 


رومیش با کنستانتین بزرگ مهاجرت کرده بودند. پس از سفر به دربار سلاطین 
فرانسه و انگلستان و دریافت اندله مساعدت مالی و وعده‌های بیشتر » از 
کری‌زولوراس » فرستادهٌ امپراطور » خواستند که منصب استادی را بر عهده گیرد و 
فلورانس دوباره به شرف قبول دومین دعوت استادی یونانی دان نائل آمد. 
کری زولوراس که نه فقط یونانی بلکه لاتینی نیز می‌دانست سزاوار وظیفه‌ای بود 
که برای وی مقرر داشتند و در کار خود از حد توقع جمهوری فلورانس ب رگذشت. 
جمع کثیر سا کردا که به مدرسه وی می رفتند از طبقات گونا گون اجتماع وازسنین 
مختلف بودند» و یکی از شا گردان در تاریخی عمومی که نگاشتهُ اوست‌به‌وصف 
عللی می‌پردازد که وی را به تعلم برانگیخت و توفیقی که از آموزندگی حاصل 
آورد . نام این شا گرد لئونارد آرتین ' است واو می گوید: «در آن هنگام من ازطلاب 
علوم بودم و حقوق مدنی می‌خواندم » ولیکن عشق ادییات آتش به جانم در زده 
بود و فکر خود را به علم منطق و معانی و بیان نیز مشغول میداشتم و چون 
کری‌زولوراس به فلورانس رسید متأمل شدم که آیا باید بطالعه حقوق را ترك کنم یا 
این فرصت بی‌بها را که روی نموده است از دست بدهم › و به این طریق بود که 
در شور جوانی با ضمیر خود سخن گفتم و از او پرسیدم آیاتو می‌خواه ی که‌در خور 
خود و طالع خویشتن نباشی و از آشنا شدن با همر وافلاطون و دموستن وهمصحبتی 
ایشان و چنان شاعران و فیلسوفان و خطیبانی که عجیبه‌ها از ايشان روایت 
کرده‌اند و در هر عصری مشهور بوده و بزرگان علم و ادب بشمار می‌آمده‌اند 
ابا کنی ؟ شمار استادان و طلاب علم حقوق مدنی در دارالعلمهای با هميشه درحد 
کفاف خواهد بود ء ابا اگر بگذاريم که معلمی » آن هم معلمی چنین که زبان 
یونانی تدریس می کند » از دست بدر رود شاید که د گر پا ره هر کن به دست 
نياوريم . پس از آن که خویشتن را به این دلائل راضی و مطمئن کردم به 
کری زولوراس مشغول شدم وشور دانش‌اندوزی مرا چندان تیروئی بود که درسی 
را که روز در لوح ضمیرم نقش بسته بود شب همه شب در خواب می‌دیدم .» در 


Leonard Aretin - \ 


۱۳۲۰ انحطاط و قوط امپراطوری روم 


همان وقت که کری زولوراس در فلورانس مشغول بود ژان راونائی خادم وشا کرد 
پترارك کتب قدیم و اساسی لاتینی را تفسیر و تشریح می کرد » و ایتالیائیانی که 
باعث شهرت و امتیاز دوران خود و کشور خویشتن شدند همه پروردۀ د و گانه 
مکتب فلورانس بودند و این شهر پرورشگاه دانش یونانی و لاتینی و پرورشگاهی 
بارور و پر ثمر شد. حضور امپراطور باعث شد که کری زولوراس را از مدرسه 
به دربار فراخوانند و از آن پس وی در پاویا و رم نیز با سعی و کوششی که در 
فلورانس بکار برده بود به تدریس پرداخت و تمجید و تحسین بسیار شنید . پانزده 
سال بقیت عمر او در ایتالیا و قسطنطنیه گذشت » زمانی در سفارت و زمانی درتدریس 
و تعلم . این استاد صرف و نحو در منصب شریف دانش آموزی به قومی بیگانه 
و آزاد کردن ایشان از بند جهل هرگز وظیفه مقدستری را که خدیت به وطن‌و 
سلطان خود بود ازیاد نبرد. هنگامی که کری‌زولوراس به مأموریت از جانب 
امپراطور به شورای کنستانس رفت عمرش هم در آنجا به آخر رسید . 

پس از کری زولوراس و مثالی که او به هموطنان خود داد کار احیاء 
ادب یونانی را سلسله‌ای از مهاجران انجام دادند که از مال دنیا محروم اما از 
موهبت دانش یا لااقل معرفت به زبان یونانی بر خوردار بودند. اهل تسالونیک 
و قسطنطنیه از هول یاستم لشکر ترك به ایتالیا گریختند که سرزمین آزادی و شوق 
دانش آموزی و ثروت بود . شورای مذهبی انوار معارف مسیحیت یونانی والهامات 
ربانی فلسفه افلاطونی را به فلورانس شناساند و فراریان که پشتیبان اتحاد دو فرقۀ 
مذهبی بودند با ترك وطن به دو ثواب نائل آمدند یکی ثواب هواخواهی دين 
مسیح و دیگری جانبداری از مدعای مذهب کاتولیکی. مرد وطن پرستی که 
جذبات لطف و عنایت او را بر آن دارد که ترل‌یار و دیار کند با این همه‌ممکن 
است که دارای فضائل شخصی و اجتماعی باشد و هم به این سیب نام خود را 
توأم بالوم «برده» و مرتد نشنود و عنایت و احترام یاران تازه یافته او را د گرباره 
در نظر خویشتن شریف نفس نماید . بساریون به تدییر رأی با شورا موافقت نمود 
و پاداش او ارغوانی کسوت کاردینالی مذهب کاتولیکی رومی بود . وی درایتالیا 


۰ میلادی فصل شصت و ششم ۱۳۹ 
منزل گزید و این کاردینال یونانی اسماً بطریق اعظم قسطنطنیه و رئیس و حامی 
ملت خود و هم به این دلائل محترم بود و لیاقت و استعداد او به ممارست درامور» 
علی‌الخصوص نمایند گی پاپ دربولونیا و ونیز وآلمان» پرورش یافت و برافراشتن 
او به تخت سلطنت پطرس مقدس اندیشه‌ای بود که لحظه‌ای در فضای تالارا 
مجمع سری کاردینالها طوف کرد ولیکن برزبان نیامد , منزلت روحانی بساریون‌ارزش 
بقام ادیی و خدمات علمی او را برتر نمود و به جلال و ابهت آراست و کاخ او 
مدرسه شد و هر وقت که این کاردینال به واتیکان می‌رفت دانشمندانی از هر دو 
ملت ملتزم ر کاب او بودند: کسانی که قاطبه مردم دانش ایشان را می‌ستودند 
و خود نیز بدان مباهات می‌نمودند و منشآتشان سودمند و مقبول همه کس بود 
ا کنون دة ار کرد واف اس مرا می بر آن: تیستت که.اخياء کد کان 
ادب یونانی در قرن پانزدهم همه را بشمارم و شاید همین بس باشد که با شکر 
و سپاس نام تئودورگازا" و ژرژ طرابوزانی و ژان آرژی روپولوس " و دیمیتریوس 
کل کندیلیس؟ راذ کر کنم که زبان مادری خویشتن را در مدارس رم و فلورانس 
تدریس می کردند. جدوجهد اینان را ارزش کمتر از کوشش بساریون نبود که 
منصب کاردینالیش را محترم می‌داشتند و بر طالع نیکش درنهانل حسد می‌بردند. 
زند گی این معلمان تاریخ و ادبیات و صرف و نحو در گمنامی و تنگدستی می گذشت 
زیرا که مشاغل پرمنفعت کلیسائی را نپذیرفته بودند و لباس و راه و روش ایشان 
از آمیزش با خلق روزگار بر کنارشان می‌داشت» و چون ارزش علم ايشان را بس 
می‌نمود لابد به پاداش ی که از آن حاصل می‌آمد راضی بودند. ولیکن ژانوس 
لاسکاریس را حقاً باید از این کیفیات مستثتی نمود زیرا که حسن ادپ و کال 
سخنوری و نسب خسروانه وی را مقبول سلاطین فرانسه نمود » و او را در رم و 


۱ - کاردینالها دویار بر در اطاقی کوفتند که بساریون درآن په مطالعه مشغول بود و لیکن خادم پا دییراونیکلاص 
نخواس ت که اسقف اعظم را خاطر نامجموع شود و ا زگشودن درامتناع ورزید. بساریون گفت «ای نیکلاس احترام ی که 


به من تمودی ترا از کلاه کاردینالی و مرا از تاج پاپی محروم کرد». 
Chalcondyles - 4 Argyropulus - ۴ Theodore Gaza - ۲‏ 


۲ ۳ احطاط و سقوط امپراطوری روم 

فلورانس نوبتی به تدریس گماشتند و نوبت دیگر به کار مذا کره و مشاوره در امور. 
وظیفه و سائقف جاب منفعت معلمان یونانی را بر آن می‌داشت که زبان لاتینی 
را مطالعه کنند و فرا گیرند و موفقترین ایشان کسانی بودند که توانستند این زبان 
را به روانی و به سبکی جمیل تکلم و تحریر کنند . ولیکن خودبینی خصیصه‌ای 
ملی بود که در جان یونانیان رخنه کرده بود و استادان مذ کور هرگز آن را ترك 
تکردند و پیوسته ثناخوان نویسند گان یونانشی بودندکه ایشان را تمجید و تقدیر 
می‌نمودند زیرا که برای شهرت نام و نان ی که به کف می‌آوردند مدیون ایشان 
بودند » و بعضی اوقات به طنز یا انتاناد خلاف قاعده شعر ویرژیل و قدرت سخنوری 
تولی را تحقیر می‌نمودند » اما جان این استادان شعر و خطابت بازبان زنده لاتینی 
و روش بکارگرفتن آن آشنا و علو منزلت ایشان هم به این سبب بود» و نخستین 
شا گردانشان ار با زشناختن این حقیقت عاجز بودند که دردانش و حتی بکا رگرفتن 
آن تنزل بسیار کرده و از نیا کان خود عقب بانده‌اند » و نسلی که در دوران بعد 
پدید آمد به یاری منطق و ری درست تلفظی مغلوط را که نخستین شا گردان‌تولی 
و ویرژیل در زبان وارد کرده بودند در مدارس از میان بر انداختند . این یونانیان 
از یروئی که در تلفظ مقاطم کلام یونانی هست بی خبر بودند و علائم صوتهای 
غنائی که از دهان مردی اتیکی و درگوش هموطن او بايد نوائی بوده باشد 
چون سرّ نهفته در جان نغمه موزون - در چشم ايشان چیزی جز علائم گنک خالی 
از معنی نمی‌نمود چنان که در چشم ما نیز چیزی جز علائمی نیست ودر نثر زائد 
و در شعر زحمت افزاست . فن صرف و حو را به راستی خوب می‌دانستند و قطعاتی مانده 
از آثار آپولونیوس و هرودیان را با دروس خود می‌آمیختند و رسالات ایشان در 
باب اصول جمله‌بندی و ترتیب کلماتی که اجزاء جمله‌اند و علم کلمات واصل‌آنها 
با آن که عاری از روح فلسفی و منطقی است هنوز آموزند گان زبان یونانی رابکار 
می‌آید . هنگامی که کتابخانه‌های بیزانسی را در هم فرو ریختند هر گریزنده‌ای 
از امواج حادثه دست در پاره‌ای از گنجینه دانش و نسخه‌ای ازملفات نویسنده‌ای 
زد و اگر سعی و کوشش فراریان نبود شاید چنین نفائسی بکلی از میان می‌رفت 


پس از نجات این نسخ کاتبان بسیار کوش که بعضی خوشنویس نیز بودند 
نسخه های فراوان از کتب اصیل تهیه و متن آنهارا تصحیح و یا خود تفسیر کردند 
یا تفاسیر عالمان قدیم را برای تشریح متون بر آنها افزودند و به این طریق مفهوم 
کتب اساسی یونانی را برای مردم لاتینی زبان ترجمه کردند اما به روح کلام دست 
نیافتند. زیبائیهای سبک در ترجمه از ميان می‌رود چون بخار که درهوا ناپدید 
می‌شود » ولیکن تئودورگازا مصنفاتی از ارسطو و تئوفراستوس" را برای ترجمه 
ب رگزید جز آنچه شامل افکار مجرد فلسفی ایشان بود و ترجمه کتب این دوفیلسوف 
درباب حیوانات ونباتات مفتاح گنجینه پرذخاثر علم تجربی‌به‌منهوم واقعی‌آن گردید . 

با این همه‌علوم ساوراء الطبیعه را که‌چون‌سایه‌ای گریزپای است با کنجکاوی 
و شور و شوق بیشتر تعقیب میکردند . مردی یونانی" و بسیار محترم که در خانه 
کازمو از خاندان مدیچی تدریس میکرد فلسفه افلاطونی را پس از آن که دير 
زمانی از یادها رفته بود در ایتالیا احیاء کرد » و در همان وقت ی که شورای عمومی 
فلورانس به مناقشه در مباحث لاهوتی مشغول بود از مطالعه نوشته‌های فلسفی 
او که نمونه لطف و حسن ذوق است باید نتایج سودمند حاصل آمده باشد . سکف 
افلاطون معیار زبان بی‌غل‌وغش‌اتیکی است و او فکر بلند خود را گاه با محاوره 
عادی سازگار می کند » و گاه به الوان درخشنده وپرغنای شعر و فصاحت می‌آراید . 
کتب فلسفی وی که به صورت سوال وجواب نوشته شده تصویری است برانگیزاننده 
عواطف از زند گی و مرگ حکیمی داننده » و هرگاه که وی از فراز آسمانها به زیر 
می‌آید (یا به عبارت دیگر از فلسفه مجرد سخن نمی گوید) طریقت اخلاقی او 
دوستداری حقیقت وحب وطن وابناء بشر را در ضمیر مردمان جایگزین م ی کند . 
تعالیم سقراط و مثال زندگی وی پندی اس تکه انسان را شک آوردن آمیخته 
به فروتنی و تفحص توأم با آزاد فکری می‌آموزد ؛ و | گر پیروان بی بصیرت افلاطون 
, - نام فیلسوف یونانی که پیرو مکتب فلسفی ارسطو ار خود عالم علوم طبیعی بود و در قرن سوم قبل ازمیلادمی‌زیست . 


م - ژمیستوس پلیتو «وطام(۳ ورااوزموعی» استاد بساریون و دیگر پیروان مکتب افلاطونی آن زمان و نویسنده 
کتب‌مفصل‌متنوع. وی دربیری به ایتالیا رفت وبزودی بوطن خود بارگشت تا آخرین ایام عمررا درپلوپونموس بسر پرد . 


۱۳ اتحطاط و .قوط امپراطوری روم 


قوةٌ بینش و نیز خطاهای استاد ربانی خویشتن را چون پرستند گان ستایش‌می کردند 
شور اخلاصمندی ایشان شاید جمود نکری و عقاید ناسکی به دلیل وبرهان پیروان 
مکتب مشائی را تعدیل می کرد . فلسفة افلاطون و ارسطو در کنه‌ترازوی سنجش 
همقدر و با این همه چندان ضد و نقیض است که برقراری توازن مستلزم بحث 
وجدل بی‌نهایت است. ولیکن بارقة آزادی از برخورد اندیشه های متضادی پدید 
می‌آید که در قید برد گی فکری‌اند. درسیان یونانیان آن عصر اختلاف بود و گروهی 
پیرو مکتب ارسطوئی و گروهی دیگر پیرو مکتب افلاطونی بودند و تحت لوای 
دو رهبر خود با هم جدال می کردند با خشم بسیار و مهارت اندك » و چون از 
قسطنطنیه به رم گریختند رم عرصه کنا رزار گردید و مناظره فلسفی بزودی به پستی 
کات تن به نزاع خصمانه شخصی بیان معلمان علوم ادبی و تاریخی گردید » 
و بساریون با آن که خود مدافع افلاطون بود برای نگاهداشت شرف ملی از حکمی 
بعش خواسست که زاق دهد و وساطت کند . دانشمندان با کیاست در باغ خاندان 
مدیچی انجمن کردند و از شیندن اصول فلسفی افلاطون برخوردار شدند ولیکن 
جمم ایشان بزودی به تفرقه انجامید » و کتب افلاطون اتیکی را در حجره‌های 
در بسته می خواندند و ارسطوی استاجیرائی" با قدرت بیشترهمچنان فرمان‌می‌راند 
و دربرا کز دینی و فلسفی به منزله هاتف غیبی بود . 
پاپ نیکلاس پنجم 

من فضائل ادبی یونانیان را چنان که شاید وصف کرده‌ام ابا بایداعتراف 
کنم که لاتینیان مؤید دانش یونانی شدند و لهیب شوق ایشان افزونتر گردید , 
ایتالیا مجتمعی بود از دولتهای مستقل بسیار و در آن ایام آرزوی ملوك ایتالیائی 
و دول جمهوری حکومت آن کشور رقابت باهم بود در کار تشویق ادب وپاداش 
اهل ادپ. شهرت پاپ نیکلاس پنجم در خور استحقاق او نبوده است. تیکلاس 
مردی بی اصل و نسب بود اما به یاری دانش و فضیلت خویشتن را به مقام‌اعلی 
برافراشت » و شخصیتی چندان نیرومند داشت که هنگام تصدی سمت پا پی علونفس 
, - استاجیرا نام شهری بوده است در مقدونیه قدیم که ارسطو در آنجا به دنیا آمد. 


۰ - میلادی فصل شصت و ششم o‏ 


وی بر تمایل او به حفظ منافع سمتش فاق آمد و نیکلاس به تیز کردن تیغ‌مخالف 
پرداخت و دستگاه مبذهب کاتولیکی رومی بزودی هدف نوك شمشیر خصومت 
اوشد , وی دوست با رزترین دانشمندان آن عصر بوده بود و پس از پاپ شدن حامی 
ایشان گردید » ولیکن رفتار او با عالمان چندان به فروتنی آمیخته بود که تفاوت 
دوستی و حمایت را نه او خود ادراك میکرد و نه ایشان در می‌یافتند ؛ و اگر او 
کسی را سخاوتنمندانه به اصرار تحفه‌ای می‌داد آن تحفه نه معیار اهلیت گیرنده 
بلکه گواه کرم نفس دهنده بود» واک ان کی لايق پذیرش انعام بود وخویشتن 
را به فروتنی از قبول نشان سخای وی معدور می‌داشت پاپ با وقوف به ارجمندی 
خود با او می گفت «تحفه را بپذی رکه هميشه نیکلاسی‌درسیان شما نخواهد بود» . 
سلطه دستگاه بقدس مذهبی در سراسر جهان مسیحیت نفوذ کرد و پاپ این قدرت 
را به کارگرفت اما نه در جستجوی مناصب روحانی سودآور تا در میا ن کلیسائیان 
توزیم کند بلکه در جستجوی کتاب ؛ و از ویرانة کتابخانه‌های بیزانسی و از بی 
دانشترین صومعه‌های بریتانیا و آلمان نسخ خطی گرد آلوده از مصنفات دانشمندان 
اعصار عتیق را جمع آورد و اگرانتقال نسخ‌اصیلی ازجائی ناممکن بود ازآن نسخه 
رونوشتی به دقت و امانت تهیه می کردند و به نزد او می فرستادند, پر گنجينة 
واتیکان , این مخزن قدیم احکام و فرامین پاپ‌ها و احادیث و افسانه‌ها و کتب 
مجعول و نوشته های خرافاتیان هر روزی اثاثه گرانبهاتری افزوده می‌شد وجدوجهد 
نیکلاس تا بدان حد بود که در هشت ساله دوران فرمانروائی او کتابخانه‌ای‌شامل 
پنج هزار مجلد فراهم آمد. جهان لاتینی مذهب لاتینی زبان مدیون گشاده دستی 
نیکلاس است زیرا که ترجمه گزنفون و دیودوروس و پولی‌بیوس" و توسیدید 
و هرودوت و آپیان" » و نیز ترجمه جغرافیای استرابو وایلیاد همر وارزنده‌ترین 
مصنفات افلاطون وارسطوو بطلیموس وتئوفراستوس و نخستین و بارزترین عالمان 
مسیحی مذهب یونانی همه از جود و کرم اوست. بازرگانی از مردم فلورانس که 
بی‌سپاهی و عنوانی بر این جمهوری فرسان می‌راند پیش از نیکلاس به احیاء‌دانش 


Appian - ۲ Polybius - ۱ 


1۳۹ انحطاط و سقوط امیراطوری روم 

پرداخت يا پیرو مثال او گردید . اسم این مرد کازمومدیچی و او پدر سلسله‌ای 
از فرمانروایان بود که نام و دوران ایشان تقریباً مترادف با «رنسانس» یا احیاء 
دانش در اروپاست. جزای حسن عمل کازمو شرف عنوان و شهرت نام و تروت‌او 
همه وقف منافع عام بود . کازمو د.ر یک رمان بالندن و قاهره رابطه برقرا رکرد 
و غالباً ادویه هندوستان و کتب یونانی را نیز در همان کشتلی که حامل کالای 
تجارتی بود به فلورانس وارد می کردند . نوه او لورنزو نابغه‌ای آموزش و پرورش 
یافته بود و هم به این سبب نه فقط حامی اهل ادب بلکه در مسابقه ادبی خود 
هم داور و هم جوینده نشان لیاقت بود. در کاخ لورنزو پریشانحالان را مستحق 
یاری و باهنران را در خور پاداش می‌دانستند . لورنزو ساعات فراغت را با خشنودی 
بسیار د رجمع فیلسوفان افلاطونی می گذراند وپیروی از مثال د یمیتریوس کلسوندی‌لز 
و آنژلوپولی‌تیان! را تشویق می‌نمود . رسولی که وی به مشرق فرستاد ژانوس 
لاسکا ریس و ا و کوشنده مردی فعال بود که پا گنجینه‌ای شامل دویست نسخه 
خطی که هشتاد نسخه از آنها هنوز د رکتابخانه‌های اروپا ناشناخته بود از سفر 
مشرق با زگشت . روح دانش طلبی دیگر بلاد ایتالیا را نیز برانگیخت و پیشرفت 
ملت پاداش کرم فرمانروایان بلاد مستقل حکومت ایتالیائی گردید . لاتینیان 
مالک بلا منازع آثار ادیی خود بودند » و این مریدان یونان بزودی توانستند که 
درس در جان نشسته را به زبان منتقل کنند و بر کیفیت آن بیفزایند . پس از اندلد 
زمانی که معلمان بیگانه یکی ین ری برای تدریس ربان و ادب یونانی 
به ایتالیا آمذند جریان هجرت دانشمندان کاهش پذیرفت اما زبان امپراطوری 
بیزانس در آن سوی جبال آلپ نیز رایج گردید و بومیان فرانسه و انگلستان" و 
آلمان پاره‌ای از آتش مقدس را که در مدارس فلورانس ورم بر افروخته بود ندبه 
Angelo Politian - \‏ او زبان بونانی را سه انگلیسی که مذهورترین ايشان لاتیمر (معصنیمآ) 
بود در آخرین سالهای قرن پانزدهم در دانشگاه | کسفورد رایج کردند و این سه مرد همه در فلورانس و نزد 


دیمیتریوس کلسوندی لز درس آموخته بودند . ارازم (عن‌موعویت) هلندی نویسنده و عالم لاهوتی یونانی را در 


| کسفورد آموخت و در کمپریج تدریس کرد. 


۸ - ۱:۹۲ میلادی فصل شصت و ششم ۱۳۳۷ 


کشور خود بردند و دانش یونان باستان را به هموطنان خویشتن آموختند .محصول 
انديشه مانند محصول خالد از مواهب طبیعت است که براثر کارو کوشش انسان 
بهتر و افزونتر می‌شود و مولفان یونانی که یادشان در کرانه‌های ایلی‌سوس " 
از خاطره‌ها رفته بود در سواحل الب" و تمر نامدار شده‌اند » و ا گر بساریون‌ وگازا 
از برتری فضل اقوام « کم فرهنگ» اروپائی و دقت و صحت کار بودی‌اوس" 
و ذوق ارازم و پرنویسی استی فنز* و وفوردانش اسکالی‌جر" و بینش وحسن تمیز 
رایسکه" یا بنتلی" آگاهی می‌یافتند شاید بر ایشان رشک می‌بردند. برای لاتینیان 
اختراع دبتگاه چاپ سزیتی عرضی و انناقی بود ولیکن آلدوس" و حانشینان‌بی‌شمار 
او از فن چاپ برای افزایش نسخ آثار نویسند گان باستانی وسخلد کردن آنها فایده 
ب رگرفته‌اند چندان که یک نسخه خطی وارد شده از یونان را در ده هزار نسخه 
احیاء م ی کنند و هر یک از این ده هزار مجلد زیبانر و آراسته‌تر از نسخه اصلی 
است ؛ و اگر همر و افلاطون زنده می‌شدند خود آثار خویشتن را در قالب حدید 
آن به: ودی پر می وا ند ند وی قران برتا ی که بر کب تویسند کان اتا 
حاشیه می‌نوشتند باید جایزه کوشش و کار «تصحیح» را به محققان اروپای غربی 


استفاده و سوء استفاده از دانش قدیم 


پیش از احیاء آثار ادبی یونان باستان اقوام کم فرهنگ اروپائیمستخرق 
در ظلمت جهل و بی‌خبری بودند و زبان عوام ایشان نشان از خشونت و نقص 
صفات مطلوب در روش زندگی و آداپ سلوك داشت. کسانی از این اقوام که 
زبانهای مهذب‌تر رومی و یونانی را می‌آموختند به جهانی نو راه می‌یافتند روشن 
۱ - رود Ilissus‏ ۽ - رود Reiske - Scaliger - o Stephens - f BE ۳ Elbe‏ 
Bentley - ۷‏ رجوع شود به دار المعارف پریتا نیا و غرح مبسوطی که در پاره این دانشمندان نوشته شده است . 
م - مطبعه آلدوس مانوتیوس رومی درسال ٤٩ء‏ , میالادی درونیز تأسیس شد. آلدوس بیش از شصت اثر مهم 
ادب ہونانی را شاید نخستیں بار در این موسه به طبع رساند , 


۱۳۸ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 

آشنا می کت یعنی با مردانی که هر گز نمرده‌اند و با زبان بلندپایه منطق وقصاحت 
تکلم کرده‌اند . چنین آمیزشی ذوق اروپانیان حدید را از نقانص پیراست وقدرت 
اندیشه و ابداع ایشان را افزونتر کرد . با این همه شاید به نخستین نگاه در نظر 
مرد جوینده چنین بنماید که مطالعة آثار نویسند گان باستانی در عوض آن که مرغ 
فکرت را نیروی برتر پریدن دهد چون زنجیری پای انديشه را از رفتار باز داشته 
بوده‌است . ميل به تقلید هر چند نتیجه اش ستوده باشد معدلک نشان ازعبودیت دارد 
ونختین پیروان یونانیان و رومیان قدیم در اروپای «حدید» در عصر خود و کشور 
خویشتن چون گروهی ازبیگانگان بود ند . کارشاق ودقت و کوشش مردان ی که کتب 
یا..تانی ایامی بسیار بعید را مطالعه می کردند شاید وضع جامعه‌آن روز را بهتر کرد یا 
نیکوتر آراست » ولیکن منتقدان و عالمان علم ماوراء الطبیعه بند گان ارسطویودند؛ 
و شاعران و مورخان و خطیبان به تکرار افکار و کلمات عصرا گوستوسی" مباهی 
بود ند و درآثار صنم طبیعت با چشمان پلینی " و تگوفراستوس ۳ نظر می کردند وبعضی 
از دوستداران کیش ‌بت‌پرستی در نهان اعتراف می‌نمودند که بر خدایان همر*و 
افلاطون نیایش می‌برند . ایتالیائیان از قدرت و کثرت عدد مدد کاران باستانی 
خود در رنج بودند. در صد سالی که بر مرگ پترارك و بو کاچو گذشت گروهی 
کی از وص ان انش یه تقلید از کان داد و کی ان خان 
که شا ید در طبقات قفسه های کتاب ما آرمیدها ند . ولیکن درمیان آثار این دوران 
, - عصر ادبی دوران سلطنت | کوستوس‌قیصر را گویند که نوشته زیبا را توأم باصح ت کلام می‌خواستند و چنینآثاری 
را عزیز می‌داشتند. م - بووزا نویسنده و عالم علوم حیوانی و نیاتی که در قرن اول میلادی می‌زیست. 
rheoph rast8 - ۳‏ فیلسوف و عالم علوم حیوانی و نباتی که در قرن سوم قبل از میلاد می‌زیست . 

ع - من سه‌نمونه عجیب از این شوق دینی را برمی‌گزینم : 

, ) در شورای مذهبی فلورانس» ژمیستوس پلیتو در محاوره دوستانه‌با ژرژ طرابوزائی گفت که ابناهء‌بشر در اندك زمانی 
انجیل و قرآن را اتکار و دینی اختیار خواهند کرد مانند دین بت‌پرستان قدیم. ۲ ) پاپ‌پولس دوم مهمترین اعضاه 
برای بزرگداشت ژودل (عاام10) که تراژدی کللرپاتر او توفیق بسیار بافته بود مراسم‌جشن با کوس‌را برپا کردند » 


و بعضی گفته‌اند که خون‌بزی را نز به رسم قربانی ریختند . اما متعصبگران جان » آثار تفرج بازیگرانة اهل‌دانش 


دانش اندوزی » یافتن کتابی که حا کی از کشفی علمی باشد یا اثری ابداعی یا 
نوشته‌ای فصیح و شیرین بیان به زبان مردم کشوری از کشورهای لاتینی فرهنگ 
اروپا آسان نیست . اما چون کشتزار زبان از شبنم آسمانی دانش باستانی سیراب 
شد خا کش بارور و جان پرورگردید » و زبانهای جدید از غل وغش پاك وآراستد 
و مهذب شد » و کتب اساسی قدیم یعنی‌آثار آتنیان و رومیان عهود باستانی‌الهام 
بخش اروپائیان «حدید» گردید و ذوق ایشان را از آلود گیها زدود و برآنشان 
داشت تا از تقلید گذشتگان حاصل فراوان ببار آورند » و در ایتالیا و پس از آن 
در انگلستان و فرانسه نیز » چون دوران مسرت بخش فربانروائی شعر و داستان 
به پایان رسید انوار معرفت جدید جایگزین آن گردید و عصر علوم نظری و تجربی 
فرارسید . اثرنبوغ ممکن اس ت که پیش از سوسم رشد کامل ظاهر گردد ولیکن در تعلیم 
و تربیت قومی یا فردی بايد نیروی حافظه را اول به سمارست بپرورند تا قوت 
عقل و تخیل افزونتر گردد و عرصه‌ای وسیعتر را شامل شود » و هیچ هنرمندی 
هرگز نمی‌تواند باپیشینیان برابری نماید یا از ایشان برگذرد مگر آن که اول 
در هنر گذشتگان متبحر شود و بیاموزد که چگونه باید از مثال ایشان تقلید کردن. 
اتحاد دو فرقه عیسوی که حاصل کار شورای فلورانس بود بزودی 
منجر به انشقاق د رمذهب عیسوی یونانی گردید (, ٤٤‏ ,-م ع ء ,) . عملیات جنگی 
لادیس لاس عرناعاوزقم] پادشاه لهستان وهنگری و قیام ژان‌هونیادس 069هنصن1 
سالار سپاه‌هنگری و اسکندر بیکك فرمانروای آلبانی کار تر کان را به تعویق افکند 
ولیکن نتیجه‌غائی را مانع نيامد و حاصل این وقایع به پایان رسیدن سلطنت 
کنستانتین پلیول و گوس آخرین امپراطور روی درتسطنطنیه بود (۸ ۰۱1۰۳-۱44 

این وقایع را گیبون در فصل ۱۱۷ وصف کرده است . 


۽ - فصل ۹¥ در این کتاب محذوف شده است. 


فصل شصت و هشتم 
سجایای سلطان محمد ثانی و سلطنت او, محاصره شهر قسطنطنیه و تصرف 
آن به دست سلطان محمد . ورود او به قمطنطنیه . دهشت و اندوه 
اروپا نيان . 


محاصره قسطنطنیه توجه ما را به شخص محمدثانی معطوف میدارد که 
ویرانگری بی‌مانند بود . محمدثانی فرزند مراد دوم است » و مادرش را شاهزاده‌خانم 
عیسوی مذ هب خوانده و به‌این عناوینش آراسته‌اند ولیکن به‌احتمال بیشتر این زن 
از زمر سراری بیشماری بود که از هر اقلیمی یکاخ پادشاهی می‌آوردند و حرسسرای 
سلطان از ایشان معمور بود . عاطفة مسلمانی را از کود کی در وجود محمد پرورده 
بودند و او مومتی اخلاصمند بود و هربا رکه با کافری همنشین میشد دست وروی را 
مطابق آداپ شرعی تطهیر میکرد. ولیکن چنین اد که ملکوت این جهائی 
وگذشت عمر از شدت تعصب ‏ وکوته فکری او کاست و این نابغه مردی که حوینده 
قدرت بی‌حد و حصر بود در خور خود ندانست که بوجود قدرتی برتر اعتراف کند 
و در اوقاتی که عنان نفس طامح را رها میکرد میگویند که زبان به‌جسارت میکشود 
و پیمبر مکی را دشنام میگفت. بااین همه سلطان محمد چنان که شاید در احترام 
به اصول دین اسلام و قواعد انضباط که در قرآن کریم آمده است پایداری میکرد › 
و وقاحتی را که سلطان در خلوت مینمود بی‌شک ا زگوش عوام مردم پنهان میداشتند؛ 


فصل شصت و هشتم ۱۳۳ 
وقول بیگانگان و پیروان دیگر ادیان را بايد بشک شنید زیرا که ایشان مایلند که 
چنین باور کنند که مرد سخت‌دلی که به هیچ روی دين راستین را نیز پذیرنده نیست 
ناچار در مقابله با عقیده باطل و سخافت عقل باید به حربة کبر و تحقیر مسلح شود. 
تحت تعلیم ماهرترین استادان زمان محمد از طفولیت بسرعت در طریق دانش - 
اندوزی پیشرفت کرد وگذشته از زبان خود گنته‌اند که وی پنج زبان دیگر را 
می‌فهمید يا به آنها تکلم میکرد که عبارت بود از عربی و فارسی و کلدانی یا عبری 
و لاتینی و یونانی . زبان فارسی باید. او را لذت بخش بوده باشد وعریی مايه 
معرفت و جوانان شرقی را بااینگونه مطالعات آشنائی هست › وچون ترکان با 
یونانیان آمیزش کردند جهانگشای فاتح که فرمانروائی از مطامح او بود بايد مایل 
به تکلم با این مردم بوده باشد » و مدایح او به شعر یا نثر لاتینی نیز بیشکك 
بگوش وی راه می‌یافته است » ولیکن چه فضیلتی در زبان نامأنوس برد گان عبری 
بود که آن را به‌نزد ملکداران يا دانشمندان پسندیده نماید ؟ محمدثانی با تاریخ 
و جغرافیای عالم آشنا بود و همه را در خاطر محفوظ داشت » و زندگی قهرمانان 
مشرق و شاید مغرب نیز او را به تقلید از ایشان برمی‌انگیخت. مهارت وی را درفن 
تأثیر کوا کب در احوال مردمان با ید به علت نادانی خلق معذور و نیز به‌یادداشت 
که‌این فن مستلزم آشنائی با اصول بدائی علم ریاضی است » ومیل او به انواع هنری 
که با دین و مذهب ناسازگار است از فراخواندن نقاشان ایتالیائی" به نزد خود 
و ایشان را سخاوتمندانه پاداش دادن آشکار میشود , ولیکن دین و دانش رادر 
طبع وحشی‌صفت او اثری نبود » ومن بشرح داستانهائی نمی‌پردازم که خود آنها را 
به یقین باور ندارم : داستانهائی چون داستان چهارده غلامی که بفرمان محمد 
شکمشان را دریدند تاخربزۀ دزدیده شده ای رادرآنها بيابند » وجاریه‌ای خویروی 
که سرش را از تن جدا کردند تا ینی-چریها به یقین بدانند که خداوند گار ایشان 
, - محمدثانی ژنتیل بلینی (نعفزا1 مازاوع0) را از ونيز فراخواند و پس از آمدن نقاش وی را طوق و زنجیر و بدره‌ای 
حاوی سیصد د وکات داد. در حدیث آمده است که ساطان محمد پرده‌ای را سربرید تا نقاش ح رکات عضلانی مذبوح 
را ببیند و به‌دیدن درس بیاموزد اما من نیز چون ولتر بر این قصه احمقانه می‌خندم. (گیبون) 


۳۷۲ ۳ ۳ ۳ احطاط و سقوط امپراطوری روم 
دلداده عشق خوبرویان نیست! . سکوت مورخان ترك درباب شراب خوردن سلطان 
محمد گواه اعتدال اوست در می‌نوشیدن زیرا که ايشان فقط سه‌تن از آل‌عشمان‌را 
بگناه ۳ متهم میکنند . ولیکن انکار نتوان کرد که محمد فاتح تندخشم بود 
و درکین توزی بی‌رحم وبی گذشت بود » ود رکاخ و درعرصه کارزار به اند کترین 
غضبی سیلی از خون جاری میکرد » و در میان اسیران غالبا شریفترین جوانان را 
به لوث شهوت ناپاك خود ننگین مینمود . درجنگ آلبانی محمد درس پدر و مثال 
او را آموخت و بزودی از وی بر گذشت ؛ و تصرف دو امیراطوری و دوازده بملکت 
و دویست بلده را به قدرت شمشیر شکست ناپذیر او نسبت داده‌اند ولیکن این 
محاسبه‌ایست عبث و تملق‌آمیز. شک نیست که وی مردی جنگاور و شاید سرداری 
لايق بود » ولیکن اگر وسائل و موانع و فتوحات محمدثانی را با نتیجه اعمال 
اسکندر و تیمور بسنجیم وی باید از شرمند گی سرخ روی شود زیرا که با ایشان 
برابری نمودن نتواند. شمار لشکریان عشمانی تحت فرماندهی وی هميشه از سربازان 
دشمنان افزونتر » اما نهر فرات و دریای آدریاتیک سد راه ايشان بود و هونیادس 
و سکندرییک" و شهسواران رودسی و شهریاران ایران زمین پیشرفت قوای جنگی 
شاه تر کان را متوقف میکردند . 

هنگام سلطنت مراد محمد دوبار طعم پادشاهی را چشید و دویار از تخت 
به زیر آمد زیرا که به علت خردسالی قادر نبود که بااحیاء سلطانی پدر خود مخالفت 
کند اما وی هرگز بر وزیرانی نبخشود که این اقدام مفید بنابر توصیه ایشان صورت 
پذیرفته بود . محمد دختر یکی از اسیران ترکمن را به‌زنی گرفت و پس از دوماهه 
جشن زفاف با زن نوعروس خود از آدریانوپل بیرون شد تا در ناحیه ما گنزیادر 
نسالی متیم شود وهم درآن‌جا حکومت کند . هنوزشش هفته ازاقامت محمّدد رما گنزیا 
؛ - نویسندگان بعد از کیزن نیز در صحت داستان شکه آورده و گیبون را تأیید کرده‌اند. بیوری خاطر ما را به وجود 
چنین داستانی در نوشته‌های سنکا معطوف میدارد. 
م - این سه شهریار مخمور عبارتند از سلیمان اول و سلیم دوم و مراد چهارم. در بیان سلاطین صفوی پادشاهان ی که 


در شرب خمر عنان اعتدال را از دست میدادند بیشتر بودند» و جهانگردان انگلیسی در قرن گذشته خود میخوارگیهای 
ایشان‌را معاینه دید و باایشان همپیاله شده‌اند. . م - پادشاه آلبانی, 


۲ میلادی فصل شصت و هشتم ۳۳۳ 
نگذشته بو د که‌نا گهان از شورای سلعلنتی پیامی دریافت مبنی برلزوم با زگشت او 
به پایتخت و این پیام خبر ازمرگ مراد و روح‌عصیان‌سی‌داد که در بنی‌چریها 
پد ید امده بود . سرعت رجعت و قدرت عمل محمدینی‌چریها را مطیع و فرمانبردار کرد 
و او با دسته‌ای برگزیده از سربازان از هلسپونت گذشت و در مسافت یککمیل از 
اد ریانوپل وزیران و امیران و امامان جماعت و قاضیان شرع وجنگاوران ومردم همه 
در پیش سلطان حدید به روی در افتاد ند و گاه به زیا کر رشن و گاه به تزویر شادی 
نمودند » ومحمد بیست ویک ساله بر تخت سلطنت نشت و موحبات فتنه و عصیان 
را به کشتن برادران شیرخوار خود از میان برداشت . سفیران اروپا و آسیا بزودی 
آمدند تا او را به مناسبت ارتقاء به مقام سلطنت تهنیت گویند و خواستار دوستی او 
شوند و محمد با همه به‌زبان اعتدال و صلح خواهی سخن گفت » وهنگام ی که بر 
معاهده بودت مهرتأیید می‌نهاد به‌س وگند مو کد و وعدهائ ی که سود امپراطور 
بیزانس در آنها بود اعتماد وی را دوباره حاصل آورد , ویکی از املالك حاصلخیز 
و پردرآم دکرانة استریمون" را برای پرداخت وظیفه‌به یکی از شا هزاد گان عشمانی 
اختصاص داد که به‌تقاضای او در دربار بیزانس نگاهش داشته بودند. بااین همه 
همسایگان محمد حن داشتند که از مدت عمل این پادشاه جوان در اصلاح وضع 
دولتسرای پدرش برخود بلرزند .وی م‌فا رج اسباب‌رفاه و تن آسانی کاخ پدر را مصروف 
بقاصد حاه‌طلبانه خود کرد » و هفت هزار بازدار را که از ملازمان پادشاه سایق 
وگروهی بی‌فایده بودند از خدمت مرخ ص کرد یا به کار سربازی سپاه گماشت. در 
نخستین تابستان سلطنت خود محمد با سپاهی از متصرفات آسیائی دیدن کرد » 
و پس از شکست دادن انراق نان و سرافکنده کردنش تسلیم وی را پذیرقت 
تا اند کترین هائلی او را از مسیر خود منحرف نکند و از نیل به مقصد بزرگی که 
داشت مانع نیا ید . 

گردید و توپی در آنجا برپای داشتند با نیروئی بس عظیم . پلیولو گوس امپراطور 
\ - 5۱۳۲۳0۵ ا 


محمد در آسواماتون در بسفر قلعه‌ای مسا خت و مبهیای محاصره تسطنطنیه 


TEST TTT EE 7‏ 
درخلال این اوضاع میکوشید تا ازسلاطین اروپای غربی مدد گیرد و لیکن در این کار 
توفیقی نیافت . 
محاصره قسطنطنیه 

دوضلع مثلثی که قسطنطنیه از ان شکل پذیرفته کرانه دریاست و به‌یاری 

طبیعت و نیروی ایداع انسانی دشمن را به آنها دسترسی نیست ؛ پروپونتس عمل 
طبیعت و بندرگاه آن اثر مهارت و قدرت خلاقه انسان است. قاعدهٌ مخلث در میان 
دو کرانه دریائی با خشکی مجاور پیوسته است و دو دیوار موازی و خندقی زرف 
به عمق یکصد پا آن را از خطر محفوظ میدارد , فرانزا که خود این استحکامات را 
بچشم دیده است میگوید که طول آنها به شش ميل میرسید و هدف عمده حملهُ 
عثمانیان همین استحکامات بود » و امپراطور پس از آن که کار دفاع و رهبری 
سپاه را درخطرنا کترین مواضم به‌سرداران سپرد خود به‌دفاع از دیوار برونی پرداخت. 
در نخستین روزهای محاصره سربا زال بونانی به درون خندق فرود ۳ نا گهان 
بمیدان کارزار هجوم بردند و بزودی برایشان معلوم شد که به نسبت شمار نفرات 
یک سرباز مسیحی را ارزش بیش از بیست سرباز ترك است » و پس از تهوری که 
یونانیان نمودند خود اصلح آن دانستدد که به‌حفظ استحکامات پیرونی قلعه به وسیله 
حربه های پرتابی قناعت کنند و نباید که ايشان را به سبب احتیاط متهم به جبن 
کرد زیرا با آن که ملت به حقیقت دنی و ترسنده دل بود ولیکن آخرین امپراطور 
کنستانتین نام سزاوار عنوان قهرمانی است › و آن دسته از سربازان شریفی که 
به دلخواه خود بخدست وی پیوستند از مثال رومیان فضیلت مردانگی آموخته 
بودند » ولشکریان ممالک اروپای غربی که به یاری آمدند حامی مسلک شهسواری 
و مدافع شرف این عنوان بودند » و تیر وسنان ی که پیاپی پرتاب‌میکردند توأم‌با دود 
و غریو انفجار توپ و تفنگ ایشان بود. از تفنگهای کوچکتر در یک دم پنج یا 
عقزم ده کلولة ری به اندازه گردوئی به‌سوی دشمن رها میکردند ود و 
صفوف و نیروی انفجار باروتی که بکارمیرفت چندین درع فولادین و بدن سریازان 
نیز با اصابت یک گلوله سوراخ میشد . ولیکن گذ رگاههائی که دست یافتن بمحاصره 


۲ میلادی فصل شصت و هشتم ۳۰ 
کنند گان ترك را امکان‌پذیر میساخت بزودی درقعر خندقها فرو نشست یا ازگل 
و کلوخ ویرانه‌ها پوشیده شد. با گذشت هرروزی بردانش جنگی مسیحیان می‌افزود 
ابا ذخیره باروت وافی نبود و درعملیات جنگی روزانه تلف ميشد و اسلحه و ابزار 
جنگی ایشان نیز از حیث اندازه و مقدار نیرومند نبود و ا گر چند توپی سنگین‌وزن 
داشتند آنها را برروی دیوارها نصب نکردند از ترس آن که بنای کهن براثر 
اننجا رگلوله توپ متزئزل شودوسرنگون گردد . سرنیروی تخریبی باروت" برسسلمانان 
نیز آشکار شده بود و ایشان باقوتی ائزونتر که از شورایمان و یاری ثروت و قدرت 
استبداد حاصل می‌آید آن رابکارگرفتند. راجم به توپ عظیم محمدثانی درجائی" 
د گر سخن رفته است زیرا که در تاریخ آن ایام چیزی مشهود و بسیار مهم بود » 
و در دو سوی توپ دو مرد ایستاده بودند دردرشتی جثه تقریباً به همان عظمت . 
صفوف دراز توپخانه ترکان و لوله‌های توپها رو در روی دیوار قسطنطنیه قرار 
یانته بود و خمپاره چهارده توپ سنگین وزن نیرومند در یک دم رعد آسا 
بر مواضعی فرود آمد که دست یافتن به آنها آسانتر بود » و میگویند اما بوضعی مبهم 
که بر روی یکی از این مواضع یکسد وسی توپ قرار داده بودند یا یکصدوسی 
گلوله از آن موضع پرتاب ميشد . يا این همه قدرت و کوشش سلطان حکایت 
از نارسائی علم جدید میکرد و زیر نظر خداوند گاری که دقیقه‌میشمرد نمیتوانستند 
توپ بزرگ را بیش از هفت‌بار در روز پر کنند وبکارگیرند » و فلز چون گرم شد 
دستگاه همه منفج رگردید ولان ارک کد شدند » و همگان مهارت مردی 
آشنا به‌فن را تحسین نمودند که این انديشه در خاطرش راه یافت که برای ممانعت 
از خطر حادثه پس از هر اننجاری روغن در دهانه توپ فروریزد . 

چند گلوله‌ای که بسوی هدفهائی نامعین رها کردند غریو بسیار و اثر ادك 
نمود » و به پيشنهاد مردی مسیحی بود که مهندسین را آموختند که چگونه لوله 
توپها را به‌دوسوی مقابل پیشرفته ترین زاویه استحکامات بگردانند و آنها را نشانه 


, - مردی دانمارکی یا مجارستانی که‌سازنده توپ بود و ازیونانیان‌خیری‌نبرده بودسلطان محمد را یاری‌نمود وکارخانه‌ای 
برای قالب‌ریزی سلاحهای دفاعی‌سنگین وزن درآدریانابول پنانهاد. ۲ - درقسمتی دیکرازتاریخ تلخیص نشدهکیبون, 


کنند . باوجود نقص بسیاری که در کاربود فشار توپ اندازی و تکرار آن در دیوار 
ها اثر نمود و ترکان پیشتر رفتند و بککنار خندق رسیدند و کوشیدند تا گودال عظیم 
راپ رکنند و راهی برای حمله بسازند » و برای این کار دسته‌های چوب بهم بسته 
وخمهای عظیم و تنه‌های درختان بیشمار را در درون خندق برروی هم انباشتند و 
شدت وقوت خشم انبوه مردم تا بدال حد رسید که کسائی که پیشتر یا ضعیف‌تر از 
دیگران بودند براثر ازدحام خلق از فراز خندق به قعر آن سرنگون و فوراً در زير 
تودٌ چوب مدفون گشتند . مبحاصر هکنند گان خندق را به رنج و زحمت بسیار پر 
کردند » اما سلاست محاصره‌شد گان در خالی کردن آن بود و پس از پیکاری خونین 
تاروپود در روز تنیده را شب هنگام هنوز از هم نشکافته بودند . دیگر حیلت محمد 
کندن حفره بود در زیر سنگرهای دشمن اما زمین سخت و سنگی بود و مهندسین 
مسیحی کوششهای ت رکان را مانم می‌آمدند و به نیرنگ و تدبی رکار ایشان را سست 
میکردند » و هنوز فن انباشتن حفره‌های زیرزمینی با باروت و منفجر کردن قلعه‌ها 
و شهرها ابداع نشده بود . کیفیتی که محاصره قسطنطنیه را از نظاثر آن ممتاز میکند 
بکارگرفتن آتشبارهای قدیم توأم با توپهای جدید بود » چندان که توپ درکنار 
ماشینهای کلوخ انداز و تیرافکن قدیم قرار داشت و د کوب وگلوله را با هم در 
وبران کردن یک دیوار بکار بردند » و باید پیاد داشت که کشف باروت استعمال 
«آتش مذاب"» خاموش نشدنی را هنوز منسوخ نکرده بود . برجی چوبین را که از 
آن‌عظیمتره ر گز ساخته نشده بود بر روی چرخهای گردنده پیش آوردند و آن انباری 
متحرلك از وسائل جنگی و دسته‌های چوب به هم بسته بود . برج چوبی به‌سه‌لایه 
از چرم گاو نر پوشیده شده بود تا آسیبی بدان نرسد » و برای پرتاب پیاپی تیر وگلوله 
شکافهائی در دیواره‌های آن پدید آورده و در قسمت مقدم برج سه در تعبیه کرده 
بودند برای حملهُ سربازان به بیرون و با زگشتنشان به‌درون برج و نیز برای دخول و 
خروج کارگران . برای برشدن به طبقه فوقانی برج از پلکانی بالا میرفتند و نردبان 
مخصوص صعود از دیوارهای استحکامات نظامی را بوسیله طناب و قرقره‌تاسکوی 
e - ۱‏ #نداونا یا آتش مذاب ت رکیبی شیمیاثی است .که در جنگ بکار میرود. 


فوقانی بالا میکشیدند و از آن پلی تعبیه میکردند و پل را به دیوار‌های بیرونی 
استحکامات دشمن قلاب میکردند » وبوسیله این فنون گونا گون و زحمت‌افزا بود که 
سرانجام قلعه سن رومانوس سرنگون گرد ید و بعضی از تداییری که ت رکان بکاربردند 
هم تازه بود و هم برای یونانیان بسیار مضر و بعد از مقاومتی سخت تر کان را از 
راه ی که به استحکامات یونانیان گشوده بودند دف ع کردند و تاریکی شب نیز ایشان 
را متوقف کرد . ولیکن ت رکان امیدوار بودند که چون روزبرآید با نیروئی تازه حمله 
را از نو آغا زکنند و توفیق ایشان قطعی و مسلم باشد . هرلحظه از وقفه‌ای را که در 
کار جنگ روی نموده و فرجه ابیدی را که بمیان آمده بود امپراطور و ژان ژوستی - 
نیانی با جد و جهد تمام در اصلاح وضع بکار بردند » و خود شب را در همانجای 
گذراندند و به تشویق کسانی پرداختند که نتیجه زحمتشان سلامت شهر و حنظ 
دین از خطر بود . سحرگاهان روز بعد. سلطان مشاهده کرد که برج چوبینش بدل 
به خا کستر شده است و از آنچه دید سخت حیرت زده و اندوهگین گردید . پونانیان 
خندق را پاك و مرمت کرده و قلعه سن رومانوس را دوباره درست و مستحکم نموده 
بودند و محمد انی از قصور تدییر خود سخت متأسف بود و زبان به کفر ودشنام 
گشود که قول سی‌وهنت هزار پیغمبر نیز هرگز او را مجبور به قبول این حقیقت 
نتوانست کرد که کفار چنین کاری را در زمانی چنان اندك انجام داده باشند. 

ملوك مسیحی چنان که شاید کرم ننمودند و در امداد تأخی رکردند و عاطفۀ 
مودتی از ایشان مشهود نشد ولیکن کنستانتین خود از بیم محاصره در جزایر 
آدریا تیک و موریه و سیسیل برای دریافت ضروری‌ترین وسائل بذا کره کرد »و در 
اوائل آوریل یعنی مقارن با آغاز جنگ بقرر بود که پنج سفینة عظیم مجهز برای 
حمل و نقل کالا و هم برای جنگ از بند.رگاه جزیره کیوس ' حرکت کنند اگر باد از 
شمال وزیدن نگرفته و عناد نورزیده بود . یکی از این سفائن تحت لوای امپراطور 
و چها رکشتی دیگر متعلق به مردم جنوا و همه انباشته ا زگندم و جو و شراب و روغن 
وانواع سبزیها و از همه سهمتر سرباز و ملاح برای پایتخت بود. پس از تأخیری 


| - ووزحل یا خیوس نام جزیره‌ای یونانی نزدیک ساحل غربی آسیای صفیر. 


۱۳۳۳۸ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 


ملال‌آور اول نسیمی ملائم و آنگاه در روز دوم تندبادی از جنوب وزیدن گرفت 
وکشتیها را از هلسپونت و پروپونتس گذراند ولیکن شهر هم اکنون از دریا و 
خشکی در محاصره و اوگان ت رکانه در مدخل بسفر هلال‌وار از ساحل تا ساحل 
استقرار یافته بود تا راه را براین مدد کاران جسور ببندد یا لااقل آنها را دفع کند. 
خواننده‌ای که صورت جغرافیانی قسهلنطنیه را در ذهن خود حاضر دارد عظمت این 
دستگاه تماشائی را تصور و تحسین توان دکرد. پنج کشتی مسیحیان همچنان پیش 
میرفت تا با سیصد کشتی دشمن بجنکد و بانگ شادی از آنها بر میآمد و بادبان 
و پارو چندان داشتند که فشار هیچ نوع بادی سلایتشان را در خطر نمی‌افکند » 
و بر روی دیوار قلعه و در ارود گاه و سواحل اروپا و آسیا تماشا گران بی‌شمار نگران 
در انتظار نتیجه ورود کشتیهای مساعد بودند. در نظر اول چنین مینمود که 
نتيجه بی‌هیچ شکی به‌زیان یونانیان باشد زیرا که برتری قوای بحری مسلمانان 
بیرون از حساب و قیاس و اگردریا آرام بود کثرت عدد و دلاوری ایشان ناچار 
موجب تفوق و پیروزی میشد . ولیکن قوای بحری تر کان ناقص بود و شتابزده 
به اراد سلطان فراهم آمده بود نه به یاری نبوغ و استعداد مردم . در اوج 
کامروائی تر کال تصدیق نموده‌اند که خداوند عالم ملک سراسر زمین را 
به ایشان ارزانی داشت اما دریا را به کفار وا گذاشت و شکستهای پیاپی و سرعت 
انحطاط این قوم صحت اعتراف خاضعانة ایشان را تأیید نموده است. بجز هجده 
سفینه بادی نیرومند بقیه نیروی بحری ایشان عبارت بود از قایقهای با زکه با دست 
ناآشنا به فن ساخته شده و بد اداره ميشد و پر از سرباز اما نا مجهز به توپ بود » 
و چون دلاوری بیشتر از وقوف به‌قدرت پدید می‌آید شاید شجاع ترین ینی‌چریها 
بر روی آب دریا که نزد ایشان عنصری ناشناخته بود از بیم میلرزید, در جمع 
کشتیهای مسیحیان پنج کشتی بلند ستبر را ناخدایان ماهر هدایت مینمودند و تدبیر 
دیگر امور آنها به‌دست ملاحان کارآزموده ایتالیائی و یونانی بود که از دیرباز 
با فنون دریانوردی و خطرات آن آشنا بودند. این سفائن سنگین وزن را ابتدا بسوی 
موانع ضعیفی که بر سر راه ایشان قرار داشت و عبور را مشکل میکرد هدایت نمودند 


تا آنها را غرق یا پر کنده کنند » وتوپهای ایشان روی دریا را از موانع پاك کرد 
و از فراز کشتیها «آتش مذاب» برسر دشمنانی فروریخت که به نیت داخل شدن در 
کشتیهای یونان به تهورنمائی به‌آنها نزدیک شدند ؛ وچنین مینماید که باد هوا 
وموج دریا نیز هميشه جانبدار ملاحان ماهر است. در این نبرد جنوائیان کشتی 
امپراطور را که تقریباً درکار تسلیم بود نجات دادند» وحملهت رکان در نبردی دور 
و بعد اند کی نزدیکتر دو بار دفع گرد ید وتلفات ایشان بسیار بود . سلطان محمدخود 
سوار براسب کنار د ریا ایستاده بود تا به حضور خویشتن و بانگ تشویق و وعده پاداش 
و بیم جزا که از بیم دشمن نیرومندتر بود ملاحان را به دلاوری برانگیزد » وچنان 
مینمود که هیجان روحی و ح رکات و اشارات بدنی وی تقلیدی از اعمال پیکار گران 
باشد . سلطان مهمیز بر اسب زد و چنان که گوئی خداوند گار طبیعت باشد بی‌با کانه 
کوشید تا سمند به دریا راند ولیکن مجا هدتش بی‌اثر بود . وی ملاحان را به بانگ بلند 
توبیخ کرد و نکوهش او و فریاد و غوغائی که از اردوی تر کان برمیخاست سلاحان 
را مجبور به حمله‌ای دیگر کرد » و سومین حمله خونین تر و مهلک‌تر از دو حملۀ 
پیشین بود » و بايد شهادت فرانزا را که من خود معتبرش نمیدانم تکرا رکنم که 
ت رکان به گفته خود بیش از دوازده هزارمرد جنگی را د رکشت و وکشتار آن روز 
از دست داند و اوضاع چنان در هم افتاد که سربازان هریک از گوشه‌ای فرارفتند 
وگروهی به اروپا و گروهی به آسیا گریختند » اما سفائن مسیحیان سالم و پیروزمند 
دربسفر راندند و در بندر لنگر انداختند. یونانیان به واسطه اعتمادی که ازپیروزی 
حاصل آبده بود لاف‌زدن آغازکردند که اوگان ترکان بايد همه مغلوب شده 
باشند . قاپودان پاشا يا امیرالبحر تر کال که جراحتی سخت دردنالك در چشم يافته 
بود زغم دشمن را مايه تسلیت خود کرد وگفت که این سانحه شکست مرا باعث 
آمد . سلیمان بیگ بالطااغلو نخستین امیرالبحر ت رکان مرتدی از سلاله پادشاهان 
بلغا ری و جنگاوری به لوث حرص واز آلوده بود و این خصیصه وی را منفور عام 
میکرد » و به نزد سلطان مستبد یا مردم زورگوی بدبختی خود گواه تقصیر است 
و غضب سلطان باعث آمد که خدمات او را نابوده انگارند و منصیش را از او باز 


0 د 
گیرند. چهار غلام قاپودان‌پاشا را بر روی زمین خواباندند و در حضور سلطان 
باعصائی زرین صد ضربه بر پیکر او زدند . فرمان مرگ وی نیز اعلان شده بود ابا 
سلطان به سیاستی خفیفتر راضی شد و آن توقیف اموال و تبعید قاپودان پاشا بود 
و بالطا اغلو به سبب رحمت و رأفت سلطان بر او نیایش برد . ورود نیروی مدد کار 
در بندرگاه بسفر یونانیان را دوباره امیدوا رکرد و متحدان غربی ایشان را به گناه 
بی‌همتی متهم نمود . هزاران هزار جنگاور صلیبی به دلخواه خود به عرصه کار زار 
رفته و کشته شده و | کنون در بیابانهای آناتولی و میان سنگ دشتهای فلسطین 
درگور خفته بودند» ولیکن پایتخت امپراطوری را موضع در برابر دشمنان مستحکم 
و شهر در دسترس دوستان بود » واگر بلاد دریائی را موافق موازین عقل و اعتدال 
مجهز به سلاح جنگ کرده بودند ممکن بود که آثاری از نام امپراطوری روم را حفظ 
کنند و حصنی برای مسیحیت در قلب ابپراطوری عثمانی‌نگاهدارند. اما یگانه 
کوشش سست اساسی که برای نجات قسطنطنیه کردند هم این بود که گفتيم » 
و دول نیرومند دور از معر که جنک از خطر آن غافل بودند و سفیرهنگری یا لااقل 
سفیر هونیادسی" در اردو گاه سلطا بسرمیبرد تا بیم از دل تر کال ببرد وعملیات 
جنگی سلطان را رهبری نماید , 

برای یونانیان دست یافتن به اسرار دیوان" مشکل بود ؛ با این همه ایشان 
را یقین حاصل آمده بود که مقاوستی چنان سخت و حیرت‌انگیز محمد را نیز بايد در 
پایداری فرسوده باشد چندان که وی خیال عقب‌نشینی در سر پروردن آغا ز کرد ؛ و 
ا کر وزير دوم به انگیزش حسد و جاه‌طلبی با مصنحت اندیشی خیانت‌آمیز خلیل پاشا 
که هنوز در نهان با دربار بیزانس رابطه‌ای داشت مخالفت ننموده بود محاصره 
بزودی پایان می‌پذیرفت . اما چنین مینمود که امیدی به غلبه بر قسطنطنیه و 
تصرف آن نباشد بگرآن که هم از بندر و هم از اراضی مجاور به شهر حمله برند 
و بندرگاه بیرون از دسترس بود زیرا که | کنون هش تکشتی عظیم و بیش از بیست 


, - ژان‌هونیادس که دوبار از ترکان شکست‌خورد , وی مدافع بلگراد در برابر حمله محمدثاتی بود, 
- شورای سلطنتی ت رکان 


۲۳ میلادی فصل شصت و هشتم ۱۳۱ 


کشتی کوچکتر با چندین سفینة بادی و ناو کوچک یک بادبانه از سد مقابل بندر 
دفاع می کردند و تر کان نه به این سد حمله و نه از آن عبور کردند و شاید از 
مقابله‌ای دیگر در مواضع دریانی دور از ساحل بیمنا بودند. به گاه یرت زد کی 
طرحی به مدد نبوغ در اندیشه محمد شکل پذیرفت از نوعی که هم تهورآمیز بود 
وهم معجزآسا و آن انتقال کشتیهای سبک وزن و مهمات جنگی از بسفر به‌مکانی 
دورتر از بندرگاه بود اما نه از روی آب بلکه از طریق خشکی یعنی مسافتی به‌طول 
تقریباً ده ميل که زمینش ناهموار و پوشیده ازگیاه و درختان کوچک بود ؛ وچون 
مجبور بودندکه در نقطه‌ای پشت حوبه گالا تا محلی برای خروج بیابند لذا عبور 
بلاسانع یا انهدام کامل‌ایشان ناچاربسته به اختیار مردم جنوا بود که بازرگانانی 
خودخواه و طالب لطف دشمن بودند و میخواستند که آخرین لقمه‌ای باشند که 
از حلقوم وی فرو روند » وتر کان نتص هنر را به‌یاری نیروی هزاران هزار مردم 
فرمانبردار جبران کردند › و اینان راهی هموار را با منصّه‌ای از الواح چویین بسیار 
مستحکم پوشاندند و برای آن که چوب را لغزنده‌تر و نرمترکنند چربی گاو و 
گوسفند بر آن مالیدند. هشتاد سفینه بادی سبک‌وزن و پنجاه کشتی دو شراعی 
پنجاه پاروئی و سی پاروئی را برساحل بسفر آوردند و بترتیب برروی استوانه‌های 
گردنده قرار دادند و به قوت با زوی مردان و زورطناب و قرقره به پیش کشیدند و دو 
کشتی‌بان د رکنارسکان و دماغه هر سفینه‌ای قرارگرفتند و بادبانها را برافراشتند 
تا باد آنها را به اهتزاز آورد » و سرود تحسین و آفرین پاداش این کوشش پررنج 
و زحمت بود . یک شب تمام ناوگان ترك با مشقت فراوان ا زکوه و تپه بالا رقت 
و بردشت و دمن راند و سرانجام از نشیبی به درون آب کم عمق بندر داخل شد 
در مسافتی دور از تعرض سفائن یونانی که بر روی دریای ژرف قرار داشت . اهمیت 
واقعی این‌عمل به‌سبب رعبی که در دل دشمن و اعتمادنفس ی که در ترکان 
برانگیخت عظیمتر نمود » ولیکن در نفس عمل‌شکی نیست زیر که در برابر چشم 
همگان مشهود بود و نویسند گان هر دوملت شرح این واقعه را ضبط کرده‌اند. اما 
این حیله جنکی را قدما نیز بکار برده بودند » و سفائن ترکان عشمانی ( من باید 


بیس انحطاط و سقوط امپراطوری روم 

این را د گر باره تکرارکنم) را چیزی جز قایقهای بزرگ نپنداريم و اگر در مقام 
مقا يسه برآئیم و عظمت و بعد مسافت و موانع و وسائل را بسنجیم شاید مشاهده 
کنیم که نظیر معجزه‌ای که از آن به لاف گزاف سخن گفته‌اند در روزگار ما نیز 
براثر کار و کوشش مردم اين ایام روی نموده است . به مجرد این که محمد بندرگاه 
فوقانی را با سپاه و نیروی بحری به تصرف آورد شروع کرد به ساختن پلی برروی 
تنگ‌ترین قسمت آن » يا در واقع دیواره‌ای یا سدی بعرض پنجاه ذراع و طول یکصد 
ذراع . این سد از خمها ی کوچکك و بزرگ تعبیه گردید که با تیرهای چوبی 
و حلقه‌های آهنین بهم پیوسته و روی آنها را با تخته‌های مستحکم پوشانده بودند. 
سلطان محمد یکی از عظیم‌ترین توپهای خود را بر روی این سکوی شناور قرارداد 
وهشتاد سفینه بادی سبک وزن با سربازان و نردبانهائی مخصوص بالا رفتن ازقلعه 
و حصار » به سمتی نرد یک شدند که دست یافتن به آن آسانتر بود و فاتحان لاتینی 
سابقاً به شدت تمام برآن حمله برده بودند. مسیحیان را متهم به بطالت نموده‌اند 
که چرا آثار نیمه تمام مهندسی سلطان را منهدم نکردند ولیکن توپهای تر کان بهتر 
وقدرت تیراندازی آنان برتر از مسیحیان بود و ترکان فائق آمدند و صدای توپهای 
دشمن را خاموش کردند و بااین همه بايد کف ت که مسیحیان در دل شب نیز از 
کوشش بازنایستادند و سعی کردند تادر کشتیهای سلطان و پل او نیز آتش درزنند 
ابا بیداری و هشیاری محمد نزدیکك شدن ایشان را مانم آمد و سنینه‌های تندرو 
ایشا ن که در پیش بود همه را غرق کردند يا گرفتند و چهل جوان دلیر را که 
شجاع ترین جوانان ایتالیا و یونان بودند بی‌رحمانه بفرسان سلطا ن کشتند و امپراطور 
دویست وشصت اسیر مسلمان را به قتل رساند و سرهای کشتگان را بردیوارها 
آویخت و در معرض تماشای خلق قرار داد » اما اندوه وی به این انتقام گرفتن 
عادلانه خونخوارانه تسکین نپذیرفت. پس از محاصره چهل روزه دیگر نتوانستند 
بلا را بگردانند و قسطنطنیه به آنچه مقدر او بود گرفتار آمد . پاد گان کا هش پذیرفتد 
شهر براثر حمله‌ای دوحانبه سخت فرسوده شده و استحکامات آن که قرنها در برایر 
شدائد حمله دشمن مقاوست نموده بود | کنون براثر انفجا رگلوله‌های توپ‌تر کان 


۳ میلادی نصل شصت و هشتم (E‏ 


اش وی رن وهای مار دران ادد اوو هار برج نزدیک دروازه 
سن را نون همه با خالایکسان گردیده بود. کستانتین مجبور شد که اموال 
کلیساها را برای پرداخت دستمزد سربازان عصیانگر خود به یغما برد و وعده دهد 
که آنچه را به غارت برده است به اضعاف مضاعف بازگرداند ؛ولیکن هتک حرمت 
کلیساها به‌وسیله امپراطور دشمنان پیوند دو فرقه مسیحی را بهانه‌ای تازه برای 
ملامت گوئی به‌دست داد» و روح خلاف و نزاع بقایای قوت مسیحیان را کاست 
و سربازان جنوائی و ونیزی که بیاری لشکر امپراطور آمده بودند هریک مدعی برتری 
حق خدمت خود شد و ژوستی‌نیانی ودوك ررك که حطر مشر نشی جاه‌طلبی 
ایشان را خاموش نکرده بود هریک دیگری را متهم به جبن و خیانت نمود. 

هنگام محاصره تسطنطنیه گا هگا هی سخن صلح و تسلیم برزبان آمده بود 
و جندبار رسولانی از اردو گاه به شهر و از شهربه اردو گاه آمده و رفتد بودند , محنت 
و مرارت امپراطور بیزانس را حقیر و فروتن کرده بود و ا گر شرایط صلح بامذهب 
و منزلت سلطانی او سازگار می‌افتاد تسلیم دشمن‌می گردید . شاه ترکان نیز 
بیخواست که خون سربازانش بیش از این ريخته نشود اما آرزوی او دست‌یافتن 
به ذخاثر دربار بیزانس بود و او تکلیف دینی خود را به ارائه سه‌طریق به کفار 
انجام داد و از ایشان خواست که از ختانت و پرداخت جزیه و مرگ یکی را 
انتیخاب کنند . شاید حرص محمد به دریافت مبلغ یکصدهزار دو کات درسال اقناع 
میشد. اما نفس طاسح خواهنده پایتخت امپراطوری مشرق بود و هم به این سبب 
سلطان را پاداشی گرانبها در عوض قسطنطنیه عرضه کرد و مردم را در ماندن و 
برخوردار شدن از تساسح مدهبی يا به سلاست ترك دیار کردن مخیر نمود » اما پس 
از مذا کرات بی‌حاصل تصمیم خود رامبنی‌بردست‌یافتن به تخت سلطنت امپراطوری 
يا کشته شدن و خفتن درگوری در پای دیوار قسطنطنیه اعلان کرد . حس‌شرف 
وبیم ملامت عام پلیول و گوس را از تسلیم شهر به تر کان عثمانی مانم آمد و او را 
برآن داشت که در انتظار آخرین لحظات خطرنالك جنک بماند . سلطان چندین روز 


را صرف فراهم آوردن اسباب و موجبات آماد گی برای حمله کرد و از علم مطلوب 


٤‏ ا انحطاط وسقوط امپراطوری روم 

خود یعنی نجوم مدد جست و اوشاع کوا کب وی را چند روزه مهلتی عطا کرد 
و دلالت براین نمود که نیک است و مقدر که در روز بيست و نهم‌ماه مه حمله 
را آغا زکند . شب بیست و هشتم ماه مه شاه تر کان فرمان نهائی را صادر کرد وامراء 
لشکر همه را بنزد خود جمع آورد و منادیان را درارود گاه متفرق کرد تا فریِضة 
حهاد و موجباتی که وی را به‌این اقدام خطرناك برانگیخته است همه را پر 
لشکریان اعلان کند . ترس نخستین رکن حکومت استبدادی است و وعیدها و 
نهدید های سلطان به‌اسلوب شرقی بیان شد که فراریان از جنگ را اگر چون مرغان 
هوا بال و پر نیز باشد هرگز از عدل بیداد گر من گریزی نخواهد بود. اکثر 
پاشا ها و ینی‌چریها فرزندان پدران و مادرانی مسیحی مذهب بودند که پیاپی به این 
د وگروه میپیوستند و اتخاذ نام ترك ایشان را به مفاخرآن مباهی واین اسم را مخلد 
بینمود » وبا تغییر تدریجی افراد روح سربازی در میان جیوش و افواج نیز به تقلید 
از پیشینیان و پیروی از اصل انضباط زنده می‌ماند. در این جهاد مقدس مسلمانان 
را به پند و موعظه گفتند که ضمیر خود را به نماز و دعا پاك و بدن را به هفت وضو 
تطهیر کنند و تا پایان روز بعد از طعام خوردن بپرهيزند. جمعی از درویشان به 
خیمه های سربازان آمدند تا آرزوی شهادت را در نفس ایشان جایگزین و خاطرشان 
را مطمتن کنند که پاداش شهادت گذراندن شباب جاودانی است در ميان انهار و 
روضات فردوس در آغوش حوران سیه چشم بهشتی. اما محمد را اطمینان بیشتر 
به تأثیر پاداشهای مشهود دنیوی بود وهم باين سبب وی افواج پیروزمند را وعده 
احرت مضاعف داد و ایشان را گفت که : «شهر و عمارات آن مال من باشد واسیران 
و ذخائر طلا و آثار جمیل از آن شما. توانگر شوید و خرسند و سعادتمند ! ملک 
مرا متصرفات بسیار هست و پاداش سرباز بی‌با کی که اول از دیوار تسطنطنیه بالا 
رود حکومت زیباترین و غنی‌ترین این متصرفات است » و من از سرحق‌شناسی آن 
کس را چندان به عناوین انتخارآمیز بيارايم و عزت و دولت دهم که برتر از 
قیاس و امید وی باشد» . وعدهای سلطان موجباتی مؤثر و متنوع بود که در همگان 
شوری برانگیخت و سربازان دل از جان‌برگرفتند و مشتاق پیکار شدند و از اردوگاه 


۳ میلادی فصل شصت و هشتم ۱۳2۵ 


بانگ «الته| کبر» لااله‌ا لاله وسحمد رسول‌الته برحاست و صدای آن درهمه حا شنیده 
شد و ازگالاتا تا برجهای هفنگانه » زمین ودریا از شعله‌آتش شبانه منور گردید . 

ابا مسیحیان را وضع بکلی متفاوت بود و ایشان به بانگ بلند شکوه‌ها 
ووا ی ا فا اما وس ارت وده وان که فان 
آسمانی مریم عذرا را در پیشاپیش مو تبی مذهبی به خلق ارائه نمودند حامیه ربانی 
تضرع ایشان را شید مسیحیان امپراطور را متهم به عناد نمودند و گفتند وی 
به چه سب در وقت مناسب از تسلیم به دشمن امتناع ورزیده است و خود باهول و 
دهشت در انتظار عاقبت مشژوم خویشتن بسر بردند و آرزومند امن و آرامشی شدند 
که ایشان را از تابعیت ت رکان حاصل می‌آمد. شریفترین یونانیان رفیع منزلت 
و دلیرترین متحدان را یکاخ امپراطور احضار کردند تا ایشان را در شب بیست‌ونهم 
ماه مه به‌تکالیف خود و خطرات حمله‌ای از همه سوی آشناو آمادۀ جنک کنند , 
آخرین نطق پلیولوگوس به‌حقیقت ختلبه‌ای بود درماتم امپراطوری روم . در این 
خطبه امپراطور وعدها داد و سو گندها خورد و به عبث کوشید تا روح اميد را که 
در دل او خود مرده بود در ضمیر سربازان بدید و لیکن جهان یکسره تیره و تار 
بینمود واندوه خلق را مايه تسلیتی نبود » و نه انجیل و نه ذیتگاه مدخت غر کا 
جزای خير به قهرمانانی وعده نداده است که در راه وطن کشته شوند. ولیکن‌مثال 
امپراطور وضیق محاصره مردان جنگی را به‌شجاعتی مجهز کرده بود که هنگام نومیدی 
پدید می‌آید » و فرانزای مورخ که خود در میان این جمع ماتم زده بود صحنة حزن - 
انگیز را به اندوه بسیار وصف کرده است . حاضران در انجمن گریستند و یکد گر را 
در آغوش گرفتند و غافل از زن و فرزند و ملک و مال جان خویشتن را وقف وطن 
کردند » و سرداران به مواضع خود رفتند و شب همه شب نگران و بیدار و هشیار 
پر فراز پشته حصار شهر به دیدبانی ایستادند. امپراطور با تنی چند از یاران وفادار 
به کلیسای ایا صوفیه رفت - که بحکم تقدیر در ظرف چند ساعتی بايد بدل به‌مسجد 
گردد - ویاولاء و اخلاص و اشک‌ریزان و دعا کنان اداب عشاء ریانی را بجای 
آورد و ازنان و شراب مقدس خورد › و آنگاه چند لحظه‌ای در کاخ پادشاهی آرمید › 


اتحطاط وسقوط آمپرآطوری روم 


سرائی که فریاد شیون فضایش را پر صدا کرده بود . امپراطور از همه کسانی که 
ممکن بود از وی زیان برده و آسیبی دیده باشند طلب بخشش کرد و براسب نشست 
تا به دیدار نگهبانان برود و در اعمال وح رکات دشمن به تأمل بنگرد .پریشانحالی 
ا خرن امپراطور کنستانتین نام و سقوط او را عزت و عظمتی است بیش ار دوران دراز 
مدت سعادتمندی قیصران بیزانسی . 
تصرف قسطنطنیه 

در آشنتگی شش تار باه ممکن است که دشمن بهاجم در کار حمله تونیق 
یابد ولیکن در این موقع محمد عازم حمله‌ای عظیم و کلی بود و تدیبر جنگ و دانش 
نجومی وی را به تأمل اشارت نمود تا مترقب برآمدن روز باشد . روز فراموش نشدنی 
بیست و نهم‌ماه مه سال یک‌هزار و چهازصد وپنجاه تقویم مسیحی . شب پیش را 
تر کان به جد وجهد بسیار در حمل و نقل افواج و توپها و بسته‌های چوب بکار 
برده و همه را به کنار خندق آورده بودند » و قسمتهائی از خندق چون معبری صاف 
و هموار برای رسیدن به شکافهای پدید آمده در حصار شهر بود » و دیاغه هشتاد 
سفینة بادی ترکان و نردبانهای مخصوص ایشان باقسمتی از دیوارۂ بندر تقریبا 
مماس بینمود که دفاع از آن مشکلتر بود . فرمان سکوت مطلق صادر شد وقصاص 
تخلف مرگ بود . ولیکن نواییس طبیعی صوت وح رکت فربانبردار بیم وقواعد 
انضباط نیست. هرشخصی میتواند که آواز برنیاورد وآهسته قدم بگذارد » ابا از راه 
پیمودن هزاران هزار نفر و کار وکوشش ایشان ناچار صدائی عجیب و ناموزون 
و در هم‌آشنته حاصل می‌آید ؛ و این صدا به گوش کسانی میرسید که‌شب هنگام در 
برجهای مراقبت به دیدبانی ایستاده بودند. در وقت برآمدن روز برخلاف عادت 
پی‌آن که طلوع صبح را به بانگ توپ اعلان کنند ت رکان از زمین و دریا به‌شهر 
حمله بردند و صفوف 'دراز و فشرده حمله‌وران را به تارهای درهم تابیدۀ رسنی 
تشبیه کرده‌اند. صفوف مقدم شامل افراد مهمل سپاه یعنی جمعی کثیر بود که 


, - گفته‌اند که گذشته از ده‌هزار سرباز نگهبان و ملاعان و ناویان شمار لشکر سوار و پیاده ترك در حمله به‌تسطنطنیه 
به دوبست‌وپنجاه هزار تن میرسید, 


۴ میلادی فصل شصت و هشتم ۱۳ 


داوطلبانه و بی‌نظم و ترتیب می‌جنگیددند و کسی ایشان را رهبری نمینمود و در 
میانشان پیران وکود کان ناتوان و روستائیان و ولگردانی بودند که‌همه بی‌نسعورانه 
به اميد غارت و ثواب شهادت به اردوی تر کان پیوسته بودند و نیروی محرك اميد 
همه را بسوی دیوار میراند و کسانی از ایشان را که در بالا رفتن از دیوار تهور 
بیشتر نمودند فی‌الفور سرنگون میکردند » ونه یک تیر و نه یک گلوله مسیحیان 
بیهوده تلف نشد و بر سر جمع فراهم آمده در پای دیوار فرود آمد. ولیکن نيرو و 
ذخائر جنگی سیحیان در این محاصره مشکل پرزحمت به پایان رسید و خندق 
انباشته از اجساد کشتگان و بدنهای مرد گان قدمگاه یاران ایشان گردید ؛ ویاید 
گفت که کشته این مردم اخلاصمند که طلیعهُ جیوش ت رکان را تشکیل بیدادند 
بیشتر از زنده ایشان بکار آمد . پاشاها افواج اناتولی و سنجقها" افواج رومانی رایکی 
پس ار دیگرۍ در حمله رهرۍ نمودند و لین فش انشان. تام كتوه ر 
و بر روی هم نامعلوم بینمود. اما پس ار نبردی دوساعته يونانیان هنوز امتیاز 
حاصل آورده را همچنان حفظ کردند و بر آن نیز افزودند . و اواز امیراطورشنیده شد 
که سربازان خود را تشویق میکند که آخرین کوشش را برای نجات کشور خود 
بنما يزد ولیکن در آن لحظه مشووم ینی‌چریهای تازه‌نفس نیرومند شکست ناپدیر 
تیف انا افسلطان وان تسه ان ای و گرزی اهن در دست ناظر وداور 
دلاوری ایشان بود . ده‌هزار سریاز نگهبان که سلطان برای فرصت نهائی در ذخیره 
داشت وی را در میان گرفته بودند و تأثیر صدا و چشم او چنان بود که نبرد را 
زهیری کرد ویر کشت ور ی زا در کار کت باغت ابد, .عمال عدالت در بشت صفوفت 
افواج قرارگرفته بودند تا سربازان را به پیکار برانگیزند و ازگریز مانع آیند و در 
وقت لازم قصاص کنند » و فراریان می‌دانستند که اگر خطر در پیش است ننک و 
مرگ محتوم در پس است. غریو دهل و شیپور و طبل فریاد درد وترس را د رکام 
خود فرو برد وبه تجربه ثابت شده است که عمل اصوات را نیرونی ات که ردن 
خون و جنبش روان را سریعتر میکند و به‌این طریق تأثیرآن را در دستگاه بدن‌انسان 


, - در تشکیلات دیوانی امپراطوری عشمانی سنجقها «سپهسالارانی بودند که از جانب سلطان به فرمانفرمائی اقطاعی 
مخجبو اپ می‌شدند. 


۳۸ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 
قوتی بیش از فصاحت عقل و شرف منزلت است. از صفوف لشکر و از سفائن بادی 
و ازفراز پل توپخانژ ترکان در همه طرف رعدآسا میغرید» واردو گاه و شهر و 
یونانیان و ترکان همه پوشیده ازدودی شدند که به تیره گون ابری می‌مانست و 
پرا کنده‌اش نتوانستند کرد مگر به نجات امپراطوری روم یا انهدام نهائی آن . 
وصف جنگهای تن به تن پهلوانان تاریخ يا افسانه مفرح خیال است و محبتی از 
ایشان دردلهای ما پدید می‌آورد . پیشرفت فنون جنگی آموزنده فکر وفزاینده دانش 
است و مضر اما لا زم . ولیکن منظرهٌ حمله‌ای کلی و عمومی سراسر یکسان است 
و نفرت‌انگیز › و هرانجه هست خون است و رعب است و بیزاری سخت » و درهم 
آشفتگی » و من هرگ ز کوشش نخواهم کرد که پس از سه قرن و در مکانی هزار 
میل دور از عرص کارزار به تصویر صحنه‌ای بپردازم که تماشا گری از آن برجای 
نمانده است و بازیگرانش خود نمیتوانسته اند چنان که شاید صورتی درست از وقایع 
آن در اندیشهة خویشتن ترسیم کنند . 

علت بلاواسطة از دست رفتن قسطنطنیه را میتوان گلوله یا تیری دانست 
که دستکش آهنین ژان‌ژوستی‌نیانی ودست او را سوراخ کرد . رژیت خون واحساس 
دردحانگداز ژان با همه شجاعتی که داشت سخت هراسناك نمود . ژانی که تدییر 
و ثیروی جنگی او مستحکمترین حصن شهر بود » و چون وی موضع خود را ترك کرد 
تا جراحی بجوید امپراطو رکه خستگی نمیدانست به مشاهده گریز او از رفتن بازش 
داشت وگفت «جراحت تو اندك است و خطر فوری و حضور تو ضروری - وبه کجا 
پناه خواهی برد ؟» مجروح لرزان به پلیول وگوس گفت : «از همان راه ی که خداوند 
برت رکان گشوده است بجائی پناه خواهم برد» و به گفتن این کلمات به شتاب از 
شکافی در دیوار درونی شهر گذشت و با این عمل جبن آمیز شرف عمری در کارجنگ 
گذرانده را برباد داد و خویشتن را رسوا و ننگین نمود و ملامت نفس و نکوهش 
بردم چند روز بقیت زندگی او را که درگالاتا » یا جزیره خیوس » ط ی‌شد د رکام 
اوتلخت رکرد . قسمت‌اعظم سپاه امدادی لاتینیان ازمثال ژان پیروی کردند وهنگامی 
که ترکان با قوت مضاعف حمله‌ای سخت کردند مدافعان کم کم سست شدند. 


۳ میلادی فصل شصت و هشتم ۱۳۹ 


شمار لشکر ترك پنجاه یا شاید صدبرایر مسیحیان بود » و انفجا رگلولۀ توپ دودیوار 
شهر را ویران و بدل به تود خاك کرد . در مرز چندین میلی محدوده شهری نقاطی 
یافته میشود که دسترسی به آنها آسانتر یا نیروی دفاعی آتھا سان باد ؛ وا گر 
محاصر هکنند گان حتی از یک نقطه به درون نفوذ میکردند نمامی شهر چنان ازدست 
میرف ت که بازپس گرفتنش محال بود . نخستین کس ی که مستحق دریافت پاداش 
سلطان گرد ید حسن ینی‌چری مردی غول‌پیکر و عظیم قدرت بود . حسن خنجر 
به یک دست و سپر در دست دیگر از استحکامات برونی شهر بالا رفت و از 
سی‌ینی چری دیگ رکه میخواستند با او برابری‌نمایند یا از او بر گذرند هجده‌تن در 
این کار تهورآمیز به هلا کت رسیدند . حسن و دوازده ياراو به با لای دیوار راه 
یافتند » ولیکن غول ستبر را از فراز دیوار سرنگون کردند و چون مشاهده نمودند 
که وی خویشتن را بریک زانو استوار داشته است سنگسار و تیربارانی کردند و از 
پای درآوردندش اما توفیق در برشدن از دیوار ثابت نمود که این کاریست ممکن 
و در یک لحظه دیوارها و برحها همه پوشیده شد از خیلی از تر کان و یونانیان که 
| کنون از موضع ممتاز خود به عقب رانده شده بودند و بقهور جماعات عظیم لشکر 
دشمنی شدند که پیوسته برشمارش می‌افزود . درمیان جماعت عظیم دشمن امپراطورا 
که همه تکالیف سربازی و فرماندهی را انجام میداد دیرزمانی همچنان مشهود بود 
و سرانجام نا پدید گرد ید . اشراف‌زاد گان ی که پیرامون وی می‌جنگیدند تاآخرین نفس 
پیکار کردند و در حفظ شرف نام پلیولو گوس وکان تا کوزینی کوشیدند . آواز 
حزن‌انگیز امپراطور در این میان بگوش رسید که میکفت «آیا مسیحثی یافته نمیشود 
که سر مرا از بدن حدا کند ؟»وترس او پیش از مردن آن بود که مبادا زنده به‌دست 
کفار افتد . کنستانتین در لحظة نومیدی از سرعقل و تدبیر ارغوانی قبای سلطنت را 
از تن بیرون کرد و سرانجام به‌دست سربازی گمنام از پای درآمد و بدن او در زیر 
کوهی از اجساد کشتگان مدفون گردید. پس‌از مرگ وی دیگر نه مقاومتی ماند 
و نه نظمی و ترتیبی» و یونانیان به‌طرف شهر گریختند وبسیاری از ایشان در تنگنای 


, - کنستانتین بازدهم آخرین امپراطور روم شرقي. 


۷۱۳۵۰ انحطاط و سقوط امبراطوری روم 

دروازة سن رومانوس براثر فشار جمع ازاختناقی حان سپردند» وتر کان فاتح ازشکافهای 
پدید آمده در دیوار درونی به داخل شهر هجوم بردند و درکوچه‌ها پیش رفتند 
و برادرانشان که دروازه فنار! را درمجاورت بندر گاه شکسته بودند بزودی به‌ایشان 
پیوستند , درگرما گرم تعقیب دشمن تر کان: تقریبا دوهزار مسیحی را از دم تين 
گذراندند.ولیکن حس آز بزودی برخونخوارگی فاق آمد و فاتحان اعتراف کردند 
که ا گر دلاوری امپراطور و گروه منتخب او ایشان را مهیای بقاومتی نظیر آن درهمه 
حای پایتخت‌نکرده بود باید دشمن را فوراً امان داده باشند ؛ و به‌این طریق بود که 
و خاقان و خلفاء عرب مقاوست نموده بود ۱ کنون چنان بقهور لشکر سلطان محمد 
انی گردید که هر گز د گرباره بدست مسیحیان نخواهد افتاد . سلطتت قسطنطنیه را 
لا تینیان برافکندند و مذهبش را فاتحان مسلمان در خاك لگدمال کردند. 


پس از محاصره‌ای پنجاه و سه روزه سطنطنیه که متهورانه در برابر قدرت خسرو 


بود که شاید محلات دورتر شهر اند کی بیشتر از سعادت بی‌خبری برخوردار شدند 
و از خراب کار خود غافل ماندند. ولیکن باهول وهراس عمومی وحس خودخواهی 
یا نگرانی جمعی و هیاهوی خلق و غرش تندر حمله مردم ناچار باید شبی و صبحی 
را در بی‌خوایی گذرانده باشند » و من باور نمیکنم که بانوان یونانی چنان در خواب 
خوش آرامی بخش فرو رفته بودند که ینی‌چریها ایشان را بیدار کرده باشند . پس‌از 
آن که مردم بطمئن شدند که بلای عام نازل شده است خانه‌ها و دیرها همه را 
فوراً ترك کردندوسا کنان‌لرزنده آنها سانند گله حیواناتی ترسان د رکوچد‌ها گرد هم 
جمع آمدند چنان که گوئی می‌پنداشتند که از ضعف برهم انباشته قوت می‌زاید 
يابه این اميد عبث که شا یدد رمیان جمع هر فردی خود نا مشهود و در امن و امان 
بماند . مردم از هر گوشه پایتخت به کلیسای ایاصوفیه روان شدند و در مدت 
یک ساعت فضای قدسی محراب و جایگاه سرود خوانان وعرصه کلیسا و رواتهای 
فوقانی و تحتانی آن همه پر شد از جماعت کثیر پدران و شوهران و زنان وفرزندان 
۱ - ۳۵62۵۲ 


و از کفیفان .و راشان و ردان ا کر داز دنا و درعا را ار درون یدود کدی 
و در زی رگنبدی پناه بردند که هم در ایام اخیر آن را چون عمارتی به‌لوث کفرآلوده 
منفور داشته بودند . اطمینان مردم مبتنی بر پیشگوئی مردی فریبگر یامتعصبی پرشور 
بود که گنته بود روزی ترکان به قسطنطنیه داخل میشوند و رومیان را تاستون 
کنستانتین در میدان مقابل کلیسای ایاصوفیه تعقیب میکنند ولیکن این پایان 
مصائب رومیان خواهد بود » وفرشته‌ ای شمشیر به‌دست از آسمان نازل خواهد شد 
و با حربة آسمانی خود امپراطوری را بدست مردی بینوا خواهد سپرد که درپای 
ستون‌نشسته است و بهاو خواهد گفت: «بگیر این شمشیر را ویستان داد اهل ایمان راء 
وچون فرشته این کلمات جان‌بخش را بر زبان‌آورد ترکان در دم متواری شوند و 
رومیان پیروزمند ایشان را از مغرب و ازسراسر آناتولی تا مرزهای ایران در پیش 
برانند. در این وقت است که د و کاس مورخ بااند کی خیالبافی آمیخته به حقیقت 
بسیار یونانیان را به سبب ناسازگاری و عناد ایشان بلامت میکند و میگوید «ا گر 
فرشته ظاهر ميشد و به‌یاری شما برمیخاست و دشمن شما را هلاك میکرد به‌شرط 
آن که به پیوند دوفرقه مذهبی رضا دهید » در آن وقت و در آن لحظه بلا نیزشما 
سلاست خود را به خطر می‌افکندید یا به‌خدای خویشتن دروغ میگفتید'» . 

در آن هنگام که مردم منتظر نزول فرشته کند رفتار بودند ترکان درهای 
کلیسا را با تبر شکستند وچون با مقاومتی رویاروی نشدند دست به‌خون کسی 
نیالودند و مشغول انتخاب و گرفتن جمم کثیر اسیران شدند و به انتخاب کسانی 
رغبت نمودند که حوان بودند یا خوبروی يا به ظواهر دولتمندی آراسته » وحق 
قبض مال را خود تعیین میکردند و این حق به فاتحانی تعلق میگرف ت که قبل از 
دیگری مالی را به تصرف آورده یا نیرومندتر بودند یا متکی به سطوت فرماندهی . 
درمدت یک ساعت اسیران مرد را بارسن بستند و اسیران زن را با کمربندهای ایشان 


, - دوسال پس از این واقعه فرمانروای لزبوس ومراوم] دو کاس مورخ را به سفارت‌به‌نزد سلطان فرستاد. جزيرة 
لزبوس باید پر بوده باشد از فراریان قسطنطنیه که دوست میداشتند که شرح مصا لب خود را تکرا رکنند و آن رابه‌زیورها 
نیز ببارایند. مورخ دیگر ی که با ترکان مخالف نبوده است از انهدام کتب مذهبی و غیرمذهبی سخن‌گفته وذ کری از 
«فروش | کثرآنها» به مبالغ ناچی زکرده است. 


۴ انحطاط وسقوط امپراطوری روم 

یا برقع ی که بر روی داشتند » وسناتوران را باغلامانشان » و اسقفان را بادربانان 
کلیسا و جوانان وضیع منزلت را با دوشیزگان نجیب‌زاده‌ای هم رسن کردن که 
رخسارشان از نور خورشید و نزدیکترین خویشاوندان ايشان نیز مستور بوده بود . 
در این اسارت عمومی طبقات اجتماع با هم مخلوط شدند و پیوندهای طبیعی را از 
هم گسستند و سرباز بی‌رحم را اعتنائی به‌ناله‌های پدران و اشکهای مادران وضجه 
و زاری فرزندان نبود . زنان راهبه رافریاد شیون از همه بلندتر بود زیرا که ایشان 
را به زور از محرابگاه مقدس بیرون کشیدند و سینه‌هاشان عریان و دستهاشان 
به استغائه دراز و گیسوانشان آشفته و پریشان بود » وبحکم وظیفه دینداری بايد 
باور کنيم که در ميان این زنان شاید کسی نبود که اغوا شود و شب زنده‌داری 
در حرمسرای سلطان را به از شب زنده داری در صومعه بداند. تر کان این یونانیان 
ب رگشته بخت را چون حیوانات اهلی بسته دربند به خشونت د رکوچه‌ها راندند › 
و چون فاتحان مشتاق با زگشت از پی طعمه بیشتر بودند» صید لرزنده پای را به‌ضرب 
و تهدید به تندتر رفتن برمی‌انگیختند. در همان ساعتی که در کلیسایایاصوفیه 
به یشما گری میپرداختند کار نهب وغارت را درهمه کلیساها و صومعه‌ها وهمه کاخها 
ومان پا یتخت نیز انجام دادند و هیچ مکانی » هرچند مقدس و دور از دسترس › 
نتوانس ت که شخص یونانیان یا اموال ایشان را از تجاوز فاتحان محفوظ بدارد. 
بیش از شصت هزار تن از این مسیحیان مژمن را از شهر به ارد وگاه یا به سفائن 
تر کان بردند و برحسب هوی وهوس اربابان ایشان فروختند یا تعویض کردند 
و به برد گی در متصرفات دورافتاد امپراطوری عثمانی پرا کنده کردند. در میان 
اینان اشخاص مهمی بودند از قبیل فرانزای مورخ حاجب اعظم و نخست دبیر 
امپراطو رکه با اعضاء خانوادة خود جزء جمع عوام بشمار آمدند . فرانزا پس‌از آن 
که چهار ماه تمام مصائب برد گی را تحمل کرد آزادی خویشتن را باز پس یافت 
و زمستان بعد به ادرنه رفت و با پرداخت فدیه زن خویشتن را از میرباشی! یعنی 
رئیس اصطبل شاهی خرید ولیکن فرزندان وی را که غنچه‌های نوشکفته جوانی 


, - در ايران میرآخور می‌گفتيم. 


۳ میلادی فصل شصت و هشتم سوت 


و خویروئی بودند گرفته و برای «مصرف» شخص سلطان برده بودند. از این دویکی 
دختر بود که در حرمسرای محمد ثانی مرد و شاید هنگام مردن هنوز با کره بود » 
و دیگری پس رکه چون به پانزده سالگی رسید مرگ را برگزید تا از ننگ برهد 
و عاشق دلداده خود بدست خویشتن وی را به‌ضرب خنج رکشت . ولیکن گناه این 
عمل خونخوارانه به یقین با هیچ کفاره‌ای پاك نخواهد شد حتی به جوانمردی 
و ذوقی که در آزاد کردن بانوئی یونانی و دو دخترش از سلطان مشهود شد › 
و آنچه آزادی این سه‌تن را باعث آمد قصیده‌ای غنائی بود اثر طبع فیللفوس که از 
آن خاندان شریف زنی اختیار کرده بود. سلطان محمد میخواست که یکی از 
نمایند گان پاپ را اسیر کند و ا گر چنین میکرد غرور و خونخواری وی به محسوس- 
ترین وضعی اقناع میگردید ولیکن کاردینال ایزودوردرگریز چندان چایک‌پای بود 
که هر چه جستند وی را نیافتند و او در لباس مردی از عوام مردم از گالاتا 
فرا ر کرد . محوطة بندر گاه و بدخل آن هنوز دراشغال کشتیهای جنگی و تجارنی 
ایتالیا بود و ایتالیائیان هنگام محاصره شهر در دلاوری بارز شده بودند » و در آن 
وقت که ملاحان ترك در شهر پرا کنده وبه غارتگری مشغول بودند ایتالیائیان 
فرصت عقب‌نشینی را مغتنم شمردند و هنگامی که پادبان برافراشتند ساحل پوشیده 
شده از جمع کثیر مردمی بود که زاری کنان به التماس جائی در کشتی میخواستند 
ولیکن وسیله نقل وانتقال کم بود و ونیزیان و جنوائیان ازمیال جمع هموطنان خود 
را بر گزیدند و در کشتی نشاندند » و باوجود وعده‌های بسیار مساعد سلطان سا کنان 
گالاتا خانه‌های خود را خالی کردند و هرآنچه اموال منقول گرانبها داشتندباخود 
بردند و بعزم سفر بکشتی لشستند , 

مورخ ی که بخواهد سقوط و غارت بلاد بزرگ را وصف کند ناچار باید 
پشرح مصائب و بلیاتی ببردازد که قصه مکرر است زیرا که عواطف و شهوات 
انسانی را اثر در همه حال یکسان باشد وا گر عنان شهوت را رها کنند آنگاه دریغ 
که چه اندك خواهد بود تفاوت میان انسان وحشی و متمدن ! نفرت و تعصب 
زبان باعتراض شدید گشوده و ت رکان را به مظالم نا معلوم متهم نموده و گنته است 


6 انحطاط و سقوط امپراطوری روم 

که ایشان خون مسیحیان را رپختند » اما هرگز نکفته است که در خون‌ریزی 
بی‌اعتدالی یا در بی‌رحمی به تعمد خبث بسیار نمودند. ولیکن به موجب قواعد 
ایشان (قواعد قدسا همه چنین بود) مغلوب شد گان در جنگ بايد جان به غرامت 
بدهند و پاداش فاتحان از فروش اسیران زن و مرد با فدیه گرفتن و آزاد کردن 
یا به خدست گماشتن ایشان حاصل می‌آمد. سلطان ثروت قسطنطنیه را به افواج 
پیروزسند خود اعطاء کرده بود و ارت یک ساعته ثمربخش تر ازکار و کوشش 
چندین‌ساله است . ولیکن چون قاعده‌ای منظم برای تقسیم غنیمت ننهاده بودند 
لذا استحقاق ملاك تعیین سهم هرسربا زی نبود و پاداش دلاوری مردان جنگی را 
کسانی به ناحق بردند که دنباله رولانکر بوده بودند نه درصفوف آن و از تن در دادن 
به مشقات و خطرات نبرد امتناع ورزیده بودند و نقل داستان دزدیها و غارنگریهای 
ایشان نه آموزنده است و نه مفرح خاطر. در آخرین ایام بینوائی امپراطوری جمع 
کل ثروت قسطنطنیه را بچهار ملیون د وکات تقویم کرده‌اند و از این مبلغ حصۀ 
اند کی شامل اموال ونیزیان و جنوائیان و مردم فلورانس و بازرگانان انکونا' 
میگردید. سرمایه این خارجیان پیوسته به سرعت درگردش و ارزش آن در افزایش 
بود » ولیکن یونانیان ثروت خود را به خودنمائی ببهوده صرف قصور والبسة فاخر 
میکردند یا چون گنجینه‌ای از شمش طلا و سکه‌های کهنه نهان میساختند از ترس 
آنکه مبادا از ايشان بخواهند که آن را برای دفاع از وطن در دست داشته باشند . 
حتی گنبد ایاصوفیه را که بهشت برین دنیای زیرین » وفلک دومین » و مر کب 
کروییان » وعرش شعشعه پرتو ذات پرورد گار بود از هدایای دورانها خالی 
کردند و زرو سیم و دژوگوهر ثمین را به یغما بردند و هرآنچه ظرف و زیور مقدس 
بود همه را به نابکاری تمام برای مصارف آدسیان بکار گرفتند و پس از آن که 
تمثالهای مقدس را از آنچه در چشم مردم بی‌ایمان گرانبها مینماید عاری کردند 
بوم نقاشی یا قابهای چوبین را پاره پاره کردند و شکستند و سوختند ولگدمال کردند 
یا در اصطبل و آشپزخانه به زشت‌ترین وضعی بمصرف رساندند. ولیکن باید گفت 


۱ - ععمعصم شهری در ایتالیای م رکزی در کنار دریای آدریاتیکک. 


۳ بمیلادی فصل شصت و هشتم ۱۳5۵ 
که ترکان در هتک‌حرست کلیسا از مثال لاتینیانی پیروی نمودند که قسطنطنیه را 
فتح کرده بودند و رفتار زنتی که کاتولیکهای گنهکار با تمثالهای مسیح و مریم عذرا 
و قدیسین کردند از مسلمانان متعصب که تمثال و مجسمه را اسباب بت‌پرستی 
میدانستند ناشایسته نمی‌نماید . مرد فیلسوف در عوض پیوستن باعوام خلق در قیل‌و 
قال بیهوده شاید تأمل کند و به‌تأمل کردن دریابد که چون کار هنر به انحطاط 
گراید عمل هنرمند از اثر هنری او ارزنده‌ترنباشد »و نیرنگ کشیش وساده‌لوحی 
سردم خوش باور بسرعت به مدد رویاها و معجزه‌های تازه آثارجدیدی پدید می‌اورد . 
چنین مردی بیشتر از نابودی کتابخانه های بیزانسی متأسف میشود که در فتنة عام 
ویران گرد ید و کتابهائی که پرا کنده شد » وگنته‌اند که یکصد وبیست‌هزار نسخه 
خطی نا پد ید گرد ید » وده مجلد راممتن بود به یک دو کات بفروشند و همین مبلغ 
شرم آور بهای تمامی آثار ارسطوو همر یعنی برترین و شریفترین محصول دانش وادب 
یونان قدیم بود » ویک طاقچه کتاب در علم لاهوت را به‌این مبلغ هم نمیخریدند » 
وچون با خود می‌انديشيم که باوجود بلیات مقداری از آثار بی‌بهای علم و ادب قدیم 
ما در امن و امان در ایتالیا محفوظ ماند » وصنعتگران شهری‌از شهرهای آلمان 
فنی اختراع کردند که تطاول روز گاران و وحشیگری آدمیزاد گان را استهزاء میکند 
خشنود می‌شویم و لذت می‌بریم . 
دخول محمد ثانی به قسطنطنیه 

از نخستین ساعت روز فراموششی نشدنی بیست‌ونهم باه مه تا هشتمین ساعت 
آن روز که سلطان از دروازه سن رومانوس وارد شهر شد فتنه و غارتگری رایج بود . 
ملتزمان پادشاه عبارت بودند از وزیران او وپاشاها و سربازان نگهبان » و هر یک 
از اينان (بنا به گفتة مورخی بیزانسی) چون‌ه رکول نیرومند و چون آپولون تیزهوش 
وزبردست » ودر پیکار با ده تن انسان عادی برابر بود . حهانگشای فاتح به گنبد ها 
و قصور نا آشنا اما با ابهت قسطنطنیه که با اسلوب معماری شرقی تفاوت بسیار 


دارد به حيرت و خشنودی نظاره د. در هیپودروم یا ات‌میدان ستونی که شامل 


۱۳۵۹ اتحطاط و سقوط امیراطوری روم 
سه بار در هم پیچیده بود چشمان وی را بخود مشغول داش و سلطان برآی‌زور 
آزمائی با گرز آهنین یا تبرزین خود فک‌زیرین یکی از سه جانور غریب شکل را که 
در نظر تر کان بت یا طلسم دافع شر بود در هم شکست . محمد در پرابر د ربز رگ 
کلیسای ایاصوفیه از اسب به زیر آمد و داخ ل کلیسا و به زیرگنبدشده بنا ی که 
یادآور فروشکوه پیروزی وی بود چنان احترامی و غیرتی در او پدبد آورد که چون 
مسلمانی پرشور را درکار شکستن کف‌پوش فترضوتن. تلیستا دید حنحر بر تشیدواو 
را بلامت نمود که غنانم جنگ و اسیران را به سربازان اعطا نمودیم » ولیکن 
عمارات دولتی وشخصی ارآن سلطان است ,به‌فربان بحمد کلیسای اعظم امپراطوری 
شرقی بدل به مسجد گردید . آلات و اسباب منقول و گرانبهای «بت‌پرستی» راقبلا 
پرده و صلیب ها را به زیر افکنده و دیوارها را که پوشیده‌ار کاشی کاری ظریف و 
تمثالهای قدیسین بود به رنگ شسته و تطهیر کرده و ار هر زیوری عاری نموده 
بودند . در همان روز یا جمعه بعد موذن بر فراز بلندترین مناره رفت و ببانگ 
و محمد انی در محراب اعظم که آداب عشاء ربانی را در آنجای در پیش آخرین 
قیصر روم بحای آورده بودند نماز گزارد و خداوند را شک رگفت ؛ و از ایاصوفیه 
به ویرانه سرای با جلالت یکصد جانشین کنستانتین کبیر رفت . آثار شکوه وجلال 
سلطانی را در چند ساعتی از در و دیوار قصر بر کنده بودند و خاطر محمدئانی به 
مشاهده پست و بلند امور انسان و اندیشۀ عظمت گم گشته ملول شد و بیتی لطیف 
از شعر فارسی را بر زبان آورد : 
پرده‌داری می کند د رقصر قیصر عنکبوت بوم نوبت می رند برطارم افراسیاب! 
با این همه خاطر محمد خشنود نبود و تا خبر نمی یافت که انجام کار 
, - ترجمه این بیت در متن انگلیسی چنین است : 
The spider has wove his web in the Imperial palace, and the owl hath sung her watch-song‏ 
on the towers of Afrasiab.‏ 
اگر کیبون به مفهوم درست « پرده‌داری» و «نویت‌زدن» ې می‌برد ۴ از عقیده رایج بیان ایرانیانآگاه بود که بوم شوم 
است و جز در ویرانه آشیان نمی کند لطف شعر و تناسبش را با وضع آن لحظه بهتر درمی‌یافت. (مترجم) 


ری پارچه از قرن با رد هم 
س روی پار< 
عقاب دو سر ابیراطور زوم . شس 


کنستانتین چه بوده » و فرار کرده یا اسیر شده » یا در عرص کارزار از پای در آمده 
است پیروزی در نظرش کامل نمی‌نمود . دو ینی‌چری دعوی امتیاز کردند وپاداش 
کشتن امپراطور را خواستند و جسد او در زیر توده‌ای از کشتگان یافته شدو 
هویتش را از عقابهای زرینی بازشناختند که برروی کفش او دوخته شده بود » 
و یونانیان به مشاهده سر بریده وی اشک‌ریزان تأیید کردند که سر سر امپراطور 
فقید است » و سلطان محمد پس ازآن که خونین یاد گار پیروزی را در معرض تماشای 
خلق قرار داد مراسم دفن دشمن خویانتن را با شکوهی که شاید برگزار کرد . 
پس از مرک امپراطور مهمترین اسیر ت رکان ل وکاس نوتاراس" یعنی دو ك کبیر 
و صدراعظم امپراطوری شرقی بود که خود و دفائن ثروت خویشتن را در پیش 
تخت سلطان عرضه داشت و سلطان وی را به خشم تمام گفت «پس چرا تواین 
ذخاثر ثروت را در دفاع از پادشاه خود و کشور خویشتن بکار نگرفتی؟» و وزير 
برده صفت پاسخ داد « اینها همه متعاق به شما بود و خداوند آنها را حفظ کرد 
تا به دست شما برسد» ؛ و سلطان در جواب گفت « اگر خداوند آنها را برای من 
ذخیره کرده بوده است توچگونه حرأت‌آورد ی که در مقاومت‌شووم و بیهوده خود 
پایداری کنی و دفائن را بیرون از دسترس من نگاهداری؟» حجت دوك بزرگ عناد 
بیگانگان و تشویق نهائی وزير ترك بود » و سلطان سرانجام وی را سرخص و از 
این مذا کره خطرنالآزاد کرد و مطمئنش نمود که بخشوده است و د رکنف‌حمایت 
او از خطر در امان است» و آنگاه کرم فرمود و به دیدار زن د وک رفت که شاهزاده 
خانمی بسیار محترم بود و از بیماری واندوه رنجور و سلطان به‌لطف و مهربانی‌بسیار 
که نشان رأفت و احترام فرزندی بود در محنت و مرارت‌باوی همدردی نمود . 
عمال بزرگ دیوان نیز مشمول رحمت سلطان شدند و او به خرج خود فدیه‌چند 
تن از ایشان را پرداخت» و چند روزی خویشتن را دوست و پدر ملت مقهورخواند. 
ولیکن صحنه بزودی تغییر کرد و پیش از عزیمت محمدثانی از فسطنطنیه فهری 


Lucas Notaras - ۱ 


۸ انحطاط وسقوط امپراطوری روم 
از خون اسیران شریف نسب در «آت میدان»" جاری گردید. مسیحیان سلطان را 
لعن و دشنام گفتند و خونخوار و غدار خواندند» و اعدام دوك کبیر و دوفرزندش 
را به‌لون «شهادت» و «قهرمانی» تن و غات مرگ دوك را حوانمردی اودانستند 
وگفتن که و ی کشته شد و از تسلیم فرزندان خود برای ارضاء شهوت سلطان‌امتناع 
ورزید, با این همه مورخی بیزانسی بی‌فکری نموده و از توطئه و نجات مسبحیان 
و مد دکاری ایتالیائیان سخن گفته است. ممکن است که خیانتی از این نوع 
عملی افتخارآمیز باشد» ولیکن عصیانگری که دلاورانه در کام خطر می‌رود جان 
به غراست می‌دهد » و چون دشمن مقهورگشته خیانت نما ید جهانگشای فا تح اعتماد 
ار او ب رگیرد و او را معدوم کند و .چنین فا تحی را مامت نتوان نمود . در هجد هم 
ژوئن سلطان پیروزمند به‌ادرنه با زگشت و به پیامهای بی ارزش ناصدیقانه ای‌خندید 
که فرستاد گان سلاطین مسیحی میاوردند: سلاطینی که دمارکار خود را درسقوط 
ابپراطوری مشرق معاینه مید یدند . 

پس از فتح ترکان قسطنطنیه ویران و بی‌حفاظ گردید و نه امیری داشت 
و نه مردمی » ولیکن موقع بی‌بدیل این شهر را هیچ فاتحی به یغما نتواند برد 
و هم اين سوقع بی‌بدیل است که قسطنطنیه را ممتاز و دلالت بر این میکند که 
این شهر باید پایتخت امپراطوری عظیمی باشد » و در نهاد آن خاصیتی هست که 
همیشه بر حوادث ایام و پست و بلند سرنوشت فانق می‌اید و پیروزبند میشود. 
بورسه و اد رنه که مقرقدیم تر کان عشمانی بود کم کم تنزل کرد وبدل‌شدبه‌شهرهای 
محلی ؛ و محمد ثانی اقامتگاه خود و جانشینان خویشتن را در همان نقطه‌ای بنا 
نهاد که منتخب کستانتین کبیر و مشرف برنواحی پیرامون خود بود . تر کان به 
رعایت احتیاط استحکامات گالاتا را که ممکن بود پناهگاهی برای لاتینیان شود 
ویران کردند ولیکن آثار خرابکاری توپهای ترکان بزودی مرست گردید و پیش 
از ماه اوت مقادیر کثیری از سنگ آهک را برای تعمیر و تجدید بنای دیوارهای 
پایتشت پخته بودند » و چون مالکیت زمین و عمارات شهر اعم از دولتی و شخصی 


سس سس 


۳ بیلادی فصل شصت و هشتم ۱۳:۹ 


و بذهبی و غیر مذهبی همه | کنون به تمامی به‌محمد فاتح منتقل شده بود سلطان 
از زاویه مثلثی در ساحل بسفر که شهر قسطنطنیه را تشکیل می‌دهد تا مسافتی 
معادل پانزده میل را به کاخ سلطنت یا حرسسرای خود اختصاص داد ؛ و در این 
جاست » در آغوش رفاه و اسباب عيش ؛ که گوئی خداوند گار" اعظم (چنا ن که 
ایتالیائیان وی را مکدا به این لقب خوانده‌اند) بر آسیا و اروپا فرمان می‌راند ؛ 
ولیکن شخص او هميشه از سارت ناوگان دشمنی متهور در امان نخواهد بود . 
سلطان درآمدی وافی‌وقف بر کلیسای اعظم ایاصوفیه کرد که اکنون شخصیتی دیگر 
پذیرفته و مسجد شده بود » و مناره‌های رفیع‌بر آن افزودند و بستانها و فواره‌های 
بسیار پیرامون آن پدید آوردند تا سسلمانان را در آنها صفای تن و جان حاصل 
آید » و این نمونه‌ای بود که مساجد جامع یا سلطانی را به تقلید از آن ساختند . 
نخستین مسجد جامع را محمد خود بر روی ویرانه کلیسای اولیاء خدا و بقابر 
امپراطوران بیزانسی بنا نهاد . سومین روز پس از فتح قسطنطنیه گور ابوایوب » 
که در نخستین محاصره شهر به دست اعراب کشته شده بود » در رژیائی آشکار 
گردید و از آن پس شمشیر سلطانی را در برابر مزار ابو ایوب‌شهیدب رکمرپادشاهان 
عثمانی می‌بندند . قسطنطنیه بعد از فتح تر کان دیگر در عرصه قلمزنی مورخی 
نیست که درباب امپراطوری روم به‌تحقیق و نگارش می‌پردازد و هم به این سبب 
من عمارات دولتی و مدهبی را که تر کان بنا نهادند یا عماراتی از این قبیل را که 
به آنها بی‌حرمتی رواداشتند بر نمی‌شمارم . جمعیت شهر را به‌سرعت تجدید نمودند »؛ 
و پیش از پایان ماه سپتامبر پنج هزار خانواده مقیم آناتولی و رومانی از سلطان که 
ایشان را به اشغال خانه‌های نوساخته خود ام رکرده بود فرمان بردند واگر چنین 
نمی کردند بحتمل است که به‌حزای مرگ گرفتار می‌آمدند. کثرت عدد اتباع 
مسلمان و وفاداری و اخلاهمندی ایشان حافظ سلامت مقام سلطنت بود» ولیکن 


Grand Signor - ۱‏ نکته دانستتی اینست که پادشاهان صفغوی نیز در مراسلات خود سلاطین عثمانی را 
«خداوندگاره می‌خواندند » و پادشاهان «امپراطوری مقدس روم» مجاز نبودند که بهشاه تر کان نامه بنویسند و مخاطب 
ایشان صدرا عظم پود . 


TT .‏ اقا قرط ابپراطوری روم 
محمد به حکم سیاست معقول میخواست که بقیۀُ یونانیان را در پایتخت خود جمع 
آورد » و یونانیان نیز چون اطمینان یافتند که حان و آزادی ایشان در ابان است 
و در بجای آوردن آداب مذهب خود از استتلال برخوردار خواهند بود خیل خیل 
با رگشتند , و مراسم و شعائر دربار بیزانس را احیاء و در انتخاب و آراستن بطریق 
اعظم به حلیة منصب از آنها تقلید نمودند » ولیکن سلطان نشسته بر تخت را با 
خشنودی آمیخته به دهشت مشاهده کردند که عصای اسقفی را به دست ژنادیوس ! 
می‌دهد » عصانی که نشان منصب روحانی او بود , آنگاه سلطان بطریق اعظم را به 
در قصرسلطنت رهنمونی کرد و اسبی بازین پوش گرانبها به وی اعطاء نمود و وزیران 
و پاشاها را امر فرمود تا او را به کاخی هدایت کنند که برای اقاست وی اختصاص 
یافته بود . کلیساهای قتسطنطنیه را سيان دوفرقه بهبی کاتولیکی لاتینی و یونانی 
تقسیم و حدود آنها را مشخص کردند » و یونانیان متجاوز از شصت سال از منافع 
تقسیم عادلانه حوزةٌ مدهبی برخوردار بودند تا سلطان سلیم نوه محمد انی به حدود 
و حقوق ایشان تجاوز نمود . به تشویق وزیران دولت که میخواستند بروز تعصب 
سلطان سلیم را مانع آیند » کسانی که حامی مسیحیان بودند به جسارت دعوی 
نمودند که تقسیم کلیساها در ميان دو فرقة مذهبی نه‌از کرم طبع سلطان محمد 
بنکه به حکم‌عدالت بوده و با این کار وی به مسیحیان امتیازی اعطاء نکرده بلکه 
با ایشان موافقتی کرده است و ا گر ت رکان نیمی از شهررا نا گهان به حمله‌ای سخت 
گرفتند نیم دیگر آن خود تسلیم شد با اطمینان کاسل به اعتبار سندی مقدس که 
شرایط تسلیم در آن مندرج بود » و چون سند اصلی اعطاء امتیاز آزادی مذهب 
در حریقی سوخته بود سه تن‌ینی‌چری سالخورده رشوه گرفتند و سوگند خوردند که 
جریان امر را به یاد داریم و به عقیدۀ دیمیتریوس کانتمیر" سو گندهای اینان معتبرتر 
از شهادت مورخان آن ایام است که جملگی در باپ گرفتن تمامی قسطنطنیه به 
نیروی لشکر متفقند . 

پاره‌های باقیمانده از امپراطوری بیرانس را در آسیا و اروپا به دست لشکر 


Cantemir - ۲۰ ۰۰۰. Gennadius - ۱ 


۰ میلادی فصل شصت و هشتم ۱۳ 
ترك رها می کنیم و می‌پردازيم به شرح سلطنت دو سلسله‌ای که در قسطنطنیه 
فرمان راندند و با انقراض ایشان انحطاط روم شرقی به نهایت رسید و امپراطوریش 
ساقط گرد ید . فرمانروایان موریه یعنی دیمیتریوس و توماس که برادر و از خاندان 
پلیول و گوس بودند از مرگ کنستانتین امپراطور و دما رکا رسلطنت متحیر شدند و چون 
از دفاع ملک خود نومید بودند با یونانیان شریفی که در نیک وبد حادثه باایشان 
پیوسته بودند مهیای عزیمت و یافتن پناهگاهی در ایتالیا شدند که بیرون ازدسترس 
تر کال و تهدید لشکر ایشان باشد. اما عمل سلطان پیروزمند رعب ایشان را از 
میال برد زیرا که او به گرفتن حزیه ای بالغ بر دوازده هزار دو کات راضی شد» 
و در مدتی که شاه ت رکان به سائتة حاه‌طلبی در قارةٌ اروپا و جزاثر آن از پی‌طعمه 
جستجو می‌نمود در بارٌ موریه کرم کرد و آن را هفت ساله مهلتی داد . ولیکن این 
مهلت دوران اندوه و نزاع و مرارت و بدبختی بود. سیصدتیرانداز ایتالیائی 
نمی‌توانستند از استحکامات برزخ موریه که بارها ساخته و به کرات ویران شده بود 
دفاع کنند » و مواضعی که راه وصول به کورینت بود همه را ترکان گرفتند ویا 
اسیران و غنائم بسیار از پیکارهای تابستانی بازگشتند و شکوه‌های یونانیان زیان 
دیده را به تحقیر و بی‌التفاتی شنیدند.. آلبانیها که عشیره‌ای بی سامان و همه‌شبان 
و راهزن بودند در موریه به‌یغما گری و آدم کشی پرداختند و غوغائی برانگیختند 
و دو فرمانروای این شبه جزیره از پاشائی که در مجاورت ایشان بود تمنای یاری 
کردند و این کار مايه سرافکندگی و خطرناك نیز بود. پس از آن که پاشای 
مذ کور قیام آلبانیان را فرونشاند درسی که دو برادر از وی آموختند دستورکار 
و رفتار آینده ایشان گردید» و نه پیوند همخونی و نه سوگندهای مکرری که هنگام 
به جای آوردن مراسم عشاء ربانی و در برابر محراب کلیساادا کرده بودند» ونه 
گرانتر فشار ضرورت نتوانست که نزاعهای داخلی ایشان را متوقف کند یامیانشان 
شتی پدید آورد ؛ و هر یک میراث دیگری را به شمشیر و گلوله ويران کرد 
و صدقات و ساعدتهای اروپائیان غربی همه در مخاصمات داخلی به هدر رفت 
و ايشان قدرت خود را به هوی و هوس به وضعی مبعانه در اعدام اشخاص 


م انحطاط وسقوط امپراطوری روم 

بکار بردند . دشمن ناتوانتر در پریشانحالی نزد «خداوند گار اعظم » استغاثه نمود 
و هنگام ی که محمد آمادۀ انتقام گرفتن شد خویشتن را دوست دیمیتریوس خواند 
و با سپاهی که پایداری در برابر آن امکان‌پذیر نبود وارد موریه گردید » و پس 
از آن که اسپارت در هم آله رد را کرت نه 5 توس کیت و دو مر 
از آنی که بر این ایالت پرفتنه فرمان‌برانی » من با دختر تو همخفت‌میشوم وتوبقیت 
عمر را به شرف و احترام در امن و امان بسر خواهی برد». دیمیتریوس آهی برآورد 
و فرمان برد و دختر خود وقلاع خویشتن را تسلیم سلطان نمود و از پىی سلطان 
که | کنون داماد او بود به ادرنه رفت» و محمد شهری در تراس و حزاثر مجاور 
آن یعتی ایمبروس " و لمنوس " و ساموتراس" را برای گذراندن دیمیتریوس واتباع 
وی به او داد . سال بعد آخرین کس از خاندان کومننوسی که » پس از گرفتن 
شهر قسطنطنیه به دست لانینیان خود ملکی تازه در ساحل دریای سياه بنیان نهاده 
بود به دیمیتریوس پیوست و درپریشانحالی همدم اوشد. محمد همچنان که در 
آناتولی شهری‌را پس از شهر دیگر می گرفت وپیش‌می‌رفت پایتخت داود کومننوسی 
را که جرأت آورده و خود را ابپراطور طرابوزان خوانده بود با نیروی بری و بحری 
محاصره کرد و مذا کره محمد با داود عبارت بود از سژالی قاطع و کوتاه : « آیا از 
کشور خود در میگذری تا جان به سلامت بری و ذخاثرت مصون بماند» یادوستتر 
آن‌داری که جان و ملک و مال همه را به غراست بدهی؟» داود سست‌رآی ازبيم 
و نیز به پیروی از مثال امیر سینوپ همسایة مسلمان خود » که به فربان‌سملطان 
شهری مستحکم را با چهارصد توپ و ده يا دوازده هزار سرباز تسلیم کرده بود؛ 
دست از مقاومت بر داشت . داود طرابوزان را چنان که شاید به نیک عهدی 
تسلم کرد و او و خانواده‌اش را به قسری در رومانی بردند ولیکن به اندلك گمان 
بدی که وی با پادشاه ایران بکاتبه ی کند او و همه خاندان کومننوسی رافدای 
آز یا حسد محمد فاتح کردند » و عنوان پدری دیمیتریوس بر گشته بخت را دیری 
از تبعید و توقیف اموال محفوظ نداشت و او به ذلت و خواری تسلیم گردید و 


Samothrace - ۳ Lemnos - ¥ Imbros - ۱ 


۳ میلادی فصل شصت و هشتم ۳۳ 


سلطان که متأثر شده بود بر او رحمت آورد و در او به تحقیر نگریست » و پیروان 
وی را به فسطنطنیه منتقل کردند و رنج پینوائی او را به پرداخت وظیفه‌ای بالغ 
بر پنجاه هزار اسپرا تخفیف‌دادند تا کسوت رهبانی و سرانجام مرگی درسختی و 
تفت ريون له لون را از ستم څا اوند گار د نوی او نجات داد . به آسانی 
نتوان گفتن که عبودیت دیمیتریوس ننگین تر بود یا دربدری برادرش توماس . 
پس ازتسخیر موریه توماس به « کورنو» گریخت و ازآنجا با پیروانی بی‌حفاظ و دفاع 
اا تالا نت وآلام و مشقات او ونیز سرحواری عیهی یعنی آندره مقدس که 
وی با خود داشت او را در نزد پاپ مستوحب مهمان‌نوازی نمود » و وظیفه‌ای 
بالغ بر شش هزار دو کات که پاپ وکاردینالها بدو پرداختند رنج زند گیش را 
دير پای‌تر کرد . دو فرزند توماس که یکی آندره و دیگری مانوئل نام داشت در 
ایتالیا آموزش و پرورش یافتند ولیکن از اين دو او که بهتر و زحمت افزای 
دوستان و به نزد دشمنان خوارو بیمقدار بود به سبب زند گی ننگ آلوده و وصلت با زنی 
دنی طبع معزول گرد ید و تنها میراث او حق فرمانروائی بود که آن را اول به پادضاه 
فرانسه" و بعد به پادشاه آرا گون فروخت . در دوران رونی زود گذر سلطنت خود 
شارل هشتم می‌ خواست که امپراطوری مشرق را با مملکت نا پل بپیوندد و درجشنی 
عمومی وی لقب | گوستوس را اختیار و خویشتن را به قبای ارغوانی سلطنت ملبس 
کرد . یونانیان شادی نمودند وسلطان عثمانی‌هم | کنون به شنیدن خبر نزد یک شدن 
شهسواران فرانسوی از بیم لرزان بود . فرزند دوم توماس یعنی مانوئل پلیول و گوس 
وسوسة با زگشت به وطن در دل می‌پرورد و بازگشت او ممکن بود که باب عالی 
را خشنود کند و خطری در آن نبود . مانوئل را درقسطنطنیه نگاه داشتند و زند گیش 
قرین امن و رفاه بود و جمعی از مسیحیان و مسلمانان که همه مردمی محترم بودند 
وی را همچنان تا روز مرگ و تالب گور ملازست کردند. اگر جانورانی یافته شوند 


۽ - بهموجب قانون مورخ ششم سپتامیر ۽ و ء , آندره پلیولوگوس موریه را برای خود نگاه داشت » و ملک قسطنطنیه 
و طرابوزان را به شارل هشتم پادشاه فرانسه داد. 


6 النحطاط و ستوط امپراطوری روم 
دان قر زب طبع که در عبودیت از فرزند آوردن امتناع ورزند باید گفت که آخرین 
کس از نژاد امپراطور از جانوری کمتر بود . سلطان وی را به کرم دو زن خوبروی 
داد و مانوئل هر دو را پذیرفت و فرزندی که پس از مرگ او هنوز زنده بود به 
کسوت برد گان ترك و به دين ایشان در آید و اثری از او نماند , 
دهشت و اندوه اروپا 

پس از سقوط قسطنطنیه اهمیت این شهر محسوس شد و بیش از آن نمود 
که بوده بود. در آن هنگام نیکلاس پنجم پاپ بود وسقوط امپراطوری شرقی دوران 
فرمانروائی او را با وجود رونق و آرامش آن » بی قدر و بی اعتبار نمود» و دهشت 
و اندوه لاتینیان شوق مذهبی ایام جنگهای صلیبی را در دلها بیدار کرد یا چنان 
نمود که بیدار کرده باشد. در یکی از دور افتاده‌ترین ممالک اروپای غربی فیلیپ 
دوك نورماندی مجلسی از اشراف زاد گان ملک خود در لیل" بیاراست و به رسم 
سهمان‌نوازی جشنی بافرو شکوه بر پاای کرد که خیال انگیز بود و با احساسات 
ایشان سازگار. هنگامی که مهمانان بر سر خوان ضیافت نشسته بودند عربی غول 
پیکر وارد تالار شد کهلگام فیلی دروغین را در دست داشت و بر پشت فل قصری 
بود. نا گهان مشاهده شد که بانوئی ملبس به لباس عزا که نماینده بدهب بود 
از درون قصر بیرون آمده و ازستمی که بر او رفته است شکوه‌سی کند و مدافعان خود 
را ق با خر ایشان ملامت می‌نماید» و پیک اعظم «پشم زرین»" را دیدند که 
پیش می‌آید و قرقاولی زنده بر روی مشت گره کرده اوست و پک به موجب ثنعاثر 
شهسواری قرقاول را به دوك نورساندی تقدیم نمود . فیلیپ که فرمانروانی‌سالخورده 
و خردمند بود به دریافت اشارت متعهد گردید که خود و هر آنچه که در قدرت 
اوست همه را در جهاد بقدس عليه ترکان به خدست بگمارد » و بارون‌ها وشهسواران 
حاضر در مجلس همه از مثال او پیروی کردند و به و گنل خوردن با خدا و مریم 
عذرا و بانوان و « قرقاول» عهد کردند که با ترکان بجنگند و غلوی که یک یک 
۱ -علل1 یا ایز شهری در نورماندی در شمال فرانسه  .‏ م - داستان «پشم‌زرین» یا معممز۳ «عفامی ازاساطیر 
یونانی است که در یادداشت دیگری در این کتاب نقل شده است. 


ایشان در نذر نمود کمتر از غلوی نبود که مجلسیان در تأیید و تصویب سوگندهای 
جمع کردند » ولیکن اداء نذر م و کول به پیش آمدی غير مترقبه در قبال‌بیگانگان 
گردید» و دوك نورماندی دوازده سال تمام یعنی تا آخرین ساعت حیات خودچنان 
ررد که ا هر لحظه بی تایل و شاید صادقانه در شرف عزیمت به کرد گاه 
اس اگر سینه‌های همه بانند سینه دول نورماندی به اشن غیرت ملتهب واگر 
اتحاد مسیحیان بادلاوری ایشان برابر بود » و اگر هر کشوری از سوئد تا ناپل در 
خور استطاعت خود سرباز سوار و پیاده و دیگر مردان جنگی و نقدینه کافی‌می‌فرستاد 
محتمل اس ت که قسطنطنیه نجات می‌یافت و ترکان را تابه آن سوی هلسپونت 
یا فرات تعقیب می کردند و از اروپا بیرون می‌راندند. ولیکن اینیاس سیل‌ویوس ' 
دبیر امپراطور که سخنوری سیاستمدار بود و همه رسائل را خود می‌نگاشت و درهمه 
جلسات حضور می‌یافت شرحی مبتنی بر تجربةٌ شخصی از وضع نفرت‌انگیز جهان 
مسیحیت و کیفیت روحی آن نگاشته و چنین گفته اس ت که جهان مسیحیت چون 
«تنی است بی سر و دولتی است که نه قانون دارد و نه عمال دیوان». «پاپ» و 
«امپراطور » دو عنوان ممتاز درخشنده است و شخص ایشان تمثالهائی بافروشکوهند 
ولیکن هر دو از فرمان دادن عاجزند و هیچ یک مال به فرمان بردن نیست » هر 
دولتی را امیری جدا و هر امیری را دعوی خاصی در سراست» و کدام مرد سخنور 
است که بتواند به فصاحت بیان این همه دشمن تاشاز گار را با هم متحد و تحت 
یک لوا آماده کار زارکند ؟ و اگر اتحاد نظامی امکان پذیر باشد کیست که 
جرأت آورد و کار فرماندهی را بر عهده گیرد ؟ و چگونه نظم را حفظ خواهند کرد 
و چه انضباطی در نظام جنگ خواهد بود؟ و کیست که تهیة خوراك این انبوه 
عظیم سپاهیان را بر عهده گیرد؟ و چه کس زبانهای‌متنوع ایشان را بفهمد یاناظر 
بر عادات و رسوم عجیب‌تر و ناهم آهنگ ایشان باشد ؟ و کیست آن انسان فانی 
که فرانسویان را با انگلیسیان» و جنوا را با آرا گون و آلمانیان‌را با بومیان‌مجارستان 
و بوهم آشتی دهد؟ اگر جمعی قلیل را به جهاد مقدس بگماريم ناچار مقهو رکغار 


Aeneaus Syivius - \ 


می‌شوند و اگر لشکری عظیم را به جنگ بفرستیم آن لشکر مغلوب بارگران کثرت 
عدد و در هم آشفتگی خود می‌شود .سعذلک‌هم این اینیاس چون پاپ شدوبر کرسی 
فرمانروائی روحانی نشت و عنوان پیوس دوم را اختیار کرد زند گی خویشتن را 
وقف حنک پا تر کان نمود » و درشورای مانتوا شراره غیرتی بر افروخت که صادقانه 
نبود یا بسیار ضعیف بود . ولیکن هنگامی که پاپ به آنکونا آمد تا خود با 
لشکریان به کشتی در نشیند تعهدات پیشین همه نابوده شد و بدل به عدر و بهانه 
گردید و در عوض آن که تاریخ دقیق آغاز جنگ را معین کنند آن را مدتی‌نامعلوم 
به تأخیر افکندند . سربا زان کار آمد و جنگاور پاپ عبارت بودند از گروهی از زائران 
آلمانی که پاپ مجبور شد با دادن صدقات و امتیازاتی ایشان را از خدست‌مرخص 
اه حانشینان پیوس دوم و بلوله اتقالیا نیز بی‌اعتنا به وتایع آینده خویشتن را 
در ورطة تداییری افکندند که حاصل جاه‌طلبی ایشان و مربوط به زمان حال‌ووقایع 
داخلی بود» و دوری یا نزدیکی هر هدفی در نظر ایشان شاخص اهمیت ظاهری 
آن هدف‌بود . ابا اگر در مصالح خود با بصیرت بیشتر می‌نگریستند در می‌یافتند 
که با دشمن عمومی بايد پیوسته در جنگ تدافعی و دریائی باشند › وا گر ازاسکندر 
بیگ و آلبانیهای شجاعی که با او بودند حمایت شده بود شاید که هجوم بعدی 
ت رکان را به سملکت ناپل مانع می‌آمدند. محاصره و تاراج اوترانتو به دست تر کان 
در سراسر اروپا دهشتی برانگیخت و سیکستوس ' پاپ مهیای گریز به آن سوی‌آلپ 
بود که مرگ محمد انی در پنجاه و یکمین سال عمر او طوفان بلا را به سرعت 
هر چه تمامتر فرونشاند . این نابغه عظیم همت شوق فتح ایتالیا را در دل داشت 
و جون مالک شهری مستحکم و بندری وسیع بود ممکن بود که سلطنت وی به زیور 
غنانم رم قدیم و جدید اراشتةه گرد 
درخواست یاری از مغرب دو نتیجه ببار آورد که ذ کر آنها در این جا 
لازسست ( رجوع شود به خلاصةُ مندرج در صفحهم۱۰). یکی از این دو نتیجه 
فرستادن دوهزار سرباز جنوائی بارهبری ژوستی نیانی است. نتیجه دیکر سفارتی 


Pope 8-۱ 


fS HAO 
۱۳۲۱۲۲۲5 emf 


“1 ۸ 


وم یه 1[ ۰۰ 


کچ ۳۳۳۲ 


فصل صت و هتم (AY‏ 


است به ریاست کاردینال ایزیدو رکه نمایندۀ پاپ بود. شرح جنگ ژوستی نیانی 
که در صفحة مم٤‏ میلادی آسده نه با حقایق تاریخی موافق است و نه با 
انصاف. علت آنی تصرف شهر د:عول ت رکان از دری نهانی بود که ژوستی نیانی 
برای حمله در دیوارشهر تعبیه کرده بود . از رسالت ایزیدور نتیجه‌ای حاصل نیابد 
جز افزایش خصوت یونانیان با لاتینیان ؛ و یکی گفته اس ت که مشاهده عمایه 
محمد و نظائراو را دوستتر دارم ازز دیدن کلاه کاردینالی . پس از آن که آداب 
مذهب لاتینیان را در ایاصوفیه بجای آورده بودند کلیسا مترولك مانده بود و 
«سکوتی مظلم و اندوهبار در زیر این گنبد عظیم مکرّم حکمفرما بود» » و ملوث 
شدن کلیسا (رجوع شود به صفحه ۰ ۲: , میلادی) اشاره است به بر گزاری مراسم 
مذهب کاتولیکی در آن. 


پسین گفتار 
روم قرون وسطی و طلوع سح رگا هان رنسانس 


فصل شصت و نبم 

سیطرۂ پاپها در رم . روشهای گونا گون انتخاب پاپها . هجرت پاپها 

به آوین یون , اقامه بوبیل با جشن مقدس بخشش گناهان. 

در نخستین دوران انحطاط و سقوط امپراطوری روم چشمان‌با پیوسته بەشهر 
سلطانی رم دوخته است که برای نیکوترین قسمتی از کرهُ زمین قانون نهاده بود» 
و در سرنوشت آن اول به اعجاپ و تسین می‌نگریم و آنگاه به ترحم و هميشه 
با دقت و توجه» وچون این توجه‌ازکاپی‌تول به متصرفات روم معطوف میشود آنها را 
شاخه‌هائی می‌انگاريم که یکی را پس از دیگری از تنة رم امپراطوران جدا کردند. 
بنیان نهادن‌رمی ! دیگر در ساحل بسفر مورخان را برآن داشته اس ت که در کار 
جانشینان کنستانتین تأمل کنند» و اغوای نفس کنجکاو ما را به دیدار دورترین 
کشورهای اروپا و آسیا کشانده است تا در علل اتحطاط دیرپای سلطنت‌بیزانسی 
تفحص و مسیبان آن را کشف کنيم . فتوحات ژوستی نیان ما را به سواحل رود 
تیبر باز خوانده و یادآور رهائی پایتخت قدیم امپراطوری گردیده است .ولیکن این 
رهائی به حقیقت رهائی نبود و تغییر بلکه نشدید عبودیت بود» و رم هم در آن 
وقت عاری از یاد گارهای پیروزی و غنانم جنگی شده و او را نه خدایانی مانده 


, - کنایه از قسطنطنیه. 


بود و نه قیصرانی » و تسلط اقوام گتی ننگین تر و پیداد گرانه‌تر از ستم‌یونانیان 
نبود . در قرن هشتم میلادی نزاعی مذ.هبی برسر تمثال پرستی رومیان را به خشم 
آورد و بر آن داشت که دعوی استقلال کنند » و اسقفان ایشان رهبران دنیوی و 
روحانی مردمی آزاد و مستقل شدند . امپراطوری غربی را شارلمان احیاء کرد و 
صورت ذهنی امپراطوری مذ کور و عنوان آن هنوز زینت افزای دولت آلمان جدید' 
و تشکیلات خاص آنست نام رم هنوز مارا بی‌اختیارملزم به احترام نمودن میکند . 
آب و هوای" (اثرات اینها هرچه باشد) رم دیگر آن آب وهوای سابق نبود و خون 
پاك رومی از هزاران مجرا بخون بیگانه آلوده شده بود » ولیکن سیمای مکرم 
ویرانه‌های آن و یاد عظمت گذشته اش شرارهٌ سجیه ملی را از نوبرافروخت . ظلمت 
جهل قرون وسطی نمایشگر صحنه‌هائی است در خور توجه ما و من تا در وضع 
شهر رومبان و تحولات آن دوباره ننگرم کار این کتاب را به پایان نمیبرم » شهری 
که سلطةٌ مطلق پاپها را پذیرفت تقریباً در همان وقتی که ت کان قسطنطنیه را به 
نیروی جنگ گرفتند و در قید عبودیت خود آوردند . 

در آغاز قرن دوازدهم" یعنی ایام نخستین جنگ صلیبی لاتینیان رم را 
محترم میداشتند وآن را پایتخت جهان وعرش پاپ و امپراطور می‌دانستند» وعنوان 
و شرف منزلت و حقوق فرمانروانی غير روحانی این دو هم از شهر جاودانی بودو 
حق فرمانروائی را در آن شهر اعمال میکردند. پس از این وقفه درازشاید تکرار 
این نکته بیفایده نباشد که جانشینان شارلمان و امپراطوران اوتونام را مجلسی ملی 
در آن سوی رودرن انتخاب میکرد » ولیکن این سلاطین عنوان سادة پادشاه‌آالمان 
و ایتالیا را بر میگزیدند تا وقتی که برای دریافت تاج امپراطوری از جبال آلپ 
و آپنین میگذشتند و آنچه را که جسته بودند در رم بدست می‌آوردند. در مسافتی 
وی ری ا ر تاه یی دوم بپایان رسید . فرانسیس در ٤‏ .م عنوان 
جدیدی اختیا ر کرد و آن امپراطور اطریش بود . . م . آبه دویو تأثیر آب و هوا را بسیار دانسته و گفته اس تکه 
رومیان جدید فضائل اجداد خود را حفظ کرده‌اند اما آب‌وهوا و خالك رم بنحوی محسوس تغییر کرده است. 


م - چون خواننده کتاب دیرزمانی از رم دور بوده‌توصیه من این است که فصل چهل ونهم این تاریخ را بیاد آورد 
یا دوباره بخواند. 


۷ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 

از شهر صفی طویل از کشیشان و دیگر مردم که شاخ نخل و صلیب در دست 
داشتند ایشان را به درود و تحیت استقبال مینمودند » و نشانهای رعب‌انگیز گرگ 
وشیر و ادها و عقاب که بررایتهای سپاهیان در اهتزاز بود نمایندۀ افواج گذشته 
وجوخه‌های سربازان رم جمهوری حکومت بود . سوگند این پادشاهان مبنی‌بر 
نگاهداشت آزادیهای رم سه بار تکرار میشد » یک بار در پیش پل ی کوچک در 
دشت نرون و د گربار در برابر دروازة کاستلا و سوم بار در آستانه واتیکان » و 
پادشاهان آلمان و ایتالیا به رسم سألوف به مردم انعام میکردند تا ازجودوسخای 
قیصران نخستین ولوبه هبه‌ای ناچیز تقلید کرده باشند . در کلیسای پطرس مقدس 
جانشین این حواری یعنی شخص پاپ مراسم خاص رابجای می‌آورد وتاج امپراطوری 
را برتا رل حانشینان شارلمان مینهاد » وندای خداوند! بابانگ مردم در می‌آمیخت ؛ 
و رضای خلق به بانگ هلهله اعلان ميشد و مردم میگفتند «خداوند گار ما پاپ 
را پیروزی وعمر دراز باد ! خداوند ما امپراطور را پیروزی و عمر درازباد ! لشکرهای 
رومی وژرمنی‌را پیروزی و عمردرازباد ! » نام قیصر و | گوستوس وقوانین کنستانتین 
وژوستی‌نیان و مثال شارلمان و اوتو سلطٌ فائقه امپراطوران آلمانی‌نژاد را مستقر 
گردانید » و عنوان و تمثال ایشان را برروی سک پاپها منقوش کردند » و نشان 
حق فرمانروائی ایشان شمشیر عدالت بود که در دست رئیس شهر می‌نهادند. 
ولیکن نام و زبان و راه و رسم خداوند گاری از قومی بیگانه و بی فرهنگ انواع 
تعصبهای خفته در نهاد رومیان را بیدار می کرد . قیصران سا کسونی" و فرانکونیا" 
بر اشرافی حکومت می‌راندند که خود هر یک موافق نظام فثودالی در حوز خاص 
خویشتن فرمانروائی مینمودند » و قیصران مد کور از اعمال قدرت نظامی و غیر 
نظامی عاجز بودند و فقط قدرت حکومت و نیروی جنگی است که مردمی‌د رکشوری 
دور و ازعبودیت نفوررا فرمانبردار حا کم میکند. هرامپراطوری در دوران عمر 
خود یک‌بار» فقط یک بار با خیلی از اتباع تیوتونی*؟ خود از فراز جبال آلپ‌به زیر 
می‌آمد » و من نظم و آرامش دخول او را به شهر رم و تاجگذاریش را در کلیسای 


, - کنایه ازسختی‌است که از دهان پاپ برمی‌آمد. ‏ ۲ - Saxony‏ ؟- Teutonic -۴ Franconia‏ 


7 ۱۲۲ ۷ ۲ 7۳۷ ۱۲۳ ۳۳ 
پطرس مقدس وصف کرده‌ام» اما فتنه و غوغای رومیان که با سلطان خود چنان 
رویاروی میشدند که گوئی وی دشمنی بیگانه ویغما گراست معمولا بر هم زن‌نظم 
و آرامش بود » و حرکت امپراطور از رم هميشه شتابزده و غالباً شرم آوربود و چون 
سلطنعش دیری نمی‌پائید لذا او را موهون و بی اعتبار مینمودند ونامش‌را بلست 
نسیان میسپردند. پیشرفت استقلال د رآلمان‌وایتالیا مبانی سیطره امپراطوران راسست 
کرد » و پیروزی پاپهارم را از حکومت بیگانگان رهانید . 
رم را دو پادشاه بود یکی امپراطور که به موجب حق تصرف سلطنت‌میکرد 
اما سلطتتش متزلزل بود » و دیگری پاپ که اعتبار فرمانروائیش مبتنی بر دو اصل 
سهل بود یکی عادت و دیگری عقیدهٌ عام و این هر دو مبانی مستحکم سلطانی 
پاپ است. از میان برداشتن نفوذ بیگانه ای پاپ را محبوب پیروان او کرد» و از این 
پس در عوض آن که در بار آلمان بارشوه دادن پاپ را به هوس خود منصوب کند 
نایب مسیح را انجمن کاردینالها انتخاب کردند» و | کثر کاردینالها يا دررم زاده شده 
یا در آنجا اقامت گزیده بودند . انتخاب پاپ موید به‌پسند مردم و عمال دیوان 
بود و هم به این سبب سلطه کلیسا که مردم سوئد و انگلستان نیز به آن گردن 
مينهادند در مرحله نهائی منوط به رآی رومیان بود چنانکه سلطانی امپراطور و 
فرمانروائی پاپ دراین شهرمنوط به رأی ایشان بود . مردم راعموماً عقیده براین بود 
که کنستانتین پاپها را در مقام سلطنت دنیوی رم «نصوب کرده‌بوده است ومتهورترین 
مردم غیر مذهبی و نامومن‌ترین شکا کان به همین دلخوش بودند که در قانونی 
بودن حق امپراطور در اعطاء منصب مذ کور و مشروع بودن عطیهُ اوشک‌آورند 
و بر سر این موضوع بمناقشه پردازند. ولیکن صحت این عمل امپراطور و اصالت 
عطیة او متکی به سنت چهار قرنه و ريشه هر دو فرونشسته در خالك جهالت عام 
بود و منشأً افسانه‌ای آنها فراموش شده و اثرات دائم و واقعی آنها بر جای مانده 
بود. عنوان «دومینوس» یا خداوند گار را بر روی سکۀ پاپ( که اسقف رم بود) 
نقش میکردند » و بانگ تحسین و آفرین و سوگند ولاء‌واخلاص مردم مؤید منصب 
و حق فرمانروائی‌او میگردید و پاپها » بارضا یا | کراه قیصران آلمان » سالیان‌دراز 


۱۳۷ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 


گاه بر شهر رم و میراث پطرس مقدس حکومت فائقه داشتند و گاه در فرمانروائی 
تابع امپراطوران آلمانی بودند . سلعلنت پاپها مذهبیان را خشنود میکرد وباحقوق 
رم و سردم آن ناسازگار نبود » و اگ رکسی به خودبینی بیشتر در این امر تنحص 
مینمود منبعی عالیتر بر او آشکار میگردید که سرچشمۀ قدرت پاپها و عبارت بود 
از حق‌شناسی ملتی که به یاری ایشان از پیدادستمگر بیزانسی و گناه‌ارتداد نجات 
یافته بود . در عصر رواج خرافة مذهب چنین مینمود که پیوند منصب روحانی و 
دنیوی باعث تقویت هر دو و کلید بهشت مطمئن ترین ضمان فرمانبرداری خا کیان 
باشد » و اگر چه ممکن بود که منصب روحانی پاپ بسبب مفاسد شخصی‌اوننگین 
شود ولیکن فضائل خطرناك گرگوری هفتم که مردی در نفس کشی سختکوش 
بود رسوائیهای قرن دهم را از یادهابرد ؛ و نزاعهای مداوم و مجدانه گ رگوری 
و جانشینان او در دفاع از حقوق دستگاه دین‌و مصائب و کامیابیهای ایشان باید 
پر احترام و مهابت این گروه در نظر خلق افزوده باشد. این پاپها بعضی اوقات 
دور از وطن در فقر و دربدری بسر میبردند و قربانی ایذاء و آزار مذهبی میشدند 
و باشور و غیرت حواریون عیسی در کام شهادت فرومیرفتند » و این خود بايد دل هر 
کاتولیکی‌بذهبی را در گرو مهر ایشان نهاده و غمخوار ايشان نموده باشد. بعضی 
اوقات نی زگرگوری هفتم و جانشینان او از عرش واتیکان رعدآسامی‌خروشیدند و 
تاج بخشی مینمودند و پادشاهان ممالک جهان را توبیخ و سعزول می کردند» و 
گردن‌فرازترین رومیان را نیز ازفرما نبرداری کشیشی عارنمی‌آمد که جانشینان‌شارلمان 
بوسه برپایش میزدند ورکابش را بدست میگرفتند. مصالح دنیوی شهررم ایجاب 
مینمود که اقامتگاه پاپان و حرست وآرامش آن را محفوظ دارند زیرا که مردمی بطالب 
پیشه و خویشتن بین قسمت اعظم روزی و ثروت خود را از آن جای حاصل 
می‌آوردند . عوائد ثابت پاپان محتملا کاهش پذیرفته و بسیاری از املاك قدیم و 
سوروثی دستگاه ایشان درایتالیا ومتصرفات روم به حمل نامومنان نا پاك دست گرفتار 
آمده و ازمیان رفته بود » و باآن که پپن و اولاد اواملاك بسیار اهدا کرده بودند ضرر 
جبران نشد زیرا که هبۀ پین جزه دعاوی پاپها بود نه درتصرف ایشان. اما واتیکان 


فصل شصت و نهم ۱۳۷۳ 
و کاپی تول از خیل عظیم زاثران و ملتمسان حاجت خواه یرو می‌یافت که پیابی 
به این دو درگاه روی می‌آوردند . حذلیرُ واتیکان وسیعتر شد و پاپ و کاردینالها 
مستغرق در کار رسیدگی و صدور ری در بارٌ دعاوی گونا گون کلیسائی و غیر 
کلیسانی یل فقوت هو نب دد سسکا در دستگاه مذهب کاتولیکی 
مردم حق داشتند که به محکمه واتیکان التجاء برند و از شمال و مغرب اروپا 
اسقفان و روساء صومعه‌ها را به آستان پاپ فرا می‌خواندند یا احضار میکردند تا 
درخواست یاری کنند و شکایت نمایند و متهم کنند یا در برائت از تقصیر سخن 
بگویند . شرح نادره واقعه‌ای را ضبط کرده‌اند درباب دو اسب متعلق به اسقفان 
اعظم کلن "وماینتز" که از جبال آلپ گذشتند وبازآمدند هردفعه به سیم وز رگرانبار. 
ولیکن همه بزودی دانستند که توفیق زائروشا کی بیشتر بسته به ارزش هدایاتی 
است که عرضه دارند و کمتر منوط به حقائیت مدعای ایشان است. زهد و ثروت 
این بیگانگان را به تظاهر بر همگان آشکارا مینمودند و پولی که ايشان صرف امور 
مد هبی وغیرمذهبی‌میکردند از مجاری مختلف در گردش می‌افتاد و رومیان را از 
آن منافع بسیار حاصل می‌آمد . 
موجباتی چنین مور بايد مردم رم را برآن داشته باشد که به‌اراده و اختیار 
و از سردوستداری دین با پدر روحانی و خداوند گار دنیوی خود بپیوندند و از او 
فرمان برند . هندی سرخ پوستی که درختی را ازبن برمی‌افکند تا میوه آن را 
بچیند و عربی که کاروان سودا گران را تاراج میکند هر دو به‌انگیزش طب‌بهیمی 
عمل میکنند» وچون طبع بهیمی نظریه‌حال دارد از آینده غافل می‌ماند ویرخورداری 
از بهمترین نعمات را در پناه زند گی بامون از خطر به سودی که از حارت آنی‌حاصل 
می‌آید سودا م ی کند» و رومیان نیز چنین کردند و به‌ناسنجیدگی به هتک‌حرست 
مزار پطرس حواری پرداختند و هدایای زائران را تاراج و ایشان را مجروح کردند 
و ارزش و شمار سفرهای آینده را که رفتار خصمانه و بی‌حرمتیهای ایشان مانع آمد 
حساب نکردند .با این همه مرد ساده ضمیر نمیتواند که قوه تخیل را اولیتر از عقل 


Maintz - ۲ Cologne - \ 


اظض Se‏ 
انگاردو از امیال و منافع این جهانی به خاطر هدفی درگذر د که دور و شاید خیالی 
و نادیدنی باشد. هنگامی که وی جوان است و در کمال نیرومندی و تندرستی 
اعمالش پیوسته اقض ایمان اوست تا آن که بارگران پیری یا بیماری‌یامصیبت» 
هول‌ودهشت را در او بیدار و مجبورش کند که دو دين خود را ادا کند که‌یکی 
دین ایمان است و دیگری دین نداست. من پیش از این گنته‌ام که چون در عصر 
جدید مردم به اصول مذهب بی‌التفات شده‌اند پس این ایام از هر وقت دیکری 
با کشیشان وامن وفراغ ایشان موافقتر است . در روزگار سلطهٌ خرافه پرستی کشیشان 
را به حهل ابناء بشرامیدها و ار شدت خشونت ایشان بیمها بود . تروت رورافزونی 
که باید کشیشان‌رامالکان بی‌مدعی‌جهان کرده‌بوده‌باشدثروتی بود که‌پدران‌توبه کار 
به ايشان اعطاءمی کردند و فرزندان آزمند آن پدران از ایشان به یغما میبردند. 
ابناء خلق کشیش را نیایش يا بدو بی حرمتی مینمودند و پیروانش وی را چون 
بتی قبله گاء خود میساختند یابه‌خاك در می‌افکندند و پایمال میکردند . در نظام 
ملوك الطوانفی اروپا نیروی سپاهیان عنوان امتیاز و معیارو مقیاس وفاداری اتباع 
به خداوند گاران خود بود » و در ميان هیاهو وقیل وقال نزاع بانگ بی‌صدای 
تانون و عقل را به ندرت می‌شنیدند. و از آن فرمان میبردند. رومیان متمرد در 
سلطهٌ اسقف" خود به تحقیر مینگریستند و او را بسبب عجزو ناتوانیش موهون 
می‌نمودند و تربیت دینی و رفعت منزلت پاپ وی را مانع از آن می‌آمد که نیروی 
شمشیر را چنان بکار برد که مؤثر و در خور منصب او باشد » و اغراض و نیاتی که 
انتخاب وی را باعث می‌آمد و نیز نقائص اخلاقی او بر رومیان بیناو آشنا بخویی 
آشکار بود » وحرست نام واحکام ا و که اثر بسیار در بیگانگان مینهاد ناچار به 
سیب قرب جوار در نزد رومیان کاهش می‌پذیرفت و این تفاوت از نظر هیوم‌سورخ " 
فیلسوف دور نمانده است و او میگوید : «با آن که نام دربار رم و اعتبار سلطه‌اش 
در ممالک دور افتاد اروپا » که مستغرق دریای بی‌پایان جهل و از چگونگی 
وضع آن دربار وترتیب کارش بکلی بی‌خبر بودند» رعب وهراس برمی‌انگیخت پاپ 


ر - یعنی پاپ ۲ - Hume‏ فیلسوف و مورخ اسکاتلندی در قرن هجدهم . 


۱۲۷4-۹4 میالزدی فصل شصت و نهم 1o‏ 


در شهر خود محترم نبود چندان که دشمنان دیرین او رم را تادروارهٌ آن محاصره 
کردند وزمام حکومت وی را به دست گرفتند وبر آن نظارت نمودند » وسفیرانی که 
از دورترین نقطه اروپا حامل پیام فرمانبرداری خاضعانه بزرگترین ملوك آن‌روزگار 
بود ند در راه یافتن به حضور پاپ و .خویشتن را به پای وی افکندن پا نشکا 
بسیار روداروی میشدند ,»" 

م ار نخستین ایام مسیحیت پاپها مجبور بوده بودند که با بخالفت 
وخشونت‌و اهانت مخالفان بن‌گند , در اواسط قرن دوازده نهمضم برپا شد برای 
اعاده حکومت حمهوری و این نومضت را آرنولدبریشائی ۲ آغا کرد . آد ریان چهارم 
( پاپ انکلیسی ) و فردریک باربروس امپراطور ‏ آرنولد را از رم بیرون راندند و 
سرانجام‌وی را زنده در آتش سوختند » ولیکن نوعی حکوست جمهوری که شامل 
منصب سناتوری نیز بود مستقرگردید . 

طریق انتخاب پاپ 

جا‌طلبی گیاه هرژه‌ای است که هم از اول به سرعت درتا کستان مسیحیت 
نم وکرد . در روزگار سلطنت نخستین ملوك مسیحی جلوس برکرسی پطرس‌حواری 
مقدس رم به خونریزی ملوث گردید؛ و از قرن سوم تا قرن دوازد هم شرانشقاقهای 
مکرر دستگاه د ین را آشفته و مشوش مبینمود . ولیکن تا روزی که رأی نهانی را 
عامل " دیوان صادر میکردشر و زیان این منازعات محلی ورود گذر بود ٤‏ و لیاقت 
یا به لطف عامل دیوان » ورقیب نامونق قادر نبود که پیروزی خصم خودرا دیر- 
زمانی مشوش کند . ولیکن پس از آن که امپراطوران را از حقوق و امتیازات‌سلطانی 
« - وت که جثری پدر هاتری دوم ا لیس ا ی نورمندیبود در حق کشیشان مین اه کرد 
پعنی چون انجمن ايشان بی‌جلب رضای وی اسقفی برگززیده‌بود جفری فرمان‌داد که خصیتین انتعخاب کنندگان و اتف 
منتخب را ببرند و در ظرفی بنهند و به نزد او ببرند . گیبون‌میگوی دکه این بیچارگان حق داشتند که ازدرد و خطر 
شکو هکنند ولیکن چون سوکند عفت یا د کرده‌بودند جفر ی کاری نکرد جزآ ن که ایشان را از آلتی زائد» هرچندگرانبها؛ 


محروم نماید. ۳ - ومع شهری در ایتالیای شمالی. 
م - کنایه از امپراطور یا سلطان یا فرمانروا . 


1 انحطاط و سقوط امپراطوری روم 


محروم نمودند - و اصلی مستق ر گرد ید مبنی بر این که نایب مسیح در پیشگاه‌هیچ 
محکمه دنیوی مسژول نیست هربار که تخت پطرس حواری‌بی‌شاغل میماندممکن 
بود که حهان مسیحیت به قیل وقال مناقشه و حتی جنگ گرفتار آید . دعاوی 
کاردینالها و کشیشان دون مرتبت و ادعای خواص وعوام خلق نیز مبهم و نزاع 
جویانه بود » و هیاهو وقلق و اضطراب شهری که دیگر نه رئیسی داشت ونه از 
کسی فرمان میبرد اصل آزادی انتخاب را نقض میکرد»و به مردن هرپاپی دودسته 
در دو کلیسا به انتخاب دو تن میپرداختند و شمار آراء و اهمیت آنها و اولویت 
زمانی و اهلیت طالبان منصب توازنی بر قرار میکرد» ولیکن در میان محترمترین 
روحانیون نیز اختلاف بود و سلاطین ممالک دور افتاده که در پیشگاه عرش روحانی 
پاپ کمر به تعظیم خم مینمودند بت مشروع را از بت کاذب باز نمی‌شناختند , 
بنا به مقتضیات سیاسی امپراطوران خود غالبا مبدع انشقاق میشدند و پاپی‌را که 
دوست بود با «پاپ» دیگر به دشمنی برمی‌انگیختند و هر یک از این دو مجبور 
می‌شد که اهانتهای دشمنان خود را تحمل کند و حمایت‌یاران خود را به قیمت 
بخرد : دشمنان ی که از ندای وجدان مرعوب نمی گشتند و دوستانی که به وسوسۀ 
آزمندی یا جاه طلبی برانگیخته میشدند . سرانجام پاپ الکساندرسوم بود که رسم 
پرهیا هوی مراجعه به آراء عمومی و آراء کشیشان را بر انداخت و حق انتخاب 
پاپ را بحدود کرد به انجمن کاردینالها وبس» و به‌این طریق رسم تسلسل ابدی 
جانشینی پاپها معین و با آرامش قرین گردید. این امتیاز مهم یعنی حق انتخاب 
پاپ صنوف سه گان اسقفان و کشیشان و شماسان را با هم مشابه کرد. کشیشان 
کلیساهای محلات شهر رم مقام اول را در این سلسله مراتب بدست آوردند . 
کاردینالها را بی‌توجه به قومیت از ميان ملل مختاف جهان مسیحیت برمیگزیدند 
و ریاست بر غنی‌ترین حوره روحانی و مهمترین حوره اسقف‌نشین با عنوان و منصب 
ایشان نامتجانس نبود. کاردینالها را که سناتوران دستگاه مذهب کاتولیکی 
ومد د کاران و نمایند گان پاپ اعظم بودند به‌ردای ارغوانی ملس کردند که‌نشان 
سلطانی و شهادت بود » و ایشان به گردنفرازی با پادشاهان دعوی برابری مینمودند 


وقلت عدد بر رفعت منزلتشان افزود زیرا که تا روز کار سلطنت لیوی دهم شمار 
کاردینالها به‌ندرت از پیست یا بیست وپنج تن بیشتر شد ؛ و بواسطه این قاعده 
حکیمانه بود که شک و انشقاق از سيان برداشته شد و ريشه اختلاف را چنان 
معدوم کردند که در مدت ششصد سال فقط یک بار بواسطه انتخاب دو پاپ‌اتحاد 
مجمع مقدس کاردینالها به شقاق گرائیده است ولیکن چون مقررات قانون اتفاق 
دو ثلث مجموع آراء را لازم میاورد مبالح شخصی و امیال و هوسهای کاردینالها 
غالبا انتخاب را به تأخیر میافکند و در مدت ی که ایشان همه در حا کمیت مستقل 
مداوست مینمودند جهان مسیحیت از رئیس محروم بود چندان که پیش ازبرافراشتن 
گرگوری دهم به سلطنت روحانی تخت پاپ تقریباً سه سال بی‌شاغل مانده بود 
وگرگوری دهم بر آن شد که تکرار این روش سوء‌رادر آینده مانع آید و فرمان‌وی 
پس از اندك مخالفتی در مجموعهٌ مدون قوانی ن کلییسائی جایگزین گردیده‌و قانون 
مذهبی شده است . به مردن هرپاپی نه روز درماتم وی و انتظار ورود کاردینالهای 
غائب می گذرانند» و در روزدهم کاردینالها و خادمان" ايشان را در حجره‌هائی 
زندانی میکنند که نه‌دیواری آنها را از هم جدا مینماید و نه‌پرده‌ای » وروزنه‌ای 
کوچک را بازنگاه میدارند تا مایحتاج زندانیان را از آنجا بدرون آورند» و بردر 
بزرگ از داخل و خارج قفل می‌زنند و کلانتران شهر به پاسبانی می‌ایستند تاهر 
نوع رابطه‌ای را بادنیای بیرون قطع کنند. ا گر پس از سه روز از انتخاب نتیجه‌ای 
حاصل نیاید از اغذیه گونا گونی که بر سفره کاردینالها نهاده میشود میکاهند 
و طعام نیمروزی و شبانگاهی ایشان محدود به یک نوع غذا میشود وپس از روز 
هشتم ایشان را جز اند کی نان و آب و شراب چیزی نمیدهند . در مدتی که‌متصب 
فرمانروائی روحانی بی‌شاغل است کاردینالها از تصرف درعوائد دستگاه بذهب‌و در 
دست گرفتن عنان حکوبت آن سمنوعند مگر در وقت ضرورت و ضرورت به‌ندرت 
روی مینماید . هنگام رأی دادن هرگونه توافق ی که در میان انتخاب کنند گان‌بوده 
است یا هر وعده‌ای که بهم ده بود اند سا ملغی و وک خدانی 


. هر کاردینالی خادمی همراه دارد‎ =١ 


۷۸ اتحطاط ومقوط ابپراطوری روم 
و دعای مژمنین کاتولیکی باعث قوام امانت و دوام استقامت ایشان است. بعضی 
از مواد شدید قانون را که زائد یازحمت‌افزا است بتدریج ست نموده‌اند ولیکن 
اصل «زندانی» شدن کاردینالها تام است و به سخت‌ترین وجهی رعایت میشود 
و ایشان به سائقه حفظ تندرستی و ميل به آزادی مجبورند که کاری کنند که لحظۀ 
رهائی هر چه زودتر فرارسد » و به کارگرفتن رسم رای مخفی مناقشات مجلسیان 
را درپرنیانی حجاب لطیف مهر و خیراندیشی و ادب می‌پوشاند . به علت این رسوم 
استقرار یافته بود که رومیان ازحق انتخاب اسقف و سلطان روحانی خویشتن محروم 
ماندتد» و چنان یمود که در تب آزادی متزلزل و لجام گسیخته خود فقدان این 
امتیاز بی بها را ادراك نمیکنند و از آن بی خبرند. لویس» امپراطور باواربه پیروی 
از مثال اوتوی کبیر رسمی را احیاء کرد و پس از مشاوراتی با عمال شهر رومیان 
را در میدان بقابل کلیسای مقدس جمع آوردند » و پاپ را که در آوین یون مقر 
داشت وملقب به ژان بیست و دوم بود معزول کردند و انتخاب جانشین او بارضای 
خلق و هلهله تحسین و آفرین انشا تفن گردید » و مردم قانونی تازه را بارأی 
آزاد تصویبکردند که اسقف ايشان هرگز بیش از دو روز راه از شهررم دوروییش 
از سالی سه ماه از آن جای غاب نباشد» و اگر پس از سه بار احضار از بازگشتن 
غفلت ورزد او را که خادم سردم است معزول و مرخص كنند. ولیکن لويس عجز 
خود و تعصبات ایام خویشتن را فراموش کرده بود و نمیدانست که دروراء منطته 
اردوگاه آلمانی وی را شبحی بی‌فایده میدانند و انکار میکنند. رومیان درکار ی کد 
خود کرده بودند به تحقیر نگریستند. و پاپ ی که به رغم قوانین کلیسائی انتخاب 
شده بود از خداوند گار مشروع خود استرحام نمود » و با این تجاوز بی موقع حق 
خاص کاردینالها مستقرتر و راسخ تر گردید . 
هجرت پاپها به آوین يون 

| گر انتخاب پاپ هميشه در واتیکان صورت می پذیرفت هیچکس نمیتوانست 

حقوق سنا و مردم رم را نقض کند و از سیاست بر کنار بماند . ولیکن در غیبت 


جانشینان گر گوری هفتم که اصل اقاست در شهر رم و حوزهٌ اسقفی آن را فرمان 
خدائی‌ندانستند و دررعایت ان مداوست ننمودند رومیان هم این اصل را ازیاد 
بردند و خود نیز اریاد رفتند . به نزد جانشینان گر گوری هنتم اهمیت نگاهداشت 
حوزه اسقفی" کمتر از حکوهت دستگاهی مذهبی بود که دنیا را در برمیگرفت» و پاپها 
نمیتوانستند به شهری دلخوش باشند که در آنجا پیوسته با حقوق سلطانی ایشان 
مخالفت مینمودند وحان ایشان نیز غالبا د رخطر بود . پاپها به‌سب ایذاء امپراطوران 
و جنگهای ایتالیا از رم گریختند و درآنسوی جبال آلپ به آغوش مهمان‌نواز فرانه 
راه یافتند » و از نتنه و هیاهوی رم به انا گنی" وپروجیا" و ویتریو* و بلاد مجاور 
پناه بردند تا در این مواضع در رایس زند .کی کد و بمیرند. هنگامی که 
رعایای پاپ به‌سبب غیبت رئیس خود ازرده یا بینوا ميشدند ایشان را باز میخواندند 
و به سختی عتاب مینمودند که پطرس حواری پایتخت جهان را مقر فرمانروانی خود 
کرد نه د هکده‌ای گمنام را » ونهدید شدید مینمودند که رومیان لشکر خواهند 
کشید و مردمی را که جرأت آورند و پاپ را پناه دهند معدوم و مکانی را که‌وی 
در آن مأمنی یابد ویران خواهند کرد . پاپها از ترس فرمان میبردند و بازمیگشتند 
و درود نخستین توأم بود با شرح دین سنگین ودیگر خسرانهائ ی که فرار ايشان بار 
آورده بوده است و اجاره‌بهای منازلی که در آنها سکونت گزیده بوده‌اند و مخارج 
گونا گون خادمان و بیگانگان ی که ملازم دربار ايشان بوده‌اند » وپیش‌فروش 
حوزه‌های اسقفی و عوائد آنها . پس از اندك فاصله‌ای که متضمن آرامش و شاید 
برقراری سلطة پاپها بود قیل و قال فننه از نو برمیخاست و ایشان را دویاره از رم 
بیرون میراندند و آنگاه سنا به احترام یا به قهر و تحکم ایشان را د گرباره احضار 
میکرد . در این عقب نشینیهای اتفاقی تبعیدشد گان یا فراریان از واتیکان را فاصله 
از پایتخت به ندرت دور بود و غیبت ایشان دیری نمی‌پائید. ولیکن در اوائل 
قرن چهارد هم مقر سلطنت پاپ ازساحل تیبر به کرانه رود رون منتقل گردید وچنان 


, - حوزه اسقفی پاپها چنا ن که قبلا نیز گفته شده است شهر رم بود. ۲ - Perugia - ۳ Anagni‏ 
Viterbo - ۴‏ 


۳ 
مینمود که پاپها هرگز به رم بازنگردند و علت هجرت ایشان را از نزاع شدیدی 
که بیان بونی‌فاس هشتم و پادشاه فرانسه روی نمود استنتاج میتوان کرد . اتحاد 
طبقات سه گانه جامعه یعنی روحانیون و اشراف و طبقه' متوسط که هریک دارای 
قدرت سیاسی خاص بودند و نیز امتیازات دستگاه مذهب کاتولیکی فرانسه نیروی 
حربه تکفیر و تحریم را بی‌اثر کرد » ولیکن فیلیپ پادشاه فرانسه اسلحة دنیوی را 
دلاورانه به کارگرفت و پاپ مهیای بقابله با وی نبود. هنگامی که بونی‌فاس در 
آنا گنی مقیم بود و ظن خطر نمیرفت سیصد سوار پکاخ او وشسخص او حمله بردند 
واین سیصد سوار را ویلیام ن وگارت وزیر فیلیپ » و شارا کولونا" از اشراف زاد گان رم 
که خاندانش را با پاپ خصومت بود در نهان فراهم آورده بودند . کاردینالها از 
مع رکه گریختند و دشمنان پاپ سا کنان آنا گنی را بهسکرو فریب منحر ف کردند واز 
تبعیت پاپ و اداء وظیفه سپاسگزاری مانع آبدند . اما بونی‌فاس بی‌باك که تنها و 
بی سلاح و لشکر بود بر کرسی خود نشست و مانند سناتوران روم باستانی در انتظار 
فرود آمدن شمشیرلشکر گال بسر برد . ثوگارت دشمتی بیگانه و به‌اين راضی بود که 
که آن کند که خداوند گار وی فرماید » ولیکن بواسطهٌ دشمنی هموطن پاپ یعتی 
کولونا-بونی‌فاس را به سخن درشت وضربت شمشیر اهانت نمودند و سه روز محبوس 
کردند و به عنادش برانگیختند و به قصاص عناد او را جور و ستمی نمودند که 
حانش را به خطر افکند اما تأخیر عجیب دشمنان دلبستگان بدستگاه دین را فرصت 
و جرأت داد تا وحود پاپ را از هتک حرمت و تجاوز خشونت آمیخته معاندان 
نجات دهند , ولیکن روح کبریانی بونی‌فاس حراحتی مهلک یافته بود و او در 
هدیان خشم و انتقایجونی در رم جان سپرد . یاد وی به مفاسد ننگین کبر و آز 
ملوت شده است و چون بونی‌فاس را آن شجاعت نبود که تن بشهادت در دهد لذا 
این حامی و مدافم دین به شرف منزلت قدیسان نائل نیامده است. در اخبار آن 
روزگار وی را گنهکاری بزرگوار خوانده‌اند که روبه وار به حریم منصب راه یافت 
و مانند شیر فرمان راند و چون سک جان داد . جانشین وی بندیکت یازدهم بود که 


bourgeoisie - ۱‏ طبقه فاصل میان اشراف و کارگران. ۲ - Sciarra Colonna‏ 


۰ ۱۳۰۰ بیلادی فصل شصت و نهم ۱۳۸۱ 


درمیان ابناء بشر از او مهربانتر و معتدلتری نبوده است و با این همه وی فرستاد گان 
ناپرهیز گار فیلیپ را تکفیر نمود و در حق شهر آنا گنی و مردم آن نفرینی هول‌انگیز 
کرد که اثراتش هنوز به چشم خرافاتیان مشهور است" . 

پس از مر گ بندیکت دسته فرانسویان در روش انتخاب پاپ بوسیله مجمع 
کاردینالها که عادلانه اما ملال‌آور و نگران کننده بود به زیر کی و تردستی تغییری 
دادند و رسمی دیگر مقرر داشتند و پیشنهادی به نذاهر په‌ندیده کردند که پذیرفته 
شد . بموجب پیشنهاد ایشان بنابراین شد که کاردینالها یکی از سه داوطاب منعب 
را انتخاب کنند که مخالفان نام برده باشند و اسم اسقف اعظم بوردو ؛ دشمن 
تند غعضمب پا دشاه و کشور خود 6 نخستین نام در فهرد.ت اسامی بود . اما همه لس 
از جاه‌طلبی او آگاه بود و ضمیر وی ندای کامکاری و اوامر ولینعمت را فرسان برد » 
و پادشاه فرانسه از پیکی چابک رفتار خبر دریافته بود که حق انتخاب پاپ هم 
| کنون در ید اوسات , شرانط انتخاب را در بلاقاتی محرما زه تنظیم کرد ند وبعایله 
را با چنان سرعتی در نهان به پایان بردند که کاردینالها به اتفاق آراء برافراشتن 
کلمان پنجم را به منصب فرمانروائی روحانی احسنت گویان تأیید کردند. اما 
کاردینالهای وابسته به دو حزب به دریافت احضار نایه‌ای که ایشان را برای 
ملازست پاپ به آن سوی آلپ فرا می‌خواند در حیرت فرو شدند و بزودی دانستند 
که هرگز نباید ببازگشت خود به‌این سوی آلپ امیدوار باشند زیرا که پاپ درگرو 
محبت و متعهد به وفای به‌عهد بود که فرانسه را برای اقاست برگزیند . کلمان 
پس از آن که درباریان خویشتن را به دنبال خود از پواتو" و کاسکونی" به 
آوین یون کشاند و مخارج گزاف سفر او هر آنچه شهر و صوعه را که درسر راه وی 
بود فرو بلعید › سرانجام در آوین يون قرار یافت و این شهر بیش از هفتاد سال مقر 
پاپ رم و پایتخت جهان مسیحیت گردید. موضع آوین یون سهل‌المنال بود و ازهر 
, - دانستن این نکته مشکل اس ت که آیا لابات مزاح میکند یا به‌حقیتت باوردارد که آناگنی هنور از نفرین بندیکت 
بازدهم در عذاب است و مزارع غله یا تا کستانها با درختان‌زیتون آن آفت‌زده طبیعتند. اگر چنین باشد باید معتقد 
شد که طبیعت کنیز فرمانبردار پاپهاست ! ۲ - Gascogne - ۳ Poitou‏ 


۱۳۸۲ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 


سوی و از طریق زمین و دریا و رود رون به‌آن راه می‌یافتند . ایالات جنوبی فرانسه 
برای ایتالیا نیز حق تقدمی نمی‌شناختند » و در آوین یون قصرهای تازه برای سکوذت 
پاپ و کاردینالها برپای کردند و دولتمندی دستگاه بذهب هنرمندانی را که پدید 
آورنده اسباب رفاه و لذتند بزودی به این شه ر کشاند . دستگاه مدهبی پاپ هم 
| کنون مالک سرزبین مجاور یعنی ایالت ونه‌س ! بود که فیلیپ سوم پادشاه فرانسه 
در سال مب م به پاپ منتقل کرد و ناحیه‌ای معمور و حاصلخیز بود » و حق 
فرمانروائی آوین یون را نیز از ژان نخستین ملکه ناپل و کنتس پرووانس " خریدند 
که دختری نوجوان و پریشانحال بود و مبلغ هشتادهزار فلورن که بدو پرداختند 
بهای شهر را کناف نمی‌داد . در زیر سایه پادشاهان فرانسه و در میان مردمی‌سطیع 
و فرمانبردار پاپها از احترام و آرامش برخوردار شدند . وضعی که سالیان دراز ازآن 
محروم بوده بودند. ولیکن ایتالیا از غیبت ایشان متأسف و رم در تنهائی وبینوائی 
شاید از آزادی لجام گسیخته خود که بیرون راندن جانشین پطرس حواری را از 
واتیکان باعث آمده پشیمان بود . پس از مرگ اعضاء سالخورده مجمع مقدس 
کاردینالهای فرانسوی جایگزین ایثان شدند » اما اینان در رم و ایتالیا به نفرت و 
تحقیر می‌نگریستند و بنیانگذار سلسله‌ای از پاپ‌ها شدند که از قوم فرانسوی یاحتی 
از متصرفات این کشور بودند و دلبستکی این پاپ‌ها به وطن خود پیوندی بود که 


اقابه مراسم یوییل یا سال مقدس 
پیشرفت صنعت پدید آورنده جمهوریهای ایتالیانی و افزاینده ثروت آنها 
گردید » ودوران استقلال جمهوریهای مذ کور متقارن است با ایام افزایش جمعیت 
و رونق زراعت و تجارت و صنایم دستی و ماشینی که بتدریج بهتر و آراسته‌تر و بدل 
به صنایعی کرد ید که محصول نبوغ و لطف ذوق است . ولیکن موقع و موضع رم 
چندان که باید مساعد و سرزمینش بارور نبود » وسا کنان آن سرخوش از غرور بود ند 
و خوی ایشان به فساد گرائیده بود و به ساده‌لوحی می‌پنداشتند که خراج اتباع 


Provence - ۲ Venaissin - ۰ 


روم باید تا به ابد ثیروبخش پایتخت مملکت دین و ملک امپراطوری باشد » وآمدن 
مسافران به زیارت ضریح قدیسین تاحدی مشوق این عقیده باطل گردید » وآخرین 
میراث پاپها برگزاری مراسم «سال مقدس » بود و مردم را از آن سودی حاصل 
می‌آم د که کمتر از سود کشیشان نبود . پس از آن که فلسطین از دست رفت عطیۀ 
بخشش گناهان را که مختص صلیبیون بود دیگر موردی نماند واین گرانبهاترین 
مسکولك دستگاه دین را متجاوز از هشت سال ازگردش در بازار نقد رائج خارج 
کردند. بونی‌فاس هشتم که شهوت آز و جاه‌طلبی را در وجود خود باهم سازگار 
کرده بود به جهد بلیغ مجرای تازهاای برای گردش این سرمایه گشود ؛ و او را 
دانش چندان بود که یکی از جشنهای رم باستانی را به ياد آورد و زنده کند » 
جشنی که در پایان هر قرنی منعقد میگردید » و برای آن که عمق ساده‌لوحی عوام 
را بسنجد در وقتی که مناسب می‌نمود در کلیسا موعظه کردند و خبری به نیرنگ 
شایع و چند شا هد سالخورده را حاضر کردند و در نخستین روز ژانویه سال یک هزارو 
سیصد کلیسای پطرس مقدس انباشته از جمع مومنان گردید و همگان خواستند که 
به رسم «مألوف» در آن وقت مقدس گناه گنهکاران را ببخشایند , پاپ که مترقب‌بود 
ومۇمنان ناشکیبا را خشمگین کرده بود با استناد از سنت قدیم بزودی اقناع 
گرد ید وحقانیت دعوی مردم را پذیرفت و اعلان کرد که گناهان جمیع کاتولیکهانی 
بخشوده است که در طی آن سال و در هر دوران متشابهی با احترام تام کلیسای 
دو حواری عیسی یعنی پطرس و پولس مقدس را زیارت کنند . آواز خوش آیند سخن 
پاپ در سراسر جهان مسیحیت منتشر گردید , و در اول از نزدیکترین ایالات ایتالیا 
و سرانجام از ممالک دور افتاده هنگری و بریتانیا شاهراهها انباشته ازخیل زاثران 
شد » زائرانی که در طلب عف وگناهان خود رهسپار سفری می‌شدند که با وجود بار 
گران خرح و رنج فارغ از خطر خدمت لشکری بود . در این سفر تفاوت میان عالی 
و دانی و پیر و جوان و توانا و ناتوان که همقافله بودند فراموش می گردید و براثر 
شور ایمان وشوق زیارت‌سردم بسیاری در کوچه و کلیسا در زیر پای دیگران لگدمال 
می‌شدند و می‌مردند . محاسبۀ عدد زائران نه اسان و نه دقیق تواند بود و محتمل 


ا a‏ 
است که کشیشان زيرك شمار ایشان زرا پیش ار آن نموده-باشند که به حقیفت بوده 
است زیرا که کشیشان‌بخویی می‌دانستند که تقلید از مثال دیگران مرضی است 
منتقل شونده » و مورخی درست رأی که هنگام بر گزاری مراسم حاضر بوده به یقین 
گنته است که شمار بیگانگان در رم هر گز از دویست هزار کمتر نبوده و ناظری 
دیگر مجموع زاثران را که در رم ازدحام میکردند سالی دومیلیون بعیین کرده 
امت » و تحفه‌هانی هرچند بی‌قدر که زاثران تقدیم می نمودند چون برروی هم 
اناد فیک دید که ای ها هان ام ای دو یفن چکال باه دت کب وروز 
در کنار محراب کلیسای پولیس بقدس ایستاده بودند تا زرو سیمی را که زائران 
نثار محراب م ی کرد ند ناشمرده جمم کنند. بخت یار و روزگار روزگار امن وفراوانی 
بود واگر علوفه کمیاب و اجاره‌بهای ه سکن و مهمانسرا مفرط بود بونی‌فاس به 
اقتضای سیاست و رومیان به‌حکم سود جونی مهمان‌نوازی می کردند و نان و شراب 
و گوشت و ماهی همیشه برای زائران مهیا و ذخیره خواربار پایان ناپذیر بود . ثروت 
اتفاقی در شهری بی‌صنعت و تجارت حون برف‌است و آفتاب تموز وبه سرعت ناپدید 
می‌شود » ونسل بعد به شتا رو کي ار پاپ کلمان سم دروا شد ۸۱ مراسم 
عف وگناهان را پیش از موعد مقرر آن که پایان قرن" بود برگزار کند و پاپ‌به‌لطف 
وکرم تمنای ایشان را احابت نمود و خسران غییت خود را از رم به این قلیل 
پاداش جبران کرد » و نام جشن تازه را به تقلید از یوییل موسوی و شعائر" سال 
سبت تغییر داد و آن را یوییل خواند تاترلد زیم کشت را درست لود ک کت 
مسیحیان دعوت پاپ را فرسان بردند و شمار زائران و شور ایمان وگشاده دستی 
ایشان کمتر از زاثرانی نبود که به‌حشن نخستین آمده بودند. ولیکن این بار با آفات 
سه انه حنگ و قحط و طاعون مواحه شدند و با بسیاری از زنان و دختران با کرة 
ایشان در قصرهای ایتالیا زنای به عنف کردند » و روسیان بهائم صفت له سابقاً به 
واسطه حضور استف خود در رم جانب اعتدال را نگاه می‌داشتند | کنون بسیاری از 


۽ - یوبیل دوم درسال زوم و بیلادی:برگزاز گرد ید ۽ - در ایام قدیم بهودیان هفت‌سال یکبار آداب ابن عید 
را به‌حای می‌آوردند و دست‌به کار نمی‌بردند و گاه بو دکه از دینی می‌گذشتند وغلامی را آزاد می دردند. 


غربا را کشتند و اموال ایشان را به تاراج بردند. فواصل سال مقدس پیاپی کاهش 
پذیرفت و از پنجاه به‌سی و سه و ازسی وسه به بيست وپنج سال رسید بان که عدد 
سی وسه متساوی با سنین عمر مسیح بود » و کاهش این فواصل را باید ناشی از 
شتابزد گی پاپها دانست. بواسطه افراط در فروش عفوگناهان و قیام پروتستانها 
و سست شدن عقائد مدهبی ارزش «سال مقدس » نقصان پذیرفته است. معذلک 
نوزدهمین و آخرین جشن یوبیل برای رومیان سال لذت و مسرت و منفعت بود 
و لبخند مرد فیلسوف نه پیروژی کشیش را مشوش میکند و نه خشنودی مردم‌را. 
اشراف رم 

در آغاز قرن یازدهم ایتالیا در معرض ستمگری نظام ملولك الطوائفی بود 
و سلطان و مردم هر دو از آن در عذاب بودند. اما جمهوریهای متعدد ایتالیا 
مدافع حقوق طبیعی انسان شدند و بزودی عرصه فرمانروائی خود را وسیعتر کردند 
چندان که شهر و نواحی مجاور آن را شامل گردید » و قدرت شمشیر اشراف را 
شکستند و برد گانشان را آزاد کردند و ایشان را حق رای دادند » و قلاع و قصور 
اشراف را منهدم کردند و ایشان نیز راه و روش اجتماع و رسم فرمانبرداری را اختیار 
نمودند و مطامحشان محدود به عناوین و افتخارات بلدی گردید و در میان گردن 
فرازترین خاندانهای اشرافی 4۲ در وئیز و حنوا بودند بردان بلندمرتبت تابع و 
فرمانبردار قانون شدند . ولیکن دستگاه عاجز و در هم آشفته حکوست رم قادر 
تود که عنان بر رومیان متمرد گردنکشی بنهد و ايشان در برون و درون حصار شهر 
در سلطه عامل دیوان به حقارت نک ده ٤‏ و نزاع ميان اشراف و عوام سردم 
از این پس جدال داخلی برسر حکومت مملکت نبود » و بارونها به نیروی سلاح 
مدعی استقلال شسخصی شدند و قلاع وقصرهای خود را مستحکم و آماده بحاصره 
کردند و نزاعهای شخصی ایشان به‌یاری امراء تابم و رعایا و ملازبان ایشان 
دوام می‌یافت. بارونها اصلا با کشور خود بیگانه بودند و به آن مهری نداشتند 
و رومی اصیل - | گر چنین کسی يافته می‌شد - این بیگانگان مغرور س رکش را انکار 


۴ اتحطاط وسقوط انپراطوزی زوم 
می کرد زیرا که ایشان عنوان همعنانه را تحقیر ا و خویشتن را مغرورانه 
ملوك رم می‌خواندند. پس از یک سلسله انقلابات مشؤوم نسب‌نامه‌ها بتمامی 
از میان رفت و سندی برجای نماند و امتیاز نام خانوادگی را ملغ ی کردند و خون 
ملل بسیار در هزاران مجرا بهم آسیخته شد و اقوامی چون گنها و لمباردها ویونانیان 
و فرانکها و آلمانیها و نورمانها همه به عطای خسروانه يا به موجب امتیازی که 
از دلاوری حاصل آید نکوترین ممالک متصرفه روم را به دست آوردند و اینها 
نمونه هائیست که به سهولت قبول توان کرد » ولیکن برافراشتن کسانی از نژاد 
يهود را به مرتبت سناتوری و کنسولی واقعه‌ای است که نظیرش را در دوران دراز 
مدت اسارت این آورگان حقیر نتوانل یافت . در زبان فرمانروا نی روحانی لیوی نهم 
یهودئی دانشمند و توانگر به دین مسیح گروید » و هنگام بجای آوردن سل 
تعمید او را به نام پدر تعمیدی وی یعنی لیو موسوم و مفتخر کردند . فرزند لیوی 
نودین که پطرس نام داشت در دینداری غیور بود » و غیرت و شجاعت او در 
حمایت از مدعای گ رگوری هفتم به نحوی بارز آشکارگردید وگو گوری اداره امور 
مقبره هادریان را که | کنون قلعه سن آنژلو خوانده بیشود به دست او که يار وفادار 
وی بود سپرد . هم پدر و هم پسر والد فرزندان بسیار بودند و بزرگترین خاندانهای 
اشرافی رم بواسطه وصلت با اینان از ثروت وافرشان که ثمره رباخواری بود سهمی 
می‌بردند » و عرصه همپیمانی خانواده پییرلیونی" با اعیان شهر چندان گسترده بود که 
نوه لیوی نوایمان به‌یاری قدرت و نفوذ خویشاوندان خود به‌منصب فرمانروانی 
روحانی و جانشینی پطرس حواری برافراشته شد » وا کثر کشیشان و مردم نیز از 
مدعای وی حمایت نمودند و او چندین سال در واتیکان فرمان راند؛ و فقط فصاحت 
سن برنار و پیروژی نهائی اینوسان دوم باعث آمد که آناك لیتوس " را پاپ ناسشروع 
بخوانند و به این صفت بر او داغ اک ای ی از کشت فیک اك وس 
حلاف لیو دیگر مهم نبودند و در میال نجباء رم در این عصر و زمانه خاندانی 


۱ - زدمم(جوز۳ نام‌خانوادگی لیوی بهودی و فرزنا۔ و اعقاب او. 
۲ - وناهاموو۸ لقب لیوی بهودی پس از جلوس او برعرش‌سلطنت پطرس مقدس. 


۰ میلادی فصل شصت و نهم ۱۳۸۲ 


را نمی‌توان یافت که مشتاق باشد که خود را سلالهُ مردی یهودی بخواند, 
مرا لته آل تست کد خاندانهای رومی را که در دورانهای مختلف ناتوان شده 
و از میان رفته‌اند برشمارم یا از آنهائی‌نام ببرم که تااین ایام دوام یافته‌اند ولو با 
تفاوتهائی در مراتب جاه‌وجلال . نام خاندان قدیم و کنسولی نسب فرانجی‌پانی" 
به‌معنی نان خرد کردن است » و ايشان منشأً این نام را عمل سخاوتمندانه پدران 
خود می‌دانند که هنگام تحط نان توزیع کردند » و در کرمی چنین عزنی راستین 
هست بمراتب بیش از شأن و عزت یاران ایشا ن که دودبان کورسی بودند و در 
وقت تحط خویشتن را در محله وسیعی از شهر در میان زنجیری از استحکامات که 
گردا گرد خود بنا کرده بودند محصور نمودند . سلسله ساولی که ظاهراً نسب از 
عشیره سابینی ۲ می‌بردند عزت و منزلت نخستین را حفظ کرده‌اند. نام کاپی‌زوچی 
| کنون منسوخ ولیکن بر روی سکه‌های نخستین سناتوران روسی منفوش است. 
خاندان کنتی شرف منزلت کنتهای سیگ‌نیا را حفظ کرده ولیکن ملکومال را از 
دست داده‌اند» و دودمان آنی‌بالدی | گر نمی‌دانسته‌اند که از اخلاف‌هانیبال قهرمان 
کارتاژی‌اند یا نادان بوده‌اند یا بسیار فروتن . 

در میان اشرات و خسروزاد کان رومی یا شاید در مرتبه‌ای برتر از ایشان 
من دو خاندان مام کولونا واورسی‌نی را سمتازتر می‌بينم و سرگذشت ایشان 
قسمتی اساسی از تاریخ حوادث رم جدید است. الف - در اصل و منشأ نام کولونا 
و شعار این دودیان شک بسیار هست و متخصصان تاریخ و آثار ایام باستانی در 
تجسس منشأً این اسم امکان اشتقاق آن را از ستون تراژان و ستونهای ه رکول* 
یا ستونی از نو رکه اسرائیلیان را در بیابان رهنمون گردید ازنظر دور نداشته‌اند, 
خاندان کولونا اول بار در سال ع . , , برصحنه تاریخ آشکار می‌شود واین خود 
گواه قدرت و قدمت دودان و نیز بیان کننده علت ساد کے نام ایشان است. 


Frangipani - ۱‏ م - محتملا ژرمتی‌نژاد بوده‌اند. م دوستون‌هر کول به استعاره یمنی دوصخره 
موسوم به چبل‌الطارق و جبل موسی در دوسوی‌تنگه جبل‌الطار قکهآب اقیانوس اطلس از آنجا به‌مدیترانه داخل 


ت 


میسود. 


۳۸۸ ۰ ۰ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 

خاندان کولونا» کاوا! را غصب کردند وهم به‌این‌علت پاپ پاسکال دوم خشمگین 
شد و به‌ضد ایشان به‌جنگک برخاست ؛ ولیکن این خانواده اراضی شهر زا گارولا و 
کولونا را که در ایالت رم و بموجب رسم ملولالطوایفی ملک موروئی ایشان بود 
مشروعا در تصرف داشتند » و شاید شهر کولونا به‌ستونی رفیع وبرحای مانده ازمعبدی 
یا سرای دولتمندی آراسته بوده است. خانواده کولونا مالک نیمی از شهر مجاور 
یعنی توسکولوم نیز بودند پس به قرینه استدلال میتوان کرد که بايد از اعقاب 
کنتهای توسکولوم بوده باشند که در قرن دهم مستبدانه بر دربار پاپ فرمان 
می‌راندند. به‌عقیدۀ عامه مردم و خاندان کولونا نیز منشأً قدیم ایشان کرانه 
رود رن بوده است و سلاطین آلمان را از خویشاوندی واقعی یا افسانه‌ای بااین 
دودمان شریف‌نسب عار نمی‌آمد: دودمانی که در تحولات هفتصدساله تاریخ خود 
غالبا به‌سبب کفایت و هميشه به عات توانگری و کامکاری شهره بوده است. در 
اواخر قرن سیزد هم مقندرترین شعبه خانواده‌شامل شش برادر و یک‌عم بود که همه 
در جنگاوری یا شرف منزلت روحانی بارز بودند. یکی ازاینان که بطرس نام داشت 
به سناتوری رم برگزیده شد و سوار برس رکوبی با مراسم و م و کب پیروزی وارد 
کاپی‌تول گردید »› و او را به هلهله تحسین و آفرین به باطل به لقب «فیصر» درود 
گنتند . پاپ نیکولاس چهارم ژان و استنان راما رکی آنکونا و روما گنا خواند 
زیرا که نیکولاس حامی و دوستدار این خانواده بود تابدان حد که درتصاویر 
هجائی نقش وی را چنان نگاشته‌اند که گوئی در درون ستونی سجوف محبوس است. 
پس از مرگ نیکولاس رفتار متکبرانة ایشان کین توزترین ابناء بشر یعنی بونی‌فاس 
هشتم را به غضب برانگیخت زیرا که دو کاردینال از خاندان کولونا له‌یکی عم 
و دیگری برادرزاده بود انتخاب بوني‌فاس را مردود شمردند و درنتیجه اندلك زمانی 
ا حربه دنیوی و روحانی وی گرفتار آمدند. بونی‌فاس به‌ضد دنمنان شخص 
خود اعلان جهاد و املاك ایشان را مصادره کرد » و قلاع و استحکاماتشان در 
دو سوی رود تیبر در محاصره لشکر پطرس بقدس و اشرافی ده دشمن خاندان 


, -معبو) نام شهری در ایالت سالرنو. 


کولونا بودند قرارگرفت » و پس از آن که مقر عمدۂ ایشان یعنی پالسترینا" یا 
پری‌نست را وران نمودند گاوآهنی را در آن سرزمین نصب کردند که نشان دمار 
و ادبار دائم باشد . شش برادر که بی‌قدر و منزلت و از وطن رانده شده بودند و 
نامشان در زمره متمردان محکوم به تبعید ضبط گردیده‌بود با لباس مبدل و قبول خطر 
در اروپا آواره و دربدر شدند » ولیکن از نجات و انتقامجوئی نوميد نگشتند و دربار 
فرانسه مأمون‌ترین پناهگاه ایشان بود . شش برادر-فيليپ پادشاه فرانسه‌را به‌ جنک 
برانگیختند و در پیکار مباشرت نمودند » و اگر پاپ مستبد را که اسیرایشان شده‌بود 
هنگام گرفتاری بخاطر بدیختی و دلاوری او محترم داشته بودند من بز رگواری ایشان 
را می‌ستودم . رومیان قوانین مدنی را که بونی‌فاس هشتم وضع کرده بود ملغی 
نمودند و ابلالك خاندان کولوناو شدرف‌جاه را بدیشان بازگرداندند . ثروت این 
خانواده را از ضررهایشان قیاس می‌توان گرفت و ضررهایشان را از غرامتی بالغ بر 
یکصد هزار فلورن طلا که دستیاران و وارئان پاپ فقید محکوم به پرداخت آن‌شدند. 
آنچه توییخ و سلب اهلیت که بونی‌فاس در حق این خاندان روا داشته‌بود جانشینان 
با تدییر وی همه را یکسره ملغ ی کردند. و بواسطهٌ این طوفان تند گذر ا رکان عزت 
و دولت سلسله کولونا مستحکمتر و ستقرتر گردید . اسارت بونی‌فاس و تاجگذاری 
لویس باواری که دیرزمانی پس از آن صورت پذیرفت تهور شارا" کولونا رابارز و 
شایان توجه نموده است » و نماینده سپاسگزاری امپراطور تاج سلطانی بود که حلقه‌وار 
ستون شعار خاندان کولونا را درمیان گرفت. ولیکن برترین کس در بیان‌خانواده 
کولونا از جهت لیاقت و شهرت نام همانا استفان مهتر بود که پترارك وی را دوست 
می داشت و محترم می‌شمرد و قهرمانی در خور رم قدیم می‌دانست که او والاتر و 
ارزنده‌تر وان خود بود. ایداء دشمن و تبعید توانانی وی را در کارصلح و 
جنگ برملل اروپا آشکار کرد چندان که در پریشانحالی نیز بدو ترحم نه بلکه 
احترام می‌نمودند . وی به مشاهده خطر نام خود و کشور خویشتن را آشکارمی‌نمود 
و چون از او می‌پرسیدند که «حصن وحسارتو | کنون کجاست؟» وی دست بر روی 


50132۲۲2 - ¥ Palestrina - ۱ 


۱۳۹۰ انحطاط و مقوط امپراطوری روم 


قلب خود می‌نهاد و در جواپب می گفت «این حای» و چون سعادت دوباره به او روی 
نمود فضیلت پیشین مژید با زگشت بهروزی کر دید و تا روزی که‌پیری وی را از پای 
درآور دسحیه داتی » وشرف آپاء واحدادی » و فرزندان او منژلتعش رادر حمهوری رم 
و دربار آوین يون افزونتر نمودند. ب - خاندان اورسینی از اسپولتو به رم مهاجرت 
کردند و اورسوس ' زاد گان - نامی که در قرن دوازدهم برایشان نهادند- فرزندان 
تحص یمتا ری ودد که اة مت مر ده مت بر لله اسان 
ولیکن اخلاف این پدر بواسطه کثرت عدد و دلاوری خویشاوندان و استحکام قلاع 
و منزلت سناتوری و عضویت انجمی مقدس کاردینالها و برافراشته شدن دوتن از 
ایشان به‌منصب فرمانروائی روحانی » در میان اشراف رم بارز شدند و این دوپاپ 
سلستین "سوم و نیکولاس‌سوبند که نام و نسبشان از این دودمان است. این 
خاندان هم ار اول به زیان بیگانگان درحق خویشاوندان خود سحبت می‌نمودند و 
ایشان را ملاست کرده‌اند که به این سوءعمل ثروت بسیار گرد آوردند » وسلستین 
مال و ملک پطرس مقدس را سخاوتمندانه به اقارب خود منتقل کرد » و نیکولاس 
را درطلاب جاه آرزو آن بود که به خاطر خویشاوندان از پادشاهان درخواست اتحاد 
نماید و در لومباردی و توسکانی دومسلکت تازه تأسیس کند و کسان خودرا تا پایان 
عمرشان به‌سناتوری رم منصوب گرداند. هرآنچه در عظمت خاندان کولونا گنته‌ايم 
موجب سربلندی و نماینده عزت و مفخرت خاندان اورسی نی است زیرا که این 
دوخانواده در قدرت یکسان و هميشه باهم دشمن بودند و عداوت موروثی و دیرپای 
ایشان مملکت دین را متجاوز از دویست‌وپنجاه سال آشفته و مشوش کرد. علت 
حقیقی نزاع همانا حسدی بود که یکی برتفوق و قدرت دیگری می‌برد . خاندان 
کولونا عضویت حزب گیبه‌لین " و امپراطور را اختیا رکردند وسلسله اورسی‌نی به 


گروه گو ای٤‏ إيوستند و هواخواه پاپ و مبدعای مذهب شدند » و یکی صورت عقاب 
۱ - ںیا به معنی خرس امت . ۳ - Celestin‏ 

Ghibelline = £ 9 - ۳‏ نام اعضاه حزبی سیاسی در ایتالیای قرون‌وسطی که‌حامی امیراطور آلمان وسلطانی او در ایتالیا 
بودند. مخالفان ایشان اعضاه حزب طماعمuںG‏ و هواخواهان پاپ بودند. 


۰ میلادی فصل شصت و نهم ۱۳۹۰۱ 
را بر رایت خود نقش کرد و دیگری کاید ملکوت" آسمان راء و هنگامی جدال این 
دة ب قدت رد که مها نزاع فا قیت ال ار بار نزن هده نود 
پس از پناه بردن پاپها به آوین‌یون دوخاندان سلاح بر گرفتند وبرسر ملک‌بی‌سرور 
رم به‌جنگ برخاستند و راهی که برای نویه نزاع یافتند راه بدبختی و پریشانی 
بود یعنی انتخاب سالانه یک سناتور از هرخانواده » و نزاع همچنان دوام یافت و 
پیکارهای شخصی ایشان موجب دمار شهر و کشور گردید و دو کنه ترازوی 
متزلزل نبرد برحسب پیروزی یکی از دودسته گاهی به‌این سوی مایل می‌شد و گاهی 
به آن‌سوی . ولیکن از این دوسلسله هنوز هیچکس به‌ضرب شمشیر از پای درنیامده 
بود تاآن که استفان کهتر از خانواده کولونا نا گهان برنامدارترین قهرمان خاندان 
اورسی‌نی حمله برد و او را کشت . پیروزی استفان به لوم نقض صلح موقت آلوده 
است وخانواده اورسی‌نی با قتل پسری و دوخادم او دراستانه کلیسا به دنائت انتقام 
گرفتند. با این همه کولونای پیروزمند را سناتور خواندند و دوران منصبش را 
پنج‌سال تعیین کردند » و قوه شاعره پترا رك › به‌الهام بخشی امید و آرزو » پیش بینی 
کرد که جوان شریف نسب که فرزند قهرمان محترم و عظیم قدر او بود مفاخر قدیم 
رم و ایتالیارا بدان با زگرداند و گرگان وشیران وماران و خرسان" را که م ی کوشیدند 
تامبانی جاودانی ستون" مرمرین را از بن براندازند به‌شمشیر قصاص معدوم کند. 


, - د وکلی د که به‌شکل صلیب برروی هم قرار گرفته نشان پطرس حواری است. 
۽ وم - کنایه از خانواد؛ اورسیتی و کولونا. 


فصل هفتادم 


پترارك , ری ین زی و تجدید .حکومت و استقلال رم . بهروزی جمهوری رم . 
لقب یافتن ری ین زین › تاجگذاری و حماقتهای او . با زگشت پاپها به‌رم . انشقاق 
عظیم بذهبی در اروپای غربی , حکوست رم در قرن پانزد هم , حکومت دستگاه روحانی 

مردم عصرما پترارلك" را سرایندد داستان‌لورا و غرلخوان عشق می‌دانند › 
واغاا بان لت اتسار ین یراق این شاعر توسکانیاتی را تحسین می کنند 
و او را که آفریننده شعر غنائی ایشان است بجان دوست می‌دارند و شعر او یا لااقل 
نام او را با شوقی و مهری تکرار می کنند که از ادراك عاطفه عشق ورزی پدید 
می‌آید , بیگانه‌ای را سلیقه شخصی هرچه باشد چون معرفتش اندك و سطحی است 
بايد سلیقه ملتی دانشمند را به فروتنی بپدیرد , با این همه من امیدوارم » یا به 
جسارت می گویم که ایتالیا ئیان یکنوا ختی ملال‌آور غزلیات و قصائد رائی پترارك 
را با آثار بلند شعر حماسی خود واصالت و حرارت شوق دانته » و حمال موزون 
و خوش حرکات شعر ناسو و تنوع بیکران آریوستوی بی‌همتای خویش مقایسد 
نکنند . در شناخت قدر عاشق دلداده مرا اهلیت از ین نیز کمتر است و عشق روحانی 
مردی برای زیبا دختری چندان خیالی که در وحودش شک آورده‌اند » یا برای 


Petrarch - ,‏ شاعر ایتالیائی که در قرن چهارد هم میلادی می زیست و هنگام وفات سعدی طفلی هفت هشت 
ساله بود و با این همه شعر او امروز جز به ترجمه مفهوم نیست مگر برای‌تنی چند که‌زبانش را بدانند . اما آثار 
سعدی ما هنوز سرچشمه زلال لفظ فصیح و شیرین فارسی زنده و زندگی‌بخش است . مترجم. 


فصل هفتادم A‏ 
کدبانوئی چندان خوش زای که یازده فرزند مشروع آورد و دلداده جوان او در 
غار سرچشمه «و کلوز»" آه می کشید و ترانه می گفت خاطر مرا به‌خود مشغفول 
نمی‌دارد . ولیکن در نظر پترارك و معاصران متین اندیشه او عشق وی گناه و شعر 
ایتالیانی و بیهوده‌ای می‌نمود . آثار لاتینی پترارك در فلسفه و شعر و فن 
بلاغت سبانی بلند نامی وی را استوار گردانید و صیت شهرتش بزودی از آوین‌یون 
دور ام اقا تسه اه خالا ر کرد و فما روسان وا دان او در هر هی 
افزایش بسیار یافت » و ا گر مجلد سنگین وزن نوشته‌های او اکنون دير زمانیست 
که غنود و مروك مانده ما اید ار رای کا کرۍ مردی باش که شالش 
و تعالیمش روح عهد | توش و مطالعه آثار آن عهد را احیاء کرد ۰ وهم از 
نخستین ایام جوانی امید و آرزویش کسب تاج شاعری بود . طالبان معرفت که 
سه رشته فلسفه و شعر و فن‌بلاغت را در مدارس آن روزگار فرا می گرفتند به‌بوجب 
فرمان شاهانه مشمول امتیاز علمی می‌شدند و آن رتبه «ماستری» و «د کتری» در 
فن شعر بود و لقب «ملک‌الشعرائی» که به رسم مألوف و نه از غرور باطل در دربار 
انگلیس همچنان دوام یافته است رسمی است که قیصران آلمانی در اول بنیان 
نهادند . در مسابتات شاعری اعصار باستانی‌هر آن کس را که برنده بود حائزه‌ای 
اعطاء می کرد ند و این ایمان راسخ که ویرژیل وهوراس در کاپی تول بهد ریافت 
تاج‌شاعری نائل آمده بوده‌اند آتش اشتیاق را در دل شاعر لاتینی برمی‌افروخت تا 
باایشان برابری کند یا از ایشان ب رگذرد و تاج برگ غار" به واسطه تشابه لفظی 
بانام معشوقه شاعر دلداده در نزد او عزیز بود » و مشکل به‌دست‌آوردن تاج 
شاعری و وصل یار برقدر هر دومطلوب می‌افزود » وا گر پا کدامنی یا حزم واحتیاط 
لورا چندان بود که وی عجز ولابه عاشق را نمی‌شنید پترارك از عروس طبع شعر 
آفرین خود نتمع برس کزفت: و او را سزد که به این نمتع بر گرفتن لافیده باشد , 
ولیکن خویشتن بینی پترارك از نوع لعلیفش نبود و او توفیق «زحمات » خویشتن را 
۲r Vaucluse - ۱‏ - اureوا‏ یا درخت‌غار همان ا است که درنواحی شمالی ایران که مجاور بحرخزراست 
می‌روید این برگ را اروپائیان دربعضی غذاهابکارمی برند واستعمال آن درطبخ ظاهراً هنوز درایران چندان‌رائج نیست. 


ا سا" اتطالط ویو ابپراطوری روم 
شتا تیور ترا زلف زا شمه کین دوت ی دات ویار نش وان بودن 
و او به یاری مهارت و استعداد و بردباری برحسد نهان و آشکار کج اندیشانی فائق 
می‌آبد که باوی مخالفت می‌نمودند. در سی‌و ششمین سال عمرش از او د رخواستند 
که مطلوب خود را بپدیرد و روزی که وی تنها به غار و کلوز پناه برده بود از 
سنای رم و دانشگاه پاریس دو دعوت رسمی و همانند دریافت , دانشگاه پاریس 
در آن هنگام مدرسه الهیات بود و درسی که در آنجا می‌آبوختند و نیز جهالت شهر 
سر کش و قانون‌شکن رم دانشگاه پاریس وسنای رم را شایسته اعطای تاج شاعری 
نمی‌نمود» و تاج خیالی اما جاودانی را مرد نابغه از تحسین ارادی و آزادانة خلق 
و نسلهای آینده حاصل می‌آورد . ولیکن طالب تاج این انديشه زحمت افزای را از 
خاطر بیرون راند » و پس از لحظاتی چند که در آرامش لذت و خودبینی نفسانی 
و تأمل و بی تو کرت سرانجام پترارك دعوت پایتخت حهان را بر گزید . 
مراسم تاحگذاری وی را دوست و حابی او یعنی بزرگ عامل دولت 
جمهوری در کاپی‌تول انجام داد . دوازده جوان شریف‌زادۀ رومی را به جامه 
ارغوانی آراستند و شش‌تن که نمایند کان ممتازترین و نامدارترین خاندانها بودند » 
ملس به‌ردای سبز و حلقه گل بر گردن» بامو کب شاعرهمراه شدند . کنت‌آنگیلاراا 
که ساتور و از خویشاوندان سلسله کیلونا بود در سان اشراف و شاهزاد گان 
بر کرسی منصب حلوس کرد و پترارك به شنیدن اواز منادی از جای برخاست وپس 
از آن که در باب یکی از متون ویرژیل سخن راند و سه‌بار با تکرارسوگند خویشتن 
را وقف بهروزی رم کرد در پیش کرسی سناتور زانو برزمین زد و تاج بر غار را از 
او دریافت و سناتور جمله‌ای ادا کرد ارزنده‌تر از تاج شاعری و آن جمله این بود : 
«اینست پاداش علو قدر» » و مردم فریاد برآوردند که : « پاینده باد کاپی تول 
و دراز باد زند گی شاعر !» و غزلی در ثنای رم که نماینده حوشش نبوغ و هیحان 
سپاسگزاری بود پذیرفته شد » و پس ازآن که مو کب شاعر واتیکان را زیارت کردند 
تاج ہرگ غار را که نشانی غیر مذهبی بود در برابر مزار پطرس مقدس آویختند. 
1 - هه 


فصل هفتاد م ۱۳۹6۵ 
در لایحه یا دیپلمی که به پترارك تقدیم نمودند لقب ملک‌الشعرانی و امتیازات آن 
پس ار فترتی هزار وسیصد ماله دوباره در کاپی تول انقباع تنل ات4 و کسی‌تاج 
برسر می گذارد و هميشه از این امتیاز برخوردار اس ت که ک.وت شاعری برتن کند 
و در هرجا که باشد به تعلیم همه شعب فنون ادیی بپردازد » و در بحث و مذا کره 
و تعبیر و تفسیر و تألیف و تصنیف آثار ادبی بکوشد و نوع تاجی که برسر می‌نهد 
تفه یه اتخات ایت و آن را ارب غار با فة یا نورد ته تواند کد 
سناتوران اعطاء امتیاز شاعری را به مدد اعتبار قانونی خود نعویب و مردم آن را 
تأیید کردند و رومی بمتار" شدن پاداش مهرورری شاعر بود به هر آن چیز که 
از رم اسشا رارك را به تاج و عنوان مفتخر کردند و این هردو بحق بود زیرا که 
اقکار وطن پرستان قد یم از آشنانی و همصحبتی بالیوی" و سیسرون در جاں او راه 
یافته بود » و حرارت نیروی تخیل هر اندیشه‌ای را در او بدل به عاطنه‌ای می کرد 
و هر عاطنه‌ای را بدل به احساسی شدبد» و سیمای هفت‌تپ شهر و ویرانه‌های با 
ابهت آنها صور جانداری را که در لوح ضببر او اثر می‌نهاد تقویت میکرد » و او 
کشوری را دوست می‌داشت آزاده روح که وی را تاج شاعری بخشوده و از زمره 
فرزندان خود کرده بود . فقر و انحطاط رم ای ررد ی نتاس ر مک فا 
م ی کرد » اما پترارك عیوب هموطنان خود را نادیده می گرفت و دوستدار وهواخواه 
آخرین قهرمانان و بانوان محترم رم بود و ایشان را تحسین می گفت » و یاد 
روزگاران گذشته و امید به آینده او را دلخوش می کرد و اندوه مصائب حال را از 
خاطرش می‌برد . رم هنوز خاتون مشروع جهان بود و پاپ و امپراطور که یکی 
اسقف و دیگری سبهسالار او بود به ترك موضع و پناه بردن به کرانه رود رون 
و دانوب خویشتن را آلودۂ ننگ کرده. بودند. ولیکن اگر این خاتون جهان فضیلت 
نخستین خود را از شر نی گرفت ممکن بود که دولت جمهوری دوباره حامی ومدافم 


, - به‌یاد دارم از ایام نوجوانی که روستائیان پارسی انگور عسکری را درسبدهانی بافته از شاخه مورد می‌نهادند 
و به‌رسم تحفه به‌نزدمالک تا کستان می‌بردند. رایحه انگور همنشین شده با برک معطر مورد هنوز درمشامم هست. مترجم 
۽ - رومی ممتاز را به جای عنوان وزع برگزیده‌ام. پترارك اول بار در سال بم از توسکانی به رم سف رکرد و 
رومیان عنوان رومی‌ممتاز را به سبب مهرورزی او به شهر خود به وی اعطاه کردند. ۳ - Livy‏ 


۱۳۹۹ انحطاط و سقوط ابپراطوری روم 


استقلال و آزادی و سیطره حکوست وی گردد . ابا در بحبوحه غور فصاحت و سخن 
سرائی پترارك و ایتالیا و اروپا نا گهان از انقلابی حیرت‌زده شدند که در فتیجه اش 
عالیترین اندیشه‌های رژیائی شاعر لحظه‌ای تحقق بدیرفت . شرح ترقی ری‌ین زی 
تریبون وسقوط او صفحات بعد را اشغال خواهد کرد. موضوع خواندنی است و مواد 
ودا رك موخود: د رح وفور .6و قاغری) وط دوت سر کدشت. این .مره را که 
جووانی ویلانی" فلورانسی به ساد گی اما به تفصیل نگاشته است و بالاخص نوشتۀ 
مورخ رومی" را در باب ری‌ین زی به یک نگاه حأن می بخشد . 
ری‌ین زی و تجدید دولت سعادت 

در محله‌ای از شهر رم که سا کنانش فقط پیودبان و کارگران صنعتگر 
بودند از وصلت صاحب سبافر خانه‌ای با زنی گا زر فرزندی بدید آمك ده او را 
نیکولاس ری‌ین زی گا برینی نام نهادند. و این طفل منجی آینده رم بود . نیکولاس 
از پدر و مادری چنین نه جاه و منزلتی به ارث می‌برد و نه مال و ثروتی» اما ایشان 
به رنج فراوان وی را از نعمت آموزشی برخوردار تردند که دامل فلسفه و ادبیات 
و تاریخ بود » و عطي دانش باعث عدو جاه و مرگ نابهنگام او گردید. مطالعد 
تاریخ و آبوختن فن سخنوری و خواندن آثار سیسرون و سنکا و لیوی و قیصر و 
والیریوس ما گزیموس این «عامی» جوان و صاحب نبوغ را برتر ار اقران ومعاصران وی 
نمود . نیکولاس با کوشش خستگی نا پذ یرش نسخ خطی و کتیبه های مرمری اعصار 
باستانی را به دقت مطالعه می کرد و دوست می‌داشت که دانش خود را به زبان 
عادی به د یگران ارود » واحساس او غالا برانگیخته می‌شد جتان کر می تند ید 
و می گفت «پس آن رومیان که بودند | کنون کجاستند ؟ وکو آن فضیلت و داد گری 
و ثیروسندی ایشان ؟ چرا من در آن ایام با سعادت به دنیا نیامدم ؟ » هنگامی که 
دولت جمهوری گروهی از نمایند گان روحانیون و اشراف و عوام را به سفارت 
به دربار پاپ در آوین یون فرستاد ری‌دن زی به سیب شخصیت و قدرت سخنوریش 


Giovanni Villani - ۰‏ ۽ - تاریخ موراتوری زرم tھںM‏ در باب ایتالیای قدیم شامل سرگذشت دقیق و 
مستند زند گی نیکولاس دی‌ری‌ین‌زی تریبون است. 


۶۰۷ ۱۳۲ میلادی فصل هفتادم AY‏ 


یکی ازسیزده تن از نمایند گان عوام بود . نیکولاس خطیب بابیان طنان پاپ کلمان 
ششم را مخاطب قرار داد و با پترارلد سخن گفت و او را با خود هم‌صحبتی متجانس 
فکریافت . سخنوری درپیشگاه پاپ سوجب شرف وتکلم بائداعرباعث خشنودی ورضای 
نفس نیکولاس گردید , ولیکن ننگ فقر و طرد - ری‌ین زی را که به امید جاه آن 
همه راه آمده بود ملول و افسرده کرد : ومرد وطن پرست که یک دست لباس بیش 
نداشت مجبور شد که از موسسه خیریه‌ای صدقه دریافت کند. ولیکن وقوف به‌قدر 
و شاید لبخند عنایتی وی را در پریشانحالی مدد کار آمد و پس از انتصاب وی به 
کاتبی" محکه عدل در دستگاه پاپ وظیفه‌ای بالغ بر پنج فلورن طلا در روز برای او 
مقرر داشتند » و منصب حدید پیوند با مردمی پیشتر و با کسانی از طبقات برتر و نیز 
حق مقایسه امانت و سلامت نفس خویشتن را با مفاسد دستگاه دولت به کلام و هم 
به عمل برای نیکولاس میسر ساخت. نیکولاس به نیروی بلاغت بالبداهه سخن 
می‌راند و گفتارش موثر و اقناع کننده بود ولیکن جماعت مردم را هميشه میلی 
به‌حسد ورزیدن و ملامت نمودن هست. قتل برادر و بر کنار ماندن قاتلان از جزای 
عمل وی اا و ناد یده‌انگاشتن مصادب خلق و فجایع عمومی برای نیکولاس 
ناممکن بود و چون معیبت به‌حد نهایت رسیده بود هرآنچه وی در این باب کی کت 
عاری از غلو می‌نمود . نعمات امن و آرامش و داد گری را که جامعه مدنی به خاطر 
آنها بنیان نهاده شده است از رم ببرون رانده بودند » وباطن و خاطر مردم غیور این 
شهر که شاید هرنوع زیان مالی و جانی را تحمل می‌نمودند از هتک ناموس زنان 
و دختران به سختی جریح می‌شد : و کبر اعبان و اشراف و فساد عمال دیوان نیز 
ایشان را اندوهگین وگرانبارمی کرد » و استفاده ناروا از سلاح جنگ و نقض قانون 
تنها حادثه‌ای بود که شیران را از سکان و ماران کاپی‌تول متفاوت می‌نمود. این 
علائم تمثیلی را ری‌ین زی به‌طرق گونا گون در تصاویری تکرار و آنها را در کوچه 
و کلیسا در منظر خلق قرار می‌داد وهنگامی که نظا رگان با حيرت و کنجکاوی صور 
را نماشا می کردند خطیب حسور روان گفتار معنای هریک را توضیح میداد و طنز 


۱ - منصبی که وظانفش در ایران اکنون به رسای دفاتر استاد رسی محول أاست., 


اک 
نهفته در این علائم را با اشخاصی منطبق می‌نمود و احساسات مردم را برمی‌انگیخت 
و ابید راحت و رفاه و آزادی و نجات را در آینده‌ای دور اعلانمی کرد 6 و موضوع 
سخن ری‌ین زی در مجامع عمومی و خصوصی حقوق و امتیازات رم و سلطه جاودانی 
آن برملوك و متصرفات تابع بود » ونشان عبودیت در دست وی سند آزادی وانگیزشی 
برای استقلال خواهی گردید , این نشان عبودیت همانا فرمان سنا بود که وسپاسیان 
امپراطور را قدرت و امتیاز بسیار داده وستن آن برروی لوحه‌ای مسین منقوش بود» 
لوحه‌ای که هنوز در کلیسای سن‌ژان لاترانی موحود ات گرو یری ار اشرات 
و عوام مردم را برای استماع خطابه سیاسی کاتب دیوان عدل به‌مکانی مناسب 
که برای این کار آماده شده بود فرا خواندند وری‌ین زی در کسوتی عجیب امامجلل 
کتیبه را ترجمه و تفسیر کرد و فصیحانه به تفصیل و باشور و شوق از مفاخر قدیم 
سنا و مردمی سخن گفت که قدرت قانونی همه از ایشان صادر می گردید. ولیکن 
اعیال بی‌همت بطالت‌پيشه از تشخیص جهت یر جامعه و ادراك مفهوم جدی 
بیانات وی عاجز بودند و ممکن‌بود که بعضی اوقات نیز مصلح «عامی» را به 
زدن و دشنام دادن مجازات نمایند.. با این همه در کاخ خاندان کولرنا او را 
می گذاشتند تا به تهدید و پیشگوئی خاطر حاضران را مشغول دارد ونمی‌دانستن د که 
در زیر نقاب حماقت و دلقکی بروتوس حدیدی نهفته است » و چندان که می‌خواستند 
تحقیرش می‌نمودند . «نجدید دولت سعادت» عبارت محبوب ری‌ین زی بود و مردم 
به آن توجه و رغبت نمودند و احیاء دولت بهروزی را ممکن و سرانجام حادثه‌ای 
قريب الوقوع دانستند و همه را تمایل به تحسین و بعضی را آن جسارت بود که 
منجی موعود خویشتن را یاری نمایند . 

پیامی وحی مانند یا به حقیقت دعوت نامه‌ای که ری‌ین زی بر در کلیسای 
سن ژرژ نصب کرد نخستین دلیل آشکاری بود که نیات و مقاصد وی را برملا نمود » 
و فراهم آبدن یکصدتن از آزاد مردم رم برفراز تپه آوانتین نخستین قدم در راه اجراء 
منویات وی. پس از سوگند یاری و رازداری وی سهولت و اهمیت کاری را که 
برعهده گرفته بودند بیان کرد و گفت که اشراف را که نه باهم متحدند و نه تدیبری 


و وسیلتی دارند نیروئی نیست مگر به سبب ترس مردم از قدرت خیالی ایشان و 
حق حق مردم و قدرت نیز در دست ایشان است » و عواند دیوان پاپ را شاید که 
برای رفع پریشانحالی خلق صرف کردن » وپاپ خود نصرت ایشان را بر دشمنان 
آزادی و حکومت تأیید خواهد نمود. پس ازجم عم کردن دسته‌ای از یاران وفادار 
برای دفاع از اقدام نخستین به بانگ شیپور در سراسر شهر اعلان کردند که 
شبانگامان روز بعد مردم همه بايد بی هیچ حربه‌ای مقابل کلیسای سن آتژلو 
جم‌آیند و موجبات تجدیده دولت سعادت» را فراهم آورند» وشب همه شب را در 
بجای آوردن آداب عبادت خاص روح القدس گذراندند و این آداب را سی بار تکرار 
کردند و صحگاهان ری‌ین زی سربرهنه اما تن و اندام به تمامی به درع آهنین 
پوشیده از کلیسا بیرون آمد و صد توطثه گر او را درمیان گرفته بودند . نمایندة پاپ 
یعنی اسقف ساده دل اورویتو" را راضی کرده بودند که مراسم عجیب را تحمل 
کند و سهمی از آن را برعهده گیرد و او در طرف راست رین زی راه می‌پیمود 
و سه رایت رفیع را که نماينده مقصد و هدف جمع بود در پیش ایشان می‌بردند. 
رایت نخستین درفش آزادی‌بود که پیکر رم برآن دیده ميشد نش .ته برروی دو شیر و 
به یک دست شاخه نخل و به دست دیگر کره‌ای. رایت دوم درفش داد گری 
بود و برآن نقشی از پولس مقدس با شمشیر بر کشیده . بررایت سوم نقشی از پطرس 
مقدس و دو کلید صلح و وفاق دیده می‌شد که وی به دست گرفته بود. حضور 
جمع پیشمار مردم اندك فهم بسیار اسید و هلهلة احسنت و آفرین ایشان مشوق 
ری‌ین زی گردید» و موکب او آهسته آهسته از قلعه سن‌آنژلو به کاپی‌تول رفت 
ابا عواطفی نهانی را فرونشاند . ری‌ین زی بی‌هیچ مخالفتی و ظاهراً با جرأت 
کامل از تپه کاپی‌تول که حصن جمییوری بود بالا رفت و از ایوان عمارت ببانگ 
طنان و لحن کبریائی به تفصیل برای سردم سخن گفت و مردم نیز کارها وقوانینش 
را به مداهنه بسیار تأیید نمودند. اما اشراف چنان که گوئی از سلاح جنک و 
حربه استشارت محروم باشند با رعب و حیرت این انقلاب عجیب را مشاهده 


Orvieto = 1 


ی ۳ اتحطاط و مقوط امپراطوری روم 
میکردند . لحظه آغاز تحول را به حسن تدییر چنان انتخاب کرده بودند که مقارن 
با غیبت کولونای سهمگین قدرت باشد , اما استفان به نخستین اشاعه خبر به کاخ 
خود با زگشت و چنان نمود که گوئی در فتنه عوام خلق به تحقیر می‌نگرد و به‌رسول 
ری‌ین زی گف ت که چون فرصت یابم مرد دیوانه را از دریچه کاپی‌تول بیرون خواهم 
افکند. در همان لحظه از ناقوس بزرگ فریاد خطر برخاست و موج طغیان چنان 
تیزپای و خطر چندان مصر و فوری بود که کولونا به شتاب هرچه‌تمامتر بمحله 
سن‌لوران از نواحی حومه‌ای شه رگریخت و پس‌از لحظه‌ای توقف برای نفس‌تازه 
کردن و غذا خوردن باهمان سرعت پیشین راه پیمود تا به‌سلامت به قلعه خود در 
پالسترینا رسید در آن حال که از بی‌تدییری خود نالا و اندوهگین بود که چرا 
نخستین شراره این حریق عظیم هول ‌انگیز را پایمال‌نکرد. فرسانی عمومی به لحن 
قاطم و خطاب به اشراف رم ا زکاپی‌تول صادرگردید که همه بصلح و سلم بهاملاك 
خود بروند و خانه‌نشین شوند و ایشان نیز اطاعت نمودند و رفتنشان فراهم آورنده 
موجبات امن و آرامش آزاد مردم فرمانبردا رگردید . 

ولیکن میل به فرسانبرداری ارادی ازاین‌قبیل که گفتیم با فرونشستن هیجان 
شوق از میان می‌رود ؛ و ری‌ین زی اهمیت این نکته را احساس می کرد که بايد 
غصب حکومت را با اتخاذ عنوانی قائونی و روشی منطبق با مقررات متعارف د رست 
جلوه گر سازد . رومان می خواستند که قدرت خود و دلبستکی خویشتن را به شخص 
او آشکارا بیان کنند و هر لقبی را که وی برمی گزید اعم از سناتور یا کنسول یا 
پادشاه یا امپراطور کریمانه نثارش‌می کردند . ولیکن ری‌ین زی عنوان قدیم تریبونی 
را که در آن فروتنی بیشتر بود انتخاب کرد » وحفظ و حمایت طبقه عوام تکلیف 
این منصب و در نهاد آن مضمر بود » و همگان غافل ازاين نکته بودند که منصب 
م ذکور هرگز در جمهوری رم از قدرت قانونگذاری و اجرای قانون سهمی نداشته 
است . اما ری‌ین زی با منصب تریبونی و رضای رومیان بهترین و مفیدترین قوانین را 
برای تجدید ونگا هداشت دولت سعادت وضع کرد و به‌این کار آرزوی سردم صدیق 
بی‌تجربه را برآورد که میخواستند حل و فصل هیچ دعوائی در محا کم عدل بیش 


۷ میلادی فصلل هفتادم E‏ 


از پانزده روز بطول نینجامد . خطر سوگند دروخ و تکرار آن صدور ری مجازاتی را 
درحق مردی بهتان گوی لازم می‌آورد که بواسطه شهاد تکذبش سمکن بود متهمی 
به ناروا مجازات شود » و اغتشاش و ناامنی آن روزگار شاید قانون گذار را مجبور 
میکرد که هرقتلی را به مرک قصاص نماید و هر ایذاء و آزاری را به جزائی درخور 
آن . ولیکن به اجراء عدالت امیدی نبود مگر آن که ری‌ین زی اول ستمگری اشراف 
را از میان برمی‌داشت » و رسماً مقرر شد که دروازه‌ها وپلها و قلعه‌های دولتی در 
دست هیچ کس و تحت فرمان هیچ کس نباشد مگر نخست عامل دیوان » و 
دسته‌های نگهبان در شهرها و قلعه‌های شتخصی که در قلمرو حکوست جمهوری 
امت راه نیابند › و هیچ کس سلاح برنگیرد و حرأت نیاورد که برای دفاع خانه 
خود در شهر یا در نقاط روستانی استه‌مکاما تی بنا کند » و بارونها مسژول امن و 
سلامت شوارع عام و عبور بلامانع خواربار باشند » وه رکس که مجریان بد کار 
و راهزنان را حمایت کند باید جریمه‌بهانی به مبلغ هزار مارك نقره بپردازد . ولیکن 
اگر اول اشراف عنان گسیخته افرمانبردار را به قدرت شمشیر حکوست مرعوب 
نکرده بودند این مقررات همه بی‌اثر می‌بود . هنوز هروقت که اقوس کابی‌تول 
نا گهان فریاد خطر برمی‌آورد بیش از بیست‌هزار سرباز به اراد خود دعوت بخدمت 
را تحت لوای جمهوری می‌پذیرفتند » اما تأیید ری‌ین زی تریبون و حمایت قانون 
وجود سپاهی منظم و پیوسته آماده خدمت را لازم بی‌آورد . درهر بندرگاه ساحلی 
سفینه‌ای برای تضمین امن و سلامت تجارت مستقر بود » ولشکری شامل سیصد و 
شصت سوار و هزار وسیصد پیاده را به خدمت فرا خواندند و ایشان‌را لباس پوشاندند 
و وظیفه پرداختند و در سیزده محله شهر به پاسداری گماشتند . هرسربا زی که حان 
خود را در خدمت وطن از دست می‌داد. وارثان او را از سر حق‌شناسی یکصد پوند 
یا فلورن می‌پرداختند و این نماینده آزاد گی و ناشی از استقلال اجتماعی است. 
ری‌ین زی بی‌آن که از اتهام هتک حرمت دین بترسد عوائد دیوان پاپ را صرف 
مخارج دفاع عمومی و ساختن انبارهای غله و اعانت بی وگان و یتیمان و صومعه های 
نیا زمند میکرد . از مالیات خانه و مالیات نمک و عوائد گم ر کی هریک سالانه مبلغی 


ر 

معادل یکصد هزار فلورن حاصل می‌آند » و چون مالیات نمکك در چهار یا پنج ماه 
براثر تدابیر اقتصادی ری دن زی‌سه برایر شد پس سوء‌استفاده‌های پیشین يايد به‌راستی 
شرم‌آور بوده باشد . پس از آن که ری‌ین زی قوای جنگی جمهوری را احیاء و درامور 
مالی آن نظم و نسقی برقرا رکرد اشراف را نیز ازکنج انزوا فراخواند و از آزادی 
استقلال محروم کرد یعنی حضورشان را درکاپی‌تول لازم دانست و ایشان را مجبور 
کرد که با اداء سوگند باحکومت حا.ید پیمان وفاداری ببندند وفرمانبردار قوانین 
«دولت سعادت» باشند , رجال و بارونهای رم که از زیان جانی بیمناك اما از خطر 
رد دعوت ری‌ین زی بیمنا کتر بودند به صورت مردم آرام عادی به خانه‌های خود 
در رم با زگشتند . خاندانهای کولونا و اورسی‌نی و ساولی و فرانجی پانی در محکمه 
مردی از طبقه عامی یعنی همان دلانک حقیر فرومایه‌ای که بارها مورد استهزاء 
ایشان قرارگرفته بود متحیر و شرمسار شدند و خشمی که بیهوده م ی کوشیدن که 
پنهانش بدارند ننگ ایشان را بیشتر و زشتتر نمود . طبقات مختلف جامعه یعنی 
روحانیون و مردان صاحب مرتبت و قضات ‏ وکاتبان دیوان عدالت و بازرگانان 
وصاحبان حرف همه یکی پس از یبرع نله گنز وفاداری ياد کردند و تنزل درحات 
طبقاتی معادل با افزایش شوق و صداقت ایشان بود . مردم قسم خوردند که به خاطر 
دین و جمهوری زندک ی کنند و در راه این دو جان بسپارند » و انتخاب اسقف 
اورویتو یعنی نماینده پاپ به منصب تریبونی از تداییر زیر کانه ری‌ین زی بود » 
و این همکاری اسمی منافع دین و دولت را به هم می‌پیوست. ری‌ین زی می لافید 
که من بودم که تخت سلطنت و میراث پطرس مقدس را از دست اشراف متمرد نجات 
دادم » و کلمان شش م که از سقوط اشراف خرسند بود چنان تظاهر می‌نمود که گوئی 
اظهارات خادم معتمد خویشتن را باور و قدر و منزلت او را تحسین می کند و عنوان 
و حق حکومت او را تأیید می‌نماید. بیان ری‌ین زی و شاید ضمیر او نیز برانگیخته 
ار شوق و احترام برای خلوص معتقدات دینی و او خود به تلویح مدعی رسالعی 
ماوراء طبیعی از روح القدس بود و دعوی خویشتن را به مدد فریضه‌ای سالانه تأیید 
و تقوبت می‌نمود و آن بجای آوردن مراسم عشاءربانی و اعتراف به گناهان بود که 


۷ ۱2 میلادی فصل هفتادم 1¥ \ 


چون خراجی سنگین برمردم تحمیل کرد و به این طریق با جد تمام پاسدار سعادت 
دنیوی و روحانی مومنان گردید . 


نکو حالی و بهروزی جمهوری رم 

شاید هرگز اثر و نیروی قدرت فکری یک مرد تنها بنحوی چندان بارز 
محسوس نبوده است که اثر نا گهان ولو زود گذر اصلاح رم به دست ری‌ین زی 
تریبون محسوس بود . در رم که کنام د زدان شده بود ری‌ین زی انضباطی برقرار کرد 
از آن قبیل که در اردوگاه لشکریان و در صومعه راهبان هست. وی در شنیدن 
شکایات متظلمان بردبار و در رفع ستم از مردم زیان برده سریع کردار و در مجازات 
مجرمان سختکوش بود و غربا و مسا کین را هميشه به محکمه عدل او دسترسی بود» 
و نه اصل و نسب و نه رفعت منزلت و نه مصونیتهای کلیسائی مجرم و دستیاران او 
را مأمنی نمی‌شد. خانه‌های مردم سمتاز در رم سابقاً به منزل مکانهای مقدسی بوده 
بود که هیچ مجری عدالتی حرأت «تجاوز» به حریم آن را نداشت و ری‌ین زی این 
مصونیت را ملغ ی کرد و چوب وآهن سنگرهائی را که برای دفاع از آنها برپای 
داشته بودند در بنای استحکامات کاپی‌تول بکار برد . پدر محترم و بزرگوار خاندان 
کولونا را درکاخ او در معرض دوننگ قرار دادند یعنی چنان کردند که وی 
بخواهد که مجرمی را حمایت کند و از این کار عاجز باشد , قاطری را با خم روغنی 
در نزدیکی کا پرانیکا' د زدیده بودند و خداوند گار دودبان اورسی‌نی برای غفلتی 
که در حفظ امنیت شوارع عام نموده بود محکوم به جبران خسارت مذ کور و 
پرداخت جریمه بهائی بالغ برچهارصد قلورن گردید . وجود بارونها نیز نه محترمتر 
از ملک و خانه ايشان بود و نه از هتک حرمت مصون » و در سلول با سران 
دسته‌های متخاصم نیز داد گرانه و برحسب اتفاق يا به عمدا شدت و سختکوشی 
می‌نمودند , پیترً گاپت کولونا را که خود روزگاری سناتور رم بوده بود برای ایذائی 
که درحق کسی روا یا دینی که داشته بود توقیف کردند » وعدالت داد گر تسکین 


CapraniCca - ۰ 


۱۶۰۰۶ انحطاط و سقوط ابپراطوری روم 


نیافت مگر به اعدام مارتین اورسی‌نی که انواع آزارها به دیگران نموده وزیانها 
برایشان وارد آورده و غارتگریها کرده و در این میان اموال کشتی شکسته‌ای را در 
مصب رود تیبر نیز به یغما برده بود » و ری‌ین زی ثابت ری نه به‌اورسی‌نی اعتنانی 
کرد و نه به کسوت کاردینالی دو عمش و نه به وصلت اخیر و بیماری مهلکش . 
وی طعمه را بر گزیده بود و مأموران عدالت اورسی‌نی را ازکاخ او و حجله عروسیش 
بیرون کشیدند و محا کمه اوکوتاه و رضایت‌بخش بود. با برآمدن آواز ناقوس 
کاپی‌تول مردم فراهم آمدند و اورسی‌نی به زانو در افتاده که کساء از او بر گرفته 
و دستانش را به پشت بسته بودند حکم مرگ را شنید و بعد از اعترافی کوتاه به پای 
دار برده شد. پس از مثالی چنین هیچ کس را که واقف بگناه خود بود امیدی 
به گریز از مجازات نبود » ونابکاران و قانون‌شکنان عنان گسيخته و مردم عاطل 
و بیکاره فرار کردند و شهر رم و منطقه آن بزودی از لوث ایشان زدوده گردید . 
(مورخ میگوید) که در این هنگام پیشه‌ ها شادی اغا زکردند که دیگر گرفتار هجوم 
راهزنان نیستند » وگاوان شروع به شخم زدن نمودند و زائران به زیارت اما کن 
مقدس شتافتند و شوارع و مهمان‌خانه‌ها دوباره پرسبافر شد و بازار تجارت دوباره 
پسیب وفو ر کالا و اعتماد به راستکاری و امانت رونق یافت چندان که ممکن بود 
بدره‌ای از زر را در شارع عام در معرض دید همه کس بنهند پی‌آن که خطری روی 
بنماید . به بجرد این که جان وسال اتباع کشوری مصون از خطر شود مردم دوباره به 
کار وکوشش می‌پردازند وپاداش نیک آن آشکار می گرد . رم هنوز پایتخت"جهان 
مسیحی‌مذهب بود وبیگانگانی که از نعمات حسن حکومت ری‌ین زی تریبون برخوردار 
شده بودند آوازه نام و شهرت کام‌کاری او را در همه کشورها منتشر ساختند ., 

رستگاری کشور در دل ری‌ین زی شوری و در ضمیر او اندیشه‌ای عظیم 
و رویانی پدید آورد و آن فکر به هم پیوستن بلاد ایتالیانی و تشکیل جمهوری متحد 
بزرگی بود به‌صورت پیکری واحد که رم باید قانوناً و به موجب حق قدیم سر » ویلاد 
مستقل و ملوك آنها اعضاء آن پیکر و با او متحد باشند. کلک ری‌ین زی را فصاحت 


کمتر از زبان او نبود و رسائل بیشماری را پیکهای معتمد تند رفتار توزیع می کردند. 
این رسولان که عصائی تفیل یه دست داشتند پاده از كوه وخنگل فین کا ودر 
دشمن ترین ایالات ایتالیا از هتک حرمت مصون و از امن و امانی برخوردار بودند 
که خاص سفیران است ؛ و به زبان تعلق یا به راستگوئی گزارش م یکردن د که در 
رهگذر ایشان صف جماعات کثیر مردم در کنار شوارع به‌زانو درمی‌افتند و از 
خداوند به تضرع می‌خواهند که سفیران تریبون را درکارخود توفیق دهد. اگر 
عواطف مغرضانه را آن قدرت بود که سعخن عقل را بشنود » و سودجوئی شخصی را آن 
نیرو که تسلیم سعادت عام شود ممکن بود که با تشکیل دیوان عالی عدالت و 
حکومت جما هیر متحد ایتالیا جراحات نزاعهای داخلی التیام پذیرد وگذرگاههای 
آلپ بر اقوام کم فرهنگ شمالی بسته شود . ولیکن موقع سساعد بسر رسیده بود وا گر 
وئیز و فلورانس و پروجیا و سی‌ینا" و بسیاری از بلاد کم اهمیت جان و مال را 
تقدیم «دولت سعادت» می نمودند شاصبان لومباردی و توسکانی لابد «عامی» 
ناچیز و مبدع نظام حکومت قانون مبتنی بر رأی آزاد را تحقیر می‌نمودند و او را 
دشمن می‌داشتند. بااین همه تریبون از غاصبان لومباردی و توسکانی و ازهر 
نقطه ایتالیا پاسخهای دوستانه و حا کې از احترام بسیار دریافت » و از پی نامه‌ها 
سفیران ملوك و جمهوریها آمدند و در این تلاقی بیگانگان سلوك کاتب بی‌اصل 
ونسب چه در وقت خوشی و تفریح وچه هنگام اشتغال به امور ملک چون پادشا مان 
بود و برحسب موقع وی دوستانه و بالف و ادب رفتار می‌نمود يا با وقار و ابهت 
شاهانه. مهمترین و افتخار آمیزترین واقعه سلطنت ری‌ین زی دادخواهی لويس 
پادشاه هنگری بود که شکایت نمود که ژان ملکه ناپل گلوی برادرم را که شوهر 
او بوده به غدر و خیانت چندان فشرده که جانش برآمده است. این زن را در 
داد گاه رسمی در رم محا کمه کردند تا بدانند که گناهکار است يانه » وتریون 
پس از شنیدن سخنان و کلای متظلم و متهم صدور رأی را در باره این دعوای مهم 
آمیخته به کین و بدخواهی به تأخیر افکند و پادشاه هنگری بزودی حکم قطعی 


Sienna - \ 


۱۰۰۹ انحطاط و سانوط امبراطوری روم 


را به نیروی شمشیر صادر و جاری کرد . انقلایی که در وم روی نموده بود در آن 
سوی جبال آلپ علی‌الخصوص در آوین یون برانگیزانندءٌ کنجکاوی و اعجاب و 
تحسین گردید . رار دوست صمیمی ری‌ین زی وشاید مشاور نهانی او بوده پود و از 
نوشته هایش نفخه مسرت برمی‌آید و شور و حرارت وطن پرستی » و پترارك که تکالیف 
فائقة رومی بودن را برتر از هر چیز دیگر می‌داند احترام به پاپ و دین سپاسگزاری 
به خاندان کولونا همه‌را یکسره از یاد می‌برد . ملک‌الشعراء دولت کاپیتول مدافع 
عمل قهرمان انقلاب و ثنا گوی اوست. و آرزومندی وی برای عظمت دائم و روز 
افزون جمهوری آمیخته با اندرز و نگرانی است. 
لقب یافتن و تاجگذاری ری‌ین زی و حماقتهای او 

در آن هنگام که پترارك به‌سدد نیروی تخیل چون پیمبران از آینده سخن 
می گفت قهرمان رومی به سرعت از اوج قدرت و شهرت تنزل می کرد ومردم که سیر 
شهاب پران را به حیرت می‌نگریستند کم کم اعوجاجی در مسیر و تغییراتی در 
بیشی و کمی درخشش آن مشاهده نمودند . ری‌ین زی را فصاحت بیش از رأید رست 
وقدرت کار خطیر بیش از عزم راسخ بود » و استعداد های گونا گون وی از عقل 
اعتدالجوی فرمان نمی‌برد ؛ و عظمت هرآنچه مطلوب يا موجب ترس وی بود در 
نظرش ده چندان می‌نمود » و چون حزم و تدبیر مبانی سلطنت وی را برپای نداشته 
بود لاجرم حرأت نمی‌آورد که شهریاری او را تأیبد و تقوی ت کند . هنگامی که 
ستاره سعادت ری‌ین زی درکمال درخشند گی بود فضائل وی از مفاسد ضد آنها 
رنگ می‌پذیرفت و او عدالت را با ستمگری وکرم را با تبذیر و آرزوی بلند نامی را 
با تظاهر و خویشتن بینی کود کانه به هم می‌آمیخت . ا یکاش که وی دریافته بود 
که تریبونهای رم قدیم که‌مردم به ایشان سخت معتقد بودند و محترمشان‌می‌داشتند 
از حیث لباس و صورت ظا هر از مردم عادی عامی ممتاز و با ایشان متفاوت نبودند 
و به عنوانی یا لقبی خاص خوانده نمی‌شدند و هروقت که به شهر می‌رفتند- وهميشه 
پیاده می‌رفتند - خادمی که کارش ابلاغ پیام عامل دیوان بود خود بتنهائی امور 


۷ - ۱۳۰۶ بیلادی فصل هفتادم ۱:۰ 


مربوط به منصب ایشان را انجام می‌داد. اگرگرا کوسها! عناوین طنان والقاب 
و نعتهای جانشین خود را می‌خواندند تبسم می کردند یا ابرو در هم می کشیدند » 
و اینهاست عناوین ری‌دن زی : «نیکولاس سختکوش رحیم رژوف » منجی رم » مدافع 
ایتالیا » دوست بنی نوع انسان و آزادی و صلح و عدالت » تریبون چلیل با بهابت» . 
جشنهای پرتکلف وی موجبات انقلاب را فراهم آورده بود و این اصلی است سیاسی 
که جماعت بردم بايد هم بینند و هم بشنوند تا سخن رهبران خود را بفهمند 
ولیکن ری‌ین زی باافراط در کبر و تجمل دوستی از اصل مذ کور به طریقی استفاده 
کرد که نشاید, طبیعت وی را هیئثتی نیکو عطا کرده بود تا وقتی که افراط در 
بیخواری او را متورم و بدسیما نمود. زی‌ین زی پس از نیل به‌منصب میل طبیعی 
خود را به خندیدن اصلاح کرد و به‌وقار و سخت‌خوئی تظاهر نمود » و درمواقع 
رسمی جامه‌ای از مخمل یا اطلس برتن می کرد که هرقسمتی از آن به رنگی بود 
و آستری از خز داشت ونقشهائی برآن دوخته بودند همه از مفتول زر. عصای عدالت 
که وی به دست می گرفت از پولاد صیقلی و بالای آن گوئی و صلیبی زرین و 
درونش خرده‌ای از چوب صلیب مقدسی‌بود که عیسی را برآن میخکوب کرده بودند , 
در مراسم بذهبی و غیر مذهبی ری‌ین زی سوار براسبی سفید از کوچه‌های شهر 
می گذشت» و اسب سفید نشان شهریاری بود . دراین مواقم رایت عظیم جمهوری 
که خورشیدی بود در ميان دایره‌ای از ستارگان و کبوتری که شاخه زیتونی در 
منقار داشت برفراز سر تریبون در اهتزاز بود و باران زر وسيم در میان تود خلق 
فرو می‌ریخت و پنجاه نگهبان تبرزین به‌دست وی را در میان می گرفتند وفوجی از 
سواران پیشاپیش او می رفتند و طبل وشیپور ایشان از نقره ضخیم سنگین وزن بود . 
عنوان و امتیاز شهسواری از مطامع ری‌ین زی بود و این خود حقارت نسب 
وی را آشکا ر کرد و از اهمیت جاه ومنسب او کاست و تریبون شهسوار هم به نزد 
اشراف که همسنخی ایشان را برگزیده بود منفورگردید و هم به نزد عوام که ا[ 
سلک ایشان عارج شده و ت رکشان گفنه بود. هرآنچه از ذخائر ثروت یا اسباب 


“١‏ دوبرادر رومی که در قرن دوم قبل از میلاد می‌زیستنا. و هردو مصلح و سیاستمدار بودند. 


تجمل یا آثار هنر را که هنوز برجای بود در آن روز مهم تا به آخر مصرف کردند . 
ری‌ین زی خود دربیشا پیش م کب جلال ا زک پی‌تول به کلیسای وان مقدس لاتراني 
رفت و ملال راه را به آراستن منظر و مسابتات قهرمانی کمتر نمودند. صنوف روحانی 
و دیوانی ولشکری همه به‌دنبال رایت خاص خود راه می‌پیمودند . وبانوان محترم 
رم ملازم زن ری‌ین زی بودند و سفیران بلاد ایتالیانی به بانگ بلند کف بر کف 
می‌زدند یا در نهان این دبدبۀ نوپرداخته را تحقیر می‌نمودند . غرویگاهان چون 
به کلیسا و کاخ کنستانتین رسیدند تریبون ازجمم کثبر فراهم آمده سپاسگزاری و 
به‌حشن روز بعدشان دعوت نمود و آنگاه از پیش خود مرخصشان کرد. پس‌از 
بر گزاری مراسم تطهیر از آبدانی از سنگ سب زکه (به موجب افسانه‌ای احمقانه) 
پاپ سیل وستر" کنستانتین امپراطور را درا تاه و ار بیماری جدام شفا داده بود 6 
ری ین ری نشان روح القدس را از دست سالخورده شهسواری موقر و محترم دریافت . 
اما هتک‌حرمت آبدان واستفاده ازآن د رمراسم غیرمذ هبی فضیحتی بود که‌مانندش را 
وی‌ین ری در هیچ یک ار اقدامات دوران عمر خود ببار نیاورده و تا بدین حد 
مورد نکوهش خلق قرار نگرفته بود. تریبون باهمان جرأت و جسارت در حریم 
مقدس تعمید گاه به‌نظاره یا آسایش پرداخت» ومردم فرزند نیاوردنش‌را درهنگام 
فرمانروائی به فال بد گرفتند و علاست سقوط قریب‌الوقوع او دانستند. در ساعت 
عبادت وی د گرباره خویشتن را به هیئتی شاهوار در منظر چشم مردمی قرارداد که 
به کلیسا بارش کشخدد » وحامه ارغوانی برتن داشت » وشمشیر بسته و مهمیز زرین 
برپای بود » و آداب مقدس عبادت بزودی پر اثر رفتار جلف و گستاخی او متوقف 
گردید. ری‌ین زی از کرسی برخاست و به‌سوی جمعیت آمد و به بانگ بلند اعلان 
کرد که ۰ «ما پاپ کلمان را به محکمه عدل خویشتن فرا می‌خوانيم واو را فربان 
می‌د هیم که در حوره اسقفی خود در رم اتامت کند » و انجمن مقدس کاردینالها 
را به این جا فرا می‌خوانيم و نیز دو مدعی تخت سلطنت یعنی شارل بوهمیانی و 


Sylvester - ۰۱ 


فصل هفتادم ۱:۰۹ 
لویس باواریائی را که خویشتن را امپراطور می‌خوانند. ماهمه ملوك ' آلمانی را 
نیز احضار می کنیم تا به ما بگویند که به چه سیب و به موجب چه ادعانی حق 
انتقال ناپذیر مردم رم را غص بکرده‌اند : مردم ی که از روزگاران قدیم خداوند- 
گاران قانونی امپراطوری بوده‌اند.» آنگاه ری ین زی شمشیر بکر خود را از نیام 
بر کشید و سه‌بار باآن به سه قسمت چهان اشاره نمود و سه‌بار باغلو بسیارگف تکه 
« این نیز از آن منست !» نایب پاپ یعنی اسقف اوروی‌یتو" کوشید تاسرعت سیر اورا 
در طریق حماقت متوقف گرداند ولیکن بانگ موسیقی جنگی آوای ضعیف اعتراض 
وی را خاموش کرد و اسقف در عوض آن که مجلس را ترك کند به طعام خوردن 
با همکار خود برسر میزی رضا داد که تا آن وقت مختص پاپ اعظم بوده بود . خوان 
ضیافتی برای رومیان گستردند از آن گونه که قیصران می گستردند » وحجره‌ها و 
ایوانهای مستف و صحنهای کلیسای لاترانی پوشیده از میزهای بیشمار شد برای 
زن و مرد اعم از غنی و فقیر و از هر طبقه‌ای و مرتبتی. جوئی از شراب از دو حفره 
بینی اسب برنزی کنستانتین حا ری کرد ید و هیچ شکایتی شنیده نشد مگر شکایت 
کم‌آیی » وترس انبوه مردم از قدرت قانون عنان برهوی و هوس لجام گسیخته 
ایشان زد , روز دیگری را برای تاجگذاری ری ین زی تعیین کردند و زبده‌روحانیون 
رومی هفت تاج از برگها یا فلزات مختاف یکی را پس از دیگری برسر او نهاد و این 
هقت‌تاج نماینده عطایای هفتگانه روح‌القدس بود و با این همه ری‌ین زی همچنان 
می گفت که من از مثال تریبونهای قد.یم تقلید م یکنم . شاید که این نمایشهای 
عجیب مردم را خوش می‌آمد یا بدانها فریفته می‌شدند و خویشتن بینی رهبرشان 
غرور ایشان را ارضاء م کرد . ری ین زی در زند گی شخصی خود بزودی از راه 
راست منحرف شد و از قواعد امساك در خورالك و پرهیز از می‌نوشیدن عدول نمود ء 
و مردم عامی که از جاه و جلال اشراف مرعوب می‌شدند از رفاه عیش مردی که از 
سنخ ایشان بوده بود به خشم آمدند. زن ری‌ین زی و فرزند و عم او ( که حرفه‌اش 
ستردن موی از سر وصورت مردان و نامش حا کی از حرفه‌اش بود) نماینده تضادی 


¦ - اماع ملوك تابع امپراطوری مقدس روم که در انتخاب امپراطوران آلمانی از حق رأی برخوردار بودند. 
Orvieto - ۲‏ 


بودند که میان رفتار مبتدل و نابهدب این خانواده و مخارح شاهانه ایشان د يده 
و راه اتحطاط پیمو ۵ 


درسال ۱۳۷ میلادی ری‌ین زی را معزول و به زور تبعید کردند . پس از 
هفت سال وی با عنوان سناتوری به‌رم با زگشت اما چهارماه بعد درسپتامبر ٤‏ ۱۳۰ 


با زگشت پاپها به رم 


نخستین آرزوی پترارك و نما ینده آزاد گی وشرف طبع او همانا آرزوی‌تجدید 
جمهوری مستقل میتنی بر رأی آزاد خلق بود » ولیکن پس از تبعید و مرگ قهربان 
عامی او شاع رکه چشم از تریبون بر گرفته بود دیده به‌دیدار پادشاه رومیان گشود . 
هنگامی که شارل چهارم از آن سوی جبال آلپ فرود آمد تا تاج سلطنت ایتالیا 
و ابپراطوری را به دست آورد کاپی‌تول هنوز به خون ری ین زی آلوده بود . شارل 
هنگام عبور از میلان ملك الشعراء را که په دیدن او آمده بود به حضور پد پرفت 
و دین مداهنه را به مداهنه باز پرداخت ؛ و مدالی از | گوستوس را که به وی اهدا 
شد قبول کرد 6 وبی‌آن که تیسمی رلب آورد وعده داد که از سس سلطنت رم 
تقلید نماید و مثال او را بكار بندد . منشأً امید و آنگاه نومیدی پترارله استفادة 
ریانی از نامها و عناوین و اصول بامتنا نى بود ؛ بااین همه پترارك غافل ار تفاوت 
ایام و سجایای امپراطوران قديم و جدید نبود و می‌دانست که میان قیصران و 
پادشاهی بوهمی که عنایت کشیشان وی را به ریاست اسمی اشراف آلمانی برگزیده 
است فاصله‌ای هست بیرون از حد قیاس . شارل در عوض آن که مفاخر رم و 
متصرفاتش را بدو بازگرداند در نهان با پاپ پیمان بست و خویشتن را متعهد نمود 
که در روز تاحگذاری شهر رم را دا كن ٤‏ ونکوهش شاعر وطن دوست پس از 
عقب‌نشینی شرم آور امپراطور نیز وی را همچنان تعقیب نمود . 

پس از آن که آزادی و امپراطوری از دست رفت پترا رك را آرزوئی دیگر 


۷ - ۱۳۷۰ میلادی فصل هفتادم ۳ 
ابا کم اهمیت‌تر باقی اند و آن شبان را با رمه آشتی دادن يا به عبارت دیگر 
اسقف رم را به حوزه قدیم و خاص اسقفی او باز خواندن‌بود. پترارك باشور جوانی 
و اعتبار سالخورد گی پنج پاپ را یکی بعد از دیگری پند و اندرز داد و از دوری 
از رم برحدر داشت و فه.احت او همیشه سلهم از شور عاطفه و صراحت گفتار بود . 
پترا رک که فرزند آزاد مردی فلورانسی بود همیشه زاد گاه خود را از شهری که در 
آن درس اموه و معرفت اندوخته بود دوستتر می داش ن وایتالیا درنظر اوسلکه حهان 
وگلستان این عالم و با وجود نزاعهای داخلی بی‌هیچ شکی در علم و هنر وثروت 
و نزا کت از فرانسه برتر بود ولیکن اين تفاوت تا بدان حد نبود که مژید صفت 
«بی‌فرهنگی» گرد د که شا مالک آل: شوی. الپ را بدان تفت كرذه اسر 
آوین یون به نزد وی بابل تمثیلی ومنجلاب فساد و نابکاری وسورد نفرت و تحقیر او 
بود . ولیکن پترارك فراموش‌می کند که مفاسد ننگ‌آور این شهر پرورد: خالك آن 
نبود و سا کنان هرسرائی ازگروند گان به پاپ و قدرت او وتقلید گر تجمل دربار او 
بودند . پترارلك معترف است که حانشین پطرس مقدس استف همه مسیحیان جهان 
امەت . اما حواری مسیح تخت سلطنت جاودانی خود را بر ساحل رود رون مستقر 
نکرده بلکه پایه‌های آن را بر کرانه رود تیبر بنیان نهاده بود » و در آن هنگام که 
هر شهری در جهان مسیحیت مشمول بر کت وجود اسقفی بود تنها پا یتخت مسیحیت 
متروك و بیچاره و محروم بود . از وقتی که مقر پاپ را به آوین يون منتقل کرد ند 
عمارات مقدس واتیکان و کلیسای لاترانی و محرایگاهها و قدیسین همه به‌دست 
فقرو ویرانی رها شده بود » و رم را غالباً به صورت بانوئی نوميد و اندوهگین 
می‌نگاشتند چنا ن که گوئی می توانستتند شوهر سرگردان را به‌یاری تصویر زن 
ناخویروی ا وکه پیر وگریان و ناتوان بود به کاشانه بازگردانند. ولیکن تیره گون 
ابری که برفراز هفت‌تپه رم سایه افکنده بود ناچار سرانجام به حضور سلطان مشروع 
آنها پر کنده می‌شد » و نیک‌نامی ابدی و نجاح رم و آرامش ایتالیا پاداش پاپی 
بود که جرأت‌آورد و حوانمردانه فرصت با زگشت به رم را به جان پذیرنده شود . 
از پنج پاپی که پترارك به پند و اندرز به ایتالیا باز خواند سه‌تن اول یعنی ژان 


۳ ا احطاط و سقوط امپراطوری روم 

بیت ودوم و بندیکت دوازدهم و کلمان ششم از جسارت مرد خطیب آزرده شدند 
یا سخن او مايه انبساط خاطر ايشان گردید. ولیکن کار فراموش نشدنی اوربان 
پنجم برای تغییر اوضاع عاقبت به دست گر کور یازد هم انجام پذیرفت ‏ اما 
در اجراء تداییر خود هر دوپاپ باموانع مهمی روبرو شدند که فائق آمدن برآنها 
تقریباً ناممکن بود . یکی از پادشاهان فرانسه که او را به حق به صفت «دانا» 
متصف کرده‌اند به هیچ روی مایل نبود که پاپها را از بستگی بمحل اقامت خود 
رها گرداند » وکاردینالها که | کثرشان اتباع او بودند به زبان و راه و رسم زند گی 
وآب و هوای آوین‌یون دلبسته بودند. و نیز به کاخهای شاهانه خود و از همه برتر 
به شرابهای بورگاندی. در نظر ایشان ایتالیا بیگانه یا دشمن بود و کاردینالها 
با | کراه بسیار درمارسی به کشتی نشستند چنانکه گوئی ايشان را به‌سرزمین عربان 
تبعید کرده يا به اعرابشان فروخته‌اند. . اوربان پنجم سه سال در امن و امان و باعزت 
و احت ام در وانیکان اقامت کرد و دو هزارنگهبان اسب‌سوار حرمت ذات مقدس او 
را حراست می کردند » و پادشاه قبرس و ملکه ناپل و امپراطوران شرق و غرب پدر 
همه سیحیان را که برتخت پطرس مقدس نشبته بود باولاء و اخلاص درود 
می گفتند , ولیکن شادمانی پترارك و ایتالیائیان بزودی بدل به خشم و اندوه گردید 
زیرا به دلائلی که اهمیت خاص یا عام داشت یا به سبب ناشکیبائی خود یا التماس 
کاردینالها اوربان پنجم به فرانسه با زگشت » و انتخاب قريب الوقوع پاپ از زیان 
وطن پرستی ستمگرانه رومیان بر کنار ماند » و ملاک آسمان خود جانب مدعای پاپها 
را نگاهداشتند , بریژیت سوئدی که قدیس و زار بود با زگشت اوربان پنچم را به 
فرانسه نپسندید و خبر مرگ او را از پیش گفت ولیکن کاترین مقدس سی‌ینائی 
که عروس مسیحا" وفرستاده مردم فلورانس بود هجرت گر گوری یازدهم را تأیید 
و تشویق نمود » وچنین می‌نماید که پاپها که خود در تسلط بر طبایع زودباور 
استادانی چیردست بودند به سخن این زنان رژیایین الهام پدیر التفات می‌نمودند . 
معذلک این عتابهای‌آسمانی موید به بعضی از دلائل مربوط به سیاست دنیوی بود . 
مقر پاپها د رآوین یون به شدائد هجوم دشمنان گرفتار آمده ومردی جنگاور در رآس 


, - په عبارت دیگر راهبه بود . 


۸ - ۱۱۸ میلادی فصل هفتادم ۱2۳ 
سی‌هزار دزد یغما گر به زور از ناب مسیح و مجمع مقدس کار دینالها فدیه و 
عف و گنا هان دریافت داشته بود › وقاعده سلولك جنگاوران فرانسو ی که باید برحان و 
مال مردم بخشود و دولت دین را به غارت برد ارندادی تازه بود و در فحوای آن 
خطری عظیم نهفته . در آن هنگام که پاپ را از آوین‌یون بیرون راندند وی را 
با کوشش بسیار به رم دعوت کردند وسنا و مردم او را سلطان مشروع خود دانستند 
و کلید دروازه‌ها و پلها و قلعه های محله‌ای را که در آن سوی رود تيبر بود در 
بای وی نهادند » اما این تقدیمی اخلاصمندانه توأم با بیانی صریح بود که ما را 
د گر یارای تحمل ننگ و مصیبت غیبت تو نیست و اگر عناد کنی عاقبت خشمگین 
و برآن می‌شویم که از حق قدیم انتخاب پاپ که در اول نیز از آن مردم بوده است 
دفاع کنیم . از ریس صوبعه جبل کاسینو پرسیدند که آیا تاج سه طبقه فرمانروائی 
روحانی را از کشیشان و مردم قبول خواهد کرد يا نه » واین روحانی محترم صاحب 
منزلت در جواب گفت : «من از آزاد سردم رمم و برای من قانونی برتر از فرمان 
وطنم نیست» . 

اگر مردم خرافاتی بخواهند که در مرگی نابهنگام مفهومی خاص بیابند 
و ا گر ارزش استشاره را از واقعه‌ای قیاس بگیرند که بعد از استشاره روی نموده است 
پس چنین می‌نماید که افلاك خود از تدبیری که به نلاهر درست و باعقل موافق 
می‌نمود نا خشنود بودند زیرا که گر گوری یازدهم پس از با زگشت به واتیکان 
بیش از چهارده ماه زنده نماند و بعد از مرگ او انشقاقی عظیم در ممالک غربی 
روی نمود که بیش از چهل سال دستگاه مذهب کاتولیکی لاتینی را آشفته و مشوش 
کرد . انجمن مقدس کاردینالها در آن هنگام متشکل از بيست و دو کاردینال بود 
و از اینان شش تن در آوین یون مانده و بقیه که عبارت بودند از یازده کاردینال 
فرانسوی و یک کاردینال اسپانیائی و چها رکاردینال ایتالیائی به طریق مألوف 
برای انتخاب پاپ داخل حجره‌های مخصوص شدند و درها همه را به روی ایشان 
بستند. در آن وقت هنوز مرسوم نشده بود که پاپ را فقط از ميان کاردینالها 
برگزینند و انجمن شانزده نفره یه اتفاق ری به پاپ شدن استف اعظم باری" رضا 


Bari - ۱ 


۶ ۰ ۳ ۳ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 

دادند که از اتباع دولت ناپل و در دانشمندی و شور دینداری بارز بود و چون 
برتخت پطرس مقدس نشست ملقب به اوربان ششم گردید . در رساله انجمن مقدس 
کاردینالها به تأکید گفته شده اس ت که انتخاب اوربان موافق با اصول و مقررات 
بألوف و رأی مستقل کاردینالها بوده و این عمل بانند همیشه موژید به مدد 
روح القدس . اوربان را مطابق آداب معمول به سمت منصوپ نمودند و بر او نیایش 
بردند و تاج برسرش نهادند و سلطة دئیوی وی در رم و آوین يون مطاع شد وحهان 
کاتولیکی مذهب لاتینی فرمانروائی فائقه وی را در امور دینی پذیرفت و تأیید 
نمود . مدت چند هفته کاردینالها ملازم خداوند گار جدید خود بودند وبه نکوترین 
وجهی با او اظهار دلبستگی و وفاداری می‌نمودند تا آنکه گرمای تابستان فرا رسید 
و فرصتی مقبول برای فرار از شهر رم به دت داد , کاردینالها به مجرد اینکه دوباره در 
با و فوندی" درمکانی مأمون از خطر به هم پیوستند نقاب ریا از چهره برافکندند 
و خویشتن را به سیب تزویرو دروغ زنی ملامت نمودند و مسیح دجال یا پاپ از دين 
ب رکشته :را که در رم نشسته بود تکفیر و شروع کردند به‌انتخاب پاپی دیگر » و او 
روبرژنوی" یا کلمان‌هفتم بود که نامش را باعناوین پاپشرعی و نایب راستین مسیح 
برملل عیسوی اعلان نمودند » و نخستین انتخاب خودرا عملی | کراهی و نامشروع 
ولاجرم باطل خواندند زیرا که ترس ازم رگ و تهدیدهای رومیان باعث آن بوده بود » 
و احتمال و واقعه نیز دلائلی است محکم در اثبات حقانیت شکایت ایشان . دوازده 
کاردینال از ولایات مختلف فرانسه بیش از دو ثلث آراء را در دست داشتند و بر 
جریان انتخاب حا کم بودند و هرچند -سادتهائی به سبب تفاوت زاد گاه درمیانشان 
بود انصافاً به حرأت نتوان گف ت که بواسطه حسد از حق و مصلحت خویشتن در 
می گذشتند تا داوطلبی بیگانه را برگزینند که محال بود دویاره به وطتشان باز 
گرداند. در داستانهای مختلف و غالا متناقضی که در شرح این وقایع هست هر 
نویسنده‌ای شدت خشم مردم را به لونی نکاشته و غلوی بیشتر یا کمتر نموده است. 
و لیکن آتش لجام گسیختگی رومیان فتنه گر بر اثر وقوف ایشان به امتیازات خود 


Robert of Gleneva - ۳ Fundi - ۴ Anagni - ۱ 


۸ - ۱۱۸ میلادی فصل هفتادم ۱2۰0 


و خطر هجرتی دیگر برافروخته شد و سی‌هزار مرد متمرد با اسلحه و ابزار جنگی 
انجمن کاردینالها را که در نهان به مشورت نشسته بودند تا پاپی د گربر گزینند 
محاصره کردند و با بانگ و فریاد تهدید و مرعوب نمودند ؛ و از ناقوس کاپی‌تول 
و کلیسای پطرس مقدس زنگ اعلان‌خطر به گوش رسید وخلق همه فریاد برآوردند: 
«یا مرگ یاپاپی ایتالیائی !» و رسای دوازده محلشهر تهدیدرا به صورت‌پند خير 
خواهانه تکرارکردند؛و مقدماتی برای سوزاندن کاردینالهای عناد گر فراهم آوردند 
و اگرکاردینالها یکی از اتباع کشوری در آن سوی آلپ رابر گزیده بودند محتمل 
اس ت که هر گز زنده از واتیکان بیرون نمی‌رفتند » و اجبار ايشان را ملزم نمود که 
به نزد رومیان و دیگر سردم جهان به تظاهر و خدعه گری توسل جویند. کبرو 
قساوت اوربان خطری دیکر و اجتناب ناپذیر بود و کاردینالها بزودی خصائص 
این مرد ستمگر را باز شناختند و دانستند که او چنان کسی است که می‌تواند در 
باغ بخرامد و کتاب دعا بخواند و از حجره مجاور ناله و فریاد شش کاردینالی‌را 
بشنود که اندامهایشان را با آلات شکنجه از مفصل می گسستند . تعصب اوربان 
در امر دین نرمی نمی‌پذیرفت و او کاردینالها را به سبب مفاسد و تجمل پرستی 
آشکارا ملامت می‌نمود و این خود باید ایشان را دلبسته به حوزه‌های فرمانروائی 
دینی در رم و تکالیف مربوط به آن کرده باشد » و اگر اوربان ارتقاء استفی را 
به منصب کاردینالی به تأخیر نینکنده و به این طریق خطائی سخت مرنکب نشده 
بود کاردینالهای فرانسوی عضو انجمن مقدس در اقلیت قرار می گرفتند و بیچاره 
می‌شدند و هم به این دلائل و به اميد با ز گشت به آن سوی آلپ بود که فرانسویان 
شتابزده و به ناسنجید گی آرامش دستگاه دین را برهم زدند و وحدت آن را درهم 
شکستند » و در مدارس دینی کاتولیکی هنوز انتخاب مضاعف و بدو نیک کار ایشان 
موضوع بحث و جدل است. آنچه سرانجام دربار و روحانیون فرانسه را هواخواه 
کلمان هفتم نمود خویشتن بینی ملی بود نه مصلحت سردم » ومثال دربار و روحانیون 
و اعتبار قدرت این دو دستگاه سیسیل و ساووا و قبرس و آرا گون و کاستیل و اوار 
و اسکاتلند را مایل به فرمانبرداری کلمان هفتم و پس از مرگ او تابع بندیکت 


۱۹ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 
سیزد هم نمود . رم و ایالات عمدء ایتالیا و آلمان‌و پرتغال و انگلستان و هلند وممالک 
شمالی به اوربان ششم گرویدند که نخست منتخب کاردینالها بوده بود » وپس از 
اوربان ششم بونیفاس نهم جانشین او شد و بعد از او اینوسان هفتم و بعد ار 
اینوسان گ رگوری دوازد هم . 
انشقاق عظیم مذهبی در ممالک اروپای غربی 

دو پاپ متخاصم یکی از ترانة تیبر و دیگری از ساحل رود رون‌باشمشیر 
و قلم با هم به پیکار برخاستند و نظام دین و دولت را آشفته و مشوش کردند 
و مردم رم بهره‌تام و تمام خویشتن را از شری حاصل آوردند که خود اول مبدع 
آن بوده بود ند و به برانگیختنش متهم‌شان توان نمود . رومیان خویشتن را به این ابید 
پاطل فریفته بودند که شهررم دوباره مقر سلطنت دینی خواهد شد و خراج و 
هدایای ملل بارگران فقر را از ایشان بر خواهد گرفت . ولیکن جدا شدن فرانسه 
و اسپانیا باعث گردید که عطایای دینداران ثروتمند در مسیر دیگری جریان یابد 
و مراسم دو جشن مقدسی که در فاصله قلیل ده سال بر گزارگردید و سودی که از 
آنها حاصل آبد دفع زیان را کفاف نداد . بواسطه اشتغالات مربوط به انشقاق 
مذهیی و لشکر کشیهای بیکانگان» و فتنه و آشوب عوام خلق اوربان ششم وسه 
جانشین او غالباً مجبور می‌شدند که خارج ازواتیکان بسر برند . نزاعهای‌انتقاسجویانه 
و هلا کت‌بار خاندان کولونا و اورسی‌نی همچنان دوام داشت » و رژسای محلات 
شهر رم از حقوق و امتیازاتی سوء استفاده می‌نمودند که به موجب قوانین دولت 
جمهوری به ایشان تعلق می گرفت » و نواب سیح که نیروئی جنگی فراهم‌آورده 
بودند برای مجازات سربازان متمرد ایشان را به‌داربی‌آویختند یا با شمشیر یاخنجر 
می کشتند »و در مجمعی دوستانه یازده نمایندۀ مردم را به غدر و خیانت به قتل 
رساندندو در کوچه افکندند. از زمان لشکر کشی روبر نورمانی رومیان نزاعهای 
داخلی خود را بی دخالت خطرناك بیگانگان همچنان ادابه داده بودند» ولیکن 
در اغتشاشاتی که بواسطه انشقاق روی نمود لادیسلاس" پادشاه ناپل که 


Ladislaus - ۱ 


۷۸ - ۱۸۱۸ میلادی فصل هفتادم ۱:۴ 


همسایه‌ای آرزومند برتری جاه بود نوبتی پاپ و مردم را حمایت و نویتی به ایشان 
خیانت بینمود ء و پاپ او را « گون‌فالونیر»" یا سپهسالاردین خواند و مردم تعیین 
عمال دیوان را به اختیار و انتخاب او احاله نمودند. لادیس لاس رم را در آب 
وخشکی محاصره کرد و سه‌بار چون فاتحی از اقوام کم فرهنگ از دروازه شهر به 
درون آمد و به هتک حرمت پرستشگاه‌ها پرداخت و به دوشیز گان با کره تجاوز 
نمود و اموال با ز رگانان‌را غارت کرد ودر کلیسای پطرس مقدس عبادت نمود» 
و سربازانی را برای مدافعه در قلعه سنآنژلو مستقرگردانید. لادیسلاس‌را طالع 
هميشه د رجنگ‌یا رویاور نبود ودوام عمر ویقاء تاج‌سلطنتش بواسطه سه‌روزه‌تأخیری 
است که در کار او روی نمود . ولیکن نوبت ظفر نیز رسید و فقط م رک نا بهنگام وی 
بود که پایتخت و دولت دین را از فاتح جاه طلب رهائی بخشید ؛ فاتح ی که عنوان 
پادشاه رم را اختیار کرد یالااقل زمام قدرت این منصب را به دست گرفت. 

من به‌نگارش تاریخ کلیسائی ناشی از انشقاق مدذهبی نمی پردازم اما رم 
که موضوع آخرین فصول این کتاب است خود علاقه وافر به خلافت خداوند گاران 
کشور دین داشت و جانشینی پاپها هميشه موضوع نزاع و جدال بود. نخستین 
بدا کرات مصلحت اندیشانه برای برقراری آرامش و وحدت در ملک مسیحیت 
از دانشگاه پاریس یعنی ازمدرسه علوم دینی سوربن آغا زگردی که دانشمندانش» 
لااقل به زعم پیروان گالیکی" نژاد مذهب کاتولیکی › استادان طراز اول علوم الهی 
بودند. دانشمندان مذ کور به رعایت حزم و تدپیر از هر گونه تنحصی دتفا 
نزاع و بدونیک آن که برانگیزانندة حسد و بداندیشی بود پرهیز و برای التیام 
رنجشها پيشنهاد کردند که مدعیان ساطنت روحانی که یکی در رم و دیگری در 
آوین یون بود - پس از آنکه کاردینالهای وابسته به دوحزب مخالف را شرعاً حق 
شر کت در انجمن مقدس برای انتخابی دیگر بدهند ‏ هر دو در یک زمان از عرش 
فرمانروائی به زیر ایند و هر یک از دو پاپ متخاصم که سود خویشتن را برمصلحت 


۱ - 800621086۲ 
Church - r‏ ممه‌زالون عنوان پیروان مذه بکاتولیکی در فرانسه علي‌الخصوص پیش از سال .پ۸ میلادی . 


۸ احطاط وسقوط امپراطوری روم 

مردم برگزیند ملل پیرو او باید که از خود اسقاط تکلیف فرمانبرداری کنند . هربار 
که منصب فرمانروائی روحانی بی‌شاغل میماند استادان سورین که طبیبان تن رنجور 
مذهب بودند از زیانهائی که در نتیجه انتخاب شتابزده به بار می‌آمد اظهار نارضانی 
می‌نمودند » ولیکن سیاست انجمن مقدس کاردینالها و بطامح اعضاء آن چنان بود 
که ایشان نه رأی صواب را می‌شنیدند. و نه تضرع و التماس را » و هر تعهد یکه 
می کردند و سوگند ی که می‌خورد ند هرگز کاردینالی را که به فرمانروانی روحانی 
بر می گزیدند مقید و مکلف به وفای به عهد نمی کرد . مدت پانزده سال دو پاپ 
متخاصم به حیله و نیرنگ » یا بواسطه شک و تردید یا احساسات حاد پیروان خود 
یا تغیری که در احزاب فرانسوی روی می‌نمود و همه حا کم برانديشه پادشاه 
دیوانه یعنی شارل ششم بود از اتخاذ تدابیر مسالمت‌آمیز دانشگاه پاریس اجتناب 
کردند تا سر انجام تصمیمی سخت گرفته شد و گروهی متشکل از بطریق اعظم 
امکندریه و دو استف اعظم و پنج ریس دير وسه شهسوار و بیست تن از عالمان 
لاهوتی را رسماً به سفارت به دربار آوین‌یون و رم فرستادند تا از جانب پادشاه و 
و دستگاه دین کناره گیری دو مدعی سلطنت روحانی را بخواهند » و این دو عبارت 
بودند از پطرس دولونا! که خویشتن را ملقب به بندیکت سیزدهم نموده وآنژلو 
کوراریو" که لقب گر گوری دوازدهم را برگزیده بود. به سیب قدمت رم و شرف 
متزلت آن و برای توفیق مأموریت خود سفیران درخواست ملاقات و مذا کره باعمال 
شهر نمودند و به‌تأً کید تمام گفتن که پادشاه عیسوی نمی‌خواهد که مقرفرسانروائی 
پاپ را از واتیکان به جائی دیگر منتقل کند و واتیکان را مقر اصلی و محلی‌مناسب 
برای جانشین پطرس مقدس می‌داند. یکی از رومیان که سخنوری فصیح بیان بود 
به نام سنا و مردم از علاقه ايشان به همکاری برای حفظ وحدت جماعات مسیحی 
سخن گفت و از مصائب مادی و معنو ی که نتیجهُ انشقاق دیرپای مذهبی‌بود اظهار 
تأسف نمود و از ایشان درخواست که فرانسه را از خطر قدرت جنگی پادشاه ناپل 
حفظ کنند. پاسخ پندیکت وگرگوری هم آموزنده بود و هم گمراه کننده» ونیروئی 
Angelo Corrario - ۲ ۰... ۳۵۱۵۲ de Luna - ۱‏ 


۱2۹ میلادی فصل هفتادم‎ ۱٤۱۸-۸ 
همانند هر دو را به ناشنیده گرفتن تقاضای متهورانه سفیران برانگیخت و آن‌تقاضای‎ 
ب رکناری پاپها از منصب بود. ولیکن هر دو موافقت نمودند که ملاقات پیش از‎ 
استعفا ضروری است ابا جلب رضای ایشان در باب زمان و مکان و چگونگی‌بلاقات‎ 
هر گڙ ممکن ند یکی ار خادمان گ رگوری می گوید: «یکی قدم به پیش‌می گذارد‎ 
و دیگری عقب می نشیند , یکی به حیوانی بیمنالد از خشکی می‌باند و دیگری به‎ 
مخلوقی ترسنده از آب » و در نتيجه برای اندك مهلت ایام و قدرت فرمانروائی که‎ 
ایشان را بافی بانده است این دو کشیش ر اراستی و رستگاری حهان بسیحیت‎ 
» . را به خطر می‌افکنند‎ 

سرانجام جهان مسیحیت از عناد و خدعه گری دو پاپ به خشم آمد و 
کاردینالها نیز ایشان را رها کردند و جمم کثیری ازبزرگان دین و نمایند گان واتیکان 
و آوین یون تمرد کاردینالها راتأیید کردند و شورای مذهبی‌پیزا به انصاف وعدالت 
هر دو پاپ را در یک زمان معزول نمود و کاردینالها که به‌شیوة معمول برای 
انتخاب پاپی دیگر انجمن کرده بودند به اتفاق ری الکساندر پنجم را بر گزیدند , 
اما منصب فرمانروائی وی بزودی بی‌شاغل باند و انجمنی دیگر ژان بيست و سوم 
را انتخاپ کرد» و او بد کارترین ایناء بشر بود . شتابزد گی و ناسنجید کی فرانسویان 
و ایتالیائیان در عوض آن که آتش انشقاق را خاموش کند مدعی سومی برای 
تخت سلطنت پطرس بقدس به وجود آورد» ولیکن بر سر دعاوی جدیدی از آن 
قبیل که شورای پیزا و بجمع مقدس‌عرضه کردند نزاع درگرفت و پادشاهان‌آلمان 
و هنگری و ناپل مدعای گرگوری دوازدهم را پذیرفتند » و بندیکت سیزدهم که 
خود ابا یا ی بوڈ ار کہا نت ملت در و دید ار و وطن پرشت: اناا پر ورد او 
گردید » و شورای کنستانس مذاکرات و تصمیمات ناسنجیده شورای پیزا را اصلاح 
کرد و سی‌جیزموند امپراطور در دفاع پا حمایت از مذهب کاتولیکی وظیفه‌ای 
سهم انجام داد و اعمال وی بارزگردید , و چنان می‌نمود که شورای پیزا بواسطه 
کثرت عدد و اهمیت اعضاء آن که همه از عمال کلیسا و برگزید گان قوم بودند 
مجلس قانونگذاری اروپا باشد . در ميان سه پاپی که نام بردیم نخستین طعمه 


FTE TTT SESE 
ژان بیست وسوم بود که‌فرار اختیا رکرد ولیکن او را بازگرداندندو به زندان افکندند‎ 
و متهم به جرائم ننگین نمودند اما زغت‌ترین آنها را پرشیده داشتند و نایب مسیح‎ 
را فقط به قتل و زنای به عنف و لواءط و زنای بامحارم و غارت اموال کشتیها در‎ 
دل دریاها متهم کردند! ژان پس از امضای حکم محکومیت خود به خاطر‎ 
بی احتیاطی و اعتمادی که نموده و شخص خویشتن را به دست مردم شهری مستقل‎ 
در آن سوی آلپ سپرده بود به عقوبت حبس گرفتار آمد . گرگوری دوازدهم کد‎ 
حوزه فرمانروائی او محدود به تنگنای منطقه ریمینی شده بود با احترام بیشتراز تخت‎ 
ملطنت به زير آمد و فرستاد: او در شورای کنستانس اعضاء را به جلسه‌ای دعوت‎ 
نمود و پاپ درآن مجمع‌عنوان‌و سیادت مشروع خویشتن را انکار کرد . برای غذبد‎ 
برعناد بندیکت سیزدهم یا پیروان او امپراطور شخصاً متحمل سفر شد و از کنستانس‎ 
به پرپین یان" رفت . ملولك کاستیل و آرا گون و اوار و اسکاتلند نیز همه به‌انعقاد‎ 
معاهده‌ای عادلانه نائل آمدند ؛ و شورا با توافق و تعاون اسپانیائیها‎ 
بندیکت را ار منصب خلع کرد » و پیرمرد بی‌آزار در قلعه‌ای دورافتاده بسر برد وهر‎ 
روزی دوبار ممالکی را تکفیر نمود که او را ترك کرده و جانب مدعایش رانگاه‎ 
نداشته بودند. شورای کنستانس پس از آن که بقایای انشقاق را به این طریق‎ 
از بن برافکند با احتیاط و آهسته آهسته شروع به انتخاب خداوند گار رم و رهبر‎ 
دین کرد , د راین فرصت خطیر افزایش سی نماینده به‌انجمن بیست‌وسه‌تنی کاردینالها‎ 
موجب تقویت آن گردید و این سی نماینده از شش ملت مهم مسیحی مذهب یعنی‎ 
ایتالیائیان و آلمانیان و فرانسویان و اسپانیائیان و انگلیسیان بودند و هر شش‎ 
نماینده‌ای ب رگزیدۂ یکی از ايشان . نمایند گان بزرگواری کردند و مردی ایتالیائی‎ 
یا از مردم رم را شایسته‌تر دانستند و به این کار تحمل دخالت بیگانگان را درامر‎ 
انتخاب بر رومیان ملائم نمودند» و سجاپای شخصی و موروئی اوت و کولونا"وی را‎ 
در نظر انجمنیان پسندیده نمود و رم که از انتخاب شریفترین فرزندا خود سراسر‎ 
شعف و مسرت بود او را پذیرفت و گردن به اطاعتش نهاد . خاندان کولونادافعان‎ 


۱ - معجعزنرو۳ شهری در جنوب فرانسه, Otho Colonna - r‏ 


دولت دين شدند و ارتقاء مارتین پنجم به منصب فرمانروائی روحانی آغاز با زگشت 
پاپها و استقرار سلطنت ایشان در واتیکان است. 
حکومت رم در قرن پانزدهم 

یکی از آزاد مردم رم گفته است و با غرور و مسرت گفته اس تکه‌سلطان" 
رومیان پس از اندلك درودی‌به کاردینالها و دیگر بزرگان کلیسا که تا دروازۀ 
شهر به استقبال وی آمده بودند از پیش ایشان گذشت › و منصب سناتوری رم و 
کسوت خاص آن به وجود اوشرف و امتیاز یافت ؛ و در این وداع آخرین فروجلال 
دوران امپراطوری با شکوه و دبدبهُ روز گار جمهوری به هم آمیخت و چنان بود که 
گوئی دو دوست یکد گر را در آغوش گیرند. به بوجب قوانین رم نخست عامل 
دیوان باید عالم قانون و با رم بیگانه و ازجائی باشد لااقل چهل میل دورازآن‌شهر 
وطیق قوانین شرعی با سا کنانش قرابت نسبی و سببی درجه سوم نیز نداشته باشد. 
انتخاب سناتور رم سالی یک بار انجام می‌پذیرفت و در کار سناتوری که دوران 
منصب را به پایان برده بود به سختگوشی تفحص می‌نمودند و پیش از انقضاء 
مدت دو سال وی را دوباره به سناتوری منصوب نمی کردند. مزد چنین کسی 
سخاوتمندانه و عبارت بود ازسه هزارفلورن که مخارج و پاداش او را کفاف می‌داد » 
و مراسم حضور وی در برابر مردم نماینده فرو جلال جمهوری بود . در چنین اوقاتی 
وی ردانی از منسوج زربفت يا مخمل سرخ و در تابستان ار دیبای سبک وزن 
بر تن می کرد و قضیبی از عاح به دست می گرفت و بانگ شیپور نزدیک شدن او را 
اعلان می کرد . وی قدم به آهستگی و وقار می‌نهاد و پیشاپیش‌او لااقل چهار 
ملازم می‌رفتند و هر یک عصائی سرخ رنگ به دست داشت ورشته‌هائی زرین‌فام 
به رنگ لباس خاص خادمان دیوان عصاراغلاف وار در میان می گرفت . سوگند 
خوردن او در کاپی‌تول بیان کنندهحقوق, وتکالیف وی بود و او را ملزم به نگا هداشت 
قانون واحراء مفاد آن میکرد » و تکلیف وی عنان زدن بر گردنکشان مغروروحمایت 


, - فردریک سوم امپراطور اطریش که در سال ۳ ۱۶ برای تاحگذاری به رم آمد» و او آخرین سلطان آلمانی است 
که‌در رم تاج برسر نهاد. 


دج ی 

بینوایان و داد گری کردن و رحم و شنقت نمودن در حوزه فرمانروائی خود بود. 
سه پیگانه دانشمند در این گونه کارهای سودمند وی را معاونت مینمودند که دوتن 
ایشان مستشار بودند و معاون سوم قاضی دیوان تمیز بود » و قوانین رم خود گواه 
محا کمات بسیار است برای دک به جرائمی از قبیل دزدی و زنای به عنف 
وقتل . اما ضعف قوانین رومی مشوق نزاعهای خصوصی و به هم پیوستن دسته هانی 
از مردم و مسلح شدن ایشان برای دفاع از یکد گر بود » و سناتور رم را اختیاری 
نبود مگر اجراء قوانین عدالت و کاپی تول و امور خزانه‌داری و حکومت شهر 
و بنطته آن سپرده به دست‌سه کذسرواتورا بود که سالی‌چهار بار عوض می‌شدند . 
سربا زان هر یک از نواحی سیزده گانهه شهر تحت لوای سردار خود فراهم می‌آمدند 
و این سرداران را کاپوری‌یونی" می‌خواندند وبرترین ایشان به‌عنوان و منزلت 
پرایور" از دیگران ممتاز بود . مجلس مقنین متشکل از شورای خاص وشورای عام 
رومیان بود و اعضای شورای خاص عبارت بودند از عمال دیوان و اسلاف بلافصل 
ایشان و صاحبمنصبان امور مالی و قضائی و سیزده مستشار طبقه اول و پیست و 
شش مستشار طبقه دوم و چهل مستشار طبقه سوم که مجموعا بالغ بر یکصدوبیست 
تن می‌شدند. مردان رومی همه را در شورای عام حق رأی بود و ارزش این امتیاز 
بسبب دقتی که در ممانعت بیگانگان از غصب عنوان رومی به کار می‌رفت افزونتر 
می‌شد» و فتنه و غوغای نظام دمو کراتیکی را با اتخاذ تدابیر دقیق حکیمانه 
متوقف می کردند. بجز عمال دیوان هیچ کس را نه حق عرضه داشت الد اق 
بود و نه رخصت سخن گفتن مگر آشکارا و از جایگاه بخصوص یادر محکمه‌ای ؛ 
و ه رگونه‌هلهله مخل نظم و آرامش را خاموش می کردند» و عقیده | کثریت مردم 
را به رأی مخفی معلوم و معین مینمودند و احکام قانون گذاران را ینام محترم‌سنای 
رم و مردم رسماً اعلان می کردند. تعیین دورانی که اصول و اسلوب این گونه 
حکومت را درست و به دقت و به نحوی ابت و استوار معمول داشته باشند آسان 


Conserve - |‏ گروهی متشکل ازسه‌تن که در کار حکومت و امور قضائی دارای قدرت اجرائی بودند. 
Prior - ۳ ۰ 8۵۳00۲1081 - r‏ 


۰ = ۱۵۹۰ میبلادی فصل هفتادم ۱:۳۳ 


نیست زیرا که با بر قراری نظم و انضباط آزادی کم کم کاستی پذیرفته و فرسوده 
شده است . درسال یکت هزار وپانصد و هشتاد یعنی در دوران فرمانروائی گر گوری 
سيزدهم و با تصویب او قوانین قدیم را در سه مجلد تنظیم و ندوین کردند 
به کیفیتی که اوضا ع و احوال آن زمان را به کار می‌آمد . مجموعه قوانین مدنی و 
جنائی متعلق به دوران جدید رم است و با آن که مجالس قانون گذاری را منحل 
کرده‌اند سناتوری بیگانه با سه کنسرواتور هنوز در کاخ کاپی تول اقامت‌می کنند . 
مات ملد ار قیصران را پاپها نیز بکار بسته‌اند و اسقف رم قالب حکومت 
جمهوری را حفظ می کرد اما در امور دینی و دنیوی چون پادشاهان مستبد فرما نروای 
مطلق العنان بود . 
حکومت دستگاه دين 

تهدیدها و توبیخهای واتیکان متکی به نیروی عقیده عمومی ات اکر 
عقل و منطق یا خشم و نفرت جایگزین عقیده عام گردد فریاد تهدید پاپ با هوا 
می‌آمیزد و به تدریج بی‌اثر می‌شود و کشیش بیچاره در معرض حمله وحشیانه دشمنی 
قرار می گیرد که از اشراف یا عوام مردم است. پس از با زگشت پاپها ازآوین يون 
شمشیر پولس مقدس نگهبان کلید پطرس حواری شد › و قلعه‌ای مستحکم و نفوذ 
ناپذیر مشرف و حاکم بر رم گردید. توپ ماشینی است نیرومند برای مقابله با 
عصیان خلق ؛ و لشکری منظم و متشکل از سربازان سوار و پیاده تحت لوای پاپ 
فراهم آمد » و عوائد وافر و تأمین کننده وسائل جنگ بود و اگر مردم رم قیام 
می کردند پاپ از فراخنای مملکت خود سپاهی مر کب از همسایگان دشمن رم و 
اتباع وفادار و فرمانبردار خود بر سر ایشان فرو می‌آورد . از هنگامی که دو دوك 
نشین فرارا" و اوربینو" با هم پیوسته‌اند مملکت پاپ از مدیترانه تا آدریاتیک 
و از حدود ناپل تا کرانه رود پو را فرا گرفته و از قرن شانزدهم قسمت اعظم این 
کشور وسیع بارور مدعاهای مشروع پاپ رم و سلطانی دنیوی وی را پذیرفته و 
تأیید کرده است › و حقانیت مدعاهای ایشان را به سهولت از هدایای واقعی یا 


Urbino - ۲ Ferrara - \ 


OTT ETT 
افسانه‌ای دورانی استنتاج م ی کردند که ظلمت جهلی عظیمتر اروپا را فرا گرفته بود‎ 
واگر بخواهیم دعاوی را تا تسویه نهائی آنها قدم به‌قدم لش کی ا بیش از‎ 
آنچه باید به قضایای ایتالیا و حتی اروپا مشغول می‌شویم : قضایائی از قبیل‎ 
جنایات الکساندر ششم و عملیات جنگی ژولیوس دوم و سیاست آزادی‌خواهانه‎ 
لیوی دهم که شرح آنها را برترین مورخان آن روزگار نگاشته‌اند و قلم ايشان‎ 
زینت‌بخش صفحات تاریخ این وقایع شده است. در نخستین دوران کشو رگشائی‎ 
پاپها تا لشک رکشی شارل هشتم خداوند گاران ملک دین می‌توانستند با ملوك‎ 
و کشورهای همسایه خود که در نیرومندی با ایشان برابر یا از ایشان کمتر بودند‎ 
دست و پنجه‌ای نرم کنند و پیروز شوند , ولیکن به بجرد این که سلاطین فرانسه و‎ 
آلمان و اسپانیا با لشکرهای عظیم بر سر میادت ایتالیا به مجادله پرداختند پاپها‎ 
نقصان قدرت را به حیله و تدبیر جبران کردند و مطامح خویشتن و اميد تعقیب‎ 
بیگانگان‌را تا به آن سوی آلپ که ابیدی هميشه زنده بود در پیچاپیچ ورطه‎ 
حنگها و معا هدات از نظرها پوشیده داشتند . سربازان شمال و مغرب اروپا که تحت‎ 
» لوای شارل پنجم متحد شده بودند تعادل بسیار دقیق واتیکان‌را غالبا برهم می زدند‎ 
و ضعف سیاست تغییرپذیر کلمان هتم شخص او و ممالکش را در معرض خطر‎ 
هجوم لشک رکشو رگشایان قرار میداد چندان که رم را هفت ماه تمام تنها و بی‌دفاع‎ 
. به دست سپاهی متمرد رها کردند -خوئخوارتر و حریص تر از اقوام گت و واندال‎ 
پاپها پس از درس سختی که آموختند از جاه‌طلبی کم وبیش سیراب شده خود کاستند‎ 
و دوباره والد مشترك پیروان خود شدند و از هرگونه جنگ عدوانی پرهی زکردند‎ 
مگر ازجنگی شتابزده به ضد مملکت‌ناپل که دریک زمان به هجوم لشکر نایپ‌سیح‎ 
و سلطان ترك گرفتار آمد. فرانسویان و آلمانیان سرانجام میدان نبرد را رها کردند.‎ 
اسپانیا ثیان ناپل و میلان و سیسیل و ساردنی و ساحل توسکانی را محکم در دست‎ 
داشتند و مصلحت ایشان در حفظ آرامش ایتالیا و وابستگی آن به اسپانیا بود و‎ 
این وابستکی از نیمه قرن شانزدهم تا آغاز قرن هجدهم همچنان دوام داشت و‎ 


۰ - ۱۵۰ میلادی فصل هفتادم Toe‏ ۱ 


هیچ فتنه‌ای آن را مشوش نکرد . پادشاه کاتولیکك" حامی واتیکان بود و برآن 
فرمان میراند و مصالح و نیز عقاند تعصب آمیز مذ هبی وی را در هر نزاعی انل 
به جانبداری پاپ و مخالفت با مردم می‌نمود » و دوستداران آزادی یا دشمنان 
قانون و انضباط در ازاء حمایت و مساعدت کشورهای بجاور و سرپناهی که در 
آنها می‌یافتند از هرسو در درون دائره استبداد بی‌رحم و شفقت محصور بودند . 
اشراف و عوام رم از دیرباز به فرمانبرداری و عاداتی که به ترتیب کسب میشود 
خوگرفته بودند و این خوی فرمانبرداری عنان بر روح س رکش ایشان زده بود. 
بارونها نیز جنگاوری و نزاعهای فرقه‌ای اجداد خویشتن را از یاد برده و به تدریج 
خادمان حکومت وبند گان رفاه عیش و اسباب تجمل شده بودند ومحصول‌املا کشان 
در عوض آنکه صرف نگاهداشت رعایا و ملازمان ایشان شود همه به اسراف و 
تبذیر به مصارف شخصی می‌رسید و این کار بر اسباب لذت اربابان می‌افزود و از 
قدرت ایشان می کاست . خاندان کولونا و اورسی‌نی در تزیین کاخها و نما زخانه های 
شخصی با یکدیگر رقابت می‌نمودند » ولیکن ثروتی که خانواده‌های پاپها نا گهان 
به دست آورد ند با جلال و عظمت قد.یم آن دو خاندان برابری نمود و از آن نیز 
پر گذشت . | کنون ندای آزادی و غوغای خلاف و نزاع د گر در رم شنیده نمی‌شود 
و در جای سیل خروشان کف بر آورده دریاچه‌ای هست راکد و آرام و هموار که 
چهر بطالت و عبودیت را منعکس می کند. 

مسیحی مژین یا مرد فیلسوف یا وطن پرست همه از سلطنت دنیوی کشیشان 
خشمگین می‌شوند و عظمت رم در نظر اهل آن و به یاد آوردن دوران کنسولها و 
پیروزیهای قدیم طعم برد گی را درکام رومیان تلختر و بار ننگ عبودیت را سنگین 
تر می‌ کند. اگر ما مزایا و نقائص حکومت دستگاه دین را به آرامش و سکون 
بسنجیم چنان سزد که وضع کنونی آن را بستائيم زیرا که حکومت مذ کور نظامی 
است ملانم و مقبول و قرین آرامش که از خطرات حزب اقلیت و تند حملگی جوانی 
و بخارج اسباب تجمل و فجایع جنگ برکنار است . اما سلطان دین به ندرت از 


۷۹ اتحطاط و سقوط امپراطوری روم 

فرزندان ایتالیا است و انتخاب او مکرر و شاید هفت سالی یک بار اتفاق می‌افتد» 
با اينهمه چون نقائص نظام حکومت پاپ را با مزایای آن بسنجیم کف نقائص از 
کف دیگر مائل می‌شود زیرا که سلعلنت سیاستمدار روحانی سلطنت «جوانی» است 
شصت ساله" در مرحله انحطاط مواهپ جسمی و فکری و زوال عمر که نه امیدی 
به پایان بردن کوششهای دوران زود گذر فرمانروائی خود دارد و نه فرزندانی که 
منصب و تکالیف او را به ارث ببرند. طالبان این منصب را از ميان روحانیون بر 
می گزیدند یا از میان راهبان که روش تعلیم و تربیت و زندگی ایشان با عقل و 
آزادی و عواطف انسانی سخت ناسا ز کار است . کشیش و رهبان گرفتار در دام ایمان 
عپیدانه » معتقدات سخیف خنده‌آور را فرا می گیرند و آنهارا باور می‌دارند » و هر 
آنچه را قابل تحقیر است محترم می‌شمارند و هر چیزی را که در نظر مرد عاقل 
ارزنده می‌نماید تحقیر می کنندو خطارا جنایت می‌دانند و مرد خاطی را سیاست 
می‌کنند و نفس کشی و عزویت را انضل فضائل و صاحب فضیلت را مأجور 
می‌انگارند و قدیسینی را که نامشان در فهرست اسامی اولیاء خدا آمده است برتر 
از قهرمانان رم و فیلسوفان آتن می‌دانند » و کتاب دعا و صلیب را آلاتی مفیدتر 
ازگاو آهن و دار بافندگی می‌پندارند . اگ رکشیشی یا راهبی به منصب سفارت یا 
مرتبت کاردینالی برسد شاید کدبه کار دنیا وقوف بیابد و لیکن انديشه وسلوك او 
به توت روش پیشین: آلوقه اھ کی کی منکن انت کار انز اا 
نجربه درسر خدائی بودن حرفه خود شک آورد ولیکن | گر کشیشی را طبع هنری 
باشد قسمتی از عقائد تعصب آمیخته را که به دیگران می‌آموزد خود در لوح ضمیر 
خویشتن محفوظ می‌دارد. گل نبوغ سیکستوس پنحم در تاریک‌خانة یکی از 
صومعه‌های راهبان فرانسیسکانی شکفتن آموخت و او در پنچ ساله سلطنت خود 
راهزنان و متمردان از قانون را معدوم کرد و هر آنچه تحصن گاه غير مذهب ی کد 
در رم بود همه را از میان برداشت و نیروئی جنگی متشکل از لشکر و ناوگانها 
فراهم آورد و ابنیه و آثار باستانی را مرمت و بناهائی نظیر آنها برپا کرد و عوائد 
دستگاه دین را افزایش بسیارداد وپس ازآن که مقداری از آن را به گشاده دستی خرج 


, - شصت سال‌را در مقایسه با سن غالب پاپها کمدر‌فتاد سالگی یابعدازآن انتخاب میشوند بهطعنهوجوان» خوانده است 


فصل هفتادم ۱:۷ 


کرد پنج میلیون کرون در قلعهُ سن آنژلو بر جای نهاد , ولیکن دادستانی او به لوث 
ستمگری آلوده و انگیزش او در کار و لوشش طمع کشو رگشائی بود . پس از مرگ 
سیکستوس مفاسد سابق دوباره رانج کرد ید و ذخیره ثروت به اسراف بر باد رفت و 
عواقب رشوت ستانی صاحبان مناسب و سی‌وپنج مالیات جدید که وی وضع کرده 
بود دامنگیر آیند گان شد چندان که بعد از وفات او مردم حق ناشناس یا زیان برده 
بجسمه‌اش را منهدم کردند. سیکستوس پنجم به سیب سجایای خاص خود و 
خصائصی ناسا زگار با ضوابط مألوف در سدسله پاپها یکتای بیهمتاست. از مطالعه 
ةل در انواع هنر و فاسفه وزراعت و تجارت و ثروت و حمعیت کشور دين و 
بقایسه اینها با حاصل کار دیگ ر کشورها می‌توان به اصول حکومت دنیوی پاپها 
و نتائج و اثرات آنها پی برد . و ابا مرا خود آرزو این است که چون هنگام جدائی 
فرا رسد ابناء بشر را با عطوفت و خیراندیشی ترك کنم و به هیچ روی نمی‌خواهم 
که در این لحظات آخرین حتی پاپ و روحانیون رم را آزرده خاطر کنم . 


فصل هفتاد و یکم 

مقالات پوجیوس در باب ویرانه‌های رم د رقرن پانزدهم . علل چها ركانة 

ویرانی . کلیسیوم . تجدیا. بنای شهر. تأمل نهائی در انحطاط و سقوط 

ابپراطوری رم . 

در آخرین ایام حیات پاپ یوجینیوس چهارم دوتن از خادمان او یعنی 
پوحیوس ' دانشمند و یکی از دوستان وی بر فراز تپ کابی تول شدند و در بیان 
ویرانه های معابد و ستونهای شکسته قرار یافتند و از مکانی مشرف بر شهر گونه گون 
صحنه گسترده ویرانی را مشاهده کردند. مکان و موضوع هر دو جولانگاهی پهناور 
برای پرواز انديشه و گفتگوی فیلسوفانة ایشان در بدو نیک کارها و پست و بلند 
امور آدسی و سرنوشت او بود سرنوشتی که نه پر اسان ترحم می‌نماید و نه بر فاخر 
ترین آثار او » و بلاد و ابپراطوریها همه را در یک گور مدفون می کند » و دوستان 
هر دو بر این متفق شدند که به نست عظمت E‏ رم سقوط امپراطوری آن از 
دیگر مصانب هائل تر واسف‌انگیز تر بوده ات «ویرژیل وضع نخستین رم را به 
قلم خیال چنان وصف کرده است که بیننده‌ای در دورانهای بسیار قدیم آن را 
مشا هده می‌نموده یعنی درعصری که‌اواندر" بیگانه تروائی را به‌قول و غزل فرحناك 
م ی کرد . این صخرۀ تارپیوس" در روزگاران بسیار قدیم بیشه‌ای خود رسته و نا 
مسکون بود و در ایام ویرژیل معبدی برفراز آن قرار داشت که بام زرینش به 


Evander - ۲ Poggius - ۱‏ ۳ - منزممءع۲۳ نام قله‌ای از تب کاپی‌تول 


فصل هفتاد و یکم ۱2۳۹ 


افسری بر تارك قله می‌مانست. معبد اکنون سرنگون گشته است و زر آن را به 
یغما پرده‌اند و چرخ طالع تحرك دوری خود را به پایان برده و خاشالك و خاربن 
زمین متبرك آن را د گر باره زشتروی کرده است. تپۀ کاپی‌تول که ما | کنون بر آن 
نشسته‌ايم پیش از این امپراطوری روم را سربود و حصن ین جهان و مایة هول 
و دهشت پادشاهان بود وگامهای هزاران سو کب پیروزی برآن اثر نهاده و نقوش 
بسیار نگاشته و غنائم جنگها و خراج ملتهای بیشمار آن را گرانبها نموده است. 
تل ی که تماشا گه جهان بود چگونه به خاك در افتاده بی‌قدر و منزلت شده ! و آن‌را 
حال چگونه بگردیده ! و روی نکویش ون شاه ات کنر گام مه کیب 
پیروزی | کنون‌در زیر چنگالهای گیا هان هرزه ناپدید شده و کرسیهای سناتوران را 
توده‌ای از فضلة حانوران پوشانده است. نظری به تل پالاتین" افکنید و در میان 
قطعه سنگهای عظیم بد اندام» تأتر مردرین وستونهای چهار پهلو و مجسمه‌های غول 
پیکر و ایوانهای کاخ نرون را بجوئید » ودیگراتلال شهر را تفحص کنید و ببینید که 
چگونه در فضای خالی آنها جائی ویرانه است و جائی باغ . میدان فوروم که 
محل اجتماع مردم رم هنگام وضع قوانین و انتخاب فرمانروایان و عمال دیوان 
ایشان بود ا کنون محصور است و در آن انواع ریاحین می کارند یادرش را به 
روی خو کان وگاومیشان تو کشا ا عمارات شخصی یا ابنیة عمومی که آنها را 
چنان ساخته بودند که تا ابد دوام یابد اکنون بی‌حافظ و نگهبان به خاك در 
افتاده و درهم شکسته است مانند اندامهای غولی درشت پیکر ؛ و عظمت بقایای 
آثار قدیم که از جور ایام و طالع بد فرجام جان بدر برده‌اند ویرانی را آشکارتر 
می‌نما ید .» 

پوجیوس بقایای عمارات قدیم را جزء به جزء وصف می کند و او یکی از 
نخستین کسانی اس تکه چشم از عمارات دوران اساطیری برگرفت تا ابنیُ دوران 
« کلاسیک» رم را بنگرد . ,- گذشته ازبل وطاق و مدفن و هرم سس تیوس " پوجیوس 
به‌چشم بصیرت دو ردیف سرداب را در دار مالیات نمک مشاهده توانست نمود 


Cestius - ۲ Palatine ۰ ۱ 


سا 0 
که از دوران جمهوری و منقش به نام کاتولوس ' و ذ کر جود و سخای او بود. 
م اثر يازده معبد در هیال پانتئون » که تناسب احزاء ان در حدکمال 
بود » و سه طاق بزرگ و یکی از ستونهای مرمرین معبد الههٌ صلح منوز تا حدی 
مشهود بود و این معبد را وسپاسیان پس از جنگهای داخلی و غلبه بر یهودیان 
بنا نهاد. ۳. پوجیوس گرمابه‌های عمومی رم را به ناسنجید گی هفت بر شمرده 
است و هیچ یک از اینها در وضعی نبود که قسمتهای مختلف بنا و موارد استفاده 
از آنها را به درستی آشکار نماید. . ولیکن حمام دیو کلیسیان و انتونینوس 
کارا کالا را هنوز به نام بنیانگذاران آنها می‌خواندند و این هرد وگرمابه پیننده 
کنجکاو را متحیر می کرد و او به مشاهده استحکام بناو وسعت و تنوع مربرها و 
کثرت و عظمت ستونها فایده و اهمیت دوگربابه را ازکار و کوشش و پولی که 
مصروف ما خان ابنیه مذ کور شده بود قیاس می گرفت . از گرمایه‌های کنستانتین 
و الکساندر و دوی سیان يا درستتر بگویم ازگرمابۀ تیتوس شاید هنوز اثری 
می‌یافتند . ۽ . بنای سه طاق نصرت تیتوس و سوروس و کنستانتین و کتیبه‌های 
آنها هنوزسالم و قطعه سنگی ازطاق تراژان منقش و مفتخر به نام این امپراطوران 
اما درکار فرو افتادن بود » و در شاهراه فلامیانی هنوز دو طاق در آن ایام باقی 
و بر پای بو د که آنها را یاد گار فوستینا و گالینوس دانسته‌اند و ایشان در منزلت 
فروتر از امپراطورانی بودند که ذ کر کرده‌ايم . ه . پس از مشاهده کلیسیوم که از 
عجائب جهان است شاید که پوجیوس آمنی تثاتر آجری کوچکی را که به احتمال 
بسیار برای استفادهة سربازان پریتوری ساخته بودند نادیده انگاشته باشد . قسمت 
اعظم تاتر مارسلوس و تاتر پمپئی را ابنیه عموسی و خصوصی فرا گرفته و از سيرك 
آ گونالیس و ماگزیموس جز اثری اندك نمانده بود و از تفحص در آن به چیزی 
پی نمی‌توانستند ببرند مگر به موضوع بنا و شکل آن. ۔ . ستونهای تراژانی و 
انتونیوسی همچنان‌برپای ایستاده بود و لیکن‌میله‌های سنگی و چهار پهلوی" مصری 
شکسته یا در زیر خاك مدفون مانده بود » و از حماعت خدایان و قهرمانان که 


۱ - هخچ شاعر غزلسرای رومی که در آخرین قرن قبل از میلاد می‌زیسته است. ۳ - Obelisk‏ 


۰ میلادی نصل هفتاد و یکم ۱:۳۹ 


آثار صنع آدمی و هنر او بودند جز پیکرة مردی اسب سوار ازبرنز زر اندود و پنج 
مجسمهٌ مربرین بر جای نبود و بارزترین اینها دو اسب فی‌دیاس" و پرا کسی 
تی‌لیز" بود. پ. دو آرامگاه یا مدفن | گوستوس و هادریان ممکن نبود که بکلی 
از ميان برود ولیکن مقبرهٌ ا گوستوس به تلی از خالك می‌مانست و آرامگاه هادریان 
یعنی سن آنژلو اسماً و در صورت ظاهر نیز بدل به‌قلعه ای حدید شده بود » و اینها 
بود بقایای عمارات شهر باستانی به اضافة چند ستون بی‌نام و نشان پرا کنده در این 
سوی و آن سوی رم . اما بنای دیوار شهر چنان که از علائمی بر می‌آید متعلق به 
دورانی بعد و محیط آن که دائره‌وارگردا گرد شهر را فرا می گرفت ده میل و شامل 
سیصدوهفتاد و نه برج بود و په وسیل سیزده دروازه به دشتزاران بیرونی راه داشت : 
این تصویر حزن‌انگیز وضع رم را نهصد سال بعد از سقوط امپراطوری 
غربی وحتی مقوط دولت گوتیکی ایتالیا نگاشته‌اند و آن‌دوران دراز مدت پریشانحالی 
و آشفتگی و مقارن است با رخت بربستن قدرت و هنرمندی و ثروت ازکرانة رود 
تیب رکه مرمت شهر و آراستن آن را به آثار جمیل ناممکن می کرد ؛ و چون هرآنچه 
از آدبی است اگر پیشرفت نکند ناچار باید به قهقرا برود لذا توالی دورانها باید 
ویرانی آثار باستانی را تسریم کرده باشد. اندازه گرفتن سرعت پیشرفت ویرانی و 
یقین حاصل کردن از وضع هر عمارتی در هر دورانی زحمتی بی‌فایده خواهد بود و 
آن را نهایتی نیست » و من به ذکر دو نکته اکتفا م یکن م که مقدمۀ تحقیقی 
مختصر خواهد بود در علل تباهی و نتائج آن : ,. دویست سال پیش از آن که 
پوجیوس به زبان فصیح شکوه کند نویسنده‌ای ناشناخته شرحی در وصف رم نگاشت . 
جهل این مرد باعث آمده است که وی از عمارتی به کرات یاد کند اما به نامهای 
گونا گون عجیب يا افسانه‌ای. معذلکک این مرد بی فرهنگ که نگارئد خصائص 
صوری مکانها وسرزمینها نیز بود هم چشم داشت و هم گوش و قادر به دیدن 
ویرانه های مرنی وشنیدن احادیث مردم بود و او هفت تأتر و یازده گرمابه و دوارده 
۱ - معز8ز(۳ مجسماساز یونانی که در قرن پنجم قبل ازمیلاد می‌زیست ۲ - »مرو مجسمساز آتن يکه 
در قرن چهارم قبل از میلاد می‌زیست. 


۱5۳ انحطاط و .قوط امپراطوری روم 


طاق و هجده کاخ را به وضوح بر می‌شمارد که همه پیش از روزگار پوجیوس از 
صحنه رم نا پد ید شمه بوده ات ایا اش خود واضح اشنت. 25 بسیاری از عمارات 
با شکوه باستانی ۳ دورانی دیرتر بر پای ماند و در قرن سیزد هم و چهارد هم بود که 
عمل نوامیس دمار و انهدام با قوتی روزافزون بکار افتاد. . آخرین سه دوران رم 
نیز مشمول عمل همین نوامیس است و اگر به جستجوی کاخ سپ‌تی‌زونیوم 
الکساندر سوروس بپردازیم که پترارله و دیگر شناسند گان آثار پاستانی در. قرن 
شانزد هم دراوصاف آن سخنها گفته‌اند کاری بیهوده کرده‌ايم . تا زمانی که عمارات 
رومی هنور درست و سالم بودند در برابر ضربات نخستین هرقدر که کت و حمله 
هر قد رکه تند بود مقاومت می‌نمودند به علت عظمت حجم و توازن اعضاء پیکر» 
ولیکن هنگابی که خلل در آنها راه یافت و به فرو افتادن تمایل نمودند اند تترین 
ضربتی موجب سقوط قطعات شکسته طاقها و ستونها کی دید 


علل چها رگانة انهدام 

پس از تحقیق و تفحص دقیق من چهار عات عمده را برای ویرانی رم به 
وضوح مشاهده توانم کرد و این چهار علت متجاوز از هزار سال همچنان در کار 
بود . الف , آسیب زمان وطبیعت . ب . حملات خصمانه اقوام کم فرهنگ ومسیحیان . 
ج . استفاده و سوء استفاده از مواد بکار رفته در ابنیه و د. نزاعهای داخلی رومیان . 

الف . انسان به مدد فن و هنر قادر به ساختن عماراتی است به مراتب با 
دوامتر از دوران کوتاه بقای او در جهان هستی ؛ با اينهمه عمارات نیز مانند آدمی 
سست نهاد و میرنده‌اند و در وقایع ایام مقیاس عمر انسان و مدت کار و کوشش 
او لحظه‌ای گذرنده بیش نیست ؛ ولیکن مدت دوام عمر بنانی ساده و مستحکم را به 
سهولت تعیین نتوان کرد . اهرام مصر از عجائب ایام باستانی بود و قدما را به 
طلب آگهی از چگونگی آنها بر می‌انگیخت. پس از سقوط فراعنه و پادشاهان 
بطالسی و قیصران و خلفاء اسلامی یکصد نسل از ابناء بشر چون برگهای خزانی 
درگور فرو ريخته اند اما اهرام مصر بی‌هیچ تزلزلی همچنان برفراز سیلهای رود نیل 


۰ میلادی فصل هفتاد و يکم ۱:۳۳ 


بر پای ایستاده‌اند. بنائی م رکب از اجزاء گونه گون بسیار خرد بیشتر در دسترس 
آسیب ایام و ویرانی انهدام است و طونان و زلزله و سیل و حریق گذشت نرم ثرم 
زمان را تسریع می کند. شک نیست که زلزله زمین و آسمان را به لرژه افکنده و 
برجهای سر به فلك بر افراشته رم را از پای بست ویران و سرنگون کرده است. 
ولیکن هفت تپۀ رم ظاهراً بر روی حفره‌های عظیم کر زمین قرار نگرفته و شهر نیز 
در هیچ عصری در معرض تشنجات طبیعت نبوده که در اقلیم انتا کیه یا لیسبون 
یا لیما آثار دورانها را در چند لحظه‌ای در هم شکسته و با خاك یکسان کرده 
است . آتش مهمترین عامل زندگی آفرین مرگ زاست . حریق آفتی است سریع 
رفتار که عمل انسان یا غفلت او بر می‌افروزد و هر دورانی از تاریخ وقایم رم از 
آفت زلزله و حریق نشان دارد. حریقی" که در ایام سلطنت نرون روی نمود و 
هرگز از یاد نرفت از بدبختی این امپراطور یا تقصیر او بود و شش تا نه روز دوام 
یافت و شدت سوزند گی آن گاه بیشتر و گاه کمتر بود ؛ و عمارات بی‌شمار چسبیده به 
هم که د رکوچه‌های تنگ پيچ پيچ ترار داشت پیوسته بر شعله دامن می‌زد و 
خود درکام آتش فرو می‌رفت و هنگامی که‌حریق به پایان رسید فقط چهار ناحیه 
از نواحی چهارده گانة شهراز آفت ب رکذار وسالم مانده بود . سه‌ناحیه بکلی منهدم 
گردیده و هفت ناحیه بواسطه بقایای ابنی «حراحت یافته» که هنوز دود از آنها 
برمی‌خاست ناقص شکل شده بود . هنگامی که ابپراطوری روم در اوج قدرت و 
سعادت بود پایتخت آن سمندروار با جمالی تازه از خا کستر ویرانی برخاست » با 
این همه سالخورد گان که رم قدیم را به یاد داشتند از زیانهای جبران ناپذیر 
متأمف بودند و به تحسر از آثار هنر یونان و غنائم پیروزیها و اولین عمارات 
بسیار قدیم يا افسانه‌ای رم سخن می گفتند . در روزگار آشفتگی و پریشانحالی هر 
جراحتی مهلک است و هر سقوطی علاج ناپدیر و خسارت‌رانه به اهتمام دولت و نه 
به عنایت مردم نا مشتغل به امور دیوانی مرست نتوان کرد. اما به‌یقین می‌توان 
گفت که بلیۀُ حریق در شهری آبادان مخرب‌تر و زیان‌آن در شهری کهنه و فرسوده 


, - تاریخ این حریق را سال شصت‌وچهار میلادی گفته اند. 


۱5۳۶ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 


کمتر است به دو علت: ۱ - آتش‌درموادی‌مانند آجر و تخته و فلز زود تردرمی گیرد 

و آنها را می‌سوزاند یا ذوب م ی کند » و پس از سوختن این مواد شعلۀ آتش بر 
روی دیوارهای عریان و طاقهای سنگین حجم که حریق زيب و زیور انها را تاراج 
کرده است زبانه می کشد ولیکن آسیبی بدانها نمی‌رساند و اثری در آنها نمی کند. 
م در ميان خانه‌های مردم عوام ا :2 ار اندلگ شراره‌ای فتنه‌ای بر می‌ خیزد و 
حرئویه آتشی به سهولت حریقی ها دل می‌شود ؛ اما پس از آن که خانه های محقر 
درکام آتش فرو رفتند عمارات بز رگت رکه مقاومت کرده يا از حریق جان بدر برده‌اند 
چون جزیره‌ای تنها و مصون ازخطر استوار و پایدار می‌مانند. شهر رم به عات موضع 
خود غالبا در عرض خط لاست به انشا مد رود تیر نهر ها دیزی که 
از دو سوی جبال آپنین فرو می‌ریزد همه را مسیر ی کوتاه و وضع جریان ومقدار 
آب آنها نامعین است, چنین نهرهائی در حرارت تابستان به حقیقت جوئی کم 
عمق است و در بهار و تابستان بواسطه آب شدن برفهای زسستانی و ریزش باران 
سیلی خروشان می‌شود و هنگامی که حملۀ باد نامساعد آبی را که به سوی دریا 
جاری است به عقب براند یا مسیر عادی رود حجم آب را کفاف ندهد آنگاه آب 
طغیان م ی کند و چون مانعی در برابر خود نمی‌یابد در بلاد و دشتزارهای مجاور 
منتشر می‌شود و همه را فرا می گیرد . اند کی پس از پیروزی رومیان در جنگهای 
پونیکی حجم آب تیبر بواسطه بارانهای غیرعادی افزایش یافت و مدت طغیان 
رود و مقدار آب از سیلهای پیشین برگذشت و عمارات ذیل تپه‌های رم همه را 
ويران کرد » و برحسب تفاوت زمین آفت سیل به طرق گونا گون موجب انهدام 
ابنیه گرد ید فی‌المثل هجوم نا گهانی آب عماراتی را شست و با خود برد یا دوام 
سیل تزلزل در ارکان خانه‌ها افکند و آنهارا از پای بست ویران کرد . در سلطنت 
| گوستوس بلای‌سیل د گرباره ازل شد و رود عصیانگ ر کاخهاومعا بد کرانۀ خود همه را 
سرنگو ن کرد و به کوشش امپراطور خانة رود را فراخت رکردند و آن را ازگل و لای 
و ویرانة عماراتی که راه را بر آب بسته بود پاك نمودند و با این همه جانشینان 
اگوستوس پیوسته هشیار و از خطر سیل نگران و در انديشة طرحهای گونا گون 


برای مقابله با آفت بودند. یکی از طرحها انحراف آب تیبر یا بعضی از انهار وابسته 
به آن به جانب مسیرهای تازه بود ولیکن مردم سا کن بلاد ساحلی رود به رعایت 
مصالح یا از ترسی که زائیده عقاید! خرافاتی است دیر زمانی مخالفت نمودند و 
اجراء طرح نیز بنحو کامل غیر ممکن و مستلزم وقت بسیار بود و فایده‌ای که از 
این کار حاصل می‌آمد به هیچ روی معادل با زحمت شاق و بخارج گزاف آن نبود . 
دربند آوردن آب رودها برترین و مهمترین پیروزی انسان است در پیکار او با طبیعت 
خودکامة عنان گسیخته ؛ و اگر چنین بوده است ویرانیهائی که تيبر در دوران 
حکومت نیرومند امپراطوران کوشنده ببار آورد پس چه چیز را قدرت مقابله با 
صدماتی‌بوده است که بعد ازسقوط امپراطوری غربی به شهر رم وارد آید » و کیست 
که بتواند خسارتها را یکایک بر شمارد ؟ سرانجام شر خود دافع شر گردید و چنین 
پنداشته‌اند که بر اثر ریزش باران در طی دورانها گل و لای و زباله‌ای از فراز 
تپه های رم به زیر آمد که شهر را چهارده یا پانزده پا مرتفعتر ازحد قدیم آن کرده و 
رودتیبر را دست تعرض به شهر جدید کوتاهتر شده است. 

بد جمع کثیر نویسند گان ملل و اقوام مختلف که گناه انهدام عمارات و 
آثار رومی را به گنها و مسیحیان نسبت داده‌اند از تفحص در این مسأله غفلت 
ورزیده‌اند که اصل خصومت ایشان را تاچه حد به ویرانگری برانگیخته بوده و 
گنها و مسیحیان را وسیله و فرصت چه بوده است که عطش دشمنی را سيراب 
اکنند . در مجلدات پیشین این تاریخ من پیروزی بی فرهنگی و مذهب را وصف 
کرده‌ام و در تجدید موضوع فقط به ذ کر چند کلمه‌ای درباب رابطۀ واقعی یا خیالی 
آنها با دمار رم باستانی اکتفا می کنم . در عالم اندیشه ممکن است که ما خود 
افسانه ای‌مطلوب طبع د ربارۀ وقایع حيرت انگیز وخارق عادت را خلق یا باو رکنیم 
, - تاسیت در تاریخ خود از عریضه هانی سخن می‌کوید که ساکنان بلاد مختاف مجاورتییر بهسنا نوشتند و خواستند 


که مسیر رود متحرف نشود. عقیدهُ مردم این بو که «طبیعت‌مسسیر درست هررودی را تعیمن کرده است» و تصرف د رکار 
طبیعت نشاید. 


۱۳ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 
که گتها و واندالها به شوق انتقام گرفتن برای فرار اودین" از اسکاندیناوی 
بیرون آمدند و به ایتالیا حمله بردند تا زنجیرهای اسارت را که ستمگران بر ابناء 
بشر نهاده بودند بگسلند و جائران راعقوبت کنند و آرزوی ایشان سوزاندن ادییات 
مدون یونان و روم و ساختن بناهاني به سبک‌معماری ملی خود بر روی اعضاء در 
هم شکسته آثار معماری توسکانیائی" و کورینتی بود . ولیکن حقیقت سادۀ بی‌پیرایه 
اینست که جهانگشایان اروپای شمالی نه چندان وحشی بودند و نه چندان با 
فرهنگک که به بلند پروازی انديشَة ویرانگری یا انتقامجوئی در سر بپرورند. 
شبانان سکائی و آلمانی پس از پیوستن به سپاه امپراطوری روم تعلیم یانتند و اصل 
انضباط رافرا گرفتند و چون رومیان ناتوان شدند به ملک ایشان حمله‌ور گردیدند و 
به آموختن زبان لاتینی دانستند که چگونه باید نام رم و القاب آن را محترم بدارند 
و با آن که از تقلید رومیان عاجز بودند حسد نورزیدند و به تحسین کردن مایلتر 
شدند تا به امحاء آثار هنر و دانش و ادب که محصول تحقیق و مطالعه دقیق و 
یاد گار ایامی درخشانتر بود. در دوران زود گذر تملک پایتخت ابپراطوری که 
در برابر حمله‌وران مقاومت نکرد سربازان آلاریک و ژن‌زریک" مانند هر سپاه فاتحی 
برانگیخته از شور وشهوت پیروزی بودند و عنان گسیخته به مراد دل در فسق و 
فجور و خونخواری افراط می‌نمودند اما در بیان اینها همه آنچه می‌حستند ثروت 
منقول بود و از انديشهة ناسودمند دربارهة سرنگون کردن آئار کنسولان و قیصران و 
درهم شکستن انها ايشان را نه فخری و نه لذتی حاصل نمی‌آمد. هر دقیقه‌ای 
براستی برای ايشان گرانبها بود و گنها در روز ششم وواندالها در روز پانزدهم رم را 
تخلیه کردند » و هرچند که ساختن به مراتب مشکلتر است از خراب کردن حملۀ 
شتابزدة ایشان ممکن نبود که در ابنی مستحکم باستانی جز اندك اثری بنماید » 
و به یاد آوريم که آلاریک و ژن‌زریک هر دو خواستند که از انهدام عمارات شهر 


و - هزت0 از فرصت استفاده م ی کنم تا به خواننده بگویم که از دوازده سال پیش تا کنون من‌فرار اودین را از آزوف 
به سوئد فراموش يا انکار نموده و هرگز این داستان را به حقیقت باور نکرده‌ام. گنها ظاهراً آلمانیند ولیکن از اعصار 
باستانی آلمان آنچه مربوط به ایام پیش از ژول‌سزار و تاسیت است افسانه‌است و ظلمت‌جهل. ۲ - یعنی رومی و یونانی 
Genseric - ۳‏ 


۰ بیلادی فصل هفتاد و یکم EV‏ \ 


بپرهیزند و ابنیه رم در حکوست با سعادت تئود ریک همچنان پایدار و زیبا و استوار 
باند » ونرمخوئی توتیلا! وپند دوستان و دشمنان غضب آنی وی را بی‌اثرنمود. 
پس‌سزاوار چنین است که فرهنگ نیاموختگان بیگناه را نکوهش نکنيم و کاتولیکی 
مدهبان رم را ملامت نمائيم که مجسمه و مصطة قربانی و معابد قدیم در نظرشان 
نفرت انگیز می‌نمود و معبد را سسکن دیوان و شیاطین می‌دانستند و چون بر شهر 
حکودت بطلق یافتند با تعصب و پایداری بسیار در امحاء آثار بت پرستی اجداد 
خود کوشیدند . تخریب معابد در مشرق ایشان را نمونة عمل درست بود و یرای 
با گواه وجود مردمی است که هنوز به مذ هب قدیم معتقد بودند » و شاید قسمتی از 
گناه را باید به حق نودینان رومی نسبت داد . اما نفرت اینان نیز فقط شامل 
عمارانی بود که در آنها آداب مدهب بت پرستی را بجای می آوردند » و شاید 
ابنیۀ عمومی را که محل کسب و کار یا تفریح افراد اجتماع بود ازگزند تخریب و 
ننک بدنامی محفوظ داشتند تغییر مذهب بر اثر فتنة عام به ميان نیامد و به فرمان 
امپراطوران و سنا و با گذشت زمان صورت پذیرفت. درمیان صنوف مختلف روحانیون 
مسیحی استفان رم معمولا از همه مدبرتر و کم تعصب تربودند ؛ و نجات بنای 
با مهابت پانتلون" را از حربهُ انهدام و کلیسا کردن آن را به هیچ دلیل مثبتی جرم 
بشمار نتوان آورد . 

ج - قدرو ارزش هرچیزی که مورد نیاز یابوجب لذت انسان باشد مجموعه‌ای 
است از ارزش عنصر اصلی و هیئت آن شی و موادی که در ساختنش بکار رفته 
و نی زکیفی تکار صانم آن چیز » و قیمتش بسته به شمار طالبان و مصر فکنند گان 
است و منوط به وسعت بازار فروش و در نتيجه به سهولت یا اشکال حمل و صدور 
آن به بازارهای بعید مسافت و نوع کالا و محل ساختن آن و اوضاع دنیا در وقت 
تولید متاع . فاتحان بی‌فرهنگ رم در یک لحظه آثا ر کار و کوشش دورانها و ذخائر 
اا ۲ معید پاون را اگرپا در سال پم قبل از میلاد عمارت کرد و در قرن دوم میلادی‌هادریان 


آن را از نو ساخت . این ہا را در سال ۹ ۰ میلادی کلیسا کردند و سانتاماریا روتوندا خواندند ۱ در سال ۱.۳۳ 
تابوت و بقایای جسد رفائیل در پانتثون کشف شد. 


۸ ۳ اتحطاط وستوط ابپراطوری روم 

قرون و اعصار متمادی را غصب کردند ابا بجز اسباب رفاه عيش که فوراً قابل 
مصرف بود اچار در چیزهای دیگر به هوس تملک ننگریستند که انتقال آنها از 
شهر درگاریهای کی و کشتیهای واندالی ممکن نبود . فاتحان آزمند شمالی را اول 
مطلوب همانا زروسیم بود زیرا که این دو فلز در حجم بسیار اندلك و درهر کشوری 
از جهان نمایند؛ سلطهٌ انسان و قدرت استفاد او ازکار و کوشش و بایملک 
آدمیان است. مالک آوندی یا مجسمه‌ای از این دو فلز گرانبها بودن شای د که غرور 
رئیس قبیله‌ای از این اقوام را ارضاء و او را خشنود می کرد ولیکن عوام خشن 
طبع به شکل و هیئت شیء بی اعتنا بودند و فقط زر وسیم را می‌چسبیدند و تقیم 
شمشهای فلز ذوب شده و ضرب سک رائج امپراطوری از آنها کاری آسان بود . 
دزدان کاهلتر که بخت با ایشان یار نبود چاره‌ای نداشتند جز آن که به تاراج 
فلزات کم بها از قبیل برنج و سرب و آهن ومس قناع ت کنند ؛ و هرآنچه را گنها و 
واندالها بدان دست نیافتند غاصبان یونانی به یغما بردند و کنستانس امپراطور درسفر 
خود به رم خشتهای برنزی را حریصانه ازبام پانتئون بر کند وبرد . عمارات رم را 
چون کانهای وسیعی از فلزات گونا گون می‌انگاشتند و پس از آن که کار جدا کردن 
مواد انجام می‌پدیرات فلزات را ذوب و خالص می‌نمودند و درقالب می‌ریختند و 
مرمرها را می‌بریدند و جلا می‌دادند و هنگامی که عطش حرص غارتگران داخلی و 
خارجی سيراب گردید ا گر خریداری یافته می‌شد بقایای شهر هنوز فروختنی بود . 
ابنیه و آثار رم باستانی را عاری از زیب و زیورگرانبها کردند و لیکن اگر امید 
منفعت پیش از خرج و زحمت صدور و فروش بود روبیان خود با دست خویشتن 
طاقها و دیوارها را منهدم می کردند . ا گر شارلمان ایتالیا را مقر امپراطوری غربی 
کرده بود به مدد نبوغ همت به تجدید و مرمت آثار قیصران سی گماشت و به هتک 
حرمت آنها نمی‌پرداخت ؛ ولیکن سیاست ملکداری سلطان فرانسه را بر آن داشت که 
از حدود جنگلهای آلمان پای فراتر نهد و مذاق جان او جز به انهدام آثار دیگران 
شیرین نمی‌شد و هم به این‌سسب بود که کاخ جدید اکس لاشاپل را با مرسرهای 
راونا و رم آراستند. پانصد سال پس ازشارلمان یکی ازپادشاهان سیسیل که نامش 


روبر و خردمند ترین و آزاده ترین سلاطین زمان بود همین مواد را به سهولت از 
کشتی رانی در دریا و رود تیبر به دست آورد و پترارك آه می کشد و به خشمنا کی 
شکوه می کند که چرا جمال ناپل را باید از اندرون پایتخت باستانی جهان بیارایند 
زیرا که مردمش کاهلند و خریدن آسانتر است از کوشیدن. ولیکن نمونه‌هائی که 
از خرید یا تاراج ذ ک رکرديم در دورانهای تیره تر جهل نادر بود. اگررومیان 
تنها می‌ماندند و محسود جهانیان نمی‌شدند ممکن بود که عمارات باقی مانده از 
اعصار باستانی را برای سکونت یا کار یا تفریح اشغال کنند ولیکن شکل و موضم 
این ابنیه در آن هنگام چنان بود که نه سا کنان شهر را بکارمی‌آمد ونه مصارف 
عمومی را. دیوار شهر هنوز حکایت از حصار قدیم آن می کرد ولیکن شهر خود 
از فراز تپه به زیر آمده و در دشت مارتیوس " استقرار یافته بود و بعضی از شریفترین 
و گردن فرازترین ابنیه روم ی که دلیرانه در برابرگزند زمان پایداری کرده بودند 
| کنون در بیابانی دور از سرای آدمیزاد گان متروك و تنها انتاده بودند. کاخهای 
سناتوران دیگر متناسب با راه و رسم زند گی و بضاعت جانشینان فقیر ایشان نبود 
و مردم طریقة استفاده ازگرما به ۲ ها و پیاده‌روهای مسقف رم را از یاد برده بودند. 
در قرن ششم مسابقات تأنری و زورآزمائی در عرص آمنی‌تأتر و تماشای سيرك نیز 
متوقف گردید » و بعضی از معابد قدیم را برای مراسم عبادت مذهب جدید بکار 
بردند که مذهب رائج شده بود اما مسیحیان هیئت صلیب را در کلیساهای خود 
دوستتر می‌داشتند و حجره‌ها و اطاقهای کار را در صومعه‌ها برحسب رسم روز یا به 
دلائل منطقی به نوعی خاص تقسیم کرده بودند. پس از استقرار حکومت دین 
این مؤسسات مذهبی افزایش بسیار پذیرفت چندان که در شهر چهل صوبعه برای 
مردان و بیست صومعه برای زنان بود و شصت فرقۀ کشیشی و انجمنهای روحانیون» 
و اینها همه در عوض آن که مانع نقصان جمعیت در قرن دهم شود موجب کا هش 
سکنه شه رگرد ید . مردم دیگر به پیکر عمارات باستانی توجهی نداشتند ونه موارد 


۱ - دناه ۲ - شارلمان باصدتن از درباریان خود در کاخ اکس لاشاپل شناو استحمام کرد و موراتوری مورخ 
نوشته اس تکه تا سال ع ‏ ,میلادی ساختن گرمابدهای عمومی در ایتالیا مرسوم بود. 


۵۰ ۳ اتحطاط و سقوط امپراطوری روم 

استفاده از اینیة قدیم را می‌دانستند ونه زیبائی آنها را ادراك می کردند ابا به 
فرمان ضرورت از مواد فراوانی که در آنها بکار رفته بود برای ساختن ابنیه بختلف 
و عبادتگاه‌ها فایده بر سی گرفتند چندان که زیباترین ستونهای به سبک یونانی و 
کورینتی و گرانبهاترین مرمرهای پاروس" و نومیدیه را بی‌منزلت نمودند و برای 
مستحکم نمودن دیری یا اصطبلی بکار بردند . ویرانگریهای روزانة تر کان در بلاد 
یونان و آسیا نمونة حزن انگیزی از عمل رومیان آن روزگار به دست می‌دهد . در 
تخریب تدریجی عمارات باستانی رم فقط پاپ سیکس توس " پنجم را معذور توان 
داتفه سنگهای کاخ سی‌تی‌زونیوم را در بنای با جلالت کلیسای 
پطرس ۲ مقدس بکار برد. ما پاره‌ای از اثری هنری یا عمارتی باستانی را هر چند 
بی‌حرمت نموده يا در هم شکسته باشند به لذت و تأسف می‌نگریم ولیکن باهیت 
قسمت اعظم مرمرها ی کاخ را د گرگون کردند و آنها را ناخوش تناسب نمودند 
یا در جائی بکار بردند که نشاید یا در کوره پختند و بدل به‌اهک کردند. پس 
از ورود پوجیوس به رم معبد کنکورد * و بسیاری از عمارات مهم دیگر از نظر 
ناپدید گردید , قطعه‌ای طنزآمی ز که در همان ایام نوشته شده حکایت ازترس و 
دلبستگی نویسنده می کند که می گوید «دوام کار تخریب سرانجام هم آثارباستانی 
را از میان بر خواهد داشت» و فقط قلت عدد اینگونه ابنیه بود که تقاضا و نهب 
و غارت را متوقف کرد . اندیشه شاعری چون پترارك ممکن است که به قدرت 
تخیل جمعیتی عظیم برای شهر رم خلق کند » ولیکن من در قبول گفتۀ کسانی 
مرددم که سکن شهر را در قرن چهاردهم سی‌وسه هزار" برشمرده‌اند و باور ندارم 
که حتی در آن زمان عدد مردم رم به رقمی چنین حقیر کاهش پذیرفته بوده باشد. 
اگر جمعیت سی‌وسه هزار نفری رم از قرن چهاردهم تا سلطنت لیوی دهم چندان 
افزایش یافت که به هشتاد و پنج هزار تن رسید باید این افزایش تا حدی برای 
شهر باستانی مضر بوده باشد . 


Sixtus - Y Paros - \‏ م - کلیسای سن پیر . £ - Concord‏ و - جمعیت رم در آغاز 
قرن‌شانزدهم هشتادوپنج هزار نفر و در سال ٣‏ میلادی یکصدوپنج هزار و چهارصدو سی‌وسه نفر بوده است, 


۰ میلادی فصل هفتاد و یکم ۱:2۱ 


د. پس از ذکر همه علتهای دیگر من اکنون به شرح موثرترین و 
نیرومندترین عامل انهد ام می‌پردازم و آن خصویتهای داخلی رومیان بود . در 
دوران سلطهُ امپراطوران بیزانسی و فرانسوی آرامش شهر غالبا بر اثر فتنه های 
اتفاقی برهم می‌خورد و از هنگام انحعلاط قدرت امپراطوران فرانسوی یعنی ار آغاز 
قرن دهم است که تاریخ شروع جنگهای عنان گسیخته خصوصی را تعیین توان 
کرد » و این نزاعهای خصوصی همه ناقض قوانین ژوستی‌نیانی" و احکام انجیل 
و اهانت به منصب با جلالت سلطان غائب و شخص پاپ یا نائب حاضر مسیح 
بود . درپانصد ساله دوران مشژوم زد و خورد رم پیوسته مبتلی به بیماری جنگ 
و خونریزی بود واشراف با عوام‌و خانمان گوولف" با گیبه‌لین "» وکولونا با اورسی‌نی 
دائم نزاع می کردند و تاریخ از بسیاری از وقایعی که روی نمود بی‌خبر مانده و 
بسیاری ازآنها را نیزدر خورتوجه خود ندانسته است , بااین همه در دوفصل گذشته 
من خوانند گان را به علل و نتائج اغتشاشات عام واقف نموده‌ام . درایام ی که 
بواسط ضعف قانون جان و مال هیچ کس در ابان نبود و هر نزاعی را به نیروی 
شمشیربه پایان می‌بردند قدرتمندان از ترس یا خصومت و برای حفظ جان یا تجاوز 
به دشمنان هموطن خود مسلح می‌شدند و بجز جمهوری ونیز جمهوری‌های مستقل 
ایتالیا همه گرفتار اینگونه خطرها و تدابیر خصومت آمیز بودند و اشراف ایتالیا 
خانه‌ های خویشتن را بدل به استحکامات تدافعی کردند و برجها و باروهائی ساختند 
برای مقاومت در برابر حملات نا گهانی » و این امتیاز خاص دولتها بود که اشراف 
غصب نمودند . بلاد ایتالیا پر شد از اینگونه بناها که نمایندة خصومت ورزی بود › 
ول وکا؟ با سیصد برج آن و قانونی که ارتفاع هربرجی‌را محدود به هشتاد پا می کرد 
نمونه‌ایست از دیگر شهرهای ایتالیا با تفاوتهائی متناسب با شهرهای معمورتر و 
ثروتمندتر مستقل حکومت. نخستین اقدام بران کالیونی" سناتور در استقرار عدالت 
و آرامش (چنان که پیش از این ملاحظه نمودیم) انهدام یکصد وچهل برج رم 


, - ژوستی‌نین کبیر امپراطور بیزانس که قوانین روم را در قرن ششم میلادی مدون کرد. 
Brancaleone - ۵ Lucca - 4 Qhibeline - ۳ Guelph ۰ ۲‏ 


۱5۲ انحطاط ومقوط ابپراطوری روم 


بود » و در آخرین ایام نزاع و اغتشاش که به دوران فرمانروائی مارتین پنجم 
می‌رسید هنوز چهل و چهار برج در یکی از محلات سیزده گانه یا چهارده گانة رم 
بر پای ایستاده بود . بقایای آثار باستانی از هر بنای دیگری آسانتر تغییر پذیر و 
قابل استفاده برای مقاصد مفسده حویان بود . معابد و طاقها پایه‌ای وسیع و مستحکم 
برای بنای عمارات جدید سنگی و آجری شد و برای مثال برجهای جدیدی را ذ کر 
می کنیم که بر روی طاقهای پیروزی ژول سزار وتیتوس و امپراطوران انتونیوسی 
برافراشتند » و تأتر و آمفی‌تاتر و آرامگاه را با اندك تغیبری قلعه‌هائی عظیم و 
مستحکم کردند و شاید لازم به تکرار نباشد که از آرامگاه هادریان قلعه‌ای ساختند 
و آن را سن‌آنژلو نام نهادند. کاخ سپ‌تی‌زونیوم الکساندر سوروس را استحکام 
چندان بود که در برابر لشکر پادشاهی" ایستاد گی کرد » و مدفن متلا" در زیر 
بنائی فرو رفته است که بر روی آن بر افراشتند. تأتر پمپئی و تأتر مارسلوس را 
خاندان ساولی واورسی‌نی اشغال کردند و قلعه های‌درشت پیکری که بر پایه این 
تأترها بنانهادند به‌تدریج بدل به کاخهای باشکوه وخوش اندام ایتالیائی شده است . 
حتی کلیساها را با قلاع و آلات پیکار محصور می کردند و ماشینهای جنگی که 
بر روی پام کلیسای پطرس مقدس قرار دادند در واتیکان دهشت برانگیخت و 
ننگ جهان مسیحیت گردید . هر بتائی راکه قلعۀ جنگ ی کنند مورد حمله قرار 
کرد و پرهر آنچه حمله برند ممکن است که منهدم گردد . رومیان مصمم بودند 
که اگر بتوانند قلع سن‌آنژلورا به زور از دست تصرف پاپ بیرون آورند و به 
موجب فرمانی رسمی آن بنا را که نمایندۀ عبودیت بود ازبن براندازند و اثری از 
آن بر جای ننهند. هر عمارتی که برای دفاع ساخته می‌شد در خطر محاصره بود 
و در هر محاصره‌ای فنون و آلات ویرانگری را با جد و زحمت بسیار بکار می گرفتند . 
پس از مرگ پاپ نیکولاس چهارم رم که دیگر نه سلطانی داشت و نه سنائی 
شش ماه تمام دستخوش خشم و آشوب جنگ داخلی بود . کاردینالی در آن ایام 
که شاعر نیز بود گفته اس ت که «خانه‌ها بر اثر پرتاب سنگهای عظیم گران وزن" 


, - لشکر هانری چهارم پادشاه فرانسه ۰ ۲ - Metella‏ م - وزن سنگها را صد تاصدوپنجاه کیلوگرم نوشته‌اند. 


۰ میلادی فصل هفتاد و یکم ۱:۶۳ 


تند پرواز بکلی ویران و دیوارها بر اثر ضربت تیرهای چوبی غول پیکر آهنین سر 
سوراخ سوراخ رل نس و دود برحها را فرا گرفت و نیروئی که حمله‌وران را 
بر می‌انگیخت امید غارتگری و انتقامجوئی بود» و کار ویرانگری را ستم قانون 
اکامل کرد ؛ و دسته های متخاصم ایتالیا » نوبتی این و نوبتی آن » کور کورانه و 
نسنجیده از دشمنان خود انتقام گرفتند و خانه‌ها و قلعه ه‌ای م.تحکم ایشان را با 
خاك یکسان کردند » و اگر «چند روزه» جنگهای خارجی را با « دورانهای » 
متمادی منازعات داخلی مقایسه کنیم به حکم رأی صواب با ید بگوئیم که زیان 
جنگهای داخلی و اثر ویرانگری آنها برای شهر رم به مراتب بیشتر ازلشکر کشیهای 
بیگانگان بوده است » و شهادت پترارك موید عقیده ماست . پادشاه شاعران می گوید 
«بقایای عمارات رم را بنگرید که مثالی از عظمت نخستین آنست ! اما ویرانی 
هول انگیز رم نه هنر گذشت زمان است و نه اثر حملهُ مردمان بی‌فرهنگ» وکا ریت 
که مردم شهر و نامدارترین فرزندان آن مرتکب شدند و اجداد شما (شاعر به 
یکی از اشراف زاد گان دودمان آنی‌بالدی می‌نویسد) با تیرهای غول پیکر آهنین 
سرکاری کردند که قهرمان جنگهای پونیکی با شمشیر نکرد.» دو علت آخر 
ویرانی که ذ کر کردیم ناچار بايد هر دو درهم موثر افتاده و یکی دیگری را تشدید 
کرده‌باشد زیرا سرنگون شدن خانه ها و برجها در جنگهای داخلی وجود ویرانه‌های 
دیگری از آثار باستانی را لازم می‌آورد که پایه و اساس برجهای تازه شود . 


عما رت کلیسیوم 
آمفی تأتر تیتوس را مشمول یکایک این ملاحظات کلی توان کرد ؛ بنائی 
که به علت عظمت يا بواسطه مجسمۀ غول‌پیکر نرون که در آن قرار داشت کلیسیوم 
نام یافته و چنان عمارتی است که اگر به دت زمان و طبیعتش رها کرده بودند 
شاید تابه‌ابد دوام می‌یافت . دوستداران آثار باستانی که طالب معرفت بوده و عدد 
طبقات سنگی و نشیمنگاهها را برشمرده‌اند به‌اين عقیده مایلند که پس از برترین صف 
سکوهای سنگی چندین طبقه سکوهای چوبی گردا گرد آمفی تأتر را فرا می گرفت و 


44٤‏ \ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 


ارتغاع آن را بیشتر می‌نمود و این سکوها بارها د رکام آتش فرو رفت و بارها به 
فرمان امپراطوران از نو ساخته شد, هرآنچه گرانبها و منقول یا مربوط به آئین 
ناد رست بود از قبیل پیکره‌های خدایان یا قهرمانان اساطیری و آلات تزئینی مانند 
مجسمه‌های ساخته از برنج و پوشیدہ از ورق زر یا سیم نخستین طعمه فاتحان يا 
متعصبان و هدف آزمندی اقوام بی‌فر هنک اروپانی یا مسیحیان زین گرد نا در 
سنگهای عظیم کلیسیوم سوراخهای بسیار مشاهده توان کرد و دو حدس قریب به 
یقین با زگوینده کیفیت حوادث گونا گونی است که موجب ویرانی این عمارت گردید . 
سنگهای گران وزن کلیسیوم را با حاقه‌های بحکم آهن يا برنج به هم پیوسته 
بودند و غارتگران از ارزش فلزات کم‌بها نیز غافل نماندند و حلقه‌ها را به تاراج 
بردند و فضای خالی کلیسیوم را بدل به بازار و میدانی برای فروش و معاوضة کالا 
با کالا کردند . در ایام بسیارقدیم در کلیسیوم تنحص نموده و صنعتگرانی را که در 
ساختن آن دست داشتند د کر کرده و کنته‌اند که در سنگها حفره‌هائی ایجاد يا 
سوراخهای موجود را بزرگتر کردند تا پایه‌مائی برای د کانها یا برافراشتن چادرهای 
پیشه‌وران در آنها قراردهند . زائران اروپای شمالی در ابهت آیفی‌تاأتر فلاویانی که 
ویران و عریان شده بود با احترامی رعب‌آمیخته و به دیدۀ تحسین می‌نگریستند 
و شیفتگی این مردم بی‌فرهنگ به عبارتی" حا کی از کمال شوق بیان و آن عبارت 
مثل شده است و در قطعاتی مانده از بیدمکرم ضبط است » و اینک عبارت مذ کور : 
«تا روزی که کلیسیوم برپای ایستاده است رم برپای خواهد بود و روزی که 
کلیسیوم فرو افتد رم فرو خواهد افتاد وچون رم ساقط شود جهان یکسره ساقط 
خواهد شد.» در روش جدید جنگاوری موضعی را برای ساختن قلعه برنمی گزینند 
که سه تپه برآن مشرف باشد » و لیکن دیوارها وطاقهای مستحکم را قدرت مقاوست 
در برابر حمل ماشینهای جنگی بود و در پهن فضای بنائی عظیم سربازان بسیار 


, - این عبارت باید نقل از گفتة مسافران انگلیسی باشد که قبل از سال هب یعنی پیش از مرگ بيد م9 به‌عزم 
زیارت به رم رفتند. بید راهب و مورخ و عالم علوم الهی بود و کتابی نوشت به نام «تاریخ مذهبی ملت‌انگلیس» و 
کیبون باور ندارد که وی هرگز از دریا گذشته باشد. 


فصل هفتاد و یکم 
سا کن توانند شد» و دسته‌ای واتیکان ‏ وکاپی تول‌را اشغال و دستة دیگر کلیسای 
لاترانی و کلیسیوم را سنگرگاه خود می کردند. 
مفهوم «الغاء» مسابقات آمفی تأتری را در رم قدیم باید باوسعت نظر و تا 
حدی بیرون از معنای لفظی آن تفسیر کرد » و جشنهای کارناوالی توأم با مسابقات 
ورزشی برروی جبل تس‌تاسیا! و سيرك آگونالیس " به موجب قوانین یاسنن و 
رسوم شهر ترتیب می یافت و سنانور رم با عز و وقار و فر و شکوه بسیار دربقام 
ریاست برمراسم نظارت می‌نمود و داوری می د و برند گان را جائزه می‌داد » و 
جائزه عبارت بود از انگشتری طلا و ردائی که آن را «پالیوم»" می‌خواندند و از 
منسوج نخی یا ابریشمی دوخته بودند. برای مخارج این جشنها ازیهودیان* خراج 
سالانه می گرفتند » و دربیان مسابقات اعم ازسواره و پیاده ممتازترین آنها پیکار 
تن به تن هفتاد و دو جوان رومی بود که می کوشیدند تا حریف را به نوك سنان از 
اسب یا گردونه به زیر آورند و این مسابقه برشان جشنها می‌افزود . درسال هزار 
و سیصد وسی و دو به روشی که در ميان اسپانیائیان واعراب اسپانیا رانچ بود در 
کلیسیوم جشن گاوبازی برپای داشتند و شرحی از کیفیت گاویازی را در آن روزگار 
کسی به قلم وصاف در یادداشتهای روزانة خود نگاشته است. سکوها را دوباره 
به وضعی ترئیب دادند که راحت ادا رن در آن بات و به موحب فرمانی عمومی 
که تا ریمینی و راونا انتشار یافت اشراف ایتالیا را دعوت کردند تا بیایند و به 
بمارست هنر و شجاعت خود در این کار خطرناك بپردازند . بانوان رم را در سه 
دسته و با تشریفات خاص به سه ایوان مشرف برمیدان مبارزه راهنمائی کردند و در 
جایگاه نشاندند و جان پناه ایوانها در روز مسابقه یعنی سوم سپتامبر ۳۳۲ ,میلادی 
پوشیده ازمنسوج ارغوانی بود. ژا کووا دی رووره" خوبروی در پیشاپیش بانوانی 


٤ Pallium ۰ ۳ Circus Agonalis - ۲ Testacea -\‏ - بهودیان رم سالانه مبلغ یک هزار و 
دکصدوسی‌فلورن برای جشنها می‌پرداختند و اندك‌مبلنی که زائد بریک هزار و صد فلورن است نمایندۀ سی مسکوك 
نقره‌ای است که یهودای اسخریوطی خداوندگار خود عیسای مسیح را به آن سودا کرد. برای جوانان یهودی نیز 
مسابقه‌ای ترتیب مي‌دادند اما ه مسابقة سواره که جوانان مسیحی نیز در آن شرکت می کردند. 

[200۷2 di Roverê - û 


1٦‏ انحطاط وسقوط امپراطوری روم 


می‌رفت که از آن سوی رودتیبر و زادۀ رم و پاك نژاد بودند و نقش چهره و سجایای 
ایشان هنوز نمایندهٌ رومیان اعصار باستانی است . بقیه شهر برحسب عادت میان 
خاندان کولونا و اورسی‌نی منقسم بود و هر دو دسته به کثرت عدد زنان خود و 
خوبروئی ایشان مباهات می‌نمودند. از جدبة جمال ساولا اورسی‌نی" به ستایش 
سخن گفته‌اند » و خاندان کولونا از جیبت جوانترین رن خانواده خود متأسف‌بودند 
و علت غیبت او دررنتگی مچ پای بود در باغی که برج نرون در آن قرار داشت . 
یکی از پیران محترم شهر ش رک تکنند گان در مسابقه را به قرعه تعیین م ی کرد و 
پهلوانان قدم به میدان می‌نهادند تا پیاده با یگانه نیزه‌ای که در دست داشتند 
با گاوان وحشی‌مبارزه کنند . وقایع نگار ما ازمیان جمع دلاوران اسم و رایت بيست 
تن از بارزترین شهسواران را بر گزیده است . چند نام از این‌نامها اسامی مشهورترین 
و ممتازترین خاندانهاست در رم که دستگاه دین برآن فرمانروائی م کرد وبرسبیل 
مثال نام مالاتستا" را ذک رکرده است و پولنتا" و دلاواله* وکافارلو" و ساولی" 
و کاپوچو" وکنتی" و آنی‌بالدی" و التی‌بری"" و کورسی"" . رایتهای پهلوانان 
موافق ذوق و درخورموقم و مقام و شعارها حا کی ازامید یا نومیدی ایشان ودمندۀ 
روح قهرمانی و سلحشوری بود: «بنم تنها مانند کهترین هوراسیوسها» شعاری است 
حا کی از ایمان غریبی دلاور به نفس خود . «منم‌حزین» شعار مردی است زن‌مرده 
و یغموم . «خا کستر شدم و هنوز می‌سوزم» شعار عاشقی است مدبر . «من لاوی‌نیا"۱ 
یا لوك ریسیا"" را پرستنده‌ام » شعاری مبهم و حاکی از عشقی نورسته است. 
«ایمان من تاک ا ر مرد مھ و ی و ۰ مس از من نیرومندتر ؟ » 
شعار پهلوانیست پوست شیر برتن . «چه مرگ خوشی خواهد بود ا گر در خون خود 
غرقه شوم *» حا کی از آرزومندی سهمگین مردی است دلاور. خانوادة اورسی‌نی از 
سرکبر یا به تدبیر و احتیاط از مبارزه در میدانی که در اشغال سه‌خصم موروثی 
ایشان بود خویشتن داری می‌نمودند و شعارهای خاندان کولونا که دلالت‌بررفعت 
Malatesta - ۲ ۰ 52۷۵/2 Ursini - ۱‏ ۳ - هاصعامظ .۰۰ ۴ - عال۷۵ Cafarello- 4 della‏ 


Altieri = ۰ Annibaldi ۰ 4 Conti = A Capoccio - ¥ Savelli - ¥ 
Lucretia 2 ۳ Lavinia ۰ ۳ Corsi - ۱ 


۲ میلادی فصل هفتاد و یکم ۱:2 


و عظمت این نام می‌نمود عبارت بود از «باآن که غمگینم نیرومندم » و «هم 
نیرومندم و هم بلند مرتیت » و شعار دیگر این خاندان خطایی است به ناظران 
مسابقه «اگر من بیفتم شما نیز با من خواهید افتاد» و به این طریق ( بنا به گفتۀُ 
نویسندة معاصر ) تماشاگران را به مبراحت می گوید که دیگر خاندانها اتباع 
واتیکانند و دودمان کولونا تنها حامیان دول تکاپی‌تول‌اند . پیکارهای آمفی تأتری 
خطرناك و خونخوارانه بود . مبارزان همه یکی پس از دیگری با گاو وحشی مقابل 
می‌شدند و پیروزی را باید از آن چهارپایان دانست زیرا که یازده راس گاو در عرصةٌ 
پیکار جان بدربردند اما از معاندان آنها نه تن زخمی و هجده تن کشته شدند. در 
این میارزات بعصی ار شریفترین خاددانها عزادار می‌شد ند ولیکن مراسم نشییع 
جنازه را درکلیسای یحیای مقدس لاترانی و کلیسای سانتاماریا ماژوه با چنان 
شکوهی ب رگزار م گردند که حفلة دفن برای عوام الناس بمنزلۀُ عیدی دیگر بود . 
رومیان نباید که جان خود را در این ګونه مبارزات فدا کرده باشند و ما که ایشان 
را به علت تهور ملامت می کنيم ناچار شجاعتشان را نیز می‌ستائيم و دلاوری 
اشراف زاد گانی که به اراد خود پا به‌میدان می‌نهادند و در زیر ایوانهای با زا رگاه 
جان خویشتن را به خطر می‌افکندند عاطفة طبع کریم را بیشتر از قتل هزاران اسیر 
يا مجرم شریری برمی‌انگیزد که به اجبارکش کشان به کشتا رگاهشان می‌بردند. 
و عجیب بود. خواص رم هر روز به موادی که در بنای کلیسیوم بکار رفته بود 
احتیاج داشتند و تقاضا مستمر بود و ایشان بی هیچ مانعی و ندامتی حاجت خویشتن 
را به مراد دل برمی‌آوردند . در قرن چهاردهم دسته‌های منازع برسر امتیار استخراج 
سنگ از «معدن» کلیسیوم توافق کردند و توافق مبتنی برقانونی بود که سابقاً به 
تصویب رسیده و مایة ننگ بود » و پوجیوس به تأسف می گوی دکه رومیان براثر 
حماقت قسمت اعظم این سنگها را سوزانده و خا کستر کرده بودند. برای ممانعت از 
این استفاده ناروا و جنایاتی که ممکن بود شبانه در زوایای نهفته و مظلم بنای 
عظیم کلیسیوم مرتکب شوند پاپ یوجنیوس چهارم آن را به دیواری محصو رکرد 


۱۶۶۸ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 
وبه‌موجب امتیازی‌خاص که ازدیرباز موجود بود عرصه و عمارت را به راهبان دیری 
مجاور اعطاء نمود. پس از مرگ پاپ در فتنه‌ا که برپای خاست مردم دیوار 
بیرونی را منهدم کردند » و اگر ایشان خود گرامی‌ترین یاد گار پدران خویشتن را 
محترم داشته بودند آنگاه تصمیمشان مبنی براین که کلیسیوم هرگز تباید ملک 
موافق با رأی صواب می‌نمود . درون عمارت آسیب پذیرفته بود و لیکن درنیمة قرن 
شانزد هم یعنی عصر دوق و دانش محیط بیروتی آن به طول یک هزار و ششصد 
و دوازده پا سراسر درست و بی نقص و نمای خارجی شامل سه‌طبقه و هر طبقه شامل 
هشتاد طاق و ارتفاع مجموع طقات یکصد و هشت پا بود . گناه ویرانی کنونی 
کلیسیوم از برادر زاد گان پاپ‌پولس سوم‌اس تکه عاملان انهدام بودند و سزد که 
هر مسافر ی که ب هکاخ فارنزی" می‌نگرد این خداوند گاران نو دولت را به‌سبب 
هتک حرمت عمارت کلیسیوم برای فراهم آوردن اسباب تجمل قصر خود نفرین کند 
و دشنام دهد . خاندان با ربرینی " را نیز بايد به همین علت نکوهش کرد » و در 
دوران سلطنت هر پاپی بیم این می‌رفت که ویرانگریهائی از این قببل تکرار شود 
تا آن که پاپ نیکو سیرت یعنی بندیکت چهاردهم که آزاده‌ترین پاپها بود 
کلیسیوم را مشمول حمایت دستگاه دش کرد ومکانی را که بواسطة ایداء ممیحیان 
و به موجب افسانه نیز به‌ خون شهیدان آلوده شده بود با بر گزاری مراسم خاص 
مذهبی متبرك نمود , 
مرست شهر رم 

در آن هنگام که ترا( را اول بار به مسشاهده آثار رم حظ بصر حاصل آمد 
آثار ی که قطعات پرا کنده‌اشی بمراتب گویاتر است ازگویاترین اوصاف‌آن - وی از 
سستی و بی‌التفاتی رومیان در حیرت فرورفت و از پی بردن به این نکته خودبین 
نشد و شرمنده شد که‌به‌جز دوست وی ری‌ین زی" و یکی ار اعضای خاندان کولوناء» 


Rhone - ۴ Rienzi - ۳ Barberini - ¢ ۳۵۲۵69۵ - ۱ 


فصل هفتاد و یکم ۱244 
زاد گاه ایشان بود با این ویرانه‌های باستانی آشناست. جهل و ساده‌لوحی رومیان 
را در شرحی که در آغاز قرن سیزد هم نوشته شده است جزء به جزه آشکار نموده‌اند 
و بی‌آن که خواننده در خطاهای فراوان نویسنده دربارهٌ اسامی ومکانها بیندیشد 
افسانة کاپی‌تول خود بتنهائی وی را برمی‌انگیزد تا به لبخندۀ خشم آلوده دراین 
نوشته بنگرد . ویسنده بی‌نام می گوید «کاپی‌تول را به این نام خوانده‌اند زیرا 
که رأس جهان و جائی است که کنسولان و سناتوران سابق اقاست می گزیدند تا 
امور شهر و کر ارض را اداره کنند. دیوارهای بلند و مستحکم آن پوشیده‌از زر و 
آبگینه و برفرازش سقنی بود که قلم تراشگر در آن نقوش درهم پیچید؛ عجیبی پدید 
آورده بود » و در زی رکاپی‌تول کاخی بود بیشتر از زر و مزین به گوهرهای گرانبها 
که ارزش آنها را به تخمین یک ثلث قیمت جهان گفته‌اند. بجسمه‌های‌متصرفات 
رم همه را به ترتیب قرار داده بودند و از گردن هریک زنگی کوچک آویخته بود 
و به مدد فن ساحری وسیله‌ای تعبیه کرده بودندکه اگر متصرفه‌ای به ضد رم 
عصیان کند مجسمه خاص آن بچرخد و به آن قسمت از افلالك روی نماید که برفراز 
ناحیه مذ کور است و از زنگ صدا برآید و حامل وحی که درکاپی‌تول هست از 
واقعهٌ عجیب خبر دهد و سنا را به عتاب از خطر ی که تهدید می‌نماید آگاه گرداند .» 
نمونه‌ای دیگر را که کم اهمیت‌تر است اما درسخافت با آنچه نقل کردیم برایر ؛ 
از دو اسب مرمرین استنتاج توان کرد که عنانشان را دو نوجوان عریان در دست 
دارند . این مجسمه‌ها را ازگرمابة کنستانتین به کوی‌ری‌نال" منتقل کرده وتراشندۀ 
آنها را فی‌دیاس وپرا کسی ته‌لیز گفته‌اند و این گفته‌ایست بی‌اساس که معذورش 
توان داشت. ولیکن نباید که این پیکر تراشان یونانی را به روزگاری که چهارصد 
سال پس از دوران ايشان و مقارن با عصر پریکلس بوده است به عصر تی‌بریوس 
منتقل کرده و دو جوان را دو فیلسوف یا دو ساحر خوانده باشند که برهنگی ایشان 
نمایندۂ راستی و معرفت بود و نتائج عمال اندیشه‌های نهانی امپراطور را براوآشکار 
می‌نمودند » و پس از آن که از قبول هرگونه پاداش نقدی امتناع ورزیدند از 


Quirinal ۱ 


۰ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 
امپراطور د رخواستند که این یاد گار جاودانی را از خود برجای نهند. ضمیر روسیان 
که تا به‌این حد آگه از نیروی سحر بود زیبائیهای هنررا ادراك نمی کرد و بیش 
از پنج مجسمه در نظر پوجیوس مشهود نبود » و مجسمه‌های بیشماری را که 
برخت اتاق تاه عم در زیر ورا نة غا تین تایه وود ارز ال وروت اور 
و رستاخیز آنها را به تأخیر افکندند تا دورانی که از خطر مأمون‌تر و به نور معرفت 
روشنتر گردید. پیکرۀ نیل را که ا کنون زیور جمال واتیکان است کارگرانی چند 
هنگام بیل زدن تا کستانی در نزدیکی دير یا معبد مینروا یافتند و لیکن مالک 
نابردبار تا کستان از آمد و رفت تنی چند که از سر کنجکاوی به دیدن مجسمه 
می‌شتافتند در عذاب بود و پاره مرسر بی‌فایده را در کور سابقش مدفون کرد . کشف 
مجسمه پمپی که طول قامتش ده پا بود باعث اقامُ دعوی در داد گاه گردید . 
مجسمه را در دیوار فاصل دو خانه یافته بودند و حکم قاضی عادل مبنی برجدا 
کردن سر از تن پیکرۂ پمپی صادر گردید تا مالکان هر دو خانه راضی شوند » و 
ا گر کاردینالی وساطت نکرده و پاپ کرم ننموده بود حکم قاضی مجری می‌شد اما 
سخای پاپ قهرمان رومی را از دست هموطنان بی‌معرفت وی نجات داد . 

ولیکن تیره گون ابر بی‌فرهنگی و وحشی صفتی بتدریج پرا کنده شد » و 
دوران سلطة پاپ مارتین پنجم و جانشینان وی دوران آرامش بود و ایشان هرآنچه 
را که زینت‌بخش شهر بوده بود مرم تکردند و بدان با زگرداندند و کشور دین نیز 
دوباره نظم و انضباط یافت. بهبود وضع رم از قرن پانزدهم به‌بعد محصول نیروی 
نهنته در ذات آزادی و جد و جهد نبوده است . نخستین و طبیعی‌ترین پایه شهری 
بزرگ کار و کوشش مردم نواحی مجاور آن اس ت که قوت اهالی شهر ومواد اوليةٌ 
صنایم و تجارت خارجی آن را فراهم می‌آورد . و لیکن قسمت اعظم نواحی مجاور رم 
بدل به ماتمزده بیابانی خالی از مردم شده است و املاك بزرگان و روحانیون به 
دست رعایای فقیر و کاهل و دلسرد کاشته می‌شود و حق فروش یا صدور محصول 
ناخ کشت و زرع ایشان و سود آن انحصاری انت دومین علت رشد پایتختی 
اقامت پادشاهست در ان و مخارج درباری اراسته به اسباب تجمل و خراج 


۰ میلادی فصل هنتاد و یکم ۱۶۱ 


متصرفات وابسته به آن. با سقوط امپراطوری متصرفات رم و خراج آنها از دست 
رفت » و اگر چه جویهای نقرٌ «پرو» و طلای برزیل به واتیکان جاری شده است 
عوائد کاردینالها » و پرداختی ماهانة صاحبان مناصب دیوانی و تحفه های زاتران 
و مردمی از طبقۀُ عوام که جزء عائله خداوند گاری اشراف زاده‌اند » و بقایای 
مالیاتهای سابق دستگاه مذهب درآمدی حقیر و ناپدیدار است اما معاش درباریان 
بیکاره و مردم کاهل شهر را تأمین می کند. جمعیت رم از نفوس پایتختهای‌بزرگ 
اروپا بمراتب کمتر است و از یکصد وهفتاد هزار تن نمی گذرد و هفت‌تپه درون 
دیوار طویل ومحدودة وسیع آن پوشیده از تا کستانها و ویرانه های‌آثار باستانی‌است. 
زیبائی شهر جدید و جلال و عظمت آن را باید از نابکاریهائی حکومت و نفوذ 
مذهب دانست. دوران فرمانروانی هر پاپی (و مستثنی نادر است) از ارتقاء سریع 
خاندانی جدید نشان دارد که به یاری پاپ بی‌خلف ازکیسة مملکت و دستگاه 
دين دولتمند شده است. قصور این «برادرزادگان»" گرانترین یاد گارهای لطف 
ذوق و عبودیت است › و از قدر هنرهای شریف معماری و نقاشی و مجسمه سازی 
کاسته‌اند تا آنها را برپا کنند و بیارایند » و تالارها و گلستانهای این کاخها مزین 
به گرانبهاترین آثار هنر باستانی است که لطف ذوق یا خودپسندی مالکان آنها 
ایشان را به جمم‌آوری نمونه‌های آثار قدیم برانگیخته است. پاپها خود عوائد 
دستگاه دین را چنان که شاید برای آراستن محرابها و نمازخانه‌ها و کلیساها و 
افزایش جلال و شکوه مراسم عبادت کاتولیکی بکار گرنته‌اند » و برشمردن 
اینگونه تأسیسات دینی زائد است زیرا که جلوه خورشید واتیکان یعنی گنبد کلیسای 
سن پی ير که باشکوه‌ترین عمارتی ایت که رای برگزاری آداب عبادت بکار رفته 
این ستارگان حقیر را بی‌رونق نموده است. شهرت نام پاپهائی چون ژولیوس دوم 
و لیوی دهم و سیکستوس پنجم توأم با کمال هنر برامانته" و فونتانا" و رفائیل 
ا ا ی ا و رن و آدرزن و کوان و برادرشوهر و خواهر شوهر نیز هست و در قرون 


وسطی فرزندان نامشروع پاپها یا کاردینالها را هم به لطف تعبیر سه‌طم‌مږ می‌خواندند. 
Fontana - ¥ Bramante ۰ ۲‏ 


 . ١‏ انحطاط و سقوط امپراطوری روم 

و میکل آنژاست و همان جود و سخائی که در ساختن و آراستن کاخها و معبدها 
جلوه گر شده بود با شوق وافر شابل آثار قدما و احیاء آنها و پیروی از مساعی 
پیشینیان گردید. ستونهای چهار پهلوی به‌خالك درافتاده را دوباره درمکانهائی 
برپای داشتند که پارز و آشکار باشد » و سه قنات از یازده قناتی را که قیصران و 
کنسولها حفر کرده بودند مرمت نمود ند و جویهای تعبیه شده به دست انسان را از 
روی صفهای طویل طاقهای کهنه و نو جاری کردند تا سیلی از آب سالم و گوارای 
فرح بخش به درون قدحهای مرمرین فرو ریزد » و تماشا گری ناشکیبا که مشتاق 
بالا رفتن از پله های کلیساست به مشاهدهة ستونی از سنگ‌خارای مصری که بیان 
دو فوارۂ رفیع قرار دارد باز می‌ایستد . ارتفاع ستون یکصد و بیست پاست و آب 
منبع پیوسته در فوران است . نش رم قدیم و اوصاف شهر و یاد گارهای ایام باستانی 
را آشنایان به این آثار و طالبان معرفت به جهد و دقت بسیار شرح داده‌اند وزائرانی 
از نوعی تازه اخلاصمندانه به دیدار قدمگاه قهرمانان و بقایای آثار امپراطوری اما 
نه مذهب می‌شتابند و این زائران از دورافتاده‌ترین کشورهای اروپای شمالی‌اند که 


روزگاری بسك و حنگل طبیعی بوده است. 


تأملی نها ئی در انحطاط و سقوط امپراطوری روم 

با مطالعهةُ تاریخی که بازگویند داستان انحطاط وسقوط امپراطوری روم 
است توجه جهانگرد و زار وهر خوانندة دیگری به عظیمترین وشاید رعب‌انگیزترین 
صحنه تاریخ آدمی معطوف می گردد . علل مختلف انحطاط و سقوط و تواتر اثرات 
آنها مربوط است با بسیاری از وقایع تاریخ بشری که از آنها گیرنده‌تر وقایعی 
نیست مانند سیاست زیر تانة قیصران که دير زبانی عنوان و شبه دولتی جمهوری 
مبتنی بررأی آزاد مردم را حفظ کردند » و اختلالاتی که بواسطة استبداد نظامی 
روی نمود » و ظهور و استقرار فرقه‌های مختلف مسیحی ؛ و بنیانگذاری شهر 
تسطنطنیه » و تقسیم سلطنت » و هجوم اقوام بی‌فرهنگ آلمانی و سکائی وسا کن 
شدن حماعات مختلف ايشان » و تدوین قوانین مدنی » و ظهور محمد (ص) و 


فصل هفتاد ویکم ۱۳ 
چگونگی مذهب و خصائل او › و سلطهُ پاپها و ادارۀ امور دنیوی به دست ایشان 
و تجدید امپراطوری غربی به اهتمام شارلمان ونحطاط | آن » و جنگهای صلیبی 
لاتینیان در مشرق › و فتوحات عربان و ت رکان » و انهدام امپراطوری بیزانسی » و 
دوات رم در قرون وسطی و تحولات و انقلابات آنا. مورخ ا همیت و تنوع موضوع 
را می‌ستاید ابا با وجود وقوف او به نقائص کار خود وی بايد کمبود مواد لازم را 
برای تألیف چنین کتابی نیز از علل نقص کار خویشتن بشمار آورد. در میان 
ویرانه‌های کاپی‌تول بود که اول بار خیال نوشتن این کتاب به خاطرمن راه یافت؛ 
کاری که تقريا يست سال از سرا به جدست گرفته و به خود مشغول داشته 
و یفرح خاطر بوده است » و هر چند که‌حاصل کوشش آن نیست که من می خواسته‌ام 
اکنون به عامه خوانند گانش تسلیم می کنم تا با دقت نظر وفکری خالی از غرض 
دران تک بل 


پایان جلد سوم 


هرست اعلام 


جدول اول» دوم. سوم 


۱ 

آبگاروس: ۰۳« ۱۰ 

آبلاویوس: ۸ ۶۱۷۰ 

ابی‌باس: ۷۱۰ 

آبی‌دوس: ۰۱ ۱۲۲۱ 

آپامیا: ۰۱۸۰ ۰1۹6 15۹5 

آپنین: ۰641 ۱۰۷۰۸۱۸ ۰۱۳۵ ۱۳6 

آپولون: ۰۱۹۰ ۰۲۷۲۳ ۰۲۷۰ ۰۲۷۹ ۱۳۱۵ 
۳ ۸۳ ۸6 ۰۵۹6 ۲۰ ۱۷۰ 
۱۳۵۵ 

۱۸٩ آپولونیاتر:‎ 

آپولونیوس: ۰۲۱۱ ۰۳۸۰ ۰۱۰۱۲ ۰۱۲6۶ 
۱۳۳۲ 

آپولیا: ۳ ۸۵ 

آپولی‌تاریس (ثاریسی) : ۰۱۰۰۵ ۱۰۰۰ › 

۱۰۱۹ ۰ ۷ \\°¥ 

آبه‌نین: ۷۷۳۲۰ 

آپیان: ۱۳۲۵ 

۱۱2 ۰۱۱6۲ ۰۱۱۵۰ ۰۷۷۳ آپ‌یولیپ۱ا:‎ 
۰ ۱۱۵۷ ۰۱۱۵۵ ۰۱۱۵۱ ۰۱۱۵۰ ۹ 
e 114۹ (ITY 6 ۷ ۲6 ۹ ۹ 

WU. 

٩۸۵ پىبانى:‎ | 

آغالار يك: ۹۱۱ 

آ تالوس: ۱۷۵۳ ۰۷۵ ۰۷۵۵ ۷۵ 

]تاناريك: ۸۷۰ 


آتانازیوس: ۰۵۳۲۱ ۰۵6۰ ۵۳ ۵5۵ ۵6۷ 
۸ ۰۵۵۰ ۰۵6۲ 004 < ۰۵۵ ۰66۸ 
OA ۰۵۱ ۰۵۹6 ۰ ۹‏ < ۲۱ 
۸ ۰۱۳۰ ۰۸۵۲ ۰۱۰۰۹ ۱۱۳۷ واعلب 
صفحات. 

۰۱۹۰ ۰۱۸۸ ۵ ۰۵۷ <07 ۳ ۰6۱ آتن:‎ 
oo ۰۵۲۱ ۰۲۳ ۰۳۷۸۱ FEN ۹ 

۱۱۱۰۹6۸ _ 

اتوس: ۱۳۱ 

۷۹۰ ۰۷۸٩ اته‌نائیس:‎ 

ا تیس: oA‏ 

تیکوس: ۱۰۱۳ 

اتیکی: ۷۳۹ 


۱۳ ۸۱۱ ۸۱۰ <A «AY <A“: aT 


۰۸۲۳۲ ۰۸۲۱ ۰ ۸۱۸ ۰۸۱۲ ۰۸۱ <A\ f 
A \ ۲ ۵ 5 
٩۶۳ اچین:‎ 


۰۷۲۰ ۰۱۷۹ ۰۵0 ۰۱۹۷ ۰6۷ آدرب‌اتيك:‎ 
۰۱۰۷۱ ۰۱۰۹۵۹ ۰ ATT ۷ ۱ 
۱۳۰۰ ۰۱۲۹۸ ۰۱۲۲۰ ۷ ۹ 

۱2۲۳ ۰۱۳۳۷ ۰۱۳۱۸ _ 

اریان: ۰۱۰۷۵ ۰۱۰۷۸ ۰۱۰۸۵ ۱۰۸ 

آدریاناپول: ۰6۵0۵ ۰۵۲ ۰۱۲۹ ۱۲۷۱ 
۱ ۱۲۸۳ 

آدریان اول: ۱۰۸۳ 

ادریان چهارم: ۱۳۷۵ 


۱ ۶ 7 


آدم صفی (ابسوالیشر) : ۱۱۱۷ : ۱۱۱۸ 
۲۵ ۲ ۲ ۱۲۱ 

آدوا: ۸۱۹ 

ادورنو: ۱۳۰۲ 

ادو کتوس: ۳۹۹ 

آدولفوس: ۰۷۷ ۰۷۵۳ ۰۷۱۷ ۰۷۹۹ ۷۹۳ 

آدولیس (بندر) : ٩٤٤‏ 

| دولیوس: ۸۰۳ 

ادونتوس: ۱۳۷ 

اراپیسوس: ۷۸۰ 

آراگون: ۱۳۰۳ ۱۳۱۵ ۰۱2۱۵ ۱2۲۰ 

آربو گاستیز: ۰۲۷۵ ۰۱۷ ۰۷۷ ۰۷۹ ٩۸۱‏ 

آرپی‌نوم: ۳ 

ارتاوازدس: ۱۰۹۱ 

آرنی‌مون: ۳۲۹ 

آرچی‌پلا گو: 4۱۷ 

ATO ۱ آرداريك:‎ 

آردوون: ۷۱۲۱۸ 

آرژانتیریا: ۷۰۳ 

ارزیروس: ۱۱۵۱ 

آرساسیوس: ۷۷۹ 

ار‌سی‌نیوس: ۰۵2۸ 04۹4 

آر کادیا: ۷۸۵ 

۱۷۱۵ ۰۷۰۵۹ ۰۹۸۳ ۰٦۸۲ ۱۸۵ آرکادیوس:‎ 
VAG ۷۸۳ ‘VAT ۷۸۱ ۷۷۲ ۰ 

۱۱۲۸ ۰۱۰۲۱ ۸۸ ۰۷۸۸ ۵ 

ارکوس: ۱۸۸ 

آرگوس: ۰۱۱۱۱ ۱۱۱۲ 
آر گونونها: : ۱۸۳ 

1 ر کنو ۸ 

آرل: ۰۵4 ۰۳۲۵ ۵۲۳ وه که رده 
۷ ۲ ۱۰۹۶ 

آرمن تاریوس: ۲۳۱ 

آرموریکائی: ۰۸۰۸ ۸۳۱ 

آرمی‌نیوس: ۱۷۵ 

آرنولدبر یشائی: ۱۳۹/۵ 

آریتوسا: ۱۸ 

آریستوبولوس: ۲۲۸ 


'نحطاعل و سقوط امیر اطوری روم 


i E 

اری‌سیا: ۸6 

آرین‌تائوس: ۳۸ 

آرپوپا گوس: ۱۹۷ 

آری وس: ۰۵۲۱ ۰۵۲۹ ۰۵۳۱ ۰۵۲۷ ۰۵۳۸ 
۹ ۰۵۰ ۰۵۱ ۰۵۸ ۰۵6۸ ۱۰۱ 

آرریوس آنتونیوس: ۱۰۵ 

آریوستو: ۱۳۹۲ 

0۳۳ آریوسی - آربوسیان: ۲۸۵ ۷و‎ 
۵ ۰۵6۵ ۰۵66 ۰۵۲ ۰ OF «og 
۰۵۰ ‘TY ۰۵۹۷ ۰۵۹۲ ۰۵۰۰ ۹ 

۱۰۵۷ ۰۱۰۰ ۰۹۹۱ ۰۷۹۰ ۰۵۳ | 

ازان: ۱۲۹ 

ازمونیانی: ۲۸۰ 

ازاکس: 8۱۷۰۱۵4 

آسان: ۰۱۲۰۵ ۱۲۰۹ 

آسپالاتوس: ۲65 

آس‌تارته: ۱2۱ 

ووي ۷۹ ۱۰۷۷ 

\ o ا‎ 

آسیا: ۰۵۵ ۰ ۱۰۵ ۰۱۳۲ ۰۱۸6 ۲۰۸ 
۸ ۰۲۳۱ ۰۲۳۸ ۲۷۲ ۰ ۰6۰۱ ۳۹ 
6 ۰۷۱۶ ۰۱۱۲۳ ۰۱۲۲۲ ۰۱۲۹ 

_ ۰۱۲۹۹ ۰۱۳۳۹ ۱۳۰ و اغلب صفحات. 

اسیانا: 2۳۹ 

آسیائیان: ۹ 

آسیای صغیر : ۰۱۸۲ ۰۱۹۲ ۰۱۱۷۸ ۰۱۱۷۹ 

۱۳۹۶ ۰ 

آاسی‌لیوس: ۷۲۹ 

اشکالون: ۱۲۳ 

اشور: ۰۳۲ ۰۲۷۹ ۵۰5 

اق کرمان: ۱۳۳۳ 

| کادمی: ۰۳۸۷ ۰۵۷ ۰۹۰6 ۰۹۵۷ ۹۵۸ 

A ]انا‎ 

آ کاسیوس: ۰4۲۰ ٩۲۷‏ 

آ کائیا: ۰۱۵۸ 24۳ ۱۲۵۰ 

آ کتیوم: ۰۷۲ ۰۷۲ ۱۳۱۸ 


فهرست اعلام 


آلعشمان: ۱۳۳۲ 

ال کاردی: ۸۲۳ 

۱۰۸6 AVE ۰۳۵6 ۰۳۰۳ ۰۱۷۱ آلمان:‎ 

آ کر وسرونی: ۱۱۹۲ 

| کسفورد: ۰۳۰۱ ۰۱۱۹۹ ۱۳۱۳ 

المیم: ۱۰۲ 

| کوتو: ۱۲۸۳ 

اكویتین: ۸۷۰ 

وی لیا: ۰۵4 ۰۱۷ ۰۱2۸ ۰۱۹ ۰۲۱ 
۵ ۰۷۲ ۰۵۵۳ ۰۵۷ ۰۷۹ ۷۲۰ 
۰۹ ۰۸۱۷ ۰۸۱۸ ۸۱۹ 

آکیائی: ۳۰ 

آاکی‌ریون: 1۷ 

آ گاپی: ۳۱۱ 

| گاممنون: ۰2۱۷ ۷۲۳ 

ا گاتیاس: ۰۷۸۳ ۰۱۷ ۹5۸ 

آگریپا (سردار رومی) : ۷۳ 

آ گری‌پینا: ۱۵ 

۲ گری‌کولا: وس 

٤۰۰ آکگ‌لیا:‎ 

| گوالیس: ۱:۳۱ 

۰۷ ۲ ۰۷۲۰ ۰۷۱۸ ۰۷۱۷ <Y الاريك:‎ 
«VOA ۰۷۵۷ ۰۷۵۲ ۰۷۵۱ ‘YEY ۵ 
۸۷۱ ۵۲۳ ۰۸۱۲ <A VIA YY 
و اغلب صفحات.‎ ۱۳۱ ۲ 

آلان: ۲۲۵ 

آلانی: ۰۱۸۵ ۰۷۹۹ ۰۸۱۱ ۸۱۳ 

؟لبا: ۱۹۵۹ 

البانی: ۰۳۱ ۰۱۲۷۱ ۱۳۲۹ 

٩۸۵ آذبوئین:‎ 

٩۰۱۷ ۹ آل‌بینوس:‎ 

الپ:۰۲۲۰ ۰۳۲۵ ۰245 ۰۸۱ ۰۷۲۳ ۰۱۰۵۲ 
APT NTA ۹۱‏ ۰۱۳۹۹ ۰۱۳۷۹ 
۱ ۷ ۰۱۱ ۱۲۰ و اغلب 
صفحات 

آلپ ریسیائی: ۸۱۹ 

ادتینوم: ۰۷۲۰ ۸۱۸ 

الدوس: ۱۳۲۷ 


۱:۷ 


۰۱۱۷ ۰۱۱۵۰ ۰۹ ۰ ۷ ۶ 

۰۱۲۸۵ ۰۱۲۷۳ ۰۱۲۱۸ ۰۱۲۰۹ ۰۱۲۰۸ | 

امالفی: ۰۱۱۱ ۰۱۱۵۹ ۰۱۱۰ ۰۱۱۱۱ 
۷ ۰۱۲۸۸ ۰۱۳۲۵ ۰۱۳۲۱ ۰۱۳۷۱ 
۱۹ 

٩6۱ آلمانیها:‎ 

آ لمريك: ۱۲۸ 

آلوبيك: ۰ ۷/۵ 

آ لی‌پیوس: ٩۱۳‏ 

6٩ الیزیا:‎ 

امارون: ۰۱۹۰ ۲۱۸ 

آ ما لاريث: ٩۱۱‏ 
۰۱ ۱۱۹۳ 

٩۱۳ آمان‌تیوس:‎ 

۱۵ ۰1۵۵ ۰۵6 ۰۱۲ ۰۵۳۰ آمپروز:‎ 
۷۱ ۰۷۰ ۰۰ ۰۱۵۹ ۰۱۵۸ ۷ 
۷۰۹ ۰۵۱ TAT AY TYE ۲ 
۱۰۹۳ ۷ 

آمبر یا: ۷۳۳۱ 

آمپ‌سا گا: ۷۳۹4۸ 

امفيك‌تیونها: ۳۰ 

آمنه بنت‌وهب: ۱۱۲۰ 

آمودریا: ۹۱ 

اموری: ۱۳:۸ 

آهونیوس: ۰۲۵۰ ۰۷2۰ ۰۱۰۱۲ ۱۰۹۸ 

امیانوس مارسلینوس: ۰۵۱۷ ۰۱۳ 6 ۰6 

۷۲۹ ۰۷۲۸ _ 

۸٤۷ امیلیا:‎ 

آمی‌لیوس: 0۰ 

آمی‌لیوس پااولوس: ۷۲۳ 

انا «امپراطریس»: ۰۱۱۶۸ ۱۲۷۹ 

افاتولی: ۰۱۱۷۸ ۰۱۱۷۹ ۰۱۲۹۵ ۰۱۲۷۱ 

۱۳۹۲ ۰۱۳۵۹ ۰۱۳۵۱ ۰۱۳6۰ ۰۱۲۷۷ | 

اتاستازی‌وس: ۰۸۸ ۰۸۵۱ ۸۵۳ ۰۳ 
۳ ۶6 ۰۱ ۰5۹۱۹ ۰۵۹۳۷ ۱۰۳۳ 

۱۰۳۸ ۰۱۰۳ ۰۱۰۳6 

آناستازیا: ۵۸ع» ٩۹۲۰‏ 


۱۸ 


آنا کورتها: ۸۱0 

اناك لیتوس: ۱۳۸ 

آنا کوم‌نینا: ۱۱۳۳ 

آ تا گنی: ۰۱۳۷۹ ۰۱۳۸۰ ۰۱۳۸۱ ۱2۱6 
آن‌تالا: ۸۱۷ 

انتر وپومورفیت: ۱۰۰۳ 

انتونی: ۰۷۳ ۰۵۹6 ۰۵۹6 ۰۸۵۱ ۸۰۰ 
آنتونینی: ۰۳۸۰۲۱ ۰6۵ ۰6۹ ۰۵۳ ۰۵۸ ۸ 


0۰۶ ANE ٩ ۲ 6 ۲ 
۱۰۹۹ AYT APY YA | 
٩۱ انتونیوس:‎ 


آنتونیوس پیوس: ۰۳۲ ۰۳۳ ۰۳۳۷ ۳۲ 
| نتی‌میوس: ۰۷۸ ۰۹6۷ ۰۹6۸ ۹25 
انتی‌نوس: ٩۲‏ 

آننیو کوس: ۰۲۲۱ ۷۲۹ 

آندا گر : ۸۱۳ 

آندروس: ۱۲۲۱ 

آندره: ۳۸۵ ۰۸ ۱۱۱۰ ۱۳۹۳ 
آنژلو: ۱۳۱ 

| نژلوپولی‌تیان: ۱۳۲۶ 

آتژلوس: ۱۲۰ 

ات لوسی: ۱۳۲۵۰ 

ا تژلو کوراریو: ۱۱۸ 

آنکایرا: ۰۲۱۱ ۳۱ 

آنکونا: ۱۰۷۹ ۱۳۹ ۱۳۸۸ 
آانکیالوس: ۱۸۸ 

آنگیلارا: £ ۱۳۹ 

انولینوس: ۰۱۹۹ ۲۲۹۰ 

انی‌بالدی: ۰۱۳۸۷ ۰۱۳ ۱61 
آنی‌سیانی: ۰15۹۳ ۷۲ 

انی‌سیوس: ۷۲ 

آنی‌بانی: ۷۲ 

انی‌بو: ۷۲۲ 

آوار: ۸۲۹ 

آوانتین: ۰۸۹۰ ۱۳۹۸ 

آورسا: ۰۱۱۷ ۰۱۱6 ۰۱۱۵۳ ۱۱۵۹ 
آوی‌توس: ۰۸۰۷ ۰۸۰۸ ۰۸۳۳ ۸۳5 
آوی‌دیوس کسی‌یوس: ٩‏ 


انحعلاط و سقوط امپراطوری روم 


آوی‌نوس: ۸۲۲ 

۰۱۲۹ ۰۱۲۹۶ ۰۱۲۸۲ ۰۱۲۷۸ اوین‌بون:‎ 
۱۳۸۲ ۰۱۳۸۱ ۰۱۳۱۷۲ ۰۱۳۱۵ ۷ 
۱6۱۳ ۰۱6۱۱ NEY ۰۱۳۹۳ ۸۱ 
۱ ۲۳ ۰ ۷ 


0٩۳ آی‌سیس:‎ 
۱۷۹۷ ۰۷۹۳ ۰۷۱۹ ۰۵56 ۰۵۳5 ائی‌تیوس:‎ 
۸۱6 ۰۸۱۱ ۸۱۰ <A ‘AY ۸ 


۵ ۲6( 6 ها ۰ ۰+" 
الف 


ابراهھیم (ع): ۰۲۹۱ ۰۲۱۲ ۰۲۹۳ ۰۲۹ 
۰ ۰۳۳۸ ۰۳۵۰ ۰۳۵۸ ۰۳۵۵ ۰۳۸۰ 
۳۸ ۵ ۱۱۲ 

ابرهه: ۱۱۱۵ 

اپوطالب: ۰۱۱۳۸ ۰۱۱۰ ۱۱۱ 

ابوسفیان: ۰۱۱6۱ ۰۱۱2۸ ۰۱۱۵۰ ۰۱۱۵۱ 
۷۱۱۵ 

۱۱۹۱ ۰۱۱٤۹ ۰۱۱6۲ ۰۱۱۲۸ ابوبکر:‎ 

ابوالفرج: ۰۱۰۹۷ ۱۰۹۸ 

ابوالقداء: ۱۱۰۲ 

۵6۷۵۷۷۲ ۰/۲۹ ابیونیتی:‎  تینویبا‎ 
IY ۹ 

|پەنىنى: ۸6۲ 

۱۱۷۳ ۰۱۱۵ ۰۸۵6 ۰۵٩ اپی‌روس:‎ 

٩۲ > اپی‌فانیا:‎ 

اپی فانیوس: ۰۸۹۹ ٩۰۱‏ 

اپيك نبتوس: ۳۳۱ 

٩۰ ۰5۵64 AY : اپیکور‎ 

اپیکوری -. اپیکوریان: ۰۷۲ ۰۳۲۱ ۵1 
۹9۸ 

اپ بو لو: ۱۸۷ 

اتاسیز : ۱۲۷۵ 

اتر وریا: ۶۳ 

اتنا: ۲۷۸ 

۸٩ اتو:‎ 

اتوکراتور: ۱۱۲۰ 


فهرست اعلام 


ات ی کوس: ٥١‏ 

اتیکی: ۱۳۲۲ 

ادرنه: ۰۱۳۵۲ ۰۱۳۵۸ ۱۳۹۲ 

اسا: ۰۱۳۸ ۰۳۲۷ ۰۷۱۲۱ ۰۷۵۰ ۰۱۰6 
۳ ۰۵ ۱ 

ادنا توس: ۸ ۰ ۷ 

أدوم: 74 

آدی‌سیوس: ۰6۵۸۸ 04۲ 

ارازم: ۱۳۲۷ 

ارتریائی: ۱۱۱ 

اردشیر : ۰۱۹۱ ۰۳۲۷ ۶۷۱ 

اردن (رود) : ۰۲۲۷ ۰24۲ ۱۰۰۰ 

ارزروم: ۷۱۳۷/۰ 

۰۱۳۱۵ ۱۹۵۹ ۵1 ۰۳۲۹ ۰1٩ ارسطو:‎ 
۱۳/۵۵ ۰۱۳۲۵ ۰۱۳۲۶6 ۳ 

ارسلان: ۱۱۷۸ 

٩6۷ ارشمیدوس:‎ 

ارض موعود: ۲۸۰ 

ار گونوتها: 4\4 

۳۹٩ ۰۳۲۷ ۰۲۱۰ ۰۱۹۱ ۰۳۲ ۰۳۰ ارمنستان:‎ 
۱۱۰۵ ۰۷۹۲ ۰۷۸۰ ۰6۰۷ ۷۲ ۹ 

اروپا: ۰۲۳ ۰1۲ ۰۷۰ ۰۱۲۷ ۰۱۷۱ ۰۲۱۰ 
۶ ۰ ۰۳۸۱۹ ۰۹۸۰ ۰۱۰۸6 ۷۱۰۹6 ۰ 
ATI 6 6 ۲‏ 
۳ ۰۱۳۳۹ ۱۳۹۰ و اغلب صفحات. 

اریحا: 4۲ 

اربستیژ: ۱۸۱ 

اری‌مانتوس: ۱۰۸ 

ازيك: ۸۸۳ 

آزرهونی: ۳۱ 

ازریتها: ۱۱۱۱ 

Ne ۰ : ازمیر‎ 

o40 ازوپ:‎ 

اژه: ۰۱۸۷ 6۱۷ ۱۰۹۰ ۰۱۱۰۷ ۱۳۰۰ 

اسپار: ۷۹۷ 

آسپارت: ۰۱۸۸ ۰۳۲۰ ۰۸۷ ۱۱۱۱ 

۳۲۹ ۰۲۳۱ ۰۱۷ ۰۱۰۳ ۰۱6 6٩ اسپانیا:‎ 

اسپالاترو: ۲6۵ 


۱ 


۸ ۰۰۸ ۰2۳ ۰6۱۰ ۰۲۹ ۷۹۹ 
۲ ۰4 ۰۱۰۵۶ ۰۱۰۹۰ ۲۱۷۳ ۱» 
۹ ۶ ۱۲ و اغلب صفحات. 

اسپر: ۱۲۰۸ 

آسپو لتو: ۰۵۸ ۰۷۳ ۰۸۹۸۰۰۸۹۷ ۰۱۰۷۷ 
۷ ۳ ۱۱ 

استاجیر ا: ۱۳۰ 

استرابو» استرابون: ۰۱۳ ۰۱۸ ۱۳۲۵ 

استراتگوپولوس: ۱۲۵۰ 

استرازبور گک: ۱۲۸۸ 

استر و گت استرو کتها: ۰۷۷۲ ۰۸۱۱ ۰۸۲۵ 
٩۱۱ ۰۸۷۱ ‘AEA ۶۹‏ 

استریمون: ۰۱۲۱۷ ۱۳۳۳ 

استفان: ۰۷۱۰ ۰۷۱۲ ۰۱۰۷۷ ۰۱۳۸۸ ۱۳۹۱ 
۱۶۰۰ 

استویائوس: ۱۱۳۳ 

استی: ۱۳۰۱ 

آستی‌فنز : ۱۳۲۷ 

استی‌لیکو: ۰۷۹ ۰۷۱۱ ۰۷۱۷ ۰۷۱۸ ۱۷۱۹ 
۲ 4 ۷ 

اسحق: ۲۷۰ 

اسدالله (کنيهٌ على «ع») : ۱۱۵۳ 

٩۵۱ اسکات:‎ 

اسکاتلند: ۲۰ ۱ 

اسکا لی‌جر : ۷۱۳-۳۷ 

اسکاما ندار : ۶:۷ 

اسکاندایناوی: ۰۸۰6 ۸۵۰ ۳ع ۱ 

اسکندر: ۰۱۳۸ ۰۱۹۰ ۰۵۲۲ ۰۵۷۵ ۷۳۱ 
۷ ۱۰۸ 

اسکندربیگ: ۰۱۳۲۹ ۱۳ 

اسکندربه: ۰۱۰ ۰1۱۱ ۰۲۱۷ ۰۲۵۰ ۰۳۱۱ ۳۳۲۲ 
۳ ۰۵۱ ۰۵۲۲ ۰۵۳۸ ۰۵5۷ ۰6۵۱ 
<I ‘OY ۸‏ ۰۷۰۵ ۰۱۰۲۲ ۰۱۰۵۸ 
۹ ۰۱۳/۰۰ و اغلب صفحات. 

اسکوتاری: ۰۱6 ۱۲۲۲ 

اسکولاپیوس: ۰5۱ ۰۲4۸ ۰۲6۹ ۰۲۷۳ ۳6۳ 
۱ 

اسکو ویلاس: Ao‏ 


۱:۹۰ 


٩07 : اسکی‌نز‎ 

اسلاونی: ۱۲۱۷ 

اسلژوی: ۰۹۸ ۱۱2۰ 

اسمعیل (ع): ۱۱۱۹ 

اسواییا: ۱۲۰۵ 

اسویداس: ۱۱۳۳ 

اس وی‌وی: ۰۱۷۷ ۰۱۷۸ ۱۸۰ 

اسینیان: ۰۳۰۵ ۰۳۲۲ ۸۵۱ 

آشعیاء نبی: ۰6۰۱ ٩۵4‏ 

اشکانی: ۱۹۱ 

اشوارت‌زن بورگ: ۱۰۹۲ 

اشیل: ۰6۱۷ ۰۵۹۷۵ ۱۱۷۳ 

۲۵۲ ۱۲۳۱ ۰۱۷۸۱ ۰۱0۸ ۳ ۰۲٩ افریقا:‎ 
CE CERN AA ۰۳۳۰ YO «TOR 
۸۰ f ۰۷۹۷ ۰۷۹۳ ۰۷۵۲ <O\ ۷۰ 
و اغلب صفحات.‎ ۳ ۷۲ ۳ 

۳۰ ۸ ۰۲۷۸ ۰۲۰۸ ۰۱۷ ۰۹۱٩ ۰۳۷ افلاطون:‎ 
OY ۰۹۵ ۷۹۰۸ <° ۰/۸ ۵ 
۰۱۳۲ ۰ ۱۳۱۱ ۰۱۳۱۰۵۹۸۷۹۹ ۹ ۹۹ 
۱۳۲۸ ۰۱۳۲۷ ۵ 

افلاطو نیان: ۳۸ 

۱۳۰۱ ۰۲۷ ۰۱۹۰ ۰۱۸۹ ۰۰ افسوس:‎ 
۸۰۳ ۰۸۰۲ ۰ ۵۵۳ ۰ ۹۲ ۰۳۲۰ ۷ 
۱۰۲۱ NeW ۱۱۲۵ ۱۱۷ OF 
۱۹:۵۲ - ۱۰۳ ۷ 

اقیانوس ارام: o‏ 

اقیانوس اطلس: ۰۸۹۳ ۱۱۷۰ 

اقیانوس غربی: ۳ 

اقیا نوس هند: ۰۸۰ ۷۱۱۵4۵ 

اقلیدس: ۰۳۲۵ ۰۹۰۵ ۱۳۱۵ 

٩۷۷ اکتاویان:‎ 

الدی‌سیوس: ۱۲۹ 

اکسلاشاپل: ۱۳۸ 

ال لك توس: ۱۱۲ 

الذوی‌تین: ۷۹۹ 

٩۲۱ اکی‌بولوس:‎ 

اگرییا (قنات) : ۷۳۸ 

اگری‌پینا (مادر نرون) : ۱۳۵ 


انحطاط و سقوط امپراطوری روم 


| گیرریکول: ۲۸ 

اگر ی کولا: ۳۵ 

اگوست (اگوستوس): ۰۲۱ ۰۲۱ ۰۲۵۹ ۵۱ 
“YA ۲‏ ۸۱ ۰۸۵ ۸۸ ۰۱۱6 ۱۳۵ 
۰1۲٩ ۰۳۵ ۰۲۱ ۰۲۳ ۹‏ ۳۲ 
“EV ۰۵۷ ۵‏ ۰۱۳۵ ۰۸۷۷ ۱۲۵۱ 
۳۶ و اغلب صفحات. 

اگوستولوس: ۸64 

اگوستین: ۰۰ ۰۷۱۱ ۰۷۵۹ ۰۷۹۰ ۷۹۵ 
۷۹۹ 

الالد: ۸۲۵ 

۱6۵ ۱65۰۱2۲ ۰۱6۱ ۰۱۰ الا گابالوس:‎ 
٩۲۵ ۰۷۰ EO Neo ۹ 

الب ۰۷۸ ۰۸۷۲ ۱۳۲۷ 

الپ: ۱۷۷ 

ال‌پی‌دیوس: ۰ 4۱ 

۱6٩ التی‌بری:‎ 


۱۱6۷ ۰۱6۵ ۰۱66 ۰۱۳ الکساندرسوروس:‎ 
۱۹۰ ۰۱۵۹ ۰۱۵۳ ۰۱۵۲ ۰۱4 ۸ 
cO 5۲ ۰۳۸۰ ۰۳۱۱۲ AVA ۵ 
۱۲ ۰۱۳۲ ۰۱۳۰ ۰۵۸۲ ۰6 OFA 

الکساندر ششم: ۱۲ 

الکسیوس کومننوس: ۰۱۱۲۰ ۰۱۱۹۹۰۱۱۹۸ 
۲ ۷۷۳ ۰۱۸۰ ۰۱۲۰۰ ۱۲۰۲ 
AYY AYIA ۷/۸‏ ۰۱۲۲۳ ۰۱۲۲۵ 
۳۸( ۰۱۲۳۳ ۰۱۲۳۵ ۰۱۲۵۹۱ ۱۲۷۵ و 

اعلب صفحات. 

المپ: ۰۳۹ ۰۱۸ 6۸۳ ۱۰۱6 

المریه: ۱۱۱۳ 

٩۲۲ الن‌تینی:‎ 

0٩۹۴۳ ۵4۲ ۰۳۵۵ الوزسی:‎  سیزولا‎ 

الوتیرو: ۱۱۱۱ 

الیاس: ۰۲۸۲ ۱۱۱۳ 


فهرست اعلام 


٩۱۲ ۰۱۱۱ الی‌پیوس:‎ 

٩۲۰ الیس:‎ 

الیمپیودوروس: ۷۲ 

٩6۷ ۰۷٩ ۰۷۸ ۰۷۱۸ ۰۹۹4 الیمپیوس:‎ 

ام. اوری لیوس کاروس: ۲۲۶ 

امسا: ۰۱۲۹ ۰۱۳۹ ۰۱۰ ۰۱4 ۰۱۵۳ ۱۲۰۵ 
۸ظ ۷۲6 ۰۲۷۱۳ ۰۲۱۵ ۱۱۵۹ 

ام. کلودیوس تاسی توس: (Yo‏ 

امیلیانوس: ۳ ۱۹۸ 

افاتولی: ۰۱۰6۸ ۱۳2۷ 

۲۳۸۲ ۰۳۲۲ ۰۳۱۱ ۰۲۹۹۰۲۱۱ ۰۹۰ انتا کیه:‎ 
close ۰۲۰ ۰۵۵ ۰۵66 ۰۵۱۷ ۷۲ 
۱۰۳ ۰۱۰۱۳ ۰۹۳۰ ۰۷۹4۹ ۰ 
۱ ۳۳ ۰۱۲۷۷ NAY 

انتونی: ۱۹۰ 

انتونینی: ۰۱۹ ۰۸۳ ۳۲۵ 

انتو نینوس: ۰۱٩‏ ۰۲۲ ۰۳۷۳ ۳۰ ۱ 

انتونیوس: ۰۱ ۰۱۲۸ ۰۱6۰ ۰۳۳۸ 5۳۲ 

انتونیوس پیوس: ۱۱۱ 

انتونیوس کارا کالا: ۷۳۸ 

آنتی‌میوس: 6 ۸5 

۲۸ ۰۲۸۳ ۰۲۸۱ ۰۲۷۷ ۰۲۱۱ : انجیل‎ 
AAA AE ۰6۰۰ ۰۳۲۹ ۰۳۱۹ ۶ 
۱۳۹ 

۰۱۲۷ ۰۱۲۰۲ ۰۵۲۱ ۰۵۲۰ اندرونیکوس:‎ 
۰۱۲۸۳ ۰۱۲۵۱ ۰۱۲۸۰ ۰۱۲۷۹ (۸ 
\ TAT ۹۸ 

آندلس: ۱۱۳۰ 

انصار: ۱۱ 

انکثاریان: ۱۲۹۹ 

انکونا: ۱۳۵ 

اتکیالوس: ۱۸۹ 

۳٦ انکیزسیون:‎ 

انگلستان انگلیس: ۰۱۰۸6 ۰۱۲۱ ۰۱۲۵۱ 
۳ ۱۲۸۷ ۰۱۲۸ ۱۳۲ 

اواندر: ۱2۲۸ 

اوبی: ۸۸۳ 

۹ ‘OA اوپ‌تاتوس:‎ 


۱۶۱ 


اوپی‌لیوس ماك رینوس: ۱۳۷ 

اوترانتو: ۰۱۱64 ۱۱۹۵ 

اوتروپیا: 60۸ 

اوتن: 64 

۰۱۱۶۱ ۰۱۱۲۹ ۰۱۱۲ ۰۰۹ ۰۸۷۲ اوتو:‎ 
(TY ۹ 

اوتو کولوا: ۱2۲۰ 

اوتوی کبیر: ۰۱۱۰۵ ۱۳۷۸ 

اوت‌وبل: ۱۱۵ 

اودر: ۱۷۷ 

اودتاتوس: ۰۱۹۵ ۰۱۹۸ ۰۲۰۱ ۰۲۰۵۹ ۲۱۰ 
۲ ۰۲۱۳ ۰۲۱۷ ۰۲۱۹ ۳۸۲ 

۸6۸ ۰۸5۷ ‘Af ۰۸6۵ ۸66 اودو اسر:‎ 
٩۰۱ ۰۸۹۶ ۹ 

اودیپ: ۹۹ 

اودبسه: ۰۱۳۱ ۱۳۱۷ 

اودین: ۱۳۰ 

0٦ اودیوم:‎ 

اورشلیم: ۰۸۷۱۱ ۰۲۸۱ ۰۲۸۷ ۰۲۸۰ ۳۱۹ 
۹ ۰۳۵۰ ۰۳۵۲ ۰۵۱ ۰۵۲ ۱۲ 
۰ ۷۹۲ ۰ ۰۱۰۵۶6 ۰۱۲۰۵ ۱۲۰۸ 
۹ ۰ ۰۱۲۸ ۰۱۲۷۷ ۱۳۰۸ 

اورلیان: ۰۲۰۷ ۰۲۱۰ ۰۲۱۱ ۰۲۱۳ ۰۲۱ 
۵۰۵ ۰۲۱ ۰۲۱۷ ۰۲۱۹ ۰۲۲۱ ۰۲۲ 
۵ ۰۲۲۸ ۸۰۵ 

٩۵۲ ۰۹۰ اوری‌لیان:‎ 

٩۲ اور:‎ 

اوربان: ۰۱۲۸۲ ۰۱۱ ۰۱۱9 ۱2۱ 

اور بینو: ۱۲۳ 

اورساسیوس: ۷ ۶9 6 

اورسی‌نی: ۰۱۳۸۷ ۰۱۳۹۰ ۰۱۳۹۱ ۰۱6۰۲ 
۳ ۰۱6۰6 ۰۱۱ ۰۱۲۵ 6۱ ۰۱ 
۷۲ ۷ ۱ 

اورفیوس: ۰۳۳۲ ۰۳۸۰ 5۱ 

اورن‌تس - آورون‌تر ۰۸۲۰ ۱۳۹ 

اوزوسیوس: ۱۷۷ 

اورویتو: ۱۳۹۹ ۱۰۲ 


۱4۲ 


٩۵ ۰۱۸۱ اوری‌بید:‎ 

۳۲۹ ۰۳۲۳ ۰۲۹۷ : اوریجن (دانشمند)‎ 
۱۰ 6۳ ۳۸۰ FY FT ۳۵ 

اوریس - اورس‌تیز: ۰۱۰۱۱ ۱۰۱۲ 

اوریگن: ۱۰۰۹ 

اوری‌لیوس والی ریوس دیو کلی تیانوس: 
۹۸ ۰۵۵ ۲۲۵ 

٩٩۷ اوزیریس:‎ 

٥0٩ ۰66۸ ۰۵۳۹ اوزیوس:‎ 

اوسترو کت: ۰۸۱۳ ۸۱ 

۷۵۲ ۰۷2٩ ۰۷۰۸ ۰۱۲ اوستیا:‎ 

اوستین: 6۵۱۹ 

اوسی: ۰۱۱۲ ۳ ۱۱ 

اوسیان: ۱۲۹ 

اوسی‌پی‌تی: ۱۷۸ 

اوف‌روزینی: ۱۲۰۷ 

اوك: ۰۷۷۲۲ ۰۷۷۸۸ ۰۷۸۱ ۱۰۱۳ 

او کراین: ۰۱۸۱ ۱۸۸ 

او گرین (دریا) : ۰۱۸۱ ۰۱۸۲ ۱۸۳ ۱۸۶ 
NAAR ۷ ۷۸۷۲/۷/۹‏ ۳ ۶ ۷۸۰۱ 
۱۳ 

او گی‌جیز: ٩۷۰‏ 

اولپی‌یان: ۰۱۲6 ۰۱2 ۰۱۷ ۱۸ 

او لدین: ۷۸۶ 

اولفیلاس: ۰۸۹ ۸۷۰ 

او لیب‌ریانی: ۷۲٤‏ 

اولیس: ۰۵۸۰ ۱۱۵۰ 

اولیور: ۱۲۸۹ 

اوتوریا: ۰۸۱ ۸۲۳۰۸۲۲ 

اونوریوس: ۰۱۸۵ ۸۸۳ ۰۸۷۱۵ ۰۷۱۷ ۱۷۱۸ 


‘VEY “YEY YN ۳‏ ۱۷۵۰ ۱۷۵۱ 
۳ ع ۷۸۹ ۰۷۸۱ ‘VAT‏ ۷۸۸ 
۳ ۰۸۸۰ ۱۲۸و اغلب صفحات. 
اوورنی: ۸۰۷ 
اویدیوس: ۷۰5 


ایاصو فیه: ۰۹۳ ۰۹6٩‏ ۰۹۵۱ ۰۱۱۹۹ ۱۱۱۲۷ 
۰ ۰۱۷۳ ۰۱۳۵ ۰۱۳۵6 ۱۳۵۹ 


انحطاط و سقوط امپراطوری روم 


۱۳۷ 

ایا کوس: 4 

ایامب لیکوس: ٥۸۸‏ 

از ات یبر به: 6۵۰۱۷ 

اییر بها: ۰ ۸ 

اپروس: ۰۱۱۹۰ ۱۲۵۶۱ 

٩1۳ اييك‌نتوس:‎ 

ایتالیا: ۰۰ ۰۷۲ ۰۱۳۱ ۰۱۰ ۰۱۸۰ ۲۳۹ 

VER TTA ‘EA cE ۰۶۰۸ ۰۳۱۹ ۰ 
c\e VE AIA ۰۹۰۱ AYY ۰۸۲۳ ۷ 
و اغلب صفحات.‎ ۱ ۳ ۸ ۳ 

ایچاعلو لر: ۱۲۷۲ 

ایدا (کوه) : ۱۷ 

ابران: ۰۱24 ۰۱۹۱ ۰۱۹ ۰۲۰۸ ۰۲۱۸ 

۰٩۱۳ ‘AAO ۰۸۸۷ ۰۶۷۱ ۷۳۳ ۹‏ ۰۵۱۷ 
۵ ۹۹۸۳ ۰ ۰۱۰۹۵ ۱۱۰۸ ۰ ۰۱۱۲۲ 
۹ و اغلب صفحات. 

ایرن: ۰۱۰۳۰ ۰۱۰۸۰ ۰۱۰۸6 ۱۳۰۸ 

ابر نالد: ۸۲۰ 

ایر لند: Ao‏ 

ایرنئوس» ایرینوس: ۰۲۸۲ ۰۲۸۰ ۰۲۸۷ 
۲۸۹ 

ایزابلا:_ 2۸ ۱۲ 

ايزاك انژلوس: ۰۱۱۲۰ ۰۱۲۰۰ ۰۱۲۰۵ 
A\Te¥ (1°‏ ۰۷۲۳۲ ۱۲۳۵ 

ابر بل: ٩6۵۷‏ 

ایزتریا - ایس‌تریا: ۰۲۶۷ ۰۱ ۰۸۲۰ 
۱۳ 

ایز ودور: ۰۱۳۰۷ ۰۱۳۵۳ ۱۳۰۷ 

اپز وریا: ۰۱۵۹۸ ۰۲۰۳ ۰۲۰۵ ۰۵6۵ ٩۱۳‏ 

ایزوربائی (اقوام): ۰۸۷۰ ۷۸۲ 

٩11 ۰۹۸ ایزی‌دورمیله‌توس:‎ 

٩۵/۸ ایزس:‎ 

۸٩۰ ایس‌تیانی:‎ 

ایسیس (معبد) : {Neg‏ 

ایسقراط» اسقراطی: ۰۹۵7 ٩۵۵‏ 


فهرست اعلام 


٩67 ایفیزنی:‎ 

ایکو نیوم: ¥9 \ 

ایگ‌ناتیوس: ۰۲۷۲ ۱۱۹۵ 

۸۲٩ ایخورها:‎ 

ایگی‌لیوم: ۷۲۳ 

ایله: ۱۱۶۱ 

ایلیاد: ۰۱۳۱۹ ۰۱۳۱۷ ۱۳۲۵ 

ایلیا کاپی‌تو لینا: ۳۹۷ 

ایلیب‌ریس: 6 ۳۱ 

8۳۵ ۰5۰۱ ۰۲۰۲ ۰۱۹۸ ۰۸ ایلی‌ریکوم:‎ 
OE OF 6۲۳۳۷ ۰۶۷۰ ۰۷ ۹ 

٩۳۷ ۰۷۸۵ ۰۷٩ ایلیری» ایلیریا:‎ 

ایلیریه: ۷۱۹ 

ایلی‌سوس: ۰۹۵5 ۱۳۲۷ 

اپلیوس وبروس: ٩۲‏ 

ایمبر وس: ۱۳۹۲ 

اینجی نوئوس: ۰۱۹۸ ۲۰۲ 

› ۱۲۰۸ ۰۱۲۰ ۰۷۸ › ¥٤ اینوسان:‎ 
۱ 2 ۲ ۷ 

اپنیاس سیل‌ویوس: ۰۷۲۳ ۰۱۳۹۵ ۱۳۹۷ 

ایوب: ۰۱۵۷ ۱۱۰۸ ۱۱۰ 

ایولیسی: ۱۰۸ 

ایو نا: Ao‏ 

ایو نیا: ۵ ۷۵۶ 

ایونیه: ۱۰۲۱ 


باب المندب: ۱۰۹۸ 

٩۸۷ ۰۲۱ ۰۲۸۰ بابل:‎ 

٩۲۲ ۱۹۲۲۱ بابىلاس:‎ 

باث (شهر) : ٥٩‏ 

بارتولوس: ۱۰۹ 

پارداس: ۱۱۳۱ 

بارسوماس: ۱۰۲ 

بار کو چی‌باس: ۲۹۳۸ 

پاز لآام:۰۱۳۲۷۹ ۰۱۲۷۷ ۰۱۳۱ ۰۱۳۱۵ ۱۳۱۷ 
باری: 2۰ ۰۱۱ ۰۱۱٩‏ ۰۱۱۵۸ ۱۱۵۹ ۱۰ 


۱:۳ 


بازل: ۰۱۲۹۵ ۰۱۲۹ ۰۱۲۹۸ ۱۳۰۲ 6 ۰۱۳۰ 
۷۱۳۹۰ 

۰۱۱۱۱ ۰۱۱۰۷ ۰۱۰۰۵ ۰۱۰۰ بازیل:۰۵21‎ 
AIT 6 6 ۷ ۰۷۷۰65۹ ۹ (۸۲ 
۱1۹۹ ۰ 

بازیل دیانی: ۲۷۲ 

۸٩ ۰۷6 ۰۲۳۸ بازیلیوس:‎ 

پاسوس: 15۳ 

با کوریوس: ٩۸۰‏ 

بااکوس: ۰۱۹۰ ۳۲ ۰۳۳ ۹4 

با گودای» با گودائی: ۰۸۳۱ ۸5۱ 

بال‌بینوس: ۱۹ 

بالتيك: ۰۳۵۳ ۸۷۲ 

۰۱۲۵۱ ۰۱۲۵۰ ۰۱۲٩ بالدوین کورتنی:‎ 
\YOA ۷۵ 6 ۳ 

بالیستا: ۱۵۸ 

۸٥٤ بانکور:‎ 

یاوار: ۱۵۲ 

۸٩۱ باواریا:‎ 

بایزید: ۰۱۲7۱۷ ۰۱۲۸6 ۰۱۲۸۵ ۱۲۹۰ 

۸٩۸ بائیه:‎ 

پحر احمر: ۰ ۰۱۱۰۰ ۰۱۱۰۲ ۱۱۶۹۱ 

محر اسود: ۰۲ ۱۱۸۰ 

بحر مرمره: ۱۳ 

بحر ین: ۱۱۰۳ 

برابانت: ۱۰۵۹۶ 

براندن بور گک: 1۹4 

براتر ويك: ۱۷۵ 

بران کالیوتی: ٩22۱‏ 

برتا: ۱۱۲۸ 

برنارد مقدس: ۰۲۸۹ ۰۱۲۰۸ ۱۲۳۳۲ 

0٩ بردو:‎ 

بر گامو: ۸۰۸ 

بر ئو لی: YY‏ 

برنیس: ۱۱۲۷ 

بروا: ۲۹۸ 

٩1۳ ۲۷ ۰۳۲ ۰۸ برونوس:‎ 

بر ونیوم: ۸٩۸‏ 


۱:۹ 


بروژ: ۱۳۱۰ 

بروکیون: ۲۰ 

بر و ندوزیوم: ۰۱۱24٩‏ ۱۱۳۹۵ 
برونزويث: ۱۲۰۵ 


بر و نیا: ۰ ۳۲ 

۰۱۱۲۷ ۰۱۰۳ ۰۷۸ ۰۵۵ 8 ۰۲۸ بریتانیا:‎ 
NO ۰۲۵۲ ۰۲۳۳۲ ۰۲۳۲ ۰۲۳۱ ۷ 
TOF ۰۷۵۱ ۰۵۳۷ ۰6۵۰ ۰6 ۸ +E 


۱۳۲۵ ATA ۰۱۲۸۸ ۰۱۱۲۸ A۹1 

بری‌توس (مدرسه) : ٤٤۲‏ 

بری‌توس (شهر) : ۰۹2۰ ۰۹۵۸ ٩۷۹‏ 

بریئونی: ۸۰۸ 

بساریون: ۰۱۲۹۹ ۰۱۳۰ ۰۱۳۰۷ ۰۱۳۲۱ 
۲ ۱۳۲۷ 

AAT ۰۱۸6 ۰۱۸۲ ۰۱۸۸ ۰۱۳۱ ۰۳۱ سفر:‎ 
۶۳۳۹ ۰۵۷۱ ۰6۱۸ ۰۱5 ۸ ۷ 
۱۶:۱۲ ۰۱۲۲ ۰۱۱۸۰ ۰۸۰۵ ۷۹ 
۱۳۸ ۱۳۳۹ 

بصرا: ۰۱۱۰۳ ۱۱۲۲ 

بصر ۰: ۱۰۵۹۸ 

بطالسه: 6۸ ۰۲۵ 1۵۷ 

بطر اء: (eW‏ 

بطامیوس:۰۸ ۰۹6۳ ۰۱۰۵۹۹ ۰۱۱۳ ۱۳۲۵ 

بلازیا: ۷۲۳ 

بلا کر نی: ۰۱۳۲۰۱ ۱۲۳۸ 

بلا‌هیت: ۱۲۸۲ 

بلخ: ۲۱۸ 

۰۱۷٩ ۰۱۱۹۹ ۰۱۱۱۰ ۰۱۱۸۱ بلغارستان:‎ 
۱۳۸ 

بلگراد» ۰۸۹۳ ۰۱۱۰۷ ۱۲۷۰ 

بال‌پینوس: ۰۱۹ ۱۷۰ 

بأمی: ۳۷ 

بلنوس: ۱۹۱۷ 

بلوا ( کنت): ۰۱۲۰۹ ۰۱۲۱۹ ۰۱۲۱۸ ۱۳۲ 

بله‌روفون: ۵ ۱۲ 

۱۵۰۱۷ ۹3۹۵ ۰۹۳۷ ۰۹۱۹ ۰۹۱۷ بلی‌زار بوس:‎ 
AVE AY AYY AY AY A4 
۱:۳۹ 


انحطاط و سقوط امپراطوری روم 


بتتلی: ۱۳۲۷ 

بندیکت: ۰۱۲۷ ۰۱۲۷۸ ۰۱۲۷۹ ۰۱۳۸۰ 
۲ ۵ ۶ 6 ۲۰ ۱ 

بندیکتین: ۸۵۸ 

۸۰٤ بنگاله:‎ 

بنه‌ونتوم: ۱۱۸۱ 

بنی‌اسر ائیل: ۰۲۹۲ ۰۲۷۰ ۰۲۸۰ ۰۳۹ ۷۰۵ 
۱۱۳۷ 

بنی‌امیه: 2۱ ۱۱ 

بنی‌قر بظه: ۱۱۵۳ 

بنی نضیر : ۱۱۵۲ 

ی‌ون‌تو ت ی‌ون‌توم: ۰۱۱۲۳۸ ۰۱۱۶۱ بت 
AVE AVE‏ ۱۱ 

بنی‌هاشم: ۰۱۱۱۹ ۱۱۶۱ 

بوالو: ۱۲۵6 

٩۷٩ بوتزیس:‎ 

بوتريك: ۰۷ ۰2۸ 19۹ 

بودی‌آاوس: ۱۳۲۷ 

دودیسیه: ۲۸ 

بور بون: ۷۹۵ 

بورسه: ۰۱۳۹۵ ۰۱۲۷۱ ۱۳۵۸ 

بوردو: ۱۳۸۱ 

بور خاندی: ۰۸۳ ۰۸۷۱ ۸۷۰ 

۸۸۰۸ ۰۵۱ بور گاندیها» بورگان‌دینیائی:‎ 
A\* ‘AY <A\\ 

بورهوس: ۱۵۵ 

بوریس‌ننر: ۸۲۹ 

بور س تین: ۸6۱ 

بور ېس تىنیز: ۰۱۸۰ ۰۱۸۱ ۰۱۸6 ۱۸ 

بوزنتینوس: ۷۲۹ 


بو کّچو: ۰۱۳۱ ۰۱۳۱۱ ۰۱۳۱۷ ۱۳۲۸ 


بو کو لیون: ۱۲۳۸ 

بولونیا: ۰۷۵۶6 ۰۸4۸۷ ۱۰۷۹ 1۳1۳ 

بونا: ۷۹۵ 

بونی‌فاس ( کنت) : ۰۷۹۳۰۵۰۰ ۰۷۹۵ ۱۷۹۲ 
۷ ۰۷۹۵۸ ۰۱۰۷۲۳ ۰۱۲۱۵ ۱۲۱۷ ۰ 
۳۸۰ ۰۱۳۸۶6 ۰۱۳۸۸ ۰۱۳۸۵ ۱6۱ 

بوهم: ۱۳۹۵ 


فهرست اعلام 


بوهمی: ۱۲۸۷ 

بوهی‌موند: ۰۱۱۹۸۳ ۰۱۱۱۵ ۰۱۱۱۱ ۰۱۱۷۳ 
۱۱۷ 

بوسی کوی: ۱۲۸۷ 

6۰46 ۵۰6 ۵۰۱ ۰۸۹6 ۸۲۷۸ بوئی‌تیوس:‎ 
٩۱۰ ۰۹۰۵ ۰۰۸ ۰۰۷ ۹ 

۵٩ بی‌اوشیه:‎ 

بیت‌المقدس: ۲۹۷ 

پیت لحم: ۷۹ 

پیت‌نیا: ۰۱۸۵ ۰۱۸ ۰۲۱۰ ۰۲۹۳ ۳۲۱ 
۳۰ ۰۳۵۹ ۰۱ ۰۱۸ ۰6۷۵ ۰۵۲۳ 
۸ ۰۱۷۱۷۹ ۱۲۷۸ 

٥٤ بی‌تی‌نیا:‎ 

بید (موزخ انگلیسی و عالم ربانی) : ۲۸۹ 
۱۶ 

بیرهوس: ۱۰۵ 

پیر نه: 64 ۵ 

پیزاکیوم: ۸۰۱ 

پیزانسی: ۰2۱6 ۰1۱۹ ۰۲۲ ۰۵۰۳ 8۱۳ 
۵ ۸ ۰۱۰۹ ۰۱۱۲۳ ۰۱۱۳۲ 


۹ ۰۱۲۲۲ ۰۱۲۸۶ ۰۱۲۹۹ ۰۱۳۱۳ 
۳۷۹ ۰۱۳۵۳ ۱۳۰ و اغلب صفحات. 
بیل: ٩۷۷‏ 
بی‌نا کوس: ۸۲۲ 


بین‌النهرین: ۰۳۲ ۰۳۵ ۰۳۹ ۰2۰ 16۱ 
۲ ۰۱۵ ۱۱۰۷ 


لېا 


پاپ اینوسان سوم: ۰۱۲۱۵ ۱۲۳۹ 

پاپ سیل‌وستر: ۱2۰۸ 

پاپ نیکولاس: ۰۱۳۸۸ ۱2۲ 

پاپی‌نیان: ۰۱۲۲ › ۰۱۳ ۱۳۵ 

پاتراس: ۰۱۱۱۰ ۱۱۱۹ 

پاتر نوس: ۳۲۸ 

0٩۹4 ۰۵۹ پاچومیوس:‎ 

پادر بورن: ۱۰۸۷ 

پادو! (شهر) : ۰6۳ ۰۵۵ ۰69۳ ۰۸۱۸ ۰۸۱۹ 


۱:۹ 


۷۳۱۸ ۵ 

پارابولانی: ۱۰۰ 

پارتیان: ۰۳۰ ۳۲ 

پاروس: ۱2*۰ 

پاریس: ۰64 ۰۳۰۱ ۰۳۲۵ ۰۲۱ ۰8۷۹ 
۱۰۸ 

پاسکال: ۰ ۰۵۰ ۱۷۳۸۸ 

پاف لا گونیا: ٩۲۲‏ 

پا کاتوس: ٩٩۳‏ 

پا کومیوس: ۸۱۰ 

پا گونیوس: ۷۲۹ 

پالاتین: ۰۱۰ ۱۶۲۹ 

پالاس: ۱۰ 

پالرمو (کاخ) : ۰۱۱۱ 

پالرمو (بندر): ۰۱۱۳۸ ۱۱۱۳ 

پالسترینا: ۰۱۳۸۹ ۱۰۰ 

پالمیرا: ۰۲۰۷ ۰۲۱۱ ۰۲۱۲ ۰۲۱۳ ۲۱۷ 

پالیوم: ۱660 

پامفیلیا: ۱۲۵ 

۵1۱ ۰۵٩۹۳ پان:‎ 

پان‌شون: ۰۱۹۰ ۰۵۷ ۰۱۳۰ ۰۱6۳۷ 
۱۳۸ 

پان‌سوفیا: ۱۰۳۰ 

پانوپولیس: ۱۰۲ 

6۳۹ ۰6۳۵ ۰۱۸۰ ۰۱۷۵۰۱۱۹ ۰6 پانونیا:‎ 
۸٩۱ ۰۸۷۱ ۰۸۲۵ ۰۸۱ ۹ 

پانیاس: ۱۰6۲ 

پاویا: ۰۸۱۸ ۰۸۵۷ ۰۹۰۸ ۰۱۲۸۵ ۱۳۲۰ 

پپن: ۰۸۱۰۷۲۳ ۰۱۰۷۵ ۰۱۰۷۱ ۰۱۰۷۷ ۱۳/۲ 

پترارك: ۱6۹۳ ۱۳۱۳ ۰۱۳۱6 ۱۳۱۵ 
۹ ۰۱۳۱۷ ۰۱۳۱۸ ۰۱۳۲۰ ۱۳۲۸ 
۹ ۰۱۳۹۱ ۰۱۳۹۲ ۰۱۳۹۳ ۰۱۳۹۶ 
۸۵ ۰ ۰۱۱۰ ۰۱2۱۱ ۰۱۳۲ 
۱۶۶۰ 

پترونیانی: ۷۲ 

پتر ونیوس: ۰۷۱۳ ٩۵۷‏ 

پترونیوس ما گریموس: ۸۲۹ 

پرا: ۰۱۲۳۰ ۰۱۲۳۳ ۱۲۷۱ 


۱۶۹ 


پراکسی ته‌لیز (مجسمساز) : ۰۱۹۰ 21 ۱۲ 
۱ 4 ۱ 

\ YAY پراگ:‎ 

پرایور: ۱۲۲ 

پرپین‌بان: ۱۳۸۲ 

پر نغال: ۳۲۷ 

پر تین کے 1 ¥ (A‏ 

پرفی‌ربوسی: 0۳۹ 

۱٤٥١ ۰۱۱۱۵ پرو:‎ 

پرووانس (رکنتس) ۱2۵۱ 

پر ودی: ۷۱۳ 

پر وبوس: ۰۲۱۲ ۰۲۲۸ ۰۲۳۵ ۷۲۵ 

۰۱۸۷ ۰۱۸۶ پروپونتس: (دریای مرمره):‎ 
۹ ‘ENA <EË\O NW 
ATIY ATOY ۰۱۳۵6 ۱۲۳ ATP 
۱۳۳/۸ ۳ 

پر ونی‌ری‌بوس: ۱۰۳۲ 

پر وجیا: ۰۱۳۷۹ ۱۰۵ 

پر ودنتیوس: ٩۹۳‏ 

پروزا: ۵ ۱۸۷ 

پروس: ۱۸۰ 

پر و کوس: £ ۰۹۱6 ۰۹6 45۷ 5۷ 
e ۹۱ ۹۹۰‏ 

۷۸۲ ۰۹5 ۲ ۰۵۰ پروکوپیوس:‎ 
AA®* AVF “AIA <A\Y “AEY VAY 
۱۰ ۵۳ ۲ 

پر و کونسوس: ۰4۱5٩‏ ۲۲ 

پر گاموس: ۰+۰ ۰۳۲۰ ۰۵۸۷ 0۵۲ 

پره‌نیس: ۰۱۰۲ ۱۰۳ ۱۰۵ 

پر بشن: ٩۷۱‏ 

۱٤٤۹ ۹۱۸۷ ۲ ء0٩ پریکلس:‎ 

پرینست: ۰۱۰ ۰۷۲6 ۰۸۹۸ ۱۳۸۹ 

پست‌هو موس: ۱۹۸ 

٩۳۱ پسی‌نوس:‎ 

پسی‌نیوس نیجر: ۱۱۹ 

پطرس دولونا: ۱6۱۸ 

۸۲۳ ۰۷۵۸ ۰۷۰۸ ۰۳۸۱ پطرس مقدس:‎ 
AeA ۱۱۷۷ ۷ Ae 4 


انحطاط و سقوط امپراطوری روم 


2 ۰ ۰6 ۰ ۰۰6 ۸ 
APY APYY APY APTI Ae 
ATA AF°* AFAR AFAT ۳ 
و اغب صفحات.‎ ۱٤٤۲ ۹ 

٩۶۲ پکن:‎ 

پک سوس: ۱۳۵ 

۸ 7Y پلا‎ 

۷۹٩ پالاجیوسی:‎ 

پلاسنتیا: ۰۸6۷ ۱۲۷ 

ATE ۰۷۹۸ ۰۷۹۷ ۷۹۹ ۰۷۵4 بلاسیدیا:‎ 

پلویس: ۱۱۱۰ 

پلوتارك: ۳۳۱ 

پلوتیانوس: ۱۲۲ 

بای نینا: ٩۱‏ 

پلو تی نوس: ۰۱۹۷ ۰۲۵۰ 0۸۸ 

پاه‌پو نز : ۷۹ 

۰۱۱۱۰ ۰۱۱۰۹ ۰۱۱۰۷ ۰۵۰ پاوپونسوس:‎ 
ATVI ۰ ٩ ۲ ۰ 
۱۳۹۳ 

پلينى:› £ 0› ۹۱۱۵4 ۰۳۳۶۰۳۲۱ £ 
۷ ۰۸۹۸ ۰۵6۰ ۱۳۲۸ 

پلینی کهتر: ۰۲۹۳ ۰۳۱۳ ۳۵۹ 

پبینی مهتر: ۰۳۳۱ ۳۳۳ 

۰۱۲۸۲ ۰۱۲۸۱ ۰۱۲۸۰ پلیو لو وس:۰۱۲۷۵‎ 
۰ ATA ۲ 6 ۳ 
۱۳۰۱ ۰۱۳۰۵ ۰۱۲۹۵۹ ۰۱۲۹۸ ATAY 
۱۳ برع‎ ۱۳6۵ AWE NW ۲ 
۱۳۹ ۰*۰۹ 

یمپ ئینی: ۸۹۸ 

پمبی: ۰۸۷۹ ۰۲۰۰ ۰۲۰۵ ۸۸ 5۹۳۵ 6 ۱۱۰ 
۵ ۷ ۰ ۲ 5 ۱ 

۷٤٤ پمپیانوس:‎ 

پنتایو لیس ۱۰۷۹۹۲۱۰۲ 

پو (رود) : ۰۷۲۰ ۰۸۱۸ ۱۰۹۵ ۱۲۳ 

٥۳۳ پوآنیه:‎ 

پواتو: ۱۳۸۱ 

پوپیا: ۳۵۵ 


پوتامیوس: ۷۵6 

پوتیولی: ۷۳۱ 

۰۱۳۱ ۰۱۳۵ ۰۱۲۹ ۰۱2۲۸ پوجیوس:‎ 
۱۵۰ ۰۱6۷ AEE ۲ 

٩٥٩ ۰۷۵ پورسیانی:‎ 

پورفیروجنیتوس: ۱۱۱۱ 

پوزفی‌زی: ۰۲۵۰ ۰۵۸۸ ۰۵۹۰۵۸۹ ۹۰6 

پورفیر یو: ۹50 

پوست هوموس: ۱۷۹ 

پولا (شهر ) : 51۱ 

پولا (شخص) : ۰۷۲۳ ۰۸۵7 ۸۱۲ 

پول‌چیریا: ۰۷۸۵ ۰۷۸ ۰۷۸۷ ۰۷۸۹ ۷۹۰ 
44۱+ ۰۸۰۷ ۱۰۲۲ 

پولس: ۰۳۸۲ ۰۳۸۳ ۵۰ 

پولس رسول: ۰۳۲۰ ۰۷۰۸ 5۸۸ ۰۱۰۵۰ 
۱۹۹ 

پو لس ساموسانائی: ۰۳۸۳ ۳۸6 

پولس سوم: ۱6۸ 

پو لس مقدس: ۰۸۲۳ ۰۱۳۸۳ ۱۲۳ 

پولنتا: ۱65 

پولوس: ۰۱۱۱ ۱۲۶ 

٩۰1 پولیانوس:‎ 

پو لی‌بیوس: ۰۸۷۸ ۱۳۲۵ 

پولینوس: ۰۵۵۸ ۰۸۸۰ ۰۹۳ ۰۷۹ ۰۷۰۸۷ 
۷۹۱ 

پسونتوس: ۰ ۰۱۸۶ ۰۱۸ ۰۱۹۸ ۰۳۱۰ 
۱ ۰۳۵۹ ۰۲۵ ۰21 ۰۵۱۰ ۹۹۷ 
۱ ۱۰۲۹ 

]۳٩ پونتیکا:‎ 

پون‌تیوس پیلات: ۰۳۵۱ ۳۷۷ 

پونیکی: ۰۷۲۱ ۷۲۲ 

پیترا گاپت کولونا: ۱6۰۳ 

٩۲۷ پی‌تیانی:‎ 

پیرا: ۶۲۱ 

پیرنه: ۰۱۷ ۰۱۰۹۰ ۱۳۸۷ 

پیر وس: ۰۱۸۷ ۷۲۱ 

پیر‌هوس: ۱۱۹۵ 

پیزا:۰۱۱۹۱ ۰۱۱۱۳ ۰۱۲۱۲ ۰۱۲۲۰ ۰۱۲۹۵ 


۱:۹۷ 


۶ ۱ 
پیز و: ۰۱۹۸ ۱۹۵ 
پیکت: ٩6۱‏ 
ی لا فشن: OA‏ 
پی لا توس: ۱۳۱۸ 
پیلادیز : ۰۱۱۸ ۱۸۱ 
پیلوزیوم: ۵۸۰ 
پینهاوس: ٩۱۹‏ 
پیوس انتونیوس: ۰۹۲ ۰۳ ۰۹6 ۰۹۰ ۱2۹ 
پیوبینوس: ۹۹۵ ۵۹ ۱۳/۰۵ 
پیوس دوم: ۱۳۲۹۲ 
پیونی: 4٩‏ 
پیپر لیونی: ۱۳۸۲ 


تاپ روبانا: ۹66 

ناتار - تاتارستان: ۰۸۸۳ ۰۸۸۵ ۱۰۵۸ 

فاراسیوس: ۰۷۲۹ ۱۰۱۸ 

تارپیوس: ۲۸ ۱ 

تار تسوس: ۱۲۸۷ 

قار کوین: ۰۲۳۸ ۳۲ 

تارن‌توم: ۰۸۹۲ ۰۱۱۳۹ ۰۱۱۰ ۰۱۱۶۲ 
۱۱2۹ 

قاسو: ۱۳۹۲ 

o تاسیت: ۰۲۲ ۷ < ی موس‎ 
6۲ <o" <o 

تا گوس: 4 

تانانی: ۸6۱ 

عانائیس: ۰۱۸۹ ۰2۱۲ ۱۸ 

+e تائیس:‎ 

تبائیس: ۰۷۸ ۰۸۵۱ ۰۸۵۲ ۸۵۲ 

۱۱١١ نبوك:‎ 

تتریکوس: ۰۱۹۸ ۰۱۹۹ ۰۲۱۸۰۲۰۷ ۰۲۱۹ 
۳۲۰ 

تنمر : ۱۵۹۵ ۰۲۰۹ ۰۸۲۱۲ ۰۲۱۳ ۱۰۸۸ 

ترازیا: ۲۲ 

ترازیا پریس کوس: ۱۳۵ 


۱:4۸ 


° ۰۸۲ ۰۵۳ ۰۷ ۰۳۲ ۰۲۹ ۰۱۹ تراژان:‎ 
co N ۰۲۷۲۱ ۰۲۵6 co ۳ 
۱۰۵۲ ۰۱۰۳۹ ۰۸۸۸ ۰۸۳۵ <OAY ۷ 
و اغلب صفحات.‎ ۶ 6 

تراس: ۰۱۳۱ ۰۱۸۸ ۰۳۲۰ 6*۱ 4۱ 
۳۵ ۰۳۹ ۰6۷۰ ۰۵۱۰ ۰۵۵6 ۳۹ 
‘AAA YA (۹‏ 34\\+ :۱۷/۰۰۵ 
۷ او اعلب صفحات. 

تراسی‌نا: ۱۰۷۰ 

تراسیه: ,۱۰۲۹ 

ترا گونیوم: ۲6۸ 

٩٤۷ ترالس:‎ 

نر انی ۱۹۹۲ 

0٩۷ ترانیو:‎ 

تربلی‌یانوس: ۰۱۹۸ ۲۰۵ 

۳۲۵ ۰۳۱۷ ۰۲۹ ۰۲۹۳ ۰۲۸۵ ترتولیان:‎ 
۷۱ 6 ۰۳۷۹ ۳۳۰ TA ۳۲۹ 

ترخونه: ۱۷۷ 

تر کیه: ۱۲۹۸ 

٥٩ ترموپلی:‎ 

ترمی‌نالیان: ۳۵۰ 

ترمی‌نوس: ۰۳۱ ۰16۵ ۱۰۷۰ 

ترو: ۰۵4 ۰۱۷ ۰۲۸ ۰۲۵۵ ۵۲۳ ۵۵۱ 
۳ ۷ 5 ۱ 

تروا: ۰۳۵۱ ۰۱۲۱۵ ۰۱۲۳۷ ۱۲۵ 

O0 ترواس:‎ 

ترووا (ساحل) : ۱۸۸ 

٩۳ تریبونیان:‎ 

تری‌بیگیلد: ۷۷۲ 

تری‌ته‌ایست: 6۳۰ 

تریگ تیوس: ۸۲۲ 

ترینکه‌مالی: 6 ۹6 

وا 

تر یتر س: ۱۱۳۳ 

تسالونيك: ۲۵۵ وه 11¥ هو ۷1 
۲ ۰۱۱۳۱ ۰۱۱۷۳ ۰۱۲۵۵ ۰۱۲۹۸۷ 
(WY‏ 

تسالی: ۰۵5 ۰۱۵۹۸ ۱۱۷۳ 


اتحطاط و مقوط امپراطوری روم 


نس‌تاسیا: ۱۱ 

تطیله: ۱۱۱۵ 

تله‌نیسا ( کوه) : ۸۱۸ 

نمر: ۰۱۲۸۵ ۱۳۲۷ 

تميس تو کل: ٩۱۸‏ 

تنك‌نری: ۱۷۸ 

۱۱6٩ تنکرداوت‌ویلی:‎ 

تونیلا: ۱2۳۷ 

تور: ۳۲۵ ۵ ۷ ۰6 ۸۷۰ 

فورات: ۰۲۸ ۰۲۷۸6 ۰۵۰۰ ۰۹6 5۹۵ 
۱۱۳۹ 

تورپی‌لبو: ۷۱۸ 

تورتونا: ۸66 

تورن: ۸۱۸ 

تورنحجیا: ۰۸۱ ۸٩۰‏ 
توروس: :۰۱۹ ۰۲۰۵ ۰8۵6 ۷۸۰ 

توری (فوم) : ۱۸۱ 

توریز موند: ۰۸۱۱۰۹ ۱۸۱۳ ۰۸۱6 ۸۱۵ 

تورینجیانی: ۸۱۱ 

توسکانی: ۰۷ ۰۷۱۳ ۸6۷ ۸۵6 ۱2۰۵ 
:۱ 

توس کولوم: ۰۳ ۱۳۸۸ 

نوسید: ۰۹۵ ۵۸۰ 

توسیدید: ۱۳۲۵ 

توکسوتیوس: ۷۲۳ 

تولوز: ۰6۵ ۰۳۲۵ ۰۸۱۵ ۸۷۱ 

تولی: ۰۸۹۰ 5۰ ۹۰۸ ۱۱۸ 

5۲٩ تولیوس:‎ 

توماس: ۰۱۲۹۳ ۱۳۱ ۱۳۹۳ 

توماس مقدس: ۹۶۵ 

توماسیوس: ۱۰ 

تونس: ۱۱۸ 

تهامه: 6۸ ۱۱ 

تبباتر!: ۳۲۰ 

نیانا: ۲۱۱ 

تی‌اون: ۱۰۱۲ 

c00 ۳۸ ۰۳۰۷ ۰۱۷۱ ۰۲ ۰۳ تیسر:‎ 
۰۱۲۸۲ ۰۱۰۷۰ ۱۳۳ (VOY ۰۷۷ ۷ 


فهرست اعلام 


۱21 ۰۱۳2 ۰۱۳۱ ۰۱۳۸۸ APY 

نی‌بر باس: ۰۳۳۹ ٦۰۸‏ 

تی‌بر بوس: ۰۸۲۱ ۰۲۳ ۰۰ ۰۹6 ۰۸۵۹ ۰۱۱ 
۵ ۰۳۳۳ ۰۳۵۱ ع ۰۳۵ ۰۳۷۷ 69۰ 
۵ ۷ ۰ 6۷ ۰۱۰ ۱۱۲۹ 

نی‌بو : ۱۲۱۵ 

تیبور: ۲۱۹ 

تی‌پیس کوس (رود) : ۳۰ 

A7 ۰۷۰۸ ٩۳ ٩۰ ۰۸۹ ۰۵۷ تیشوس:‎ 
۱۶۶۷ ۰۱۵۲ Nie ۱۱ ۲۷ 

تیرداد: ۰۱۹۱ ۲۳۲ 

نیس دوروس: ۱9۹ ۱۹۱۲ 

تیسفون: ۲۰۸ 

0٤ تىسوس:‎ 

٤۲ تیل‌سافاتا:‎ 

تی‌ماسیوس: ۱۷۹ 

تيمو نی مقدس: ۸ ۰ ۱ 

تیمور تاتاری: ۱۲۷۲ 

نینگی: ۳۸۸ 

۸٩۷ ۰۲۱۹ تی‌وولی:‎ 

تلو بولد: ۰۱۱6۳ ۰۱۱66 ۱۲۱۵ 

تلوپومپوس: ۱۱۳۳ 

تیوتونی: ۸۸۳ 

تلودوز: ۰۱۰۰5 ۰۱۲۵۵ ۱۲۹۳ 

۲۳ ۰۵۲۲ ۲۱ ۰۹۲۰ ۹۱۸ تلودورا:‎ 
coo ۰5۳۲ ۰۵۲۷ ATT “ATO ۶ 
۱۰۸۳ AoE ۳ 

تلودورت: ۰۱۲۳ ۰۷۵۹۵ ۰۸۰۱ ۰۸۰۲ ۱۰66 

تئودور گازا: م۵ (TW‏ 

تتودور لاسکاریس: ۱۲۲۷ 

تلودوروس: ۵۲۹ 

۹۱ ۸۵۰ ۸۷۷ ۰۸۱۱۰۸۰ تلودوريك:‎ 
fe¥Y oe <° AA ‘AA «۰-۰۳ 
و اغلب‎ ۳ ٩۳ ۲6 ۰ ۹ 

صفحات. 

تلودوس کهتر: ۷۸۲ 

۵۲ ۰۷۱۲ ۰۵۱۹ ۰۶۲۱ تلو دوسیوس:۰۲۲‎ 
CVO VT ۷ VTE NAY ° 


۱ 


2 ۱۰۳۵۴ AA TAT AY <Y VY 
واغلبصفحات.‎ ۱۱۰۹۱۰۸۸ ۰۸۱۸ ۹ 
۰۱۳۲۵ ۰۱۳۲۳ ۰۹۵ ۰۳۲۹ تلوفر استوس:‎ 
۱۳۲۸ 
۹۵ ۰۹۸ ۰۵۰۸ ۰۵۰۷ ۰۲۸۷ تُوفیاوس:‎ 
۱۰۰۵ ۰۱۰۰۷ VY ۰۷۷۸ ۰۷۷۷ ۰ 
۰۱۱۱۷ ۷۲۰۳ 6 ۰6 ۰ (۰6۷ ۰6۷۵ (۰ 
۱۱۱۸ 


( 


نمود: ۱۱۱ 
‌ 


جان ( کنت) : ۷۸۱ 

جالینوس: ۰*۸ ۳۳۱ 

جامب لیکوس: ۸۰۳ 

جان‌پلیو لو گوس: ۱۲۸۰ 

جان‌هووود: ۱۲۸۳ ۰ 

جبال اطصلس: ۱۱۹۹ 

جبال هیموس: ۵۷۵ 

جبل صهیون: ۰۲۸۷ ۰۲۱۸ ٩۰۸‏ 

جبل کاسینو: ۱۱۳ 

جبل لبنان: ۱۲۰ 

٤۸٩ بعدعون:‎ 

1۵٩ جرواسیوس:‎ 

AO" ۰۷۹6 ۰۷۲ ۰۷۲۳ ۰۷۰۵۹ ۰۵۳۷ جروم:‎ 

جعغر: ۱۱۰۰ 

جفری ول هصاردوئین: ۰۱۲۱۰ ۰۱۲۱ 
۱۳۵ 

٩۱۱ جلجنه:‎ 

حلیلی: ۳۵۵ ء ٩۱‏ 

جنرید: 4 ۷ 

جنواء جنوائی: ۰۱۲۰۲ ۰۱۲۱۲ ۰۱۲۵۹ 
ATI ۸‏ ۰۱۲۷6 ۰۱۳۳۷ ۰۱۳۱ 
۹۵ ۱۳/۸۵ 

جوا نیس: ۷۱۳۰ 


۱5:۷۰ 

٦۲٦ جورج:‎ 

جو لیادوهنا: ۰۱۲۹ ۰۱۳۲ ۱۳6 

جولیامیزا: ۱۳۹ 

۰۵۱۷۷ ۰۵۷۵ 6۷۸ ۰6۷ ۰6۵۸ جولیان:‎ 
cO" ۰۵۹۱ ۰6۸۸ ۰۵۸ ۰۸۶ ۰ 


TA TIA ۵ <1 <04 <0‏ 
۳۹ ۳ ۸۸۶ و اغلب صفحات. 

جولیانی: ۰۸۵ ۰۷۲۳ ۸۱۹ 

جو لیوس: ۷۰)»› o0‏ 

جو لیوس آتی کوس: ٥٤‏ 

جولیوس افریکانوس: ۳۲۹ 

جو لیوس کنستانتیوس: ۰۵6۷ ٤0۸‏ 

جونو (ربة‌النوع): ٩۷‏ 

جووانی وبلانی: ۱۳۹۹ 

حوونال: ۷۳۶ 

4۲ ۰6۰ ۰۵۳ ۰۳۸ ۰۱۳۵ جوویان:‎ 
٩۵۱ ۰5۵۰ “EQ NEO ۶ 6 

جوویوس: ۰۹۹2 ۰۷24 ۰۷۵۰ ۰۷۵۱ ۷۵۲ 

جیز موند: ۱۲۹۸ 

جی‌سون: ۷۱۹ 


چر کسیه: ۱۸۳ 

چروسی: ۱۷۵ 

چم نیس: ۱۰۲ 

چنگیز خان: ۱۲۹6 

چيل‌دريك: ۱۰۷۳ 

چین:۰۲۱۸ ۰۸۸۳ ۰۸۸۵ ۹56 ۹۸۰ ۱۳۷۳۳ 


‌ 


حاتم‌طانی: ۱۱۱۳ 

6۰٩ ۰۵۰۷ ۰5۷ (TY ۰۲۱۸ ۰۲ حبشه:‎ 
۱۱۳۹ ۷ ۷۱۷6 Ne ۷ 

حجر‌الاسود: ۱۱۱۵ 

حرا: ۰۱۱۲۳ ۱۱۹۵ 

حران: ۱۱۱۷ 


انصلاط و سقوط امپراطوری روم 


هن ‌بنی‌چری: ۱۳۹ 

حفصه: ۱۱۲۷ 

حلب: ۰۲۹۸ ۱۱۸۰ 

حمزه: ۰۱۱۳۹ ۱۱۵۱ 

جمیر : ۸ 0۰ 

حنین «اصنام»: ۰۱۱۵٩‏ ۰۱۱۵۷ ۱۱۵۸ 

حير ه: ۵ ۲ ۱ 

چ 

خازار: ۱۱۲۸ 

خالد: ۱۱۵ ۱۵۵ ۱۰ ۱۱۹۱ 

خدیجه: ۰۸۱۱۲۰ ۰۱۱۲۲ ۰۱۱۲۳ ۰۱۱۱۷ 
۱۱۹۸ 

خزرچی: ۰۱۱۲ ۳ ۱۱ 

خسرو: ۱۹۱ 

خشا بارشاا: ۳ 

خلیج فارس: ۰۲۱۲ ۰۹66 ۰۱۰۹۸ ۰۱۱۰۰ 
۹ ۱۱ 

خنوخ: ۱۱۱۷ 

خیبر : ۱۱۵۳ 

خیوس (جزیره) : ۱۳۸ 


ن 


داتیانوس: ۳۹۸ 

۹۷٦ داردانوس:‎ 

۹۱۳ ۵٩۱۲ ۰۲۳۸ داردانیا:‎ 

داسیبا: ۰۲۹ ۰۳۰ ۰۵۷ ۰۲۰۷ ۰۲۲۱ وی 
AI ۵ 6۵‏ 5*۱6 

۲۵ ۰۲ ۰۲ ۰۲۲۹ دالماسیا» دالمیسیا:‎ 
1711 “AAA ۸ <A ۷ 

6۵۸ ۰16۷ دالم‌اسیوس: دالمی‌سیوس:‎ 
۱۰۲۲ ۰۵٩ ۰65 6 ‘ET ۵ 

دامیان: ۱۰۳۹ 

داتائوس: ۱۱۱۰ 

دانته: ۱۳۹۲ 


فهرست اعلام 


دان‌دو لو: ۰۱۲۲۰ ۱۲۲۸ 
داتوب: ۰۸ ۰۱۸۰ ۰۱۸2 ۰۱۹۸ ۰۲۲۵ ۲۳۲ 


۰۷ ۸ ۰۷ ۷ ۰۷۵۱ ۰۳۱ ۰8۱۲ 6 
۰۱۳۲۰۲ ۰۱۰۷۰ AIA ۰۸۹۳ ۰۸۷۹ ۷ 
۱۳۹۵۶ ۷ 


دانیه لیس: ۰۱۱۱۳۰۱۱۱۲ ۱۱۱۹ 

٩۷۱ ‘A ۰۳۵۸ ۰۳۵۷ ۰۲۷۰ داود:‎ 

داوران: ۱ 

۰*6۱ ۰۱۰ ۰۳۷ ۰۳۹ ۰۱۷۲ :aلجد‎ 
۱۱۰۷ ۰۱۱۷۱ ۰۷۷۷۱ TEY 

درا کو نتیوس: ٩۲۵‏ 

درو گو: ۰۱۱۵۱ ۱۱۵۵ 

درونوزیا: ۳۹۵ 

٩۷۵ درونیکوس:‎ 

٤۰ ۰۲۸ دروئید:‎ 

دریای احمر: ۰۵۰۸ ۰۱۰۹۸ ۰۱۱۱ ۱۱۵۹ 

دریای سیاه: ۱۱۷۸ 

دریای مخرب: ۱۷۲ 

دریای مرمره: ۰۹۲ ٩15‏ 

دربای یونان: ۳۲۰ 

دسهبا لوس: م۳ 

دشت نرون: ۱۳۷۰ 

دفنوزیا: ۰۱۲۵۷ ۱۲۵۸ 

٩۲۱ ۰۲۰ ۰۱۹ ۰۲۷۲۱ دفنی:‎ 

دکامر ون: ۱۳۱۲ 

دکسی‌پوس: ۱۸۷ 

1٤٤7 دلاواله:‎ 

٩۲۰ ۵٩ دلفی:‎ 

دلفی‌دیوس: 5۷۰ 

دمشق: ۰۲۸۸ ۰۳۱۹ ۱۳۲۰ ۰۱۱۰۳ ۰۱۱۲۲ 
۱۷ 

دموستن: ۰۱۹6 ۰۱۵ ۰۹۵۱ ۱۳۱۹ 

دمیاط: 24 ۱۲ 

دن گی‌سيك: ۸۲٩‏ 

دنیستر: ۰۳۰ ۱۸6 

دنس مقدس: (ey‏ 

دوب روسکا: ۱۷۳ 

دودو ا: YA‏ 


۱:2۱ 


دورا (شهر) : ۰۱۳۷ ٩۰‏ 

دوراترو: ۰۱۱۹۵ ۰۱۱۸۰ ۰۱۱۱۷ ۰۱۱۹۸ 
۲ ۱۳۳ ۱ 

دورازو: ۱۲۲۱ 

دورو نیوس: ۰۳۸۵ ۱۲۰۱ 

دوژ: ۰۱۲۱۲ ۰۱۲۱6 ۰۱۲۱۱ ۰۱۲۱۸ ۱۲۳۰۷ 

دوسی‌تی: ۱۰۰۰ 

دو کات: ۰ ۱۳۰ 

دو کاس: ۰۱۱۹ ۰۱۲۳ ۱۳۵۱ 

دوك اورلثان: ۷۱۳/۸۹۹ 

دوك بروتاین: ۱۲۸۸ 

دوك بور گاندی: ۰۱۲۸۲ ۱۲۸۸ 

دوك لو کرامبورگک: 1۹ 

دومی‌تیلا: ۳۵۹ 

۸۸ ۸ ۰۸۳ ۰۲۹ ۰۲۸ ۰۱۹ دومی‌سیان:‎ 
وک‎ ۰۳۵۵ ۳۵۸ ۰۱۷۰ ۰۱۳۵ A4 ۰ 
٩۷۳ ۶6 

دومبوش. ۲۳ 

O0 دوناتوس:‎ 

دونانیست» دونانیستی (فرقه) : ۰۵۹۸ ۱۷۹ 
۳۹۹ 

دهلی: ۱۱۳۲ 

دیادومی نیانوس: ۱۶۹ 

دیا نا (الهه ماه و شکار) : ۱۸۱ 

دیاتا (مصد) : ۰۱۸۹ ۱۹۰ ۸۰۵ 

دی‌دیوس جولیانوس: ۱۱۷ 

دی‌سیوس: ۰۱۷۳ ۰۱۷۹ ۰۳۱۰ ۰۳۲۵ ۳۹۲ 
۷ ۰۳۸۲ ۰۱۲۱ ۰۷۰ ۰۸۰۲ ۸۰۳ 
۸۰ ۱ 

دیمیتریاس: ۷۹ 

دیمیتر بوس: ۰۳۲۳ ۰۱۲۹۳ ۰۱۳۰۰ ۰۱۳۲۲۱ 
AY ۸‏ ۱۳۱۳ 

دیمیتر بوس - ۱۳۹۰ 

دیمیتریوس کلسوندی‌لز : ۱۳۲ 

دیمیتر یوس مقدس: ۷۱۳۰۵ 

دیودوروس: ۰۲۵ ۰۱۱۱۶ ۱۳۲۵ 

٩51۱ ۰۸۶۷ دیوژن:‎ 

دیوس پو لیس : ۵« ۱۰ 


۱۲ 


Ae ۰۱۰۲ ۷ 1 دیوس‎ 
۱۰۳۳ ۱۰۳۰ ۰۱۰۲۹ ۷ 

دیو فان‌توس: ۱۰۲ 

دیو کلیسیان:۵ ۰۲۲ ۰۲۲۸ ۰۲۳۰ ۲۳ ۲۳۹ 
FA ۰۳۸۲ ۰۳۷۲۲۱ ۰۲۵۲ ۰۲6 ۶ ۰‏ 
cO ۰۳۱ ۱۸ ۰۶۱۲ PAV ۱‏ 
۳۹ ۷۱۲۶ ۱۳۹ و اغلب صفحات. 

دیو نی‌سوس: ۰۳۹۸۲ ۰۵0۸ ۱۰۰۵ 

دی‌یو دور وس: ۱۰۰۹ 

٩۲۸ دی‌بومید:‎ 


ر 


رادا گاای‌سوس: ۷۱۲ 

را کاسیودوروس: ۸٩۹‏ 

را گوسا: ۷۱۳۳۹ 

راونا: ۰۵4 ۰۱۱۷ ۰۱۷۹ ۰۷۱ ۰۷۱۸ ۰۷۲۰ 
YY 6‏ ۰۸۲۰ ۰۸۳۵ ۰۸۸4 ۰۸۵۷ 
۸۰ ۰ ۰4۸۵ ۰۱۰۱۷۰ ۰۱۰۱۷۲ ۰۱۰۷۸ 
۶۲۳۷۸ ۱ ۶۵ ۱ و اغلب صفحات. 

رایسکه: ۱۳۲۷ 

0٦ رحبلا:‎ 

رجی‌لیا نوس: ۱۹۸ 

رستم: ۰۳۲۱ ۲۲ 

رفائیل: ۰۲۹۰ ۰۸۲۳ ۱6۵۱ 

رم: ۰8۰ ۰۵۸ ۰۹۵ ۰۸۱ ۰۱۳۲ NEV‏ ۰۲۱۷ 
۳ ۲ ۲ ۳۷۱ ۰۳۲۳ ۰۳۵۰ 
۶ ۵۸۶ ۰ ۰۹۵۳۲ ۱۰۸ ۰ ۱۲۸۲ ۰ 
۰ ۷ ۷۸ ۶۵۰ ۱ و اعلب صفیدات. 

۰۲۳۳۲۲ ۰۲۲۵ ۰۱۷۹ ۰۱۷۸ ۰۱۷۵ ۰۱۷/۲ رن:‎ 
cAYA AVY PY PTY TEN CTW 
۱۳۸۸ ۰۱۰۹۲ <\*¥* <AAY 

رواقيون: ۰۳۷ ۰۳۸ ۰۹6 ۰۲۸۶ ۰۳۸۷ ۸۵۰ 
40۸ 

۰۱۱۹۶ ۰۱۱۱ ۰۱۱۵۹ ۰۱۱۵۷ ۱۱۵۵: رویر‎ 
۰۱۱۱۷۶ ۰۱۱۷۳ ۰۱۷۱۷۲ ۲ ۹ 
۱ ۳۹ ٩ ۷۵ 

رویرزنوی: ۱۱6 


انحطاط و سقوط امپراطوری روم 


روبر گیز کار: ۰۱۱۵۶ ۱۱۱۳ 

روجر : ۰۱۱۱6 ۰۱۱۸۲ ۰۱۱۸۲ ۰۱۱۱۳ 
۲۶ ۱۱۷۲ 

روجییان: ۸۱۱ 

روجیانی: ۸۱ 

رود کنگ: ۱۱۷۰ 

٩۵۱ ۰26۱ رودس:‎ 

رود نیل: ۰۳۷ ۰2۷ ۰۸ ۰۲۱۷ ۰۲۳۳ ۰۳۵ 
۰ ۸۵۱۵ ۰۷۰۱ ۰۸۵۲ ۰۹۸۰ ۰۱۱۰۲ 
۷:۳۲ ۱۰ 

روسیان (دماغه) : ۱۷ 

روسیوم: ۶۱۷ 

روسیه: ۰67۲ ۰۱۱۲ ۱۳۰۷ 

روفینوس: ۸۸۸۸ ۰۷۱۰ ۷۷۷ 

رو گاتوس: ۷۲۳ 

رولاند: ۱۲۵۰ ۱۲۸۹ 

رولو: 6۵ ۱۱ 

روم: ۰۷۹۲ ۰۱۱۲۲ ۱۱۳۳ 

روما گنا: ۱۳۸۸ 

رومانوس: ۱۱۲۸ 

رومانی: ۰۱۲۵۳ ۰۱۲۱۵ ۱۳۵۵ 

رومولوس: ۰:۳ ۰۵۸ ۰۱۷۱ ۰۲۳۸ ۰۸۳۱ 
6 6 ۱۲ 

رون:۰۱۲۷۸ ۰۱۳۷۹ ۰۱۳۸۲ ۰۱۳۹۵ ۱۱۱ 
۱:۶۸ 

ری‌بوروس: ۷۲۹ 

ری‌پای: ۱۳۱۰ 

ریپورانیاتی: ۸۰.۰4۸ 

ر یسیو : ۱۱۵۸ 

ربجبوم: ۸6۷ 

ربچارد: ۰۱۲۰۵ ۱۲۰۹ 

٤۳٩ ری‌سیا:‎ 

رسی‌مر: ۰۸۳۶ ۰۸66 ۰۸6۵ ۸۵۳ 

۸٩۱ رسیه:‎ 

ربشار: ۱۱۵۳ 

ری‌شیا: ۱۷۹ 

Y۹ ریگیوم:‎ 

ریموس: ۱۲۶۶ 


۰*۵۸ ۰۵1 ۰۵66 ۰۵۳۷ ۰۵۱۷ ریمیضشی:‎ 
۰۱ ۲ ۰ ۰۱۰۱۷ CVO ۰۷۵۱ ۰۷۵۰ ۰ 
۱۶0 

ریندا کوس: ۱۸۲ 

رینولف: ۱۱۷ 

۰۱ 2*۰ ۱۳۹۹ ۰۱۳۹۸ ۰۱۳۹۷۲ ری‌ین‌ری:‎ 
۰۱۰7 ۰۱6۰ ۰۱۰۳ ۲ <\E*\ 
»۱ 6۱۰ ۰۱۰4 ۰۱2۰۸ ۷ 


زاب‌داس: ۲۱۱ 

زابر گان: 45۸ ٩۷۰‏ 

زارا: ۰۱۲۱۷ ۰۱۲۱۸ ۰۱۲۱۹ ۱۲۲۳ 

زا کاری: ۱۰۷۳ 

رردشت: ۱۹۶ 

زمزم: ۱۱۰۳ 

زو بیا:۰۱۹۸ ۰۲۰۷ ۰۲۰۵ ۰۲۱۰ ۰۲۱۱ ۰۲۱۲ 
TIA ۷ ۲ ۲ ۳‏ ۲۱۹ 
۲ ۰۳۸۶ ۱۱۰ 

زنون: ۰۷ ۰۹6 ۰۳۲۹ ۰۸۵۰ ۰۸۸۵ ۵۵۷ 
۱۰۳۳ 

٩6۸ ۰۹۵5 رنونی:‎ 

زوسیموس: ۰۸۲ ۰۵۰ ۸۱۲ 

زوك سی‌پوس: ۰2۲ ۰۹۳6 ۱۰۱۷ 

زهروی: ۱۱۲۰ 

زید: ۰۱۱۰ ۱۱۱ ۱۱۲۷ 

زی‌می‌سینر : ۱۱۰۷ 


ما 


ژاین: ۹۳ ۱۱۱۵ 

ژاکووادی رووره: ۱6 

ژان: ۰۱۲۵۵ ۰۱۲۵۸ ۰۱۲۰۸ ۰۱۳۸۲ ۱۳۸۸ 
ژان! رژی روپولوس: ۱۳۲۱ 

وال بریین: ۰۱۲۲۸ ۱۲٤۹‏ 

زان بیست ودوم: ۱۱۲ 


۱:۷۳ 


زان بيست وسوم: ۰۱6۱۹ ۱۲۰ 

ژان پلیولو کوس: ۰۱۲۹۹ ۱۳۰۰ 

زان راونائی: ۱۳۲۰ 

ژان ژوستی نیانی: ۱۳۸ 

ژان» کنت‌نور: ۱۲۸ 

انوس لاسکاریس: ۰۱۳۲۱ ۱۳۲۰ 

زان هونیادس: ۱۳۲۵۹ 

٩۲۰ ۰۷۲ ۰۵۱۳ زرز:‎ 

ژرژپالیولو گوس: ۰۱۱۹ ۱۱۷۲ 

زرژ طرابوزانی: ۱۳۲۱ 

ژرژ کاپاد وکی: ۰۵۲ ۰۲۵ ٩۲۷‏ 

ژرژ مانیکوس: ۰۸۷ ۸٩‏ 

٦۷۹ زرمن:‎ 

ژلاسیوس: ۸۷ 

ژن زريك: ۰۷۹۳ ۰۷۹6 ۰۷۹۸ ۰۷۹۵۹ ۸۰۰ 
cA ۸‏ ۰۸6۵۰ ۰۸6۲ ۰۸6۳ ۱۳ 

ژنو س ژنوا: ۰۳۰۱ ۰۹۰۲ ۱۱۹۹ 

ژوپیتر: ۰۳۹ ۰۸6 ۰۲۳۰ ۰۲۸ ۰۲۹۸۱ ۰۲۷۹ 
۹ ۰۳۷۸ ۰6۱۷ ۰۵۰۱ ۰6۹6 ۵۹۵ 
(O ۷‏ ۸۷۰۰ ۰۷۰ ۰۷۰۵ ۱۰۵۵ و 


اغلب صفحات. 
ژوپیتر اوربوس: ۰۱۸ 2۱6 
ژوپیتر کاپی‌تولی: ۳۷ 
زوییتری: 0۰ 


ژورناندس: ۸۰۹ 
ژوستن: ۰۲۸۸ ۰۳۹ ۰۲۸۲ ۰۲۸۵۹ ۰۳۲۱ 


AT ۰5۹۱۷ ۰۸۱۵ AIF AIT FY 
144 FY 

ژوستینا: ۰۱۵۵ ۰۱۵1 ۰6۸ ۰۰ ۷۳ 
۷ 


۳۰ ۰۹۲ ۰۱۹ ۰۹۱۵ ۰۹۱۲ ژوستی‌نیان:‎ 
1 “OA of AE AFA ۳ 
"۰ ۰ ۵ 6۵ ۵ ۳ 
AFIT AWE ATE ۸۷ ۷ ۷۸ 
و آغلب صفحات.‎ ۰ 

ژول سزار: ۰۲۷ 5 ۱۲ 

ژولیوس دوم: ۰۱۲ ۱۵۱ 


۱:۷ 


س 


ساپلیوسی: ۰۵۲۹ ۰۵۳۰ 0۳۱ 

سابی‌نوس: 8۰۳ 

سایینی» سابینیان: 7 ۰۱ ۰۸۹۲ ۱۱۳۸۷ 

ساتورن: ۸۸۸ 

ساتورنالیا: ۲۷۲ 

ساتورنی‌نوس: ۰۱۹۸ ۰۲۰۰ ۰۲۰۱ ۷۹۱ 

ساراسن: ۱۱۰۹ 

سارد: ۰ ۱۰۱ 

ساردنی: ۰۷۲۲ ۱۲ 

ساردیس: ۳۲۰ 

ساردیکا: ۵۲ ۲و ٩۱۳‏ 

سارمات: ۰۸۷۸۸ ۰۷۷۱ ۰۸۱۰ ۸۲۰ 

۰۷۵۷ ۰۵۱ ۰۶۶۰ ۰81 ۰۲۱۸ سارماتی:‎ 
A\A ۰۸ 

ساروس: ۰66۸ ۷۱۷ 

سافو: ۱۱۳۳ 

ساکاها: ۶۱۸ 

ساکائی: ۱۸۹ 

ساکسونی: ۰۱۷۷ ۰۸۰۸ ۰۱۰۸۷ ۱۳۷۰ 

سالاربانی: ۰۷۵۷ ۷۱۲ 

۱۱2٩ ۰۱۱۲ ۰۱۱6۱ ۰۱۱۳۸ سالرنو:‎ 
۱۱۹6 ۰۱۱۷۶ ۰۱۱4 ۸ 

سالوست: ۰۷۸ ۰۳ ۰۱۳۸ ۷۰۱۲ 

سالونا: ۰۲۵ ۰۲25 ۲۷ 

سالو نی‌توس: ۱۷۰ 

سال‌ویان: ۸۰۰ 

٦۳٦ سامارا:‎ 

سامریان: ۲ ۱۰ 

ساموتراس: ۱۳۲ 

ساموساتا: ۳۸۲ 

سام‌نیوم: ۲ 

سان گار ۹۵ 

سان گاریوس: ۰۱۳۹ ۱۲۷۰ 

سانگی‌بان: ۸۱۱ 

ساو: 5۷۲ 

ساولااورسی‌نی: ۱7 


اتحطاط و قوط امپراطوری روم 


ساولی: ۰۱۳۸۷ ۰۱۰۲ ۰۱66۲ ۱21 

ساووا: ۰۱۲۹۷ ۰۱۳۱۵ ۱2۱۵ 

٥٤ سای‌مون:‎ 

سبا: ۰۸ 0 

سباستوس: ۱۱۳۰ 

سباستو کر اتور: ۰۱۱۲۰ ۱۱۲۱ 

٩۲ ۰۵۰۳ سباستیان:‎ 

سپ تی زو نیوم:۱ ۰۱۱۷ ۰۱۳۲ ۰۱66۰0 ۱6۲ 

سپ‌تیموس سوروس: ۰۱۱۹ ۱۳۹ 

سدری‌نوس: 2۲۲ 

۰٩۸ ۰۹۷ 4۱6 ۰۱۳۰ ۰۱ ۰۰ سراپیس:‎ 
۱۰۵۵ ۰۷۰۲ ۰۷۰۱ ۰۷۰۰ ۵ 

سر اپیون: YY‏ ۱۰۰۳ ۱۰۰۵ 

٩6 6 سراندیب:‎ 

سرستان: ۱۲۷۱ 

سربونیس (مرداب) : ٩۸۰‏ 

٤)۹٩ سر‌نوریوس:‎ 

سر جیوس: ۰۹۷/۱ ۹۷۲ 

سر یوس تولیوس: ٤۱‏ 

سریز (الههُ کشاورزی در اساطیر رومی) : 
۹۷ 

سری‌فوس: ۲ 

سر بنتوس: ۳ عء۶ ۰/۱۰۰ ۰۱۰۰۷ ۱۰۰/۸ 

۸۹٩ ۰۸۰۰ سرازیوس:‎ 

سس توس: ۰۶۱۶ ۶۱5۱ 

سس تیوس: ۱۶۲۹ 

٩ ٩۹6۱ سغدستان:‎ 

سقر اط: ۰۹۵4 ۹۰ ٩۸۲‏ 

سکائی: ۰۱۱۰ ۱۱۰۵ 

سکروپس: 4 

سکرستانی: ۱۱۰۲ 
وبا: 0۸ 

5۸۰ ۰6٩ سلتی:‎ 

سلجوقی: ۱۱۷۸ 

سلر: ۱۰۳۳ 

سلس‌تین: ۱۰۱۹ 

سلستین سوم: ۱۳۹۰ 


سل‌سوس: ۱۵۹۸ 


فهرست اعلام 


٥٤٥ ۰۵۳۵ سلوسیا:‎ 

سلوسیه» 615 

سلو کیه: ۳۲۱ 

TAA سلیانی:‎ 

سلیم (سلطان) : ۱۳۹۰ 

۰۱۱۷۸ ۰۱۱۹۲ ۰۹۵۰ ۰۱۱ ۰۲۷۰ سلیمان:‎ 
۱ ۰ ATTY ۰ ۹ 

سلیمان‌بیگ با لطااغلو: ۱۳۳۵ 

سلیمان نبی: ٩۱۱‏ 

سمر قند: ۹:۲ 

سمنونی: ۱۷۷ 

سموئیل: ,۷۰۹ 

سیمر‌امیس: ۰۲۰۷ ۰۷۳۱ ۸۸5 

۸۰٩ سن:‎ 

سن | نر لو: ۰۱۳۸۰ ۰۱۳۹۹ ۰۱۱۷ ۰۱۲۷ 
۱۶۲ 

سناخر بب: 5۲۰ 

سن‌بازیل: ۱۳۸۸ 

سن‌پل: ۰۱۲۱۸ ۰۱۲۲ ۱۲۰ 

سن‌پیر: ۰۱۹۰ ۰۳۰۷ ۱۵۱ 

سنت جورج: ۱۱۶۱۲ 

سنت‌جیمز : ۳۲ 

سنت ماماس: 0۸6 

سن تلوفاس ( کلیا) : 05۳ 

سنجقها: ۱۳۶۷ 

٩2۲ سند:‎ 

سن‌رومانوس: ۰۱۳۳۷ ۰۱۳۵۳ ۰۱۳۵۰ ۱۳۵۵ 

سن‌ژرژ: ۰۱۱۸۰ ۱۳۵۹۸ 

سن‌سوفی ( کلیسا) : ۲ 

سن‌مارك: ۰۱۲۱۳ ۱۳۱ 

NY <F" ۳۳۲۱ ۱۵ ۱۳۵ سنکا: ی‎ 
۱۷۰ ۰۹۷۷ ۷ 

سنوبیت‌ها: ۸۵ 

سنود: 6۳ 

سواسون: ۰۱۲۱۵ ۰۱۲۱۱ ۱۳۲۳۷ 

سوتونیوس: ۳۵۳ 

سوفو کل: ۹0٦‏ 

سوفیای مقدس: ٩2٩‏ 


۱:۷۵ 


سو کسی سیانوس: ۱۸۳ 

سورین: ۰۱۶۱۷ ۱۶۱۸ 

٩۳۸ سورنا:‎ 

AYE ۱۲۳ ۰۱۲۲ ۰۱۲۱ ۰۱۲۰ سوروس:‎ 
۰۱۳۳ ۰۱۳۰ ۰۱۲۹ ۰۱۲۸ ۲ ۶۵ 
۰۱۷۰ ۰۱6۳ ۰۱66 AFT ۰۱۳۰ ۳۶ 
۱ 2۳۰ ۰6۳۵ ۰۳۵۹۵ ۰۳۷۹ ۰۳۷/۸ ۹ 

سوریه: ۰۷ ۰۷۷ ۰۱۱۹ ۰۱۹۶ ۰۲۰۹ ۰۲۹۸ 
‘AA’ ۰6۵۶ ۰6۰ ۰۳۹۹ PTY Y1‏ 
۷ ۳ ۰۱۱۰۵ ۰۱۱۸ ۱۱۵۵ 
۹ ۵ ۰ و اغلب صفحات. 

۷٦۰ سوزومون:‎ 

سولا: ۱۱۵۵ 

۱۱۷ ٩ سول‌پی‌سیانوس:‎ 

سول‌پی‌سیوس سوروس: ۳۷۲ 

٩6۳ سوماترا:‎ 

سوهیاس: ۱:۹ 

سونن والد: ۱۷۳۷ 

سونیوم: ۱۸۸ 

سو یس : ۵ ۰+ ۱۳۱ 

سوی‌وی: سوی‌ویان ۰۷۹۹ ۰۸۷۱ ۸۷۰ 

سوتر: ۱۰۵۸ 

سوند: ۱۳۹۵ 

سەسوس تریس: ۰۱۱۰6 ۱۱۰۸ 

سیانین: 6 5۱ 

سی‌باریس: 6۲ ۱۱ 

سی‌بالیس: ۲۵۵ 

سییر ی ۸۲۲۱ 

می‌بل (الهه طبیعت): ۰2۱ ۰۱۰ ۵۸۷ 
+OAA‏ ۳۱ 

سیبلها: ۲ 

سیر بان: ۷ ۲ ۲ FIN‏ ۰۳۲۲۵ 


۳۷۰ ۰۳۹۹ ۰۳۹۸ ۰۳۹۷ ۰۳۱۱: ۹ 
۷۹۰ 

YY ۰۷۲۳۰۵۹ ۰6۳۱ ۰۱۷۲ ۰۷ سی‌پیو:‎ 
AYA ۹ 


سی‌پیو افر بکانوس: ۱۹۹ 
سی‌جیز مو ند: ۱۱۹ 


۱:۷۹ 


٩۶۱ سیحون:‎ 

٩۹۶۷ ۰۷۱۳۹ سیدنوس:‎ 

سیدو نیوس: ۰۸۳۶ ۸٤)٩١‏ 

سیراکوز: ۰۷۳۰ ۱۱۸ 

سیر تا: ۷۹,۵ 

سیرس‌سی: ۲ 

سيرك | کونالیس: ١٤٤٥‏ 

۵:۳ ۰۲۵۵ ۰۲۷ ۰۲۲۹ ۰۲۲۵ سیرمیوم:‎ 
AIF ۱ +A 

سیرل: 4۳۷ 

سیروپولوس: ۱۳۰۹ 

سیر وس: ۷۹۱ 

سیر هوس: ۸۰۲ 

سیر هوس وایباس: 6 ۱۰ 

۷۸٤ سیری:‎ 

سیر بانوس: ۰۵٩۲‏ ۵+۳ 

۰۱۰۱۰ ۰۱۰۰۹ ۰۱۱۰۰۷ ۱۵۹ ۰۵6۲ سیریل:‎ 
۰۱۰۷ 66 ۳ (6 1 
۱۰۲۳ ۰۱۰۲۲ (۷۰/۷۱ <11 (۰۸ 
۱۰۳۵ ۰۱۰۳۱ Nee 

سیرین: ۳۳۸ 

سیرینا: ۰۷۲ ۷۳ 

سیر ینی: 6۲۰ 

سیری بادیز : ۰۱۹۳ ۱5۸ 

سی‌زیا: ۰5۵ ۱۸۲ 

سی‌زیکوس:۰۱۸۱ ۰۱۸۷ ۰2۱ ۰۷۸۰ ۱۲۵۵ 

سی‌ژبان (دماغه) : 1۱۷ 

سیستو : ۱۲۰۵ 

۰۲۷۷ ۰۱۷ ۰6 ۰6۳ ۰۲ ۰۲۲ سیسرون:‎ 
VIA TAA CE PAY ۰۳۱۸ ۷۸ 
۰ ۱۳۱۳ ۰۱۱۵۸ ۰۹۵۱ ۰۸۳۰ ۸۰ 
۱۳۹۹ ۳۵ 

۱۱۱۳ ۰۱۱۰۷ ۰۵۹۸۸ ۰۷۲۲ ۰۲۰۳ سیسیل:‎ 
۰۱۱۸ ۰۱۱۷ ۵ 6 ۶ 
۱۱۲۱۷ ۰۱۱۱۳ ۰۱۱۱۰ VOY ۹ 
۰۱2۱۵ ۰۱۳۳۷ ۰۱۲۵۸ ۹۰۸۷۲ ۹ ۹ 
۱ EFA 6 


اتحطاط و قوط امپراطوری روم 


سی‌سی‌لیان: ۵۱7 

سیسی‌نیوس: ۱۶۰۱۳ 

سیف لله: ۱۱۰ 

سیکستوس: ۰۱۳۹۲ ۰۱۲۱ ۰۱۲۷ +۱6 
۱۱ 

سيك لوپها: ۱۹۰ 

سیگ‌نیا: ۱۳۸۷ 

۱۱۰۲ ۰۱۷۹۵ TTY ۱۸۷ ۱۵ سیاآا:‎ 

سیلان: ۰۸ ۰۹6۳ ۹60 

سیلانوس: ۱۸۲ 

سی لس نیان: ۸۰۱ 

سیلوانوس: ۰۵۹۷ ع ٩6‏ 

سیلوسترسیر وپولوس: ۰۱۰۷۹ ۱۲۹۹ 

٩۸۸ سیلویا:‎ 

سیلیان: ۰۲۱۹ ۲۲۲ 

۰52۷ ۲6 0۰ ۰۲۰۵ ۰۱۹6 سی‌لی‌سیه:‎ 
۱۱۰۷ ۰ AF 

سیما کوس: ۰۵۷۱ ۰۵۰ ۰۹۱ ۰۹۲ ۱۷۰ 

5۱۰ ۰۵۰4 ۰۵ A+ +° 

سیمپ لی‌سیوس: ۰۹۰۱ ٩۳‏ 

سیه‌پوربانی: ۵۷ 

سی‌مربانی: ۷۳۱ 

سیمر بوس: ۱۸۷ 

سی‌مواز (نهر) : ۱۷ 

سیمون: ۰۱۰۲۳ ۱۱۷۸ 

سیمون موتفرت: ۰۱۲۱۰ ۱۲۱۷ 

سی‌میون آستی‌لی‌تیز : ۰۸ ۰۸۰۷ ۸۸ 

٦٦۲ ۰۸۵ سینا:‎ 

٩۵ ۰۳۹ ۰6۷۲ سینگارا:‎ 

سینوپ: ۰۱۹۷ ۱۳۲ 

سینهجیوس: ۹۹۶ 

سینه‌زیوس: 0۲۰ 

سیوس: ۱۸۵ 

٩۳ سی‌ونر:‎ 

سی‌وی‌تلا: ۵۳ ۱۱ 

سی‌بنا: ۰۱۲۹۵ ۰۵ ۱ 


فهرست اعلام 


۵ھ 


س 


شاپور: ۰۱۹۱ ۰۱۹۲ ۰۱۹۳ ۰۱۹۵ ۰۱۹۱ 
۸ ۰۷۲ ۷۳۸ 

شاخ زرین (< بسفر) : 8۱6 

شارا کو لونا: ۰۱۳۸۰ ۱۳۸۵ 

شارنر : ۰۹ ۷۱۳ 

شارل: ۱۳۵۹ 

شارل بوهمیانی: ۱۶۰۸ 

شارل پنجم: ۰۲۳ ۰۰5 ۱6۲6 

شارل چهارم: ۰۱۰۵۲ ۰۱۰۹6 ۰۱۰۹۵ ۱۱۰ 

شارل دو ازدهم: ۱۳/۸ 

شارل مارتل: V0‏ \ 

شارلمان: ۰۸۷۲ ۱۰۷۵ ۰۱۰۷۸ ۱۰۸6 
۸۵ ۸ ۵ ۵ ۱۳۹ ۰۱ 
AFT 5 6 6 AVE‏ 
۷۲ 2۳۸ ۰۱ ۱2۵۳ و اغلب صفحات. 

شارل هشتم: ۱۲ 

شارل‌تون: ۱۲۸۵ 

۸۱۶ ۰۸۱۲ ۰۸۰٩ شالون:‎ 

شامیاینن: ۰۱۳۲۰۹ ۰۱۲۷۰ ۰۱۲۱۵ ۰۱۲۲ 
۹ ۱۲۵۶ 

٩ ۲ شن‌سی:‎ 

شیث: ۱۱۱۷ 


ص 


۱۱۱٤ صابتی:‎ 

صحر ای لیبی: ۱۰۲۳ 

صدوقی (فرقه) : ۲۸۰ 

صلاحا لدین: ۱۲۰۵ 

صنعاع: ۰۱۱۰۲ ۱۱۰۳ 

صور: 4 ۰۵0 4۶۰ ۱۳۲۱۲ 
صیدا: 4۹۴۳۸ 


ظط 


طائر: ۶۷۲ 


۱:۷۷ 

طائف: ۰۱۱۰۳ ۰۱۱۵ ۱۱۵۸ 

طرابلس: ۷۹ 

طرابوزان: ۰۱۸۳ ۰۱۸6 ۰۱۱۰۷ ۰۱۲۹۳ 
۲۹ ۱۳۷۲ 

٦٤۷ ۰16 ۰6۰۰ ۰۱۹6 طرسوس:‎ 

طنجه: ۷۹۶6 

طیبست: ۰۱۸۸ ۰۳۲۳ ۰۲۱ ۰۵۹6 ۰۱۱۱۲ 
۱۱ 

طیبه: ۰۹۸۷ ۱۰۲ 


€ 


۱۱٥٩ ۰۱۱۲ عباس:‎ 

عبدال: ۰۱۱۲ ۰۱۱۳۰ ۰۱۱۵۰۱۱6۰ ۱۱۹۰ 
عبدا لمطلب: ۱۱۱۹ 

عجمی اغلولر: ۱۲۷۲ 

عجیر: ۱۱۰۳ 

عدن: ۱۱۰۳ 

عرب: ۰۲۱۷ ۰۷۹ ۱۱۷۱ 


عرستان: ۰ ۰۲۰۰۱۷ ۰۲۱۰ ۰۵۰۷ ۰۸۲۷ 


+2 ۰ ۲ ۳ \e4Y¥ 
VII 6 6 ۷6 1۱ 

عر بستان سعید (یمن) : ۱۱۰۲ 

عربه: ۱۱۱۲ 

عزی: ۱۱۰ 

عزبز: ۰۲۸۰ ۱۱۲۳ 

٩۰۸ عکا:‎ 

على (ع) ۰۱۱۳۸ ۰۱۱۳۹ ۰۱۱۶۱ ۰۱۱۶۶ 
۸ ۵ ۱۱۹ 

عمان: ۰۱۰۹۹ ۱۱۰۳ 

عمر: ۰۱۱۳۹ ۰۱۱۵۵ ۱۰۵۹ 

عمر و: ۰۱۰۹۷ ۱۰۹۸ 

عمر وعاص: ۱۱۵ 

عیای سح (ع): ۰۲۹ ۰۲۹۸ ۰۲۷۲ 
۳ ۳۱۹ ۰۳۳ ۰۳۳ ۰۳۵۰ ۰۳۵۷ 
۸ ۰۵۰۱ ۰6۵۲۷ ۰۰۸ ۰5۹۵۳ ۰۱۰۵۹ 
۵ ۲ ۷ 6 ۰۱۱۰۷ 
۶ ۳۷۷ و اغلب صفحات. 


۱2۷۸ 


غزه: ٩۲۳‏ 
عان: ۰۱۱۰۵ ۱۱۱۸ 


ف 


قاب یو نیوس: ۷۲۹ 

فادبلا: ۰۱۰ ۱۳ 

قار کامالا: ۷۱۱ 

فاس: ۱۱۳۲ 

فاسیس» فاسیز: ۰۱۸۳ ۰2۳۱ ۳۵ 

فطمه: ۱۱۹۷ 

فالاریس: ۰ 0۲ 

فالانکس: ۸۷۸ 

فا لر‌نیانی: ۷۰۸ 

۸6٩ فاوا:‎ 

فدر: 21۲ 

XWE ۰۲۱۰ ۰۱۹۲ ۰2۷ ۰۳ ۰۳۲ فرات:‎ 
۰۱۱۰۶۰ ۰۱۱۰۲ ۰۱۰۷۰ CAVA ۰ 
۱۱۷۸ ۲۰۷ ۲ ۰ 

فرارا (شهر) : ۰۱۰۷۰ ۰۱۲۹۸ ۰۱۳۰۳ ۲۳ ۱ 

فرانحی پانی: ۰۱۳۸۷ ۱۰۲ 

فرانرا: ۰۱۲۹۲ ۰۱۳۳۹ ۰۱۳6۵ ۱۳۵۲ 

فرانه:۰۹۸۳ ۰۱۰۸6 ۰۱۰۹۸ ۰۱۲۰۸ ۰۱۲۷۳ 


۱۹۳۸۲ ۰۱۷۳۳ APTI ۱۲۸۷ ۸ 

فرانك: ۰۱۷۵۰ ۰۱۷۷ ۰۲۱۸ ۰۸۱ ۰۸۷۱ 
۹ ۱۱ 
فرانکونیا: ۱۳۷۰ 


فرانکی: ۰۸۰۸ ۸۱۱ 

فردريت: ۰۸۱۲ ۱۲۹ 

فردريك باربروس» فردريك بارباروسا: 
۱ ۱۳۷/9 

فردريك دوم: ۰۱۲۰۹ ۱۲۵۱ 

فری‌تی‌جرن: ۸۷۰ 

فریجیدوس: ۱۷۹ 

فریجیه: ۰۳۹ ۰۲۳ ۰۷۹ ۰۵۸۷ ۰۷۷۰۱ 
2 ۱۰۱ 


| تحطاط و سقو ط امیراطوری روم 


فریسی (فرقه): ۲۸۰ 

فری‌من نیوس: ٥۰۷‏ 

٩5۵ فلاسیا:‎ 

فلام استید: ٩۷۷‏ 

TAY فلامن:‎ 

۰۱۲۲ ۰۱۲۱۸ ۰۱۲۱۱ ۰۱۲۱۵ فلات‌رز:‎ 
۱۲۸۹ ۷۱۲۸۸ ATF ۱۳۸ ۳ 

فلاوبان: ۰26۷ ۰56۸ ۰1۵ ۱۰۲۷ 

فلاویوس سابی‌نوس: ۳۵۸ 

قا[وبوس کلمانس: ۳۵۸ 

فلاوبون: ۷۰ 

۱۷۵۱ ۰6۰۸ ۰6۰۷ ۰۳۵۰ ۰۲۸۰ فلسطین:‎ 
ANTI ۳ ۷۲6 ۷ ۰۷۲6 ۲ 
۱۳۰ 

خلسطینیان: ۲۷۰ 

فلورانس: ۰۱۳۰ ۰۱۳۰۹ ۰۱۳۱۷ ۰۱۳۱۸ 
۱4( ۷۷۳۳/۸ ۰۱۳۲۳ ۰۱۳۲۵ 6 ۰۱۳۵ 
۱۶۰۵ 

فلورن: ۱۳۸۲ 

فلورنتیوس: ۷۷ 

A" فلیتوس:‎ 

فلی‌سی سیموس: ۲۲۱ 

٩۸۸ ۰۳۹۵ فلیکس:‎ 

فلیکس پنجم: ۱۳۰6 

فلیکس مقدس: ۷۹۷ 

فنون ژئوپونیکی: ۰۱۱۰۳ ۱۱۰ 

فوتیوس: ۰۱۰۱ ۰۱۱۳۲ ۱۱۹۹ 

۶۳۷ ۰٩۱ فورم:‎ 

فوروم: ۰1۲ ۰۷۲۲ ۱2۲۹ 

فوستا: ۰2۵6۷ ۰6۲ ۰5۳ 515 

فوستینا: ۰4۲ ۰۷ ۰۱۰۱ ۸۳۷ 2۳۰ ۱ 

فوسیا: ۱۲۹۹ 

فو کاس: ۱۰٩‏ 

فولك‌نوئی‌یی: ۱۲۰۸ 

فونتانا: ۱۶۵۱ 

فودی: 6 ۱۱ 

فیثاغورث: ۰۳۲۹ ۰۹۰۵ ۰۵۹۲۳ ۲ ۱۱ 

شی‌دیباس: ۰:۲۲ ۰۲۳ ۰۱۰۵۵ ۰۱۲۱ 


۱ ۱24 قیصر اگوستوس: ۱۰۹۵ 
فیرموس: ۲۱۷ قیصر اول: ۰۸۳ ۱۲۰ 
فیلادلعیا: ۳۲۰ قیصربه: ۰۳۲۱ ۰ ۰6۹۸ ۰۵55 6۸۵ 
فیلاریتوس: ۱۱۷۹ ۳ 
فیدل‌فوس: ۰۱۳۱۱ ۱۳۵۳ قینقاء: ۱۱۵۲۳ 
فیلوپونوس: ۱۰۹۸ 
فیلیپ: ۰۱۷۰ ۰۱۷۲ ۱۷۳ ۰۲۰۶ ۳۸۰ ك 
5 ۰۱۲۱۸ ۰۱۲۵۹ ۰۱۳۹6 ۰۱۳۸۰ 
۱۳۸۹۱ کاپادو کیه: ENN ‘EEA ۶ +O‏ ۰۶۷۵ 


فیلیپ اسوابیائی: ۱۲۰۸ 

فیلیپ | گوستوس: ۰۱۲۰۲ ۰۱۲۰۹ ۱۲۸ 
فیلیپ سوم: ۱۳۸۲ 

فیلیپ مقدونی: ۰۱۳۹ ۱۰۸۵ 

فین کال: ۰۱۲۸ ۱۲۹ 

فینیقیه: ۰۲۹۸۲ ۰6۲ ۰۷۸۰ ۰۵۷۹ ۱۱۱۵ 
فی‌نیوس (قصر) : ۱6 


ق 


فاهره: ۱۱۸۳ 

قسرس: ۰۳۲۰ ۰۳۳۸ ۰6 ۰۷۸۰ 5 ۸۵ 
۷ ۲۰ 4\0 ۱ 

قر طبه: ,۰۵۳۵ ۵۵4 

فریش: ۰۷۱۱۰۳ ۰۱۱۰۷ ۰۱۱۱ ۰۱۱۱۹ 
۰ ۷ ۰۱۱۳۰ ۰۱۱6۰ ۰۱۱۱ 
۸ ۱ ۰۱۱۵۱ ۰۱۱۵6 ۱۱۵۲ 

قطنطنیه: ۰۱6 ۰:۲۳ ۰۳۲ ۰۵۷۱ ۰151۵ 
AE ۸۰‏ ۰۱۰۳۵ ۰۱۰۹۷ ۰۱۱۱۱ 
۹ 6 ۰۱۲۸ ۰۱۲۵۷ ۰۱۲۷۵ 
AFT ۹‏ ۰۱۳۲۱ ۰۱۳۳ ۰۱۱۳۹۱ 
۸۹ و اغلب صفحات. 

قطیف: ۱۱۰۳ 

قرباء: ۱۱۳ 

قیاصر ه: 6۵ 

قیس: ۱۱۱۲ 

۰۸۱۲ ۰۷۳۱ +E ۰۸۷ +A +A قیصر:‎ 
۰۱۱۷۹ ۰۱۱۷۰ ۰۷۷۱۲۱ ۷۹۷ ۰۸ 
۱۳۹ ۰۱۳۷۰ ۰۱۲۵۸۰ ۹ 


‘ORO ۷۸ ۹ ۵ ۷۵ ۸ 

کاپت: ۱۱2۵ 

کاپ لیانوس: ۱۸ 

۰۱۱۱ ۰۱۱۳۹ ۰۱۱۳۸ ۰۷۲۲ <o کاپوا:‎ 
\\EY AMIE AMIE 

کاپوچو: ۱٤٤٩‏ 
پوری بونی: ۱٤۲۲‏ 

کاپووا: ۰۵۳ ۰۰ ۰۷۰ ۱۱۵۹ 

کاپیتول: ۰۳۹ ۰۲۱۹ ۰۲۳۳ ۰۲2۵ ۲۹۱ 
NAA <0۲‏ < ۰۱۸۵۹۳۲ ۰۱۱۷۸ ۰۱۳۷۳ 
۹۳۸۸ ۰۱۳۹۳ ۰۱۳۹۵ ۰۱۳۹۹ ۰۱۲۱ 
۸ 64 ۰۱ ۱۵۳ و اغلب صفحات. 

کاتاپان: ۱۱۱ 

AYY کاتالوس:‎ 

کافا لونیائی: ۸۰٩‏ 

کاتالین: ۳ 

کاترین: ۱۲۵۹ 

کاتولوس: ۱۶:۳۰ 

ا ۱۷6۵ 

OA کادموس:‎ 

۱۳۱ ۰۱۳۰ ۰۱۹۲ ۰۱۲۷ ۰۱۲۰ کارا کالآا:‎ 
APY ۰۱۳ ۰۱۳۵ ۰۱۳۶ ۰۱۳۳ ۲ 
۰۱۵ ۰۱۵۳ AE ۰۱۳ AFA ۸ 
۱ 2۳۰ ۰۱۱۲۸ ۲۹ YA ۰ 

کار الد تا کوس: ۳۷ 

کارا کول: ۱۲۹ 

کارپو کر اسیانها: ۳٩‏ 

کار تاژ:۰04 ۰۱۷۱ ۰۳۱ ۰۳۵۰ ۰۳۳۲۷ ۳۷۰ 


A1۹ ۶5 


۱:۸۰ 


۱۷۹۸ ‘YAY ۱۷۲۷۲ < AY ۰۵۲۳۲ 6 
۱۱۱۵ ۹۸۷ ‘AYA ۰۸6۲ ۰۸۰۲ ۹ 
و اغلب صفحات.‎ ۱ 

کارتاژنا: ۰۸6۲ ۸۳ 

٩۳۷ کارچ:‎ 

کاردو کی: ۳ 

کاردینال جولیان: ع ۱۳۰ 

کار لومان: ۱۰۸۹ 

کارنزی: ۱6۸ 

کاروس: ۵ ۲۲۸ 

کار لووینجیائی: ۰۱۱۳۹ ۰۱۱۰ ۱۱۸۱ 

کاروسیوس: ۳۳۲ 

کارولینجیائی: ۰۱۰۷۲ ۱۰۷۹ 

کارون: ۱۲۸ 

کارهه: ۰۱۳۸ ۱۵۹۱ 

کاریا: 6 ۱۰۱ 

کاریب‌دیس: ۰۷۱۹ ۱۱۱۲ 

کار ینوس: Yo‏ 

کازماس: ,۱۰۳۵ 

کازمومدیچی: ۰۱۳۲۳ ۱۳۲۹ 

٩۲۰ کاستالیا:‎ 

کاستلا (دروازه) : ۱۳۳۹۰ 

کاستوریا: ۱۱۷۳ 

کاستیل: ۰۷۹۵ ۰۱2۱۵ ۱۲۰ 

٩۷۷ کاسی‌نی:‎ 

کاسیودوروس: ۰۸۱۲ ۸۲۰ 

کافار گاما: ۷۱۰ 

کافارلو: ۱5 

کالآابر یا :۸۵۲ ۰۵۸۵۹۵ ۰۱۱۰۷ ۰۱۱۵۰ ۰۱۱۲ 
۷ ۲۹۵ ۰۱۱۱۳ ۰۱۱۸6 ۰۱۲۸۳ 
۳۹ ۱۳۹۵ 

کال‌سیس: ۱4۳ 

کال فورنیوس: ۰۱۹۹ ۲۰۰ 

کال‌موك: ۸۸۳ 

کالیگ‌لوای: ۰۲۱ ۲۶۱ 

کالیگو۷: ۰۸۳ ۰۸۲ ۰۸۸ ۰۱۵ ۰۲۳۹ 4 
۹۳۹ 


٩۷۰ کالی‌نیکوم:‎ 


اتحطاط و سقوط امپراطوری روم 


۷۹۸ ۷۵ ۷۱۳ ۰۷۳۸ ۰۳۵۸ کامپانیا:‎ 
۱۱ ۷ ‘AAT ۵ ۸ ۰ 

کامیلوس: ۳ 

کانتا کوزبنی: ۰۱۲۷۹۰۱۲۷۸ ۰۱۲۸۰ ۱۳۱۵ 
۱۳2۹ 

کاندیا: ۱۲۹۸ 

کاندیدیان: ۱۰۱۵ 

٥٩ کانوسیوم:‎ 

کانه: ۰۱۱۳۹ 64 ۱۱ 

کاوا: ۱۳۸۸ 

کانیتا: ۷۳۱ 

کدموس: ۷۱۷۹۰ 

کتاب ایوب: ۱۱۲۸ 

کراسوس: ۰۲5 ۲۰۰ 

کرت: ۰۳۲۰ ۰۱۱۰۹ ۱۱۰۷ 

کرسونسوس توریکا: ۱۸۱ 

کر سی: "o۲‏ 

۱۱٤۲ ۰۱۱6۱ کروتونا:‎ 

کروسیوس: 6۰۰ 

کرون: ۱۲۷ 

کریزان تیس: 0٩۲‏ 

٩۰6 کریزانتیوس:‎ 

کریزوپولیس: 4۱ 

۱۷۷۰ ۰ ۰۱۲ ۰۵۲۳ کریز وستوم:۰۳۲۲‎ 
۷۷۸ ۰۷۷۷ YY ۷۷۵ VVE ۳ 
۰۱۰۱۳ ۰۱۰۰ ۰۹64 ۰۷۸۱ ۰۷۸۰ ۹ 
۱۱۳۷ ۸ 

کری‌زولوراس: ۰۱۳۱۸ ۰۱۳۱۹ ۱۳۲۰ 

کر‌سافیوس: ۰۱۰۲۵ ۱۰۲۸ 

کر یس پوس:۰۵۷ ۰26۸ ۰6۵۹ ۰6۰ 61۱ 
EE ۲‏ 0۰ 

کریس پی‌نوس: ۱۹۱۷ 

کریسوپولیس: ۲۵۷ 

کریم تافاری (شبه جزبره) : ۱۸۱ 

کریمونا: ۰۷۲۰ ۰۱۱۰۵ ۱۱۲ 

کعبه: ۰۱۱۱6 ۰۱۱۱۵ ۰۱۱۳۲ ۱۱۲ 

کلبیها: ۸0۰ 

کلدونیه: ۰۱۲۸ ۰۱۳۰ ۳۲۷ 


کلرمون: ۳۲۵ 

۰۱۷۸۱ ۰8۱۵ ۰۲۲۵ ۰۱۸۵ ۰۱۸۶6 کلسدون:‎ 
۱۰۳۵ ۱۰۳۲ ۰۱۰۳۱ Nee Net 
۱۳۰۲ ۰0۵8۵ Neff Nef 

کلسون دیلز: ۱۲۸۷ 

کل کندیلیس: ۱۳۲۱ 

کلمان پنجم: ۱۲۰۸۱ 

کلمانی: ۰۳۲۵ ۰۳۵۰ ۱۰۰۵ 

کلمان ششم: ۰۱۲۷۹ ۰۱۳۹۷ ۰۱6۰۲ ۱:۱۲ 

کلمان هفتم: ٤‏ ۰۱۱ ۱۱۵6 

کلن: ۰۱۰۹6 ۰۱۲۸۸ ۱۳۷۲۳ 

کلودیان: ۷۲ 

۱۰۰ ۰۸۷ ۰۲ ۰۵۷ ۰۵۲ ۰۵۱ کلودیوس:‎ 
۲۳۱ ۰۲۱۰ ۰۲۰۷ ۷ 6 ۹1| 
۸٩ ۰۷۵۲ <o <F 

کلودیوس گوتیکی: 20۷ 

کلوروس: ۳۳ 

کلوویس: ۰۸۱ ۰۸۷6 ۰۸۷۱ ۸۵۲ ۱۰۷۳ 

کلیاد: ۱۱۳۳ 

کلیاندر: ۰۱۰6 ۱۰۵ 

کنیتومنوس: ۷۲۱ 

کلیسایاعظم ایا صوفیه: ۰۱۱۷ ۰۱۲۹۹ ۰۱۳۰۰ 
۹۰ ۰۱۳۹۱ ۱۳۵۲ 

کلیسای سن‌تئوناس: 051۲ 

کلیسای لانرانی: ۱0 

کلیسیوم: ۰۵۳ ۰۵۷ ۰۱۳۰ ۰۱۳ 266 ۰۱ 
0 ۰۱2۷ ۱6۸ 

کلئوپاتر: ۰۲۱۵ ۲۰۸ 

کلئوداموس: ۱۸۷ 

کنتی: ۰۱225 ۱۳۸۷ 

کنستانتین: ۰۹۷ ۰۷2۷ ۰۳۲۷ ۰2۲۸ 6 6۵ 
۸ ۰۷۲ ۰۷۵ ۰4۳ ۰۵۰۷ ۰۵۱ 
۸ ۰۵۷۰ ۰۵۰ ۰۷۲۱۵ ۰۱۰۷۹ ۰۱۱۰۳ 
۹ ۰۱۳۰۹5 ۰۱۳۵۹۱ ۰۱۳۹۸۱ ۰۱۳/۷۰ 
4 و آغلب صفحات. 

کنستانتین پلیولو گوس: ۱۳۲۹ 

کنستانتین پورفیر وجنی‌توس: ۰۱۱۲۹۰۱۱۰۲ 
۸ ۱۱۳/۲ 


۱ ۸ 


کستانتین دوم: 5۷۲ 

کنستانتین مونوما کوس: ۱۱5۵۱ 

کنستانتینوس: ۳۸۸ 

کنستانتی وس: ۰۲۳ ۰۲۵۲ ۰۳۹۷ ۳۵/۸ 
‘EAE ۰8۷۰ 61۵ «EVE ۰۵۸ ۷‏ 
<O ۰۵4۵ 0۱‏ ۰۵۱۷ ۰۵۷۲ ۰۱۵۷ 
AA ۰۵۹9 ۰‏ و اغلب صفحات. 

کنستانتیوس کلوروس: ۱۳۳ 

کنستانی: ۰6۵۷ ۰2۵4 ۰6۹6 ۰5 ۰1۷۲ 
۸۲ ۷ ۷ ۷ ۰56 ۷ ۷ ۷۱۸ ۰۱۲۹۵ ۰۱۳۲۰ 
۹ ۰۰ 2۳۸ ۱ 

کسرواتور: ۱2۲۲ 

کن‌س‌تیا: ۷۹5 

کنعان: ۰۲۰۲ ۲۹۳ 

کن کردیا: ۷۲۰ 

کنکورد (معبد) : ۱٤٤١‏ 

کنکوردبا: ۸۱۸ 

کوارتوسی‌مانی: ۱۰۱ 

٩٩ کوپید:‎ 

کوتانس: ۱۱۵6 

VE کودروس:‎ 

کودین: ۱۱۳۹ 

کورتنی: ۰۱۲6۱ ۱۲۵۹ 

کورجو: ۹۰ 

٩۳۹ کوردوئن:‎ 

٩۷۰ کورسونسوس:‎ 

کورسی: ۰۱۳۸۷ ۱661 

کورش: ۰۲۱۰ ۰۲۸۰ ۰۹۱۸ ۰۵۹۷۷ ۱۱۰ 

کورفو: ۰۱۱۱۵ ۰۸۱۱۸ ۰۱۲۲۱ ۱۳۹۳ 

کورینت (تأتر) : ٩ه‏ 

رینت (شهر) : ۰۰ ۰۱۸۸ ۰۲۱۷ ۰۲۱۹ 

۱۳۹۱ ۰۱۱۱6 ۰۱۱۱۲ ۰۱۱۱ ۰ 

کورینت ( کلیسا): ۰۳۰۱ ۳۰۷ 

کولزیم: ۸۵۱ 

کول کیس: ۰۳۱ ۱۸۳ 

کو لوملا: ٩‏ 

۱۳۹۰ ۰۱۳۸۵ ۱۳۸۸ ۱۳۸۷ کولوتا:‎ 
۱6۰ ۱6۰۳ ۰۱6۰۲ AE 6 


\ AY 


AEE ۰۱۲۵ (E۱7 
\ A 

کومانا: ۷۸۱ 

کوم‌ننوسی: ۰۱۲۵ ۱۳۹۲ 

۰۱۰۱ ۰۱۰۰ ۹4 ۹۸۰۹۷ ۰۱۹ کومودوس:‎ 
۰۱۰۸ ۰۷ ۷ Neo Nef ۲ 
AEA ۰ ٩ ۷ 56 6 ۹ 
٩۲۹ ۰۳۷۸ ۰۳۲۱ ۹ 

۸٩۸ ۰۸۱۸ کوموم:‎ 

٤٤۸ کومونا:‎ 

کومی‌نا: ۹۳۰ 

کونان مقدس: ٩۳۳‏ 

کوندیانوس: ۱۶۱ 

کونر ادمون‌فرا: ۱۲۸ 

کونسن‌زا: ۱۱۵۸ 

٩٩ کووادی:‎ 

کووی رینی: ۱۲۵۳ 

کوه اطلس: ۱۷۲ 

کوه سینا: ۲٩۲‏ 

کوی ری‌نال: ۰۲۲۰ ۰۷۵۸ ۰۸۵۷ ۱6 

کویرینوس: ۱۸۸ 

کوین‌تی‌لیانی (خاندان) : ۱۰۱ 

کوین‌دی سم‌ویر: ۱۸۷ 

کیازا: ۸۲۰ 

کی‌تو: ۰۸۲۲ ۰:۳ ۰:۳۱ 1۹۳ ۷۳۳ 6 ۵۰ 
۰۹ ۱۳۱ 

کیرولی (شهر) : ۱۲۵۲ 

کیوس: ۱۳۳۷ 

کیوسوس: ۰۷۸۰ ۷۸۱ 


گ‌ 


۰۱ ۶ 2۷  \EE 


کاایناس: ۷۷۲ 

گاتولیا: ۸۰۱ 

گادنتیوس (کنت) : ٩۹2‏ 
گار گانوس: ۰۱۱6۰ ۱۱6٩‏ ۰ 
گازا: ۱۳۲۷ 

گاسکونی: ۱۳۸۱ 


گال:۰ع ۵۹ ۰6 ۸۱۳۱ ۰۱۲۰۷ ۲۲۰ ۳۲۲۵ 


۰1۵۱ ۰۵۹۲ ۰۵65 ۰۵۳ ۰۸۳ ۳۹ 
۸۰ YT ۰۹ ۰۸۸ YO ۲ 
واغلب صفحات.‎ ۰۹۰ ۶ ۲ ۷۷ ۳ 

گالاپلاسیدیا: ۷۵۳ 

گالآاتا: ۰۱۲۲۵۰۵۲۱ ۰۱۳۵۸ ۰۱۳۵۳ ۱۳۵۸ 

۸٩ گالبا:‎ 

گالی‌پولی: ۰۱۲۵ ۰۱۲۸ ۰۱۲۹۷ ۰۱۲۸ 


۱۳.۰ 

گالوس: ۰۱۷۳ ۰5۵۸ 6۷۰ 8۷ ۷۵ 
۹ ۵6 ۰۵۷ ۰۵۸۵ ۲۱ 

۸۸ ۲۵۲ ۰۲6 ۰۲۳۱ ۰۲۳۰ گالربوس:‎ 
دی‎ ۰۳۹۵ AE AF FAN ۳۸۵ 
54۰ “HAQ ‘EAE ۷۱ ۲ 

۱۸۰ ۰۱۷۹ ۰۱۷ ۰۱۷ ۰۱۷۳ گالینوس:‎ 
۲۰۰ AA ۰۱۹۸ ۰۱۹۷ AAT ۸ 
۲۱۵ ۰۲۰۵ ۰۲۰۵ ۰۲۰۳ ۸۷۷ ۸ ۷۸ 
۱ ۳۰ع‎ ATA ۰۳۸۲ ۰۳۹۸۹ A <Y 

کامالیل: ۰۷۱۰ ۷۱۱ 

کائی5: ۱۱۷۱ 

۸٩۱ ۰۸6۱ ۰۸۱۱ ۰۸۰۵ گپیدای:‎ 

۵۲ ۰615 ۰۲۱۰ ۰۱۸۹ ۰۱۸ ۰۱۸۰ گت:‎ 
۱۷۵ ۰۷۲۸ ۰۷۲۰ AO <Y 6 
۵۱۷ ۰۸ <A <A YI ۰ 
و اغلب صفحات.‎ ۶ ۶ ۰۱ 

گجرات: ۲ 

۷ 6 ۰۱۷۳ ۰۵۵ ۵۳ ۰۵۲ گراسیان:‎ 
A AAA TAY TAT TAS ۵ 
YE ۵ 

AY* گرادو:‎ 

گراکوس» گراکوسها: ۰۱۵۹ ۰۵۳ ۷۲۳ 
۱:۰۷ 

۸۸ ۰۹۸۷ ۰۸۰6 ۵4 ۰۵۲۳ گر‌گوری:‎ 
Ae ۱۰۰ ۹۹6 ۱ <° ۹ 
eV AeA ۵ ۵ 

گر گوری دوازدهم: ۰۱6۱٩‏ ۰۱۱۸ ۱2۱۹ 
گوری ده: ۱۳۷۷ 

ری هفتم: ۰۱۳۷۲ ۰۱۳۷۹ ۱۳۸۲ 


فهرست اعلام 


گرگ وری نازیان زن: ۰۵۱۳ ۰6۵1۷ ۰۱۱۱۳ 
<o‏ ۷۷۲ 

گر گوری یازدهم: ۱2۱۳ 
ونیوس: ۰4 ۶۱۰ 

گریگوری: ۰۱۱۷۰ ۱۱۷۹ 

گربگوری هفتم: ۱۱۹ 
تولند: ۱۱۹۸۲ 

گرنفون: ۰۸۱۲ ۰۹۵1 ۰۱۱۰ ۱۳۲۵ 

کندر يك: ۷۹۸ 

i گنگی:‎ 

کنه‌زرات؛: ۳۳۹ 

گودن‌تیوس: ۸۲۷ 

گوردیا» گوردیان: ۰۱۰ ۰۱۱ ۰۱۹۲ ۱۱۹۳ 
AA ۷‏ 

گوردیانوس: ۰۱۵۵ ۱۹6 ۱۹۵ 
ر گونیوس: ۳۸۵ 

گوولف: ۰۱۲۰۹ ۰۱۳۹۰ ۰۱۱ 

گی‌بلین: ۰۱۲۰۵ ۰۱۳۹۰ ۱66۱ 

ATE ۱۳۳ ۰۱۳۲ ۰۱۳۱۰۱۲۷ ۰۱۲۹ گیتا:‎ 
۱۳۵ 

گیز کار: ۰۱۱۵٩‏ ۰۱۱6۷ ۰۱۱6۸ ۰۱۱۵۹ 
۸ ۷۶6 ۰۱۱۸۷ ۰۱۱۷ ۰۱۱۷۰ 
۸ ۰۱۱۷۲ ۱۱۷ 


گیو کن: ۸۲٩۰‏ 
ل 


٩6۰ Ne ‘EAE ۳ لا پار وم:‎ 

لات: ۱۱۰ 

لاتران: ۰۹5۳ ۱۰۷۸ 

لاترانی: ۹۳ 

لاتونا: ۱4۰ 

لاديس لاس: ۰۱۳۲۹ ۰۱۱۹ ۱۱۷ 

۰۱۰۰6 NTN (Ve Ve : لانقیه (شهر)‎ 
۱۱۸۰ ۰۰۷ ۸ 

لارسا: ۰۱۱۷۳ ۱۱۷6 

لاس‌تریگون: ۸۸۸ 

لاسمون: ۱۱۱۰ 


۱:۸۳ 


۳۲۹ ۰۳۲۵ ۰۳۱۷ ۰۲۸۲ لاكتانتيوس:‎ 
6۰۰ ۰2٩۱ ‘EAA ۰۸۱ 4 0 
۷14 

لاکونی» لاکونیا: ۰۹۵6 ۱۱۱۱ 

لامپر ی‌دیوس: ۱۶۸ 

لانگر (شهر) : ٩‏ 

لانو ویانی: ۳۲ 

۱2٩ لاوی‌نیا:‎ 

لائیتا: ۷۹6 

لس بوس: ۱۳۹۷ 

۰۱۰2۵ ۰۸۵6۸ ۰۱۷۹ لمبارد» لمباردی:‎ 
2۱۷۷۵ A\\e¥ eA \eVT <¥ 
۱6۰ ۰۱۱۷۵ ۰۱۱۵۹ ۲ ۲ 

لمنوس: ۱۳۹۲ 

لنا: ۸۸۳ 

لندن: ۰۲۱ ۰۱۱۰۸ ۱۲۸۹ 

٩۲۳ لوپی‌سینا:‎ 

لوتر: ۷۰۹ 

لوتی‌سیا: 2۷۹ 

٥۵۴۳ لودی:‎ 

لورا: ۱۳۹۲ 

٩۰۰ لورانی:‎ 

لورن: ۱۱۳ 

لورن‌توم: ۵۸ 

لورن‌تیوس والا: ۰۱۰۷۵۹ ۱۳۱۷ 

لورترو: ۱۳۲۹ 

٥٤ لوسی‌تانیا:‎ 

لوسیان: ۰۳۸ ۰۱۸ ۰۳۱۸ ۰۳۲۱ ۰۳۲ ۳۸۵ 
۷۰ 

لوسیفر گاگي لیاری: 1-۳ 

لوسیللا: ۰ ۰ ۱ ۰۱ ۱ 

لوسیوس ویروس: ۱۰۰ 

لوقای حقدس: ۰۷۰۸ ۰۷۹۱ ۱۰6۵ 

لو کا: ۰۱۱۱6 ۱2۶۱ 

لو کادیا: ۱۱۱۲ 

لو کاس نوتاراس: ۱۳۵۷ 


۱:۸ 


لو کانیا: ۰6۲ 6۳ ۰۲۲۰ ۰۲۵ ۳۹۵ AA‏ 
لوكریسیا: ۱٩‏ 

لوك رین (بندر): ۸٩۷‏ 

لو کو لوس: ۷۲۸ 

لو کون نع ۰ ۰ ۱۰ 

لولیانوس: ۱۹۸ 

لون‌ژبنوس: ۰۷۰ ۰۲۰۸ ۰۲۱۵ ۲۱ 

لونه‌بر گت: ۱۷۵ 

لوون: ۱۲۸۵ 

لویس: ۱۳۷۸ 

لویس باواربائی: ۱۳۸۹ ۱۰۵ 

لوئی: ۰۱۰5۱ ۱۲۰۵ 

لوئیس: ۰۱۱۳۹ ۱۱۰ 

له بنز : Aor‏ 

لهستان: ۰۱۳۸ ۱۳۲۵۹ 

٩۷۹ لی‌بانوس:‎ 

۱۳۹ ۰۰ ۰۵۵۹6 ۰0۵۹۳ ۰۵۸۰ لی‌بانیوس:‎ 
VV ۰۷۰۸ ۷۲۰۵ NO TEY TEN ۰ 
۸٩۹6 ۰۵۵۹ ۰۵۵۸ لی‌بر یوس:‎ 

خی 67۰ 

لیپاری» ۶ ۶ ۸۵ 

لیتوس: ۰۱۱۲ ۱۱۶۰ 

لی‌تیوم: ۱۲۱۰ 

5۱  :ادیل‎ 


لیدیه: ۰۰6 ۰۷۷۱ ۰۱۰۱6 ۰۱۰۲۱ ۱۰۶۱ 


۱۱۷۸ 
لیریز: ۸6۰ 
لیسبون: ۱۱۱۳ ۳۳ ۱ 
لی‌سی‌پوس: ۰۲۲ ۵ ۱۳ 
لی‌سی نیوس: ۰۲ ۰۲۵۵ ۰۲۵۷ ۰۰۱ 5۰۳ 


56٩ ۰۵۸ ۷ ۳ ۲ ۸ 
5۵ ۰54۲ ۰5۹۰ EAA ۰۸۵ +1 
OA ۵ لی‌سیوم:‎ 
۱۱۸۰ لیقیه:‎ 


ليك نی‌دوس: ۱۱۷۲ 

لے کوس (رود) : ۶۷۱۵ 

لی گوربا: ۰۸۵6 5۹۰۱۰۸6۱ ٩۰۲‏ 
لیل: ء ۱۳ 


لیاندار: 2۱5 

لیما: ۱۳۳ 

لیموژ: ۳۲۵ 

۰۱۰۵۷ ۰۱۰6۵ ۰۱۰۳۲ ۰۱۰۳۱ ۰۸۲۳ لیو:‎ 
۰۱۰۹۵ ۰۱۰۹6 ۰۱۰۷۲ ۰۱۰۸ ۸ 
2-۸۷ A\eAY <\*A \e*Y (7 
۱۱۳ ۷۲6 ۷۳ ۷۱6 ۷ ۷1 ۱۷6/۹ (۹ 

لیوت‌پراند: ۰۱۰۷۱ ۱۱۲ 

۱۲۷۷ ۰۸۰۷ ۰۱۵۳ ۰۳۲۵ ۰۱۲ ۰۵٩ لیون:‎ 

للوتارد ارتین: ۱۳۱۹ 
۱۳۱۸ 

لیو ونیانی: ۸٩۰‏ 

لی‌وی: ۰۳۲ ۰۸۷ ۰۹6 ۰۹۸۷ ۱۳۵۲ 

لیوی ایز وربائی: ۱۰6۵۸ 

لیوی پنجم: ۱۰۸۳ 

لیوی چهارم: ۱۰۸۰ 

لیوی دهم: ۰۱۲6 ۱۵۱ 

لیوی سوم: ۱۰۸۲ 

لیوی مقدس: ۳ ۱۰ 

لیوی نهم: ۱۳۸۹ 

٩۱۲ : لی‌بو‎ 


م 


ماترنوس: ۰۱۰۳ ۱۰ 

ماتیوی مون مورانسی: ۰۱۲۲ ۱۲۲۹ 

AYY ۸۳ ۸۳۵ ۰۸۳6 ۸۳۲۳ ماجورپان:‎ 
۸5۲ ۰۸6۱ ۰۸6۰ ۰۸۳۵ ۳۸ 

۳١ مادی:‎ 

مارتیا لیس: ۱۳۸ 

٠٥٤ مارتین:‎ 

مارتین اورسی‌نی: ۱۰ 

مارتین پنجم: ۰۱۲۹۳۰۱۲۹۰ ۰۱۲۱ 6۲ ۱ 

مارتین توری: ۸۵۳ 

مار تین مقدس: ۷۱۲ 

مار تیوس: ۳۹ ۱ 

ماردیا: ۲۵۵ 


فهرست اعلام 


۳۰ ۰۸۷ 4۸ ۰۵۹۰ ۰۸۳ مارس:۰2۷۹‎ 
WE ۰ 

£+ ۹٩ ۰۳۸۵ ۰۳۸۸ ۰۲6 مارسلوس:‎ 
6۳۰ ۰۵۷۱ ۰۷۳۰ <A <40 ۲ 
۱:2 

مارسلینوس: ۷۲۸ 

۱۲۱۲ ۰۸۹۲ ۰۵٩ مارسی:‎ 

۳۷۸ ۰۱۱۲ ۰۱۰٩ مارسیا:‎ 

مارسیان: ۰۷۸۵ ۰۸۰۱ ۰۸۲۵ ۰۱۰۳۲ ۱۳۰۲ 

۱٩۹۲ مارسیانوس:‎ 

۸٩۸ مارسیلیانی:‎ 

مارسیو نیتی» مارسیو نیتها: ۹ ۰« ۱۰۰ 

مارك:_ ۱۲۹۹ 

مارك انتونی: ۱۱۲۷ 

مارك افه‌سوسی: ۱۳۰ 

۱۰۰ ۰۹۹ ۰۹۷ ۹۰۹۵ ۰۹6 مار كوس:4؛‎ 
۰۱۳۶ ۳۰ ٩ ٩ ۲6 ۸ 
۳۲۵ ۰۲۸ ۰۲۲۹ ۰۲۲۵ ۰۱ ۵ 
۵۸۲ PVA ۰۳۷۷۲ WF 

مار کومانی: ۰۹۵۹ ۱۸۰ 

مار کو نیکی: ۳۷۷ 

مار کی کامرینو: ۱۱۳ 

مار کی مسون‌فرا: ۰۱۲۰۲ ۰۱۲۱۵ ۰۱۲۱۸ 
ATYS‏ ۱۳۲ ۰۱۲۳۳ ۰۱۲۳۸ ۱۲۳۹ 

مار گوس: ۸۹۱ 

مارو تيس (دریاچه) : ۰۳۲۲ ٥٩١‏ 

ماره اوتیس: ٥٤۸‏ 

ماریا: ۸۰۱ ۸۰۲ 

ماریوس: ۰۳ ۰۸۰ ۰۱۹۸ ۰۱۹۹ ۰:۳۲ ۰۱۲ 
۱5 

مار پوس ماگ یموس: ۷۳ 

مارید: ۱۱۷ 

ماساوم (قعد) : Yo‏ 

۱۰۳۷ ۱۰۳۵ : 


مالذر ینوس: ۰۱۳۸ ۱۳۵۹ 
ما کو رایا: ۱۲۰۳ 
ما گز نتیوس: ۰۲۵۲ ۰۲۵۳ ۰۲۵۵ ۳۹۵ و 


۱:۸5 


° ۸4 
Yo 

ما گریموس: ۰۱۰۱ ۰۱۹۹۰۱۹۸ ۰۱۷۰ ۵٩۲‏ 

VE IT مود‎ MOF و فاد‎ 
۱۳۰ ۰۸۳۰ ۰۸۲۹ 6 ۵ 


۰۵۱۶ ۰۹۸ ۰244 ۲۳ 


ما گریمین» ما گریمیان: ۰۱۵۲ ۰۱۵6 ۰۱۵۸ 
AIA NY AY‏ ۰۲۲۷ ۰۲۳۰ ۲۳۲ 
FAA ۰۳۸۸ ۰۳۸۰ ۰۲۳۸۰ ۵‏ دک 
۷ ۰:۸9 ۰5۸ ۰5۹0 ۰۵۵4 ۱۰۲۳ 

ما گنزبا: ۱۳۳۲ 

ما گنن نیوس: ۰:۷۲ ۵۷ 

ما گنورا: ۱۱۳۱ 

مالابار (ساحل) : ۰ 6۲ ٩۹60‏ 

مالانستا: 5عع ۱ 

٩۳ مالاکا:‎ 

مالداویا: ۱۱۷۳ 


مالیا: ۰۱۱۱۱ ۱۲۲۱ 

مامیا: ۰۱۳ ۰۱۵ ۰۱6 ۰۱6۷ ۰۳۷۹ ۳۸۰ 

مان‌توا: ۰6۳ ۱۱۵۲ 

مانش: ۰۲۳۲ ۱۲۸۹ 

٩۰ 6 مان‌لبوس:‎ 

مانوی: ۷۹۲ ۱۰۰۰ 

مانوئل: ۰۲۰۰ ۰۱۲۲۶ ۰۱۲۹۱ ۰۱۲۲۷ 
۵ 6 ۲۷ ۰۷۱۲۹۲ ۰۱۲۹۲ 
۹۳ ۱۳۹۱۳۲ 

مانیاسیز: ۰۱۱۸ ۱۱۵۱ 

م. آوری‌لیوس پروبوس: ۳۲۵ 

مابن (رود) : ۱۷۸ 

ماینتر: ۰۱۰۵۹6 ۱۳۷۳ 

متافر است: ۱۱۰6 

مت و دوروس: ۰۵4۷ ٩:۸‏ 

متر : 0۸ 

متلا: ۱5۲ 

مجارستان: ۱۳۹۵ 

۰۱۱۳۱ ۰۱۱۱۱۱ ۰۱۱۱۰۵۹ ۰۱۱۰۱۹۷ : محمد (ص)‎ 
ی‎ VIMY NATTY ANTE 
۰۱۱۹۶ ۱۱۵۲ ۰۱۱۵۱ ۰۷۱۱ ۲ 


۱:۸۹ 


AIIA AIT‏ ۳ ۳ و 

الب صفحات. 

محمدبن اسمعیل بخاری: ۱۱۲۹ 

محمد ثانی (سلطان) : ۰۱۳۳۰ ۰۱۳۳۲ ۰۱۳۳۵ 
۰ ۹۷ ۷۳/۷ ۰۱۳۵۷ ۰۱۳۵۹ ۰۱۳۹۰ 
۲ :۱۳۹۰ 

محمد عثمانی: YY‏ 

محمدی (ائين مسلماتان) : ۱۱۲ 

مختصر تاریخ الدول: ۱۰۵۹۸ 

مدیترانه: ۰۲ ۰۲۱۲ ۱۲۳ 

مدیچی: ۰۱۱۰۷ ۱۳۲۶ 

مدینە: ۱۱۲ ۱۱۶6 ۱۱۰۹ ۱۱۲۳ 
۳ ۲ ۲۷ ۰۱۱۸ 24 ۰۱۱ 
۰( 6 ۳ 6 ۰۱۱4 
۶6 ۱۱۷۲ 

مراد (سلطان) : ۰۱۲۱۷ ۰۱۲۹۹ ۰۱۲۷ 
۷۲ ۱۲۹۸ 

مراد دوم: (e‏ 

۱۳۲۸ ۰۰۱۹ ۰٦۱۸ مرقس:‎ 

مر کوری: ۰۳۷۸ ۰۵۵۰ ۰۵۹۳ ۵۵۵ 

مر‌وویوس» مر وویوسی: ۰۸۰۸ ۰۸۱۵ ۸۷۱ 

مریم عذرا (ع): ۰۲65 ۰۵۰۱ ۰۷۹۱ ۹۵۳ 
۵/۹۰۸ 6 ۰۵ ۵ ۰۱۰ 
YF‏ ۲۲ ۲ ۱۳۵۵ 

مسینا: ۰۷۹۹ ۰۱۱6۸ ۱۱۹۲ 

مصر : ۰6۷ ۰۱۳۱ ۰۲۱۲ ۰۲۷۲ ۳۲۳۲ ۵۰۵ 


۵۳۸ ۰۸۶۷ ‘TAY +O" ۰۲ +O 
۰۱۱۸۳ ۰۱۱۲۸ ۰۷۱۰ ۷۱۵ ۵ 
و اآغلب صفحات.‎ ۰ ۹ 

مصطفی: ۱۲۹۰ 

معرب: ۰۱۱۰۲ ۱۱۰۳ 

مغر بیان: ۳۲ 

1۸٩ مقاییون:‎ 


۳۵ ۰۳۵ ۳۲۰ ۰۲۰۸ ۰۱۲۱ مقدونیه:‎ 
۱۲۷۱ ۰۱۲۰۵ ۱۱۰۲ “A +1 

مکز يك: ۷۹ 

۰۱۱۱۵ ۰۱۱۰۱ ۰۱۱۰6 ۰۱۱۰۳ ۰۱۱۰ مکه:۲‎ 
۱۱:۱ ۰۱۱6۰ AIT ۷۲ ۹ 


اتحطاط و سقوط امپراطوری روم 


۱۱۹۱۶ ٩ ۲ 6 ۲ 
680۵۵ ۰۵۳ ۰۵۶۱ ثانن‌نیوس:‎ 

٩٩٩ ملان‌تیاس:‎ 

۸٩۲ ملانیا:‎ 

ملفی: ۰۱۱۵۷ ۱۱۹۱ 

ملیتیوس: ۷۷۳ 

ممنون: ۰۱۰۱۷ ۱۰۱۹ 

منتوائی: 6۵۰۱ 

٤۰۰ منسورسیوس:‎ 

من‌ماتیوی مون مورانسی: ۱۲۰۵۹ 

منوفیلوس: ۱۸۷ 

منه لاوس: ۰ 6۸ 

منه لاتوس: TA‏ 

منی (وادی) : ۱۱۱۵ 

موپ سواستیا: ٠۰٤٤‏ 

موّنه: ۱۱,۰ 

مودنا: ۰۸۱۸ ۸5۷ 

مودون: ۱۳۲۲۸۷ 

مودینا: ۱۱۱6 

مورزوفل: ۰۱۲۳ ۱۲۳۵ 

مورسا: ۰6۷۲ 6۲ 

موروین: ۱۲۹ 

موریا: ۰۱۲۰۷ ۱۳۸۷ 

۰۵۱5 66۸ ۰۳۸۹ ۰۱۷۷ ۰۱6 موریتانیا:‎ 
A 

موریس: ۰۹۸۸ ۰۹۸۹ ۱۰6 ۱۱۲۹ 

ATTY ۰۱۳۰۰ ۰۱۲۹۳ ۰۱۲۲۱ موریه:۰۱۰۸‎ 
A AFIT ۳۰۱ 

۷۲۳۲ ۰۳۱۵ ۰۲۹۵۹ ۲۰۲۱۲ موسی (ع):‎ 
۰۱۱۲۹ ۰۱۱۲۵ ۰۱۱۰۰ ۰ EAA ۰۴۵ 
+) ۰ ۲ ٩ ۷ 
۱۹۷ 

مو کاپور: ۳۳6 

مون‌تانیست» مون‌تانیستی: ۰۳۷۵ ۱۰۰ 

مو ندوس: ٩۳۷‏ 

مونفرت - مونفور (سیمون) : ۰۱۲۱۰ ۱۲۱۷ 

هو نوفی‌زی‌تی: ۱۰۲۵ 

مهاجرین: ۱۱ 


میتر بدانیس: ۰6 ۰۷۵ ۰۱۸۲ ۱۸۵ 

میداس: 1۰۵ 

میررمیدون: ۶۱۷ 

میز ا: ۰۱۳ ۱2۵ 

می‌زنوم: ۸5۲ 

هی راز ۲۳۲۷۰۱۸۸ 

میزیان: ۸۷۱ 

میک تیل: ۰۱۱۱۳ ۰۱۱۹6 ۰۱۱۸۵ ۱۱۱۹۷ 
۹ ۱ ۱۳۷۷ 

میخائیل اول: ۱۰۸۲ 

میکائیل پلیولو گوس: ۰۱۲۵۵ ۱۲۹6 

میکائیل دوم: ۱۰۸۳ 

میکانیل درو لار بوس: ۱۳۰۰ 

میکل آنز: ۱66۲ 

میلان: ۰۵4 ۰۲۳ ۰۲6 ۰۳۱۱ ۵۰ع: O‏ 


TTA ۰۷۷۶ ۰۷۵۷ NON ۰۵34 ۳‏ 
۳ ۷ ۸ ۲ ۲ ۶ ۲ ۱ 
و اغلب صفحات. 

ميل نادير 0 

می‌لنگو سیها: ۱۱۱۱ 


میلو: ۰۱۱5 ۱۱۵۱ 
میل‌ویان: ۰۲۵۲ 8٩0‏ 

مبله توس: ۱۰۱ 

میلی تبوس: 1٩‏ ۵ 

٩٤٩ : مینان‌در‎ 

می‌نر وا: ۰۵۹۰ ۰۵۹6 ۰۹۲۱ ۱6۵۰ 
می‌نر و ینا: 55۷ 

می‌نو نز : ۱۱۱۱ 

مینوس: ۰۲۸۵ ۶*۳ 

میو تیس: ۱۸۱ 

مپوس هوزموس (بندر) : ٩٩‏ 
می‌با ندر : ۱۱۰۷ 

می‌بونی اوس: ,۲۰۵ 


ن 


نأپل: ۰۸۵۷ 5۰۲ ۰۱۱۳۸ ۰۱۱5۱ ۵ ۰۱۱ 
۷۷ ۰۱۳۷/۸ ۱۳۱۲ ۰۱۳۸۳ ۰۱۳۲۹۵ 


۱:۸۷ 


۸ ۶ ۰۷۱ ۶ ۰۱ ۶ ۲ ۰۱ ۱6۳7۹ 
نازبون: ۰۵4 ۰۳ ۳۲۵ 
نارسیس: ۰۹۰۵ ۰۹۰۷ ۰۹۸۵ ۱۰۳۹ 
نازنی: ۱۰۱۷۰ 
ناروا: ۱۳۸ 
نازاز یوس: 4٩۷‏ 
ناسا: ۱۰۵۲ 
ناحر بون: ٩٩۷‏ 
تامور: ۱۲۵۱ 
نان‌تیوس: ۱۰۳۳ 
انکن: ٩66‏ 
ناوا: ۱۳۰۵ 
تاوار: ۰۱۱۵ ۱:۲۰ 
تانی‌سو س: ۵ ۰:۱۳:۵۰ 
نیتون: ۰۵5 5:۸ ۱۱۱۱ 
نیو نب نوس: ٤0۸‏ 
نیوس: ۸5٩‏ 
نتاد (رود) : .۸ 
نرسی: ۰۲۳۳ ۰:۷۱ ٩۱۹‏ 
نروا: ۰۱5 ۰00 ۰۹۰ ۰۳۵ ۳۵۵ 
نرون: ۰۵۷ ۸۵ ۸ ۸۹ ۹۰ ٩‏ ۱۰۷ 


۳۵۲ ۰۳۵۱ ۰۳۵۰ (FY ۰۱۵۷ ۵ 
ATA IIE “EE ۰۳۵۹۱ oo of 
۱6۳ ۰۱:۳۳ MET 

سنور: ۵۸۰ 


نستو ر بو س: YA“‏ ۰۲۹ ۰۲ ۶ ۰۱ 4۱ 


۱۰۲۵ ۰۱۰۲6 ۲۳ e1۹4 N\A 
۱۰2 ۰۱۰۳۶ ۸ 

نستوری» نستوریها: ۰۹۰0۵ ۰۱۰۳۵ ۱۰2۳ 
۷۲۲۸ 


نکتار یوس: ۷۷۲ 

AQ ۲۳ ۲۳۵ ۱۸ ۱۳۵ نکومیدیه:‎ 
5٩0 CEA 5۱ ce WAS ۲ 
و اغلب صفحات.‎ ۷۸۰ ۶ ۱ 

نکر و ونت \Y1‏ 

نو اسیانها. نواسیانی: ۰۵۹۸ ۱۰۱۰ 

نو افلاطو نبون: ۰۲۵۰ ۲۳۸۷ 

نو بیان: ۲ ۱۰ 


۱:۸۸ 


توح نبی: ۰۱۱۲۵ ۱۱۲۳۲ 

۱۱۷۸۱ ۰۱۱۵2 ۰۱۱٩ نورماندی:‎ 

نوریکوم: ۰۱۲۱ ۰۷6۷ ۰۸6۸ ۰۸6 ۸٩۱۱‏ 
نوستيك» نوستیکها :۰۲۱۹ ۰۲۷۰ ۰۲۷۲ ۳٩‏ 


۱۰۵۱۷ ۱۰۵۲ ۱۵ ۱ (\ece 
۷۹۷ ۰۷۰۰ : نولا (شهر)‎ 
۱۸۸ نولوباتوس:‎ 
٩۱۹۱ ‘TAA ‘TAY ۰۵۷ +144 نوما:‎ 
۲۲۷ نومریان:‎ 
۷۹۹, ۰۷۹۵ ۰۷۳۸ ۰۵۱ ۰۳۱۰ نومیدیه:‎ 
۱2 ۸ 


نیت‌ریا: ۰۸۵۲ ۱۰۰۵ 

نیز بیس: ۰۱۹۱ ۰۷۲ ۰۳۹ ۰۳ 
VE ۵‏ 9:۰ 

۰۱۵۲۷ ۰۵۲ ۰۵۲۳ ۰۵۰6 ۰۱۸ ۰۱۸۵ نیس:‎ 
۰۱۱۰۷ ۵60۸ <O ۰66۶ ۰۵۳۰ ۰۵ 
۰۱۲۹۹ ۰۱۲۷۵ ۰۱۲9 ATE ۹ 
۱۳۰۷ ۲ 

نی‌سه ناس: ۰۱۲۳6 ۰۱۲۳۸ ۰۱۲۳۹ ۰۱۲۲ 
۱۳:۵ 

نیسه‌قور وس: ۰۱۰۸۲ ۱۱۰۷ 

OKA ۰۵۳۹ ۰۵۳۷ ۰۵۳ ۰۵۳۱ نیسید:‎ 
۱۰۳۲۱ ۱۲۸ ۷ ۰ ۹ 
1 \eAY Nef 

نیکلاس: نیکو لاس: ۰۱۱۵۷ ۰۱۲۵۳ ۰۱۳۲ 
AFAT 6 ۵‏ ۳۷ ۰۷ ۱ 

نیکوپولیس: ۰۷۲ ۱۲ 

نیکودیموس: ۷۱۰ 

نیکولاس: ۱۳۹۰ 

نیکوما کوس: ٩۰۵‏ 

نیکومیدیه: ۱۲۹۵ 

نیم (شهر) : ٥٩‏ 

٩۷۷ نیوتن:‎ 


چ 


و 


واتاسیز : ۰۱۲٩‏ ۰۱۲۵ ۱۲۵۵ 
واتیکان: ۰5۳ ۰۷۵۸ ۰۷۵۹ ۰۷۱۰ ۰۱۰۷۸ 


اتحطاط و سقوط امپراطوری روم 


۰۱۲۸۳ ۲ ۲ ۲ ۹ 
۰۱۱۳ ۰۱۳۹۶ ۳۷۸ ۷ ۸ 
۱۵ ۲۰ 

وارانس: ۷۱۸ 

وارو: ۰۸۳۰ ۵۷ 

وارونیان (کنت) : ۱۳۵ 

۱۸۰ ۰۱۷۹ ۰۱۷ ۰۱۷۳ والرین» والریان:‎ 
A“ AY 6 AF ( AF 
۲۲ ع‎ ۰۲۱۵ ۰۲۰۹ ۰۲۰۶6 Vel ۲ 
۳۸۱ ۰۳۵ ۰۳۸ ۰ 

والریوس مسالا: 6۳۷ 

۷۱۰ ۰۵۸ ۰۱۵۱ ۰۸۵ ۰16۱ والن‌تی‌نیان:‎ 
TA اک‎ YT AYE MY * 
۸۳۰ ۰۸۲۸ ‘AYY ۰۷۹۳ ۰۷۳۷۲ ۰ 
و آغلب صفحات.‎ 36 

والنز» والنس: ۰۱۹۸ ۰۲۲ ۰۵۳۷ ۰6۲ 
۵ ۰۱ ۰۵۲ ۰۷6۸ 6 ۷۵ 

والوا: ۱۲۵۹ 

والونا: ۱۱۹۵ 

والیا: ۰۸۹ ۸۰۰ 

واندال: ۲۱۸ ۰۷۹ ۰۷۹۰ ۰۷۹۸ ۰۷۹۵ 
۲ 6 ۸۵6۳ ۸۱۷۱ ۰۸۷ ۸۵۹۰ 
۷ ۰۹۷/۲ ۲ ۱ 

وترانیو: 6۷۲ 

وتینگی تانیا: ۳٩‏ 

ودن: ۸۷۰ 

۱٤۹ وروس:‎ 

5٩۰۳ ۰۸۵۷ ۸۱۸ ۵۵۳ <04 ۰۵۳ ورونا:‎ 

ورونيك: ۱۰۵ 

ور سی‌مر: ۸٤٤‏ 

وزر: ۱۷۵ 

وزوزیموس: ۷۰۲ 

وروویوس: ۲۸۶ 

وژه‌نیوس: 1۱۸۵ 

وسیاسیان:۰۵۳ ۰۸۵ ۰۹۰ ۱۲۸۱ ۰۳۳ ۰۱۱۲۰ 
۱۳۰ 

وستا (معبد) : ۲۹۷ 

وست فالیا: ۰۱۷۵ ۱۰۸۷ 


فهرست اعلام 


و کلوز: ۱۳۹۳ 

AA ولکا:‎ 

۵۹۰ ۰۵۸۵ ۰۵5۹ ۰۳۹6 ۰۲۷۳ ۰۹۷ ونوس:‎ 
۱۲۵ ۷۱ TAY ۸ 

ونه‌سن (ابالت) : ۱۳۸۲ 

۰۱۲۱۲ ۰۱۲۱۰ ۰۱۲۰۸ ۰۸۲۹ ۰۸۱۹ ونیز:‎ 
ATAY ۵ ATO AVIA (۳ 
۱ 6۰0 ۰۱۳۸۵ ۰۱۳۱۸ ۰۱۳۱۷ ۹۸ 
۱۶۶۸ 

ونیسیا: ۷ ۰۷ ۸۱۹ 

وورمر: ۱۰۹۳ 

٩۲۹ ووزوس:‎ 

٩۶۷ ۰4۱ ویتالیان:‎ 

ویتالیانوس: ۱۱۳ 

وی‌تر بو: ۰۱۰۷۰ ۱۳۷۹ 

ویتر وویوس: ۰۲6۸ ۷۶۱ 

وبته لیوس: ۰۸۹ ٩۲۹‏ 

ویجی لان‌تیا: ٩۲۳‏ 

ویجی لانتیوس: ۷۱۸ 

ویجیلیوس: 0 ۱۰ 

۵5۰۵ ۰۵۰۱ ۰۲۷۵ ۰۸ ۰2 ۰6۳ ویرژیل[:‎ 
۱۲۸ ۰۱۳۵۹۵ ۱۳۹۳ AMAT ۰ 

ویرجیل: ۸۲۲ 

٩۲ ویروس:‎ 

۸٩۰ ۰۸۰۷ ۰۸۰۱ ۰۷۱ ویزیگت:‎ 

وستولا: ۸۷۲ 

ویسن‌زا: ۸۱۸ 

ویکتوروی نن‌سیس: ۸۰۰ 

ویکتوربا: ۱۹۸ 

ویکنورینوس: ۱۹۸ 

وبل‌هاردوئین: ۱۲۱ 

ویلیام: ۱۱:۸ ۰۱۱6۰ ۱۱۵۵ 

ویلیام نو گارت: ۱۳۸۰ 

وین: 0۹< ۰۳۲۵ ۱۲۸۷ 

ویند کس: 5۳۲ 


ویوجینوس: ۱۳۰۲ 


۱:۸۹ 


هاپسور گ: ۱۰۵۹۲ 
هاشم: 6۰ ۱۱ 
هادر بان: ۹ ۰۳۲ ۰٩۱ ۰۸۵ ۰5۸ ۰۵۵ TW‏ 


۱۲۸۱ ۰۱۸۳ AYY ۰۱۳۵ ATA AY 
۱ 6۲ ۰۱۳۱ ۰۱۱۱۷ ۰۱۳۱۲ ۰۳۵۶: ۳ 
و اعلب صتحات.‎ 

هازپیها: 2۱۵ 


۱۲۵٩ هازدوئین:‎ 

هارون (هارون‌الرشید) : ۰۳۱۵۰۲۸۰ ۱۱۸۱ 

هامبورك: ۱۲۸۸ 

هامفری: ۰۱۱۵۳ ۱۱۵۵ 

هانری: ۰۱۱۷۵ ۱۱۷۶۰ 

هانری چهارم: ۱۲۸۶ 

هانری دان‌دولو: ۱۲۱۳ 

هانری لانکاستر: ۱۲۸۹ 

هانزربانی: ۸۸۳ 

هانیبال: ۳۰۷ ۰۵ ۰۷۲۱ ۷۲۲ 

cE هگ‎ EON “EOY هانی‌با لیا نوس:‎ 
٩۷۰ ۰۵ ۸ 

هب‌ر ی دبز : ۸95 

هرا کلاس: ۳۲۳ 

هرا کلیا: ۰۱۸۲ ۱۲۹۵ 

هرا کلبان: ۷۵۵ 

۱۱۱۱ ۱۱۵۵4 ۸۳۰ ۰۸۲۷ هراکلیوس:‎ 
IPY AIT ۹۰۹ 

هرا کلیه: ۵۷۵ 

هر کول: ۸۳ ۱۰۸ ۰۱۰۹ ۱۰ ۰۱۱۱ 
۵ ۰۲۳۰ ۰۲:۳ ۸۳ ۵۲۱ ۷۰۵ 
Yo‏ :۰۸۰۰۰ ۱۳۵۵ 

هر کو لیو س: ۳١‏ 

هرمز» هرمرد: 4۷۱ 

هرمس: ۳۷۲ 

هر میاس: ٩5۱‏ 

هر ود: ۰۵6 ۰۵۵ ۰۵۹۱ ۰۲۰۹ ۲۳۹۱ 

هر ودوت: (WYO‏ 

هر ودیاس: ۰۱۵۷ ۷۷۹ 


۱:۹۰ 


هرودیان: ۱۳۲۲ 

هرودیس آتی‌کوس: ۰۵6 0۷ 
هر ولی: ۰۱۸۸ ۰۸۱۱ 5۳۶ 
هسی: ۱۷۵ 

هشترخان: ۱۱۳۲ 

٥۹۳ هکات:‎ 

هکتور: ۰:۱۷ ۱۲۵۰ 


هلس پونت: ۰۱۸۷ ۰۱۸۸ ۰6۱۷ ۰۱۸ 604 


ATT ATTY AYY Aol ۲ 
۱۳۹۵ APPA AW ATA <‘\TOY 
۷۵۹۱ ۰6۳ هلنا:‎ 


هنوت؛ هنوس: ۰۱۱۱۰ ۱۱۱۱ 

هل‌وی‌دیوس: ۲۲ 

هل‌ویوس پرنی‌نا کس: ۱۳6 

هله‌ییکوس: 1۸ 

٩۷۷ هلی:‎ 

٩۲۳ هلیوپولیس:‎ 

همر: +< ۰۸ ۰۲۸ ۰۲۷۵ ۰۱5 ۵۸۰ 
۹ ۲ ۰۹۳۸ ۰۱۰۵۵ ۰۱۱۱۲ 
۹ ۲ ۰۱۱۳۵ ۰۱۳۱۱ ۰۱۲۳۲۱۷ 
4۹14+ ۳۲( ۰۱۳۲۷۸۲ ۰۱۳۲۸ ۱۳۵۵ 

۲۱۳ ۰۲۰6 ۰۷ ۰٩٩ هند (هندوستان):‎ 
۵۰5 ۰۵۰۷ ۰2۷ ۰8۱٩ ۰۲۷۹ ۸ 
۱۱۳۱ ۰۹۸۰ ۸ ۷ 

هنده: ۰۱۱6۵۰ ۱۱۵۱ 

هنگری: ۰۱۳۲۹ ۱۱۵ 

هنونیکون: ۰۱۰۳۳ ۱۰۳ 

هویل (مجسمه) : ۰۱۱۱۵ ۱۱۵۰ 

هوراس: ۰۳ ۰۳۹۵ ۰5۹۵1 ۱۳۹۳ 

هومواوزیون: ۰۵۳۰ ۰۵۳ ۰۵۳۲۲ 
۷ "2 ۵ 

۰۸۱۷ ۰۸۱۵ ۰۸۱۳ ۰۸۱۲ ۸۸۱۱ ۰۸۸۵ هون:‎ 
ATI ۲۳ ۳ 

٩۹۳۷ ٩۳٩ ۹۳۵ هییانیوس:‎ 

هی‌پاسیا: ۱۰۱۲ 

هییو: ۰۷۱۱ ۰۷۱۲ ۱۷۹۲ 

هصیودروم: ۱۱۱۷ 

هیپور بجیوس: ۷۹۵ 


Oo 


اتحطاط و قوط امپراطوری روم 


هیپو لی‌توس: ۱۲ 

هیر و کلیس: ۱66 

99 o 

هیستینگز: ۱۱۱۹ 
هی‌فاسیس : ۳۵ 

هیلاری: ۰۵۳۲ ۰۵۲ 60۸ 
هیلار بوس: ۰۵ ٩٩۷‏ 
هیلار یون: ۰۸۵۳۲ ۸۵ 
هیموس: ۰۱۸۸ ۱۲۰۲ 


ی 


پثرب: ۰۱۱۲ 4 ۱۱ 

بحیی: ۰۷۷۲ ۰۷۷۳ ۰۷۷۹ ۱۰6۸ 

بحیای انتا کیه‌ای: ۱۰۲۰ 

بحیای کاپادوکیه‌ای: ٩۳۰‏ 

پحیای مقدس: ۰۹65 ۱۰۱ 

یزد گرد: ۷۸۳ 

یشوع: ۰۸۵ ۰64۲ ۱۲6 

بعقوب: ۰۲۷۰ ۰۲۹ ۳۸ 

یعقوب سارو گ: ۸۰۳ 

بعقوبیان: ۱۰۲ 

یمن: ۰۲۱ ۰۱۰۵۹۵ ۰۱۱۰۲ ۰۱۱۰۳ ۱۱۰ 
۵ :۱۱۰ 

بو بی‌ته» بوییه» ۰۵٩‏ ۱۲۵۸ 

بوتروپیوس: ۰۲۳۱ ۱۷۷۲ 

بوتی کیائی: ٩۰۵‏ 

یو تی کیز» بو تی کیزبها: ۰۱۰۲۲۰۷۸۹ ۰۱۰۲۵ 
Nef (۳‏ ۱۰ 

بوتی کیوس: ۱۰۵۸ 

۰*۸۱ ۰5۷/۸ ۰/۷۲۷۲ 40 بوجي‌سوس:‎ 
۱۳۰۹ ۰۱۲۹۵ ATA ۰ ۷۰۵۵ ۲ 
۱۳۱۰ 

پوجینیوس چهارم: ۰۱۲۸ ۱۷ 

بوحنای مقدس: 0۵۲۰ 

پودوچی۱ا: ۰۷۵۹۰ ۰۷۵۹۸۱ ۰۷۵۹۲ ۱۱۳۷ 

۱۷۸۱ ۰۷۷۹ ۰۷۷۸ ۰۷۷۵ ۸۷۷۲ بودو کپا:‎ 
ATA ۰۸۲۷ «YAY 


فهرست اعلام ۱2۹۱ 


بودی‌مون: ۸۰۱ یوتان: ۰۳ ۲۵۰ WEY ۷۳۲۲۷ ۳۲۰ "of‏ 
یورك: ,۰6۵ ۰۱۳۰ ۰۲۵۲ ۵۲۳ ۵ EAE‏ ۰۵۰۰ ۰۲۹ ۰۷۲۲ ۱۱۱۰ 
بوروبیوس» بوری‌بیوس: ۰۳۸۷ ۰۵ › ۹ ۲۲۰۵2 ۱۱۳/۳۳ 


5 ۷ ۰2۷ ۰۸۲ ۰2۹۰ ¥ بونومیانها: ۰۵4۸ ٩۵۰‏ 
cO" ۰۵۳۷ ۰۵۲۳۰ ۰۵۲۷۲ ۰۵۰۰ HAA‏ بو نومیوس: 2۳ 
۰۵٩ ۰۵ ۰‏ ۰۵۵۱ ۰۵۵۲ ۵۵۸ بهودای گولونیتی: ۳۲۵۵ 


۰۵٩۲ 52‏ ۰۷۵۰ ۱۰۵۳ بهودای مقدس: ۳۵۷ 
بوستاتیوس» یوستاسیوس: ۰۵2۰ ۱۱۳۳ بهودای مکابی: ۱۲۵۰ 
پوشع: ۲٩۲‏ بهودائی: 1۸٩‏ 
یوفی‌میا: ۰۹۲۳ ۱۰۲۸ بهودیه: ۳۵۰ ۵۰۵ 
یو لالیوس: ٩٩۱‏ بهوه (معبد) : ۰۲۹۲ ۱۰۰۱ 


بوناپیوس: ۷۰ ۰۷ ۰۱ ۸ ۰ ۷ 


فهرست اسامی امپراطو ران دو) به ترتيب 
از | گوستوس تا سقوط امپراطوری 


' لوستوس 

نیبریوس 

کالیکولا 

کلودیوس 

نرون 

گالا 

اوتو 

ویته لیوس 

وسیاسیان 

نیتوس 

دومی‌سیان 

نروا 

تراژان 

شاد ریان 

انتونیوس پیوس 

مار کوس اورلیوس 
« باهمکاری لوسیوس وروس از, و , میلادی تاو ۱ 
« باهمکاری کومودوس از باب , میلادی 

کومودوس ۰ لادی تا ۲و , میلادی 

پرتینا کس و پس از او دی‌دیوس جولیانوس ٩۳‏ , مبلادی 


پم تا رع « 
۱ تا هو « 
ء و تاره « 
۸ تا وب « 

¬۹ 

"۱ 
و تا ویب « 


۹ تا رم « 


۱ رثا ډه « 
ډه تاره « 
۸ تا وم « 


بر تا رس ۱« 
۳۸ تا و« 


۱ و تا ,رب« 


سپ‌ئیموس سوروس با کارا تالا از رو , سیلادی و با همکاری گیتا از و. ‏ میلادی 
انتونیوس ( کارا کالا) با همکاری 2 ۱ ۱۳۰۵ ۱ ۽ بیلادی تا بر میلادی 
ما کرینوس با همکاری دیادومی‌نیانوس ( درم , م سیلادی ) ار ب, ‏ تا ړم میلادی 


انتوئینوس (الا گابالوس) ۸ rrr U‏ میلادی 
سوروس الکساندر ۲۳ تا هم ب ببلادی 
ما گزیمینوس ترا کس ۳۵ ۲ تا مرحم بیلادی 
گوردیان اول و گوردیان دوم ولو تون( ما بر مىن وبالبی نوس ۸ ۲سمیلادی 

گوردیان سوم رح ( نا ٤٤‏ م میلادی 
فیلیپ عرب با همکاری پسرش فیلیپ ( ٤‏ م تا و٤‏ م) ٤٤م‏ میلادی تا وع م میلادی 
دی‌سیوس ٩‏ ۲ تا ,و م لادی 
تربونیانوس گالوس و ولوزیانوس ۱ ۷ تا سوم میلادی 
والریان با همکاری گالینوس ۳و م تا .وم میاادی 
گالینوس , ۰ تا رد بیلادی 
کلودیوس دوم گوتیکوس رهم تا .بم میلادی 
اورلیانل .م تا وب م میلادی 
تاسیتوس (وفلوریانوس وب ۲) وب( تا پم مولادی 
پروبوس دب تا جر بیلادی 
کاروس ۲ ۲ تا سر مبلادی 
کارینوس و نومریان ۸۳م تا ړم میلادی 


دیو کلیسیان 
ماگ: یمان هردو استعفا کردند 


گالرنوسش که در سواقع مختاف با همکاری کنستانتیوس اول ( کلوروس) و سوروس دوم 
ولی‌سی‌نیوس و کنستانتین اول وما گزیمینوس دازا سلطنت کرد . درسال وم شش سلطان 


مج نا ۳.۵ میلادی 
درم نا و میلادی 


ملقب بها گوستوس سلطنت م یکردند ٥‏ .م تا ,وم میلادی 
کنستانتین اول ولی سی‌نیوس م تا ء مم بیلادی 
کنستانتین اول ۶مم تا پم میلادی 
کنستانتین دوم و کنستانتیوس دوم و تنستانس سم تا . ٤س‏ میلادی 
کاوین دوم و کنستانس , عم تا . هم EM‏ 
اشوس دوم .م تا ,وم میلادی 
جولیان ,دس تا سوم میلادی 


جوویان مس تا ء دم میلادی 


فهرست اسامی امپراطوران روم ۱:۹۰ 
والن تی‌نیان اول ووالنز باهمکاری گراسیان ازب دم . ء دم تا هم میلادی 
والنز و کراسیان ووالن تی‌نیان دوم وب تا ریم میلادی 
تلودوسیوس اول (کبیر) که با همکاری گراسیان ووالن‌تی‌نیان دوم از ریم تا ۳م 
ساطت :کد و با والن تی‌نیان دوم و آر کادیوس از مرس ۳ ب ٩‏ ۳ میلادی» و با آر کادیوس 
و اونوریوس از جوم تا هنگام مرگش در دوب . بح تا ه وم بیلادی 
تقسیم امیراطودی رو؟ به آمپراطودی فربی و شرثی 
امپراطورانی که ذیلا نام مي‌بريم از اونوربوس تا روولوس | گوستوس 
فقط در مایرب سلطنت کردند 


اونوریوس ٥۹م‏ تا م مع میلادی 
والن تی‌نیان سوم ه ۲ع تا هو ع میلادی 
پترونیوس‌ما گزیموس ه ه ۶ میلادی 

آویتوس هه عء تا وه ء میلادی 
ماژوریان به ء تا ,و ء میلادی 
لی‌بیوس‌سوروس ع تاه ء لادی 
آنتی‌میوس ٤٦۷‏ تا جيع میلادی 
اولیبریوس ٤+‏ میلادی 

گلی‌سیریوس جب٤‏ تاع بء میلادی 
جولیوس نبوس ٤‏ تا ەپ میلادی 
رومولوس | گوستولوس (مخلوع ) ٥پ‏ تا دیع میلادی 


انقراض امپراطوری روم در مغرب 


امپر اطوران دو) ددمشرق از قسیم امپراطودی 


تا سقو ط هائی سطنطنیه 
ملسلا نئودوسیوسی 
آر کادیوس ٥م‏ تا . ء میلادی 
نئودوسیوس دوم ۸ تا .وء میلادی 


مارسیان (پسرپولچی‌ریا دختر تگودوسیوس اول) ۰ تایه ع میلادی 


۱24۹3 اتحطاط و سقوط امپراطوری روم 
ساسلة لیونی 
لیوی اول fov‏ 
لبوی دوم EVE‏ 
زنون v٤‏ 
آناستا زیوس ۱ ۶ 
سلسلا ژوستی نیانی 
ژوستین اول ۱۸ 
ژوستی‌نیان اول 0۳ 
ژوستین دوم 0 
ربوس :وم 9۷۸ 
موريس تارف 
فوکاس 1.۲ 
سلملهُ هرا کلیوسی 

هرا کلیوس 11۰ 
کنستانس دوم 3۹ 
کنستانتین چهارم 4۹۸ 
زوستی‌نیان دوم (تبعید شد) 1۸٥‏ 
لیون تيوس 3 
پییریوس سوم 1۹۸ 
ژوستی‌نیان دوم (دوباره امپراطور می‌شود) Vv.‏ 
باردانس ۱ ۷۱ 
آناستازیوس دوم ۷۱۳ 
نکودوسیودن سوم ۷۱ 


تا ع پء میلادی 
بیلزدی 

تا ,وع میلادی 
تا ړ ره میلادی 


تا پ مه میلادی 
تا و وه میلادی 
تا ر په میلادی 
تا »ره میلادی 
تا .+ میلادی 
نا . ۽ میلادی 


تا >٤,‏ میلادی 
تا ردپ میلادی 
تا ۸٥‏ میلادی 
تا هو میلادی 
تا ړ ۹ میلادی 
تا ه.ي میلادی 
تا , ,ب میلادی 
تا م میلادی 
تا , پ میلادی 
تا پ رپ میلادی 


سه‌ابپراطور اخیر به سلسله‌ای تعلق ندارند و در دورانی آشفته اندك زمانی قدرت بافتند . 
سلسله ایزوربائی ( بت شکنان ) 


لیوی سوم 
کنستانتین پنجم کوپرونیموس 
لیوی چهارم 


VIV 
v٤ 


۷۱۷ 0 


تا , ٤ں‏ میلادی 
ا vVvo‏ میلادی 
تا ۷۸۰ میلادی 


کنستانتین‌ششم (مادرش ایرن» اورا کور کرد ویه‌قتل رسانید) .مب تا بوب میلادی 


ایرن 


نيسا ۳ فوروس ۱ ول 


پایان سلسلة ایزوریائی 


۹۷ں تا ۲.م میلادی 


۲ ا ,رم میلادی 


استروراسیوس ۱ ۱ میلادی 

میکائیل اول ۰۱ تام بم لادی 

لیوی پنجم ۳ نا .مم میلادی 
سلسلا فریجباثی 

میکائیل دوم ۰ ۲ نا ۲٩‏ میلادی 

تیوفیلوس ٩‏ ۲م تا ۲ عم میلادی 

میکائیل شوم ۲ تابور میلادی 
سلسله مقدونی 

بازیل اول ۹۷ہ تا درم میلادی 

لیوی ششم دمم تا ٣‏ ,و میلادی 


کستانتین هفتم ملقب به پورفیروجنیتوس 

رومانوس اول ملقب به لی کاپنوس ( وی با کستانتین هفتم سلطنت کرد و دوران 
سلطنت مشترك این دو تاسال ٤‏ و بیلادی دوام یافت . فرزنداو کنستانتین هشتم درسال ء ٩۲‏ 
بر آن شد تا سلطنت را غصب کند) َ 


رومانوس دوم 


۳ بیلادی 
۲ تا وهه میلادی 


9 تا ږو میلادی 


۱1۹۷ 


تئوفانو زن ببوة رومانوس دوم به‌نیا بت کود کان شیرخوار خود بازیل دوم و کنستانتین 


هشتم (نهم) سلطن ت کرد و زن‌نیسه‌نوروس ف وکاس شد. 


نیسه فوروس (دوم) 


ژان‌اول ملقب به‌زی‌میس کیس (قاتل نیسه‌فوروس ) 


۳ ده بیلادی 
۳و تا ودو میلادی 
۳و تا ودو میلادی 


مرگ بازیل دوم ملقب به بولگار وک تونوس ۰ میلادی 
مرگ کنستانتین هشتم (نهم) ۸ ۱۰۲ میلادی 


۱۰۳۸ تا ع۳. , میلادی 
۳۶ نا ع., میلادی 
۰۱ تا ۲., میلادی 
۲ میلادی 


رومانوس سوم ملقب به آرژیروس 
میکائیل چهارم پاف لا گونیائی 
میکائیل پنجم ملقب به کالافاتس 
زوئی و تئودورا امپراطریسان همکار 


۸ احطاط و سقوط امپراطوری روم 


ازدواج زوئی و اعطاء وی تاج سلطنت را به : 
کنستانتین نهم ( دهم ) ملقب به مونوبا کوس 
م رگ زوئی 

تگودورا یخانه امیراطریس می‌شود 

میکائیل ششم ملقب به استراتیوئیکوس 


۲ ناوه., میلادی 
۰ بیلادی 


پایان سلسله مقدونی و ظهور سلسلة کومننوسی 


ایزاك اول کومنتوسی (استعفا کرد) 

کستانتین دهم (یازدهم) ملقب به د و کاس 

رومانوس چهارم سلقب به‌دیوژن ( کنستانتین دوازدهم ) 
میکائیل هفتم ملقب به د و کاس 

نیسه فوروس سوم بوتانیانس (قیام نیسه‌فوروس بری‌دن نيوس ) 


سلسله کویننوسیان 
الکسیوس کوبننوس اول 
ژان دوم ملقب به کولویوهانس 
مانوئل اول 
الکسیوس دوم 
اندرونیکوس اول 


سلس ل آنلوسیان 
ايزاك دوم ( از سلطنت معزول شد) 
الکسیوس سوم 
ايزاك دوم (دوباره ابپراطور می‌شود ) و الکسیوس چهارم 
الکسیوس پنجم دو کاس مورت‌زوفیوس 


بو . ۱ تا وو. ۱ 
۰ ۱ تا پیب , ۱ 
۰3V‏ ) تا ۷۱ لادی 
رب ر تا رب. , میلادی 
۷۸ ۰ ۱ ا ۱ میلادی 


۱ تا ,بو میلادی 
۸ تا جع ,, میلادی 
۳ تا .ری میلادی 
۰ تام ,, میلادی 
۳ب تا هرب میلادی 


۸۹۰ ۱ تا »و , , میلادی 
۱۰۵ تام, ۲, میلادی 
۳ تا ع.ر میلادی 
ء ۲ بیلادی 


تشر ق یله ۹ درحنگ م لب چهارم و استقرار ابیراطوران لاتینی درآن شهر 


ابپراطوران روم شرقی در نیسیه 


تئودوروس اول ملقب به لاسکا ریس 
ژان سوم د و کاس و اتات‌زیس 
تئودوروس لاسکاریس دوم 

ژان لاسکاریس چهارم 


ء ۰ تا ۳۲۲, میلادی 
۲ تا ۰ ۲ , میلادی 
re. Û ‘ros‏ میلادی 
۲۸ تا وه , میلادی 


فهرست اساسی امپراطوران روم قا 


یکائیل پلیولو گوس هشتم ٩‏ ۱۳۰ تا م میلادی 
تسخیر مجدد قسطنطنیه و استقرار امپراطوران شرقی درآن شهر ۰۱ ۲ میلادی 
سلسلۀ پلیولوگوسی 

میکائیل پلیولو گوس هشتم ۰۱ تا ۲( , لادی 
اندرونیکوس دوم ۲۳ تا ۳۳ , میلادی 
میکائیل نهم و دوران هرج و مرج ۳ تا . ۲ , میلادی 
اندرونیکوس سوم ۱۳۳۸ تا ,عم میلادی 
ژان کنتا کوزنسوس پعجم ۰۱ تا دیع , لادی 
زان ششم ۳۶۱ تا Eu recs‏ 
اندرونیکوس چهارم ۱۳۷۰ تا وی , میلادی 
ژان پنجم ( دویاره امیراطور میشود) ٩‏ ۳۷ تا ,وم , میلزدی 
ژان هفتم ۰ میلادی 

مانوئل دوم ۳۰۱ تاه , میلادی 
ژان هشتم fro‏ تا رعع , میلادی 
کنستانتین درا گازیس يازدهم (سیزدهم ) ٩‏ تاج ەهء , میلادی 


تسخیر قسطنطنیه به دست سلطان محمدئانی و انقراض امپراطوری روم شرقی .